نقل قول:
من ادم فعال وشوخ طبع ودرس خون وپرجنب وجوش هستم
خوب پس چرا توقع دارید که مزاحم نداشته باشید؟ این صفات شما رو مورد توجه قرار میده و لذا مزاحم خواهید داشت.
نقل قول:
من یه نفررودوست داشتم بهش نرسیدم ودیگه ازپسرا بدم میومد بعد تودانشگاه ازیه پسردیگه خوشم اومد که ایندفعه خودم قیدشو زدم چون باعقلم جوردرنیومد که پسردانشجو بیاد خواستگاری
نگاه به جنس مرد رو در ذهنتون عوض کنید... به صورت ناخودآگاه بروز می کنه... یعنی اگر حس بدی نسبت به مردها داشته باشید، اونوقت حتی اگر به ظاهر خوشرو جلوه کنید... باز اون نفرتتون حس میشه... همهی ما در محیط دانشگاه پسرها و دخترهایی رو دیدیدم که حس نفرت نسبت به جنس مخالف دارن و نمیتونن زیر لایهی خوشرویی اون رو پنهان کنند.
سعی کنید نفرت به یک قشر خاص رو به نفرت از یک فرد و بعد از اون به نفرت از صفات اون فرد تبدیل کنید... به عبارتی اگر ازتون پرسیدن که چرا از مردها بدتون میاد؟ جواب دادید که چون از یه مردی بدم میاد؟ میپرسن که چرا از اون مرد بدتون میاد؟ جواب میدید که چون یه صفتی داره که خیلی ازش بدم میاد؟ میپرسن چه صفتی داره؟ مثلا جواب میدید که 'بیوفایی'... پس در واقع شما از بیوفایی متنفرید و هر صفتی، خوب یا بد، در هر انسانی و در هر قشری میتونه وجود داشته باشه. این دید رو در خودتون تقویت کنید.
تصمیم درستی در مورد خواستگاری یک دانشجو گرفتید!
نقل قول:
من علاوه برظاهرم باطنم داغون شده خیلی عصبی شدم ومزاحم های زیادی ازوقتی رفتم دانشگاه داشتم
گفتید شوخطبع و پر جنب و جوش هستید و بقیه رو میخندونید... پس چه طور شد که فکر میکنید ظاهر و باطنتون داغونه؟ نظر خودتونه؟ کس دیگهای هم بهتون گفته؟
کسی که ظاهر و باطنش داغونه که کسی مزاحمش نمیشه! اصولاً چنین آدمهایی مزاحم بقیه هستند!
نقل قول:
کسی نیستم که با پسراخوب باشم نمیدونم چرا اینقدرمزاحم دارم
راجع به این موضوع میتونم ساعتها صحبت کنم که چرا بعضی خانمها که عمل ناشایستی انجام نمیدن باز مزاحم دارند...
خانمها دقت کنند که بعضی رفتارها هست که از نظر اونها به هیچ وجه ناشایست نیست اما از نگاه آقایون معنای دیگهای داره. ببینید مثال میزنم براتون...
کنار دوستانتون نشستید و دارید خوش و بش میکنید و میگید میخندید و گه گاهی صدای خندتون بلند میشه... اتفاقا اون اطراف آقایونی هم حضور دارند... شاید شما متوجه موضوع هم نشید اما از نظر این آقایون شما دارید رفتار ناشایستی انجام میدید( که البته از نقطه نظر بعضی شایسته و ستودنی هم هست!). شما شاید با خودتون بگید که من با آقایون ارتباطی ندارم یا جلوی اونها نمیخندم و به قولی سنگین رنگین هستم، پس چرا در موردم بد فکر میکنن. اونها تصویری که از شما میگیرن اینه که شما اهل دوستی و مراودت با آقایون هستید ولی هر کسی رو تحویل نمیگیرید و لذا به شما حریصتر هم میشن!
توجه نکردن به کسی باعث جلب توجه اون میشه. آدمها دوست دارن که دست نیافتنی ها رو به دست بیارن. حالا این موضوع در مورد شما ممکن هست که بوجود اومده باشه...
خانمی رو میشناختم که بسیار فعال بود در محیط دانشگاه... درس، ورزش، بیرون رفتن با دوستان، شورای صنفی، انجمن و ... اما همیشه حریم نگه میداشت. ایشون هم خیلی بین همجنسهاشون پرطرفدار بودن و همه دوستشون داشتن. در مقابل آقایون سر سنگین رفتار میکردن اما در برابر خانمها خودشون رو رها میکردن...
تا بخواید ایشون مزاحم داشت و حتی یه دونه خواستگار هم نه! میدونید چرا؟ به این دلیل که کسی که به دنبال ازدواج هست میترسه از خانمی که خیلی حاشیه داره. یعنی وقتی میبینن که آقایون دیگه( که بعضاً دوستان اونها هستند) نسبت به این خانم تمایل دارن و در بگو بخندهای دوستانه گاهی در مورد این خانم صحبت میشه، لذا دیگه نمیتونن که به این خانم برای ازدواج فکر کنن. یعنی این خانم با افتادن تو دهن! خواستگارهاش رو از دست داد! کسایی که شاید داشتند صبر میکردند که فرصت مناسبی پیش بیاد، مثلا اواخر فارغالتحصیلی، دیگه به این خانم نمیتونن فکر کنن و میرن سراغ کسایی که حواشی کمی دارن.
متأسفانه من خیلی دیدم خانمهایی که گله می کن که چرا مایی که این همه فعالیت و جنب و جوش داشتیم، همه هم دوستمون داشتن، باز کسی نیومد خواستگاریمون، ولی همکلاسیهامون که اصلا کاری نمی کردن بعد از دانشگاه یا اواخر اون ازدواج کردند.
یه مسألهی دیگه هم هست و اینکه شما اصلاً خودتون رو درست معرفی نکردید... ببینید هر انسانی باید به وضوح مشخص کنه که به چه تفکری تعلق داره. اگر شما فردی با ایمان هستید، باید این رو اعلام کنید، البته در عمل، اگر مذهبی هستید به همین شکل، اگر سیاست دوست دارید باز هم همینطور. شما الان در حالتی هستید که به هیچ وجه به نظر نمیرسه که پایبند مسایل مذهبی باشید. خودتون رو بذارید جای آقایون اطرافتون... آیا از نگاه اونها شما فردی با ایمانید؟ اونها چه طور میتونن به عمق فکر شما نفوذ کنن؟ شما باید علایمی برای بقیه بذارید که جزء چه دستهای هستید.
شما به وضوح خودتون رو جزء دستهی خانمهایی قرار دادید که:
اومدن دانشگاه تا درس بخونن و کمی هم خوش باشن... به هیچ وجه قصد ازدواج ندارن( توی مدتی که دانشگاه هستن)، و بدشون نمیاد که با کسی دوست بشن اما نه با هر کسی، یعنی به قول گفتنی کلاسشون بالاست!
نقل قول:
خداروزیاد یاد میکنم ولی عمل نمیکنم (نمازهامو به موقع نمیخونم)
دلم میخواست در این مورد صفحهها تایپ کنم، مختصر بلد نیستم بگم، پس رهاش میکنم
نقل قول:
احساس میکنم مشکل روحی پیدا کردم چون دوستام خواستگاردارن ومن ندارم فکرمیکنم به خاطرظاهرم هست ولی نمیتونم ظاهرمو عوض کنم من اینجوری بزرگ شدم
حالا چه طور فهمیدید که دوستاتون خواستگار دارن؟ خیلی ها همون مزاحمها رو خواستگار تعریف میکنند. بعدش هم اگر مسابقه گذاشتید که کی پرخواستگار تره، لااقل خواستگارها رو وزن کنید! نه اینکه بشمارید! ( از نظر ارزشی بسنجید، نه تعداد )
نقل قول:
من زیاد خوشکل نیستم ولی جذابم
خوب این یعنی اینکه هم تا حدودی خوشگل هستید و هم جذاب. پس میشه بپرسم مشکل کجاست؟!
نقل قول:
بهم کمک کنین مشکلم ازچی هست ازاینکه خداجداشدم ازظاهرم از باطنم ازرفتارم
من تشخیصم این بود که از نداشتن خواستگار در سال دوم دانشگاه و ۲۱ سالگی تون و اینکه به جای اون مزاحم دارید ناراحتید، و اینکه میبینید که دوستاتون خواستگار دارن. اگر برداشتم اشتباه بود که تصحیحش کنید.