می ترسم خانوده مخالفت کنند:سربازی هنوز نرفته و کار درست حسابی نداره

سلام دوستان راستیتش من با پسری 3 سال پیش اشنا شدم.واقعا همدیگرو خیلی دوست داریم به هم دیگه هم ثابت کردیم که برا همدیگه همه کار میکنیم حتی جونمون رو هم میدیم.1سال از من بزرگتره و جفتمون لیسانس برق داریم راستیتش دیگه خسته شدیم از رابطه پنهانی.میخواد بیاد خواستگاری خانواده اون قبول کردن که بیان فقط یک مشکلی هست سربازی هنوز نرفته و کار درست حسابی نداره ولی تو این 3سال مقداری پول جمع کرده.یک ماشینم داره.حالا من دودلم به خانوام بگم یا نه؟میترسم بیان قبول نکنن خانوادم و اونوقت شرمنده شم دوست ندارم 2 بار بیان خواستگاری.من خودم با این شرایط قبولش دارم.
چیکار کنم به نظرتون؟
خواهش میکنم کمک کنید

سلام
فکر می کنی چقدر از معیارهایی که خانوادت برای داشتن داماد در نظر دارن دوره ؟

- - - Updated - - -

ضمنا یه عنوان واضح بگو تا مدیران عنوانت رو عوض کنن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط asemani

سلام
فکر می کنی چقدر از معیارهایی که خانوادت برای داشتن داماد در نظر دارن دوره ؟

- - - Updated - - -

ضمنا یه عنوان واضح بگو تا مدیران عنوانت رو عوض کنن

---

برا من تا حالا همه جوره خواستگار اومده و خانوادم تقریبا تو همشون بهم فشار اوردن که قبول کن.انگار اصلا منو زوری نگه داشتن اصلا معیاراشون معلوم نیست با خودمم حرف نمیزنن اصلا

سلام

خوش امدید

من چند بار این لیست ارسالهای جدید رو بالا پایین کردم.همه رو باز کردم به جز ماله شما رو.تیترتون واقعا گنگ بود.اگه عوض شه جواب های بیشتری دریافت خواهید کرد.

یک لحظه جای پدر و مادرتون خودتون رو فرض کنید.حاضرید با چنین خواستگاری فقط به علت وجود علاقه جواب مثبت بدید؟ببخشید که این رو می گم.در اینده اولین نفری که اعتراض می کنه به پدر و مادر که چرا جلوی منه بی تجربه رو نگرفتید خود شما هستید.


ایشون متاسفانه چند مانع بزرگ پیش رو دارن.شما همدیگر رو دوست دارید،قبول.اما این کافیه از نظر شما؟


ولی من فکر می کنم شما اجازه بده ایشون بیان خواستگاری.

حداقل حسنش هم اینه که این رابطه از حالت پنهانی و خطرات پیش روی این روابط خارج میشه

خب حالا 2 بار بیاد خواستگاری چی میشه مگه؟در ضمن گفتن اینکه همین جوری هم ایشون رو قبول دارم و .... میتونه از انگیزه و سعی و تلاش ایشون برای ایجاد شرایط بهتر کم کنه

فقط خدا

به نظر من خونواده همیشه به نظر بچه ها احترام میذارن...و حتی اگه قلبا راضی نباشن میشه مخشونو زد ولی به نظر من خودتون باید تو این مساله با دقت عمل کنید سعی کنید احساساتو بذارید کنار...اینکه میگید جونمونو واسه هم میدیم به نظر من اصلا کافی نیست(خودتون اگه تاپیک بعضی ها رو بخونید متوجه میشید...اولش میگن ما قبلا برای هم میمردیم ولی الان میخوایم طلاق بگیریم....خب چرا؟)
من از خدامه ببینم دو نفر که عاشقا به هم میرسن اصلا حس خوبی بهم دست میده اما دلمم میگیره وقتی میبینم دو نفر بعد ازدواج میفهمن همو اشتباه انتخاب کردن...و متاسفانه دخترا بیشتر ضرر میکنن...عزیزم سعی کن همه جوانبو در نظر بگیری مشورت یادت نره...مخصوصا به حرفای بابات گوش کن مطمئنم ضرر نمیکنی...موفق باشی و شاد:)

