قطع رابطه با خانواده شوهر

خانواده شوهرم واسه عید خونه پدر مادرم نرفتن و من خیلی خجالت کشیدم این در حایه که من خیلی سعی کردم رابطه خوبی باهاشون داشته باشم و اونها رو مثل خانواده خودم بدونم ولی نمیدونم چرا اونها دائما دوست دارن منو تحقیر کنن.خونه خودمم روز آخر با کلی منت اومدن مادر شوهرم گفت کمرم درد میکنه نمیتونم برم پیش مادرت در حالی که پیش همه رفته بود.این کارشون خیلی داغونم کرد منم رابطه ام رو قطع کردم و حدودا 1ماهه باهاشون ارتباط ندارم.شوهرم آخر هر هفته نیم ساعت میره و برمیگرده .حالا من دائما استرس دارم که نکنه این قهر من واسه خودم گرون تموم بشه و شوهرمو از دست بدم.نمیدونم چه تبعاتی برام داره.به کمک شما دوستان عزیز احتیاج دارم نمیدونم چه کنم:sad:

اینکه خونه مادر شما نرفتن دلیل نمی شه باهاشون قطع رابطه کنی
حتی اگه قرار به تلافی باشه،مادر و پدر شما می توانند سال دیگه عید خونه مادرشوهرتون نروند و اینطوری جبران می شه.
قطع رابطه شما با خانواده همسرتون می تونه لطمه زیادی به زندگیتون بزنه و اصلا هم منطقی نیست

مرسی دوست عزیز .ولی توهین به خانواده مثل توهین به خود آدمه.این که بعد از یک سال یه سری بزنن توقع زیادی نیست اون هم نسبت به احترامی که من بهشون میذاشتم.اوایل ازدواج خونه خودم نمیوودن و به شوهرم میگفتن زنت به ما بی محلی میکنه در صورت که کاملا دروغ بود. اینکه خونه من نمیوودن ناراحتم نمیکرد.احساس میکنم منو هالو فرض کردن که من همه حرفاشونو گوش کنم ولی اونا حداقل کاری که میتونن بکنن هم انجام ندن

سلام آیدا جان واقعا عجب حوصله ای داری!!!!!!!!!من تازگی ها یه اعتقاد جدیدی پیدا کردم و اون اینکه اصلا نیازی نیست خانواده یک نفر با خانواده همسرش ارتباط داشته باشند مهم اینه که ظاهرا دلخوری نباشه خوب دقت کن ظاهرا...یک روز مادر من میخواست بیاد خونه مادرشوهرم که یه شهر دیگه است و البته به خاطر اینکه من اونجا بودم و میخواست با من به شهر سکونت من بیاد تلفنی با مادرشوهرم صحبت کرده بود بعد با من تماس گرفت گفت من گفتم باید بیام و اینا مادرشوهرت اصلا تعارف نکرد این چه برخوردیه من نمیام من با اینکه خودم شاهد ماجرا بودم و چون مادرشوهرم تازه مهمان داشت و حوصله نداشت میدونستم عمدا بهش تعارف نکرده ولی فوری شروع کردم به ماست مالی گفتم مادرشوهرم که گوشهاش سنگینه اصلا درست تلفنی حرفا رو متوجه نمیشه شما اینجوری فکر نکن و ...بعدش هم با ظرافت کامل و به بهانه نزدیک بودن خونه برادرشوهرم به ترمینال و از اونجا که با جاریم خیلی دوست هستم و به طور خودمونی بهش گفتم با مادرم میام اونجانه مادرشوهرم متوجه شد و نه مادرم فهمید و رابطه کاملا دوستانه باقی موند البته ناگفته نمونه سعی میکنم ارتباط این دو خانواده در حد تلفن باشه و نه بیشتر چون از این حرفا و دلخوریها پیش میاد و من حوصله اش رو ندارم شما به جای ماست مالی کردن و حفظ ظاهر رابطه همه چیز رو بزرگ کردی و تازه میگی اثراتش چی هست؟من اگه جای شما بودم به مادرم میگفتم که مادرشوهرم امسال زیاد حالش خوب نبوده و جایی نرفته ظاهر رابطه رو هم با خانواده همسرم حفظ میکردم قطع رابطه کار خوبی نیست بهش ادامه نده یا یه روز دعوتشون کن یا اینکه برو اونجا و به روی خودت نیار تا تمام بشه لازم نیست همیشه بری اونجا فقط تا حدی که ظاهرا دلخوری وجود نداشته باشه کافیه

سلام آیدا جون منم فکور جان موافقم ،حیف نیست آدم به خاطر یه کار به این کوچیکی اینطوری خودشو داغون کنه ؟ عزیزم ولشون کن بزار هرکاری میخوان بکنن تو هم به ظاهر همه چی رو حفظ کن و نزار که همین موضوع زمینه ی اختلافات بزرگتر بشه بینتون

مرسی دریا جان.قبلا اصلا به کارهاشون توجه نمیکردم ولی جدیدا دیگه نمیتونم تحملشون کنم.حتی وقتی اسمشون هم میاد عصبی میشم..الان چند روزی که درگیر اسباب کشی هستیم با اینکه خونشون چندتا کوچه با ما فاصله داره دریغ از یه تعارف خشک و خالی که بهمون کمک کنن..اصلا وجود ندارن به نظرم کسی که خودشو از همه چی کنار میکشه باید حذفش کرد.

- - - Updated - - -

فردای روز مادر رفتیم خونشون ولی خانم رفته یود مهمونی اونم خونه فامیلی که حتی بچه هاش هم نمیشناختنش .شب قبلش به شوهرم گفته بود که تب ولرزداره و از این حرفا ولی فرداش مهمونی بود..دروغش واسه شوهرم معلوم شد

سلام عزیزم
سعی کن رابطتو قطع نکنی چون تو دراز مدت تاثیرات بدی روی شوهرت می ذاره ..
شما احترامتو بذار برو
زیاده روی نکن تو محبت کردن به اونا که بعدش متوقع بشی
همه چیز در حد تعادل خوبه
واینو بدون همیشه قطع رابطه اثرات بدی داشته
ومطمئن باش شوهرتخودش می فهمه کی حق داره کی نه حتی اگه به روی خودش نیاره و اصلا بهش سرکوفت نزن برعکس سعی کن جو شادی تو خونه داشت باشین شاد و با محبت

موفق باشی

عزیزم من با حرفای زندگیه موفق موافقم ،تو احترام خودته بزار و مطمئن باش که اونارو شرمنده میکنی با بی توجهی هات به کاراشون ،برو یه سری بهشون بزن اونم خیلی طبیعی فقط یکم سرسنگین باش تا بفهمن که کارشون اشتباه بوده فقط یکمااااااااااا خانومی.نه که بری اصلا محلشون نزاری و حرف نزنی،:dodgy: و خب شوهرت هم که فهمیده اونا کارشون اشتباه بوده و مطمئنن خودش بهشون گوشزد میکنه،اما اینکه تو نری باعث میشه رفته رفته بین تو شوهرت هم اختلاف پیش بیاد هرجوری که باشه بازم خونوادشه دیگه نارحت میشه،زرنگ باش نزار کار اونا باعث اختلاف بین شوهرت و توبشه ،اگه خدا نکرده اینطوری بشه اونام خوشحال میشن که تونستن با یه کارشون بین شما اختلاف بندازن،اصلا اصلا هم پیش شوهرت از اونا گلایه نکن:81: که هم باعث میشه اون نسبت به خونوادش حساس بشه و همچنین به هرحال مجبوره ازشون دفاع کنه که اینطوری توهم دلخور میشی و بینتون فلصله میافته ،پس بهترین کار اینه که تو فقط یکم باهشون سرسنگین باشی.موفق باشی

قطع رابطه خیلی بده
رابطه زیادم خیلی بده

بعدش تو الان یک ماهه اونجا نمی ری چه طور توقع داری برای اسباب کشی بیان کمکت

هرچی توقعت را بیاری پایین خودت راحتتری

رابطه ات رو تا می تونی متعادل کن و توقع هم نداشته باش

عکس العملت در مقابل رفتار مادر شوهرت خیلی خیلی زیاد بود

از خونواده شوهر توقعی نباید داشته باشی هر چی هم خواستن خودتونو بهت نزدیک کنن فاصله بگیر چون اخرش نیش خودشونو میزنن. تازه بهتر سر از کار وبارت درنیاوردن. ببینن چطوری هستی و چطور کار میکنی و میچینی.این تز منه امیدوارم برای تو هم خوب باشه. به شوهرت محبت کن. باهاش گرم بگیر جای همه رو براش پر کن. مث یه دوس باهاش باش. مث رفیقش. ببین برات چیکار میکنه. من که نتیجه گرفتم و شوهرم منو به همه کسش ترجیح میده اگه گرمه از نیاز جنسی سیرابش کن. نه نیار مشتاق باش.

مرسی پریا جون.واقعا الان که فکر میکنم میبینم بهتر که نیومدن به قول شما سر از کارم درنیاوردن همینجوری چندتا از وسایلم شکست اگر اونا میشکوندن که واویلا بود ..آره واقعا سعی میکنم دیگه باهاشون زیاد قاطی نشم ولی بی محلی هم نکنم ببینم چی میشه..اشتباهم دوران عقدم بود که زیاد میرفتم خونشون باعث شد هر دو طرف پرتوقع بشن

حال پدر شوهرم بهم خورده رفته تو کما..من عذاب وجدان دارم ..چند روز پیش تو دلم نفرینش کردم و الان روی تخت بیمارستانه..خودمو مقصر میدونم..:54:

- - - Updated - - -

گریه های زن و بچشو میبینم بیشتر عذاب میکشم..مخصوصا شوهر خودم خیلی ناراحته..از قدیم گفتن به حرف کلاغ سیاه بارون نمیاد ولی نمیدونم چرا اینبار به حرف من کلاغ سیاه بارون اومد با این حس نفرت از خودم چکار کنم:316:

عزیز من اگه سیر این موضوعات خاله زنکی ما نفرین کنییم و نفرینمونم بگیره الان نصف بییشتر جمعیت ایران مرده بودن
من خودم انقده خواهرای شوهرمو نفرین کردم سخت سخت
کو کو؟
هیچیشون نشده
سرمرگنده
بیخیال. مرد پیر و مریضیه بیماریش عود کرده
خودت رو اذیت نکن

چرا اینقدر دعوا هست بین عروس و مادر شوهر و عروس و خواهر شوهر

دوست عزیز از نظر بنده شما نباید قطع ارتباط می کردی احترام به پدر و مادرو هیچ وقت فراموش نکن چه احترام به پدر مادر خودتو نباید شوهرت فراموش کنه و احترام پدر و مادر شوهرتو شما باید فراموش کنی با اینکه می خوان بهت بد کنن ولی این دلیل شما بخاطر اینکه نرفتن خونه مادرتون دلیل نمی شه که شما قطع رابطه می کردی
اگر 1%شوهرتون از این موضوع ناراحت بشه و این کارو با هاتون بکنه شما تحملشو دارین؟؟؟؟؟؟
به هر حال کار درستی نکردین

- - - Updated - - -

paria_22
http://www.hamdardi.net/images/style...er-offline.png

دوست عزیز شما هم مثل بعضی از دوستان داری تاپیک ایشونو خراب میکنی خبر داری؟؟؟؟؟؟