نمیدونم درباره گذشتم بگم یا نه

من یک مدت 2ماهی میشه با یک آقایی داریم رو ک پروژه همکاری میکنم.
ایشون برای تز دکتراش برای مقاله و اینا یک جورایی به رشته و کار من نیاز داره ومن و ایشون در کتابخانه و دانشگاه همدیگه رو میبینیم.منم ارشد دارم و دارم مقاله میدم رو همین زمینه تقریبا و برام مفیده برای محاسبه دکترام.
چند بار منو بیرون دعوت کردن من بهانه اوردم و نرفتم.جدیدا از من معیارای ازدواج میپرسه و خیلی میخاد بهم نزدیک بشه و میگه نظرت درباره من چیه
منم به خاطر شرایطم میترسم بهش در باره خودم اطلاعات بدم.
یک سوال داشتم این جور این آقا جلو میره و برام کادو عطر گرفته بهش گفتم چرا کادو گرفتید .میگن همینجوری مگه بده. من باید از گذشتم چیزی بهشون بگم؟
ایشون فوق العاده با شخصیت و محترم هستن.
من هیچ علاقه یهشون ندارم و فقط به چشم همکار میبینمشون و البته از موقعیت و رفتارشون خوشم میاد.من راحت به هر کسی علاقه مند نمیشم.
ولی واسم زود هست وارد یک رایطه جدید بشم و آمادگیشو ندارم .همش ازش فرار میکنم.ازتون نظر میخواستم بگم از این که طلاق گرفتم یا نه؟

- - - Updated - - -

شرمنده مصاحبه دکترام...نشد ویرایش کنم:D:D:D:D

سلام
مهساجان !کادوها رو قبول نکن!وقتی نسبتی ندارین جرا باید برات عطر بخره؟
اگه مساله ازدواج و...است که این کادوها واسه بعد از رسمیته و الان ازشون چیزی قبول نکن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahsa63

.
یک سوال داشتم این جور این آقا جلو میره و برام کادو عطر گرفته بهش گفتم چرا کادو گرفتید .میگن همینجوری مگه بده. من باید از گذشتم چیزی بهشون بگم؟
ایشون فوق العاده با شخصیت و محترم هستن.

---

اگه اون میگه عادت داره همینجوری واسه هر کسی کادو بگیره بهشون بگو شما عادت ندارید همینجوری از هر کسی کادو قبول کنی و کادو رو ازش نگیر!
خطوط قرمز تو رابطه تونو براش پررنگ کن و اجازه نده راحت پاشو فراتر از حدش بذاره
اگر تصمیمی به ازدواج هم داشته باشه مطمئن باش با رفتار محکم شما مصمم تر میشه
در مورد طلاقت هم باید مسلما بگی ولی الان نه چون الان خبری نیست که!
اگر خدا خواست و بهت رسمی پیشنهاد ازدواج داد,مساله ی طلاقتو بگو و بعد اگه پذیرفت و باهاش کنار اومد ادامه میده
در کل تا زمانیکه ازش پیشنهادی رسمی ای نشنیدی جدی باش و به رفتاراش بی توجه باش و ذهنتو درگیر نکن

بهش برای کادو گفتم گفت زحمت کشیدی که ایده خوب دادی . منم همینجوری کادو گرفتم.ولی دققا گفت همین جوری.منم قبول نکردم ولی با کلی اصرار گرفتم.
حودم هم نظرم اینه تا پیشنهاد جئی نبود مستقیم برای خاستگاری نباید بگم ولی دیدم زیادی صمیمی میشه جدیدا.
کلا دور و برم پسر به خاطر کار .و رشتم زیاد هست ولی از اینکه کسی از طلاقم بدونه همیشه استرس دارم.
مرسی از راهنماییت

سلام. دوست خوب شاید واقعا این آقا قصدشون جدی باشه و واقعا می خوان شما رو بیشتر بشناسند البته برای ازدواج. اولا کادو دادن ایشون کار صحیحی نبوده شایدم چون کمکشون کردید خواستند به این نحو تشکر کنند ولی به نطر من اگه آدم متشخص و خوبی باشند این فرصت رو بهشون بدید. و اما مسئله طلاق چیزی نیست که بخواید قایم کنید حتما باید اونم در اول رابطه بگید چون واقعا برای بعضی ها این می تونه خیلی مهم باشه. ولی خودتون اول ببینید که ایشون واقعا قصدشون جدیه اگه جدی بود مطرح کنید نه که اصلا لزومی نداره از زندگی شخصیتون ایشون چیزی بدوند

سلام


خوشبختانه شما تکلیفتون با خودتون معلومه.علنا هم اعلام می کنید که هیچ علاقه ای به ایشون ندارید.و اینکه امادگی ورود به یک رابطه جدید رو.

با این تفاسیر بهتره رابطه رو در همین حد حفظ کنید.دو تا همکار


پس دلیلی برای بازگو کردن گذشتتون برای ایشون وجود نداره.حالا اگه موضوع برای شما هم به اندازه ایشون جدی شد قضیه فرق می کنه.


در ضمن هیچکس بهتر از خودتون نمیدونه که چه موقعی امادگی ورود به یه رابطه دیگه رو دارید.و گرنه ایشون میتونن گزینه مناسبی باشن.از بازگو کردن گذشتتون هم واهمه نداشته باشید.


فقط خدا

deniz90
تو این زمونه نمیشه به همه اعتماد کرد.من خیلی دیر اعتماد میکنم و میترسم کسی این موضوع رو بفهمه و بعدا بخواد باهام بازی کنه و این چیزا.
ولی تا پیشنهاد جدی نداد فکر نکنم باید بدونه.ولی باز نظر خواستم از دوستان و کارشناسان که اشتباه نباشه کارم

- - - Updated - - -

faghat-khoda
من تا حدودی هنوز تکلیفم با خودم معلوم نیست.ولی به ظاهر و با این شناخت کم به نظر فردی خوبی هستن.
باید ببینم چه طور رفتار میکنند.ولی نسبت به ازذواج حساسم و میترسم که بعدا پشیمون بشم.مخصوصا با کسی که سابقه ازدواج نداره .
ولی تا فردی رو نشناخت و هدفش معلوم نیست همون نگم به نظر دوستان بهتر هست.
مرسی

مهساجانم بلاتکلیفی خیلی سخته اما تلاش کن توبخاطرخودت تکلیفت روباخودت روشن کنی ومسیرت روپیداکنی واونوقت خیلی بهترمیتونی تصمیم بگیری چون اگه الان هراتفاقی بیافته منظورم خواستگاری ومراحل بعدش ممکنه چون بلاتکلیفی برات عواقب خوبی نداشته باشه حتی اگه نمیخوای ازدواج کنی برای خودت روشن کن که چه میخوای ازاین دنیای دو روزه؟
.................حالادیگه باقاطعیت میدونی ایامیتونی ازگذشته ات باهاش صحبت کنی دراین اگه حرفی هم بزنی پشیمان نمیشی..................................
شادشادشادشادباش

اون قطعا احساساتش درگیر شده! بهتره الانا بهش بگید! دو حالت داره! یا تکلیفشو میفهمه و میره دنبال کارش و دیگه بهتون فکر نمیکنه یا میپذیره و با همین شرایط تصمیم میگیره باهاتون بیشتر آشنا بشه! اونوقت شما میگی فعلا آمادگی وارد شدن به رابطه جدید و ندارید و چند ماه ازشون فرصت میگیرید! این دو حالت هردوشون بهتر از اینن که طرف کلی پیش بره و آخر سر یک سطل آب یخ بریزی روش

kamrava
حرف شما رو تا حدودی قبول دارم.ولی فکر میکنم تا بیشتر نشناسم نگم بهشون.یعنی منتظر عکس العمل ایشون باشم بهتر نیست.؟تا قبل اینکه تصمیم جدیشون رو بگن میگم بهشون.
نمیدونم هنوز واقعا هدفش چی هست.از روی سوالاتشون میشه تشخیص داد درسته؟
ممنون از راهنماییتون

مهسا جان صبر کن ، بزار ببین نیتش چی هست ؟ شاید واقعآ واسه تشکر از پروژه بوده .............اگر بهش بگی و نیتش هم ازدواج نباشه دیگه برات سخته که توی جو همکلاسی ها باشی و چون اکثر هم کلاسی هات پسر هستن بهتره موضوع رو مسکوت نگه داری ، ممکنه که دهن لق باشه بره به بقیه بگه ......یا شاید بعدن از همین همکلاسی ها یکی دیگه به قصد ازدواج بیاد و با این موضوع مشکلی نداشته باشه ولی چون این موضوع بین بقیه همکلاسی ها پیچیده شده باشه معذب شه .......صبر کن

خود فریبیه که بخواهید تصور کنید هیچ حسی نیست و کادو را فقط واسه تشکر داده! شما لابلای موضوعات در قالب یک تعریف میتونی این مطلب را بگی! به نظرتون نگفتنش چه حسنی داره و گفتنش چه ضرری؟

ضرر گفتنش اینه که 1- توی جامعه ما ادم هایی سوء استفاده گر وجود دارند که بعضا به خانم های مطلقه اسیبهای جدی می زنند. 2- مطرح کردن مسائل شخصی برای یک مرد که هنوز هیچ صحبتی برای ازدواج بیان نکرده ممکنه به این آقا این حس رو بده که می تونه بدون هیج نسبتی وارد زندگی خصوصی ایشون بشه. به هر حال شرط احتیاط اینه که تا به اندازه کافی از نیت ایشون و همچنین از خصوصیات اخلاقی ایشون مطمئن نشدید بیان مسائل شخصی (اعتماد کردن) کار درستی نیست.

کامروا
دقیقا منم به خاطر اون 2دلیل که دلجو-دلتنگ گفتن این نظر رو دارم.این ترس از سو استفاده تو این جامعه بد رو زیاد دیدیم.
بازم ممنون از نظرتون و راهنماییتون.از حسن علاقه و توجه ایشون مطمئنم حداقل به ظاهر ولی هدفشون رو نه...........

سلام.درسته! من هم متقاعد شدم که یکمی صبر کنی تا ببینی چه اقدام عملی میکنه بعد بگی بهتره!

ترس از اعتمادتون طبیعی هست... شما طلاق گرفتید و اون آقا هم ازدواج نکرده... الان به شرایط بهترش هم نمیشه اعتماد کرد...
اینجا دوستان راهنمایی میکنن تا شما تصمیم بگیرید...
شما یه جا گفتید تکلیفتون با خودتون مشخص نیست - من عین حرفتون رو برگردوندم نه که معنای واقعی منظورم این باشه -... حالا شما از همه چیز گفتید برامون، به جز اینکه رابطه اولتون از دوست داشتن بوده و کمی بی فکری یا اعتماد شده و حساب شده... من نمیخوام جوابی به این سوال بدید... در هر صورت راه حل هایی هست...
اگه کمی بی فکری داشتید تو انتخاب اول، پس اینبار میتونید فرق نگاه ها رو بفهمید... یه مرد با حرکات و رفتار و نگاهش حرف احساسی میزنه....
و اگه کاملا حساب شده بوده دفعه ی اول... پس این مشکل شما نیست به هیچ وجه که از گفتنش واهمه داشته باشید... شما همین شخصیتی که داشتید و آیا هستید الان رو دوست دارید... پس موضع گیری اگه بشه قطعا از بی فرهنگی و ادراک پایین افراد هست و این مسائل همهمه بین افراد همکلاسی فکر کنم تو رنج تحصیلی شما یه کم خودبینانه باشه و از ترس، نه از اصل...
اما لزومی نداره که از ارتباط گذشتتون بگید... ببینید اون فرد چه کار میکنه، به حتم اگه هدفش ازدواج باشه بارها و بارها میاد... اما اینم بگم که نباید بارها و بارها بیاد... ممکنه فکر کنه از خجالتتون هست که چیزی نمیگید نه از بی اعتمادیتون... اونوقت وابسته و وابسته تر میشه و ممکنه با فهمیدنش - اگه مشکلی با طلاقتون داشته باشه - شکست احساسی بدی بخوره... مطمئنم این رو نمیخواید...
راه دیگه ای که ممکنه باهاش راحت نباشید اینه که منطقی تر صحبت کنید و جدی تر... اگه قصد اون شخص ازدواج باشه که دوباره از این صحبت ها بینتون میشه... و اگه نباشه که راهش جداست با شما... پس اگه این رفتارش ادامه داشت به نظر من بهتره شرایط تون رو باهاش مطرح کنید که به هیچ وجه از ارزش های اخلاقی تون کم نمیکنه...
تا اینجا با این فرض بود که از اون مرد خوشتون اومده باشه... اگه اینطور نیست که تمام این حرفا رو نادیده بگیرید و به یه کلمه نه قناعت کنید...

خیلی ممنون دوستان از راهنماییتون.

مهسا من نمیدونم چرا بعضی از خانواده ها به جای اینکه برای فرزندشون دلسوزی کنند زندگیشونو بهم می زنن
اونا که 50 سال از ما بزرگترن
یا بعضی از پسرها چرا انقدر ضعیفن ؟؟؟؟؟؟؟؟