نمایش نسخه قابل چاپ
بااااا سلاااااااام به همه ی دوستان
حال و احوالتون خوب هست ؟
دوستان اگر شما به گذشته برگردید، چه اشتباهی رو در زندگی مشترکتون تکرار نمی کنید ؟
اگر الان اولین روزهای آشنایی تون بود، چه کار می کردید که زندگی ایی بهتر از الان داشته باشید ؟
خوشحال می شم اگر توصیه هاتون رو بفرمایید تا کسانی که در ابتدای این راه هستند زندگی سبزی رو آغاز کنند ...
از همگی تون ممنووووونم
زندگی تون سبز :)
من اگر به یک سال قبل برگردم در مقابل آقایی که اومد خواستگاریم:
1) به حرف بزرگترها گوش می کنم
2) باهاش منطقی صحبت میکنم
3) هیچ وقت به عقد موقت رضایت نمیدادم ( حتی برای آشنایی بیشتر )
4) بعد اینکه وارد زندگیش شدم و مشکلات رو دیدم خیلی سریع خانواده مو در جریان نمیزاشتم و سعی می کردم موضوع رو خودم حل کنم
من هیچ وقت دوست ندارم به گذشته برگردم
اما اگه برمیگشتم تنها کاری که میکردم رعایت درست یه رژِیم برای کم شدن وزنم بود
آخه من همیشه رژِم ها رو نصفه نیمه گرفتم
اما این دفعه کامل میگرفتم
دلپذیراد عزیز من خیلی به این موضوع فک می کنم : " اگر میشد زمان به عقب برگرده " ، ولی این موضوع بارها در قرآن مطرح شده که وقتی به اون دنیا میریم و حقیقت ناب رو درک می کنیم ، از خدا می خواهیم که یک بار دیگه ما رو به این دنیا برگردونه ، شاید جبران کنیم ، ولی تو قرآن گفته که افسوس دیگه این فرصت به کسی داده نمیشه و همین که الان می تونم آخرت رو جبران کنم (تا حدودی ) خدا رو شاکر باشیم:323:
دوستان حال من خیلی بده ، اگر این تایپیک رو می خونید واسم دعا کنید
نه عزیزم، منظور من این نبود که این تاپیک برای افسوس خوردن گذشته باشه ...
این تاپیک رو ایجاد کردم تا به نوعی همه ی ما تجربه هامونو در اختیار هم قرار بدیم و راهی که سایرین رفتن و نتیجه نداشته رو ما ادامه ندیم ...
ان شاالله مشکل شما هم هر چه سریع تر حل بشه عزیزم
کسی رو ک وارد زندگی اش شده بودم و بهم علاقه داشتیم رها نمی کردم ، دل شو نمی شکستم ، (گریه نمی زاره همینا فقط)
خیلی تاپیک خوبی هست ، مرسی عزیزم .امیدوارم دوستان همیاری کنند
اول اینکه زودتر با سایت همدردی آشنا میشدم .
اگر من به گذشته بر میگشتم در ارتباط با همسرم و همچنین خانواده اش خیلی خیلی با سیاست تر عمل میکردم .
برای به دست آوردن موفقیت های زندگیم بیشتر از این تلاش می کردم .
سلام
ميدونم منظور شما عاشقا ومرغ عشقاست.
اما من كسي رو تو زندگيم نداشتمو ندارم.هميشه دوست دارم عاشق بشم اما به خودم اجازه ندادم(خدابهم اجازه نداده)وارد عشق خيابوني ودانشجويي و...كه بيشترش كشكه بشم.البته جسارت نشه منظورم عشقاي پاك نيست.اونا مقدسن.
اگه الان ودر حال حاظر به عقب برميگشتم بازم همين راهي رودوست داشتم برم كه توش هستم.اما سعي ميكردم خودمو به خدا نزديكتر كنم تا اثرش تو زندگيم بيشتر از الان باشه.خداروصدهزاربار شكر روزاي سخت زندگيم گذشته ولي تمام سختيها منو محكمتر كرد چون خدارهام نكرد.چون باز اميدم فقط وفقط به خداست.هرجا هم كم آوردم ونشستم وديگه عقلم به جايي نرسيدو داشتم از سخره زندگي پرت ميشدم خودش لحظه آخر نجاتم داد.الان خودشم ميدونه ازش هيچي براي خودم نميخوام.فقط وفقط از ته دل خواستم هر وقت بنده بدي شدم خودش يه درس عبرت بهم بده وپاك از اين دنيا ببرم.
رب اعوذ بك من همزات الشياطين واعوذ بك رب ان يحضرون
سلام به دوستان همدردی ...
اگر به گذشته برگردم، سادگی را از یاد خواهم برد ... و سیاسیت را خوب، خواهم آموخت ... :305:
به ناکسان، خوبی نخواهم کرد و فریاد خواهم کرد از این همه نااهل :97:
بر انسان، عاشق نخواهم شد که سیب اول را هم، به اشتباه آدم، گاز زدم :p
اوج می گیرم و در آسمان خوبیها، پر پروازم را خواهم گسترد
باز هم شادمانه، خالقم را، بندگی خواهم کرد ;)
شاد باشید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دلنشین
ذوست خوبم من حتما براتون دعا میکنم.امیدوارم که زندگیتون سرشار از آرامش بشه:)
- - - Updated - - -
من اگه بتونم به عقب برگردم دلبسته نمیشدم و چشمامو روی حقایق نمی بستم.عاشق حرف زدنا و ابراز علاقه های بی حد کسی نمیشدم.2 سال عمرمو تلف یه رابطه نمی کردم که بعدشم فقط قلبم تکه تکه بشه:47: و نتیجه ش این باشه که تموم خواستگارای خوب سن 21 تا 23 سالگیمو ندیده رد کنم.
اگه به عقب برمیگشتم و با ابراز علاقه ی کسی مواجه میشدم بهش میگفتم که با خونواده ت بیاین خونه مون.اگه نمی پذیرفت کلا فراموشش میکردم.
اگه برمی گشتم به گذشته بهترین سن جوانیم رو برای دیگران صرف نمیکردم
وارد مشکلات دیگران نمیشدم
اونهمه برا آدما انرزی صرف نمیکردم که حال و روزم این بشه!!!!!!!!
بخاطر اشتباهات دیگران خودمو حرص نمیدادم
بیشتر تفریح میکردم
دل یکی رو نمیشکوندم که اون همه دوسم داشت و میتونستم با رفتار نرمی بهش نه بگم که اینطور نمیشد که الانم خابشو میبینم که ازم ناراحته
این تجربه خیلی مهمه برام
بین کارشناسی و فوق فاصله نمینداختم
اگه به گذشته برمیگشتم شاید دوباره واسه پزشکی میخوندم( چون از خون میترسیدم نرفتم و همون سال اول بیخیال رشته پزشکی شدم)
اگه به گذشته برمیگشتم به پدر و مادرم میگفتم اینقدر برای ازدواج من سخت گیری نکنید بذارید خودم تصمیم بگیرم...
اگه به گذشته برمیگشتم ایمانم رو قویتر میکردم و ارتباطمو با خدای مهربونم بیشتر میکردم
اگه به گذشته برمیگشتم همکلاسیم که ازم خواستگاری کرده بود رو همون روز اول جواب رد میدادم
اگه به گذشته برمیگشتم همین رشته تحصیلیم رو دوباره انتخاب میکردم فقط سعی میکردم معدل لیسانسم بیشتر بشه...
بیشتر تفریح میکردم
زودتر با سایت همدردی و روش نیمه سنتی کردن خواستگاری های غیر سنتی آشنا میشدم
هیچ وقت با جنس مخالف دوست نمی شدم
جلو کسی که دوسش داشتم و دوستم نداشت ناراحتیمو بروز نمیدادم
میفهمیدم که هر خواستگاری رو نباید به مسخره گرفت و به دلایل واهی رد کرد
از نظر معدل دانشگاه پشیمونی ندارم
ولی اگر به گذشته برمیگشتم شرایط زندگیم رو طوری نمیکردم که الان نتونم برای درسام تلاش کنم