پس کی قراره من و شوهرم هم زندگی واقعی رو احساس کنیم
سلام دوستان
چند تا تاپیک زدم اما کسی جوابمو نداده
امیدوارم که اینبار جوابمو بدین و بهم کمک کنید
احتمالا شوهرم هم این تاپیک رو بخونه
ازتون میخوام کمکمون کنید تا بتونیم طعم یه زندگی واقعی رو حس کنیم
دیشب تو همین سایت داشتم میخوندم که زن و شوهرها داشتن از هم تعریف مکردن دلم گرفت که این همه هوای همو دارن و چقدر پشتشون به هم گرمه
از طرفی هم واقعا خوشحال شدم که اینقدر احساس خوشبختی میکنن
منم خوشحالم که شوهرم آدم خوبیه اما یه سری انتظار ازش دارم که هر چی بهش میگم و باهاش با ملایمت حرف میزنم و خواستمو بهش میگم بازم اصلا بهم توجه نمیکنه
اون همیشه میگه خونوادت بهم بی احترامی میکنن منم همین حرفو میگم همیشه
امروز بهش گفتم من اصلا دوست ندارم که کسی به شوهرم بی احترامی کنه واسه همین هم وقتی گفت بهم بی احترامی کردن بهش گفتم بهم بگو چه بی احترامی کردن بعد گفت اگه نفهمیده باشی واسه خودم متاسفم
منم بهش گفتم ببین من مثل تو نیستم که بهت بگم خونوادت بهم بی احترامی کردن و تو میگی این چیزا طبیعیه و نباید ناراحت شی
گفتم اگه تو بگی چرا بهت بی احترامی کردن من میرم باهاشون صحبت میکنم و مطمئنم که دیگه پیش نمیاد
بهش گفتم اگه کسی بهمون بی احترامی میکنه همش تقصیر من و توئه
تقصیر من و توئه که هوای همدیگه رو نداریم
هوای همو نداریم که اگه کسی بهمون بی احترامی کرد اون یکی جلوی بی احترامی بعدی رو بگیره
گفتم خودمون اجازه دادیم که راحت بهمون بی احترامی شه
بهش گفتم شاید خیلی چیزا از نظر تو طبیعی باشه اما من ناراحت میشم
یا همین طور واسه من خیلی چیزا طبیعی باشه که برعکس تورو ناراحت میکنه
گفتم من و تو بیشتر از همه باید هوای خودمون رو داشته باشیم گفتم تو باید مواظب من باشی که من ناراحت نشم و منم همین طور نسبت به تو
گفتم که تو باید اولویت من باشی منم هم اولویت تو باشم بعد خونواده ها و بقیه توو رده های بعدی
من و شوهرم اصلا هوای همو نداریم
راحت از کنار بی احترامی هایی که بهمون میشه میگذریم
در صورتی که بقیه این طوری نیستنو و طاقت کوچکترین ناراحتی و بی احترامی به همو ندارن
چند روزیه مامانم عمل سنگ صفرا کرده و منم که تک دخترم همه کارای خونه افتاده گردن من چون بابا و داداشم که نمیتونن خونه مرتب کنن و غذا درست کنن اگه من نباشم مامانم که حساس هم هست به نظافت خونه، خودش با همین حالش پا میشه و کارهارو میکنه اون وقت اگه چیزیش بشه هم خودم از خجالت آب میشم همین که جواب بقیه رو چی بدم که چند روز بیشتر نموندم پیش مامانم که خوب بشه کامل
پریروز شوهرم گفت که بریم خونه ما منم گفتم که مامان هنوز خوب نشده من چطوری بیام گفت پس من میرم و منم گفتم برو
حالا امروز زنگ زد که خونست و نرفته سر کار چون مرضه منم گفتم که بیاد پیشم گفت که نمیتونم بیام چون بهم بی احترامی شده و منم گفتم بگو چی شده تا صحبت کنم اما نگفت
منم که نمیتونم مامانمو ول کنم توو این حال و برم و از طرفی شوهرم هم سرماخورده شده میخواستم پیشش باشم ازش خواستم بیاد پیشم و بهم بگه که چی شده منم صحبت میکنم و دیگه نمیزارم کسی بهش بی احترامی کنه اما نیومد
بعدش بهش گفتم الان همین که مرخصی گرفتتی و مریض هم که هستی و پیش هم نیستیم خودش میشه یه زمینه جدید واسه بی احترامی های بقیه
گفتم بعدش همه میگن یه چند روز دیگه شوهرش بیشتر طاقت نیاورد و تنها گذاشت زنشو و رفت خونشون
اینم بگم که ما از اول ازدواجمون یه روز هم بدون هم نبودیم مگه اینکه قهر کرده باشیم که از هم دور شدیم
واسه همین هم من خیلی حساس شدم که تا از هم دور شیم همه فکر کنن ما باهم مشکل داریم که پیش هم نیستیم و بعد مشکلات دیگه....
من میگم که باید پشت هم باشم نزاریم کسی بهمون بی احترامی کنه نباید فرصت و زمینه ایجاد کنیم که باعث بشه بقیه یه موقعی بی احترامی کنه
ولی شوهرم این حرفای منو درک نمیکنه
من میگم که حتی اگه بزرگترین مشکل هم داشته باشینم بازهم نباید بزاریم که بقیه بهمون بی احترامی کنن و کلا همیشه با یه احترام خاصی با هم رفتار کنیم
[SPOILER]
[/SPOILER]به خونوداه من یعنی احترام به خود من در اول بعد به خونوادم
و احترام به خونواده تو اول یعنی احترام به تو بعد به خونوادت
من میگم حتی وقتایی که خیلی هم از دست هم ناراحتیم نباید حتی وقتی یکیمون نیست پشت سر خونواده اون یکی با بی احترامی حرف زد
همین چیزا باعث میشه که خونواده ها بهم بی احترامی کنن خدا نکرده بعد هم همین باعث یه اختلاف بزرگ بین خود زن و شوهر ها میشه
همه حرف من اینه توجه و احترام
یعنی توو هر جمعی و هر جایی اول از همه خود زن و شوهر بیشترین توجه و احترام رو بهم داشته باشن بعد به بقیه
من میگم نباید کوچکترین فرصت رو به کسی بدیم که هر کدوم از من و تو بی احترامی بشه
اما با این همه حرف زدن هنوز هم شوهرم منو درک نکرده و منم بعضی وقتا دیگه خسته میشم و میگم ولش کن بزار هرچی میخواد بشه ،بشه من دیگه کاری ندارم
اما بازم نمیتونم همینجوری زندگیمو الکی بگذرونم
ازتون خواهش میکنم که بهمون کمک کنید تا بتونیم ما هم یه زندگی پر از عشق و نشاط داشته باشیم و واقعا زندگی کنیم
:203::203::203::203::203: