نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان با مشکلات من که آشنا هستید.
به امید خدا کار طلاقمون داره جور میشه و من از این دوران شوم خلاص میشم.
خاطرات خوبم از دوره نامزدی فقط روابط جنسی بود چون تا اون موقع با هیچ دختری دوست یا رابطه نداشتم چطوری این خاطرات رو از ذهنم دور کنم؟
خاطرات بد هم به خاطر رفتارهای ناشایست نامزدم و دخالتهای بی جای اطرافیان. وبی حرمتی نامزدم به مادرم که کینه ای شده در دل من فقط به فکر انتقام هستم.چکار کنم؟
تنها راه حل گذشت زمانه با گذشت زمان هست که آدما میتونن خاطرات تلخ رو فراموش کنند و از هر اتفاقی به عنوان یک نجربه استفاده کنن
می تونی مشاوره هم بری.
بهت کمک می کنه که آروم آروم فراموش کنی.
راجع به اون خاطرات با خانواده صحبت نکنید. منظورم این است که نشینید دعواها را مرور کنید و حرفهای زده شده را دوباره و سه باره یادآوری کنید.
اینطوری کم کم فراموش می شن.
هر وقت یادشون افتادی، مثل اسکارلت بگو الان وقت ندارم، فردا بهش فکر می کنم.
اینطوری بعد یه مدت یادت می ره.
سعی کنید فکرتونو به چیزای دیگه مشغول کنید. با گذشت زمان خاطرات خوب و بد این رابطه کمرنگ میشه
خاطرات خوب رو نمیدونم شاید بهترین راه این باشه که سر خودتون رو با مطالعه ورزش گردش رفتن با دوستان و... گرم کنید و وقتی برای خودتون باقی نذارید که بخواهید بشینید بهش فکر کنید
اما درباره کینه من هر وقت میخوام کسی رو ببخشم یاد این میفتم که چقققققدر در برابر خدا کارای بد کردم ولی هر بار از اون خواستم منو ببخشه حس نکردم که الان میگه نه تو واقعا جایی واسه بخشش نذاشتی یا لیاقت بخشیده شدنو نداری و این حرفا
آخرش منو بخشیده با این که این همه گند زدم
پس منم باید بنده هاشو بتونم ببخشم تا بازم روم بشه ازش بخوام بدی های منو فراموش کنه
خیلی ممنون از راهنماییتون
روز دوشنبه قرار هست یکی بعنوان واسطه بیاد حرفای آخر رو بزنیم ایشون میخاد من و نامزدم رو رو در رو کنه اما من قبول نمیکنم و نخواهم کرد.به خاطر بی حرمتی که به مادرم کرده
خدا کنه اون روز کار یکسره بشه
دوشنبه ی مذکور سعی کن بیشتر شنونده باشی. خوب گوش کن و براساس اون چیزهایی که می بینی و می شنوی تصمیم بگیر.
لازم نیست زیاد صحبت کنی یا جواب توهین ها را بدی.
شاید اون واسطه و اون جلسه باعث بشه که دوباره به هم برگردین.
آقای محرک،
خیلی عصبانی و تند صحبت می کنید. درسته من در بطن ماجرا و جای شما نبودم.
اما کاش بتونید بیشتر روی صحبتها و رفتارتون کنترل داشته باشید.
ممنون از مطالب مفیدتون شیدا خانمنقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا.
احتمال برگشت من صفر درصد هست.اما اینکه میگیدرو صحبتها و رفتارها کنترل داشته باشم بعد از تموم شدن کار در این مورد از شما و دوستان کمک میگیرم
داداش عزیز
خواهش میکنم اینقدر با عجله تصمیم نگیر اونم واسه موضوع به این مهمی
کاملا از نوشتهاتون معلوم که هنوز عصبانی هستی پس این تصمیم رو تو این شرایط نگیر و حداقل عملیش نکن
طلاق اصلا راحت نیست حتی حتی اگه بگی از طرف مقابلت متنفری بدون که این احساس فقط و فقط مال آلانه
این احساس پایدار نیست یه کم به خودت و زندگیتون زمان بده
چون همسر شما هر چقدر هم ازش بدی دیدی بازم یه سری خصوصیات داشته و داره که شما اونا رو دوست داری
دوست عزیز من خودم تو بدترین شرایط ممکن زندگی کردم یه کم از سلامتیمو هم تو اون زندگی از دست دادم ولی جدایی قسمتم شد.
با این حال که زندگی خوبی نداشتم ولی آرزو میکنم طلاق واسه هیچ کس هیچ کس اتفاق نیوفته.
دوران سختیه
با سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط barani
نمیدونم تاپیکهام رو خوندین یا نه
این رو هم خوب میدونم که طلاق خیلی دردناکه.
اما زندگی با ایشون بسیار دردناکتر از طلاق هست
- - - Updated - - -
http://www.hamdardi.net/thread-27619.html
http://www.hamdardi.net/thread-27156.html
قبول دارم زندگی سخت هست با این شرایط ولی تو عبانیت تصمیم نگیرید
که بعد پشیمون بشید
طلاق راحت نیست
دوست عزیزم من در جریان تاپیک های قبلیت بودم
و به خاطره همین ازت خواهش میکنم
یه شانس دیگه به خودت و همسرت بده
اینو بدون توی تنهایی های بعد از طلاق و جدایی هیچ کدوم از آدماهایی که آلان کنارت هستن تو رو درک نمیکنند
شما میمونی و غم و از دست رفتن زندگی و یه عالمی که توش کسی تو رو احساس تو حال تو رو نمیفهمه
امیدوارم تصمیمی بگیری که بعدش جای پیشمونی واست نداشته باشه
سلام
والا این عصبانیت و لحن تند رو که دیدم 100 در 100 به این نتیجه رسیئم که اون بنده خدا یه رفتار خیلی بد و وحشتناک از شما دیده که اون روز در مقابل مادرتون اون کارو کرده
شما پست آخر تاپیک قبلیتون رو خوندید که بی دل چه قدر خوب راهنمایی کرده بود
شما فوق العاده عجول و عصبانی رفتار می کنید
خانوادتون هم اگه یه ذره دلشون به حال این زندگی می سوخت همه چیزو به این واضحی براتون تعریف نمی کردن
و حتی یک درصد هم احتمال نمی دید شاید غلو باشه با وجود اینکه می گید نامزدتون کتمان کرده
شما هنوز توضیح ندادید علت کار نامزدتون چی بوده ؟؟؟
واین که یه عده می گن سوء استفادتو کردی حالا می خوای بذاریش کنار یعنی اونا تو شما یه چیزی یه کار اشتباهی دیدن که اینو می گن یه کم به رفتارات فکر کن
دوست عزیز زیاد تند نرونقل قول:
نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh
اول اینکه ایشون به خاطر پول با من ازدواج کرد و دوم اینکه داییم از پدرم کینه قدیمی داره که این دختر رو به من داد با هزار تا دوز وکلک اما بعد مدت کوتاهی کلکشون رو فهمیدم ان هم از طریق خودشون. وخدا کارهاشون رو رو کرد
در ضمن در همسایگیمون یک آژانس هست که راننده های اونجا بهم گفتند و خواهرم هم بعد اینکه دید فهمیدم تایید کرد
نظر ایشون در مورد طلاق مثل شماست؟
در ضمن شما که اینقدر عصبانی از دست همسرت و فکر میکنی نقشه داییت واسه انتقامه و .... که نباید فراموش کردن خاطراتشاینقدرا سخت باشه براتون! تازه اول خلاصیت رسیده و خاطره خوبم که میگید فقر رابطه جنسی بوده که اینم با نامزد بعدیتون اتفاق میافته و جای یاد قبلی را پر میکنه!درسته؟
قبلا هم گفتم ایشون خودشون رو به بی عفتی و بی حیایی زدند و میخاد که من طلاقش بدم و مهریشو بگیره اما چون خودم چیزی ندارم .فقط شب و روز به خریت خودم و به شانس بدم لعنت میفرستم و از خدا میخام بهم صبر بده و منو از این فلاکت و بدبختی در بیاره.نقل قول:
نوشته اصلی توسط kamrava
دوست عزیزبنده عصبی نیستم مشکلی که سر راهم هست خدا نصیب هیچ کافری هم نکنه دیکه دارم داغون و دیوانه میشم دست خودم نیست