آیا می تونم در آینده بازهم بهش اطمینان کنم؟
سلام به همه دوستان. من به عنوان یک عضو جدید درگیر مشکل خیلی بزرگی شدم که احتیاج به راهنمایی دارم. من یک کارمند هستم و همسرم یک فرد بازاری. یک دختر 2سال و نیمه هم دارم. توی زندگی با همسرم سختی های فراوانی رو متحمل شدم با اینکه خودم تحصیلات دانشگاهی داشتم و همسرم حتی دیپلم نداشت سعی کردم همیشه اونو بالا ببرم. خونواده ام با ازدواج ما مخالف بودن. ولی من بصورت پننهانی و بدون رضایت مادرم با اون عقد کردم. بیچاره دو سال بعد از این ماجرا از دست من دق کرد و فوت کرد. پدرم هم چندین سال پیش از دنیا رفته بود. خلاصه خیلی تنها شدم چون خواهری هم نداشتم. به هرحال زندگیم رو ادامه دادم. شوهرم در تجارت مرد موفقی شد و بعد از تحمل سختی ها کم کم وضع مالیش خوب شد. ولی همیشه رفتار مشکوکی داشت. همیشه باهم جنگ و دعوا داشتیم. ولی اون به من برچسب روانی بودن زد و به تمام خونواده من و خودش می گفت که من یک زن شکاک و بدبین هستم. و من و پهلوی همه اینجوری معرفی کرد. خودم هم باورم شده بود ولی یه حسی به من میگفت که اشتباه نمی کنم. اون به خاطر موقعیت کاریش با خیلی از زنها و دخترها درارتباط هست. تا اینکه چند شب پیش بالاخره مچش رو وقتی که داشت با کسی خیلی عاشقانه صحبت می کرد گرفتم. اول که باز حرفهای قدیمی رو زد که تو مشکل داری و ما باید از هم جداشیم چون نمی تونم با زنی مثل تو زندگی کنم. ولی وقتی فهمید نمی تونه زیرش بزنه از من خواست تا دوباره بهش فرصت بدم تا همه چی رو درست کنه. ولی من به این نتیجه رسیدم که تمام این سالها من و گول زده و در عوض من رو جلوی همه یک فرد عصبی و بدبین جلوه داده. نمی تونم ببخشمش. نمی دونم چی کار کنم می دونم که بعد از این زندگی برای من و خودش و بچه ام جهنمه. تموم حرفاش تموم کاراش برام غیر واقعیه. به نظر شما با این بی معرفت چی کار باید بکنم؟ وضعیت بچه ام با این همه جنگ و دعوا چی می شه؟ کمکم کنین!
RE: آیا می تونم در آینده بازهم بهش اطمینان کنم؟
عزيزم تو بايد مواظب باشي تا پرده دري نشه و ديگران اين موضوع را نفهمند به عقيده ي روانشناسان مردها بعد از يك خطا مي خواهند كه سريعا بخشيده شوند بهتره هر چه سريعتر به زندگي عادي ات برگردي چون بچه داري وچون بار اول است كه به اين مشكل برخوردي خود من هم همين مشكل را دارم امامن اب از سرم گذشته و شوهرم بخاطر اشتباه من ونبخشيدنم به اين كار بيشتر رو كرد اميدوارم تو نتيجه بگيري
RE: آیا می تونم در آینده بازهم بهش اطمینان کنم؟
رومینا جان به نظرم خیلی سریع برو پیش یه روانشناس و مشکلت رو بهش بگو قبل از هر اقدام و رفتار دیگه ایوتا اون موقع یه ذره با همسرت سنگین باش ولی خیلی سریع اقدام کن تا بهت بگن چیکار کنی!
RE: آیا می تونم در آینده بازهم بهش اطمینان کنم؟
دوستان خیلی ممنون از راهنماییتون. البته باید این موضوع رو بگم که این اولین بار نبود که به این موضوع برخوردم. ولی اون همیشه با این دلیل که خودشون با من تماس می گیرن و هدف من از صحبت کردن فقط شناسایی اونهاست، این موضوع رو فیصله می داد. در مورد بخشش اون ، چاره ای هم جز این نداشتم ولی دو شب پیش بازهم از اون شماره sms براش اومد بطوریکه طرف خبر داشت که من مهمون دارم. بخاطر این دوباره همه چی از نوشروع شد. چون فکر می کنم اون بازهم باهاش در ارتباطه. ازش خواستم حقیقت رو بهم بگه چون اگه نگه فکر می کنم که بازم می خواد باهاش ادامه بده، ولی شوهرم می گه تو مطمئن باش که اون می خواسته این پیغام ر واسه کس دیگه ای بفرسته و اشتباهی برام اومده! و من هیچ خبری از این خانم ندارم. می گه حتی حاضرم برم و از این شماره شکایت کنم.ولی نمی دونم داره بلوف می زنه یا من دارم اشتباه می کنم.در مورد روانشناس اتفاقاً تصمیم گرفتم پیش یک مشاور برم حالا نمی دونم روانشناس بهتره یا یک مشاور خانواده؟
RE: آیا می تونم در آینده بازهم بهش اطمینان کنم؟
عزيزم مطمئنا مشاور خانواده ميتونه كمكت كنه اما اصلا دست دست نكن وهر چه سريع تر اقدام كن اين ترفند همه ي مرد هاست كه اظهار بي گناهي ميكنن
RE: آیا می تونم در آینده بازهم بهش اطمینان کنم؟
با سلام romina87
خواهش مي كنم خونسرد باشيد
لطفا پست زير را كه در موضوع «دارم مي ميرم كمك كنيد»،ارسال كرده ام مطالعه فرمائيد،
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=2918&pid=25981#pid25981
RE: آیا می تونم در آینده بازهم بهش اطمینان کنم؟
با تشكر از شما دوستان و راهنمایی های ارزنده شما. مدیرهمدردی عزیز لینک مربوطه رو مطالعه کردم. واقعاً مفید بود . با ارزیابی هایی که در این زمینه انجام دادم به غیر از دو سه مورد در رابطه با بقیه موارد با مشکل مواجه هستیم. مثلاً در موارد ذکر شده به شدت به کار و شغلش وابسته است تا بتونه قرض و بدهی هاش رو صاف کنه ولی در مقابل در مورد مسائل خونه واقعاً دیگه خیلی بی تفاوت شده بود. یا در مورد دخترم خیلی زود براش عصبی می شد و دعواش می کرد. حالا از همه این حرفها گذشته دیروز با فرد مورد نظر تماس گرفتم . اون دختر معقولی به نظر می اومد من هم با نهایت احترام باهاش صحبت کردم و فهمیدم که حدود دو ماهه که با شوهرم در ارتباطه. البته به من گفت که از وقتی من این موضوع رو فهمیدم به خاطر اینکه به اصطلاح زندگی ما لطمه نبینه خودش رو کنار کشیده و می دونم که راست می گه. البته اون به من گفت که شوهرم ازش اینو خواسته ولی در این مورد فکر می کنم به نفع شوهرم حرف زده تا زندگیون از هم نپاشه. ولی خوب خودتون که خوب می دونین دیگه هیچ وقت نمی تونم شوهرم رو ببخشم. تازه دیروز هم دعوای سختی کردیم و اون هم گفت که دیگه حاضر نیست با من ادامه بده و من و بچه رو تنها گذاشت و رفت. به جای اینکه از دلم دربیاره کلی نمک به روی زخمم پاشید و رفت . حتی ازش خواستم که بیا دوباره از صفر شروع کنیم ولی اون گفت که این زندگی درست بشو نیست و من با اون دختر رابطه آنچنانی نداشتم و تو فقط دنبال بهانه بودی تا توی زندگی روی من سلطه داشته باشی. به هر حال گذاشت و رفت . ومن موندم و اینکه آیا می تونم از پس این زندگی تنهایی بر بیام. نمی دونم چه جوری این بچه رو از فکر باباش در بیارم. شب از خواب بلند می شه و اون و صدا می کنه و من قلبم آتیش می گیره. دوستان در وضعیت خیلی بدی به سر می برم . توی شهرمون هیچ فامیلی هم ندارم تا سرم رو باهاشون گرم کنم. می خوام سنگینی خودم هرطور شده حفظ کنم و از اون گدایی محبت نکنم. ولی فقط دلم برای بچه ام می سوزه.
