این مشکلات ب جوون ۲۰ ساله میخوره؟!..

سلام
میخوام خلاصه وضعیتمو براتون شرح بدم
بنده ۲۰ سالمه دانشجوی کارشناسی هستم اوضاع درسیمم متاسفانه ب دلایل زیر رو ب افوله .
۲ ~ ۳ سالیه از کم حافظگی ٫ حواس پرتی ٫ رنج میبرم و همینطور دچار وسواس فکری نیز هستم خیلی سعی کردم ک این مشکلات رو با رسیدن ب آرامش فکری رفع کنم(ازونجایی ک مثل خیلی ها درگیر مشکلات زندگی و دغدغه های فکری بسیاری هستم)
چندتا کتاب هم مطالعه کردم و ی کم از دغدغه ها و نگرانی هام کاسته شد ولی باز مشکلایی رو ک عرض کردم رفع نشد
تو نت هم چند روش امتحان کردم ولی متاسفانه نظریه ها ب گل نشست
نمیدونم چ راهکاری رو پیش بگیرم ک جواب بده
دوستان ممنون میشم کمکم کنید.

سلام.چند تا سوال:
سیگار میکشین؟
ورزش میکنین؟
تا حالا قرص های روان گردان که مشکل اساسی جامعه شده مصرف کردین؟
مشکل مالی دارین؟
آیا تو خانواده تو خونه مشکلی با والدینتون دارین؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط achilis

سلام.چند تا سوال:
سیگار میکشین؟
ورزش میکنین؟
تا حالا قرص های روان گردان که مشکل اساسی جامعه شده مصرف کردین؟
مشکل مالی دارین؟
آیا تو خانواده تو خونه مشکلی با والدینتون دارین؟

---

۱_اهل سیگار و اینجور چیزا نیستم
۲_مرتبا ورزش هم میکنم
۳_هیچگونه قرصی هم مصرف نکردم
۴_مشکل مالی فکر نکنم تاثیری داشته باشه ولی ب اونصورت ندارم
۵_بله ی سری مشکل ب دلیل اختلافات خاص ب شدت از کودکی تا الان منو آزار داده

دوست عزیز چیزایی که گفتید می تونه عوارض خودارضایی هم باشه.

برای وسواس فکریتون بهتره به مشاوره حضوری مراجعه کنید چون طبق گفته خودتون چندبار نتو امتحان کردید و نتیجه نگرفتید. برای کم حافظگی هم فکر کنم تمرین های خاصی باشه که هم میتونید از تو نت پیدا کنید و هم از یه متخصص بپرسید.

برای مشکل عدم تمرکز و کم شدن حافظه من یه مطلب ریاضی بود(بیشتر حالت بازی و ریاضی داره)...یه جور محاصبات ذهنی هست.خیلی تو تمرکز کردن و اینکه زمانی که از چیزی حواسم پرت میشه منو برگردونه به حالت قبلیم کمکم کرده.سر حوصله شرحش رو مینویسم انشالله.امتحانش کنید شاید این یکی موثر شد.رو من ج میده همیشه...

- - - Updated - - -

محاسبات البته...

با سلام.

این مشکل درسی و کم حافظگی و حواس پرتی رو در دوران دبستان و راهنمایی و دبیرستان هم داشتید؟ یا فقط دو سه ساله دچارش شدید؟

آیا احساس غم و احساس بی علاقه شدن به چیزهایی که قبلا بهشون علاقه داشتید هم میکنید؟

به رشته تحصیلی خودتون علاقه دارید؟

ممکنه از مشکلاتی که با والدین داشتید بیشتر بگید؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط shapoor

دوست عزیز چیزایی که گفتید می تونه عوارض خودارضایی هم باشه.

برای وسواس فکریتون بهتره به مشاوره حضوری مراجعه کنید چون طبق گفته خودتون چندبار نتو امتحان کردید و نتیجه نگرفتید. برای کم حافظگی هم فکر کنم تمرین های خاصی باشه که هم میتونید از تو نت پیدا کنید و هم از یه متخصص بپرسید.

---

آره من ب این در نکبتی هم مبتلام
ولی خودارضایی رو نمیشه دلیل بر همچین مشکلاتی دونست پژوهشگرانی ک این نظریه رو دادن مطمئن باش تو تثبتش موندن..

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Pooh

با سلام.

