دختر 4سال بزرگتر از پسر چه کنم؟

سلام
بعد از مدتی دوباره اومدم با سوالی که ذهنمو به شدت مشغول کرده
دختری هستم 32ساله و دانشجوی ارشد حدود 1 سال پیش یکی از همکلاسیام بدون اینکه من چیزی بدونم عاشقم شد ولی نمیدونست من ازش بزرگترم تا اینکه جریانو فهمید و خیلی جا خورد چون خیلی کمتر از سنم نشون میدم.البته قصد ایشون ازدواج بود ولی بعد اینکه به خانوادشون میگن اونا به شدت مخالفت میکنن به من گفت صبر کن همه چی درست میشه متاسفانه رابطه ما عمیق تر شد طوری که من به شدت بهش علاقه پیدا کردم و هروقت حرف جدایی میشه بی اختیار گریه میکنم.از طرفی خونواده و خواهراش به هیچ وجه کوتاه نمیان و این آقا با اونا سر جنگ داره.
لازم به ذکره ایشون شاغل هستن و من بیکار ولی از لحاظ مالی خونواده من خیلی بهتر از اوناس.و از طرف دیگه با اینکه من بزرگترم ولی حس میکنم اون از من منطق تره و لی کودک درون من خیلی فعاله!دلم هم برا خودم میسوزه هم برا اون،بیچاره در وضعیت بدی قرار گرفته طوری که خونوادش گفتن یا دختره یا ما!
واقعا نمیدونم چیکار کنم چندبار تصمیم گرفتم تمومش کنم ولی به هیچ عنوان نمیتونم اگه اینکارو بکنم اونم داغون میشه منم ما هردو بهم احتیاج داریم و تنها کسانی هستیم که تونستیم لبخندو رو لب همدیگه بشونیم.
کمکم کنید لطفا

سلام
منم مشکلی مشابه شما دارم اما با این تفاوت که من پسره ام :) من اختلاف سنیم 1 ساله اما خانواده ی من بشدت مخالفند ، تقریبا کاریش نمیشه کرد مگه اینکه عاملی بغیر از خود آقا پسر ، کسی که خانواده پسر به عنوان بزرگتر بهش اعتماد دارن بره با خانوادشون منطقی بحث کنه.توکل کنید به خدا.متاسفانه من همچین گزینه ای هم ندارم :(

سلام
اگه رضایت نباشه زندگیتون تلخ میشه

اگه نیازت بعد از بودن در کناره طرف سیراب بشه تازه متوجه میشی که به رابطه مناسب با اعضای خونواده طرف هم نیازمندی

سلام سحرجان.

دوست نازنین من متاسفانه یا خوشبختانه تو ایران خانواده ها در ازدواج خ موثرن! طوریکه می گن که تو با یه فرد ازدواج نمی کنی با یه خانواده ازدواج م یکنی!


به دلیل داشتن تجربه مشابه شما با شما بسیار همدردی میکنم!( منم دقیق 32 )


من مطمینم که ملاکهای بسیار مهمتری نسبت به سن وجود داره! اگه سن خ مهم بود نباید انقدر همسران با سنهای متناسب به مشکل برمی خوردن!


دوست نازنین من! من فکر نم یکنم که خ کاری از دست شما ساخته باشه! چون اگه تلاش از جانب شما باشه متهم به اویزون بودن و...میشین. متاسفم که این رو م یگم! چیزی که هست دیگه!

اگه ناراحتت می کنم عذر می خام:

توصیه خاهرانه بهت م یکنم که روابطت رو با این اقا محدود کنین. ببین گلم دوست خودم 7 ساله درگیر یه رابطه است که خانواده پسر راضی نمیشن! دختر که رنبه خوب تو ارشد اورده بود و الان افسرده است!


خودتو ازش دور کن تا خونداده اون بفهمن اصرار از طرف پسرشون هست! چ.ن اگه همین طور پیش بره خ پدیرفته شده نخاهی بود!


همیشه هستن کسانی که اثبات م یکنن اختلاف سن و پذیرفته شده در خانواده طرفین تو زندگی اثر نداره اما ایا شما و ایشون هم جز این دو دسته این . برات دعا م یکنم عزیزم تا به خوبی از این بحران در بیای

سلام
یکی ازدوستان نوشتندکه بایدبزرگتری ازطرف خانواده وساطت کنه ولی خیلی ازخانواده هاهستندکه حتی وساطت بزرگترهم تاثیری نداره وامروزوفردامیکنند واقعانمیدونم چطورمیخوان پیش خداجوابگوباشندایااگه دخترخودشون بودقبول میکردند درحالیکه وقتی قراره به خواستگاری دختری بروندامروزفردامیکنندومیگو یندعجله نکن اصلانمیدونندکه چقدربااحساسات دخترخانم بازی میکنندفقط خودشان رامیبینند این رانمی دانند که دخترچقدرازطرف خانواده سرزنش میشود(تجربه تلخ خودمه)
فقط میتونم بهتون بگم شمانمیتونیدکاری کنیدفقط اقاپسرهستندکه بایستی خانوادشون روراضی کنند چون توجامعه مارسم براین نیست که دخترخواستگاری کندیاپاپیش بگذارد حتی اگراقدامی ازطرف شماصورت بگیرد دراینده اگرمشکلی پیش بیادبلافاصله خواهندگفت ماکه نیامدیم خودتان اصرارکردید
انشالله خدابه همه جوانان کمک کندجاده های ناهموارزندگی راهمواروزمینه ازدواج همه جوانهای دم بخت رافراهم سازد الهی امین

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط roseflower

سلام
یکی ازدوستان نوشتندکه بایدبزرگتری ازطرف خانواده وساطت کنه ولی خیلی ازخانواده هاهستندکه حتی وساطت بزرگترهم تاثیری نداره وامروزوفردامیکنند واقعانمیدونم چطورمیخوان پیش خداجوابگوباشندایااگه دخترخودشون بودقبول میکردند درحالیکه وقتی قراره به خواستگاری دختری بروندامروزفردامیکنندومیگو یندعجله نکن اصلانمیدونندکه چقدربااحساسات دخترخانم بازی میکنندفقط خودشان رامیبینند این رانمی دانند که دخترچقدرازطرف خانواده سرزنش میشود(تجربه تلخ خودمه)
فقط میتونم بهتون بگم شمانمیتونیدکاری کنیدفقط اقاپسرهستندکه بایستی خانوادشون روراضی کنند چون توجامعه مارسم براین نیست که دخترخواستگاری کندیاپاپیش بگذارد حتی اگراقدامی ازطرف شماصورت بگیرد دراینده اگرمشکلی پیش بیادبلافاصله خواهندگفت ماکه نیامدیم خودتان اصرارکردید
انشالله خدابه همه جوانان کمک کندجاده های ناهموارزندگی راهمواروزمینه ازدواج همه جوانهای دم بخت رافراهم سازد الهی امین

---

وای ...حرف دل منو زدی... :54:

ممنون از همه دوستان.
فرمودین وساطت،ولی اینها خودشون از بزرگان فامیل و خیلی سنتی هستند.بطوریکه این آقا فرزند آخر محسوب میشن و اختلاف سنیشون با فرزندان دیگه خیلی زیاده،پس فکر نمیکنم نظر دیگرون روشون تاثیر بذاره
ضمنا گفتین که شاید خونوادش فکر کنه من مجبورش میکنم ولی خونوادش نمیدونه ما باهم حرف میزنیم فقط بهشون چندتا دختر پیشنهاد دادن و ایشون قبول نکرده و وقتی علت رو جویا شدن گفته فقط یکی از همکلاسیامو میخوام که با مخالفت شدید مواجه شدن

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahmoudi

سلام
منم مشکلی مشابه شما دارم اما با این تفاوت که من پسره ام :) من اختلاف سنیم 1 ساله اما خانواده ی من بشدت مخالفند ، تقریبا کاریش نمیشه کرد مگه اینکه عاملی بغیر از خود آقا پسر ، کسی که خانواده پسر به عنوان بزرگتر بهش اعتماد دارن بره با خانوادشون منطقی بحث کنه.توکل کنید به خدا.متاسفانه من همچین گزینه ای هم ندارم :(

---

واقعا یکسال مشکلی ایجاد نمیکنه یعنی اگه مشکل فقط سن باشه.یکم بیشتر با خانوادتون صحبت کنین سعی کنید خیلی مودبانه با بحثهای منطقی قانعشون کنین

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sahra123

واقعا یکسال مشکلی ایجاد نمیکنه یعنی اگه مشکل فقط سن باشه.یکم بیشتر با خانوادتون صحبت کنین سعی کنید خیلی مودبانه با بحثهای منطقی قانعشون کنین