RE: آیا می تونم در آینده بازهم بهش اطمینان کنم؟
سلام romina87
منظورم در پست قبل این بود که شما در کل با توجه به کل نقاط ضعف و قوت شوهرت و جمبعندی یک نتیجه را برای خود قطعی کن. اینکه می خواهی ادامه دهی ، یا می خواهی جدا بشی.
اگر جواب قطعی سئوال بالا را پیدا کردید نوبت مراحل بعد است.
اگر تصمیم گرفتی ادامه دهی، باید با جلسات مرتب مشاوره خانواده، تمرین و تکالیف مستمری جهت کمتر آسیب دیدن خودت و فرزندت و زندگیت انجام دهی. همچنین جهت تغییر غیر مستقیم همسرت در اصلاح این عادتش کوشش کنی.
مسئله گدایی محبت و ... اینها نیست.
مسئله مدیریت رابطه زناشویی و زندگی است.
پس مجددا نقاط ضعف و قوت شوهرت را دقیقا برسی کن و اگر نیاز به کمک داشتی با یک مشاور خانواده مشورت کن و به نتیجه برس.
و اگر ماندی باید دیدگاهت را عوض کنی و خیلی کارهای جدیدی را باید سرلوحه کارهایت قرار دهی.
RE: آیا می تونم در آینده بازهم بهش اطمینان کنم؟
با سلام خدمت دوستان و خسته نباشید خدمت همگی. من حدود دو ماه پیش مشکلم رو طرح کردم. بعد از آخرین متنی که نوشتم شوهرم با وساطت یکی از دوستاش بعد از 6 روز به خونه برگشت و از من خواهش کرد یک فرصت یک ماهه بهش بدم برای اینکه گذشته رو جبران کنه. به من گفت که سعی می کنه بهترین شوهر برام باشه.با همدیگه پیش مشاور رفتیم هرچند طی چهار جلسه زیاد به نتیجه ای نرسیدیم چون همش ما حرف می زدیم . به هر حال بعد از سه هفته باز فهمیدم که با خانوم مربوطه ارتباط داشته. حالا من نمی دونم ولی شماره اون خانوم رو توی گوشی ایرانسلی که شب توی داشبورد ماشین قایم کرده بود دیدم. و دیگه اینقدر از خود بیخود شدم که دیگه حاضر نشدم دروغاش رو بشنوم فقط با داد و فریاد ازش خواستم که بره از خونه بیرون و چون اون دفعه بخاطر بچه بخشیدمش ازش خواستم که بچه رو هم با خودش ببره. تازه همون شب اینقدر عصبی شدم خونه پدر و مادرش هم رفتم و اونا رو در جریان ماجرا گذاشتم. که البته این اشتباه محض من بود ولی خوب چکار می تونستم بکنم اون لحظه اصلاً نمی فهمیدم کار عاقلانه چیه. اینقدر از دستش ناراحت شده بودم که فقط می خواستم همه چی تموم بشه. به هرحال آقا از همین موضوع سو استفاده کرد و چون خونمون به نام منه همه جا نشست گفت که این زن من رو از خونش بیرون کرده. با همین حرفها حمایت خونوادش رو هم جلب کرد و مظلوم نمایی کرد. بعد از سه روز رفتم به زور بچه ام رو ازشون گرفتم. این آقا هم به مدت 17 روز خونه نیومد و در این مدت بازهم با اون خانوم از طربق گوشی اش و SMS در ارتباط بود چون بعدش از روی گوشی اش فهمیدم. حتی عید فطر هم که فکر می کردم بیاد نیومد. حالا بگذریم بالاخره بعداز این مدت باز هم با وساطت همون دوستش و یکی از فامیلامون اومد خونه. البته این رو هم گفت که هیچ کی نمی تونسته من رو مجبور کنه و این خودم بودم که خواستم بیام. البته این رو بگم که شوهرم به این فامیلمون مبالغی بدهکاره. خوب بگذریم. حالا این رو می خواستم خدمت دوستان بگم این آقا دوباره به من قول داده و قسم خورده که دیگه این کارها رو تموم می کنم. من بیچاره باز هم بهش اطمینان کردم. ولی اخلاقش توی خونه خیلی بد شده به همه چی گیر می ده . می گه چرا تو همه جا آبروی من رو بردی. می خواد بدونه کیا می دونن و کیا نمی دونن. هرکی یه چیز بهش میگه زود به من می پره که تو آبروی من رو جلوی فلانی هم بردی و من باید براش توضیح بدم که نه همچین چیزی نیست. تازه در مورد دوستهام خیلی سختگیری می کنه می گه با فلانی نباید بگردی و خلاصه همه دوستایی که توی این مدت من رو تنها نگذاشته بودن رو به یه ترتیبی داره از من دور می کنه نمی دونم هدفش چیه؟ هر روز با هم جنگ و دعوا داریم. دارم دیوونه می شم. به جای اینکه من طلبکار باشم اون توی خونه با من اینجوری می کنه؟ شما فکر می کنین چرا اینجوری می کنه نمی دونم دست پیش رو گرفته؟ چه جوری باید باهاش رفتار کنم؟ دلم ازش خیلی شکسته و این رفتارهاش هم بیشتر روی اعصابم راه می ره. به جای اینکه شرمنده باشه همش می گه تو منو از خونه انداختی بیرون ماشین رو ازم گرفتی و از این حرفها. نمی دونم هدفش از برگشتنش اهداف مادیه یا واقعاً بخاطر زندگیش برگشته؟ تازه شرط هم گذاشته که اصلاً در مرود گذشته از من نباید بپرسی من به تو قول دادم که هرچی بوده تموم شده و تو به من اعتماد کن اگه نه که دوباره به همون جا میرسیم. به هر حال من هم برام خیلی سخته چون می خوام بدونم این آق اون رابطه قطع کرده یا اون خانومه. به هر حال باید به من حق بدین بازهم بهش بدبین باشم. ولی اون می گه نباید با من اینجوری رفتار کنین. تو رو خدا منو راهنمایی کنین حرفهای شما به من آرامش میده.
RE: آیا می تونم در آینده بازهم بهش اطمینان کنم؟
خیلی سخته قضاوت من میگم شاید میخواد شما رو تو تگنا قرار بده که اینبار مقصرو شما جلوه بده و همه بهش حق بدن که رابطه ایجدا از زندگیش داشته اما شما صبور باش خودتد عاشقش نشون بده تا هم آتو دستش ندی هم بلکم شرمنده بشه و به زندگیش برگرده عزیزم شما یه بچه داری پس تا حد ممکن فکر جدایی و از سرت بیرون کن
RE: آیا می تونم در آینده بازهم بهش اطمینان کنم؟
سلام به romina87 از خود گذشته و اقعا نمونه بارز از خود گذشته.
اين موردي كه من خوندم خيلي شايع است و متاسفانه خيلي از مردها با اين چنين وضعيت روبرو بوده اند.به طور خلاصه عرض كنم كه همسر شما به اين مشكلات روبرو است
1-به دليل رابطه چندين ساله اي كه با شما و فرزند داشته است يك نوع وابستگي بين او و شما بر قرار شده است.
2-هر چند ممكن است در موقع ازدواج عشق و علاقه قلبي بين شما و همسرتون حاكم باشه اما حالا اين عشق و علاقه بنا به دلايلي كمرنگ شده و مي تونه علتش پر شدن خلاء(امكانات مالي) يا جايگزين شدن يك زن به صورت ناخود آگاه در زندگيش باشه.
3-علت اينكه بازگشتهاي متوالي داشته و دوباره به عمل خود ادامه مي دهد اين است كه رابطه وابستگي اورا به زندگي با شما ترقيب مي كند اما وقتي زندگي با شما شروع مي كند ملاحظه مي كند كه هيچ حسي حتي به لحاظ جنسي در خورد نمي بيند و اين مسئله با رفتاريهاي گير دادن و پرخاشگري خودشو نشان مي دهد و در اين مرحله است باز به سراغ خواسته قلبي خودش مي رود
4-اين مرد به دنبال بهانه اي است كه كار خودش را توجيه كند.يعني ارتباط با زن ديگر را از طريق نشان دادن رفتارهاي غير نرمال همسرش به ديگران كار خودش را توجيه مي كند به دليل آنكه خيلي مراقب آبروي خود است و به همين دليل است كه مدام بهانه مي گيرد كه چرا مسائل خصوصي را به پدر و مادرش انتقال داديد.
5-طرف ديگر ماجرا كه يك زن يا دختر مي باشد هم از او خواسته هايي دارد كه اين خواسته ها نيز باعث مي شود كه به زندگي سابق خودش بازگردد.به نظر مي رسد كه ارتباط با آن زن بيشتر احساسي بوده شايد يك كنجكاوي براي تجربه سكسي جديد است كه البته اين موضوع را آن زن فهميده و مي خواهد با تمام تعلقات به همسري او در بياد منظور اين است كه اول بايد زنش را طلاق دهد دوم توانايي نگهداري بچه را ندارد و به همين دليل است كه همسر شما زياد به نگهداري بچه راغب نيست.
به نظر من شما بايد اولا زندگي خودتون را سر و سامان بدهيد اولويت اين استكه خانواده اي كه تشكيل دادن از اون صيانت كنيد و باتوجه به عواملي كه ذكر شد سعي كنيد كه همسرتون را به خانه بازگردانيد.البته بايد خيلي مراقب باشيد.تنها چيزي كه ميتواند او را به زندگي اصلي بر گرداند فهماندن اين موضوع است كه جبران خلائ جنسي ... با ازدواج مجدد امكان پذير نيست و بايد با ديد ديگه اي به قضيه نگاه كرد.ضمن اين كه سعي كنيد با منطق و در زماني كه وضعيت نرمال دارد باهاش صحبت كنيد.
متشكرم
RE: آیا می تونم در آینده بازهم بهش اطمینان کنم؟
دوستان خیلی ممنون از راهنمایی هاتون. فرهادفر عزیز درخصوص ازدواج مجدد مطمئن هستم که اصلاً توی فکرش نیست. به هرحال اون خیلی گرفتاره. این روابط رو هم فقط در حد همین خوشگذرونی هاش می خواد. یکی از دوستاش بهم می گفت اون هروقت از لحاظ مالی خیلی گرفتار می شه می خواد یه جوری سرش رو گرم کنه تا زیاد به این موضوعات فکر نکنه. نمی دونم درست می گفت یا اشتباه می کرد. ولی به هرحال از اونجایی که محیط کارش یه جوری محل افراد جوون و کم سن و ساله احساس می کنم توی روحیاتش تاثیر گذاشته و می خواد ادای پسرهای 20-21ساله رو دربیاره. طرز لباس پوشیدنش، مدل موهاش همه رو به سبک جوون های کم سن و سال تر از خودش درمیاره. حالا نمی دونم توی یه سنی که باید این کارها رو میکرد نکرده و عقده ای شده و حالا که یه موقعیتی داره ، می خوادانجامش بده. والله من هم نمی دونم چه گناهی کردم. بعد از برگشتنش اصلاً به من اجازه نداده حرفی در مورد رابطه اش بزنم. همش تا بحث به اونجا برمی گرده می گه خوابم می یاد. یا سرم درد می کنه به هرحال اجازه هر جور حرفی رو ازم می گیره. می گه می دونم اشتباه کردم ولی تو نباید اصلاً به روم بیاری. وقتی هم می گم نمی تونم بهش اطمینان کنم می گه داری انرژی منفی برام می فرستی. خلاصه خیلی حرف توی دلم مونده و دارم آتیش می گیرم. اصلاً نمی تونم خودم رو راضی کنم تا بهش محبت کنم یعنی اصلاً دست و دلم نمی یاد. به من قول داده که اگه دختره حتی زنگ هم زد به من بگه ولی من که شک دارم. نمی دونم درست بود که اصلاٌ بخشیدمش. چون از لحاظ رفتاری هیچ تغییری توی زندگی نکرده طلبکارتر هم شده. احساس می کنم مثل آتیش زیر خاکستریم و هر آن دوباره اختلافاتمون شعله می کشه چون هنوز نذاشته تا من خودمو خالی کنم. میخوام بدونم روابطشون تا چه حد بوده. توی اون مدتی که خونه نمی اومد می دونم خونه پدر و مادرش بود. حالا نمیدونم جایی هم همدیگه رو دیدن یا نه. اینا همه سواله برام یعنی حق ندارم بدونم. به نظر شما بعد از دونستن روحیه ام بدتر می شه؟ به نظر شما از خود دختره بپرسم یا اینکه خودم رو کوچیک می کنم؟