نمیتونم راجع به خواستگارم تصمیم قطعی بگیرم

سلام به همه دوستان

من حدودا 14 ماهه از طریق معرف با آقایی آشناشدم ما فقط 2بار همدیگرو دیدیم و رابطمون بیشتر تلفنی بوده، دلیل اینکه رابطه ما انقدر طولانی شده و ایشون هنوز برای خواستگاری رسمی نیومدن اینه که ایشون 7 ماهه که شاغل شدن و قبل از اون میشه گفت تقریبا بیکار بودن البته کم سن و سال نیستن(30سالشونه) قبلا ورزشی رو بصورت نیمه حرفه ای دنبال میکردن که متاسفانه ازاون طریق به جایی نرسیدن و درآمد بالایی نداشتن بعد از آشنایی با منم، من باهاشون صحبت کردم که سن شما طوریه که دیگه زمانی برای وقت تلف کردن و دوباره دنبال اون رشته ورزشی رفتن به امید اینکه شاید در آینده موفق بشین ندارین خودشون هم به این نتیجه رسیده بودن که دیگه فایده ای نداره و باید به فکر شغل دیگه ای باشن، در حال حاضر مشغولن ولی با درآمد ماهی 700-800 تومن

و حالا مشکل من در تصمیم گیری راجع به این آقا: اول اینکه من احساس میکنم ایشون تو کار تنبل هستن و کلا انگار الان خیلی داره به خودش فشار میاره که کار میکنه و با توجه به اینکه الان با یه نفر شریک هستن وخودشون به تنهایی کار نمیکنن من هنوز از عرضه و جنم کاری این آقا مطمئن نشدم، ازاینکه آیا خودش به تنهایی میتونه کار کنه و یه زندگی رو بچرخونه یا نه آدم وابسته ایه که فقط میتونه بعنوان یه زیردست کار کنه(فکر میکنم از اینکه تنهایی دست به کاری بزنه واهمه داره و همیشه دوست داره مسئولیت با کسی دیگه باشه و این زیردست باشه) (من لیسانس دارم و کار ثابتی ندارم ولی بیکارم نمیمونم و تا حالا چندین جابا حقوقهای حدود 400 تومن کار کردم) نمیدونم چطور میتونم از این بابت خیالم راحت شه؟ اگه دوستان راهی میتونن نشون بدن یا کمکی کنن ممنون میشم

و مشکل دوم مسائل اعتقادیه، من از نظراعتقادی آدم متوسطیم یعنی نه خیلی تند و نه خیلی سست ولی این آقا میشه گفت کلا ازدین اسلام برگشتن با توجه به حرفهایی که میزنه و کتابهایی که میخونه و میگه چند ساله دارم این کتابها رو مطالعه میکنم و از راهی که دارم میرم مطمئنم و هرگز برنمیگردم، اینم واسم یه مشکله،نمیدونم بعدها چقدر مشکل ساز میشه؟ خواهش میکنم اگه میتونید همفکری یا کمکی داشته باشید دریغ نکنید، از بلاتکلیفی خسته شدم

لطفا، علاوه بر اینکه لطف می کنید تاپیک منو میخونید جوابم بدید، ممنون میشم، نیاز به همفکری دارم

چرا هیچکس به من جواب نمیده؟!!!!!!!!!!!!:47::47::47: مشکله دومه که بیشتر ذهنمو درگیر کرده، میخوام بدونم تفاوت در اعتقادات تو زندگی مشترک چقدر مهمه؟ کجاها ممکنه مشکل ساز بشه؟ اگه کسی بگه تعالیم دینی که 20 سال 30 سال باهاش زندگی کردمو طی یه سری تحقیقات و مطالعات دیگه قبول ندارم ولی راه راستی و درستی رو در پیش گرفته باشه و وجدانش رو جای خدای خودش قرا داده باشه و اخلاق گرا باشه و راه انسانی رو در پیش گرفته باشه من چه ایرادی میتونم بهش بگیرم؟ ازش میپرسم وحدانیت خدا رو قبول داری یا نه؟ میگه خدای هر کس در وجود خودشه، خواسته هاشو از طبیعت طلب میکنه، میگم این طبیعتی که میگی یعنی چی؟ میگه همین دنیا، همین رود و درخت و زمین و آسمون! حرفهاش برای ناآشناس، نمیتونم هضمشون کنم، من 25 سالمه باید جدی تر به آینده ام فکر کنم، فکر میکنم اگه زمان بیشتری هم برای شناخت عقایدش بذارم بی فایده است چود در هر صورت برام قابل هضم نیست قابل درک نیست، احساس میکنم اگه باهاش وارد زندگی مشترک بشم خودمو گم خواهم کرد به سردرگمی دچار میشم، نمیدونم این تصورم از ترس بیجاست یا واقعا ممکنه اتفاق بیفته؟ اینم بگم ایشون از افراط به تفریط رسیده، طبق گفته خودش قبل از اینها نمازهاش و مناجاتهاش همراه با دعا و گریه و التماس به درگاه خدا بوده

