با این دختر ازدواج کنم یا نه؟ بر سر دو راهی مانده ام
من امیر 27 سالمه، کارمند. لیسانس. ماشین دارم. خونه هم به کمک پدرم می گیرم. 3 ماه پیش رفتم خواستگاری یه دختر خانومی. چندین جلسه با هم صحبت کردیم. اون ها هم خانوادگی خونه مون اومدن. همه چی به نسبت خوب پیش می رفت. اما بعد 3ماه که مادرم زنگ زد تا جواب بگیره، گفتن اول برن آزمایش، بعد چند جلسه صحبت کنن، جواب بعد. سوال من اینه که آیا وقتی هنوز جواب اولیه داده نشده، باید آزمایش بریم؟
مادرم قبول کرد و من هم قبول کردم. ما چند روز پیش با خانواده رفتیم خونشون، که باز هم خانوادگی صحبت کنیم، خیلی خوب بود.
اما 2 روز بعد که مادرم زنگ زد، مادرش با لحن خیلی بدی با مادرم صحبت کرد. مثلا شما خیلی بی خیالید. یه آزمایش رو 2 هفته طول دادین. امیر یا کار رو بخواد یا زن رو دیگه!(خب من صبح ها سرکار هستم دیگه) و ... .مادرم خیلی خوب خدافظی کرد.
همون شب مادرم زنگ زد برای آزمایش، اول پرسید جواب چیه؟ باز هم گفت که معلوم نیست. مادرم گوشی رو به بابام داد: به بابام گفت جواب مثبته!
دیشب مامان و بابام رفتن خونشون هم برای گرفتن شناسنامه دخترشون، هم برای رفع سو تفاهم ها که نباید با کنایه با هم حرف بزنیم و اینا. مامان و بابام گفتن خیلی خوب برخورد کردن و همه چی حل شد. اما گفتن که اول کار گله گذاری باشه خیلی زشته! حتی صحبت از بله برون و صیغه هم شد. مادرم هم دختر و مادرش رو بوس کردو گفت که ما قصد گلایه کردن نداشتیم، میخواستیم سوتفاهم ها رفع بشه. شناسنامه دختر رو دیشب به مادر و پدرم ندادن و گفتن امیر شناسنامه خودش رو فردا(یعنی امروز) بیاره، ما خودمون نامه محظر رو برای آزمایش می گیریم.
من امروز با کلی ذوق و شوق رفتم. ماشین رو بردم کارواش، سلمونی رفتم. کلی به خودم رسیدم و رفتم. اما مادر و خود دختر سنگین باهام برخورد کردن. هر حرفی که دیشب بین مادر و پدر من و خونواده اون ها رد و بدل شده بود رو گفتن، و گفتن که ما ناراحت شدیم که مامان و بابات اومدن. نباید انقد حساس باشن! حتی گفتن اگه اینطوریه کنسل بشه بهتره.
در صورتیکه مادر و پدر من خیلی منطقی هستن، و خانواده دختر هستن که خیلی حساسیت نشون میدن.
الان من واقعا سر دو راهی موندم. از طرفی مادرش هنوز اعتماد رو نداره، من واقعا بهم ریختم. نمیدونم چیکار کنم. اون ها واقعا امروز از پدر و مادرم گله کردن. نمیدونم
ادامه بدم یا بگم کلا کنسل؟ می ترسم دخالت های مادرش زندگیم رو خراب کنه. خود دختر هم خیلی به مادرش وابسته ست.چیکار کنم؟ کمک کنید.َ