مشاوره ازدواج

دوستان،من یه سوال دارم ازتون میخوام کمکم کنید من 23 سال سن دارم اقایی ازم خواستگاری کردند و من چند جلسه با ایشون بیرون رفتم برای اشنایی البته از نظر خانوادگی با ایشون از طریق یه دوست اشنایی داشتیم و در این چند جلسه من یه بار به ایشون گفتم من برای تصمیم گیری در زندگی ام مشورت میکنم اما در اخر تصمیم رو خودم میگیرم و اجازه دخالت به کسی نمیدم و اکر خودم و همسر اینده ام یه تصمیمی بگیریم و نظر خانواده ام و یا دوستانم رو دخالت نمیدم یعنی اگه کسی تصمیم ما رو دوست نداشت من به دخالت کسی اهمیت نمیدم ،این اقا در جواب من گفتند منم همین طور هستم و خودم برای خودم تصمیم میگیرم اما وقتی بیشتر با ایشون صحبت کردم متوجه شدم همین الان نظر خانوادشون در مورد تیپ من برای این اقا مهمه یعنی در اومدن به من گفتن فلان خواهرم هنوز نظر قطعی ندادند و از این صحبت کردند که اگر من همسر ایشون بشم خیلی حرفها پیش میاد تو خانوادشون البته به من گفتند که من خودم با تیپ شما مشکلی ندارم
من خودم دختر مذهبی هستم اما چادری نیستم و خانواده ایشون اکثرا چادری و خیلی مومن هستند ولی واقعا ادمهای مهربونی هستند و من به این اقا گفتم من برای ازدواج ام یا دوستی هام و روابط اجتماعی ام شخصیت ادمها برام خیلی مهمه و به ظاهر ادمها نگاه نمیکنم و بهشون گفتم به شخصیت و ظاهر همین الان من نگاه کنید و فکر نکنید در اینده بخواین طبق نظر خودتون تغییر ام بدین من این موضوع تیپ رو یه مصداق میدونم از مسائل بزرگتر که ممکنه بعدا به خاطر سنتی بودن این اقا دچار مشکل بشم
دوستان من فکر کردم من حتما در چنین شرایطی در خانواده ایشون دچار مشکل میشم اگر با این اقا ازدواج کنم میخواستم در این مورد بهم کمک کنید و نظرتون رو بگین

دوستان بهم کمک نمی کنید:(

سلام مهسا جان

اون آقا چند سالشه؟
چقدر همدیگه رو میشناسید؟( گفتی آشنایی داشتیم)
رفت وآمد خانوادگی داشتین باهاشون؟

نقل قول:

---

ممکنه بعدا به خاطر سنتی بودن این اقا دچار مشکل بشم

---

چرا به این آقا میگی سنتی؟ چون خانواده مذهبی دارن؟


به نظرم اکثر پسرا تو انتخابشون به نظر خواهرشون اهمیت زیادی میدن. چون میدونن خواهرشون هم با توجه به شناختی که از دخترا داره وهم برادرش رو میشناسه، میتونه کمک کنه

نقل قول:

---

یعنی در اومدن به من گفتن فلان خواهرم هنوز نظر قطعی ندادند

---

ولی اینکه نظر قطعی !! هنوز خواهرش نداده، بیشتر به این معنی هستش که تصمیم قطعی نگرفته خواهرش!!

سعی کن تو جلساتی که با هم گفتگو دارین، مستقیم بعضی سوالا رو ازش نپرسی.
نه اینکه بخواد دروغ بگه. ولی ممکنه بعضی ادما خودشون رو درست نشناخته باشن.مثل اینکه شما ازش میپرسی خودت تصمیم آخرو میگیری در همه مسائل زندگی؟ ایشون بگه آره. ولی خودش متوجه نباشه که خیلی اوقات دیگران براش تصمیم گرفتن

البته بازم میگم.فقط با یه جمله از ایشون نمیشه قضاوت کرد،چون تو ازدواج همه دختروپسرا نظر خانواده رو جویا میشن.

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

و از این صحبت کردند که اگر من همسر ایشون بشم خیلی حرفها پیش میاد تو خانوادشون البته به من گفتند که من خودم با تیپ شما مشکلی ندارم

---

خب ایشون که شما رو میشناختن،از حجاب شما هم خبر داشتن، پس چرا اومدن خواستگاری؟؟
خانوادش هم که قبلا شما رو دیدن یا حداقل تو تحقیقات فهمیدن شما چه حجابی داری، حالا دارن فکر میکنن تا نظر قطعی بدن؟؟!!!!!!!!

این آقا هم ظاهرا منتظره ببینه خانوادش شما رو تایید میکنن یا نه؟که الان هم خودش گفته بعدها مشکل پیش میاد!!

سلام مهسا جان.عزیزم توی هر ازدواجی نظر خانواده هم مهمه چون بالاخره شما قراره وقتی با این اقا ازدواج کردی وارد خانواده اش هم بشی پس ایشون این حق رو دارند که نظر خانواده رو هم جویا بشند البته همینطور که خودت گفتی باید نظر اخر رو خود ادم بده.با حرف ریحانه جان کاملا موافقم اینکه برادرها همیشه موقع ازدواج از خواهرهاشون کمک میخوان.البته باید در نظر خواهرشون هم دقت کنی چون به هر حال اونها چون برادرشون رو میشناسند این حرفهارو میزنند.پیشنهادم بهتون اینه که اگر تصمیمتون قطعی شد خیلی قاطعانه به این اقا بگید که باید شما رو با این تیپ قبول کنند. توی اشناییتون سعی کنید کمی زیرکانه موضوعاتی رو مطرح کنید که برای جواب دادن بهش نیاز به مشورت باشه و اینجوری بفهمید که ایا این اقا همیشه گوش به فرمان خانوادشون هستند یا نه .

- - - Updated - - -

ریحانه جان و ستاره عزیز به موضوعات خوبی اشاره کردن. ضمن توجه به این نکات به این هم فکر کن که اگه خانواده یا خود این آقا الان بگن که با تیپ شما مشکل ندارن ، ولی بعدا به شما بگن به خاطر چادری بودن کل خانواده ، شما هم باید چادری بشید ، آیا این کارو می کنید ؟ و اگر این کارو انجام بدید چقدر بابت این موضوع ناراحت می شید ؟

به نظر خودتون به جز موضوع حجاب چه چیزهای دیگه ای از شما دو خانواده با هم متفاوته ؟

آیا همشهری هستین ؟ و اگر نه فرهنگ شهرهاتون چقدر به هم نزدیکه !
آیا از یک قوم هستین ؟ مثل ترک ، کرد ، فارس یا .....

تو جلسه خواستگاری بیشتر پدر خانواده صحبت می کرد یا مادر ؟
به عبارت بهتر خانمها یا آقایون ؟ تو خانواده شما چطور ؟

آیا منظورت از سنتی بودن ، همون مرد سالاریه ؟

چقدر به نظر خودت امروزی هستی ؟ منظور تفکرات امروزیه ؟ این آقا چقدر ؟

آیا نظراتت در مورد روابط الکترونیکی ( ایمیل ، چت و ..... ) شبیه این آقاست ؟
آیا نظراتت در مورد ارتباط با اطرافیان ( دوست ، همکلاسی ، همکار و .... اعم از خانم یا آقا ) شبیه این آقاست ؟

این سوالات رو برای این پرسیدم که بدونم چقدر تفکرات تو و این آقا شبیه هم هست و چقدر از نظر فرهنگی به هم شباهت دارید.


میزان تحصیلات و نحوه آشنایی و مدت آشنایی رو هم حتما بگو.
سوال دیگه ای به ذهنم رسید می پرسم.
موفق باشی.

خیلی ممنونم که بهم کمک میکنید
این اقا 26 سال سن داره
ایشون از فامیل های یکی از دوستانم هستند و از اون طریق با خانوادشون از دور اشنایی دارم اما رفت و امد خانوادگی نداشتیم باهاشون
من طبق حرف خود این اقا بهشون میگم سنتی خودشون گفتن دلشون میخواد سنتی زندگی کنند
بله درسته میگین که همه حتی خود منم با خانوادم مشورت میکنم اما وقتی ایشون میگن خواهرام هنوز نظر قطعی ندادن که این کار بشه یا نه ،من احساس میکنم که نظر قطعی رو خانواده و خواهرهای این اقا باید بگن یعنی من خیلی میترسم که این اقا بعدا تحت تاثیر نظرات خانوادشون فقط عمل کنند ازشون که میپرسم میگن نه اما تو عمل وقتی میگن شما با این تیپ بعدا ممکنه یکی تو فامیل بهتون سلام هم نکنه من واقعا میترسم
این اقا رفت و امد با افراد خانوادشون حتی درجه 2 براشون خیلی مهمه و قتی من بهشون گفتم من ممکنه با بعضی افراد فامیل هم به خاطر اینکه با هم جور نمیشیم و نمیسازیم رفت و امد نکنم گفتند توی فامیل ما چنین چیزی نیست و نمیشه گفت به این دلیل نمیخوام با فلانی برم و بیام
اسمانی جان مادر ایشون خیلی اهل صحبت کردن نیستند و بیشتر خواهرشون صحبت میکنن و تماس ها رو هم ایشون میگیرند
در مورد رفت و امد با دوست و اطرافیان این اقا خشک تر از من هستند و یه سری برنامه هارو ایشون میگن نمیبینن اما من اینطور نیستم
من خودم اینطور نیستم که وقتی بیرون میرم از خونه در مورد تیپ افرادی که تو خیابون میبینم نظر بدم اما ایشون یه 2 بار در مورد افراد نظر منفی میدادن و وقتی بهشون میگم بهم میگن شما بد بین هستی و برداشت اشتباه میکنی
منظورم از سنتی بودن نقش زن تو خانواده است و اینکه خانواده دو طرفمون همشهری هستند
تحصیلات من و این اقا مثل هم هست و از فامیل یکی از دوستانم هستند از چند سال پیش دورادور ایشون رو میشناسم اما نه اینکه رفت و امد خانوادگی داشته باشیم
یه چیز دیگه که این اقا همش به من میگن شما بد برداشت میکنی و بد بین هستی نسبت به من و یه بارم وقتی از یه رفتارشون دلخور شدم و دلیل دلخوری ام رو توضیح دادم بهم گفتن دلیل دلخوری ام رو نمیفهمن و به نظرشون من الکی ناراحت شدو و خیلی رک بهم گفتن به نظرم اومده شما اخلاقتون خوب نیست

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahsa..

خیلی ممنونم که بهم کمک میکنید
این اقا 26 سال سن داره
ایشون از فامیل های یکی از دوستانم هستند و از اون طریق با خانوادشون از دور اشنایی دارم اما رفت و امد خانوادگی نداشتیم باهاشون
من طبق حرف خود این اقا بهشون میگم سنتی خودشون گفتن دلشون میخواد سنتی زندگی کنند
بله درسته میگین که همه حتی خود منم با خانوادم مشورت میکنم اما وقتی ایشون میگن خواهرام هنوز نظر قطعی ندادن که این کار بشه یا نه ،من احساس میکنم که نظر قطعی رو خانواده و خواهرهای این اقا باید بگن یعنی من خیلی میترسم که این اقا بعدا تحت تاثیر نظرات خانوادشون فقط عمل کنند ازشون که میپرسم میگن نه اما تو عمل وقتی میگن شما با این تیپ بعدا ممکنه یکی تو فامیل بهتون سلام هم نکنه من واقعا میترسم
این اقا رفت و امد با افراد خانوادشون حتی درجه 2 براشون خیلی مهمه و قتی من بهشون گفتم من ممکنه با بعضی افراد فامیل هم به خاطر اینکه با هم جور نمیشیم و نمیسازیم رفت و امد نکنم گفتند توی فامیل ما چنین چیزی نیست و نمیشه گفت به این دلیل نمیخوام با فلانی برم و بیام
اسمانی جان مادر ایشون خیلی اهل صحبت کردن نیستند و بیشتر خواهرشون صحبت میکنن و تماس ها رو هم ایشون میگیرند
در مورد رفت و امد با دوست و اطرافیان این اقا خشک تر از من هستند و یه سری برنامه هارو ایشون میگن نمیبینن اما من اینطور نیستم
من خودم اینطور نیستم که وقتی بیرون میرم از خونه در مورد تیپ افرادی که تو خیابون میبینم نظر بدم اما ایشون یه 2 بار در مورد افراد نظر منفی میدادن و وقتی بهشون میگم بهم میگن شما بد بین هستی و برداشت اشتباه میکنی
منظورم از سنتی بودن نقش زن تو خانواده است و اینکه خانواده دو طرفمون همشهری هستند
تحصیلات من و این اقا مثل هم هست و از فامیل یکی از دوستانم هستند از چند سال پیش دورادور ایشون رو میشناسم اما نه اینکه رفت و امد خانوادگی داشته باشیم
یه چیز دیگه که این اقا همش به من میگن شما بد برداشت میکنی و بد بین هستی نسبت به من و یه بارم وقتی از یه رفتارشون دلخور شدم و دلیل دلخوری ام رو توضیح دادم بهم گفتن دلیل دلخوری ام رو نمیفهمن و به نظرشون من الکی ناراحت شدو و خیلی رک بهم گفتن به نظرم اومده شما اخلاقتون خوب نیست

---

یه مقداری تفاوت رفتاری یا شاید فرهنگی رو دارید. اما اینکه این مقدار زیاد هست یا کم الان نمیشه نظر داد. مسلما دو آدم کاملا شبیه هم نمیشن. اگر میزان این اختلاف کم باشه ، میشه ازش چشم پوشی کرد ، اما اگر زیاد باشه زندگی رو دچار مشکل می کنه .
عزیزم میشه بیشتر توضیح بدی در مورد موارد زیر :
- مشکلی که شما ناراحت شدین و ایشون درک نکردن (اگر قابل ذکره ) بگو که چی بوده
- در مورد تیپ افراد چه صحبتی کردن ؟ اگه ممکنه جمله شو بگو.
- "اما تو عمل وقتی میگن شما با این تیپ بعدا ممکنه یکی تو فامیل بهتون سلام هم نکنه " این جمله یعنی چی ؟ یعنی ممکنه کسی به شما سلام نکنه به خاطر تیپتون یا چیز دیگه ایه ؟
- در مورد ارتباط با دوستان و ... صحبتی بینتون پیش اومده ؟ نظرشون چیه ؟

برای ازدواج اصلا عجله نکن ، یک سری مشکلات انگار داره خودش رو نشون میده
ایشون هنوز ظاهر شما رو نپسندیده و رک به شما گفته اخلاقتون خوب نیست .

سعی کن بیشتر بشناسیش .

