سلام من یه مشکلی دارم که اصلا نمیدونم چطوری باید حلش کنم . شوهر من یک کمی بد چشم هستش و این خیلی منو ناراحت میکنه زیادم در این مورد باهاش صحبت کردم ولی بی فایده بوده حالا شما بگین چکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:47::47:
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام من یه مشکلی دارم که اصلا نمیدونم چطوری باید حلش کنم . شوهر من یک کمی بد چشم هستش و این خیلی منو ناراحت میکنه زیادم در این مورد باهاش صحبت کردم ولی بی فایده بوده حالا شما بگین چکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:47::47:
بد چشم یعنی بدبین؟؟؟
اگه منظورتون بدبینی هست بیشتر باید توضیح بدین که در چه مواردی ایشون بدبین هستن؟ در همه موارد بدبین هستن یا فقط به شما؟ شما قبلا کاری کردین که ایشون رو حساس کرده باشین؟ خانواده ایشون چطوری هستن، یعنی خانواده ایشون مشکلی نداشتن؟ وضعیت شما و ایشون از نظر تحصیلات و شغل به چه صورته و ...
سلام . خسته نباشین . ولی منظور من از بد چشمی بدبینی نبود منظور من این بود که هر موقع که من با شوهرم بیرون میریم خیلی به خانومها نگاه میکنه چه با حجاب چه بد حجاب و از نظر خانواده هم پدرشوهر من هم یه کمی با زنها راحت رفتار میکنه ولی مامانش اینطوری نیست و شوهر من هم به مادرش خیلی وابسته است طوری که هر کاری رو بدون مشورت اون نمیتونه انجام بده و ما سر این موضوع زیاد با هم مشکل داشتیم وضعیت ما هم از نظر تحصیلات ، ایشون دیپلم ریاضی من هم فعلا دانشجو هستم........... دیگه نمیدونم درباره چی باید براتون توضیح بدم فقط همینقدر میدونم که من نمیتونم این موضوع رو تحمل کنم و برام خیلی سخته ممنون به خاطر توجهتون و همچنین راهنماییهاتون................
خوب عزیزم فکر کنم مشکل شما دو تاست
یکی بد چشمی همسرتون
یکی هم وابستگی ایشون به مادرش
در مورد بدچشمی اول چند تا سوال از شما می خوام بپرسم:
1- ظاهر شما به چه شکل هست هم داخل منزل و هم خارج از منزل
2- همسرتون در مورد ظاهر شما چه نظری داره؟ (ازتون تعریف می کنه یا نه)
3- عکس العمل شما در مقابل کاری که انجام می ده چیه؟
4- شما خودتون حجابتون رو رعایت می کنید یا نه (منظورم جلوی فامیل و اقوام)
در مورد وابستگیشون هم باید بگم خیلی از آقایون به مادرشون وابسته هستن. شما باید سعی کنید طوری عمل کنید که ایشون اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنن. سعی کنید به ایشون بفهمونید که نظرات و باورهای ارزشمندی داره و حتی می تونه به دیگران هم کمک کنه و بهشون مشورت بده... شما با این کار ایشون رو از جایگاه تأثیرپذیری کم کم به جایگاه تأثیرگذاری سوق می دین و بهشون نشون بدین که از داشتن همسری که بتونید بهش تکیه کنید و اون هم تکیه گاه محکمی باشه احساس لذت و غرور می کنید.
مرسی به خاطر راهنماییتون . در مورد ظاهر خودم اوایل در خونه خیلی به خودم میرسیدم اونقدر که هر کی میفهمید به من میگفت که چه حوصله ای دارم ولی من اینکارو دوست داشتم کم کم به خاطر بی توجهی شوهرم به این مسئله که براش فرقی نمیکرد که من آرایش داشته باشم یا نه ،( حتی در این مورد از خودش خیلی نظر میخواستم که چه آرایشی رو دوست داره همیشه میگفت نمیدونم تو بدون آرایش هم خوبی فرقی نمیکنه آرایش کنی یا نکنی)، من هم نسبت به این مسئله بی تفاوت شدم و حالا توی خونه زیاد آرایش نمیکنم و از نظر لباس پوشیدن تا حالا نشده که لباس پوشیده جلوی شوهرم داشته باشم همیشه سعی میکنم لباسم جدید و جذاب باشه ( در این مورد هم حتی من ازش پرسیدم که کدوم قسمت بدن منو بیشتر دوست داره تا من بدونم و بتونم نیازشو براورده کنم کنم میگه هیچکدوم ، نمیدونم ، چه سوالایی میپرسی و از این حرفا) ولی در بیرون خونه همیشه یه آرایش معمولی داشتم . شوهرم از من تعریف میکنه و میگه که خوشگلم و از این حرفا اوایل خیلی برام مهم بود ولی الان وقتی توی عملش این حرفا رو نمیبینم حرفاشو باور ندارم و به نظر من حرفاش مثل یه عادته که هر روز اونا رو تکرار میکنه بدون هیچ تغییر در برابر تغییرات ظاهری من . از نظر حجاب توی فامیل هم همیشه حجابم رو رعایت میکنم .خیلی بیشتر از همه دخترا و خانومای توی فامیل .
عزیزم سعی کن همیشه به خودت برسی، برای خودت زیاد وقت بذار، منظورت از اینکه توی عمل حرفاشو نمی بینی چیه؟ آخه تعریف از زیبایی که عملی نداره.
می دونی چیه عزیزم بیشتر آقایون ظاهر براشون اهمیت داره. اگه هم می بینی که همسرت به خانمهای دیگه نگاه می کنه به همین خاطره. و فقط هم دلیلش این نیست که به زیبایی شما شک داشته باشه و یا اینکه بخواد نظر بدی داشته باشه. من از یک آقایی شنیدم که می گفت وقتی یه خانم با چهره ای زیبا رو توی خیابون یا جای دیگه می بینم سریع یاد چهره همسرم می افتم و خوشحال می شم که همسرم زیباترین زنیه که تا به حال دیدم.همسر اون آقا هم نسبت به این قضیه حساس بود. شاید همسر شما هم قصدی نداره.
شما نگفتین که چه عکس العملی نشون می دین. اما اگه حساسیت نشون می دین بهتون پیشنهاد می کنم این کار رو دیگه نکنید. اینو بهتون بگم که اگه شما زیباترین دختر دنیا باشید و روی این قضیه حساسیت نشون بدین همسرتون احساس می کنه که شما خودتون رو از دیگران کمتر می بینید و در واقع این رو به ایشون القا می کنید. یه مدت سعی کنید برعکس باشید. سعی کنید قبل از اینکه همسرتون متوجه زیبایی خانمی بشه شما از زیباییش تعریف کنید. اینطوری ارتباط صمیمانه تری با همسرتون برقرار می کنید.
همسر من همچین خصوصیتی نداره، اما یه چیز جالب در موردش فهمیدم اونم اینه که وقتی که برای خرید چیزی میریم، مثلا کفش یا مانتو یا کیف ... تا یه مدت توجه اش به مانتو خانمها جلب می شه. من هیچ وقت در مورد این قضایا حساسیت نشون نمی دم چون احساس می کنم چیزی از لحاظ ظاهر کم ندارم تا جایی که همیشه وقتی از ظاهر کسی ازم می پرسن می گم خوشگله یا وقتی به نظرم کسی زیبا میاد خیلی راحت در مورد زیباییش صحبت می کنم.
امیدوارم بتونی با گذاشتن کمی وقت و حوصله این مشکلت رو حل کنی عزیزم. خیلی بیشتر از سابق به خودت توجه کن. اصلا مگه غیر از اینه که وقتی یه آرایش جدید می کنی یا یه لباس تازه می پوشی احساس لذت و آرامش می کنی؟؟ پس به خاطر خودت هم که شده این کار رو بکن:72:
سلام دوست عزيز
بد چشمي يا حيض بودن چشم يه نوع بيماري روحيست و هيچ ربطي به ظاهر شما نداره.البطه بيشتر ميشه يه عادت محصوبش كرد كه ترك اون نياز به همكاري شما وزمان داره.ببين همونجور كه بدن نياز جنسي داره روح يا بهتر بگم احساسات ادمي هم غرايز جنسي دارند.بزار يه مسال برات بزنم.فردي سر سفره رنگيني نشسته و از همه غذا ها بجز يك مدل تا سر حد مرگ خورده ولي دوست داره از اون هم بخوره.اين به معني گشنه بودن اونه ؟ نه فقط چشماش سير نشد.
شما سعي كن كمي حساسيتتون رو كم كنيد تا راحت تر بتونيد مسله رو حل كنيد.اول اينكه شوهرتون رو تشويق به ورزش كنيد.سعي كنيد در صورت داشتن ماهواره از كانالهايي استفاده كنيد كه كم تر زنان لخت نشون بده.واز كانالهي سكس دوري كنيد.
يكي از دلايل به وجود امدن اين مشگل صحبت در اين زمينست.دوستان شوهرتون رو بيشتر بشناسيد.سعي كنيد به زور نظر اونو به بدن خود جلب نكنيد.كمتر سربسرش بزاريد .اصلا در اين مورد ازش ايراد نگيريد.وقت بيشتري براي صحبت با او بزاريد.
اين مرحله اوله. موفق باشيد.
سلام GERMAZ جان
منم موافقم با شادعزیز
به خودت برس خیلی بیشتر از اون هایی که بهشون نگاه می کنه و این حساسیت رو براش بوجود بیار که تو هم توی چشمی و دیگرون بهت توجه دارن؟کم نیار کلی از خودت تعریف کن کم کم جدی می شه و به چشمش میاد البته حتماً تعریفی هستی ها
سلام دوستان خوبم . مرسی از راهنماییهای همتون . ولی در این مورد که به من گفتین من به خودم برسم گفته بودم که من اوایل بیش تر از حد به خودم میرسیدم چیزی در حدود 1 ساعت قبل از اینکه شوهرم بیاد پای آیینه بودم ولی هیچ عکس العمل خاصی از شوهرم در برابر تغییرات جدید خودم نمیدیدم و به قول خودش میگفت که فرقی نداری وقتی آرایش کنی یا نکنی ولی به قول دوست خوبم شاد عزیز باید این کارو برای خودم انجام بدم برای دل خودم . در مورد حرف زدن با شوهرم هم باید بگم که اصلا به حرفهای من توجهی نمیکنه اصلا دوست نداره در مورد خودم و اون چیزایی که از صبح تا حالا برام پیش اومده براش صحبت کنم میگه حوصله ندارم میخوام فیلم ببینم ، خوب به من چه ربطی داره یا اینکه به صحبتهام گوش میده و نگاهش توی تلویزیونه وقتی که صحبتم تموم میشه اصلا متوجه هم نمیشه .... من با شوهرم خیلی مشکل دارم البته اصلا دوست ندارم که اینطوری باشه اغلب سعی میکردم که با سکوت جلوی دعوا و درگیری رو بگیرم ولی این راه خوبی نبود بعد از اون سعی کردم که مشکلاتمو بهش بگم ولی دوستانه ولی از نظر اون صحبتهای من در مورد مشکلاتمون فقط یه غرغر معمولی بود و بس و الان هم که دیگه .... نمیدونم چی باید بگم فقط همینقدر میدونم من زندگیمو دوست داشتم و دارم ولی دوست دارم توی این زندگی منم لذت ببرم .. ولی توی چطوری خوب زندگی کردنش موندم .....خیلی شدید به راهنماییهاتون نیاز دارم ...... خواهش میکنم کمک کنید.... در مورد مشکل خودم باید بگم منم یه مشکل خیلی بزرگ دارم که همسر من حاضر نیست توی این مشکل به من کمک کنه و اونم اینه که از اول ازدواجمون تا حالا هنوز نتونستم یه کلمه عاشقانه بهش بگم ..... این موضوع رو به خودش هم گفتم .. گفتم که خیلی دوست دارم حرفهای زیبا و عاشقانه بهت بگم ولی نمیتونم تو کمکم کن تا بتونم راحتتر باهات صحبت کنم ولی اون در جواب من به من گفت که این به خاطر غرور و غد بودنته والله چرا من با این موضوع مشکلی ندارم ..... اینو گفتم، شاید یه اشکالش از اینجا باشه .... نمیدونم شما کمکم کنید که باید چکار کنم .....
همسر شما بیماره و حتما برای حل مشکلتون به روان پزشک مراجعه کنید و اطلاعات خودتون رو هم در مورد دلیل بروز چنین مسائلی بیشتر کنید
در پناه حق
عزیزم چند وقته که ازدواج کردین؟ معمولا وقتی همسرت از سر کار بر می گرده چه عکس العملی نشون می دی؟
نمی دونم رابطه ات با همسرت در چه حدیه، اما یه سری مسائل که در بیشتر آقایون مشترکه رو می خوام بهت بگم البته به احتمال زیاد انجامشون می دی.
1- وقتی از راه می رسه با روی باز به استقبالش بری
2- از مشکلات و سختی های اون روز چیزی بهش نگی
3- برای صحبت کردن درمورد مشکلاتی که داری زمان خاصی رو انتخاب کنی (وقتی که احساس می کنی همسرت خسته نیست و مشغول انجام کار خاصی هم نیست)
4- بهتره قبل از صحبت کردن در مورد موضوع یک آمادگی کوچیکی بدی (مثلا بگی می خوام در مورد یه چیزی صحبت کنم که مربوط به خودمون می شه) بعد مطمئنش کنی که قصد ناراحت کردن یا مواخذه نداری فقط یه درد دل ساده است. اگه ازش راهکار می خوای آقایون به طور خودکار راهکار می دن اما اگه می خوای فقط گوش کنه بهش بگو که انتظار کمکی نداری و می خوای که فقط به حرفات گوش کنه.
شاید باورت نشه که رعایت نشدن همین مسائل باعث به هم ریختن آقایون می شه. در مورد مشکلی که گفتی بهتره از نوشتن شروع کنی، اگه دوست داشتی بهش بده و اگه هم نه بذار بمونه تا کم کم قدرت بیانشو پیدا کنی اما مواظب باش که زیاده روی نکنی.
در مورد آرایش هم حساس نباش، همونطور که گفتم به خاطر خودت آرایش کن. همسر من هم بعضی وقتها از این حرفها می زنه که احتیاج به آرایش نداری و آرایش تغییری تو چهره ات ایجاد نمی کنه. اما من این جور مواقع با یه خنده ازش رد می شم. اونها اینو یه جور تعریف می دونن. و یا شاید هم از آرایش خوششون نمیاد و نمی خوان به رو بیارن. بهتره زیاد روی مسائل مکث نکنی و راحت ازشون رد بشی.
:72:
سلام عزیزم چرا ازخودت ضعف نشون می دی اگه ضعفی داری که نداری هیچ وقت بازگوش نکن مخصوصا برای همسرت یه جایی به ضررت استفاده می کنه . ابراز علاقه نکنی مگه چی می شه مگه همش ابراز علاقه است اون هم به تو ابراز علاقه می کنه بعد می ره کاری که نباید بکنه می کنه چه فایده داره به نظرت .علاقه باید واقعی باشه توی رفتار نشون داده بشه نه زبونی خودت رو اذیت نکن ذاتش این جوریه هیچ ربطی به خودت نداره
سلام قرمز عزیز
الان که حرفاتو خوندم متوجه شدم وضعیت منم مثل شماست ولی من این را در قالب مشکل نمی دیدم و نمی بینم. البته اوایل ازدواج یه کم حساس شده بودم رو نگاه همسرم به بقیه خانم ها ولی بعد کم کم بی تفاوت شدم . منم اوایل خیلی براش آرایش می کردم ولی اون براش فرقی نمی کرد و می گفت تو در هر صورت خوشکلی . بیرون که می رم تقریبا حجابم رو رعایت می کنم یا در مقابل مردای فامیل سعی می کنم حجابمو رعایت کنم. ولی بعدا فهمیدم که اگه تو لباس بیرونم یه کم بیشتر دقت کنم و بیشتر به خودم برسم اونم بیشتر خوشش میاد . احساس می کنم دوست داره منم مثل خانمای دیگه باشم که بیرون هم زیاد آرایش می کنن.
اگه ببینم شوهرم داره به بقیه خانم ها نگاه می کنه چندان بهش گیر نمی دم چون این یه چیز طبیعی هست خود منم اگه یه پسر خوشکل ببینم کم و بیش نگاش می کنم ولی نه خیره و البته سریع نگاهمو بر می گردونم . شوهرم هم همین طور اونم هیچ وقت به کسی خیره نگاه نمی کنه.
وقتی با هم می ریم مانتو یا شال بخریم میبینم شوهرم زیاد نگاه بقیه می کنه ولی چندین بار که باهاش رابطه صمیمی برقرار کردم متوجه شدم که اون اصلا کاری به قیافه طرف نداشته فقط می خواد ببینه چی مد هست. مردم چی پوشیدن اگه قشنگه واسه منم بگیره .
من سعی کردم این قدر باهاش رابطه نزدیک و صمیمی بر قرار کنم که خودش وقتی یه خانم با یه مانتوی قشنگ تو خیابون می بینه میگه بریم برات این مانتو رو بخریم و به حرفش هم عمل می کنه. البته بعضی وقتا من یه کم معضب میشم ولی چون اون دوست داره منم قبول می کنم.
در رابطه با میل جنسی هم باید بگم شوهرم از کلمات محبت آمیز زیاد استفاده می کنه ولی من خیلی کم و این خیلی بده البته منم اگه بخوام از این کلمات استفاده کنم با لحن بچگانه بهش می گم.
اون هم خیلی کم با من ارتباط جنسی بر فرار می کنه با وجود اینکه کارش هم سبک هست. ولی خوب من تا حالا روم نشده چیزی در این باره بهش بگم . چون خودم هم زیاد و همیشه تمایلی ندارم وقتی هم که دارم چیزی بهش نمی گم.
اگه راه حلی پیدا کردی لطفا به منم بگو.
قرمز عزیز سلام
من فکر می کنم بهتره اول خودتو آروم کنی
ببین این یکی از خصوصیات اکثر مردهاست که به خانومها نگاه می کنن و خیلی سخته که بتونی اونا رو قانع کنی که این کارو نکنن ، چون به این کار عادت کردن .
سنگ صبور خوب داری این قضیه رو کنترل میکنی سعی کن خواسته هات رو بزبون بیاری فیلمهای رمانتیک بیشتر نگاه کن گفتن سختش اولش بعد از مدتی برات میشه یه عادت در ضمن آقایون بیشتر دوست دارن این علاقه رو ببینن تا بشنون برعکس خانمها
در پناه حق