-
تو زندگی موندم
لطفا کمکم کنید
تو زندگی با همسرم دچار مشکل شدم لجبازی کرد و کرد تا مجبور شدم برم سراغ قانون شکایت ترک انفاق کردم حکم زندان اومد ولی به جای اینکه دنبال رضایت باشه ساکش رو بسته و رفته زندان اصلا نمی تونم بفهمم چرا این کار رو کرده لطفا کمک کنید برای چی به جای اینکه فکر درست کردن زندگی باشه موقعیت خودش رو به خطر می اندازه و می ره زندان من فقط می خواستم برگرده با هم زندگی کنیم.
-
سلام دوست عزیز به همدردی خوش امدید.
شما و همسرتون چند سالتونه؟
لطفا دقیقا بگید سر چه مسائلی بحث می کنید و ایشون لجبازی می کنه؟ مشکلتون با هم سر چیه؟
با زندان رفتن ایشون خونواده شما یا ایشون چه اقداماتی کردن؟ تا حالا برای حل مشکلتون پیش مشاور رفتین؟
کار درستی نکردید که شکایت کردید چون حرمت بین شما و ایشون و همچنین خونواده هاتون میشکنه و در اینجور موارد افراد سعی بر مقاومت و لجبازی بیشتری دارند.
-
همسن و سالیم . سی دو ساله. متوجه خیانت شدم بهم ریختم . واقعا حق نداشتم انتظارش رو نداشتم آخه ما فقط یک سال بود ازدواج کرده بودیم . هزار جور مشکل داشتیم به روی خودم نمی آوردم . من و خونواده ام وقتی متوجه شدیم ایشون زندون رفته شوکه شدیم با وجودی که یک سال و دو ماه بود من خونه پدرم هستم پدرم و مادرم بهم گفتند رضایت بدم. ولی خونواده ایشون گفتند ما غرور داریم به تو رو نمی زنیم!!!! خودم می خواستم برم رضایت بدم وکیلم می گه به نفعت نیست. وقتی اصرار منو دید با خونواده اش تماس گرفت و گفت عروستون می خواد زندگی کنه و دوست نداشته این اتفاق بیفته پدرش گفته بودم ولی ما نمی خواهیمش . پسرم دیگه نمی خواد زندگی کنه بره دادخواست طلاق بده!!!!!!!!! وکیل ما می گه یا بیاد زندگی کنه یا بره به دادگاه بگه نمی خواد با موکل من زندگی کنه تا تکلیفش روشن بشه... ولی هیچ خبری نشد الان یک ماهه باور کنید دارم دیوونه می شم نمی دونم چه کاری درسته.
در ضمن مشاوره اون اوایل خودم رفتم یکی گفت این موضوع به صبوری احتیاج داره یکی گفت فایده نداره ...
-
کار من درست نبوده قبول دارم حالا باید چه کنم؟
-
سلام یعنی هیچ کس نمی خواد با من حرف بزنه یه راه حل به من بگه ....
-
سلام دوستان خوب
هیچ کس به صفحه من سر نزده نظر نگذاشته الان کمک فوری احتیاج دارم
همسرم اومده مرخصی تصمیم گرفتم قراری بگذارم و باهاش صحبت کنم اما همه می گن نه این کار رو نکن اونقدر غرور داشته که نیومده بگه بیا رضایت بده. از طرفی می ترسم جواب نه بگه .
می خوام قرار بگذارم هر چی می گه خوب گوش بدم بعد یه تصمیم مهم بگیرم نمی دونم به نظر شما درست؟؟؟
- - - Updated - - -
خواهش می کنم یکی بیاد به تاپیک من سر بزنه
-
سلام عزیزم
دلیل اینکه شما قهرتون این همه طولانی مدت شده چیه ؟ تو این مدت همسرتون سعی کرد که شمارو برگردونه؟ واقعا همسرتون رو دوست دارین که بخوایین باهاش ادامه بدین؟
از یه ریش سفید تو فامیلاتون بخوایید تا پادرمیونی کنه. واقعا از خیانت همسرتون مطمئن بودین؟
-
از خیانتش مطمئن بودم توی دادگاه ثابت شد می نمی خواستم به دادگاه برم ولی دو سال منو ترک کرده بود فقط به دلیل اینکه اعتراض کردم چرا با خیانت کرده تو این دو سال صبر کردم ریش سفید فرستادم ولی گفت نمی خوام همه جور مدرکی بود می تونستم بیشتر از این آزارش بدم ولی وقتی وکیلم فهمید من دوستش دارم گفت شکایت نفقه می دیم شاید برگشت اما خیلی راحت رفت زندون حالا اومده مرخصی دوست دارم ازش دعوت کنم بیاد فقط اون حرف بزنه حرفهاش رو بشنوه بعد فکر کنم ببینم چه باید کرد؟؟؟
-
شما متاسفانه روش بدی رو انتخاب کردی
همسر شما هم احتمالا چون خواسته شما رو خلع سلاح کنه و در ضمن تو لجبازی با شما کم نیاره رفته زندان(چون شما از این مسئله برای مجبور کردن به ترک لجبازی استفاده کردید)
در واقع به نظر من شما لجبازتری(ممکنه تو مشکلتون حق با شما باشه ولی راه رسیدن به حق لجبازی نیست) اینقدر تو لجبازی پیش رفتی که حکم جلب همسرت رو گرفتی
متاسفانه شما تا حالا مشاور خوبی نداشتی. چه کسی به شما پیشنهاد شکایت رو داده؟ اگر فرد دیگری این پیشنهاد رو داده حتما دیگه از اون مشاوره نگیر
اگه میخوای زندگی کنی نذار بیشتر همسرت تو زندون بمونه باهاش صحبت کن و بگو قصدت زندان انداختنش نبوده و بگو نمی خوای ادامش بدی
زیاد از مشکلت نگفتی تا بتونیم در مورد مشکل تون(خیانت) اظهار نظر کنیم
چی شد که خیانت کرد حد خیانت چقدر بوده
دلیل خودش چی بوده برای خیانت
- - - Updated - - -
نوشته جدیدت رو الان دیدم
میشه دقیقا بگید چرا برای خیانت شکایت کردید
نه اینکه بگم حق ندارید ولی معمولا وقتی زنی از خیانت شوهرش باخبر میشه اگه بخواد طلاق بگیره شکایت میکنه و اثباتش میکنه ولی شما همچنان میخوای زندگی کنی
یه سوال دیگه چرا هنوز میخوای باهاش زندگی کنی ؟ چه خصوصیاتی داره که هنوز شما رو به طلاق راضی نکرده؟
-
این که می گن هر مشکلی یه راه حل داره یعنی چی؟؟؟ راه حل مشکل من چیه من که همه راهها رو امتحان کردم ولی خدایی هر کاری کردم اشتباه از آب دراومد
-
اگه دوست دارین زندگیتون رو حفظ کنید غرورتون رو کنار بزارید و باهاش صحبت کنید شاید ایشون هم حرفهایی برای زدن داشته باشن. فکر نمیکنم با حرف زدن چیزی رو از دست بدین. سعی کیند موقعی که باهاش صحبت میکنید آرامشتون رو حفظ کنید تا بتونید روی صحبتهاشون خوب فکر کنید. ایشالا که نتیجه ی خوبی بگیرید.
دوست عزیز شما بهتره به مورد های دیگه ایی هم که باهاش اختلاف داشتی اشاره کنی تا دوستان بهتر راهنمایی کنند. تا حالا چه راههایی رو امتحان کردی و جواب نگرفتی؟ خیلی مبهم حرف میزنید.
-
ممنون از شما دوست عزیز
اولش که فهمیدم با خودش صحبت کردم گفت مال گذشته بوده کنار می گذارم دو هفته نشده دیدم دوباره ارتباط داره با پدر و مادرش درمیون گذاشتم گفت مال گذشته اس کنار گذاشتم اعتماد کردم چهل روز بعد دیدم خانومه اس می ده چرا نیومدی منم به خونواده خودم گفتم خونواده ها صحبت کردند قرار شد همه چی فراموش بشه ولی روز بعد همسرم دیگه جواب تلفنم رو نداد تا سه هفته بعد از سه هفته با پدرش تماس گرفتم گفت تو رو نمی خواد خونواده منم اعتراض کردند جواب اونها هم همین بود ولی منو که شوکه دیدن گفتند بهتره فعلا صبر کنیم یادم نیست ولی هشت ماه گذشت بزرگتر فرستادن گفتن گفته نمی خوام... با وکیل مشورت کردم به ناچار که این جوری شد
دیگه عقلم نمی رسه دو ساله شب و روز ندارم دوست ندارم کسی برام دل بسوزونه راه حل می خوام
جرأت نمی کنم تو خونه مطرح کنم بگم می خوام برم باهاش حرف بزنم می گن از بس التماس کردی مغرور شده ...
ولی من به قول این دوستمون دوست دارم مشکلمون شکلات بشه ولی بدتر می شه
بهش پیغام دادم گفتم منو نمی خواهی خوب بیاد دادگاه بگو فرداش دادخواست تمکین داد...
- - - Updated - - -
می خوام برم بهش بگم بیست و ششم تولد امام رضا است به خاطر این امام عزیز من می رم رضایت می دم تو نروی زندون به شرط اینکه تو هم تکلیف منو روشن کنی نمی گم کت و شلوار دامادی بپوشه بیاد بریم سر خونه و زندگیمون می گم یا بگه می خوام یا بگه نمی خوام ولی تو دادگاه می گه می خوام بیرون می گه نمی خوام . به وکیلش زنگ گفتم تو رو بخدا منو آزار ندین با جرأت بگه نمی خوام می گه نمی خواد تو رو جواب شکایتی که تو کردی دادخواست تمکین داده . یعنی برای اینکه یه جوری حق و حقوق کمتری به من بده . می گه مهریه ات رو ببخش تا طلاقت بدم...
ای خدا تو رو به امام رضا دیگه چاهی نمونده براش درد و دل کنم یه راهی جلوی پام بگذار...
- - - Updated - - -
می خوام برم بهش بگم بیست و ششم تولد امام رضا است به خاطر این امام عزیز من می رم رضایت می دم تو نروی زندون به شرط اینکه تو هم تکلیف منو روشن کنی نمی گم کت و شلوار دامادی بپوشه بیاد بریم سر خونه و زندگیمون می گم یا بگه می خوام یا بگه نمی خوام ولی تو دادگاه می گه می خوام بیرون می گه نمی خوام . به وکیلش زنگ گفتم تو رو بخدا منو آزار ندین با جرأت بگه نمی خوام می گه نمی خواد تو رو جواب شکایتی که تو کردی دادخواست تمکین داده . یعنی برای اینکه یه جوری حق و حقوق کمتری به من بده . می گه مهریه ات رو ببخش تا طلاقت بدم...
ای خدا تو رو به امام رضا دیگه چاهی نمونده براش درد و دل کنم یه راهی جلوی پام بگذار...
-
واقعا تا پستای دوستان را میبینم بشدت متاثر میشم واقعا راهش اینه :303:
یکی مثل سبکتکین - پروانه 123- هاجس - فاطمه و هزاران خانم دیگه وقتی میبینند مرد زندگیشون اونها رو نمیخواد از طرفی با نشستن
و منتظر بودن فقط چوب خط روزای زندگیشون رو پر میکنند از خیر تموم حق و حقوق شرعی و عرفی شون
میگذرند و به طلاق توافقی راضی میشند.:161:
یکی مثل bahar17 با تماس و تلفن از مرد زندگیش و خانواده اش میخواد بیاند تکلیفش رو مشخص کنند ولی
اونا پشت گوش میندازند و میگند با پدرت بیا عذرخواهی کن و مهریه ات رو ببخش تا باهات ادامه زندگی بده.
یکی مثل امیدوار عزیز در این تاپیک خیانت دیده چشپوشی کرده باز طرف رفته خیانت کرده و گفته تو رو نمیخوام بعد
که خانم رفته قهر نیامده سراغش نفقه هم نداده وقتی دوستمون امیدوار رفته شکایت کرده که نفقه نداده رفته زندان و
به راهنمایی وکیل محترم آقا شکایت عدم تمکین داده تا حق و حقوق ایشون رو کمتر کنه و از طرفی ایشون رو
راضی کنه همه یا بخشی از مهریه رو ببخشه و .... طلاق و تمام.:102:
ببخشید امیدوار عزیز وقتی پستات رو خوندم دل ام به درد امد که واقعا این مهریه که اینقدر سمینار و کنفرانس میذارند که
مقدارش رو کم کنند و به لطف رجال مقدارش هم کم و هم قانونی شد موقع نیاز خانم و عدم علاقه مرد به ادامه رابطه هیچ
ابزار مفیدی برای بازگشت زندگی و یا رسیدن خانم به حق و حقوق شرعی و قانونی و پشتوانه آینده مبهمش
نیست به روایتی اینقدر قانون و تبصره هست که راحت آقایون میتونند خانم را خسته از دادگاه و قانون کنند که
راحت مهرش رو ببخشه و طلاق بگیره تا لااقل خودش رو از بلاتکلیفی نجات بده واقعا هیچ کاری برای این دور باطل و جود نداره؟؟؟
واقعا ما انسان نماها به چه سمتی داریم میریم؟!:47:
-
سنجاب عزیز می دونم خانمهایی هستند که بیشتر از من عذاب می کشند و مشکلشون بزرگتره ولی شما و همه دوستان باور کنند من از هیچ گذشتی کوتاهی نکردم الان با یه دوست مشورت کردم گفت من صلاح نمی بینم دیگه پا پیش بگذاری برای صحبت کردن اون خوب می دونه تو آماده مذاکره ای ولی پا پیش نمی گذاره که تو امیدی به برگشت نداشته باشی و خوب می دونه با این قانونها یک سال دیگه خسته می شی و همه چیز رو می بخشی می روی . سنجاب جان حق باتوست مهریه و قانون شرع این مملکت به درد مشکل من و امثال نمی خوره من نمی خوام اینجا به قانون ایراد بگیرم مشکل مهم موضوع زندگی منه جوونی و شخصیت و آبرو و احساسم. دوست دارم بدونم:
1- دلیل اینکه حتی راضی به مذاکره نمی شه چیه؟
2- واقعا کسی بوده که با تحمل این مشکلات بالاخره زندگیش درست شده باشه؟
در قانون کشور ما زنها حق ندارند دادخواست طلاق بدن باید ثابت کنند مرد زندگی نمی خواد با اونها زندگی کنه سنجاب جان من چه طوری ثابت کنم وقتی اون توی دادگاه نمی گه از من متنفره و بیرون می گه حالم رو به هم می زنی.
حتی التماس کردم گفتم بیا بگو نمی خوام می گه خودت برو بگو نمی خوام توافق کن مهریه ات رو ببخش چقدر ما آدمها وفیح شدیم...
-
دوست عزیز:72:
نمی دونم راهنماییم چقدر کاربردی و عملی است به نظر من دیگه قدمی برای مذاکره بر ندار.
بزار اون هم در خلوت خودش روال قانونی یا غیر قانونی کاراش رو بکنه.
بدون هیچ پیغام و پیامی به خودش و خانواده اش بچسب به کار و تفریح و ورزش و بیخیال شرایط الان شو.
مطمینا زمان حلال مشکلات، رها کن قانون و شرایط الان را، توکلت برخدا باشه
برو فقط به خودت - سلامتیت و روحیت برس ان شاالله گذشت زمان خیلی مسایل را شفاف تر خواهد کرد.
بقول دوستی:72:
اگر میخوای از مردان زندگی قبلیتون انتقام بگیرید سعی کنید تا اونجا که میتونی خوشبخت بشی
-
با توجه به اون چیزی که نوشتی
به نظرم همسرت دیگه قصد ادامه زندگی با شما را نداره
فقط دنبال راهی هست که راحت تر و کم هزینه تر جدا بشه.
اگر خیلی از نظر روحی در فشاری و صدمه دیدی و حس می کنی به صلاحت هست می تونی بری حق و حقوقت را ببخشی و جدا بشی.
اگر تواناییش را در خودت می بینی که خودت را به بی خیالی بزنی و به خودت برسی و زندگیت را بکنی
تا ایشون درخواست طلاق بده صبر کن تا درخواست بده.
مقدار نفقه ای که دادگاه تعیین می کنه مبلغ ناچیزی هست که تا سوپر سرکوچه بری و برگردی تمام شده
این آقا وقتی حاضر نشده اون را پرداخت کنه و اینقدر آبرو و احترام برای خودش قائل نیست که رفته زندان
مشخصه که دیگه اهل زندگی نیست.
-
والا چی بگم بعضی از مردا ابروی هرچی مرد رو می برند
شما هنوز نگفتی برای چی میخوای ادامه زندگی بدی؟ ایشون که بنظر میرسه خصوصیت مثبتی ندارند
از ترس طلاق هست ؟ از ترس جامعه ؟
-
تجربه رو بخون
سلام عزیزم نمی دونم راه حل ام درست باشه یا نه اما برادر من هم تا حدودی موقعیت همسر شما رو داشت و منتظر یک عذر خواهی جدی از طرف همسر و خانواده اش بود البته پیش ما میگفت که اگه معذرت خواهی کنند بر می گردم سر زندگیم اما اونها معذرت هواهی نکردند و الان برادرم با کس دیگه ای ازدواج کرد و زن اولش رو هم طلاق داد. اگه زن اولش کمی غرورش رو می شکست زندگی اش از هم نمی پاشید .برادر من هم حتی دنبال رضایت نرفت و خیلی مغرور بود اما یک تلنگر به نام معذرت می تونست زندگیشون رو نجات بده.:305:
-
اگه معذرت خواهی زندگیم رو درست کنه من حاضرم دست و پای همسرم رو هم ببوسم باور کنید من هم مثل همه زنها دوست ندارم طلاق بگیرم. ...
- - - Updated - - -
لطفا بهم بگین چه جوری برم معذرت خواهی کنم. چی بگم بعد از این همه مدت... برام تشریح کنید چیکار کنم
-
به نظر من معذرت خواهی نکن!شما که اشتباهی نکردی!ایشون نمی خواد با شما زندگی کنه اگر میخواست این کارا رو نمی کرد.
-
سلام امیدوار عزیز
اگه الان زندانه برو ملاقاتش واگه بیرونه باهاش تماس بگیر و یا حضوری ملاقاتش کن
و بهش بگو که زندگی ات رو دوست داری و به خاطر زندان هم ازش معذرت خواهی کن و بگو که می خوای زندگی ات رون رو دوباره بسازی ، بگو می خوای جبران کنی و به خاطر همه چیز معذرت می خوای و... واینکه بهش بگو باید با بعضی از اخلاق ها و رفتارهای همدیگه که باعث اختلاف میشه باید کنار بیاید و هر دوتا تون گذشت داشته باشید و ....
عزیزم طلاق آخرین راهه شما راه معذرت و جبران را تا آخر برو بعد به طلاق فکر کن
به نظرم اصلا زندگی ات رو از دست نده و معذرت خواهی کن و راضی اش کن که به زندگی تون برگردید
شما همه ی تلاش ات رو برای حفظ زندگی ات انجام بده ،
-
سلام .منم 9 ماهه خونه بابام هستم .شکایت ترک انفاق و فروش مال غیر از شوهرم کردم.هربار هم کلی التماسش رو کردم که حقم رو بده که شکایت نکنم و براش سابقه نشه حتی به گوشی باباش پیام فرستادم اما از بس مغرورند اصلا اعتنا نکردند.شوهر منم مثل شوهرت لجبازه و حرفی نداره بره زندان و براش سابقه بشه اما نخواد یه ذره کوتاه بیاد...نمیدونم من و شما باید چکار کنیم.اما مطمان باش شوهرت اگه لجبازه حتما کینه ای هم هست و هیچوقت تورو نمی بخشه
- - - Updated - - -
سلام .منم 9 ماهه خونه بابام هستم .شکایت ترک انفاق و فروش مال غیر از شوهرم کردم.هربار هم کلی التماسش رو کردم که حقم رو بده که شکایت نکنم و براش سابقه نشه حتی به گوشی باباش پیام فرستادم اما از بس مغرورند اصلا اعتنا نکردند.شوهر منم مثل شوهرت لجبازه و حرفی نداره بره زندان و براش سابقه بشه اما نخواد یه ذره کوتاه بیاد...نمیدونم من و شما باید چکار کنیم.اما مطمان باش شوهرت اگه لجبازه حتما کینه ای هم هست و هیچوقت تورو نمی بخشه