نمایش نسخه قابل چاپ
سلام من تازه عضو شدم
خواهش میکنم کمکم کنید
حدود دو سال تمام فکر وذهنم درگیر پسریه که باهاش هیچ رابطه ای ندارم این خیلی خنده داره من کسی رو دوست دارم که خودش خبرنداره ولی این دوست داشتنم خیلی برام دردناکه
البته رفتارا و حرکات خود اون باعث شد وگرنه من اصلا حتی بهش فکر هم نمیکردم
حدود چند ماهی میشه من اصلا دیگه ندیدمش ولی با این حال نمیتونم فراموشش کنم
نمیدونم چرا این قدر احساسات بچه گونه دارم با اینکه شناختی نسبت بهش ندارم ولی دوسش دارم
به نظرتون چیکارکنم که دیگه بهش فک نکنم
شما چند سالته ؟
این پسر رو کجا دیدی و میبینی ؟
چه کاری انجام داده که شما دوستش دارید ؟
سلام هدف عزیز
من 21 سالمه دانشجوام اون هم دوسال ازمن بزرگتره اون پسره هم دانشگاهیمه
تو دانشگاه می دیدمش از همون ترم اول رفتار وحرکات خودش باعث شد فک کنم بهم علاقه داره مثلا نگاهاش یه سری رفتاراش نمیدونم چی شد ولی یهو به خودم اومدم دیدم منم ازش خوشم میاد
میدونم این علاقه ی من خیلی عجیبه من از تیپ وظاهرش خوشم میادچون واقعا اون ویزگی های ظاهری که دوست دارم داره شناختی نسب بهش ندارم :(
سلام . الان شما مشکلت چیه؟ میخوای فراموشش کنی یا ازش شناخت پیدا کنی ؟؟
یعنی فقط دیدن باعث شده ؟!نقل قول:
نوشته اصلی توسط ترنم بارانی
باهاش هم صحبت نشدی ؟
احساس میکنم به حضورش عادت کردید ، این یه احساس زودگذر هست
با توجه به اینکه الان تابستون هست و ایشون رو نمی بینید با سرگرم کردن خودتون فراموشش کنید
دقیقا چه ویژگی ظاهری؟!
قبلا ویژگی خواستی مد نظرت بود،:ه این داره یا نه بعد از دیدن ایشون در مورد این تیپ و ظاهرش تصمیم گرفتی؟
این سوالم به این خاطر هست که با خودت حساب کتاب کنی ببینی واقعا ظاهرش رو دوست داری یا به دلیل توجه اون به خودت برای خودت بهونه درست کردی که دوسش داری؟
و یک سوال دیگه:
شما از لحاظ ظاهری تو چه سطحی هستی؟(سطحت تو دانشگاه نه کلا)زیاد جلب توجه میکنی تو دانشگاه؟ واقعیت اینه که ما پسر ها خیلی وقتها فقط جذب زیبایی یک خانم میشیم و حس دیگه ای بهش نداریم.بعضا هم دیده شده ما موجودات مذکر کره زمین فقط از نگاه کردن به افراد زیبا لذت میبریم و این کا رو تکرار میکنیم.پس ممکنه(ممکنه)فقط از جذب ظاهرت شده باشه و بدون هیچ حسی
و ممکنه عاشقت شده باشه و شرایط نزدیک شدن بهت رو نداشته باشه.همه چیز ممکنه.
سلام دوست عزیزنقل قول:
نوشته اصلی توسط capitan
مشکلم اینکه شب وروز بهش فک میکنم یعنی همش میرم تو رویا باهاش
ولی میدونم دیگه بهش نمی رسم این منو عذاب میده دوست دارم فراموشش کنم ولی نمیشه یهو اسمشو یه جا میبینم دلم یه جوری میشه
همش بهش فک میکنم هرکسی دیگه ای هم بهم پیشنهاد میده مدام تو ذهنم با اون مقایسه میکنم وردشون میکنم
دوست دارم فراموشش کنم ولی اصلا نمیتونم
- - - Updated - - -
هدف جان من تا حالا باهاش حرف نزدم چون اون اصلا یه رشته دیگه میخونه الانم که فارغ التحصیل شده کلا رفته از دانشگاهنقل قول:
نوشته اصلی توسط هدف
نمیدونم اسمش عادته چیه ولی من دوسش دارم
خیلی دوست دارم فراموشش کنم مثلا از فرصت امتحانا استفاده کردم سعی کردم زیاد بهش فک نکنم ولی بازم نشد
سلام دوست خوبم منم شرایطی که شما دارید رو داشتم،راستش بنظرم شما هیچ وقت نمی تونید ایشون رو فراموش کنید ولی می تونید که بهش فکر نکنید.منم مثل شما از یکی خوشم اومد،هم کلاسیم بود ولی فقط در حد سلام و خداحافظ ارتباط کلامی داشتیم ،من تقریباً یه ساله دیگه نمی بینمش و فراموشش نمی کنم ولی همین ندیدن باعث شده خیلی کمتر بهش فکر کنم،نترس چند ماه زمان زیادی نیست،همین طور مقایسه ای که گفتید حتماً کس دیگه ای میاد تو زندگی شما با اون مقایسش می کنید ،برا انکه اذیت نشی فقط بخودت بگو اون دیگه رفته و من هستم،ضمن اینکه خودتون نیت فراموشی دارین که خیلی کمکتون می کنه.
سلام دوست عزیزنقل قول:
نوشته اصلی توسط angry_boy
اره من خیلی جذب ظاهر و زیبایی ادم ها میشم اونم تیپ اسپرت خاصی میزنه خیلی خوش لباسه
قد وهیکل و قیافش دقیقا اون چیزیه که من دوست دارم(هر دختری برای خودش تو ذهنش به مرد ایده ال که اونو با یه سری ویزگی هایی تصور میکنه اون دقیقا اون ویزگی هایی که من تو ذهنه رو داره)ولی از اول من حتی بهش فکر نمی کردم یعنی چند بار دیده بودمش ولی خیلی بهش توجه نمیکردم برام مثل بقیه پسرا بود
ولی رفتار خودش مثل نگاه های خیره تادوستاش منو می دیدن یهو بهش اشاره می کردن اونم بر میگشت منو نگاه می کرد به صورت خیره این رفتارشو چند بار تکرار کرده بود وخیلی رفتارای دیگه که باعث شد من بهش توجه کنم وعلاقمند بشم فقط نگاه نبود
راستش نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی همه بهم میگن که خیلی زیبا هستم مثلا تو خود دانشگاه چند بار بهم گفتن تو شیبه فلان بازیگری خیلی خوشگلی و از این حرفا ولی فک نکنم رفتارای اون دلیلش این باشه . اون نگاه هایی که شما میگین اقایون دارند به نظرم کمی متفاوت تره .
من به خاطر اون رفتم فیس بوک عضو شدم که شاید اینجوری بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم ولی همش می ترسم نکنه اصلا حسی به من نداره و این منم که فقط دوسش دارم برای همین اددش نمیکنم
میرم عکساشو می بینم دیونه میشم واقعا خیلی از اینکارای خودم خسته شدم اخه من چرا باید انقد یه ادمو دوست داشته باشم وخودمو عذاب بدم
دوست عزیز نکن این کارو،منم رفتم عکس اونی گفتم تو فیس بوک دیدم بی قرارتر شدم ،البته اگه دوست داری که زودتر زودتر از فکر بره بیرون.
اگر خودت فکر میکنی بهت عالقه مند شده و نمیامد جلو،باید بگم کاری از دستت بر نمیاد متاسفانه
تو دانشگاه با خانم ها چه طور برخورد میکرد؟با کسی دوست نبود؟اینا میتونه کمکت کنه بفهمی اون همینجوری نگاه میکرده یا نه دوست داشته؟
یه چیزیم تو این انجمن دیدیم زیاد از قول اقایون مینوسیند :اونم اینه که اگر یه اقای از یه خانمی خوشش بیاد،هرجور شده میاد پیشنهاد میده،اگر نیومد بدونید دوستتون نداشته و توهم بوده.واقعیت اینه که اصلا اینجور نیست و ممکنه طرف مشکلاتی داشته باشه که نتونه بره و پیشنهاد بده
سلام عزیزمنقل قول:
نوشته اصلی توسط @@@
خوشحالم یکی پیدا شده که کاملا درک میکنه من چی می کشم
به خدا خیلی دوست دارم از فکرم بره باورت نمیشه یه بار تونسته بودم یه هفته بهش فک نکنم تا اینکه یه بار موقع برگشت از کلاس تو خیابون دیدمش اومدم خونه شبش انقد گریه کردم. اره دیدن عکس و رفتن تو پیجش حالمو بدتر میکنه ولی دست خودم نیست
- - - Updated - - -
ممنونم از کمک و راهنماییتون :72::72::72::72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط angry_boy
راستش من خیلی تمام رفتاراشو پیش خودم آنالیز میکنم برای اینکه بتونم بهش فکر نکنم به خودمو میگم توهم زدمو اون هیچ علاقه ای به من نداره
اره خودمم گاهی به خودم میگم اگه واقعا منو دوست داشت می یومد جلو وحاضر نبود منو از دست بده
تو دانشگاه که فقط با دوستای پسرش بود من تاحالا ندیدمش با دختری حتی حرف بزنه به نظرم یکم مغرور بود واین غرورشو میشد حس کرد واین باعث شده بود من بیشتر ازش خوشم بیاد اینم بگم دخترهای دیگه هم از ایشون خوششون میومد یعنی حتی من از هم کلاسی هام می شنیدم .
تو پیج فیس بوکش هم که میرم دیدم طرز حرف زدنش با دخترا اینجوریه که اونا رو ابجی خطاب میکنه پس به نظرم با کسی دوست نیست
راستش دوست دارم بشنوم ازدواج کرده یا باکسی دوسته که من حداقل اینجوری راحت شدم بگم ازدواج کرده و دیگه بهش فک نکنم اینکه می بینم تنهاست باعث میشه همش بهش فک کنم
سلام ترنم بهاری
به تالار همدردی خوش آمدی
اول از همه بگم که چقدر خوبه که اومدید اینجا و از مشکلتون حرف زدید نشون دهنده خستگی روح شما از این مشکل هست!
و دوم اگه تمایل دارید مشکل حل بشه با عزم راسخ جلوی رویا و بال پر دادن ذهنتون رو بگیرید!
تکنیک توقف ذهن بسیار کمک کننده هست و نیازه فیس بوک و مرور عکساش هم تعطیل بشه!
تاپیک زیر رو مرور کنید دارای راهکارای بسیار خوبیه.
http://www.hamdardi.net/thread-14220.html
موفق باشی و پیروز....
سلام ترنم بهاری
چون فضای دانشگاه بخاطر حضور و دختر و پسر با هم بدون آموزش از قبل یه دفعه پیش میاد از این دست اتفاقا میفته.چون متاسفانه از قبل بهمون یاد ندادن این محیط خصوصیاتش چیه و چه باید کنیم؟
من چیزی که میدونمو بهت میگم.امیدوارم کمکت کنه.
گاهی این نوع روابط که به همین نگاهها و کارا خلاصه میشه آدمو از یه رابطه مستقیم با جنس مخالف بیشتر هم درگیر میکنه.چون این اتفاقا شبیه یه بازی روانی میمونه.نگاههای هر از گاهی ممکنه تاثیرش از یه نگاه مستقیم بیشتر هم باشه.دیدی وقتی یه سریال 200 قسمتی رو پخش میکنن بعد از تموم شدن هر قسمت، تیکه هایی از قسمت بعدی رو نشون میدن.اون تیکه ها بهت چیزایی رو نشون میده که ذهنت رو درگیر کنه تا کنجکاو بشی سریالو پیگیری کنی.
نگاههای زیرزیرکی و اشاره کردن پسرا به هم، تو رو وارد یه بازی روانی میکنه بدون اینکه ذهنت به جواب و ارضا برسه.و اینجوری ذهنت مدام خودشو درگیر میکنه تا به یه جوابی برسه.برای همین تخیل میکنه،عضو فیس بوک میشه و...
اگه تصمیمت برای فراموش کردنش جدیه باید راه رو به اون سیگنالایی که میفرسته ببندی.یعنی اصلا بهش نگاه کنی.به نگاه های دزدکی توجه نکنی و در کل اون آدم و دوستاشو ندید بگیری.اما اینکه بخوای خودتو درگیر کنی،ذهنتو تشنه کنی و بعد دیگه بهش فکر نکنی سختتره.
تو تابستون هم خودتو با کارای مفید سرگرم کن و از توقف فکر که ویدا گفت استفاده کن.یعنی هر زمان که فکرش اومد سراغت ذهنتو به یه موضوع دیگه منحرف کن.این پارازیتهایی که رو تخیلت راجب اون میندازی کم کم تو رو از فکر بهش سرد و بی میل میکنه.
موفق باشی
سلام دوستان عزیز:72::72:
از همتون ممنونم که منو راهنمایی و کمک کردین مخصوصا از
ویدا@و:43: بهار.زندگی :43:کمال تشکرو دارم بهار زندگی عزیز حرفات کاملا درسته.این سه ماه تابستون برای من بهترین فرصته تا به خواسته ام برسم :)
خیلی خوشحالم که با این سایت اشنا شدم دوستتون دارررم:43:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ترنم بارانی
من هم تو دانشگاه دچار این حالت به یکی دو تا از خانومهای کلاس شدم! بعد اتمام دانشگاه که ندیدمشون دیگه به مرور زمان و آهسته آهسته مستهلک و عادی شد! شما هم قطعا همین سیکل را طی میکنید! سعی کنید به موارد دیگه جدی تر فکر کنید و با اون مقایسشون نکنید!
چقدر ماجرای شما شبیه مال من بوده با این تفاوت که چون من پسر بودم رفتم جلو ولی میدونید در جواب من گفت:« اولین باره که شما رو میبینم» و من حسابی شوکه شدم اما همچنان دارم به اون و این عشق یکطرفه فکر میکنم چون هیچوقت نخاستم فراموشش کنم و شاید به این دلیله که هنوز امیدوارم بهش برسم:)
از یه راه دیگه با یه عنوان دیگه سعی کن بهش نزدیک تر بشیی و بیشتر بشناسیش مخصوصا که هم کلاسیین فرصت زیادی براتون پیش بیاد! اصلا شاید این حستون یه جذبه اولیه باشه! (البته واسه شناختن یه نفر دیگه اول باید خودتون رو بشناسین و بدونین چی از رابطه و طرف می خواین بعد طرف رو بشناسین)
اگه دیدن که با معیار های شما جور میاد تو یه فرصتی علاقتون رو بهش نشون بدین و یا مستقیم بگین (غرور از اینجا به بعدش به درد نمی خوره!)