خونه چی؟ مشکل مسکن دارین؟
اگر مشکل مسکن ندارین بزارین بیان خواستگاری
چون درستون تموم شده و ایشونم ماشین داره ینی یه جورایی از لحاظ اقتصادی زیاد مشکل نداره
فوقش عقد میکنین ایشون هم سربازیشو میوفته شهر خودتون صبح میره ظهر میاد فوقش یه کار نیمه وقت هم پیدا میکنه
ولی اگه مسکن ندارین سخت میشه اگه بخاین ازدواج کنین
ولی تا شما بگین بیان خواستگاری و چند جلسه خانواد ها با هم اشنا بشن زمان میبره
بعدشم چند ماهی در صورت رضایت خانواده عقد میمونین
بعدش ازدواج میکنین
به نظر من اگه دو طرف از هم شناخت درستی داشته باشن و بدونن که هر دو از زندگی چی میخان سربازی و اینا نمیتونه همچین مانع بزرگی باشه

باسلام،
در صورت تمایل لطفاً به سئوالات ذیل پاسخ دهید:
1.با توجه به مدت زمان آشناییتان در صورت امکان پنج الی شش تا از مهمترین خصوصیات دو ستتان که باعث شده به او علاقه مند شوید و به آن دلایل حاضر به ازدواج با او هستید را بنویسید؟
2. از نظر شما بدترین خصوصیت دوستتان چیست؟
3. در صورتیکه به هر دلیل امکان ادامه رابطه برایتان میسر نباشد واکنش هر کدامتان چه خواهد بود؟
4. آیا شما و دوستتان شاغل هستید؟
5.از لحاظ راه و روش زندگی ، علایق ، باورها و اعتقادات ، خانواده ، سطح تحصیلات و درآمد چقدر همسان هستید؟
6.شما چقدرخودتان را دوست دارید؟
7.از نظر دوستتان بهترین و بدترین خصوصیات شما چیست؟

سلام خدمت دوست عزیز.باور کنین همیشه عشق کافی نیست.یعنی هیچ وقت کافی نیست.سربازی که مشکلی نیست.در ضمن ماشین هم نقطه قوتش نیست.
آیا خانواده ازش پشتیبانی میکنند یااو خودش با زور خودش هم که شده میخواد زن بگیره.
یه چیز تو این سایت واسه من اثبات شد.اینکه چیزی به نامه عشق افسانست که به نظرم درست هم هست.نمیگم عشق وجود نداره ولی تو دنیای کنونی واقعا عشق قبل ازدواج واقعا دردسره.من که ازدواج نکردم و با این شرایطی که دارم نمیخوام هم ازدواج بکنم(جواب رد شنیدم).امیدوارم ولی عشق بعد ازدواج واقعا وجود داشته باشه.
اگه میخواین تصمیم درست بگیرین کلا عشق و دوست داشتن رو بذارین کنار.البته این حرفی که میزنم درست نیست ولی تو این چنین دنیایی باید به ازدواج به چشمه معامله نگاه کنیم.یا برای بدست آوردن پول یا برای قدرت و شهرت.عشق قبل ازدواج ماله کتاب داستاهاست.این آخرین باره که من به این سایت میام.ممنون از همه

سلام مینا جان
اگه خانوادت برای همه ی خواستگارات بهت فشار آوردن که قبول کنی خب پس احتمالا با این مورد هم مشکلی ندارند! پس بدون هیچ حساسیت زایی یا اصرار و پافشاری بی مورد اجازه بده همه چیز روال عادی خودشو طی کنه. البته اگه واقعا از تصمیم خودت مطمئنیو خودت با مشکل سربازیو کارو ... مشکلی نداری

سلام آقاسامان ازتاپیک خودتون خبری نیست شما به کجا رسیدید

به دور از احساسات ، اگر همچین شخصی به خواستگاریتون میومد که نه شغل داشته و نه سربازی رفته بود و ... بدون اینکه دوستش داشته باشید باهاش ازدواج میکردید ؟
لطفا به خودت روراست باش و به این سوال جواب بده .
دوست داشتن لازمه یک زندگی موفق هست ولی کافی نیست . برای همین باید جوانب دیگر رو هم بررسی کرد .
نگید که برام مهم نیست که شغل نداره ، پس از کجا می خواد خرج شما رو بده ؟
دو روز دیگه که ازدواج کردید وقتی پول نداشت براتون هیچی بخره ، حتی خرج خرد و خوراک و اجاره یک خونه هم نداشت ، عشقتون از بین میره .مشکلات زندگی زیاده ، باید اول مشکلات اولیه رو از سر راه بردارید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط faghat-KHODA

سلام

خوش امدید

من چند بار این لیست ارسالهای جدید رو بالا پایین کردم.همه رو باز کردم به جز ماله شما رو.تیترتون واقعا گنگ بود.اگه عوض شه جواب های بیشتری دریافت خواهید کرد.

یک لحظه جای پدر و مادرتون خودتون رو فرض کنید.حاضرید با چنین خواستگاری فقط به علت وجود علاقه جواب مثبت بدید؟ببخشید که این رو می گم.در اینده اولین نفری که اعتراض می کنه به پدر و مادر که چرا جلوی منه بی تجربه رو نگرفتید خود شما هستید.


ایشون متاسفانه چند مانع بزرگ پیش رو دارن.شما همدیگر رو دوست دارید،قبول.اما این کافیه از نظر شما؟


ولی من فکر می کنم شما اجازه بده ایشون بیان خواستگاری.

حداقل حسنش هم اینه که این رابطه از حالت پنهانی و خطرات پیش روی این روابط خارج میشه

خب حالا 2 بار بیاد خواستگاری چی میشه مگه؟در ضمن گفتن اینکه همین جوری هم ایشون رو قبول دارم و .... میتونه از انگیزه و سعی و تلاش ایشون برای ایجاد شرایط بهتر کم کنه

فقط خدا

---

ممنون از نظرتون ولی من بهش نگفتم همینجوری قبولت دارم.من با چشای خودم شاهد بودم که چقدر تلاش میکرد و میکنه که مشکلات رو حل کنه بنده خدا وقت سر خاروندنم نداره خدایی برا من خیلی تلاش میکنه از طرفی هم فقط به خاطره اینکه سربازی نرفته نمیتونه کار خوب گیر بیاره هر جا رفته پایان خدمت خواسته ازش باز با این حال داره کار میکنه و پول در میاره خیلی زحمت میکشه بنده خدا حالا انصافه که من بگن نمیخوامت؟
خودمم خیلی دوسش دارم حتی نمیتونم به نبودش یک ثانیه فکر کنم

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sahars

به نظر من خونواده همیشه به نظر بچه ها احترام میذارن...و حتی اگه قلبا راضی نباشن میشه مخشونو زد ولی به نظر من خودتون باید تو این مساله با دقت عمل کنید سعی کنید احساساتو بذارید کنار...اینکه میگید جونمونو واسه هم میدیم به نظر من اصلا کافی نیست(خودتون اگه تاپیک بعضی ها رو بخونید متوجه میشید...اولش میگن ما قبلا برای هم میمردیم ولی الان میخوایم طلاق بگیریم....خب چرا؟)
من از خدامه ببینم دو نفر که عاشقا به هم میرسن اصلا حس خوبی بهم دست میده اما دلمم میگیره وقتی میبینم دو نفر بعد ازدواج میفهمن همو اشتباه انتخاب کردن...و متاسفانه دخترا بیشتر ضرر میکنن...عزیزم سعی کن همه جوانبو در نظر بگیری مشورت یادت نره...مخصوصا به حرفای بابات گوش کن مطمئنم ضرر نمیکنی...موفق باشی و شاد:)

---

ممنون
ولی واقعا برا همدیگه میمیریم بهم ثابت کردیم

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ژپتو

خونه چی؟ مشکل مسکن دارین؟
اگر مشکل مسکن ندارین بزارین بیان خواستگاری
چون درستون تموم شده و ایشونم ماشین داره ینی یه جورایی از لحاظ اقتصادی زیاد مشکل نداره
فوقش عقد میکنین ایشون هم سربازیشو میوفته شهر خودتون صبح میره ظهر میاد فوقش یه کار نیمه وقت هم پیدا میکنه
ولی اگه مسکن ندارین سخت میشه اگه بخاین ازدواج کنین
ولی تا شما بگین بیان خواستگاری و چند جلسه خانواد ها با هم اشنا بشن زمان میبره
بعدشم چند ماهی در صورت رضایت خانواده عقد میمونین
بعدش ازدواج میکنین
به نظر من اگه دو طرف از هم شناخت درستی داشته باشن و بدونن که هر دو از زندگی چی میخان سربازی و اینا نمیتونه همچین مانع بزرگی باشه

---

خونه از خودش نداره ولی پول رهن یک خونه رو در اطراف تهران رو داره.
ممنون

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط snopy

باسلام،
در صورت تمایل لطفاً به سئوالات ذیل پاسخ دهید:
1.با توجه به مدت زمان آشناییتان در صورت امکان پنج الی شش تا از مهمترین خصوصیات دو ستتان که باعث شده به او علاقه مند شوید و به آن دلایل حاضر به ازدواج با او هستید را بنویسید؟
2. از نظر شما بدترین خصوصیت دوستتان چیست؟
3. در صورتیکه به هر دلیل امکان ادامه رابطه برایتان میسر نباشد واکنش هر کدامتان چه خواهد بود؟
4. آیا شما و دوستتان شاغل هستید؟
5.از لحاظ راه و روش زندگی ، علایق ، باورها و اعتقادات ، خانواده ، سطح تحصیلات و درآمد چقدر همسان هستید؟
6.شما چقدرخودتان را دوست دارید؟
7.از نظر دوستتان بهترین و بدترین خصوصیات شما چیست؟

---

1.مسولیت پذیری-خوش دل-خوش رفتار-مهربون-با ادب-چشم پاک-با فکر-بیشتر از خودش به من اهمیت میده
2.به نظر من خیلی خونسرده و بعضی وقتها یک موضوع رو کش میده
3.من که اصلا دیگه نمیتونم زندگی کنم حاضرم بمیرم و این روزو نبینم واقغا میگم اونم همینطور.شده موافقت نکنن باهاش میرم و قید خانوادمو میزنم
4.من نه ولی ایشون آره کار که عار نیست راننده آژانسه البته با مدرک کارشناسی به خاطر سربازی کار بهش نمیدن
5.خیلی شبیه به هم هستیم عقایدمون از لحظ دین کاملا شبیه همه کلا تو این موارد توافق کامل داریم
6.معلومه خیلی خودم رو دوست دارم ولی اونم مثل خودم دوست دارم انگار یک روح تو دو بدنیم
7.به من میگه اخلاق بدت اینه که خیلی زودرنجی و اشکت دمه مشکته البته راست میگه خدایی اصلا اذیتم نمیکنه اخلاق خوبم که زیاد میگه

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saman sanaye

سلام خدمت دوست عزیز.باور کنین همیشه عشق کافی نیست.یعنی هیچ وقت کافی نیست.سربازی که مشکلی نیست.در ضمن ماشین هم نقطه قوتش نیست.
آیا خانواده ازش پشتیبانی میکنند یااو خودش با زور خودش هم که شده میخواد زن بگیره.
یه چیز تو این سایت واسه من اثبات شد.اینکه چیزی به نامه عشق افسانست که به نظرم درست هم هست.نمیگم عشق وجود نداره ولی تو دنیای کنونی واقعا عشق قبل ازدواج واقعا دردسره.من که ازدواج نکردم و با این شرایطی که دارم نمیخوام هم ازدواج بکنم(جواب رد شنیدم).امیدوارم ولی عشق بعد ازدواج واقعا وجود داشته باشه.
اگه میخواین تصمیم درست بگیرین کلا عشق و دوست داشتن رو بذارین کنار.البته این حرفی که میزنم درست نیست ولی تو این چنین دنیایی باید به ازدواج به چشمه معامله نگاه کنیم.یا برای بدست آوردن پول یا برای قدرت و شهرت.عشق قبل ازدواج ماله کتاب داستاهاست.این آخرین باره که من به این سایت میام.ممنون از همه

---

خانوادش ازش پشتیبانی میکنه ولی میگه دوست دارم تمام کارهارو خودم کنم
شما بدبینی به نظرم عشق ماله قصه ها نیست

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sara 65

سلام مینا جان
اگه خانوادت برای همه ی خواستگارات بهت فشار آوردن که قبول کنی خب پس احتمالا با این مورد هم مشکلی ندارند! پس بدون هیچ حساسیت زایی یا اصرار و پافشاری بی مورد اجازه بده همه چیز روال عادی خودشو طی کنه. البته اگه واقعا از تصمیم خودت مطمئنیو خودت با مشکل سربازیو کارو ... مشکلی نداری

---

سلام دوست عزیز
ایشالله که اینطوری باشه آخه خیلی خواستگارای خوبی رو به خاطر میلاد رد کردم اصلا هم پشیمون نیستم میترسم شرایط میلاد رو قبول نکنن
خودم مشکلی ندارم

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tamanaye man

به دور از احساسات ، اگر همچین شخصی به خواستگاریتون میومد که نه شغل داشته و نه سربازی رفته بود و ... بدون اینکه دوستش داشته باشید باهاش ازدواج میکردید ؟
لطفا به خودت روراست باش و به این سوال جواب بده .
دوست داشتن لازمه یک زندگی موفق هست ولی کافی نیست . برای همین باید جوانب دیگر رو هم بررسی کرد .
نگید که برام مهم نیست که شغل نداره ، پس از کجا می خواد خرج شما رو بده ؟
دو روز دیگه که ازدواج کردید وقتی پول نداشت براتون هیچی بخره ، حتی خرج خرد و خوراک و اجاره یک خونه هم نداشت ، عشقتون از بین میره .مشکلات زندگی زیاده ، باید اول مشکلات اولیه رو از سر راه بردارید.

---

بیکار نمیچرخه که بنده خدا براش به خاطره سربازی کار نیست الان خیلی وقته تو آژانس داره کار میکنه خدایی خیلی تلاش میکنه

شما عاشقین.شاید دوست دارین که بهتون بگم عاشق واقعی.شما در جواب به دوستان از مرد مورد علاقتون حمایت کردین.قبول دارین که الان عشق چشم شما رو کور کرده؟
فیلم بیل هانتیک نابغه رو دیدین؟اگه نه حتما ببینین.پسری نابغه که شرایط کاری فوق العاده ای بهش پیشنهاد میشه همشونو رد میکنه چون کارگری و گشتن با دوستاش و رفتن پیش دوست دخترش تو یه شهر دیگه رو ترجیه میده.داستان فیلم طوریه که آدم احساس میکنه باید بره سوال علایقش ولی آیا واقعا در این دنیا هم همینطوره؟
من نمیگم مردی که شما دوسش دارین خوبه یا بد من فقط اینو میخوام بگم که بدون در نظر گرفتن عشق ودوست داشتن تصمیم بگیرین.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saman sanaye

شما عاشقین.شاید دوست دارین که بهتون بگم عاشق واقعی.شما در جواب به دوستان از مرد مورد علاقتون حمایت کردین.قبول دارین که الان عشق چشم شما رو کور کرده؟
فیلم بیل هانتیک نابغه رو دیدین؟اگه نه حتما ببینین.پسری نابغه که شرایط کاری فوق العاده ای بهش پیشنهاد میشه همشونو رد میکنه چون کارگری و گشتن با دوستاش و رفتن پیش دوست دخترش تو یه شهر دیگه رو ترجیه میده.داستان فیلم طوریه که آدم احساس میکنه باید بره سوال علایقش ولی آیا واقعا در این دنیا هم همینطوره؟
من نمیگم مردی که شما دوسش دارین خوبه یا بد من فقط اینو میخوام بگم که بدون در نظر گرفتن عشق ودوست داشتن تصمیم بگیرین.

---

آدم مگه چند بار میخواد زندگی کنه تو این دنیا که بخواد با کسی ازدواج کنه که علاقه ای بهش نداره و به خاطر پول و شغلش بوده اون زندگی رو من دوست ندارم دوست دارم با کسی ازدواج کنم که همیشه درکم کنه و بهم علاقه داشته باشه همه چی پول و خونه نیست که

پس شما کمک نمیخواین.راه حل رسیدن به معشوقتون رو میخواین.درسته؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saman sanaye

پس شما کمک نمیخواین.راه حل رسیدن به معشوقتون رو میخواین.درسته؟

---

دقیقا آقا سامان همینه که میگید راه حلشو میخوام اگه میدونید کمکم کنید

1.شما باید قاطع مقابل خانواده بیایستین و نظرتونو به کرسی بشونین.
2.شما باید اجازه بدین رابطه پنهونی شمارو متوجه بشن.نه اینکه خودتون بهشون بگین بلکه باید مثلا خودشون متوجه بشن.شاید باهاتون دعوا کنند و چندروزی باهاتون حرف نزنند و شاید حتی پدرتون به مردتون تو روز خواستگاری کم محلی کنه ولی بهش به عنوان یه کاندید اصلی نگاه میکنه.
3.مرد شما باید چابلوس باشه و توروز خواستگاری هرچقدر که بلده دروغ بگه یا چابلوسی کنه(با عرض معذرت از تمتم کاربرا)
4.اینکه تهدیدشون کنی که اگه با ازدواجت موافقت نکنن خودتو بکشی
5....
اگه از این جور راه حل ها میخواین ادامه بدم؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saman sanaye

1.شما باید قاطع مقابل خانواده بیایستین و نظرتونو به کرسی بشونین.
2.شما باید اجازه بدین رابطه پنهونی شمارو متوجه بشن.نه اینکه خودتون بهشون بگین بلکه باید مثلا خودشون متوجه بشن.شاید باهاتون دعوا کنند و چندروزی باهاتون حرف نزنند و شاید حتی پدرتون به مردتون تو روز خواستگاری کم محلی کنه ولی بهش به عنوان یه کاندید اصلی نگاه میکنه.
3.مرد شما باید چابلوس باشه و توروز خواستگاری هرچقدر که بلده دروغ بگه یا چابلوسی کنه(با عرض معذرت از تمتم کاربرا)
4.اینکه تهدیدشون کنی که اگه با ازدواجت موافقت نکنن خودتو بکشی
5....
اگه از این جور راه حل ها میخواین ادامه بدم؟

---

مرسی آقا سامان توکل به خدا

5.آروم آروم عشقت رو به مادرت بگو.جوری نگو که باهات دعوا کنه.طوری که باهات همدردی کنه و دشمن فرضی پدرت بشه
6.این روش که میگم کمی ریسکیه:چند روز تو خونه سر مسائل کوچیک دعوا راه بنداز.(البته ممکنه دعوا شدید هم بشه) مثلا 5 تا 6 روز.خودتو دپرس نشون بده.به مرد مورد علاقت بگو بیاد خواستگاری و وقتی اومد خواستگاری طوری رفتار کن که از طرف خوشت اومده(در این مورد خانواده نباید بفهمه که از قبل باهاش رابطه داشتی)و خواستگار هم باید چابلوسی خودش رو حفظ کنه..در این مورد خانواده سعی میکنه(با عرض معذرت) از شرتون(بلا به دور) خلاص بشه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saman sanaye

5.آروم آروم عشقت رو به مادرت بگو.جوری نگو که باهات دعوا کنه.طوری که باهات همدردی کنه و دشمن فرضی پدرت بشه
6.این روش که میگم کمی ریسکیه:چند روز تو خونه سر مسائل کوچیک دعوا راه بنداز.(البته ممکنه دعوا شدید هم بشه) مثلا 5 تا 6 روز.خودتو دپرس نشون بده.به مرد مورد علاقت بگو بیاد خواستگاری و وقتی اومد خواستگاری طوری رفتار کن که از طرف خوشت اومده(در این مورد خانواده نباید بفهمه که از قبل باهاش رابطه داشتی)و خواستگار هم باید چابلوسی خودش رو حفظ کنه..در این مورد خانواده سعی میکنه(با عرض معذرت) از شرتون(بلا به دور) خلاص بشه

---

مرسی اقا سامان خیلی کمکم کردین تا الان