در مورد تیپ من ایشون بهم گفتن اگه شما حجابت رو کاملا رعایت کنی و مانتوی مناسب بپوشی یعنی همین جور که تو این چند بار دیدم میپوشین مشکلی ندارم و چندین بار هم بهم گفتن که به نظرشون ادم باید تاوان بده برای دوست داشتن توی زندگی مشترک و گفتند احساس میکنند من اگر ببینم یه جا ایشون ناراحت هستند از تیپ من من به خاطرشون حاضرم عوض بشم و چند تا مثال برام زدن از دوستان و اشنایانشون که همسراشون اول خیلی فرق میکردن اما کمک کم به خاطر زندگی شون تغییر کردن اما وقتی بهشون گفتم شما منظورت اینه که منم بعدا عوض بشم گفتند نه چنین منظوری ندارند و فقط مثال زدند
ببینید من با این اقا توی این چند جلسه بیشتر در مورد اینکه اگر من با این اقا ازدواج کنم همه براشون خیلی سنگین هست که ایشون با خانمی با این تیپ ازدواج کردند و گفتند خیلی حرف ایجاد میشه و گفتند ممکنه یه سری تو فامیل اصلا سلام نکنن به من به خاطر ظاهرم اما کم کم باهام خوب میشن و کلی از این جور حرفها که حالا فلانی چی میگه و فلانی چه برخوردی میکنه تا جایی که من به ایشون گفتم مگه میخواین قتل کنین
من اصلا خیلی برام قابل درک نیست که این اقا اینقدر در مورد تیپ من صحبت میکنن ،اول اینکه من یه تیپ خیلی ساده دارم و اینکه من هیچوقت روی ظاهر ادما نگاه نمیکنم و به شخصیتشون نگاه میکنم
این در مورد تیپ خودم و در مورد تیپ دخترها توی خیابون چندین بارنظر دادند و به طور مثال وقتی یه خانمی رو دیدند با یه ظاهر که اصلا هیچ موردی نداشت به نظر من ،ایشون گفتند ببینید چجوری با چه ظاهرهای بدی میان توی خیابون و یه سری نظر در مورد این خانم دادند و منم بهشون گفتم چجوری به خودتون حق میدین به ظاهر ادما قضاوت کنید و بدون اینکه بشناسینشون
در مورد رفت و امد با دوستان صحبتی نشده فعلا
در مورد موضوعی که ناراحت شدم ایشون از من خواستند که بریم با یکی از اعضای خانوادشون صحبت کنیم و من هم قبول کردم و رفتم اما اونجا هم جو برام خیلی سنگین بود و هم اینکه اونجا اولین بحثی که شروع شد در مورد تیپ من بود طرز برخوردها (من واقعا تیپ ساده ای دارم و خیلی برام جای تعجب بود) و یه سری صحبت کردند که من واقعا اونجا احساس کردم یه مشکل بدی دارم و ادم درستی نیستم و از صحبتها خیلی ترسیدم و ناراحت شدم و اما بعدا ایشون بهم گفتند الکی ناراحت شدی و مدام بهم میگن خیلی بدبین هستی
ببخشید خیلی حرف زدم اما میخواستم شرایطم رو کامل توضیح بدم

عزیزم اول اینکه هر مشکل کوچیکی رو تو آشنایی می بینی باید تا ده برابر بزرگتر کنی و ببینی می تونی تو زندگی کنار بیای با اون یا نه ؟
دوم اینکه پذیرش موضوع خیلی مهمیه . ایشون با این حرفشون دارن به شما میگن که شما مورد پذیرش واقع نمیشی از طرف خانواده و فامیل .
مطمئنا بعدا در مورد عوض کردن پوشش شما اقدام خواهد کرد. اینو شک نداشته باش.
اما مسئله پوشش نیست. چه اینکه انسان ممکنه به خاطر همسرش حتی نحوه پوشش رو تغییر بده . مراقب باش که این موضوعات اختلافات فرهنگی نباشه که قابل حل نیست.
همون طور که گفتم در مورد ارتباط با دوستانت ، نحوه برخورد با فامیل ،همکلاسی یا همکار آقا ، و ارتباطات الکترونیکی (ایمیل و .... ) نظر ایشون رو جویا شو و با نظر خودت بسنج.
اگه تونستی این سوالات رو بپرسی به همراه یه سری سوالات دیگه که در پست های دیگه من هست و جواب ندادی، جواب ها رو بنویس.

راستی نظر ایشون در مورد مشاوره ازدواج چیه ؟

به نظر خودتون به جز موضوع حجاب چه چیزهای دیگه ای از شما دو خانواده با هم متفاوته ؟
از نظر رفتاری به نظرم میاد خانودشون ادمهای مهربونی باشند تا الان بیشتر در مورد پوشش دو تا خانواده بحث شده و خانواده ایشون پر جمعیت هستند خیلی اما باهم مهربونند احساس کردم و خانواده من نسبت به اونها خیلی کم جمعیت هستند و ایشون کوچکترین فرزند خانواده هستند و خواهراشون یا برادزاشون حتی عروس و دادماد هم دارند اما من تنها خواهرم تازه ازدواج کرده و خانواده من از جهت مادی در سطح بالاتری هستند اما من تو صحبت هام با ایشون اصلا به جهت مالی کاری نداشتم و یعنی تو معیارهام برای یه ازدواج درجه ی اهمیت پایینی داره
آیا همشهری هستین ؟ و اگر نه فرهنگ شهرهاتون چقدر به هم نزدیکه !
آیا از یک قوم هستین ؟ مثل ترک ، کرد ، فارس یا .....
بله من با ایشون همشهری هستم و از یک قوم
تو جلسه خواستگاری بیشتر پدر خانواده صحبت می کرد یا مادر ؟
به عبارت بهتر خانمها یا آقایون ؟ تو خانواده شما چطور ؟
تو خانواده ی من پدر و مادرم در یه حد صحبت میکردند و اما صحبتهای اصلی رو پدرم و در خانواده ی ایشون بیشتر برادر و خواهر بزرگترشون
آیا منظورت از سنتی بودن ، همون مرد سالاریه ؟
من سنتی بودن این اقا رو بیشتر روی حرفهای خودشون میگم که گفتن من دوست دارم سنتی زندگی کنم و میگفتن دوست دارند حتی محیط داخل خونشون هم سنتی باشه و دوست دارند وقتی میان داخل خونه خونه براشون مثال غذا اماده باشه اما من اینطور نیستم من حتی دکوراسیون خونمم مدرن باشه من اصلا زن سنتی نیستم
گاهی اوقات فکر میکنم این اقا چون همیشه از نظر جنس مخالف فقط خواهراشون و مادرشون رو دیدن و اونها زن سنتی هستند و دقیقا همین ویژگی ها رو که گفتند دارند خواهراشون یه همسر مثل اونها میخواهند
آیا نظراتت در مورد روابط الکترونیکی ( ایمیل ، چت و ..... ) شبیه این آقاست ؟
آیا نظراتت در مورد ارتباط با اطرافیان ( دوست ، همکلاسی ، همکار و .... اعم از خانم یا آقا ) شبیه این آقاست
در مورد روابط الکترونیکی تا اینجا که به نظرم رسیده مشکلی نداشته باشند اما من خودم به چت کردن علاقه ای ندارم
در مورد روابط با اقا با ایشون صحبتی نکردم
میزان تحصیلات و نحوه آشنایی و مدت آشنایی رو هم حتما بگو.
من و این اقا هر دو در یه رشته لیسانس داریم و مدت اشنایی رو هم یه 3 سال پیش به خاطر درسم با ایشون اشنا شدم که چند ماه بعدش ایشون از من خواستگاری کردند و من به خاطر عقاید خاصشون بهشون جواب منفی دادم و الان دوباره از طریق همون دوستی که گفتم فامیل ایشون هستند دوباره خواستگاری کردند و من تصمیم گرفتم با ایشون صحبت کنم چون گفته بودند که نظراتشون با دو سال پیش خیلی فرق کرده و دیگه مثل گذشته نیستند و منم چون از راه اشنایی که از راه دور داشتم میدونستم پسر خوبی هستند گفتم باهم صحبت کنیم و خانواده ها با هم اشنا بشند
راستی نظر ایشون در مورد مشاوره ازدواج چیه ؟
در این مورد هم تاحالا صحبتش رو نکردم با ایشون .
من اکثر سوالایی که از این اقا میپرسم جواب درست نمیگیرم و یا ایتکه تو رفتارشون خلاف حرفشون رو میبینم دقیقا نمیدونم چجوری باید از یه خواستگار سوال پرسید و چی پرسید که جواب درستتر بگیرم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط asemani

