اين همه بدقولي و بي تفاوتي نامزدم براي چيه؟
باسلام و خسته نباشيد و تبريك عيد به همه دوستان مخصوصا مديران و مشاوران سايت همدردي
:72::72::72::72::72::72:
شهريور پارسال بعد از يه نامزدي كوتاه (كمتر از 4 ماه) باهاش عقد كردم.
من:
ليسانس
متولد 66
بسيار شاد و خوشرو و اجتماعي و از لحاظ ظاهري در درجه خوبي هستم :shy:
حقوق ماهيانه دارم
انسان آزادي هستم
زود از كوره در ميرم:97::97:
نامزدم:
ليسانس(از لحاظ درسي از من موفقتر)
متولد 63
من از اون شادتر و خوشرو ترم
حقوق ماهيانه دارد
خيلي منطقي و خونسرد و گاهي حس ميكنم بي تفاوت برخورد ميكنه.
از لحاظ مذهبي از من بهتره
آشنايي ما:
مادرش منو پسنديد و بعد ما باهم آشنا شديم.
..................................
دلخوريهاي من از مرد زندگيم::302:
1- با اينكه صحبتهاش بسيار منطقي و زيباست و با درك همه جوانب حرف ميزنه و منم شيفته همين منطق و استدلالاتش شدم اما در عمل يه چيز ديگه ميبينم.
2- احساس ميكنم بچه ننه ست خودش زير بار نميره
2-1: مثلا يه بار با مادرش براي خريد لوازم خونه مون ميره. يه سفر يه روزه رفت كه اولش ازم پنهان كرد ولي با اصرار من منو هم درجريان گذاشت ولي منوبا خودش نبرد ميگفت تو خسته ميشي ولي مادرش باهاش رفت. مادرش از داشته هاش و تصميماتش خبر داره ولي من بعد از اون ميفهمم...
3- فكر ميكنه اگه ازش چيزي و بخوام و اونم به نياز و خواسته من بله بگه خاله زنك ميشه. و ممكنه فردا خواسته هاي رنگارنگ بيشتري نثارش كنم:54:
4- احساس ميكنه من نبايد همه مسائلشو بدونم. مثلا ميزان حقوق. در روز چه اتفاقاتي براش افتاده. حساباي بانكيش. رمز كارت و ... اگه هم يه روز بهم بگه چند روز بعد رمز و ... تغيير ميده
5-. من از اون مشتاقترم زياد به بودن با من رغبت نشون نميده
6- وقتي ازش دلخور ميشم (مربوط به مسائل بالا)و براش ناز ميكنم كه اون بياد و ناز بكشه رهام ميكنه و فكر ميكنه بااينكار منم متنبه ميشم و ديگه تكرار نميكنم. كه برعكس اختلاف شديدتر ميشه.
-----------------------------------------
در مورد همه اختلافات بالا هم باهاش حرف زدم هم مطالعه كردم هم پيش مشاور رفتيم هر كاري كه بايد كردم ولي هنوز همون اختلافاتو داريم. اون خيلي خونسرد برخورد ميكنه ولي براي من غيرقابل تحمل شده. معمولا توي اختلافاتي كه داريم منو رها مكنه و بعد از چند روز انگار نه انگار اتفاقي افتاده برميگرده ميگه بايد عبرت بگيريم ولي منظورش منم كه ديگه نبايد دعوا به پا كنم و حق اعتراض ندارم.
منم وكيل گرفتم كه مهريمو بذارم اجرا. يك ماهه كه قهريم خونوادش ميدونن ولي كمكي نكردن و حق به پسرشون ميدن.
فكر ميكنيد ميشه ادامه داد؟ خسته شدم ...
خيلي دوسش دارم بااينكه ازش بدي ديدم. من هميشه در كنارش بودم و دركش كردم اما اون دركم نميكنه:54:
جزئيات بيشتر رو با پاسخ به سوالات ادامه خواهم داد. كمكم كنيد :203:
باسپاس از حوصله شما عزيزان:43: