آیندم و تباه شده حس میکنم چون گول خوردم

سلام . من تازه اینجا عضو شدم به امید اینکه شاید شما کمکم کنید .الان که دارم واستون این مشکل و مطرح میکنم شاید پیش 4و5 تا مشاوره حضوری هم رفتم اما نتونستم ....
من 25 سالمه دو سال پیش با پسری دوست شدم که وضع مالی خیلی خوبی داشت و با ترفندهای خاص خودش من و عاشق خودش کرد .دو سال خیلی کورکورانه عاشق این آدم بودم. واسش همه کار کردم .قید تمام دوستام و زدم .میگم کورکورانه چون چشمام خیلی چیزارو نمیدید.من 2 سال اسیر دست این آدم بودم چون همیشه هرچی اون میخواست میشد و خیلی جاها واقعا واسم کم میذاشت اما من همیشه برای اون بهترین کارارو کردم.خلاصه اینکه بعد 1 سال ونیم از دوستی تازه دست آقا برام رو شد طوری که فهمیدم با آدم های زیادی ( دختر) در ارتباطه(دوستی) هست اما همیشه انکار میکرد و میگفت من اشتباه میکنم .تا اینکه این اواخر توی یکی از همین شبکه های اجتماعی آمارشو گرفتم دیدم به سه چهارتا دختر پیشنهاد دوستی و شمارشو داده و حتی از همون جملاتی که واسه به دست اوردن من میکرد استفاده کرده.من طاقت نیاوردم و باهاش تمام کردم و گفتم دیگه به من زنگ نزن(در شرایطی که خیلی عصبانی بودم و اشک میریختم) حالا 2 ماه از قهرمون میگذره و اون هیچ قدمی برنداشته واسه حل مشکل من (متأسفانه به دلیل عشقم به این آدم و حرفا و وعده هایی که بهم داده بود واسه خودم مشکل درست کردم و دختر نیستم) خودم توان این و ندارم که بهش زنگ بزنم و ازش کمک بخوام .هنوزم عاشقشم اما دیگه راهی واسم نمونده .تورو خدا بگین چکار کنم آیندم تباه شده .همش به کارایی که واسش کردم فکر میکنم و به عشقم دیوونه میشم.از طرفی نمیدونم اون مشکلم و چجوری حل کنم .تورو خدااااااااااااااااااااااا اااااااا به دادم برسین .من گول خوردم این واقعا میگم

یعنی کسی کمکی نمیتونه بکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

من به كمك سريع احتياج دارم چون لب پرتگاهم .پس كجان اين همدردهاي سايت همدردي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

واقعا پاكي و نجابتتون رو با عشق خيالي (هيچ) معامله كرديد اين اقا هوس بازي رو به عنوان تفريحشون انتخاب كردن كه اين بين دختر خانومهاي ساده محره هاي بازي اين اقا تشريف دارن...شما هم اين وسط همون طور كه گفتيد از لحاظ جسمي و هم رواني اسيب ديديد چقدر شديد كه مشاوره حضوري نتونسته كمكي به شما بكنه -روانشناس هايي كه مراجعه كرديد در سطح خوبي بودند؟

سلام خانمی .میدونم عزیزم خیلی سخته خیلی .عزیزم ما دخترا خیلی ساده ایم اونقد ک بقول این نامردی ک من باهاش بودم تا یکی میگه سلام فکر میکنیم همینی هست ک ارزوش رو داشتیم فک میکنیم اونم فقط با ماست.عزیزم منم دلم شکسته روزای سختی دارم ولی توکل کن بخدا بنظرت اگه دوباره برگردی با وجودی میدونی ک با کسای دیگه هم بوده و متاسفانه هست چیزی عوض میشه؟
میشه بپرسم مشاوره ها چی بهت گفتن؟

اما کارهایی هست که می توانید برای مراقبت از خودتان و آسانتر کردن این ناراحتی در طول این مدت انجام دهید:· از دوستان و خانواده کمک بگیرید. حمایت اجتماعی یکی از مهمترین فاکتورها در کنار آمدن بااین فقدان است. از دوستان و افرادی که به حرفهایتان گوش می دهند و به شما برای ادامه زندگی انگیزه می دهند کمک بگیرید. گذراندن وقت با دیگران ممکن است که در ابتدای کار برایتان دشوار باشد اما کمکتان میکند بفهمید که کسان دیگری هم در زندگیتان هستند که نگران شما هستند و حمایتتان میکنند.· به دنبال راه هایی برای خاتمه دادن به رابطه باشید. ارتباط مداوم با شریک عشقی سابق باعث می شود که التیام یافتنتان به تاخیر بیفتد و به حس عزت نفستان هم لطمه بخورد. وقتی ارتباط با او شدیداً ناراحت و غمگینان می کند از دیگران کمک بگیرید. نوشتن نامه خداحافظی، برگرداندن یادبودها، و گذاشتن همه عکس ها و نامه ها و همه یادبودهای رابطه قبلی در یک جعبه مجزا می تواند به پیشرفت روند فراموش کردن شما کمک کند.· برنامه روزانه داشته باشید. سازمان دهی کردن زمانتان و داشتن برنامه می تواند به کم کردن فشار روحی شما کمک کرده و فکرتان را از عشق قدیمی به مسائل دیگر زندگی معطوف کند. باید سعی کنید انرژی ذهنیتان را به انجام کارها و پروژه های دیگر هدایت کنید.· در زندگیتان تغییر ایجاد کنید و به طرز خلاقی ابراز احساس کنید. علایق، فعالیت ها و رابطه های جدیدی در زندگیتان ایجاد کنید. دکوراسیون محل زندگیتان را تغییر دهید. کارهایی انجام دهید که شما را یاد عشق قدیمیتان نیندازد. برنامه های جدید با دوستان و خانواده برای تعطیلات بگذارید. در فعالیت هایی شرکت کنید که به بهبودی شما کمک می کند و توزانی دوباره به زندگیتان می بخشد مثل کارهای هنری، شعر و موسیقی.

