با انتقادهای همسرم چه کنم؟

سلام دوستان عزیزم
من یه مشکلی دارم که اولا فکر میکردم مهم نیست اما الان داره رو زندگیم و روابطم با همسرم تاثیر میذاره و اون اینکه همسرم از یه بعد شخصیتم همیشه انتقاد میکنه.بهم میگه چرا باهام شوخی نمیکنی،یا چرا اینقدر خشکی،شاد نیستی،انرژی نمیذاری.اما بنظر خودم اینطور نیست.البته من ذاتا آدم آرومی هستم و همسرم با اینکه 8 سال ازم بزرگتره شر وشورتره.حالا میشه کمکم کنید؟من چه شوخیهایی میتونم با همسرم بکنم؟مثال عینی میخوام .چیکارا باید انجام بدم تو خونه؟چه شیطونیهای زنانه ای میتونم داشته باشم؟من واقعا بلد نیستم...

بهش توضیح بده که چه شخصیتی داری و اون طوری که اون ابراز خوشحالی میکنه تو نمیتونی این کار رو انجام بدی و نوع خوشحالی کردن تو کاملا با اون متفاوته .. بهش بگو ادم خوشحالی هستی و اصلا غمگین و خشک نیستی فقط نوع نشون دادنه خوشحالیت کمی متفاوته ولی با این حال باز هم تلاشت رو میکنی تا نشون بدی که چقدر انرژی داری و شادی ...
آهنگ بذار با همسرت برقص بازی کن لباسهای شاد بپوش قیافه ات رو خوشحال نگه دار و ...

اصولا مردها از خانم های شاد و پرانرژی خوششون میاد . و اگه نخندی میگن غمگین و افسرده ای . سعی کن همیشه لبخند به لب داشته باشی . مطالب خنده دار و جوک تعریف کن . وقتی داری ماجرای یک روزت رو تعریف میکنی با آب و تاب تعریف کن و تو قسمتهای خنده دارش با صدا بخند . یا وقتی خودش چیز جالبی میگه مثلا یه ماجرای خنده دار که براش پیش اومده یا اگه حتی یه جوک بیمزه تعریف کرد بخندی.
یه موقع هایی یه کوچولو آب بازی کن باهاش ببین از چه شوخی ای خوشش میاد

دقیقا چند وقت پیش راجع به رقصیدن بهم گفته بود.آخه حس میکنم یه طوریه.همینطوری یه دفعه بیام برقصم

- - - Updated - - -

مثلا دیشب بهم میگفت چرا اصلا باهام حرف نمیزنی؟درصورتیکه من خیلی هم حرف میزنم باهاش .اتفاقات روز،سیاست،ورزش،کار و سعی میکنم درمورد هرچیزی که اون علاقه داره اطلاعات کسب کنم تا باهاش همراهی کنم مثل خودروهای روز.آخه خودشم همش درمورد خودرو یا کار حرف میزنه.من بهش گفتم من که این همه باهات حرف میزنم.بعد اون گفت این حرفارو با همکارامم میزنم.یعنی من باید راجع به چی حرف بزنم باهاش؟

ابراز علاقه کن بهش و در مورد مسائل خصوصی تر صحبت کن . خ.دش داره بهت میگه که

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط reyhan

دقیقا چند وقت پیش راجع به رقصیدن بهم گفته بود.آخه حس میکنم یه طوریه.همینطوری یه دفعه بیام برقصم

- - - Updated - - -

---

چطوریه؟
به نظر من یکم تفکرت رو عوض کن.
چرا فکر میکنی برای شاد بودن باید دلیل داشت؟تیکه بنداز،بگو،بخند،شاد باش!کاملا بی دلیل!
من که پسرم وقتی یکی تو خونه آهنگ میزاره گاهاً یه قری باهاش میدم.تازه بعضی وقتا بقیه هم میکشونم که همراهی کنن.

باهاش در مورد زندگی مشکلات مالی حقوقی که میگیره کارایی که میونید برای پس انداز کردن پولتون ازش استفاده کنین

درمورد بچه . نحوه تربیت و برخورد با بچه توی شرایط مختلف.

در مورد زندگیتون . درمورد اینکه همیشه پشتش هستید.

در مورد تغییر دکوراسیون . درمورد گردش ها هفتگی جاهایی که میتونید برید باهم بگردید

فعالیت های دونفره باهم انجام بدید . مثل شیرینی پزی . ظرف شستن یا غذا پختن . البته هر چند وقت یه بار

اگه امکانش هست دوچرخه سواری یا پیاده روی یا تنیس یا هر بازی دو نفره توی پارک

باهاش بازی کنین . مثلا من خودم چند وقته با شوهرم نون بیار کباب ببر بازی میکنم;) کلی هم میخندیم .

منچ مار و پله اگه بازی های رایانه ای دو نفره دارید از اونا قلقلک بازی :cool: یا باهم کشتی بگیرید حتی در مورد باختن بردن هم شرط بذارید . مثلا اگه شما بردی باید بهت الاغ سواری بده:p اینا رو چون گفتی مثال عینی میخوای گفتم;)

ممنونم از همه دوستان
یه چیزی.من همسرم تقریبا هر شب و هر روز ،اصلا هر وقت که با همیم درمورد زن دوم و سوم و چهارم... گرفتن باهام شوخی میکنه و گاهی خیلی زیاده روی هم میکنه.من اولا خیلی حساستر بودم.البته الان هم هستم.از هر راه های مختلفی رفتم تا دیگه باهام ازین شوخیها نکنه.قهر کردم،سکوت کردم،بی تفاوت بودم،بحثو عوض کردم،کلی بحث روانشناسی براش میل کردم،جدی باهاش حرف زدم و اواخر هم با شوخی میزنمش.اونقدر هم ذوق میکنه ازین حرکت آخریه...
یه بار جدی گفتم من واقعا دوست ندارم باهام ازین شوخیها بکنی و این شوخیهات داره مشکل ساز میشه و اون گفت چون میای میزنی منو،دعوام میکنی(به شوخی) و در حالت عادی اینطور نیستی من این حرفارو میزنم.در صورتیکه من سعی کردم همون حرکاتو بدون شوخی اون داشته باشم و اون ناراحت میشه ازم.
درکنار سوال قبلی سوال دیگم اینه که درقبال شوخیهاش چه عکس العملی داشته باشم؟اون حرفاشو گاهی اونقدر جدی میگه که من دارم الکی بهش شک میکنم و حتی گاهی میترسم تو خونه تنهاش بذارم.یا وقتی بیرونه هی بهش زنگ میزنم،گوشیشو یواشکی چک میکنم.البته شوهرم بخاطر نوع شغلش با خانم ها هم زیاد در ارتباطه و این منو نگرانتر هم میکنه.چیکار کنم؟؟؟

عزیزم مردا در این زمینه خیلی شوخی میکنن و سربه سر زناشون میزارن شوخی جالبی هم نیستش اصلا شوهر من که میگه از حساسیتت حال میکنم حتی اگه ناراحتم بشم میگه دیوانه ای دیگه جنبه شوخی نداری ببین عزیزم مثلا من بعضی وقتا بچه گونه حرف میزنم بعضی وقتا که دلم یه چیزی میخواد دستش و میزارم رو شیکمم میگم ببین کوچولو میگه بابایی برام پاتیل میخری اونم میخنده و با هم شوخی میکنیم در صورتی که اصلا بچه ای در کار نیست و قصدشم نداریم . شوهرم خیلی قلقلکیه من اکثر موقعها قلقلکش میدم همو میزنیم گاز میگیریم کلا از این کارا و مسخره بازی ها رقصیدن خیلی خبه هم ورزشه هم باعث شادی میشه هم تنوعه من که اکثر روزا میرقصم تازه به شوهرمم میگم باید نگاهم بکنی یا بیا با هم برقصیم یه روز که حال نداشته باشم آنی صداش در میادش که اه چقدر بیحالی تو و غیره مردا زن شاد و شلوغ دوست دارن

سلام دوستان
مثالهایی رو که از شاد بودن برام زدید لیست کردم تا هر روز نگاشون کنم و سعی میکنم بهشون عمل کنم.اگه بازم نکته یا مثال عینی دارین برا شاد بودن کمکم کنید.
اما راجع به شوخیهاش.همچنان ادامه داره و آزاردهنده ست برام.مثلا دیروز تعداد بوس و بغل کردنشو میشمرد میگفت باید عدالتو رعایت کنم:54:
چه راه حلی پیشنهاد میکنید؟

عزیز من سر به سرت میزاره خیلی جدی تو اون لحظه بگو واقعا از این شوخی بدم میاد اذیت میشم این شوخی رو باهام نکن خودت و انقدر اذیت نکن آیا بهش شک داری ؟؟ یا چیزی ازش دیدی که انقدر حساس شدی ریحان عزیز

نه خداروشکر،شوهرم آدم پاکیه اما همونطور که گفتم بخاطر کارش مدام با دیگران در ارتباطه و خانمهای زیادی هم باهاش در تماسند.

البته یه چیزی هست و اینکه ما وقتی با هم عقد کردیم اون جایی کار میکرد که فقط دو نفر بودن که اون یکی خانم بود.یعنی اون خانم کارمندشوهرم بود.مجرد بود و از همسرم بزرگتر.اونها حدود دو سال

از قبل عقد ما با هم اونجا کار میکردن و دفتر همسرم هم یه خونه بود که دربسته بود و محل رفت وآمد هم نبود.من اولا برام زیاد مهم نبود اما بعد مدت کوتاهی برام فاجعه شد.البته در

اینکه هیچ چی بینشون نبود صد در صد مطمئنم.شوهرم فقط به فکر کارش بود اما اونها خیلی با هم راحت شده بودن و درمورد همه مسائل با هم حرف میزدن.اونجا هر روز با هم

ناهار،میوه و ... میخوردن.اگه شوهرم لباس جدید میخرید اون تبریک میگفت.یا درمورد خریدای خودش توضیح میداد.تک تک اعضای خانواده همو با جزئیات میشناختن.درمورد همه کاراش با

شوهرم مشورت میکرد.حتی بهش میگفت معده درد دارم دکتر سراغ ندارین.تنهایی شوهرم اونو چند بار رسوند خونشون و خیلی چیزای دیگه.ما اون موقع بارها و بارها بخاطر این موضوع

با هه دعواهای شدیدی داشتیم.شوهرم کمی کوتاه اومد و دیگه اونجا ناهار نمیخورد اما نمیشد اون قضیه رو جمع کرد و چند ماه بعد عروسیمون اونو بیرون کرد و الان البته منتش رو سر

منه که درامدش کم شده با رفتن اون اما من گفتم برام مهم نیست.و اینکه هنوزم دخترای هم کلاسی چند سال پیشش باهاش درتماسند.البته شاید به نظر شما اینا اصلا

اشکالی نداشته باشه اما شوهر من آدمیه که به شدت رو من حساسه.اگه با پسرخالم که دو سال ازم کوچیکتره حرف اضافی بزنم حساسه.اگه یه کلمه با همکلاسی پسرم حرف بزنم

ناراحت میشه.البته من از حساس بودنش ناراحت نمیشم و خودم دوست دارم و رعایت میکنم اما دلم میخواد خودشم مراعات کنه.حرفام طولانی شد.میخواستم بگم حساست های من

از اونجا شروع شد.درمورد اون خانم هم باهام شوخی میکرد و اگه حوصله نداشتم کاریو براش انجام بدم زود میگفت میدم خانم فلانی انام بده ها...

و این حساسیتها واقعا برام مونده و همیشه تو ذهنم داستان میسازم و همیشه بهش شک دارم.دانشگاه که میرفتم شوهرم ازم میپرسید ساعت چند میرسی خونه جوابشو نمیدادم

و به ذهنم میومد برا چی میخواد دقیق بدونه.واقعا فکرام مسخره ست.گاهی حس میکنم مریضم

عزيزم همسرت حق داره اگه ميخواي براش جذاب باشي اگه ميخواي اذيتت نكنه .به اون چيزايي كه ميخواد عمل كن بزار از خودم مثال بزنم براي خود منم سخت بود مدام به شوهرم ابراز علاقه كنم ولي اون خيلي دوس داره.خصوصا وقتي به چشاش عميق نگاه ميكنم و بهش ميگم خيلي دوس داره درمورد همه چيزم حرف ميزنيم وام قسط خونه پول وسايل خونه. خريد يا فروش ماشين.همه چيز و خيلي خوشش مياد كه از همه چيز سر در ميارم حالا خوب بخون من از هفته اول عقدم .شايد روزي چند بار شوهرم يا چنگول ميگفت يا گاز .جوريكه جاش مي افتاد باور ميكني روز عروسيم روبازوم دو تا گاز بود. بزور پنهونش كرديم انقده بهش محبت ميكنم مسخره بازي براش در ميارم بعضي وقتها ميرقصم حتي منم بهش حمله ميكنمو گازش ميگيرم.خيلي خوشش مياد. خودش هميشه ميگه من از پس تو بربيام كافيه برام . حتي ميگه گاهي وقتها جلوت كم ميارم. انقده از همه چيز لبريزش ميكنم از محبت.عشق.بازي.عشق بازي.شوخي.رابطه جنسي.از همه چيز انقده كه كم مياره. از كم شروع كن كم كم موفق ميشي. ولي اگه از اون حرفا زد بحثو عوض كن.ولي جبهه نگير كه لذت ببره و شرطي بشه.مثلا در مورد موهاش حرف بزن يا وضع بدنيش.يا بوسش كن و شروع كن به محبت كردن و عشق بازي فرصت ادامه دادن نده.بهش بگو تو ميتوني بجز من كسي ديگه رودوست داشته باشي؟ عشق من هيچوقت بجز من به كس ديگه فكر نميكنه و بوسش كن.نگاش كن و بوسش كن.با احساس. موفق ميشي

به نظر من هر آدمی با شخصیت اصلی خودش قشنگه، وقتی بخوای از قالب شخصیتیِ آروم/شاد خودت در بیای و بشی اونچه که دیگری دوست داره و میپسنده، یکم تصنعی میشه. پس بهتره اول واقعا و از صمیم قلب درونت رو شاد و پرانرژی کنی، اونوقت به بیرون و اطرافیانت بروز میدی. انجام دادن لیستی از کارها فقط تقلید محسوب میشه و مدتی بعد خودت خسته میشی عزیزم. البته این نظر منه و نمیدونم تا په حد درسته.
به نظر من سعی کن کارهایی رو انجام بدی که از درون شادت میکنه، کارهایی که دوست داری انجام بده، موسیقی که دوست داری گوش بده تا اوقاتت مفرح بشه بعد خود بخود پرانرژی میشی. حتما آدم نباید بپر بپر کنه که بگن شاده.

عزیزم یه چیزو بدون اگر شوهرت واقعا اهل خیانت بود مطمئن باش شوخیشو نمیکرد و حتی اگر جایی حرفش میشد بحث منحرف میکرد تا لحضه ای شک نکنی ، پس خیالت راحت فقط میخواد با تو شوخی کنه تا از اون عکس العملت و از اون حس حسادتت که ناشی از علاقت به همسرته لذت ببره.

در مورد مثال عینی هم چون همسرتون هر شوخی و هر حرف زدنی رو نمیخواد و دقیقا چیزهایی رو می خواد که مخصوص زن و شوهرهاست ،نمیشه اینجا راحت حرف زد . ولی چیزایی که میشه گفت همون اشاره دوستمون به مثل بچه ها حرف زدنه البته سعی کن به بچه ها با دقت نگاه کنی چه طور خودشونو لوس میکنن تیکه تیکه حرف میزنن و.. من که شوهرم اونقدر خوشش میاد میگه کس دیگه ای نشنوه فقط برای خودم اینطوری حرف بزن. در ضمن برای شوخیت منطق رو بزار کنار شاید خیلی از حرکات تو شوخی از نظر منطق مسخره باشه ولی هر وقت خواستی برقص شوهرت از در میاد بالا پایین بپر و ذهنتو تو این زمینه خلاق کن
و خدات رو شکر کن که حتی شوهرت اگر کمبودی حس کرده میاد و از خودت طلب میکنه .خیلی مردا وقتی کمبود دارن چیزی نمیگن تو خودشون میرن و زن بد بخت حالا باید دنبال جواب علامت سوالا بگرده و برخی از این مردا دنبال خواسته هاشون جای دیگه میرن . کاش و ای کاش شوهر من هم یه انتقاد داشت نه .... اینارو گفتم تا بدونی مشکل خاصی نداری گلم

عزيزم حرف خانوم چتر درسته مردا خيلي از بچه گونه حرف زدن خوششون مياد. شوهر منم اينطوريه.خيلي دوس داره.دوس داره براش ناز بكنم.لوس بشم.
وقتي نيازشو بهت ميده نامرديه اگه اجابت نكني

درمورد همه چيزم حرف ميزنيم وام قسط خونه پول وسايل خونه. خريد يا فروش ماشين.همه چيز و خيلي خوشش مياد كه از همه چيز سر در ميارم

البته من هم کلا آپ تو دیت هستم و در همه زمینه های مورد علاقه همسرم حرف واسه گفتن دارم و سعی هم میکنم اگر جایی اطلاعاتم کمه سرچ کنم و باهاش هم کلام باشم.اما اون بیشتر همون با انرژی بودن رو ازم میخواد که تو این زمینه ضعف دارم یعنی زود خسته میشم.
خودش هميشه ميگه من از پس تو بربيام كافيه برام . حتي ميگه گاهي وقتها جلوت كم ميارم. انقده از همه چيز لبريزش ميكنم از محبت.عشق.بازي.عشق بازي.شوخي.رابطه جنسي.از همه چيز انقده كه كم مياره.

خیلی خوبه.منم باید بیشتر تلاش کنم.شوهرم میگه تو زندگیو خیلی آسون گرفتی و انرژی نمیذاری برا زندگیت.دقیقا باید رو تک تک کلماتی که گفتی کار کنم.محبت،عشق،بازی،عشق بازی،شوخی و رابطه جنسی.ممنونم

- - - Updated - - -

درمورد همه چيزم حرف ميزنيم وام قسط خونه پول وسايل خونه. خريد يا فروش ماشين.همه چيز و خيلي خوشش مياد كه از همه چيز سر در ميارم

البته من هم کلا آپ تو دیت هستم و در همه زمینه های مورد علاقه همسرم حرف واسه گفتن دارم و سعی هم میکنم اگر جایی اطلاعاتم کمه سرچ کنم و باهاش هم کلام باشم.اما اون بیشتر همون با انرژی بودن رو ازم میخواد که تو این زمینه ضعف دارم یعنی زود خسته میشم.
خودش هميشه ميگه من از پس تو بربيام كافيه برام . حتي ميگه گاهي وقتها جلوت كم ميارم. انقده از همه چيز لبريزش ميكنم از محبت.عشق.بازي.عشق بازي.شوخي.رابطه جنسي.از همه چيز انقده كه كم مياره.

خیلی خوبه.منم باید بیشتر تلاش کنم.شوهرم میگه تو زندگیو خیلی آسون گرفتی و انرژی نمیذاری برا زندگیت.دقیقا باید رو تک تک کلماتی که گفتی کار کنم.محبت،عشق،بازی،عشق بازی،شوخی و رابطه جنسی.ممنونم

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط chatr

عزیزم یه چیزو بدون اگر شوهرت واقعا اهل خیانت بود مطمئن باش شوخیشو نمیکرد و حتی اگر جایی حرفش میشد بحث منحرف میکرد تا لحضه ای شک نکنی ، پس خیالت راحت فقط میخواد با تو شوخی کنه تا از اون عکس العملت و از اون حس حسادتت که ناشی از علاقت به همسرته لذت ببره.

---

بله،کاملا درست میگید.اما خیلی وقتها نمیتونم با این فکرایی که میاد تو ذهنم مبارزه کنم.بخصوص وقتی میرم دفتر همسرم و یاد اون موقع ها میفتم یه حرفی میزنم و همیشه هم دعوامون میشه.یه مدت کلا نمیرفتم اونجا.اما الان همسرم داره یه کار جدیدی رو شروع میکنه و از من خواسته کمکش کنم و واقعا نمیدونم چیکار کنم.اولین باری هم که رفتم کمکش چند روز پیش بحثمون شد.نمیدونم چرا نمیتونم خودمو کنترل کنم.تازه اون برا کار جدیدش بازم میخواد کارمند خانم بگیره.و همه این مسائل ذهنمو درگیر میکنه.

دوستان میشه بازم کمکم کنید.
1-پبشنهاد راهکار برا پرانرژی بودنم و شاد کردن زندگیم
2-آیا با همسرم همکار بشم یا نه؟(با توجه به توضیحات پستهای قبلیم)

بهتره یه مدت باهاش کار کنی بعدش خودت یکی رو بیار. براش برقص. اولش سخته کم کمر عادت میکنی.باهاش بخند خودتو براش لوس کن . ناز کن. از پشت بغلش کن. همیشه به استقبالش برو. بوسش کن. پیشش بشین بعد سرشو رو پات و موهاشو ناز کن. اذیتش کن بعدش از دستش فرار کو. نزار اذیتت کنه. مثلا نیشگون بگیر.بهش زنگ رو بزن احوالشو بگیر و اگه یه چیز خنده دار دیدی براش تعریف کن. این کارا رو انجام بده خبرمون کن.

امروز یه خانمی که پروژه ای باهاش کار میکنه بهش اسمس داد و قرار گذاشتن بیاد دفترش.منم کنارش دراز کشیده بودم و اسمسشو میخوندم.یه دفعه حالک گرفته شد.رفتم تو فکر که کاش شوهرم شغلش اینطوری نبود.نمیدونم چرا اینقدرررررررررر حساسم.یه لحظه رومو برگردوندم.بهش برخورد و اعصابش خورد شد.گفت بهم بی احترامی شد.نمیدونم چیکار کنم.
این روزها خیلی بهتر شدم.شادترم.رابطمون بهتره.اما یه چیز اینطوری گه پیش میاد انگار همه چیز خراب میشه.آخه شوهرمم آدم زودرنج و حساسیه و اینکه مسائلی که بینمون پیش میاد رو خیلی دیر فراموش میکنه و تا چند روز اثرش میمونه.چطور حساسیتم رو کم کنم و چقدر حق دارم در این زمینه؟

- - - Updated - - -

میدونین بیشتر در این مواقع این میاد تو ذهنم که نکنه اون خانمی که میاد دفترش از من قشنگتر باشه.البته شوهرم همیشه از ظاهرم تعریف میکنه اما من میترسم.
آخه شوهرم شایدم از سادگیشه،با هم که بیرون میریم هی میگه خانما چرا اینطوری میان بیرون.اینا که بیرون اینطورین تو خونه چطورین؟یا یه بار یه مشتری داشت که مثل اینکه پوشش مناسبی نداشت.اومده بود خونه از مدل موهاش تا رنگ لاک و مدل ناخنشو حفظ بود و برام توضیح هم میداد.الان نگید به خودت برس.به خودم میرسم اما نمیدونم واقعا همه مردا همینطورین؟ قبلا هم گفتم شوهرم چقدر رو من حساسه.حتی اگه دستم از چادر بیاد بیرون حساسه.گاهی به ذهنم میاد که(خدایا منو ببخش،دوست نداشتم درموردش اینطوری بگم)
شاید خودش اینقدر چشم ناپاک داره رو من اینقدر حساسه.

فقط میتونم بگم خیلی حساسی واقع فکر میکنی از شما کسی زیباتر نیست آدمه دیگه یک خوشگل یکی زشت یکی معمولی حال به فرض این که محل کاره همسرتون نیان واقعا شما و همسرتون تو خیابون یا جای دیگه با اینجور آدما برخورد نمیکنید خیلی دارید حساسیت نشون میدید و این همسرتون را آزار میده و به مرور زمان باعث میشه فکر کنه که بهش اعتماد ندارید و این خیلی بد هستش سعی کنید جاهایی که حساسیت میخواید نشون بدید خودتون را کنترل کنید و بروز ندید شما که تا حالا جیزی از همسرتون ندید اگه میخواست بکنه تا حالا کرده بودش پس با این رفتارا مجبور به گناهش نکنید یه چیزی شوهر من وقتی از کسی تعریف میکنه من حساسیت نشون میدم لذت میبره میگه حال میکنم روم حساسی منم دیدم اینجوریه حساسیتمو بیشتر کردم دیدم نه داره باعث میشه رفتارم یه سری مسائلو بهم نگه همه چیز متعادلش خوبه

سلام دوستان
واقعا از اینکه شماهارو دارم و میتونم حرفای دلمو بزنم خوشحالم.
این حساسیت من واقعا برا خودم آزاردهنده ست و تنها به محل کارش هم محدود نمیشه.همیشه این حس آزاردهنده همرامه.
ازتون کمک میخوام که چطور اعتمادبه نفسمو بیشتر کنم و از این حالت رهایی پیدا کنم؟

سلام دوستان
از جمعه مسافرت بودیم با خانواده من و دیشب برگشتیم.تو مسافرت همش ازم ناراحت میشد،بدون دلیل و باهام حرف نمیزد.چون اون بخاطر شغلش در شرایط بدیه به همه چیز گیر میداد و من فقط سکوت میکردم اما گاهی که خسته میشدم از غر زدناش سعی میکردم ازش دور باشم تا بتونم آرامشمو حفظ کنم.
وقتی برگشتیم بازم شروع کرد به انتقاد کردن.که من احساس تنهایی میکردم،تو به من توجه نمیکردی و حرفهای اونطوری به من نمیگفتی و ...
منم دیگه به هم ریختم.کلی تو حموم گریه کردم.حمومم که طول کشید اومد دنبالم و گفت چرا گریه میکنی.بهش گفتم خسته شدم از بس رو خواسته هات فکر کردک.خسته شدم اینقدر از من ایراد میگیری.مگه خودت هیچ ایرادی نداری.هر چیو درست میکنم بازم یه ایراد دیگه.گفتم من از این به بعد همینیم که هستم.میخوای بخواه نمیخوای هم برو از این زندگی.
اونم هیچی نگفت.از حموم که اومدم بیرون گفت بیا پیشم.کلی بغلم کرد و کلی عذرخواهی کرد و گفت که خیلی خوبی و همینطوری که هستی باش و از اینکه تو مسافرت تحملم کردی و جوابمو ندادی ازت ممنونم و کلی چیزای دیگه.فعلا خیلی خوبه.اما من نمیتونم اعتماد کنم و میدونم چند وقت دیگه دوباره انتقاد کردناش شروع میشه.من واقعا نمیدونم چیکار کنم.
الان خیلی با انرژی ترم.بیرون که بودیم پا به پاش هرجا میرفت میرفتم و سعی میکردم شاد باشم .امروز براش اولین بار طولانی رقصیدم دهنش وا موند.فکر میکرد بلد نیستم.اما اون نمیدونم ازم چی میخواد.

عزیزم به نظرم لازمه که یک دفترچه یادداشت درست کنی و موقعیت هایی که همسرت دراون موقعیت ها شاد هست رو بنویسی. همچنین موقعیت هایی که همسرت در اونها ناراحت هست. بعد در موقعیت های ناراحتی سعی کنی موقعیت بد رو با توجه به موقعیت خوب تبدیل کنی. برات مثال می زنم. مثلا موقعیت بد: پیش نرفتن کار در بیرون عکس العمل همسرت: ناراحت و پرخاشگر بودن موقعیت خوب: تمرکز روی مسائل عاطفی برای عوض کردن جهت ذهنی همسر در واقع شما از یک موقعیت خوب که قبلا تجربه کردی سعی می کنی موقعیت بد رو تغییر بدی و جهت ذهنی همسرت رو تغییر بدی تا ناراحتیش بر طرف بشه. لزوما شما همیشه مقصر نیستی پس اول سعی کن درک کنی که علت ناراحتی همسرت همیشه شما نیستی ولی چون همسرته و پناه به شما اورده سعی می کنی کمکش کنی تا از ناراحتی در بیاد . حالا یک سوال اینکه شما در مسافرت سکوت کردید آیا به نظرت سکوت کردن شما یک موقعیت بود که در اون همسرت بعضی وقتها شاد میشه ؟ دوستان هر کدوم با توجه به خصوصیت اخلاقی شوهرشون یک سری موقعیت خوب برای زندگیشون گفتن که شاید برای شما هم کاربرد داشته باشه. منم موقعیت هایی رو می گم (صحبت کردن با هیجان در مورد خرید کردن وسائل مربوط به مسائل زناشویی مثل شمع، لباس خواب، عطر ، و ...)، چشمک زدن و دلبری کردن، برنامه ریزی کردن در مورد آخر هفته ها و در مورد تفریحات ، مشورت کردن در مورد مسائل مربوط به خودتون و .... سعی کن ببینی با توجه به روحیات خودت (آرام و ساکت بودن) چه موقعیتهایی برای همسرت دلنشین بوده یا می تونه باشه و همونها رو انجام بده.

من به عنوان کسی که واقعا اهل "غر زدن" و "انتقادهای مداوم" هستم؛ فکر می کنم که منظور همسرتون از این انتقادها این نیست که بخواد از شما ایراد بگیره، شما رو ضعیف کنه یا نقشتونو توی زندگی کمرنگ نشون بده. به نظر من وقتی یه مرد از همسرش ایراد میگیره یعنی:
1. دوست داره کیفیت زندگیش بالاتر بره. (این چیز بدی نیست اگه با ارایه راه حل همراه باشه)
2. از یه چیزی ناراحته و نمی تونه مثل خانوما به راحتی از مشکلش حرف بزنه. (باید به جای کشمکش در مورد موضوع، به خوشرویی به ریشه مشکل پی برد!!!)

من انتظار ندارم وقتی از همسرم انتقاد می کنم، بلافاصله "دستوراتم" اجرا بشن. چیزی که منو ناراحت می کنه "بی توجهی" و مخصوصا "مقابله" با صحبتهای من در همون لحظه است. به نظر من در این مواقع بهترین راه مقابله با انتقاد پذیرفتن" اونه. هر چند خلاف میل ما باشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mostafun

من به عنوان کسی که واقعا اهل "غر زدن" و "انتقادهای مداوم" هستم؛ فکر می کنم که منظور همسرتون از این انتقادها این نیست که بخواد از شما ایراد بگیره، شما رو ضعیف کنه یا نقشتونو توی زندگی کمرنگ نشون بده. به نظر من وقتی یه مرد از همسرش ایراد میگیره یعنی:
1. دوست داره کیفیت زندگیش بالاتر بره. (این چیز بدی نیست اگه با ارایه راه حل همراه باشه)
2. از یه چیزی ناراحته و نمی تونه مثل خانوما به راحتی از مشکلش حرف بزنه. (باید به جای کشمکش در مورد موضوع، به خوشرویی به ریشه مشکل پی برد!!!)

من انتظار ندارم وقتی از همسرم انتقاد می کنم، بلافاصله "دستوراتم" اجرا بشن. چیزی که منو ناراحت می کنه "بی توجهی" و مخصوصا "مقابله" با صحبتهای من در همون لحظه است. به نظر من در این مواقع بهترین راه مقابله با انتقاد پذیرفتن" اونه. هر چند خلاف میل ما باشه.

---

دقیقا همینطوره.همسر منم بارها گفته که میخواد لذت بیشتری از من و زندگیمون ببره.
و دقیقا به بی توجهی و مقابله به مثل به شدت حساسه.من هم معمولا انتقاداشو می پذیرم حتی اومدم اینجا تا مشکلاتمو حل کنم اما به هر حال به زمان نیاز دارم.اون گاهی واقعا اعصابمو به هم میریزه و اونقدر غر میزنه که دیگه نمیتونم تحملش کنم.

اون در واقع نیازهاشو بهت میگه
این که خیلی خوبه
تو دقیقا میدونی چی می خواد . ازچی بدش میاد . از چی خوشش میاد.
باید ازین موقعیت استفاده کنی . یه کم بیشتر قربون صدقه اش برو بهش محبت و توجه بیشتری کن مخصوصا تو جمع . اینطور که معلومه دوست داره تنهاش نذاری و پابه پاش باشی . این عالیه
قدر زندگیتو بدون . قصه نخور . شاد باش که با شادیت زندگیتون رنگ بهتری میگیره .
موفق باشی

دوستان اگه میشه بازم برای شاد کردن محیط خونمون و همسرم بهم راهکار بدین.راهنماییهاتون خیلی کمکم میکنن،ممنون

سلام دوست عزیز
اونجوری که از گفته های شما معلومه از اینکه یک خانم به بخودش برسه خیلی خوشش میاد مثل خانمی که گفتین از رنگ لاکشم براتون گفته البته نا گفته نمونه که کلا مردا خیلی ریز بین هستن و معلومه که خوشش امده که تعریف کرده شما تو خونه چه جوری لباس میپوشید هر روز ارایش میکنید یا نه .چند بار در هفته رابطه دارید همه اینها بنظر یک مرد شادی .اینو را میگم چون شوهر منم دقیقا مثل شوهر شما هی ایراد میگرفت و انتقاد میکرد کلا حرفشو راحت میگه .واینکه از شما میخواد همکارش بشید خیلی عالی چون معلومه هیچی تو فکرشم نیست چه برسه به عمل فقط به قول خودش می خواد صدای شما رو در بیار.درمورد اب بازی قلقلک محتاط باشین اگه تا حالا انجام ندادید چون بعضیها واقعا از این کار متنفرا و سریع عکسعمل نشون میدن همه از این کار خوششون نمییاد از گفته ها معلومه میشه شوهرتون ادم پر حرف و شوخی شما تا حالا شد به عنوان مثال موهاتون خرگوشی ببندیدید یک لباس اسپرت بپوشین یا روتختی تون هر سه ماه یک بار عوض کنید یا مثلا ظرفها غذا رو مثلا از ظرفهای مهمونی یک بار استفاده کنید تنوع خودش هم برای شما هم برای ایشون لازم دکور خونه رو عوض کنید یا مثلا یک شب که امد همه چراغها رو خاموش کنید تو اتاق خواب شمع روشن کنید و رو تخت منتظرش باشید یا مثالا مثل بفرمایید شام غذا رو به سه بخش پیش غذا وغذاو و دسر تقسیم کنید و بیارید تنوع خیلی به ادم روحیه میده یک بار امتحان کنید و به من لطفا نتیجه رو بگید:rugby:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط niloo1

تا حالا شد به عنوان مثال موهاتون خرگوشی ببندیدید یک لباس اسپرت بپوشین یا روتختی تون هر سه ماه یک بار عوض کنید یا مثلا ظرفها غذا رو مثلا از ظرفهای مهمونی یک بار استفاده کنید تنوع خودش هم برای شما هم برای ایشون لازم دکور خونه رو عوض کنید یا مثلا یک شب که امد همه چراغها رو خاموش کنید تو اتاق خواب شمع روشن کنید و رو تخت منتظرش باشید یا مثالا مثل بفرمایید شام غذا رو به سه بخش پیش غذا وغذاو و دسر تقسیم کنید و بیارید تنوع خیلی به ادم روحیه میده یک بار امتحان کنید و به من لطفا نتیجه رو بگید:rugby:

---

:104:
عالی بود.حتما امتحان میکنم:)