همسرمو دوست ندارم و نمی خوام داشته باشم_ ادامه تاپیک علاقه به برادر شوهر
سلام دیروز دعوای شدید داشتیم حتی به کتک کاری هم رسید ...... دو روزی هست اصلا بالا نمیرم و غذا نیم برم ..... احساس میکنم و کمی مطمن هستم همسرم اصلاح نمیشه چون شرایزپط سختی داشته لذا تصمیم به جدایی دارم . میخوام به زمان قبل برگردم و یکم خودم بسازم همسر من با شرایطی که داره نمی تونه کار درستی پیدا کنه و باید به همون شغل مسافر کشی ادامه بده که اونم گذاشته فعلا کنار .... البته بیمه ماشینم هم تموم شده و نداره ببره چون هر چی پول داشته آورده خرید ملزومان الکی کرده برای تعمیرات خونه.... بهش میگم چرا به فکر نبودی میگه تو گفتی که من خونه تمیز کنم گفتم من کی به تو گفتم ...... میگه فلان روز میگم من نگفتم بری کارتو ولک نی بری دنبال این کارها گفتم ای کاش وضعمون خوب بود یکم خونه مرتب میکردیم .... چطور میگم به فکر بیمهت باش نمیشنوی .... میگم به فکر پس انداز باش نمیشنوی ......... همه میگن توکل به خدا باید کرد ولی من هم با توکل بر خدا میخوام اقدام به جدایی کنم و نه توکل برخداکنم که یه روز شوهرم درست بشه و یا کارش خوب بشه یا نشه ......
دوست ندارم بدون هدف و بی انگیزه زندگی گنم
برای طلاق هم فکر کردم .... در محل کارم که مشکلی ندارم فقط میمونه نارحاتی خانواده که اونا هم کم کم عادت میکنم
- - - Updated - - -
چرا فرشته مهربان فقط دستورداد یک تاپیک جدا بزنم چرا در مورد تاپیکم اظهار نظر نکرد واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