مرسی از پاسختون .اون چیزی که بیشتر از همه اذیتیم میکنه بی تفاوتی اون نسبت به این مشکلی که واسم درست کرده هست.حتی دوستم چند وقت پیش تماس گرفت که بهش بگه چکار میخواد بکنه اون بهش گفت بعدا زنگ میزنم مفصل در موردش صحبت کنیم اما متاسفانه دو هفته گذشته و زنگ بهش نزده یعنی علنا پیچوند....
در مورد مشاوره ها یکی از اونها بهم گفت باید بخاطر این مشکل باهاش ازدواج کنی و بعد جدا بشی
و همه اونای دیگه هم گفتن قدم به قدم باهاش جلو برو شاید تو اشتباه میکی و در نهایت اگر به نقطه ای نرسیدی جدا بشو
به خود کشی فکر میکنم من نمیتونم این مشکل و برای خودم هضم کنم چون خیلی برام اهمیت داشت اما واقعا گول خوردم .بهم بگین چکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بهتره تحمل كنيد تا مديريت همدردي پاسختون رو بدن ....

چرا اینقدر خودت را اذیت میکنی؟

دوستی این چیزها را هم داره ایشان نمیخواسته با شما ازدواج کنه اگر میخواست برای خواستگاری اقدام میکرد؟ شما هم نباید از رابطه دوست پسری دوست دختری انتظار چیز دیگه‌ایی را داشته باشید یک مدت با هم بودید حالا هم رابطه را کات کردید!

برو به زندگی‌ات برس
روی کار و تحصیل و ورزش و ارتباط با دوستان‌ات تمرکز کن!

این آدم اگر بدونه هنوز دوستش دارید ممکنه با منت حاضر بشه لحظاتی از وقت گرانبهای‌شان را به شما اختصاص بدهند و لطف کنند و از شما سوء استفاده جنسی کنند؟!

فدر خودت و زندگی‌ات را بدان و فکر و وقت‌ات را با آدم‌های بی‌ارزش نگذران!

زندگیم رو هوا معلقه .هیچ چاره ای جز مرگ ندارم .نمیتونم فراموش کنم خیلی چیزها رو .من هم کار می کنم، هم درس میخونم ، هم تو این دو ماه با دوستام وقت زیادی و گذروندم اما هیچ کدوم نتونست کمکم کنه .دیگه نمی تونم به کسی اعتماد کنم .عاشق کسی باشم .2 سال هر ثانیه زندگیم با اون بود .به این راحتی نمیتونم .ما دوستیی عمیقی داشتیم .وقتی به این فکر میکنم که چطوری اون مشکل و واسه خودم درست کردم و اون چجوری تنهام گذاشت دیوونه میشم .فکر می کنم چاره زندگیم مرگه .

عزیزم خیلی ازپسرهابرای اینکه دل دخترهارابدست بیاورند کارهای زیادی میکنندحرفهای زیادی میزنندتادخترخانم وابسته شوندوتن به خواسته هاشون بدهندبه من زنگ بزن و...بعددرخواستهاشروع میشودبه من بگومیبوسمت مگردوستم نداری بگومیبوسمت بگودوستت دارم حالااگربامخالفت دخترخانم روبروشوندبازهم ادامه میدهند تاجایی که میبینند راهی نمانده ودیگرتماس نمیگیرند
اره عزیزم داستان زندگی من هم این بود پسرمنت کشی کرددوسال ازعمرم روگرفت اواخرهمش ازمن خواست زنگ بزنم چندماه بعدش خبری ازش نشد چون دیددختری نیستم که بهش بگم میبوسمت هرچندگفتم دوستت دارم اشتباه خودمان است که خودمان رامیبازیم وگول حرفهاشون رامیخوریم واخرسرمیگویندفراموشش کن نمیگویند که چندسال تمام فکروذکرم بوده وایندم رابااودیده ایم
حالابایدخودت واسه خودت کاری انجام بدی مشاورفقط میتونه بهت بگه فراموش کن باهاش ازدواج کن وراههای متفاوت ولی دراصل توهستی که بایدتصمیم نهایی رابگیری وکه چه کاربایدبکنی
عزیزم خیلی هاتوسایت هستندکه شکست خوردندولی بلندشدندهرچنداوایل براشون سخت بوده ولی تونستندماچرانتونیم بلندشوخودت رانباز
اول بروپیش پزشک وازاون کمک بگیرپیش هرمشاوری نرو پیش مشاورمتبحربروکه بتونه راهنماییت کنه اگرتهرانی من میتونم راهنماییت کنم که پیش چه کسی بروی تاراحتترتصمیم بگیری

مرسی عزیزم .اره تهران هستم .دیگه نمیدونم چکار کنم ؟؟؟/باورم نمیشه .هنوز با خودم کنار نیومدم.احساس میکنم آینده خودم و تباه کردم.اول از همه اون قضیه هست که بدون کمک اون نمیتونم حلش کنم و واقعا نمیتونمم دیگه ازش کمک بخوام .هم اینکه دیگه احساس میکنم طمع عشق و نمیچشم و هرگز دیگه نمیتونم عاشق بشم.به نظر شما باید ازش طلب کمک کنم یا نه ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hate of

مرسی عزیزم .اره تهران هستم .دیگه نمیدونم چکار کنم ؟؟؟/باورم نمیشه .هنوز با خودم کنار نیومدم.احساس میکنم آینده خودم و تباه کردم.اول از همه اون قضیه هست که بدون کمک اون نمیتونم حلش کنم و واقعا نمیتونمم دیگه ازش کمک بخوام .هم اینکه دیگه احساس میکنم طمع عشق و نمیچشم و هرگز دیگه نمیتونم عاشق بشم.به نظر شما باید ازش طلب کمک کنم یا نه ؟

---

از کی طلب کمک کنی؟ از اون پسری که از احساسات‌ات سوء استفاده کرد و رها کرد و رفته؟!

میخواهی ازت بیشتر سوء استفاده کنه؟!

یعنی تصوری که شما از عشق داری (که بیشتر تو رمان‌ها و شعرها و فیلم‌هاست) چیه که من تو هیچ زندگی متاهلی ندیدم!

با این چراغ سبزی که شما برای آن پسر آماده کردید خدا آخر و عاقبت رابطه‌تان را رحم کنه!

برخلاف اسمی که برای تاپیک انتخاب کردید شما نه حس گول خوردن دارید نه حس تباه شدن آینده! بلکه با حرف‌ها و نتیجه گیریهایی که می‌کنید آماده‌اید که بارها و بارها گول بخورید و تباه بشید!

موفق باشید!

دوست عزيز مرسي از پاسختون .اما بايد بگم كه كاملا اشتباه ميكنيد چون من اگه ميخواستم ادامه بدم به حماقتم با تمام سختي هاش خودم اين رابطه را تمام نميكردم و دو ماه سختي نمي كشيدم .اما تمام سختي هاشو تحمل كردم اما حاضر نشدم حتي يكبار بهش زنگ بزنم يا اس ام اس بدم .فقط ميگم اونم بايد يه سهمي تو اين حماقت داشته باشه و قسمتي از كارو به گردن بگيره ( حداقل از لحاظ كمك مالي) من واقعا نميدونم الان بايد چكار كنم . ميگم آيندم تباه شده چون 2 سال از زندگيمو و همه چيزم و با تمام وجود براي كسي گذاشتم كه فكر ميكردم اونم دوستم داره اما باهاش به جايي رسيدم كه ديدم 2 سال تمام داشته بهم خيانت ميكرده و آدم هفت خطي بوده، متآسفانه دير فهميدم .الان اون چيزي كه برام اهميت داره رهايي از اين وضعيت هست اما نميدونم چجوري . واقعا نميدونم چكار كنم

تهران پیش دکترشکوه نوابی نژاد برید وازایشون کمک بخواهید تابهترراهنماییتون کنند

- - - Updated - - -

تهران پیش دکترشکوه نوابی نژاد برید وازایشون کمک بخواهید تابهترراهنماییتون کنند

با عرض معذرت :

آیا شما رابطه جنسی هم با ایشان داشته‌اید؟
آیا شما بر اثر این رابطه دیگر دختر نیستید؟

باید مرد باشی تا بفهمی....
احساس یک زن..
فروشی نیست هدیه است...

عزيزم ادرس يا شماره تلفن اين دكتر و ميتوني بدي ؟ دكتر هست يا مشاور؟ خودتون تونستيد ازشون كمكي بگيريد.از اين جهت ميگم كه من مراكز مشاوره هاي مختلف پيش مشاوره هاي زيادي رفتم ....

- - - Updated - - -

دوست عزيزن ehsan_hamdardi بله من متأسفانه اين مشكل تو دوستي با ايشون برام اتفاق افتاد .در حاليكه اين قضيه خيلي برام ارزش داشت ( ايشون از همون ابتداي دوستي گفتن كه قصدش ازدواجه و من و براي هميشه ميخواد ) و من واقعا عاشق بودم . هيچوقت كسي و مثل اون دوست نداشتم .مثل يه عاشق واقعي براش بودم . و الانم تمام اين چكنم هايي كه برام هست واسه حل اين قضيه است ( دختر نبودنم) و اگه اين اتفاق نبود تا الان خيلي راحت تر كنار ميومدم و دنبال زندگيم مي رفتم و فراموشش ميكردم

- - - Updated - - -

ميشه مشاوره ها يا مدير سايت جوابمو بدن من بايد چكار كنم . اينقدر فكر و خيال كردم ديوونه شدم ..........

دوست عزیز خودکشی راه حل نیست نشانه ضعفه پس بهش فکر نکن اصلا.واسه اون مشکلت هم به دکتر مراجعه کن قابل حله ولی دیگه به اون اقا فکر نکن سخته فراموشی ولی خدا این قدرت رو به همه انسانهاداده خیلیها عزیزترین کسانشون رو از دست میدن ولی به مرور باهاش کنارمیان
مطمئن باش اگه بازم بیادسراغت فقط به قصدسواستفاده دوباره هست پس به نام عاشقی کاروازاین خراب تر نکن مطمئن باش اگه باز بهت نیاز پیداکنه واسه امیال پستش بازم میادسراغت که دوباره نابودت کنه وازت سواستفاده کنه خطت رو عوض کن سعی کن فراموش کنی نگونمیشه.این ادم بدرد زندگی سالم نمیخوره خودتو زجرنده

- - - Updated - - -

دوست عزیز خودکشی راه حل نیست نشانه ضعفه پس بهش فکر نکن اصلا.واسه اون مشکلت هم به دکتر مراجعه کن قابل حله ولی دیگه به اون اقا فکر نکن سخته فراموشی ولی خدا این قدرت رو به همه انسانهاداده خیلیها عزیزترین کسانشون رو از دست میدن ولی به مرور باهاش کنارمیان
مطمئن باش اگه بازم بیادسراغت فقط به قصدسواستفاده دوباره هست پس به نام عاشقی کاروازاین خراب تر نکن مطمئن باش اگه باز بهت نیاز پیداکنه واسه امیال پستش بازم میادسراغت که دوباره نابودت کنه وازت سواستفاده کنه خطت رو عوض کن سعی کن فراموش کنی نگونمیشه.این ادم بدرد زندگی سالم نمیخوره خودتو زجرنده

عزیزم حالا من کار به درست غلطش ندارم اما خیلی ها این مساله دختر نبودن شما براشون عادی هست. بیشتر نگران روح و روان و ارامش خودت باش ت این مساله.. اون اقا مسئولیت پذیر نیست لااقل بیاد مسئولیت کار خودشو بپذیره

یعنی شما میگین حتی واسه اون قضیه هم حتی دیگه سراغش نرم ؟یعنی خودم حلش کنم ؟ آخه با پیگیری هایی که کردم هزینه ای که باید بابت این حماقتم بدم کم نیست و من هم الان امادگیشو ندارم .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hate of

یعنی شما میگین حتی واسه اون قضیه هم حتی دیگه سراغش نرم ؟یعنی خودم حلش کنم ؟ آخه با پیگیری هایی که کردم هزینه ای که باید بابت این حماقتم بدم کم نیست و من هم الان امادگیشو ندارم .

---

از کجا مطمئنی که اون زیر بار کاری که کرده میره؟

این اواخر که باهاش دعوام شده بود باهاش، به این موضوع اشاره کردم و گفت این موضوعی هست که حل میشه و من حلش میکنم .اما این دعوای اخر به قدری شدید بود که حتی حاضر نبودم صداشو بشنوم حتی بخاطر این قضیه اما الان باز نمیدونم چکار کنم . حتی اومد امروز به دوستم زنگ زد که میخواد ببینتش و راجع من باهاش حرف بزنه . دوستم گفت بهش خبر میده ...

:72:سلام:72:
دوست عزیزم امیدوارم آرامش خودتونو حفظ کنیدوخدا کمکتون کنه.:72:

سلام عزیزم.http://www.pic4ever.com/images/toyou.gif

قربونت چرا آیندت تباه شده باشه!! تو الان یه تجربه ی خیلی خوب داری پس قدرتت برای ساختن آینده بیشتر از پیش هست.

بعلاوه برخلاف چیزیکه الان فکر میکنی، دردهایی که الان میکشی، انسان قوی تری ازت میسازه، و اون انسان قوی تر هم قطعا آینده ی زیباتری خواهد ساخت. شنیدی میگن دردی که منو نکشه، قوی ترم میکنه؟

عزیزم من وقتی متنت رو خوندم و دیدم که بعد از مطلع شدن از شخصیت اون فرد، تونستی خودت رو کنترل کنی و دیگه باهاش تماس نگرفتی، خیلی تحسینت کردم.

باور کن خیلی ها قدرت اینکار رو ندارن. خیلی ها ضعف نشون میدن.

تو تا اینجاش که شخصیت تحسین برانگیزی از خودت نشون دادی، چرا چرا چرا واقعا چرا کسی باید فکر کنه آینده ی چنین انسانی تباه شده؟؟

راهکارهای خوبی هم که انتخاب کردی، میگی کار کردی با دوستات بیرون رفتی. باور کن بعضی وقتا تو این سایت خودمون رو میکشیم که یکی همین راهکارها رو انجام بده، ولی طرف اونقدر افسرده و شکسته میشه که نمیتونه. حالا چه طرف همسرش بوده چه کس دیگه ای.

عزیزم نظر من اینه که از طریق دوستت ازش هزینه های لازم رو بگیر. اما خوشحالم که خودش رو دیگه نمیپذیری.

نوشتی که میترسی دیگه عاشق نشی، من که میگم چه بهتر! مگه بده که دیگه هیچوقت اون عشق کور و داغ رو تجربه نکنی؟ یه علاقه ی پخته و آگاهانه بهتر از این عشق نیست؟ که براساس شناخت صحیح طرف مقابلت پایه گذاری شده باشه؟

والا من نمیفهمم این عشق چیه که بعضیا اینقدر میخوانش! به نظر من که چیز آزار دهنده ایه که باعث میشه انسان نتونه از کلیت زندگیش لذت ببره. البته منظورم همین نوع عشق هست (کور و بسیار گرم)، انواع اصیل ترش (حتی وقتی نقطه اثرش انسان هست) رو نمیگم.

دوست خوبم، این روزها هم میگذرن، کسیکه مثل تو سر خم نمیکنه، به زودی شکوه این زندگی رو درک میکنه و میفهمه که زندگی چیزی نیست که به این سادگی ها تباه بشه. اگه خدا توبه کننده ها رو بیشتر دوست داره، بخاطر اینه که اون زیبایی رو دوست داره، و کسیکه خطا میکنه و بازمیگرده، زیباتر میشه.

تو زیباتر شدی عزیزم، زیباتر. پس قدر این زیبایی رو بدون و ازش لذت ببر.http://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_3_136.gif

مرسی میشل عزیزم.امیدوارم واقعا خدا کمکم کنه اما از همه چیز خیلیی ناامیدم .. من دو سال تمام لحظه ای نبوده که اشک نریختم و خدارو صدا نزدم .نمازم و میخوندم و دائم ذکر میگفتم و از خدا کمک میخواستم اما بهم کمکی نکرد ... روزهای سختی و باهاش گذروندم و به خاطر عشقم بهش تحمل کردم ...اما بازم دارم روزهای سختی رو تحمل میکنم ...راستش همش میگم نکنه بازم همینطوری باید حسرت چیزایی که دوست دارم و بخورم .نکنه خدا واقعا دیگه دوستم نداره ( وقتی دو سال تمام هر روز و هر شب بازم صداش زدم اما بازم تنهام گذاشته )..

سلام دوست عزیز خسته نباشین!
بازم مشکل قدیمی!
گول خوردنو میگم.
من تنها چیزی که میتونم به شما بگم و به عنوعن راهنمایی اینه که میبایست برین پیش یه دکتر مطمئن و بگین که شما قصد دوختنشو دارین.
هزینش چیزی بین 120 تا 250 تومن میشه.البته من اینجور شنیدم نبایدم بیشتر شه!
ولی خیلی مواظب باشین دکتر بی شرفم زیاد هست.
مثلا میگن اگه با هاشون رابطه داشته باشین هزینه ایی نمیگیرن!!
حواستون باشه دوباره گنــــــــــــاه نکنین!
موفق باشین!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hate of

مرسی میشل عزیزم.امیدوارم واقعا خدا کمکم کنه اما از همه چیز خیلیی ناامیدم .. من دو سال تمام لحظه ای نبوده که اشک نریختم و خدارو صدا نزدم .نمازم و میخوندم و دائم ذکر میگفتم و از خدا کمک میخواستم اما بهم کمکی نکرد ... روزهای سختی و باهاش گذروندم و به خاطر عشقم بهش تحمل کردم ...اما بازم دارم روزهای سختی رو تحمل میکنم ...راستش همش میگم نکنه بازم همینطوری باید حسرت چیزایی که دوست دارم و بخورم .نکنه خدا واقعا دیگه دوستم نداره ( وقتی دو سال تمام هر روز و هر شب بازم صداش زدم اما بازم تنهام گذاشته )..

---

دوست عزیز،خواهرمن هیچ وقت این حرفونزن خداهمیشه بنده هاشو دوست داره اگه هم اتفاقی واسمون میفته امتحان هست وچه خوبه که مابتونیم ازش سربلند بیرون بیایم. من خودم ب شخصه بارها اتفاقاتی واسم افتاده که وجود خدارو توبدترین شرایط کنارم حس کردم وکمکم کرده. اگه خدانخواسته شما به این اقا برسیدمطمئن باش ک تورو دوست داشته که این اتفاق افتاده که شما زندگی رو ازنو بسازید وحتی بهترازقبل این اقایی که شما گفتید اصلا اهل تشکیل زندگی نیست پس یکی از بزرگترین الطاف خدادرحق شما همینه که الان فهمیدید که این اقابدرد شمانمیخوره پس خدارو شاکر باشید وبازهم به درگاهش پناه ببرید مطمئن باشید پشیمون برنمیگردید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hate of

مرسی میشل عزیزم.امیدوارم واقعا خدا کمکم کنه اما از همه چیز خیلیی ناامیدم .. من دو سال تمام لحظه ای نبوده که اشک نریختم و خدارو صدا نزدم .نمازم و میخوندم و دائم ذکر میگفتم و از خدا کمک میخواستم اما بهم کمکی نکرد ... روزهای سختی و باهاش گذروندم و به خاطر عشقم بهش تحمل کردم ...اما بازم دارم روزهای سختی رو تحمل میکنم ...راستش همش میگم نکنه بازم همینطوری باید حسرت چیزایی که دوست دارم و بخورم .نکنه خدا واقعا دیگه دوستم نداره ( وقتی دو سال تمام هر روز و هر شب بازم صداش زدم اما بازم تنهام گذاشته )..

---

سلام نازنین:72:

اولا که تو ناامید نیستی، به زبون میگی، اما در قلبت و در رفتارت ناامید نیستی. از این بابت خداروشکر میکنم.

اما یه ترسی هم تو دلت هست. ترسی که طبیعی و عاقلانه هست، اما باید به مرور از بینش ببری. اگه این ترس و این احساس خطر نسبت به عواقب اشتباهات نبود، تبدیل به دختری میشدی که خودش رو سریعا به یه بیراهه پرت میکرد.

اما همین نگرانی و دلهره، چیزیه که تو رو به سمت راه درست میکشونه. چیزیکه باعث میشه راه درست رو برای خودت الزامی بدونی، و همه قدرت و توانت رو بکار بگیری تا پیداش کنی. که مثل الان، همه توانت رو بذاری و همه سلول های مغز و روانت رو به کار بگیری تا بفهمی چه کاری انجام بدی به صلاحت هست. و چه اقدامی بیشترین سطح از اشتباهات گذشته رو پوشش میده.

در مورد اینکه چرا بعضی وقتها اینقدر از خدا میخوایم و آخرش سرمون به سنگ میخوره و میبینیم که دستمون رو نگرفته، نظر من اینه:

خدا واقعا بنا نداره که اینجور موقع ها دست ما رو بگیره...

بذار برات یه مثال بزنم. فرض کن تو یه روبات بسازی. روباتی که بتونه راه بره، بتونه به توپ ضربه بزنه. حالا این روبات رو میفرستی تو زمین. اگه روباته بشینه و التماست کنه که خواهش میکنم بیا منو راه ببر، تو قدرتش رو داری، برات خیلی آسونه، تو چی میگی؟

میگی چشم عزیزم؟

چرا نمیگی؟ چون تو قبل از اینکه بذاریش تو زمین، مهارت هایی که نیاز داشته رو بهش دادی. تو بهش پا دادی، بهش توان تشخیص موقعیتش رو دادی، بهش این قدرت رو دادی که وقتی زمین خورد، دوباره بلند شه. وقتی مسیر رو اشتباه رفت، برگرده. و حالا با شوق نشستی کنار زمین تا شکوه آفرینشت رو نظاره گر باشی. تو کنار اون نیستی، تو درونش هستی.

خب خدا هم همینه دیگه.... خوشحاله که موجودات متعالی ای ساخته که قدرت تفکر و قدرت تشخیص دارن. که قدرت رشد دادن روح خودشون رو دارن، که قدرت ساختن خودشون رو دارن. بعد ما نشستیم به آه و ناله که بیا اینکارو انجام بده و اونکارو انجام بده.... وقتی چیزی رو نمیبینیم و راهی رو اشتباه میریم، به جای اینکه چشمامونو بازتر کنیم، اعتراض میکنیم که چرا نشونم ندادی؟

وقتی ما یه مسیر رو اشتباه انتخاب میکنیم، هرچی بشینیم دست به دامنش بشیم که بیا منو در این مسیر به فلان هدف برسون، بیا دستمو بگیر و راه ببر، اون اینکارو نمیکنه.....چون توانایی تشخیص راه درست رو به ما داده، توان تغییر داده، توان ساختن داده.....

ما انسان ها موجوداتی هستیم که میتونیم انسان خلق کنیم...... ما میتونیم انسان خلق کنیم........ و ما اینکارو فقط زمانی انجام میدیم که در موقعیت فعلی تو باشیم... برای همینه که این موقعیت ها (هرچند نتیجه ی خطاهای ما هستند) برای ساخته شدن ما الزامی هستند....

یکم فکر کن قربونت، نزدیکی به خدا به معنی نماز خوندن نیست. نزدیکی به خدا یعنی اینکه درکش کنیم، بفهمیم چه کاری رو به چه دلیلی انجام داده....

اگه تو روباتی بسازی که بتونه شنا کنه، و هیچوقت پرتش نکنی تو آب، اونوقت جا داره که ازت بپرسیم، چرا؟؟ اما اگه انداختیش تو آب و بهش گفتی: شنا کن، اگه وقتی غرق شد، بیرونش نکشیدی و در عوض باز هم بهش گفتی: شنا کن، تو میتونی، من قدرتش رو بهت دادم.... اینجا دیگه تو داری یه کار طبیعی انجام میدی، و روباته فقط خودش ضرر میکنه اگه به جای شنا کردن، دعا کنه..... باید با توکل به تو، و با ایمان به توانایی هایی که بهش دادی، شنا کنه....

پس شنا کن عزیزم.... شنا کن....

بازم ممنونم میشل عزیز.اما خیلی سخته فراموش کردن اون خاطرات و روزها .همش از تنهایی میترسم .اینکه تا آخر عمر تنها بمونم .یه چیز دیگه ای که این وسط هست مقایسه اون ادم از نظر مالی با دیگرانه .چون اون ادم وضع مالی خیلی خوبی داشته .ماشین خوب.خونه .خیلیم به خودش میر سیده و ...چند وقت پیش یکی از آشناهای دوستام درخواست ازدواج داد . پسر خیلی خوبی هست واقعا مرده زندگی .تمام دور و بریاش تعریفش و میکنن .و پیغام داده بیاد خواستگاری و حتی قبلا هم عنوان کرده بوده که قضیه دختر نبودن واسش مهم نیست و شخصیت طرف ارزش داره اما من همش رفتم تو فاز مقایسه این با اون پسر از لحاظ مالی و رفتاری .دست خودم نیست .همش با خودم میگم نکنه تا همیشه بخوام اینجوری بمونم و در مورد خواستگار های بعدی همش بخوام با این مقایسه کنم و نتونم هیچ وقت فراموشش کنم اون آدم .( اما به جرات الان میگم که اون آدم تنها چیزی که داشته همین وضع مالی خوب بوده) و تمام حرفاش و رفتاراش از ته دل نبوده و الکی میگفته دوست دارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hate of

بازم ممنونم میشل عزیز.اما خیلی سخته فراموش کردن اون خاطرات و روزها .همش از تنهایی میترسم .اینکه تا آخر عمر تنها بمونم .یه چیز دیگه ای که این وسط هست مقایسه اون ادم از نظر مالی با دیگرانه .چون اون ادم وضع مالی خیلی خوبی داشته .ماشین خوب.خونه .خیلیم به خودش میر سیده و ...چند وقت پیش یکی از آشناهای دوستام درخواست ازدواج داد . پسر خیلی خوبی هست واقعا مرده زندگی .تمام دور و بریاش تعریفش و میکنن .و پیغام داده بیاد خواستگاری و حتی قبلا هم عنوان کرده بوده که قضیه دختر نبودن واسش مهم نیست و شخصیت طرف ارزش داره اما من همش رفتم تو فاز مقایسه این با اون پسر از لحاظ مالی و رفتاری .دست خودم نیست .همش با خودم میگم نکنه تا همیشه بخوام اینجوری بمونم و در مورد خواستگار های بعدی همش بخوام با این مقایسه کنم و نتونم هیچ وقت فراموشش کنم اون آدم .( اما به جرات الان میگم که اون آدم تنها چیزی که داشته همین وضع مالی خوب بوده) و تمام حرفاش و رفتاراش از ته دل نبوده و الکی میگفته دوست دارم

---

خیلی مرد زندگی بوده که با دختره باکره میخوابه و رهایش میکنه! (البته دختر هم به اندازه اون مقصر است!)

معلوم نیست با چند نفر دیگه تو زندگی این کار را کرده و بعد از ازدواج خواهد کرد!

واقعاً پول چقدر تو زندگی‌ات ارزش داره وقتی مطمئن نباشی شوهرت الان که رفته بیرون از خونه با کی مشغول عشق بازیه؟!

ehasan_hamdardi منظور منم از مرد زندگی اون پسری که 2 سال باهاش بودم نبود بلکه این پسری که یکی از آشناهای دوستم هست و پیغام ازدواج داده بود.چکار کنم که اینقدر آدم ها رو از لحاظ ظاهری با اون آدم بی ارزش مقایسه نکنم ؟ چکار کنم که واقعا تو ذهنم بمیره و delet بشه ؟؟؟؟؟؟؟/

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hate of

ehasan_hamdardi منظور منم از مرد زندگی اون پسری که 2 سال باهاش بودم نبود بلکه این پسری که یکی از آشناهای دوستم هست و پیغام ازدواج داده بود.چکار کنم که اینقدر آدم ها رو از لحاظ ظاهری با اون آدم بی ارزش مقایسه نکنم ؟ چکار کنم که واقعا تو ذهنم بمیره و delet بشه ؟؟؟؟؟؟؟/

---

یک برگه بردار و نقاط ضعف‌اش را بنویس (مثلاً تعهدی نداشتن به کسی که قول داده بود با او ازدواج کند - به بهانه ازدواج فریب دادن من - ...)

بعد سعی کن مرتب به این نقاط ضعف اش فکر کنی و به آن شاخ و برگ بدهی! یعنی بگویی این نقاط ضعف روی همسر و فرزندانش چه تاثیری میگذارد؟ آیا همسرش حاضر است خیانت های مکرر او را ببینید و تحمل کند؟ پول و ثروت او چه ارزشی دارد وقتی وفادار نیست؟

اینقدر این سئوالات را از خودت بپرس تا از او کاملا ً متنفر شوی

بعد دیگر نه کسی را با او مقایسه میکنی و نه حتی حاضری به او فکر کنی!



این آخرین پست من در تاپیک شماست! برای‌تان آرزوی موفقیت می‌کنم

عزیزم به خودت فرصت ترمیم روحیه بده و تا مدتی وارد رابطه جدیدی نشو. با شرایط روحی فعلیت احتمال تشخیص و تصمیم گیری های نادرست زیاده.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hate of

چکار کنم که اینقدر آدم ها رو از لحاظ ظاهری با اون آدم بی ارزش مقایسه نکنم ؟

---

فقط مقایسه نکن، همین....

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hate of

چکار کنم که واقعا تو ذهنم بمیره و delet بشه ؟؟؟؟؟؟؟/

---

زمان میبره عزیزم، اما اگه واقعا اراده کرده باشی، خیلی هم سخت نیست. چند تا مقاله از همدردی برات میذارم، خودم نخوندمشون، امیدوارم به دردت بخوره. اگه بگردی، مقاله های مفید دیگه ای هم پیدا میکنی.

http://www.hamdardi.net/thread-12018.html

http://www.hamdardi.net/thread-7257.html

http://www.hamdardi.net/thread-24988.html

مرسي از راهنمايي هاتون دارم رو خودم كار ميكنم .برام دعا كنيد .دعا كنيد كه اين مشكلي كه واسم درست شده آينده من و تحت تاثير قرار نده .من 2 سال سختي كشيدم و تاوان خريت خودم رو پس دادم ديگه توانشو ندارم .خيلي خستم .خيلي ...

سلام عزیزم حالتو درک میکنم منم دو سال با یکی بودم رابطه جنسی داشتم البته هنوز دخترم و الان یه ساله بدون هیچ دلیل واضحی منو رها کرد یه ساله گریه میکنم پیش روانپزشک مشاور...رفتم قرص خوردم اما فایده ای نداشت منم فکر میکنم دیگه نمیتونم کسیو دوست داشته باشم برات خوشحالم که حد اقل میگی اون ادم بد بود فقط پول داشت اما من هنوز باور ندارم که طرفم بد بود هر کاری کرد انداخت گردن من تمام بی وفاییاشو وقتی بهم بی محلی میکرد وقتی فهمیدم به دخترای دیگه شماره داده و قرار گذاشته بهم گفت چون عاشقمه و من تو بحثامون دلشو شکستم از عصبانیت اینکارو کرده! و با هیچکدومشون رابطه ای نداشته! من دوسال میپرستیدمش خدام اون بود اما اون بهم گفت من زرنگ نبودم من نتونستم نگهش دارم گفت عاشقم بوده اما من نتونستم نگهش دارم منو با کوه عذاب وجداان تنها گذاشت با احساس گناه بعد از منم خیلی زود با دو نفر دوست شد رابطه هاش شد کوتاه و صرفا برای سکس من احمق بازم التماس میکردم بازم میگفتم برگرد راستش هنوزم میخوام برگرده بهش میگفتم ما که قرار بود ازدواج کنیم ما که عاشق هم بودیم ما که اسم بچه هامونو انتخاب کردیم چرا حالا اینهمه عوض شدی چرا همه چییت شده هوس؟میگفت تقصیره توست تو حس عشقو تو من کشتی تو با اخلاق بدت منو از عشق متنفر کردی حتی تاوان هرزگی های اونم من باید میدادم من باید عذاب وجدان میکشیدم که باعث شدم اون رو بیاره به روابط زودگذر رو بیاره به دخترایی که حتی با دوستاشم میخوابن من هنوز احساس گناه میکنم من هنوز فکر میکنم شاید اگه زیباتر بودم شاید اگه عاقل تر بودم شاید اگه کمی چاقتر بودم شاید اگه به قول اون زرنگ بودم از دستش نمیدادم شدم یه ادم بی اعتماد به نفس اون دختری که یه روز عشقش بهش میگفت تو زیبا ترینی تو مهربون ترینی تو خاص ترینی شده یه موجودی که فکر میکنه یه اشغال زشت بی عقله یکی که حتی ادمی که عاشقش بود رو از دست داد یه موجود نخواستنی عزیزم خدارو شکر کن که غرورتو داری من خودمو له کردم به دست و پاهاش افتادم با دوست دختراش حرف زدم از سکساش واسم تعریف کرد و گفت ازم نفرت داره اما حتی نتونستم بگم منم ازت متنفرم فقط گفتم هنوزم دوستت دارم از خودم بدم میاد از خودم بدم میااد که انقدر ضعیفم که هنوزم میخواام برگرده که هنوزم ساعتها با عکسش حرف میزنم از خودم بدم میاد....