شبنم جان
این دو مشکلی که گفتی هرکدوم به تنهایی می تونه یک زندگی را خراب کنه!
عزیزم یادت باشه نجواهایی که قبل از عقد می شنوی؛بعد از ازدواج به فریاد تبدیل می شه!!!
تصور کن شما که الان از این موضوعات می رنجی ؛قطعا بعد از چند ماه که احساساتت خوابید و با واقعیت زندگی مواجه شدی؛چه احساسی خواهی داشت؟
به نظر من تا ارتباط عاطفیتون بیشتر نشده کات کن.
شوخی نیست!یک عمر زندگیه! اونایی که الان این قدر مشکل دارن و می خوان طلاق بگیرن هیچ کدوم نمی خواستن که زندگیشون این شکلی بشه!!!

ممنون مصباح الهدی عزیز
میخوام شرایط این خواستگارو کاملا واضح و با ذکر جزئیات براتون بنویسم و نظر شما رو راجع به همچین ازدواجی بدونم
خصوصیات مثبت ایشون:
فوق العاده مودب هستن(اینو خیلیها تائید کردن)
مهربون هستن
مهارتهای ارتباط بین زن و شوهر رو خیلی خوب بلدن(این چیزیه که من دیدم خیلیها ندارن)
با صداقت هستن و بی غل و غش
تو ابراز محبت کلامی چیزی کم نمیذارن
صبور هستن
باوجدان هستن
اینجوری که خودشون میگن خیلی خیلی به من علاقمند شدن(البته این از واکنشهای رفتاری و صحبتاشون با بقیه راجعبه منم مشخصه)

خصوصیات منفی:
پشتکار نداره(احساس میکنم فقط منتظر یه فرصته که دوباره دنبال ورزش بره و از اون طریق یه پول قلمبه دستش بیاد و بیخیال کار شه)
این تنبلی رو حتی تو صحبت کردن و راه رفتنشم داره، بیشتر وقتها کم انرژی صحبت میکنه و شل راه میره
جلوی موهاش ریخته:wink:
شغلش شآن اجتماعی بالایی نداره(مغازه داره)البته با عرض پوزش سوء تفاهم نشه
خودش پس اندازی نداره و قراره که بقیه کمکش کنن
اعتقادات و افکار فلسفی ای داره که برام قابل درک نیست
یه مقدار خیال پردازء

و مسائلی که باعث میشه من فکر کنم هم کفو نیستیم و احتمالا من میتونم موردای بهتری داشته باشم
من لیسانس دارم و ایشون دیپلم
از لحاظ اقتصادی ما سطح بالاتری داریم

سلام.
اهمیت هر کدام از فاکتورهایی که خودتون مطرح کردید رو نمره بندی کنید.
بعد نمره ها رو جمع کنید و به ایشون نمره بدید.
ببینید حداقل 70 درصد نمره رو میاره یا نه؟

سلام
pooh نمیدونم درست منظورتو گرفتم یا نه ولی من اینکارو کردم
اومدم همه ی معیارهامو برای ازدواج نوشتم و مقایسه کردم چند تا از معیارهامو داره و چندتاشو نداره، که ایشون 53% از معیارهای منو داشت
دیشب کلافه بودم دلم میخواست یه جای خلوت داشته باشم و بشینم یه دل سیر گریه کنم، واقعا سر دوراهی موندم تمایلمم به هیچ سمتی حتی یه ذره هم بیشتر نیست، بلاتکلیفی خیلیییییییییییییییییی سخته اونم تو سنی که احساس خطر میکنی
از خدا خواستم بهم بینش بده، راهو بهم نشون بده، خدایا خدایا کمککککککککککککککککککک

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط shabnam z

سلام
pooh نمیدونم درست منظورتو گرفتم یا نه ولی من اینکارو کردم
اومدم همه ی معیارهامو برای ازدواج نوشتم و مقایسه کردم چند تا از معیارهامو داره و چندتاشو نداره، که ایشون 53% از معیارهای منو داشت
دیشب کلافه بودم دلم میخواست یه جای خلوت داشته باشم و بشینم یه دل سیر گریه کنم، واقعا سر دوراهی موندم تمایلمم به هیچ سمتی حتی یه ذره هم بیشتر نیست، بلاتکلیفی خیلیییییییییییییییییی سخته اونم تو سنی که احساس خطر میکنی
از خدا خواستم بهم بینش بده، راهو بهم نشون بده، خدایا خدایا کمککککککککککککککککککک

---

سلام شبنم جان
نمیدونم چندسالتونه اما ببخشید بین خودمون باشه پسرها خیلی تحفه ای نیستند تازه خوبه خوبشون بعد ازازدواج واسه آدم یکم مشکلسازمیشن وای به حال اینکه دیگه ازقبل مشکلی داشته باشن به نظرمنم بهترازاین مورد مورد دیگه ای حتما پیدامیشه مگه تو دنیا فقط همین یکی هست
کسی سراغ دارم که قبل ازازدواج 2تامغازه اداره میکرد اما بعداز آن همش توی خونه بود و اصرار زنش موجب شد ازهم طلاق بگیرن یعنی3ماه بعدازازدواج
پس عزیزم قبل از ازدواج ایرادها رو خوب و واضح ببین نه اینکه چشم پوشی کن ببین میتونی بدون پول زندگی کنی یا باپول کم و این همه خرج 1مرد همیشه باید ازنظرکاری زرنگ باشه اینو یادت باشه
امیدوارم تصمیم درستی بگیری و موفق باشی
الان کات کنی بهترازدو روز دیگست که وابسته بشی

به نظرم 53 درصد، درصد کافی برای قبول کسی نیست.به نظرم حداقل 70 درصد باید با معیارهای آدم بخونه که آدم بتونه بله بگه.
ولی شاید این فقط نظر من باشه و کارشناسی نباشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط درسا شیرازی

کسی سراغ دارم که قبل ازازدواج 2تامغازه اداره میکرد اما بعداز آن همش توی خونه بود و اصرار زنش موجب شد ازهم طلاق بگیرن یعنی3ماه بعدازازدواج

---

سلام درسا جان
ممنون، من تازه رفتم تو 26 سال، اینجای صحبتتو متوجه نشدم، خانمش اصرار به کار کردن داشت که باعث جداییشون شد یا اصرار به طلاق؟
اگه بخاطر فرار از کار راضی شده زنشو طلاق بده با اینکه قبلشم دو تا مغازه رو اداره میکرده که اون دیگه باید به اصل قضیه و علاقمندی و همه چیه این آقا شک کرد، شاید اصلا خواسته بهونه دست خانمش بده، آخه نمیشه همه رو هم به یه چوب روند ولی جدا از همه ی اینها در مورد خودم میدونم که تحمل مرد تنبلو ندارم، فکر کنم اکثر خانم ها همینجوری باشد، بیشتر جذابیت یه مرد به سخت کوشیشو تلاشش برای زندگیه، خودم همه ی اینارو میدونم اما بازم نمیتونم راحت بگم نه اونم بخاطر شرایط سنیم، که احساس میکنم الان پسرای همسن من یا حتی کوچیکتر دنبال تشکیل خانواده هستن، بعضیا میگن وقتی مجبور باشه خرج زن و زندگی رو بده کار میکنه پس میخواد چیکار کنه نگران نباش ولی من میگم تنبلی و تن پروری تو ذات آدمهاست، چیزی نیست که قابل تغییر باشه، ممنون میشم بازم راهنماییم کنید، راستی چرا اینجا برای رفتن به سطر بعد اینتر نمیزنه؟؟؟ من جایی دیگه تایپ میکنم و کپی میکنم

سلام shabnam z
من با Pooh کاملا موافقم 53% اصلا کافی نیست !
26 سال واقعا سن بالایی نیست برای ازدواج یعنی دیر نشده , سن ازدواج بالا رفته , به بعضی از اطرافیانت نگاه نکن که پسر متولد مثلا 68 ازدواج کرده , و به این خاطر مجبوری قبول کنی که صرفا ازدواج کرده باشی و بعدش یه دنیا مشکلات !
این آقا خصوصیات خیلی خوبی داره اینکه اخلاق خوبی داره این واقعا خوبه , اما مردی که تنبل باشه و انقدر تنبلیش زیاد باشه که تو رو نگران کرده به نظرم مورد خوبی نیست ! من که جای شما بودم قبول نمیکردم با توجه به اینکه تو همین الانشم یه جورایی راضی از این نیستی که تحصیلاتت از اون بالاتره ! اینا خودش هر کدوم یه آیتم مهمه !
در مورد اینتر هم واسه من که کار می کنه http://www.pic4ever.com/images/clap.gif

سلام violet جان
خیلی دلم گرفته، اندازه یه ابر سیاه گریه دارم، کسی سر راهم قرار گرفته که عاشقانه پرستشم میکنه ولی من فکر میکنم باهاش خوشبخت نخواهم شد، چرا؟

چون حدس میزنم هیچوت تو زندگیش هیچ پیشرفتی نداشته باشه، چون حدس میزنم بخاطر حرفها و افکار عجیب و غریبش تو زندگی باهاش افسرده میشم، چون هیچوقت تو این مدت بجز یه چند باری احساس نکردم قلبم از این رابطه شاده، احساس نکردم قلبم سرشار از شادی باشه

گاهی وقتا میگم نکنه مشکل از منه که عاشق نمیشم، شاید من اصلا شخصیتم اینجوری باشه که هیچوقت عاشق نشم

چیز دیگه ای که فکرمو مشغول میکنه اینه که ما ساکن تهرانیم و اینجا آنچنان دوست و آشنایی نداریم، از این میترسم که دیگه به کسی معرفی نشم، دیگه موردی واسم پیش نیاد

راستی در مورد سستی این آقا تو کارم یکم توضیح بدم
کسی که باهاش کار میکنه از تنبلیش تو کار گله داره، از اینکه منتظره سر ساعتی که باید بره بدون تاخیر بره و بیشتر نمونه، از اینکه به نظافت محل کار نمیرسه، از اینکه منتظر میمونه جنس تو مغازه ته بکشه بعد جاگزینش کنه

شنبم عزیز به نظرم اگه که به چیزی شک کردی و دو دل شدی مطمئن باش که اون مورد مناسب تو نیست ! تو خیلی دو دل هستی , بله الان اون خیلی عاشقه تو هستش پسر با محبتی هم که هست و همش داره محبت میکنه (حتی بیشتر از اون چیزی که تو زندگی مشترک خواهد بود) که تو رو به دست بیاره که قبولش کنی چون تو تمام آیتم های مورد نظر اونو داری ! اما تو چی ؟ اونطوری که باید و شاید دوستش نداری چون که نگرانی .. نگرانه شغلش , نگران تحصیلاتش , نگران تنبلیش و ..
شبنم جان به نظر من که برات خواستگار بهتر از این مورد پیدا میشه , تهران خب سر کار مگه نمیری یا درس نمیخونی؟ خب اینجا هم دوست و آشنا خانوادت پیدا میکنن , اون وقت با کسی ازدواج میکنی که وقتی کنارش هستی راضی هستی و خوشحال از انتخابت !

نمیدونم اینا نظر منه , باز همه چی بستگی به تصمیم خودت داره , اینکه میتونی با تنبلی و ... کنار بیای ؟ ( در ضمن اصلا به این فکر نباش که بعد ازدواج تغییرش میدم چون این کار واقعا غیر ممکنه , همونجوری که الان هست باید قبولش کنی )

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط violet

اونطوری که باید و شاید دوستش نداری چون که نگرانی .. نگرانه شغلش , نگران تحصیلاتش , نگران تنبلیش و ..

---

violet جان ممنون از توجهی که به تاپیکم داری:72::72::72:

آره شاید علتش همینه، حرف دلمو زدی عزیزم

چرا سر کار میرم ولی متاسفانه اونقدر اعتماد به نفس بالایی ندارم که خودمو اونجور که باید نشون بدم، اعتماد به نفسم خیلی پایین نیست ولی بالا هم نیست

من شرایطشو برای هر کسی که توضیح میدم میگه تو حیفی، چه تو آشنا و فامیل چه غریبه البته اینم بگم همین آدمها که میگن تو حیفی پاش بیوفته خودشون واسه آدم قدمی برنمیدارن، بعضی وقتها با خودم میگم به خاطر خودت زندگی کن نه حرف و فکر مردم اما میبینم واسه خودمم که بخوام زندگی کنم بازم ته دلم واسه بودن باهاش قرص نیست

سلام

به تاپیک منم سر بزنید، نیاز به کمک فوری دارم، باید هر چه زودتر تکلیف خودمو اون آقا رو مشخص کنم

اگه چیزی به ذهنتون میرسه یا تجربه ای از موارد اینچنینی دارید یا تو اطرافیانتون داشتید خیلی خوشحال میشم بهم بگید

خدایا کمکم کن تصمیم درستو بگیرم :203: