کمک برای دلگرم کردن دوباره ی رابطه

با سلام به اعضا و مدیرام محترم سایت همدردی :72:
دوستان من 1 سالی هست با آقا پسری دوست شدم و قصدمون ازدواجِ
ایشون من رو واقعا دوست داشتن و از همون اول موضوع را با خانوادشون در جریان گذاشتن و فصد داشتن زود ازدواج کنیم
اما من سر سری میگرفتم و به حرفاش اعتماد نداشتم
ایشون هر کاری برای رسیدن به من کردند.اما من از کمترین کار دریغ کردم و بی خیال رد شدم.متاسفانه الان نسبت به رابطه دلسرد شده و من تازه فهمیدم که چقدر اذیتش کردم
از شما کمک می خوام راهنماییم کنید چطور دوباره مثل روزهای اول به رابطه امیدوارش کنم,درکنار اینکه به غرور خودم لطمه نخوره.یعنی یک دفعه پاپیچش نشم که از من زده شه
با تشکر:72:

یعنی ایشون می‌خواستن به خواستگاری شما بیان و شما نذاشتید؟!
آیا خانواده شما هم از موضوع خبر دارن؟

رفتار ایشون نشون می‌ده که واقعا قصد ازدواج دارند و در عمل هم این رو نشون دادن. شما بیشتر با شخصیت ایشون آشنا هستید و بهتر از ما می‌دونید که چه طور بدون اینکه شاعبه‌ای براش پیش بیاد منظورتون رو منتقل کنید. ولی هر کاری می‌کنید زیاد چاشنی احساس به خرج ندید.

شما دلیل اینکه از ازدواج با ایشون طفره می‌رفتید رو عنوان نکردید، مطمأنید که الآن اون دلیل دیگه از بین رفته؟

بعله مادر من خبر دارند. می خواست با پدرم صحبت کنه ولی من گفتم زوده.
الان میگه چون تو سردی باهام و ذوق من رو کور کردی الان 2 دل شدم و بیشتر باید رو ازدواج فکر کنم.میگه فکر میکنه من نمی تونم از پس مسئولیت زندگی بر بیام
من میخوام بهش بقبولئنم که دره اشتباه میکنه و می خوام مثل گذشته به ادامه دادن رابطه مشتاق بشه

در مورد سنتون و سن اون آقا چیزی نگفتین! از شرایط ازدواج چی ها رو جور دارین؟!

- - - Updated - - -

اصلن در این موارد با هم بحث کردینن؟؟!! یا اون بیچاره فقط احساسشو تلف کرده!؟

من 20 سال دارم ایشون 26 شرایطش برای ازدواج خیلی خوبه
یعنی همه چیز خوب پیش میره جز این اخلاق من که باعث بی اعتماد شدنِ ایشون نسبت به من شده.

سلام
دلسرد شده یا کلا تمومش کرده
اگه دلسرده ولی امیدای هست و شمام بش اعتماد کامل دارین و خونوادهتونم در جریانه که هست -بهتره تو برخورد بعدی باشون گرمتر باشین - یه جورای امیدوارش کنید

نقل قول:

---

شما دلیل اینکه از ازدواج با ایشون طفره می‌رفتید رو عنوان نکردید، مطمأنید که الآن اون دلیل دیگه از بین رفته؟

---

بسته به دلیلتون می‌شه راه‌هایی رو پیشنهاد کرد، اگر نمی‌خواید اینجا مطرحش کنید اشکالی نداره... منطقی و بدون اینکه عزت نفستون خدشه دار شه، دلیل اینکه این مدت باهاش سرد بودید رو بیان کنید. اما مبادا طوری رفتار کنید که انگار مستأصل هستید چون این احساس رو به طرف منتقل می‌کنه که شما انسان مصممی نیستید و دم‌دمی مزاجید که اصلا خوب نیست. پس در عین اینکه از خشک صحبت کردن دوری می‌کنید طوری هم احساسی نباشه که انگار این تصمیمتون( یعنی شروع دوباره) هم فردا می‌تونه تغییر کنه.

ولی باز تأکیید می‌کنم که آیا دلیلی که باعث شد تا الان اجازه ندید که به خواستگاری بیان، کاملا از بین رفته؟

ممنون از جوابتون
بله خوشبختانه این دلیل از بین رفته و من مشتاقم زودتر با خانوادم آشنا بشن
فقط می خوام بهش نشون بدم که این رابطه برای من هم مهمه و دلم می خواد به بهترین نحو ادامه پیدا کنه, می خوام بدونه منم بخاطرش تلاش میکنم

عواملی مثل نوع شخصیت ایشون، مشکلی که باعث شد نخواید به خواستگاریتون بیان و عمق روابطتون و نوع روابط( دیداری، تلفنی، ایمیلی و ...) رو باید در نظر گرفت تا بشه گفت چه طور موضوع رو مطرح کنید. ولی اگر رابطه‌ی شما حضوری هست، با توجه به اینکه گفتید خانواده‌هاتون در جریانن، و وقفه‌ی زیادی در روابطتتون نیافتاده، کار سختی پیش رو ندارید، فقط کافیه همه چیز رو طبیعی جلوه بدید و حتی نیازی نیست که توضیح بدید که قبلا به فلان دلیل نسبت به ازدواج بی‌میل بودید ولی حالا اون مشکل حل شده...
خیلی طبیعی پیش برید و رفته رفته با مکرر کردن رابطه و نه عمیق کردن اون این اطمینان رو بدید که دوباره برگشتید. فقط مراقب باشید که بمب احساس نشید که هر مردی رو می‌ترسونه!

اگر رابطتتون وقفه دار شده باید کمی احتیاط کنید، چون ممکن هست ایشون طی سرد شدن رابطش با شما به مورد‌های دیگه فکر کرده باشه و حتی کمی هم پیش رفته باشه. پس اگر به شما همچنان علاقه داشته باشه فقط با یه اطمینان کوچیک برمی‌گرده واگر نه اگر بخواید خیلی حالت تضرع به خودتون بگیرید و ایشون رو احساسی برگردونید اصلا خوب نیست. در این مورد باید سعی کنید منطقی اون موضوعی که باعث شد مدتی بی میل باشید رو بیان کنید که این آقا فکر نکنن که شما دم‌دمی مزاجید و یه حالت معقول به خودتون بگیرید. کمی در انتها احساس به خرج بدید ولی خیلی لطیف، غیر مستقیم و زیرکانه و با حفظ عزت نفس. آقایون شیفته‌ی چنین ابراز احساس‌هایی هستن! یعنی ابراز احساسی که از جایگاه قدرت هست و نه حالت خواری و حقارت به همراه داره.

اینکه چه جملاتی بگید تماما بستگی به عمق روابط، نوع اون، توان کلامی شما، نوع شخصیت ایشون و ... داره. پس این دیگه هنر خودتونه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط monii

ممنون از جوابتون
بله خوشبختانه این دلیل از بین رفته و من مشتاقم زودتر با خانوادم آشنا بشن

---

لطفا در مورد اون دلیل برامون صحبت کنید. اون دلیل چی بوده ؟ چه زمانی از بین رفته . چطور و چرا از بین رفته ؟

منم ممنون می شم اگه علت سردی 1 سالتون و پیشیمونی الانتون رو بدونم!!!
چون واقعا برام جای سوال این نوع رفتار اونم در یه مدت زمان طولانی و وجود رابطه یک طرفه!!

ممنون از جوابتون
دلیلِ اینکه جدی نمیگرفتم این رابطه رو این بود که فکر نمیکردم قصدش جدی باشه, فکر میکردم مثل بقیه دوستی ها به جدایی ختم میشه و سعی میکردم وابستش نشم
اما الان هم من وابستش شدم هم اون دوباره با من خوب شده
اما متاسفانه خونوادش با من مخالف هستن تقریبا
چون دوستیِ ما از اینترنت شروع شد خانوادش میگن این رابطه ها پایان خوشی نداره,اما اون و من خیلی جدی هستیم.
می خوام ازتون کمک بگیرم که چطور خونوادش رو نسبت به خودم مطمئن کنم؟

کسی نیست کمکم کنه؟:302:

- - - Updated - - -

با توجه به ابنکه راهمون از هم دوره چطور به خودم وابستش کنم که بیشتر رو خونوادش کار کنه و البته از من زده نشه
یعنی تماس تلفنیم چطوری باشه و چقدر بهش محبت کنم؟

چرا هیچکس جواب نمبده؟!!:huh:

لطفا این تایپیک رو حذف کنین:43: ممنون

اقاپسرخودش میتونه خانوادش روراضی کنه وبهشون این اطمینان روبده که اینترنت هم یه وسیله اشنایی هست هرچندنمیشه زیادبهش اطمینان داشت ولی دلیل قطعی براین وجودنداره که همه اونهایی که ازطریق اینترنت اشنامیشندیه طرف رابطه یاهردونمیتونن خوشبخت بشندولی این رودرنظربگیریدکه همیشه شک ودودلی تودل ادم میمونه که نکنه بعدابهم بگه من باهات ازطریق اینترنت اشناشدم نکنه بهم شک کنه و...