این مشکل درسی و کم حافظگی و حواس پرتی رو در دوران دبستان و راهنمایی و دبیرستان هم داشتید؟ یا فقط دو سه ساله دچارش شدید؟

آیا احساس غم و احساس بی علاقه شدن به چیزهایی که قبلا بهشون علاقه داشتید هم میکنید؟

به رشته تحصیلی خودتون علاقه دارید؟

ممکنه از مشکلاتی که با والدین داشتید بیشتر بگید؟

---

مشکل کم حافظگی من از اواخر دبیرستان شروع شد
من ی مدت مشکل افسردگی شدید میکردم ک ی سری کتابا رفع شد
ب رشته تحصیلیم علاقه ای ندارم
مشکلات خانوادگی من بر میگرده ب دوران کودکیم دورانی ک با اختلافات بین والدینم ب تباهی رفت.. و هنوزم تاثیراتش روی روان و فکر من موندگاره..من اونجور ک باید بهم محبت نشد

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نگارگر 1986

برای مشکل عدم تمرکز و کم شدن حافظه من یه مطلب ریاضی بود(بیشتر حالت بازی و ریاضی داره)...یه جور محاصبات ذهنی هست.خیلی تو تمرکز کردن و اینکه زمانی که از چیزی حواسم پرت میشه منو برگردونه به حالت قبلیم کمکم کرده.سر حوصله شرحش رو مینویسم انشالله.امتحانش کنید شاید این یکی موثر شد.رو من ج میده همیشه...

- - - Updated - - -

محاسبات البته...

---

ممنون میشم اگه وقت بذارید و زحمتشو بکشید.

دوستان ی کتاب یا سایت یا ی منبعی چیزی معرفی کنید ک بتونه تو زمینه مشکلات فوق کمکم کنه
ممنون میش

- - - Updated - - -

دوستان ی کتاب یا سایت یا ی منبعی چیزی معرفی کنید ک بتونه تو زمینه مشکلات فوق کمکم کنه
ممنون میش

سلام دوست عزیز
بهتره اول یه لیست از چیزاییکه بهشون میگید مشکل اینجا بنویسید تا ببینم آیا واقعا اینها مسایلی هست که ارزش داشته باشه شما خودتون به خاطرشون ناراحت کنید یا خیر؟
شاید یک سری مسایل در زندگی شما باشه که واقعا شما زیادی بهشون فکر میکنید و خودتونو اذیت میکنید.

کتاب از حال بد به حال خوب را بخون و تمریناشو انجام بده
به یک روانپزشک مراجعه کن ممکن با یه قرص کوچولو بیشتر مشکلاتت حل بشه و مجبور نباشی انقدر استرس را تجربه کنی

به نظر من هم باید روانپزشک شما را بررسی کند. به خصوص برای وسواس فکری و خود ارضایی باید به پزشک مراجعه کنید . اگر این مشکلات پیشرفت کند زندگی برایتان نمی ماند. احتمالا به خاطر فشار و استرس درونی دچار حواس پرتی و کمبود حافظه شده اید. این مشکل را هم پزشک باید بررسی کند.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نوپو

به نظر من هم باید روانپزشک شما را بررسی کند. به خصوص برای وسواس فکری و خود ارضایی باید به پزشک مراجعه کنید . اگر این مشکلات پیشرفت کند زندگی برایتان نمی ماند. احتمالا به خاطر فشار و استرس درونی دچار حواس پرتی و کمبود حافظه شده اید. این مشکل را هم پزشک باید بررسی کند.

---

من بنا ب دلایلی باید از گزینه روانپزشک بگذرم..

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط dokhtare kordestan

سلام دوست عزیز
بهتره اول یه لیست از چیزاییکه بهشون میگید مشکل اینجا بنویسید تا ببینم آیا واقعا اینها مسایلی هست که ارزش داشته باشه شما خودتون به خاطرشون ناراحت کنید یا خیر؟
شاید یک سری مسایل در زندگی شما باشه که واقعا شما زیادی بهشون فکر میکنید و خودتونو اذیت میکنید.

---

توجه داشته باشین ک من کلا سعی میکنم مشکل رو بزرگ تصور نکنم ولی چیزایی رو ک گفتم مشکلاتی هستن ک روزانه بارها باهاشون روبرو میشم و منو ب شدت رنج میدن..

خوب می توانید پیش یک پزشک عمومی بروید و مشکل را توضیح دهید و بخواهید که یک آزمایش کامل برای شما بنویسد. شامل آزمایشات کامل روتین ، اندازه گیری ویتامین ها و ریزمغذی های دیگر خون ، هورمون و هر چیز دیگر که پزشک صلاح بداند. شاید کمبود ریزمغذی یا هر فاکتور خونی دیگری داشته باشید. بعد شما می توانید با توجه به جواب آزمایشات ( هر چه که باشد ) قرص های مکمل تغذیه ای از پزشک دریافت کنید. مثلا من سرگیجه داشت. فکر کردم مرض بدی گرفتم اما با مکمل تجویزی خوب شدم.

بعد شما جواب آزمایش خود را پیش یک متخصص خوب تغذیه ببرید و از او بخواهید با توجه به مشکلاتی که ذکر کردید و جواب آزمایش یک رژیم درمانی مناسب برای شما بنویسد. تغذیه در درمان اکثر اختلالات نقش به سزایی دارد و اکثر اوقات نتیجه خوبی می دهد.

شما می توانید از طب سنتی هم در کنار طب مدرن استفاده کنید. الان بیمارستان های دولتی کیلینیک طب سنتی دارند.

ورزش کردن مرتب می تواند بسیار به شما کمک کند. خیلی زیاد. خود من دوره هایی که مرتب ورزش می کنم کاملا متفاوت با دوره هایی هستم که ورزش مرتب نمی کنم.

مطالب ناراحت کننده و استرس زا ( حتی چیز هایی که فقط برای شما استرس دارد) را کنار بگذارید. فیلم ها ، موسیقی ها ، مطالب و مقالات و ارتباطاتی که برای شما فشار و استرس دارد بسیار آسیب می زند.
دوستانتان نقش به سزایی دارند. باید با کسانی که به شما اعتماد به نفس می دهند و آرامش به شما می دهند و حاضرند با شما فعالیت های مفید انجام دهند رفت و آمد و دوستی کنید. این جور ارتباط ها خیلی تاثیر گذار است.
ارتباط با خانواده هم دیگر گفتن ندارد. بسیار اهمیت دارد. رابطه شما با خانواده تان باید عواطف شما را ارضاء کند و با هم صمیمی باشید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نوپو

خوب می توانید پیش یک پزشک عمومی بروید و مشکل را توضیح دهید و بخواهید که یک آزمایش کامل برای شما بنویسد. شامل آزمایشات کامل روتین ، اندازه گیری ویتامین ها و ریزمغذی های دیگر خون ، هورمون و هر چیز دیگر که پزشک صلاح بداند. شاید کمبود ریزمغذی یا هر فاکتور خونی دیگری داشته باشید. بعد شما می توانید با توجه به جواب آزمایشات ( هر چه که باشد ) قرص های مکمل تغذیه ای از پزشک دریافت کنید. مثلا من سرگیجه داشت. فکر کردم مرض بدی گرفتم اما با مکمل تجویزی خوب شدم.

بعد شما جواب آزمایش خود را پیش یک متخصص خوب تغذیه ببرید و از او بخواهید با توجه به مشکلاتی که ذکر کردید و جواب آزمایش یک رژیم درمانی مناسب برای شما بنویسد. تغذیه در درمان اکثر اختلالات نقش به سزایی دارد و اکثر اوقات نتیجه خوبی می دهد.

شما می توانید از طب سنتی هم در کنار طب مدرن استفاده کنید. الان بیمارستان های دولتی کیلینیک طب سنتی دارند.

ورزش کردن مرتب می تواند بسیار به شما کمک کند. خیلی زیاد. خود من دوره هایی که مرتب ورزش می کنم کاملا متفاوت با دوره هایی هستم که ورزش مرتب نمی کنم.

مطالب ناراحت کننده و استرس زا ( حتی چیز هایی که فقط برای شما استرس دارد) را کنار بگذارید. فیلم ها ، موسیقی ها ، مطالب و مقالات و ارتباطاتی که برای شما فشار و استرس دارد بسیار آسیب می زند.
دوستانتان نقش به سزایی دارند. باید با کسانی که به شما اعتماد به نفس می دهند و آرامش به شما می دهند و حاضرند با شما فعالیت های مفید انجام دهند رفت و آمد و دوستی کنید. این جور ارتباط ها خیلی تاثیر گذار است.
ارتباط با خانواده هم دیگر گفتن ندارد. بسیار اهمیت دارد. رابطه شما با خانواده تان باید عواطف شما را ارضاء کند و با هم صمیمی باشید.

---

اولین ک بی نهایت سپاس بخاطر اینکه وقت گذاشتین جواب دادین
در رابطه با پزشک عمومی ی بار مراجعه کردم
دکتر از من پرسید عاشق پیشه هستید و من پاسخ مثبت دادم و ایشون همین امر رو دلیل میدونستن
من طی این دوسال ۴~۵بار چکاب کامل گرفتم ولی هیچ مشکلی نداشتم
اگه دلیل عاشق پیشگی هست من باید چیکار کنم؟؟

عاشق پیشگی را دقیقا توضیح دهید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نوپو

عاشق پیشگی را دقیقا توضیح دهید.

---

نمیدونم چطور باید توضیح بدم
خوب ب هرحال جوونیم ٫کارمون عشق و عاشقیه دیگه
مفهوم عاشق پیشه رو من عاشقی وعشق بازیای جوونی میدونم

منظورتان این است که روابط دوستی متعدد با دختران برقرار می کنید؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نوپو

منظورتان این است که روابط دوستی متعدد با دختران برقرار می کنید؟

---

ن رابطه ای ندارم
ولی دلمشغولی های عاشقونه(دوست داشتن دختردر حد فکری) دارم

شما پتانسیل احساسی خوبی دارید برای ازدواج . همین حسی که شما دارید می تواند موتور محرک شما باشد که به پیشرفت و خودسازی بپردازید تا هر چه زودتر شرایط شما برای ازدواج فراهم شود و بتوانید با خیال راحت ازدواج کنید. اصلا هم کار سختی در پیش ندارید. فقط کافی است پله پله بروید.
این احساسات هم می تواند دردسر ساز باشد و هم می تواند باعث خوشبختی شما شود. به نظر من این حس طبیعی است و باید باشد. به شرطی که از آن نهایت استفاده را برای پیشرفت و رسیدن به هدف بکنید. آن وقت اثرش برعکس الان می شود.
من هجده ساله که بودم دلم می خواست ازدواج کنم. رفتم مشاوره و گفت هنوز آماده نیستی و باید آمادگی هایی کسب کنی. من از تمایلم سود بردم و انگیزه گرفتم. و الان نتایج خوبی کسب کرده ام . در حالی که می توانستم مثل خیلی از همسن هایم ناراحت شوم و زانوی غم بغل کنم .

شما می توانید هر چیزی را تبدیل به یک فرصت طلایی کنید. :18::82:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نوپو

شما پتانسیل احساسی خوبی دارید برای ازدواج . همین حسی که شما دارید می تواند موتور محرک شما باشد که به پیشرفت و خودسازی بپردازید تا هر چه زودتر شرایط شما برای ازدواج فراهم شود و بتوانید با خیال راحت ازدواج کنید. اصلا هم کار سختی در پیش ندارید. فقط کافی است پله پله بروید.
این احساسات هم می تواند دردسر ساز باشد و هم می تواند باعث خوشبختی شما شود. به نظر من این حس طبیعی است و باید باشد. به شرطی که از آن نهایت استفاده را برای پیشرفت و رسیدن به هدف بکنید. آن وقت اثرش برعکس الان می شود.
من هجده ساله که بودم دلم می خواست ازدواج کنم. رفتم مشاوره و گفت هنوز آماده نیستی و باید آمادگی هایی کسب کنی. من از تمایلم سود بردم و انگیزه گرفتم. و الان نتایج خوبی کسب کرده ام . در حالی که می توانستم مثل خیلی از همسن هایم ناراحت شوم و زانوی غم بغل کنم .

شما می توانید هر چیزی را تبدیل به یک فرصت طلایی کنید. :18::82:

---

کاملا صحیح عرض کردید من باید نهایت سعی خودمو ب کار بگیرم.
ازتون خواهشی دارم
چند کتاب در زمینه روانشناسی ک از دغدغه و مشکلات فکری دورم کنه رو بهم معرفی کنید.
ممنون میشم

به نظر من این کتاب ها خوب هستند و بسیار هم پرفروش بوده اند:

قورباغه ات را ببوس ( نویسنده اش را از اینترنت پیدا کن )

چهارگانه به سوی کامیابی نوشته آنتونی رابینز شامل :

نیروی بیکران
نیروی عظیم درونی را فعال کنید
دیدار با سرنوشت
قدم های بزرگ

همچنین مجلات موفقیت و راز بسیار خوب هستند.

همچنین می توانید راجع به ( ذهن آگاهی ) در اینترنت مطالعه کنید و مقالاتی دانلود کنید.