---

آره منم هم عقیده ام , اما متاسفانه مسائلی تو جامعه ما نهادینه شده که فقط با قربانی شدن نسلهایی مثل ما حل میشه.میدونین مساله چیه ما تو فامیلمون داشتیم کسایی که خانومشون بزرگتر از شوهرشون بوده و هیچ مشکلی هم ندارن اما تو فامیل مخصوصا خانومای فامیل هر وقت که حرفی از اونا میاد فوری از سن خانومه میگن.اینا همه درده تو جامعه ما , دو نفر که همدیگر رو دوست دارند باید بپای حرف مردم بسوزند.
مثلا خانواده من برای متقاعد کردن من چند مورد رو میگن ، مثلا :
-معذرت میخام اما میگن زنها تو 50 سالگی نمیدونم یائسه میشن اما مردا نه , بعد به مشکل میخوری! و من میگم که 40-50 سال دیگه زندگیمو با کسی که شاید دوسش نداشته باشم زندگی کنم فقط بخاطر اون چند سال آخر؟
-میگن که زن بعد زایمان چهره اش شکسته میشه و من میگم خودشو میخام , بعدشم همین الان که من ازداوج کنم که نمیام بچه دار بشم :)) (تازه چهره که بعدا اهمیتشو از دست میده)
من میگم الان یه نفر هست که من میخامش و به دل نشسته و اونم همینطور تا اونجاییم که تحقیق کردم معیارامون نزدیکه اما بازم به خانوادم میگم من اصرار نمیکنم برین تحقیق کنین اما همین اندازه هم مایل نیستند.یه جورایی میخوان گزینه ی خودشون رو تحمیل کنن , من بهشون حق میدم اما منم آدمم و حق انتخاب دارم :(

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahmoudi

آره منم هم عقیده ام , اما متاسفانه مسائلی تو جامعه ما نهادینه شده که فقط با قربانی شدن نسلهایی مثل ما حل میشه.میدونین مساله چیه ما تو فامیلمون داشتیم کسایی که خانومشون بزرگتر از شوهرشون بوده و هیچ مشکلی هم ندارن اما تو فامیل مخصوصا خانومای فامیل هر وقت که حرفی از اونا میاد فوری از سن خانومه میگن.اینا همه درده تو جامعه ما , دو نفر که همدیگر رو دوست دارند باید بپای حرف مردم بسوزند.
مثلا خانواده من برای متقاعد کردن من چند مورد رو میگن ، مثلا :
-معذرت میخام اما میگن زنها تو 50 سالگی نمیدونم یائسه میشن اما مردا نه , بعد به مشکل میخوری! و من میگم که 40-50 سال دیگه زندگیمو با کسی که شاید دوسش نداشته باشم زندگی کنم فقط بخاطر اون چند سال آخر؟
-میگن که زن بعد زایمان چهره اش شکسته میشه و من میگم خودشو میخام , بعدشم همین الان که من ازداوج کنم که نمیام بچه دار بشم :)) (تازه چهره که بعدا اهمیتشو از دست میده)
من میگم الان یه نفر هست که من میخامش و به دل نشسته و اونم همینطور تا اونجاییم که تحقیق کردم معیارامون نزدیکه اما بازم به خانوادم میگم من اصرار نمیکنم برین تحقیق کنین اما همین اندازه هم مایل نیستند.یه جورایی میخوان گزینه ی خودشون رو تحمیل کنن , من بهشون حق میدم اما منم آدمم و حق انتخاب دارم :(

---

خب شما مثال براشون بیارید بگید فلان کس هم زنش بزرگتره و خیلیم خوشبختن.اما در مورد قیافه که اصلا بعد یه مدته کوتاه برا 2طرف هم کاملا عادی میشه یعنی تا زایمان خیلی عدی تر شده.بعدشم مگه پیامبر خودش از حضرت خدیجه 15سال کوچیکتر نبود،اصلا بنظرم شاید پیامبر اینکارو کرد که بگه مرد میتونه با زن بزرگتر از خودش هم ازدواج کنه،اصلا مگه ما بیشتر از پیامبرمون میدونیم؟!
بذارید مردم هرچی میگن بگن،مردم از سر بیکاری حرف میزنن تا وقتشونو پر کنن وگرنه خودشون هم میدونن که این چیزا عیب نیست،عیب ایناس که پشت سر مردم حرف بزنی

منم مشکلم تقریبا همینه خدا بزرگه .تلاش کن و توکل

- - - Updated - - -

سلام دوستان. من ÷سر بی نظیری رو دوست دارم که از من 5 سال کوچکتره و 23 سال داره.اون بسیار مومنه. من بعد از اشنایی باهاش خیلی تغییر کردم و ایمانم بسیار تقویت شد با اینکه قبلا زیاد معتقد نبودم. این علاقه دو طرفه هست و 90 درصد مشاوه هایی که رفتم خیلی با این ازدواج موافقن.با اینکه خونواده من میدونن اون هنوز به خونواده ش نگفته . الان که میخاد بگه خیلی استرس داریم .اما توکلمون به خداست اگه میشه هر کس تجربه یا اگاهی داره مارو راهنمایی کنه.متشکرم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sahra123

سلام
بعد از مدتی دوباره اومدم با سوالی که ذهنمو به شدت مشغول کرده
دختری هستم 32ساله و دانشجوی ارشد حدود 1 سال پیش یکی از همکلاسیام بدون اینکه من چیزی بدونم عاشقم شد ولی نمیدونست من ازش بزرگترم تا اینکه جریانو فهمید و خیلی جا خورد چون خیلی کمتر از سنم نشون میدم.البته قصد ایشون ازدواج بود ولی بعد اینکه به خانوادشون میگن اونا به شدت مخالفت میکنن به من گفت صبر کن همه چی درست میشه متاسفانه رابطه ما عمیق تر شد طوری که من به شدت بهش علاقه پیدا کردم و هروقت حرف جدایی میشه بی اختیار گریه میکنم.از طرفی خونواده و خواهراش به هیچ وجه کوتاه نمیان و این آقا با اونا سر جنگ داره.
لازم به ذکره ایشون شاغل هستن و من بیکار ولی از لحاظ مالی خونواده من خیلی بهتر از اوناس.و از طرف دیگه با اینکه من بزرگترم ولی حس میکنم اون از من منطق تره و لی کودک درون من خیلی فعاله!دلم هم برا خودم میسوزه هم برا اون،بیچاره در وضعیت بدی قرار گرفته طوری که خونوادش گفتن یا دختره یا ما!
واقعا نمیدونم چیکار کنم چندبار تصمیم گرفتم تمومش کنم ولی به هیچ عنوان نمیتونم اگه اینکارو بکنم اونم داغون میشه منم ما هردو بهم احتیاج داریم و تنها کسانی هستیم که تونستیم لبخندو رو لب همدیگه بشونیم.
کمکم کنید لطفا

---

دوست عزیز یکی از اشتباهات شما این بوده ک رابطتون رو تاحدی پیش بردین ک ب هم وابستگی شدیدپیداکردین شما بایدهمون اول با خونواده درمیون میذاشتی که اگه مخالفتی هم باشه بتونید راحت کات کنید ولی هنوزم دیر نشده اگه واقعا خونواده ایشون مخالفن کات کنیدچون باعث میشه زندگیتون دوامی نیاره.بنظ خودتون اقاپسر احساسی عمل نمیکنه یا شاید خودشما.ی کم منطقی ب ماجرا نگاه کنید

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sahra123

سلام
بعد از مدتی دوباره اومدم با سوالی که ذهنمو به شدت مشغول کرده
دختری هستم 32ساله و دانشجوی ارشد حدود 1 سال پیش یکی از همکلاسیام بدون اینکه من چیزی بدونم عاشقم شد ولی نمیدونست من ازش بزرگترم تا اینکه جریانو فهمید و خیلی جا خورد چون خیلی کمتر از سنم نشون میدم.البته قصد ایشون ازدواج بود ولی بعد اینکه به خانوادشون میگن اونا به شدت مخالفت میکنن به من گفت صبر کن همه چی درست میشه متاسفانه رابطه ما عمیق تر شد طوری که من به شدت بهش علاقه پیدا کردم و هروقت حرف جدایی میشه بی اختیار گریه میکنم.از طرفی خونواده و خواهراش به هیچ وجه کوتاه نمیان و این آقا با اونا سر جنگ داره.
لازم به ذکره ایشون شاغل هستن و من بیکار ولی از لحاظ مالی خونواده من خیلی بهتر از اوناس.و از طرف دیگه با اینکه من بزرگترم ولی حس میکنم اون از من منطق تره و لی کودک درون من خیلی فعاله!دلم هم برا خودم میسوزه هم برا اون،بیچاره در وضعیت بدی قرار گرفته طوری که خونوادش گفتن یا دختره یا ما!
واقعا نمیدونم چیکار کنم چندبار تصمیم گرفتم تمومش کنم ولی به هیچ عنوان نمیتونم اگه اینکارو بکنم اونم داغون میشه منم ما هردو بهم احتیاج داریم و تنها کسانی هستیم که تونستیم لبخندو رو لب همدیگه بشونیم.
کمکم کنید لطفا

---

دوست عزیز یکی از اشتباهات شما این بوده ک رابطتون رو تاحدی پیش بردین ک ب هم وابستگی شدیدپیداکردین شما بایدهمون اول با خونواده درمیون میذاشتی که اگه مخالفتی هم باشه بتونید راحت کات کنید ولی هنوزم دیر نشده اگه واقعا خونواده ایشون مخالفن کات کنیدچون باعث میشه زندگیتون دوامی نیاره.بنظ خودتون اقاپسر احساسی عمل نمیکنه یا شاید خودشما.ی کم منطقی ب ماجرا نگاه کنید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahmoudi

سلام
منم مشکلی مشابه شما دارم اما با این تفاوت که من پسره ام :) من اختلاف سنیم 1 ساله اما خانواده ی من بشدت مخالفند ، تقریبا کاریش نمیشه کرد مگه اینکه عاملی بغیر از خود آقا پسر ، کسی که خانواده پسر به عنوان بزرگتر بهش اعتماد دارن بره با خانوادشون منطقی بحث کنه.توکل کنید به خدا.متاسفانه من همچین گزینه ای هم ندارم :(

---

منم با همسرم 1 سال اختلاف سنی دارم و ازش بزرگم ولی خدا رو شکر خانواده اون اصلا براشون مهم نبود. تو زندگی خیلی چیزا هست که تو الویت اند که دیگه 1 سال اختلاف سنی اصلا به چشم نمیاد. آخه نه اینکه من یه کم خوبتر بودم:311: آخه همسرم خیلی خوبه:323:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مهرااد

سلام سحرجان.

دوست نازنین من متاسفانه یا خوشبختانه تو ایران خانواده ها در ازدواج خ موثرن! طوریکه می گن که تو با یه فرد ازدواج نمی کنی با یه خانواده ازدواج م یکنی!

----
من مطمینم که ملاکهای بسیار مهمتری نسبت به سن وجود داره! اگه سن خ مهم بود نباید انقدر همسران با سنهای متناسب به مشکل برمی خوردن!

-----

توصیه خواهرانه بهت م یکنم که روابطت رو با این اقا محدود کنین. ببین گلم دوست خودم 7 ساله درگیر یه رابطه است که خانواده پسر راضی نمیشن! دختر که رنبه خوب تو ارشد اورده بود و الان افسرده است!


خودتو ازش دور کن تا خونداده اون بفهمن اصرار از طرف پسرشون هست! چ.ن اگه همین طور پیش بره خ پدیرفته شده نخاهی بود!


همیشه هستن کسانی که اثبات م یکنن اختلاف سن و پذیرفته شده در خانواده طرفین تو زندگی اثر نداره اما ایا شما و ایشون هم جز این دو دسته این . برات دعا م یکنم عزیزم تا به خوبی از این بحران در بیای

---

من هم فرموده های دوست عزیزمون رو کاملا تائید میکنم، شما بهتره که با این تاکتیک به خانواده طرف نشون بدید که این پسر هستش که اومده خواستگاریم نه اینکه من تورش کرده باشم و ولش نمیکنم.
نظر شخصی خودم:
خوبه که شما همسر سوژه میخواید بشید، اگر شما میتونید که زندگی هم رو بچرخونید و توانایی مالی دارید که خیلی راحت بهتون میگم برید با هم عقد کنید(اگر پدرتون موافق باشه و ازتون حمایت کامل کنه) و برید زندگیتون رو بکنید و از پدر و مادر هم دیگه هم دعای خیر برای زندگیتون رو بخواید و تمام . اگر خانواده طرفتون هم تهدید به قطع رابطه و شیر ام رو حلالت نمیکنم و غیره کرد هم نگران نباشید بعد از یک مدت و تاکتیک های روز مادر و غیره میتونید به همدیگه معرفی بشید اوها از این نگران هستند که گل پسرشون رو یه دختری که ازش بزرگتره تور کرده که باید ثابت بشه که این انتخاب عقلانی پسر شون بوده و از سر احساس نبوده.


الان هم خودم هم با یک گل دختر از خودم بزرگتر رابطه دارم که دارم روش سرمایه گذاری میکنم اگر هم خانواده ام مخالف باشند هم برام مهم نیست چون من خودم عقل دارم چشم دارم شکر خدا دست ام تو جیب خودمه کسی هم حق نداره حرف بهم بزنه خودم میتونم تصمیم بگیرم که این دختر میتونه مادر و همسر خوبی باشه یا نه.