اینارو هم گوش بده . خوبه . بهت ایده میده . راهنماییه اینه که تو جلسه خواستگاری چه سوالاتی بپرسیم تا طرف رو دقیق بشناسیم . نه اینکه سوالات شعاری بپرسیم .
البته سوالات آخر فایل صوتیه . یعنی جلسات آخر. اگه عجله داری فقط جلسات آخرو گوش بده . اما بعد سر فرصت از اول تا آخرش رو گوش کن. خیلی خوبه . موفق باشی.
دانلود رایگان سخنرانی های روانشناسی - دانلود سمینار ازدواج موفق (دکتر شاهین فرهنگ)

- - - Updated - - -

سوالات جلسه خواستگاری از اواسط جلسه 6 شروع می شود و تا جلسه ی هفتم ادامه می یابد

---

خانمی اینو داشته باش فعلا. میام باز.

سلام دوستان من به این اقا جواب منفی دادم به خاطر دلایلی که درشون شک داشتم و اینجا گفتم اما این اقا ازم خواستن دوباره فکر کنم نمیدونم چیکار کنم،دوستان لطفا بهم کمک کنید تا تصمیم اشتباه نگیرم از نظر سطحی باید بگم من میدونم این اقا منو دوست دارن و خیلی ادم احساساتی و مهربونی هستند و من خیلی دوست دارم همسر آینده ام احساساتی باشند از نظر قیافه ای هم خوشگل هستند اما من تیپ و هیکلشون رو دوست ندارم و من وقتی ایشون رو می بینم از اکثر رفتاراشون خوشم نمیاد و اینکه وقتی میبینمشون به جای خوشحال شدن ناراحت میشم من از رفتارای این اقا فهمیدم منو دوست دارن و اما نمیدونم خودم هیچ احساسی نسبت بهشون ندارم ،همه میگن منم اول همینطور بودم قبل ازدواج ازش خوشم نمیومد اما کم کم بهش علاق مند میشی اما اگه بهش علاقه پیدا نکردم چیکار کنم..............از جهات دیگه هم باید بگم این اقا از نظر ایمان و اخلاق و خوب بودن خانوادشون و مهربونی خانوادشون خیلی خوبن(البته من خیلی از رفتارای این اقا رو بچه گونه میدونم )از لحاظ مذهبی این اقا مومن ترند (قبلا توضیح دادم که چه بحث هایی داشتیم وبرای حجاب من ترس من از اینکه حرفشون بعدا عوض بشه) از نظر تحصیلی من و این اقا در یه حد و هم رشته هستیم اما این اقا در حال حاظر سرباز هستند و شغلی ندارند و اینکه پدرشون از نظر مالی جوری نیستند که بتونن پشتوانه ی ایشون باشن البته پدرشون از لحاظ اخلاقی خیلی ماه هستند ...........خواهش میکنم بهم کمک کنید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahsa..

من وقتی ایشون رو می بینم از اکثر رفتاراشون خوشم نمیاد و اینکه وقتی میبینمشون به جای خوشحال شدن ناراحت میشم من از رفتارای این اقا فهمیدم منو دوست دارن و اما نمیدونم خودم هیچ احساسی نسبت بهشون ندارم

---

سلام
عزیزم به خاطر اینکه از بعضی از رفتاراش خوشت نمیاد و وقتی میبینیش ناراحت میشی چیه؟ اینکه بقیه میگن اونها هم اول اینطوری بودن بعد خوششون اومد در مورد همه صدق نمی کنه. فکر کنم شما الان چند ماهی میشه که با ایشون صحبت می کنی اگه تو این مدت به دلت ننشسته و حتی اخلاقش هم شمارو جذب نکرده ممکنه با گذشت زمان هم نتونه به دلت بشینه. تا حالا شده باهاش بیرون بری ؟ از اینکه باهاش همقدم میشی یا کنارش میشینی احساس خوبی بهت دست میده یا نه می خوایی زود این دیدارتون تموم بشه..
این که ایشون شغلی هم ندارن خودش موضوع بزرگیه .
دلیل اینکه با وجود جواب منفی شما باز هم اصرار میکنن چیه میدونید؟

سلام ممنونم که کمکم میکنی .این اقا 2 ماه پیش برای بار دوم اومدن خواستگاری من و من چندبار با ایشون بیرون رفتم توی اون 2 بار اول نه دلم میخواست بیشتر پیششون باشم و نه اینکه میخواستم برم فقط ایشون مدام میگفت اصلا دلش نمیخواد بره خونه اما یه که رفتم بیرون باهاشون خیلی از رفتاراشون حرص خوردم و ناراحت شدم و دلم میخواست زودی برگردم خونه /ایشون توی اون مدت خیلی به من ابراز علاقه میکردن اما بعدش من به دلایلی که گفتم جواب منفی دادم /نمیدونم چرا دوباره میخوان که من فکر کنم /ایشون میگن سربازیشون که تموم بشه شغل براشون هست اما نمیدونم

سلام
دوست عزیز به نظر من مهم ترین چیز تو ازدواج این که هر دو طرف به دل هم بشینن ولی اگه ایشون به دل شما نشسته هیچ کدام از نکات مثبتش مهم نیست چون ادم باید یکی رو دوستداشته باشه تا بتونه باهاش زندگی کنه کنارش باشه پشتش باشه ادم وقتی از کسی خوشش نمیاد هرچه قدرم طرف دوستش داشته باشه فاید نداره این نظر منه

سلام نیلو جان ممنونم ازت /بله نظر منم دقیقا مثل شماست و دوست داشتن این اقا ناراحتم میکنه بیشتر تا خوشحال ولی خیلی ها هی بهم گفتن که اشتباه میکنی و مهم نیست و کم کم به دلت میشینه و ما هم همینطور بودیم اول ازدواج و حالا نسبت بهش گارد گرفتی و منم اول ازدواج اصلا خوشم نمی اومد از شوهرم و احساست کم کم عوض میشه و داری اشتباه میکنی

دوستان لطفا بهم کمک کنید

سلام دوستان،با آرزوی قبولی طاعات و عباداتتون،ازتون راهنمایی میخاستم
پسری از من خواستگاری کرده و چند جلسه با هم صحبت داشتیم تا حالا تنها اختلافمون سر این مسئله بوده که ایشون با دختر خاله و دختر دایی شون (که 8-9 سال از این آقا کوچکتر هستند و آنها اهل حجاب و ... نیستند) دست میدهند و به گفته خودشون آنها برای دست دادن پیش قدم میشوند البته ایشون اهل نماز و روزه هستند و وقتی این حرف رو زدند من گفتم که نمیشه آدم به هر قسمت از دستورات دین که دوست داشت عمل کنه هر جایی رو هم که بر خلاف میلش بود عمل نکنه. حالا قراره رو این مسئله بیشتر با هم صحبت کنیم. من ممنون میشم اگر که بنده رو مورد لطف و راهنمایی خودتون قرار بدید تا بدونم چه جوری میتونم با ایشون به تفاهم برسم

e.sh عزیز سلام:72:شما باید یه پست جدید با یه عنوان مناسب ایجاد کنید تا دوستان بتونن بهتون کمک بکنند

- - - Updated - - -

e.sh عزیز سلام:72:شما باید یه پست جدید با یه عنوان مناسب ایجاد کنید تا دوستان بتونن بهتون کمک بکنند

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahsa..

سلام ممنونم که کمکم میکنی .این اقا 2 ماه پیش برای بار دوم اومدن خواستگاری من و من چندبار با ایشون بیرون رفتم توی اون 2 بار اول نه دلم میخواست بیشتر پیششون باشم و نه اینکه میخواستم برم فقط ایشون مدام میگفت اصلا دلش نمیخواد بره خونه اما یه که رفتم بیرون باهاشون خیلی از رفتاراشون حرص خوردم و ناراحت شدم و دلم میخواست زودی برگردم خونه /ایشون توی اون مدت خیلی به من ابراز علاقه میکردن اما بعدش من به دلایلی که گفتم جواب منفی دادم /نمیدونم چرا دوباره میخوان که من فکر کنم /ایشون میگن سربازیشون که تموم بشه شغل براشون هست اما نمیدونم

---

مهسا خانوم از چه رفتاری حرص خورید؟ کامل توضیح بدید؟ از چی نارحت شدید

نقاط ضعف غیر سرباز بودن و عدم اشتغالشون هست؟ چیزی غیر از اینا حس کردید؟

کامل توضیح بدید.

اینجوری که متوجه شدم این آقا نقاط مثبت زیادی خودش و خانوادش داره که انعکاسه همون خانوادست. و میتونه تاثیر گذار باشه (حسم از رو حرفای شما البته اینه )

مهسا خانوم از چه رفتاری حرص خورید؟ کامل توضیح بدید؟ از چی نارحت شدید

نقاط ضعف غیر سرباز بودن و عدم اشتغالشون هست؟ چیزی غیر از اینا حس کردید؟

کامل توضیح بدید.

سلام مرسدس عزیز ممنونم از لطفتون/اول نقاط مثبت این اقا رو میگم اینکه چون ایشون من رو از طریق یه دوست شناختن و فامیل دوستم هستند تقریبا نسبت به ایشون شناخت هست و اینکه با هم هم رشته هستیم و این میتونه تو اینده شغلی دو طرف و اینکه اهل همراهی هستند مهم باشه و از نظر اخلاقی منطقی هستند تا جایی که من فهمیدم و با ایمان و اینکه خانوادشون با اینکه خیلی مال ندارند اما واقعا با هم هستند و مهربون و صمیمی اما از نظر مالی ایشون فعلا که شغل ندارند و خانه هم ندارند که خانوادشون گفتند هم شغل براش هست و هم خونه براش میگیرند و از نظر مالی با هم تقریبا فرق داریم و خانواده ی من اوضاع مالی بالاتری دارند و من اصلا از جهت مالی با ایشون حرفی نزدم و کلا توی چند باری که باهاشون حرف زدم اصلا جذب این اقا نمیشم /همه دوستان بهم گفتند که کم کم به دلت میشینه و همه همینطور هستند و حالا تو نسبت بهش جبهه گرفتی و اشتباه نکن علاقه بوجود میاد و از اینجور حرفها اما من ترسیدم از این ازدواج یکی به همین دلیل که گفتم و یکی هم از این جهت که ایشون خانواده ی خیلی مذهبی نسبت به من دارند و طی صحبتهایی که باهم کردیم ایشون خیلی رک به من گفتند توی خانوادشون ممکنه به من به خاطر ظاهرم یه افرادی به من به طور مثال حتی به من سلام نکنند و یه سری موضوعهای دیگه که به خاطر همین یه سری اختلاف عقاید که من با ایشون دارم ..................... از رفتارم که گفتم حرص میخورم به خاطر اینکه ایشون خیلی از خودراضی و رک و اعتماد به نفس بالا دارند و یه سری رفتارای بچه گونه زیاد دارند و اینکه یه جا که من ناراحت شدم و بهشون گفتم که من بی احترامی شده قبول نکردند و بهم گفتند اخلاقم خوب نیست و خیلی بدبین هستند.........................لطفا راهنماییم کنید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahsa..

مهسا خانوم از چه رفتاری حرص خورید؟ کامل توضیح بدید؟ از چی نارحت شدید

نقاط ضعف غیر سرباز بودن و عدم اشتغالشون هست؟ چیزی غیر از اینا حس کردید؟

کامل توضیح بدید.

سلام مرسدس عزیز ممنونم از لطفتون/اول نقاط مثبت این اقا رو میگم اینکه چون ایشون من رو از طریق یه دوست شناختن و فامیل دوستم هستند تقریبا نسبت به ایشون شناخت هست و اینکه با هم هم رشته هستیم و این میتونه تو اینده شغلی دو طرف و اینکه اهل همراهی هستند مهم باشه و از نظر اخلاقی منطقی هستند تا جایی که من فهمیدم و با ایمان و اینکه خانوادشون با اینکه خیلی مال ندارند اما واقعا با هم هستند و مهربون و صمیمی اما از نظر مالی ایشون فعلا که شغل ندارند و خانه هم ندارند که خانوادشون گفتند هم شغل براش هست و هم خونه براش میگیرند و از نظر مالی با هم تقریبا فرق داریم و خانواده ی من اوضاع مالی بالاتری دارند و من اصلا از جهت مالی با ایشون حرفی نزدم و کلا توی چند باری که باهاشون حرف زدم اصلا جذب این اقا نمیشم /همه دوستان بهم گفتند که کم کم به دلت میشینه و همه همینطور هستند و حالا تو نسبت بهش جبهه گرفتی و اشتباه نکن علاقه بوجود میاد و از اینجور حرفها اما من ترسیدم از این ازدواج یکی به همین دلیل که گفتم و یکی هم از این جهت که ایشون خانواده ی خیلی مذهبی نسبت به من دارند و طی صحبتهایی که باهم کردیم ایشون خیلی رک به من گفتند توی خانوادشون ممکنه به من به خاطر ظاهرم یه افرادی به من به طور مثال حتی به من سلام نکنند و یه سری موضوعهای دیگه که به خاطر همین یه سری اختلاف عقاید که من با ایشون دارم ..................... از رفتارم که گفتم حرص میخورم به خاطر اینکه ایشون خیلی از خودراضی و رک و اعتماد به نفس بالا دارند و یه سری رفتارای بچه گونه زیاد دارند و اینکه یه جا که من ناراحت شدم و بهشون گفتم که من بی احترامی شده قبول نکردند و بهم گفتند اخلاقم خوب نیست و خیلی بدبین هستند.........................لطفا راهنماییم کنید

---

خوب مهسا خانوم رفتارای بچه گانشو مثال بزن و ناراحتیتون رو با مثال و توضیح کامل بده

از چی دقیقا ناراحت شدید؟ که ایشون گفتن اخلاقتون خوب نیست واضحتر توضیح بدید

ممنونم

ممنونم ازتون مرسدس جان، اول بگم اشتباه تایپی شد میخواستم بگم ایشون به من میگن که نسبت بهشون بدبین هستم اما در واقع من به خودم حق میدم برای ازدواج ام اول به طرفم بدبین باشم تو هر موردی تا بعد بتونم اطمینان کامل بکنم، در مورد ناراحتی ام در واقع بیشتر عصبانیتم اینکه در یه جلسه که من با ایشون رفتم پیش یکی از اعضای خانوادشون به پیشنهاد ایشون که گفتند بزرگترم هستند و گفتند دوست دارند با من اشنا بشم منم قبول کردم و رفتم اونجا جو برام سنگین بود و توی صحبتهایی که کردند از همون اول راجع به این بود که تیپ من با خانواده ی ایشون فرق میکنند و ممکنه من با موجی از برخوردها مواجهه بشم (من از نظر ظاهری مانتویی هستم اما سر و سنگین و تیپ ساده ای دارم خود این اقا به من گفتند که تیپ و ظاهرتون رو دوست دارم ) و اینکه فلان عروس مانتویی که اومد برخورد فلانی چه جور بود و فلانی هنوز از اون عروس خوشش نمیاد و خلاصه حرف ین بود که خیلی ها از تیپ من خوششون نخواهد امد و برخورد میشه و من اونجا احساس کردم واقعا یه مشکل خیلی بزرگی دارم که باید یه جوری پوشش بدن که کسی نفهمه این مشکل منو و ناراحت شدم و بعدا که ایشون متوجه شدند گفتند من نباید ناراحت میشدم و تازه بی احترامی کردم به اون فرد خانوادشون که منو دیدن وقتی که ناراحت شدم و گفتنند من خیلی بدبینم .............. اینکه میگم خیلی بچه هستند به چند دلیل یکی اینکه از همون بار اول که فقط جهت اشنایی خانواده ها همو دیدیم و اینکه خانواده ایشون با من اشنا بشن ایشون شروع کردند به من اس ام اس عشقولانه دادند و منو با اسمهای خاص خطاب کردند که اینکارشون که ما هنوز اصلا با هم هیچ حرفی نزدیم و هیچ تفاهمی نرسیدیم بچگیه ........ نمیدونم من اشتباه میکنم یا کسایی که میگن کم کم ازش خوشت میاد و جذبش میشی ............لطفا بهم کمک کنید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahsa..

ممنونم ازتون مرسدس جان، اول بگم اشتباه تایپی شد میخواستم بگم ایشون به من میگن که نسبت بهشون بدبین هستم اما در واقع من به خودم حق میدم برای ازدواج ام اول به طرفم بدبین باشم تو هر موردی تا بعد بتونم اطمینان کامل بکنم، در مورد ناراحتی ام در واقع بیشتر عصبانیتم اینکه در یه جلسه که من با ایشون رفتم پیش یکی از اعضای خانوادشون به پیشنهاد ایشون که گفتند بزرگترم هستند و گفتند دوست دارند با من اشنا بشم منم قبول کردم و رفتم اونجا جو برام سنگین بود و توی صحبتهایی که کردند از همون اول راجع به این بود که تیپ من با خانواده ی ایشون فرق میکنند و ممکنه من با موجی از برخوردها مواجهه بشم (من از نظر ظاهری مانتویی هستم اما سر و سنگین و تیپ ساده ای دارم خود این اقا به من گفتند که تیپ و ظاهرتون رو دوست دارم ) و اینکه فلان عروس مانتویی که اومد برخورد فلانی چه جور بود و فلانی هنوز از اون عروس خوشش نمیاد و خلاصه حرف ین بود که خیلی ها از تیپ من خوششون نخواهد امد و برخورد میشه و من اونجا احساس کردم واقعا یه مشکل خیلی بزرگی دارم که باید یه جوری پوشش بدن که کسی نفهمه این مشکل منو و ناراحت شدم و بعدا که ایشون متوجه شدند گفتند من نباید ناراحت میشدم و تازه بی احترامی کردم به اون فرد خانوادشون که منو دیدن وقتی که ناراحت شدم و گفتنند من خیلی بدبینم .............. اینکه میگم خیلی بچه هستند به چند دلیل یکی اینکه از همون بار اول که فقط جهت اشنایی خانواده ها همو دیدیم و اینکه خانواده ایشون با من اشنا بشن ایشون شروع کردند به من اس ام اس عشقولانه دادند و منو با اسمهای خاص خطاب کردند که اینکارشون که ما هنوز اصلا با هم هیچ حرفی نزدیم و هیچ تفاهمی نرسیدیم بچگیه ........ نمیدونم من اشتباه میکنم یا کسایی که میگن کم کم ازش خوشت میاد و جذبش میشی ............لطفا بهم کمک کنید

---

خوب ایشون هر چه قدر هم نکات مثبتی داشته از نظر اخلاقی که من اشتباه کردم از صحبتای شما برداشت من 1 آقای فول پروتکل بود ولی اینکه خاهراشون یا فامیل و... باید شمارو تایید کنن یا این آقا منتظر تایید این و اون هستن نقاط ضعفی هستش که بعد زندگی میتونه تاثیر گذار منفی باشه و جای فکر و تعمل دیگه ای داره

اینکه با ظاحر شما مشکل دارن بنظر من درستش اینکه شمارو تو همین غالبی که هستید قبول کنن ، مگر اینکه خودتون قبول کنید و خودتون رو تغییربدهید
اس ام اس و.... بله حق با شماست و به نوعی کم تجربگی و بچگی هستش و اینکه اختیار عمل رو واضح به خواهراشون یا فامیل اینا در مورد ظاحر و.... بدن عامل بچگی و عدم استقلال و خط فکری ایشون هستش.
و حرف شنوی و تاثیر پذیری و ... ایشون میتونه تو زندگی خیلی تاثیر گذار باشه و به قوله معروف آشپز که چنتا بشه غذا یا شور میشه یا بی نمک.
البته من براساس حرفای شما اینارو استنباط کردم.
براتون آرزوی خوشبتی میکنم

ممنونم از راهنمایهاتون مرسدس جان / ایشون خودشون میگن من تیپ شما رو قبول دارم و هیچ مشکلی ندارم و اینکه میگن من به حرفهای دیگرون هیچ کاری ندارم و نظر خودم فقط مهمه مشورت میکنم با همشون اما تصمیم نهایی رو خودم میگیرم اما رفتاراشون متفاوته بعدش هم که من میگم شما اینطور رفتار کردی و اینطور میگی بهم گفتن من بد برداشت میکنم و کلا از قبل نسبت به ایشون بدبین هستم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahsa..

خوب ایشون هر چه قدر هم نکات مثبتی داشته از نظر اخلاقی که من اشتباه کردم از صحبتای شما برداشت من 1 آقای فول پروتکل بود ولی اینکه خاهراشون یا فامیل و... باید شمارو تایید کنن یا این آقا منتظر تایید این و اون هستن نقاط ضعفی هستش که بعد زندگی میتونه تاثیر گذار منفی باشه و جای فکر و تعمل دیگه ای داره

اینکه با ظاحر شما مشکل دارن بنظر من درستش اینکه شمارو تو همین غالبی که هستید قبول کنن ، مگر اینکه خودتون قبول کنید و خودتون رو تغییربدهید
اس ام اس و.... بله حق با شماست و به نوعی کم تجربگی و بچگی هستش و اینکه اختیار عمل رو واضح به خواهراشون یا فامیل اینا در مورد ظاحر و.... بدن عامل بچگی و عدم استقلال و خط فکری ایشون هستش.
و حرف شنوی و تاثیر پذیری و ... ایشون میتونه تو زندگی خیلی تاثیر گذار باشه و به قوله معروف آشپز که چنتا بشه غذا یا شور میشه یا بی نمک.
البته من براساس حرفای شما اینارو استنباط کردم.
براتون آرزوی خوشبتی میکنم

---

همون پست منو تکرار کردید!! متن جدیدتون نیومده !!

ممنونم از راهنمایهاتون مرسدس جان / ایشون خودشون میگن من تیپ شما رو قبول دارم و هیچ مشکلی ندارم و اینکه میگن من به حرفهای دیگرون هیچ کاری ندارم و نظر خودم فقط مهمه مشورت میکنم با همشون اما تصمیم نهایی رو خودم میگیرم اما رفتاراشون متفاوته بعدش هم که من میگم شما اینطور رفتار کردی و اینطور میگی بهم گفتن من بد برداشت میکنم و کلا از قبل نسبت به ایشون بدبین هستم.......................................... ..............حالا من سوالم یکی اینکه میگم جذبشون نشدم و احساسی نسبت بهش تا الان ندارم و اکثرا بهم میگن اشتباه میکنم و نسبت بهش جبهه گرفتم و کم کم بهش علاقه پیدا میکنم خیلی ها همینطور بودن این حرفها درسته که میگن و با توجه به اینکه از ایشون از من خواستن من بازم فکر کنم و من نمیخوام ایشون رو اذیت کنم چه کار کنم........................خواهش میکنم بهم بگین ایا این احساس بعدا ایجاد میشه؟؟؟؟؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahsa..

ممنونم از راهنمایهاتون مرسدس جان / ایشون خودشون میگن من تیپ شما رو قبول دارم و هیچ مشکلی ندارم و اینکه میگن من به حرفهای دیگرون هیچ کاری ندارم و نظر خودم فقط مهمه مشورت میکنم با همشون اما تصمیم نهایی رو خودم میگیرم اما رفتاراشون متفاوته بعدش هم که من میگم شما اینطور رفتار کردی و اینطور میگی بهم گفتن من بد برداشت میکنم و کلا از قبل نسبت به ایشون بدبین هستم.......................................... ..............حالا من سوالم یکی اینکه میگم جذبشون نشدم و احساسی نسبت بهش تا الان ندارم و اکثرا بهم میگن اشتباه میکنم و نسبت بهش جبهه گرفتم و کم کم بهش علاقه پیدا میکنم خیلی ها همینطور بودن این حرفها درسته که میگن و با توجه به اینکه از ایشون از من خواستن من بازم فکر کنم و من نمیخوام ایشون رو اذیت کنم چه کار کنم........................خواهش میکنم بهم بگین ایا این احساس بعدا ایجاد میشه؟؟؟؟؟؟

---

در مورد اینکه بعد ازدواج علاقه ایجاد میشه نسبیه ممکنه بشه و ممکنه نشه خیلی علاقه بینشون بخاطر همراهی و وابستگی و روابط و روابط جنسی بیشون ایجاد میشه و بعضی هم نمیشه

نمیشه براش 1 نسخه براش پیجید.
ممکنه بشه و ممکنه نشه ولی بحرحال وابستگی معمولا بین 2 طرف ایجاد میشه

منتها چیزی که بنظر من مهمه اینکه خودشون مستقل تصمیم نمیگیرن جای فکر و آنالیز زیادی داره !!!! ممکنه ایشون ادم خیلی خوبی باشن ولی همین قضیه زندگی آیندشون رو تحت تاثیر قرار بده

تو مردا استقلال فکر و خط فکری بنظر من خیلی مهمه

ببینید ایشون در حال حاظر شغل ندارند و تنها یه حقوق سربازی رو دارند و همون طور که گفتم خانوادشون با اینکه اینکه از نظر اخلاقی و محبت خیلی بالا هستند اما از نظر مالی بالا نیستند و اما من با وجود اینکه شرایط مالی تو این شرایط اقتصادی مهم شده من به این موضوع مالی کاری نداشتم و با اینکه ویژگی مالیشون رو میدونستم رفتم و باهاشون صحبت کردم و توی صحبتهام یکی همین به این موضوع رسیدم که از نظر احساسی با اینکه ایشون خیلی به من ابراز علاقه میکردن اما من توی اون چند دفعه که با هم صحبت میکردیم هیچ احساسی ندارم بهشون و جذب ایشون نشدم و اکثرا رفتاراشون حرصم داد و یکی این موضوع که ایشون رفتار بچگونه داشتند با من و اینکه بترسم الان بگن تیپ شمارو قبول دارم اما بعدا نظرشون عوض بشه با توجه به برخورداهای اطرافیان.................................. ..........من به خاطر این دو مساله به ایشون جواب منفی دادم و بهشون گفتم در واقع با اینکه ایشون از نظر اخلاقی پسر خوبی هستند اما من از این ازدواج میترسم احساس میکنم حتی اگر من کم کم به ایشون علاقه پیدا کنم و احساسم عوض بشه ممکنه از جهت اینکه ایشون و خانوادشون (با اینکه واقعا مهربون و صمیمی هستند و این مهربونیشون با هم رو خیلی دوست دارم اما بالاخره اعتقادی هست که دارند و قابل احترام ) از ما مذهبی تر هستند میترسم توی مسایل دیگه زندگی دچار اختلاف بشم با ایشون ........... نمیدونم حالا که ازم خواستن دوباره فکر کنم دوستان بهم میگن این خیلی تو رو دوست داره از رفتاراش معلومه و تو هم بهش علاقه پیدا میکنی اما اگه علاقه ایجاد نشد چی میترسم اشتباه کنم میترسم

- - - Updated - - -

مرسدس جان در مورد اینکه میگین استقلال فکری ندارن و منم قبول دارم و میترسم چون همیشه در کنار مادر و خواهراشون بودن و خیلی با جنس مخالف نبودن و در واقع خیلی تو جامعه نبودند دقیقا بر خلاف من که همیشه از بچگی برای کارام که ممکن بود خودم رو میفرستادن جلو اما این اقا از جهت اینکه همیشه خواهراشون رو دیدند و خواهراشون همیشه باهاشون مشورت کردند و مشکلاتشون رو با اونا مطرح کردند و در واقع خواهراشون رو خیلی قبول دارند حتما ایشون زن ایده ال از نظرشون همونها هستند اما میگن در مورد من با همه خواهراشون مشورت میکنند اما تصمیم اخر رو خودشون میگیرند.........................

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahsa..

ببینید ایشون در حال حاظر شغل ندارند و تنها یه حقوق سربازی رو دارند و همون طور که گفتم خانوادشون با اینکه اینکه از نظر اخلاقی و محبت خیلی بالا هستند اما از نظر مالی بالا نیستند و اما من با وجود اینکه شرایط مالی تو این شرایط اقتصادی مهم شده من به این موضوع مالی کاری نداشتم و با اینکه ویژگی مالیشون رو میدونستم رفتم و باهاشون صحبت کردم و توی صحبتهام یکی همین به این موضوع رسیدم که از نظر احساسی با اینکه ایشون خیلی به من ابراز علاقه میکردن اما من توی اون چند دفعه که با هم صحبت میکردیم هیچ احساسی ندارم بهشون و جذب ایشون نشدم و اکثرا رفتاراشون حرصم داد و یکی این موضوع که ایشون رفتار بچگونه داشتند با من و اینکه بترسم الان بگن تیپ شمارو قبول دارم اما بعدا نظرشون عوض بشه با توجه به برخورداهای اطرافیان.................................. ..........من به خاطر این دو مساله به ایشون جواب منفی دادم و بهشون گفتم در واقع با اینکه ایشون از نظر اخلاقی پسر خوبی هستند اما من از این ازدواج میترسم احساس میکنم حتی اگر من کم کم به ایشون علاقه پیدا کنم و احساسم عوض بشه ممکنه از جهت اینکه ایشون و خانوادشون (با اینکه واقعا مهربون و صمیمی هستند و این مهربونیشون با هم رو خیلی دوست دارم اما بالاخره اعتقادی هست که دارند و قابل احترام ) از ما مذهبی تر هستند میترسم توی مسایل دیگه زندگی دچار اختلاف بشم با ایشون ........... نمیدونم حالا که ازم خواستن دوباره فکر کنم دوستان بهم میگن این خیلی تو رو دوست داره از رفتاراش معلومه و تو هم بهش علاقه پیدا میکنی اما اگه علاقه ایجاد نشد چی میترسم اشتباه کنم میترسم

- - - Updated - - -

مرسدس جان در مورد اینکه میگین استقلال فکری ندارن و منم قبول دارم و میترسم چون همیشه در کنار مادر و خواهراشون بودن و خیلی با جنس مخالف نبودن و در واقع خیلی تو جامعه نبودند دقیقا بر خلاف من که همیشه از بچگی برای کارام که ممکن بود خودم رو میفرستادن جلو اما این اقا از جهت اینکه همیشه خواهراشون رو دیدند و خواهراشون همیشه باهاشون مشورت کردند و مشکلاتشون رو با اونا مطرح کردند و در واقع خواهراشون رو خیلی قبول دارند حتما ایشون زن ایده ال از نظرشون همونها هستند اما میگن در مورد من با همه خواهراشون مشورت میکنند اما تصمیم اخر رو خودشون میگیرند.........................

---

مهسا جان بنظرم برا اینکه به شناختی در مورد اخلاقش نرسیدی باید چند جلسه دیگه باهاش بیرون بری تا متوجه شی که اخلاقش چجوریه؟ مستقله یا ... بعد تصمیم بگیری

من در همین حد میتونم کمک کنم امیدوارم دوستان دیگه هم بیان کمکتون کنم
ولی فک میکنم در کل برا این آقا ازدواج زوده و هنوز به استقلال و داشته های لازم برسه زوده

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahsa..

ببینید ایشون در حال حاظر شغل ندارند و تنها یه حقوق سربازی رو دارند و همون طور که گفتم خانوادشون با اینکه اینکه از نظر اخلاقی و محبت خیلی بالا هستند اما از نظر مالی بالا نیستند و اما من با وجود اینکه شرایط مالی تو این شرایط اقتصادی مهم شده من به این موضوع مالی کاری نداشتم و با اینکه ویژگی مالیشون رو میدونستم رفتم و باهاشون صحبت کردم و توی صحبتهام یکی همین به این موضوع رسیدم که از نظر احساسی با اینکه ایشون خیلی به من ابراز علاقه میکردن اما من توی اون چند دفعه که با هم صحبت میکردیم هیچ احساسی ندارم بهشون و جذب ایشون نشدم و اکثرا رفتاراشون حرصم داد و یکی این موضوع که ایشون رفتار بچگونه داشتند با من و اینکه بترسم الان بگن تیپ شمارو قبول دارم اما بعدا نظرشون عوض بشه با توجه به برخورداهای اطرافیان.................................. ..........من به خاطر این دو مساله به ایشون جواب منفی دادم و بهشون گفتم در واقع با اینکه ایشون از نظر اخلاقی پسر خوبی هستند اما من از این ازدواج میترسم احساس میکنم حتی اگر من کم کم به ایشون علاقه پیدا کنم و احساسم عوض بشه ممکنه از جهت اینکه ایشون و خانوادشون (با اینکه واقعا مهربون و صمیمی هستند و این مهربونیشون با هم رو خیلی دوست دارم اما بالاخره اعتقادی هست که دارند و قابل احترام ) از ما مذهبی تر هستند میترسم توی مسایل دیگه زندگی دچار اختلاف بشم با ایشون ........... نمیدونم حالا که ازم خواستن دوباره فکر کنم دوستان بهم میگن این خیلی تو رو دوست داره از رفتاراش معلومه و تو هم بهش علاقه پیدا میکنی اما اگه علاقه ایجاد نشد چی میترسم اشتباه کنم میترسم

- - - Updated - - -

مرسدس جان در مورد اینکه میگین استقلال فکری ندارن و منم قبول دارم و میترسم چون همیشه در کنار مادر و خواهراشون بودن و خیلی با جنس مخالف نبودن و در واقع خیلی تو جامعه نبودند دقیقا بر خلاف من که همیشه از بچگی برای کارام که ممکن بود خودم رو میفرستادن جلو اما این اقا از جهت اینکه همیشه خواهراشون رو دیدند و خواهراشون همیشه باهاشون مشورت کردند و مشکلاتشون رو با اونا مطرح کردند و در واقع خواهراشون رو خیلی قبول دارند حتما ایشون زن ایده ال از نظرشون همونها هستند اما میگن در مورد من با همه خواهراشون مشورت میکنند اما تصمیم اخر رو خودشون میگیرند.........................

---

مهسا جان بنظرم برا اینکه به شناختی در مورد اخلاقش نرسیدی باید چند جلسه دیگه باهاش بیرون بری تا متوجه شی که اخلاقش چجوریه؟ مستقله یا ... بعد تصمیم بگیری

من در همین حد میتونم کمک کنم امیدوارم دوستان دیگه هم بیان کمکتون کنم
ولی فک میکنم در کل برا این آقا ازدواج زوده و هنوز به استقلال و داشته های لازم برسه زوده

من مطمئنم اگه به ایشون بگم که بازم باهم صحبت کنیم استنباطشون دقیقا جواب مثبت منه و چون همین دفعه هم بعد 2 سال که دوباره قرار شد با هم صحبت کنیم همون بار اول که همو دیدیم به بعد کار رو تموم شده میدونستند برای همین اینطوری بهم اس ام اس میدادن برای همین با خودم فکر میکنم اگر دوباره با ایشون حرف بزنم و بعد دوباره با هم به نتیجه نرسیم من ایشون رو اذیت کردم چون این اقا خیلی احساساتی هستند و نمیخوام اینکارو با ایشون بکنم ..................اگر در صحبتهای مجدد من با این اقا به این نتیجه برسم که ایشون فردی مستقل هستند و با وجود بچه بازی هاشون و اینکه من هیچ احساسی نسبت بهشون پیدا نکردم و هیچ کششی نسبت بهشون نداشتم تا الان اصلا درسته این ازدواج؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میخوام بدونم یعنی بگم به خودم علاقه بوجود میاد و برم باهاشون سر مسایل دیگه و موضوعات دیگه مثل استقلالشون صحبت کنم................................ دوستان و کارشناسان لطفا راهنمایی کنید ایا منی که احساسی نسبت به ایشون نداشتم و به بعضی رفتاراشون احساس بدی دارم درسته که بگم علاقه بعد ازدواجم با ایشون برام ایجاد میشه ...لطفا کمک کنید تا تصمیم اشتباه نگیرم ............... میگن علاقه بعدا برات ایجاد میشه!!!!! خودم فکر میکنم به خاطر رفتارای اشتباه این اقا و بچه بازی و ابراز علاقه های نابجاشون که من اینطوری در موردشون احساس دارم

سلام عزیزم من گفتم اصلا اندفعه خودت باهاش حرف نزن بگو خوانوادت اینو انتقال بدن به همه چی پایان بده تمام همین جا ما یک عالمه تایپیک داریم که نوشتن از شوهرم متنفر با گذشت زمان و بچه بازهم فرقی در احساسشون نداشته پس دیگه نه اون اقا رو اذیت کن نه خودتو بگو خانواده انتقال بدن تا راحت بشی تو که وعده ای بهش ندادی که حالا عذاب وجدان داشته باشی با مهربانی تمام باهاش بای بای کن برات ارزوی موفقیت دارم همه چی که ازدواج نیست ازدواج اول راه اصل بعد ازدواج پس باید یک انتخاب درست داشته باشی این مهم ترین بخش زندگی هر ادمی پس صرف اینکه گناه داره منو دوست داره یا خیلی موقیت خوبی نباید ازدواج کرد چون مال منال میاد میره این امتیاز ولی همچین ثابتم نیست و عشق که به وجود بیاد از بین نمیره اگه به وجودم نیاد دگه نمیاد

ممنونم نیلو جان از راهنمایی ات :72: دوستان دیگه نظری ندارن؟؟؟؟؟:47: