-
دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
سلام
من 24 سالمه , مجردم و لیسانس دارم . ولی تا حالا از هیچ مبحث زندگیم احساس رضایت نداشتم
چند ماه پیش ناخودآگاه این فکر به نظرم خطور کرد که عاقبت زندگی من چه خواهد شد؟
و برای رسیدن به ایده آل زندگیم هدفی رو ترسیم کردم.
مشکل من اینجاست که تا رسیدن به هدفم حداقل 6...7 سال طول میکشه و اون موقع من حدودا 31 سالم میشه به عبارتی دیگه من زندگی ایده آلم رو که با آرامش باطنی همراه باشه از 31 سالگی شروع خواهم کرد .
آیا این سن برای شروع زندگی ایده آل دیر نیست.؟
توی این مسیر باید از خوشی ها و لذت های دوران جوانیم 23 ....30 سالگی بزنم این یکی شروط رسیدن به هدفمه. آیا ارزشش رو داره ؟
نمیدونم چجوری باید مشکلم رو بیان کنم ... لطفا اگه مشکل منو درک کردین راهنماییم کنید.
همش احساس میکنم 3 ...4 سال دیر از خواب بیدار شدم..... دارم دچار افسردگی میشم
تورو خدا کمکم کنید.. نمیدونم چجوری ولی .....
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
دوست خوب هیچ وقت برای زندگی ایده ال دیر نیست
31 سالگی اوج جوانی و انرژی شماست .
شاد باشید و سر افراز
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
شاید 31 سال بنظرتون یکم دیر باشه / ولی اعتقاد شخصی من اینه که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست ! البته اگه ماهی قبل از صید مرده نباشه !
من خیلی زندگی رو سخت گرفته بودم و آخرش هم کارم به خودکشی کشید و خوشبختانه جون سالم به در بردم و حالا میفهمم زندگی چقدر راحت و خوبه !
برام بازم مشکلات وجود داره / برا همه ما مشکلات وجود داره ولی قرار نیست چون 20 سال عمرمون هدر رفته 40 سال مونده رو هم خراب کنیم
من ماجرای خودکشی رو تو انجمن مطرح کردم چون نمیخواستم بقیه این کارو بکنن / چون خیلی ها به خودکشی فکر میکنن !
نظر شخصیم اینه شما هم سخت نگیرید / برید یه جای سر سبز و یکم اکسیژن بگیرید و به خودتون بگید من میتونم / و واقعا بتونید !
البته این نظر شخصی منه ! منم این کارو کردم و با خودم دوست شدم ! قبلا واقعا دشمن خودم بودم / مشکلات از یه طرف و دشمنی من با خودم از طرف دیگه !
خوشحال میشم بتونی با وضع فعلی کنار بیای و حداقل خودتو بیشتر از این اذیت نکنی !
اگر به تنهایی توان این کارو ندارید ازتون میخوام با دوست و آشنا مشورت کنید و نزارید بعضی مسائل که برا همه وجود داره شما رو بشکنه !
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
همه میدنیم نباید اینقدر مشکل وجود داشته باشه / ولی متاسفانه وجود داره / شما بگید چیکار میشه کرد ؟
خودمونو اذیت کنیم هم مشکل حل نمیشه و هر کس نسبت به شرایط خودش میتونه به خودش کمک کنه ! ( بشین با خودت دوستانه این مشکلات رو حل کن )
از اعضای تالار هم کمک بگیر . تجربیات خوبی در اختیارت میزارن !
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
افزون بر آنکه مشکلی نیست،زمان بسیار خوبی هم هست.اگر منظور از ایده آل را زندگی راحت و فارغ از مشکلات مادی است که این بستگی به ثروت پدرتان دارد و اگر شغلی است وابسته به پارتی ها و اندکی تلاش یا تلاش زیاد بی پارتی است.
یافتن همسر مناسب نیز نیازمند داشتن آگاهی درباره گزینش کسی جهت ازدواج،دانستن مهارتهای رفتاری،شکیبایی،درایت و شانس است و خانه هم به باز به اندازه ثروت شما بستگی دارد؛اگر مشکل شما نداشتن پول و زحمت کشیدن و کار کردن برای رسیدن به این اهداف است،این خیلی هم پسندیده و خوب است.
در زندگی زیاد روی اهداف بیهوده متمرکز نشوید که با هر شکست که خودش امری طبیعی است،دچار افسردگی فراوانی خواهید گشت.در زندگی موضوع اصلی و مهم طی مسیر است که البته لذت بخش هم هست،اگر بدانید که چگونه لذت ببرید،و مهم اهداف نیستند.اهداف جزیی از مسیر ما هستند و نه خود مسیر حرکت ما؛زیرا پس از رسیدن به هدفی باز اهداف عالی تری در چشم انداز شما قرار خواهند گرفت.
ایده آل گرایی باید همواره همراه با واقع بینی باشد،وگرنه نعی مازوخیسم است.آرام باشید و روی کاغذ نخست ارزشهای کلی خود در زندگی و سپس اهداف کوتاه،میان و بلند مدت را با برآورد امکانات و توان خود و نیز زمانبندی درخور هر کدام،بنویسید.رفتن پیش یک مشاور مجرب و کارا را فراموش ننمایید.
آگاه،تندرست و شاد باشید.
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
از جواب دوستان خیلی ممونم ولی مشکل من اینه که این باور به طور عمیق در من ریشه کرده که عمر مفید زندگی 20 ... 35 سالگیه و نمیدونم چرا احساس میکنم از 35 سال به اونور دیگه زندگی اون هیجان و شور رو نداره.
وقتی هم به دور و بر خودم و اطرافیانم نگاه میکنم این باور در من شدت میگیره.
من حتی دوست دخترم رو هم از دارم از دست میدم , عزیزترین موجود زندگیمه اما نمیخوام روی دوران جوونیش , مثل من خط بکشه و علارغم میل باطنیم دارم رابطم رو باهاش قطع میکنم
نمیدونم چجوری بگم ولی بزارین با یه مثال موضوع و براتون توضیح بدم :
من دوستانی دارم که شاید از نظر موقعیت زندگی حتی از الان من هم عقب تر باشند ولی از زندگی بیشترین لذت ممکن رو می برن و هیچ انتظار بیشتری از زندگی ندارن ..
خیلی از اتفاقاتی که توی زندگی اطرافیانم میفته و به اونا یه لذت وافر میده برای من یه مسئله سادست .
دوست داشتم من هم میتونستم با چیزهای ساده هیجان زده بشم و احساس خوشحالی کنم ولی افسوس...
دوستانم میگن که من زندگی رو خیلی پیچیده گرفتم ولی بخدا دست خودم نیست ..من آدم زیاده خواهی نیستم ولی.......
بخدا دارم زجر میکشم وقتی حتی نمیتونم مشکلم و بیان کنم...
ازتون خواهش میکنم به جای اینکه من و توجیح کنید یه راه حل برای مشکلم ارائه بدید.... خواهش میکنم !
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
گردآفرین عزیز از راهنماییت خیلی ممنونم ولی رسیدن به نقطه آغاز زندگی ایده آل من نه ربطی به ثروت پدرم دارد و نه پارتی و اینجور مسائل و مسیری که برای رسیدن به این هدف دارم فقط و فقط تلاش و مطالعات خودم خواهد بود و همچنین ربطی هم به رشته دانشگاهی من هم ندارد ( کلا بی فایده ترین دوران زندگیم این دوره دانشگاه بود ).
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
البته با رسیدن به نقطه ایده آل مشکلات مالی من هم برطرف خواهد شد اما نیت اصلی من آرامشی که با رضایت مندی از خودم صورت میگیره
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
جرا دیگه هیچکس کمکم نمیکنه؟!
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
نیگما درود بر تو
پسر خوب چرا این اندازه با خودت نامهربانی؟!!چرا هستی خودت و من وجودیت را نمی پذیری؟اصلاً چه اهدافی در زندگی داری؟؟؟ببین پسر خوب،اگر می خواهی تنها بنالی سفارش می کن بروی در یک فروم دیگر و اگر دنبال راه حلی،پس به سخنانی که فقط برای کمک به تو جوان عنا می شود،گوش فرا بده.
به هر حال بنده دارم با جان و دل و با صرف وقت با تو سخن می گویم.چرا پیرامون خود پیله ای خیالی درست کرده ای؟به خدا زندگی زیباست . . . در میان سالی و کهن سالی همئ می توان غرق لذات شد.خودت را بپذیر،بدنت را،وودت را و به خود عشق بورز.تو از دیدن یک گل،دختری زببا،فرشی رنگین و درختان خوشحال نمی شوی؟؟
ایده آل یعنی چه؟تو دچار کمال گرایی بی منطق شده ای . . .راحت باش جانم؛شاید بگویی حرفت را نمی فهمم،این را بدان که خودم سالها پیش در دوران جوتنی از زمین و زمان بیزار شده بودم و عمر را از کف رفته . . . .اما،اما تنها بدان دلیل بود که خودم را دوست نداشتم و عاشق خودم نبودم،باید از اینکه دست داری،پا داری و معده و بزاق و روده داری شاد باشی؛برفها را دیده ای؟یک سیب سرخ و . . .
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
سلام افسردگی درمان دارد درمان افسردگی از مدیر همدردی پرسید موفق وشاد باشید
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
گرد آفرین عزیز و سایر دوستان ممنون که منو راهنمایی میکنید . من نمیخوام بنالم فقط دنبال راه حل عملی هستم. راه حلی که منو از این تصورات بیاره بیرون!
من حرفم اینه که چجوری باید این روحیات فعلیم و از وجودم دور بریزم ؟ من هم میخوام خودم رو دوست داشته باشم ولی چجوری ؟ وقتی خودم از خودم رضایت ندارم .. وقتی هنوز کار مثبتی انجام ندادم.!
یه راهکاری پیشنهاد بدین لطفا ؟ مثلا بگین که فلان کار و بکنم و یا ....
حتی اگر کتابی , فیلمی چیزی هم باشه که بتونه کمکم کنه بهم بگین .. دعاتون میکنم.
از مدیر همدردی هم عاجزانه تقاضای کمک دارم.
( و مطلب دیگه اینکه آیا قطع ارتباط کردن با دوست دخترم در شرایطی که من دارم کار درستیه یا نه ؟ اون دلیل من و برای جدایی قبول نداره ؟
و اصلا آیا در این شرایط روحی که من قرار دارم ازدواج به صلاح است یا خیر ؟ )
از مدیر همدردی هم عاجزانه تقاضای کمک دارم.
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
مقاله"آنهایی که از خودشون راضی نیستند ، بخونند! " را توی صفحه اول سایت همدردی دیدم و خوندم و پاسخ های خودم و دادم :
-------------------------------------------------------------------------------------------------
آنهایی که از خودشون راضی نیستند ، بخونند!
آيا شما هم فرد کمال گرايی هستيد؟؟؟ تقریبا
آيا شما هم هموار فکر می کنيد آن کسی که می خواهيم باشيد نيستيد؟ فعلا نه و میتوانم بشوم
آيا احساس مي كنيم كارهايي كه به اتمام رسانده ايم به اندازه كافي خوب نيستند؟ بله
آيا نوشتن مقالات و طرحها را با اهداف انجام دقيق آنها به تعويق مي اندازيم ؟ خیر
آيا احساس مي كنيم كارها را بايد صد در صد درست انجام دهيم و در غير اين صورت فردي متوسط و يا حتي بازنده هستيم؟ خیر
اگر چنين باشد در آن صورت ما به جاي حركت در مسير موفقيت سعي در كامل بودن داريم.
-------------------------------------------------------------------------------------------------
این مطلب و نوشتم تا شاید با توجه به جواب هام بهتر بتونید راهنماییم کنید.
البته اگه راهنمایی کنید !
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
نه مثل اینکه اینجا فقط خودم و سرکار گذاشتم..
از اول هم نباید به حل مشکلم در این تالار دل می بستم.
به هر حال از اونایی که کمکم کردند ممنونم.
من از این تالار میرم ... چون فکر نمیکنم اینجا دوایی برای درد من پیدا بشه
جز اینکه .....
فکر میکردم مشکلی که من دارم و کسی نتونه درک کنه و یا حداقل کمک کنه.
نمیدونم ولی حوصلم توی تالار سر رفته و از موقعی که اومدم اینجا بیشتر نا امید شدم
خدانگهدار تالار همدردی.
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
انیگما جان،بنده نام کاربزیم *گردآفرید* است نه:گردآفرین.
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
سلام گردآفرید جان من دارم از هر طرف داغون میشم اونوقت شما گیر دادی به اینکه اسم کاربری تو اشتباه نوشتم !
به هرحال ازت عذر میخوام که این اشتباه کردم.
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط anigma
نه مثل اینکه اینجا فقط خودم و سرکار گذاشتم..
از اول هم نباید به حل مشکلم در این تالار دل می بستم.
به هر حال از اونایی که کمکم کردند ممنونم.
من از این تالار میرم ... چون فکر نمیکنم اینجا دوایی برای درد من پیدا بشه
جز اینکه .....
فکر میکردم مشکلی که من دارم و کسی نتونه درک کنه و یا حداقل کمک کنه.
نمیدونم ولی حوصلم توی تالار سر رفته و از موقعی که اومدم اینجا بیشتر نا امید شدم
خدانگهدار تالار همدردی.
سلام بزرگوار ، :72:
شما چرا فکر کردید که صرفا ً یک تالار و یا یک سایت حتی اگه روانشناسی باشه می تونه کاملا ً مشکل شما رو حل کنه !!!؟
به نظرت برای حل کردن مشکل عوامل دیگه ای هم نمی توانند دخالت داشته باشند !؟
در ثانی ممکنه این تالار برات بی استفاده باشه لااقل خودت بمون و از تجربیاتت دیگران رو بهره مند کن تا شاید بتونی حداقل مشکل یه مراجعه کننده ی دیگه رو حل کنی ! :203:
ضمن اینکه بقینا با استمرار حضورت و صبر بیشتر راهکارهای بیشتر و بهتری هم از برآیند ارسالهای دوستان دریافت خواهی کرد !
علی یارت ... :72:
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
سلام
من از حل مشکلم توی سایت ناامید شدم و تصمصم به ترک تالار گرفتم ولی نتونستم زیاد دور بمونم چون به هر حال جای دیگری هم برای من نبود و حالا به هر دلیل به تالار برگشتم.
امیدی ندارنم که مشکل اصلی من حل بشه ولی امیدوارم سایر مشکلاتی که احیانا وجود داره راه به جایی پیدا کنه.
و اگر هم بتونم تا جایی که در توانم بشه همفکریم و از سایر دوستان دریغ نمیکنم.
به امید هر چه مفید تر شدن تالار
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط anigma
سلام
من از حل مشکلم توی سایت ناامید شدم و تصمصم به ترک تالار گرفتم ولی نتونستم زیاد دور بمونم چون به هر حال جای دیگری هم برای من نبود و حالا به هر دلیل به تالار برگشتم.
امیدی ندارنم که مشکل اصلی من حل بشه ولی امیدوارم سایر مشکلاتی که احیانا وجود داره راه به جایی پیدا کنه.
و اگر هم بتونم تا جایی که در توانم بشه همفکریم و از سایر دوستان دریغ نمیکنم.
به امید هر چه مفید تر شدن تالار
میدونی راستش من زیاد موضوعات رو دیگه پیگیری نمی کنم ولی موضوع تو منو به خودش جلب کرد و ارسال های تو رو توی این تاپیک خوندم ولی متاسفانه اصلا ً متوجه مشکل تو نشدم ! یعنی موضوع باز نیست و یا لااقل من نتونستم ریشه های مسئله رو تجزیه کنم ! ضمن اینکه وقتی پیشاپیش تصمیمت رو بابت اینکه هیچ کس نمی تونه کمکت کنه گرفته باشی مفهومش اینه که تو روزنه های ورود به خودت رو هم بستی !!! پس نمی تونی توقع معجزه داشته باشی !!! فکر می کنم برای حل مسئله به شناخت ابزارهای حل مشکل و اولویت بندی قطعات مشکل ساز نیاز داشته باشیم ولی جایگاه صبر و استقامت همراه با امید و توکل قسمت لاینفکی از حل مسئله است !
شاد باشی ؛:72:
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
118 جان ازت ممنونم که به مشکل من توجه داری.
بذار یه بار دیگه مشکل اصلیم و در چند تا شماره باز کنم :
1- رسیدن به جایگاهی که براش برنامه ریزی کردم ( البته من تو آسمونا سیر نمیکنم )حداقل 5-6 سال طول میشکه و این یعنی 30 سالگی من
2- برای رسیدن به این مقصود باید بسیار فشرده و عمیق تلاش کنم ( تقریبا هفته ای یک روز هم وقت آزاد ندارم ) ( البته من مشکلی با این موضوع ندارم)
3- با این حساب یعنی دهه دوم زندگیم عملا خنثی شده و قربانی دهه های بعدی زندگیم شده ( جوانی معنی نداره)
4- به هیچ وجه نمیتونم این هدف رو نادیده بگیرم
5- به دلیل نگرشی خاصی با این شرایط در من بوجود اومده من از چیزهایی که قبلا ازش لذت مبردم دیگه لذتی نمیبرم ( مثلا قبلا از یه دور هم نشستن با دوستان خیلی لذت میبردم ولی الان تقریبا برای من چیز بی معنی به نظر میرسه)
6- احساس میکنم هر کاری که منو به هدفم نزدیک نکنه و یا به اون ربط نداشته باشه ارزشی نداره
7- از کارای کوچیکی که انجام میدم احساس رضایت نمیکنم ( مثلا قبلا وقتی یه کاره نیمه تموم و تموم میکردم احساس شعف میکردم ولی الان انگار نه انگار)
8- به اطرافیان خودم حسادت میکنم که به هر بهانه ای احساس خوشحالی میکنن.
9- ....
فعلا ذهنم بیشتر یاری نمیکنه , اگه چیزی به ذهنم برسه بازم مینویسم.
من راه و به درونم نبستم ولی متاسفانه ( حداقل در این مورد) یا خوشبختانه عادت کردم که بدون دلیل محکم چیزی رو قبول نکنم , نه اینکه نخوام قبول کنم نمیتونم قبول کنم.
برای همینم هست که ازتون میخوام اگه راهی پیشنهاد میکنید حتما دلیلتون رو هم برای اون راهکار بگین.
ببخشید که اینقدر گستاخانه نوشتم. ولی راهی دیگه ای برای نوشتن این مطلب به ذهنم نمیرسید.
از اینکه راهنماییم میکنید.ممنونم
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
خوب میشه کمی هم از هدفی که برای چند سال بعدت در نظر گرفتی صحبت کنی ! باید دید چقدر با ارزشه که حاضری حتی بهترین دوران زندگیت رو براش بذاری !!!
لطفا با ذکر جزئیات از اون هدف برامون بگو .
با تشکر .
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
اینکه عنوان هدف من چیه مهم نیست , چیزی که مهمه اینه که رسیدن بهش تنها راهیه که میتونه منو به ایده آل های زندگیم برسونه. ( بهترین دوران زندگیم وقتیه که به این مقطع از زندگیم برسم )
رسیدن به هدف برای من پایان کار نیست , بلاکه نقطه شروع زندگی مورد پذیزش منه .
من نمیخوام در این مورد بحث کنم که هدف من چیه , در مورد اینکه ارزش اینکارو داره یا نه : ( من زندگی برام بی معنی و بی روحه اگر به اون جایگاه نرسم ) ----من دنبال راهکاری هستم که توی این مسیر بتونه بهم آرامش بده .
فقط همینقدر بگم که هدفم ربطی به جایگاه شغلی و از این دست مسائل نداره ( بیشتر به استفاده از حداکثر توانایی و مدرنیزه کردن افکارم ربط پیدا میکنه )
من مطالعات و تحقیقلت بسیار زیادی برای تثبیت این هدف برای خودم کردم.
ثروتمند بودن زیاد در رسیدن به هدفی که من دارم تاثیری نداره نه که اصلا نداشته باشه ولی خیلی کمرنگ.
بیشتر و حاد ترین مشکل من اینه که نمیتونم از چیزی لذت ببرم . یعنی بسیار کم پیش میاد.
حتی سعی میکنم به خودم احساس لذت و تلقین کنم و ولی تاثیری نداره.
میدونم مشکل من عجیب و غریبه ولی چیزیه که هست و وجود داره.
<<<<: من فقط میخوام راه لذت بردن ( از چیزهایی که هر انسان عادی دیگر و شاد مکنه) پیدا کنم. :>>>>
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
سلام anigma
وضعيت احساسي كنوني ما، روش زندگيمون و رضايت از زندگيمون به نحوه تفكر هاي پيشين ما مرتبط مي شود، به افكار و تصميماتي كه گرفته ايم. پس:
چون در وضعيت نامطلوب فعلي هستيد، يا هدفتون را درست ترسيم نكرده ايد، يا نگرشتون به اين هدف صحيح نيست،يا راهكارهاي رسيدن به هدفتون بهترين نيست.
شايد به هر دليلي طالب اين ابهام در سئوالت باشي، و نخواهي كه زياد بازش كني، در آن صورت پيشنهاد مي كنم كه حضورا به يك روانشناس باليني مراجعه كنيد تا بتوانيد از جزئيات هدف و زندگيت با او صحبت كنيد.
با تمركز افراطي روي اين هدف يك جانبه كه داريد، به نظر مي رسد بايد يك عامل مهم به وجود آورنده اين وضعيت براي شما باشد.
اين تفكيك هايي كه شما در زندگيتون قائل هستيد، خود مي تواند علت اين تعارض و ناخوشايندي شما باشه.
چرا ما بايد زندگي را 2 بخش كنيم. 1 بخش در خدمت بخش ديگر....
مثل اينست كه كودكي درس مي خوانيم،نه به خاطر اينكه كودكي كنيم بلكه به خاطر اينكه بزرگ شديم مثلا مهندس بشويم.
در حاليكه اينطور نيست . ما به همان اندازه لذت كودكي و درس خواندن و اضطراب امتحان را مي بريم كه از نتيجه آن به هنگام بهره وري و شايد حتي كودكي و رنجهايش برايمان شيرين تر از بزرگسالي و نتايجش باشد.
به نظر مي رسد علاوه بر افسردگي كه خودتون به آن اشاره كرديد بايد به مسئله بنيادي تري در خود توجه كنيد و آن اعتماد به نفس هست. (البته به معني تخصصي آن نه آنچه كه بين مردم مرسوم است)، يعني وقتي ما همين الان و همين ثانيه در اوج نيستيم و آرامش و فعاليت خود را معطوف به كسب چيزي يا كسي يا .... در سالهاي آتي كرديم، يعني الان خودمون بي ارزشيم. و وقتي فكر ما معطوف به آينده است يا ناراحتيم كه در گذشته چيزي را به دست نياورده ايم، طبيعي است كه در حال زندگي نكنيم و از چيزي لذت نبريم.
چگونه مني كه غرق افكار گذشته يا آينده هستم مي توانم از زمان حال لذت ببرم. اصلا من متعلق به اين زمان نيستم تا لذتش را بچشم....
براي لذت بردن بايد در اين زمان و در اين مكان زندگي كرد.
اينها كه گفتم به هيچ وجه راهكار عملياتي نيست. چون راهكار عملياتي بايد عيني ، دقيق و معطوف به ريز و جزئيات هدف و افكار و برنامه هاي شما باشد. و از آنجا كه در اين خلاصه اي كه شما از زندگي پيچيده خود ابراز كرديد و (تا اندازه اي هم مايل به ابهام در هدفتون بوديد)، وجود نداشت من سعي كردم چارچوب كلي مشكلتون را باز كنم .
اما مطمئمن هستم با دقيق بيني كه شما داريد،مي توانيد از طريق مشاوره حضوري با يك روانشناس باليني مشكلتون را حل كنيد.
خلاصه: شما بايدهايي را در زندگي بر خود فرض گرفته ايد،كه به دقت ترسيم نشده اند. در واقع اضطراب و تاكيدي كه در گوشه ذهنتون به آن هدف فرضي خود داريد، مانع از حضورتون در زمان حال مي شود و روان شما را آزاد نمي گذارد تا از ساير پتانسيلهاي خود در بهره برداري از زندگي استفاده كنيد. در واقع سئوال كليدي و هوشمندانه 118 در پست شماره 21 ، جايي هست كه بايد مورد توجه قرار گيرد.
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط anigma
اینکه عنوان هدف من چیه مهم نیست , چیزی که مهمه اینه که رسیدن بهش تنها راهیه که میتونه منو به ایده آل های زندگیم برسونه. ( بهترین دوران زندگیم وقتیه که به این مقطع از زندگیم برسم )
رسیدن به هدف برای من پایان کار نیست , بلاکه نقطه شروع زندگی مورد پذیزش منه .
من نمیخوام در این مورد بحث کنم که هدف من چیه , در مورد اینکه ارزش اینکارو داره یا نه : ( من زندگی برام بی معنی و بی روحه اگر به اون جایگاه نرسم ) ----من دنبال راهکاری هستم که توی این مسیر بتونه بهم آرامش بده .
فقط همینقدر بگم که هدفم ربطی به جایگاه شغلی و از این دست مسائل نداره ( بیشتر به استفاده از حداکثر توانایی و مدرنیزه کردن افکارم ربط پیدا میکنه )
من مطالعات و تحقیقلت بسیار زیادی برای تثبیت این هدف برای خودم کردم.
ثروتمند بودن زیاد در رسیدن به هدفی که من دارم تاثیری نداره نه که اصلا نداشته باشه ولی خیلی کمرنگ.
بیشتر و حاد ترین مشکل من اینه که نمیتونم از چیزی لذت ببرم . یعنی بسیار کم پیش میاد.
حتی سعی میکنم به خودم احساس لذت و تلقین کنم و ولی تاثیری نداره.
میدونم مشکل من عجیب و غریبه ولی چیزیه که هست و وجود داره.
<<<<: من فقط میخوام راه لذت بردن ( از چیزهایی که هر انسان عادی دیگر و شاد مکنه) پیدا کنم. :>>>>
درسته که عنوان هدف شما مهم نیست ولی دقت داشته باشید که ماهیتش خیلی مهمه و ممکنه کلید حل مشکل شما باشه ! ضمن اینکه باز کردن و تحلیل کردن این هدف در دنیای مجازی مشکلی رو به وجود نمیاره ولی ممکنه همین کار باعث کشف کلید مشکلات شما باشه ! در هر حال مهم ترین قدم رو باید خود شما بردارید ولی ظاهرا خیلی رغبتی ندارید و بیشتر تمایل دارید به توجیه کردن شرایط حال بپردازید و نهایتا ً مشکل خود را لاینحل بدانید !
برای لذت بردن در اولین قدم باید به تعریف دقیقی از لذت بردن برسیم ، سپس تبیین اولویت ها و برنامه ها قدم بعدیست و نهایتا تلاش برای آگاهی از ابزارهای رسیدن به قدم های قبلی و عملیاتی کردن این آگاهی ها به وسیله ی آن ابزارها قدم نهاییست .
امیدوارم سرشار از سرافرازی باشید ...:72:
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
افسردگی درمان دارد ناراحت نباش موفق وشاد باشید
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
سلام
ضمن تشکر از همه دوستان , من به توصیه مدیر و چندتا از دوستان به یک روانشناس مراجعه کردم و قراره یه رابطه مستمر چند ماهه برای درمان با اون داشته باشم.
امیدوارم مفید باشه.
از همتون ممنونم که کمکم کردید.
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
بعد از مدتي دوري دوباره سلام
راستش ميخواستم يه تاپيك ديگه باز كنم ولي ترجيح دادم همينجا بنويسم.. چون مسئله اي كه دارم بيشتر يه جورايي درد و دل تا مشكل و تقريبا در رابطه با همين تاپيك هم هست :
همونطور كه احتمالا ميدونيد من با مشاورم در تعامل هستم تا شرايطم رو بهبود ببخشم و البته به لطف ايشون تا حد زيادي هم روحيم بهتر شده اما
خيلي داره بهم فشار مياد .. درسته شرايطم بهتر شده حالا حتي ميتونم خيلي وقت ها شاد باشم و تا اونجا كه ميتونم ازناراحتي ها و افكار منفي دارم دوري ميكنم . و بهاي سنگيني هم براي اين درمان دارم پرداخت ميكنم ..خيلي سخته كه بخواي حجم فشار ذهنت رو پس بزني و سعي كني خودت رو در جلد منه ديگه اي قرار بدي ..خيلي سخته
و در سوي ديگه طبق نسخه مشاورم براي اينكه بيتونم راحت تر با دوري از دوستم كنار بيام .. رابطم و به كمترين حد ممكن رسوندم ئ اين خودش كلي داره عذابم ميده و شديدا احساس تنهايي ميكنم....
سعي ميكنم با كار زياد و مشغول نگه داشتن خودم فرصت فكر كردن پيدا نكنم تا يتونم اين مرحله رو پشت سر بزارم ..ولي گاهي وقت ها ديگه دست خودم نيست..
نميخوام بگم كه بريدم نه .. چون ميدونم نهايتا اين به نفع هم من و هم دوستم تموم ميشه ولي به هر حال اين مسئله اي كه وجود داره و نميشه انكارش كرد..
مشاورم ميگه اين وضع به مرور زمان روند مثبت به خودش ميگيره ولي نميدونم چرا نميتونم به حرفش اعتماد كنم..من مشكل نوع نگاه به زندگيم تقريبا داره فروكش ميكنه ولي به قيمت احساس تنهايي و ...
من هميشه سعيم بر اين بوده كه آدم ضعيفي نباشم اما گاهي چشمام مقاومت منو ندارن . من زياد بغض ميكنم ولي كم پيش مياد كه گريه كنم .. امشب دومين شب پيا پي هستش كه مثل ديوونه ها شدم و بي مقدمه گريم گرفته. ..يه فشار وحشتناكي داره بهم وارد ميشه .
نميدونم چطور بگم..فقط حالم اصلا خوب نيست...اصلا
منو ببخشين اگه با اين درد دل شما رو هم ناراحت كردم.. سعي ميكنم از اين بعد بيشتر خودم و نگه دارم ..امشب ديگه طاقتم بريده بود و مجبور شدم بنويسم ..خيلي وقت بود تو دلم مونده بود.
بازم منو ببخشين ..
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
هيچ چيز از احساس تنهايي كردن بدتر نيست . من نظرم اينه كه يه كم معنويات رو تو زندگيت پررنگ تر كني . ياد خدا و توكل بهش كليد رسيدن به آرامشه ( چقدر مثل اين شيخا حرف زدم ، هر كي ندونه فكر ميكنه من طلبه حوزه علميه ام :D) . من كه خودم تو شرايط بدم فقط با كمك گرفتن از خدا از اون وضع بيرون اومدم و حتي مشغله ي زياد هم نمي تونه جلوي احساس تنها بودن رو بگيره . چون اين احساس از درونت همه چيزتو به هم مي ريزه . گريه خوبه آدم رو سبك مي كنه . اميدوارم حال دوست خوبم خيلي زود بهتر شه .:228:
گريه كن گريه قشنگه
گريه سهم دل تنگه
گريه كن گريه غروره
مرهم اين راه دوره
بذار پروانه ي احساس دلتو بغل بگيره
بغض كهنه رو رها كن تا دلت نفس بگيره ...
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
این سخن را درست و دقیق یادم نیست اما میدونم که اما علی (ع) فرمودند:
جوری برای آیندت برنامه ریزی کن که انگار صد سال دیگه هم عمر میکنی و در عین حال جوری زندگی کن که انگار فردا خواهی مرد.
برنامه ریزی شما کاملاً درسته و تنها داروی شما یه کم بیخیالی است چرا که شما خودتان را زیاد مشغول امور این دنیا کردی و تقریباً ابدیت خودت را از یاد بردی. بدان که انسان موجودی است جاوید پس اگر امروز برای ابدیت برنامه ریزی کنی تمام عمرت که چه عرض کنم همیشه و تا ابد زندگی ایده آلی خواهی داشت. زیاد به این دنیا نچسب و در عین برنامه ریزی و آینده نگری سعی کن در حال زندگی کنی و از حال لذت ببری...
زندگی جای حسرت و حرص نیست.
پس فکر گذشته را نکن ، غم آینده را نخور و تنها از حال لذت ببر.
به امید موفقیت تو
آمیرزا (ح.ق)
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
انیگما جان
دقیقا میدونم چه حسی داشتی.(یادم نمیاد در مورد مسئله ای با این لحن صحبت کنم)
چون منم مدت هاست این احساس خفقان روی گلوم نشسته ...
آره پیش مشاورم 10-15 روز یه دفعه میرفتم و شایدم برم اما انگار، مثله یه گلدونه چینی، که وقتی شکست
و دادی بند زدن دیکه نمی تونه اون گلدونه اولیه باشه،منم همچین احساسی رو دارم(البته عقل آدما چیز دیگه ای فکر کنم بگه)خوب من احساس فعلیمو گفتم.
نمی دونم چرا بجای مرحم درد بودنم دارم از ضخمام برات میگم ...
فکر کنم مه آلودگی این چند روزم بی تاثیر نبوده.
در هر صورت میگن این نیز بگذرد .
نمی دون چرا زمزمه ی این شعر داره تو ذهنم تکرار میشه...
اما لحظه ای رسید
لحظه ی رها شدن
توی گرداب و امید
لحظه ای که پنجره بقض دیوا رو شکست...
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
انیگما جان
دقیقا میدونم چه حسی داشتی.(یادم نمیاد در مورد مسئله ای با این لحن صحبت کنم)
چون منم مدت هاست این احساس خفقان روی گلوم نشسته ...
آره پیش مشاورم 10-15 روز یه دفعه میرفتم و شایدم برم اما انگار، مثله یه گلدونه چینی، که وقتی شکست
و دادی بند زدن دیکه نمی تونه اون گلدونه اولیه باشه،منم همچین احساسی رو دارم(البته عقل آدما چیز دیگه ای فکر کنم بگه)خوب من احساس فعلیمو گفتم.
نمی دونم چرا بجای مرحم درد بودنم دارم از ضخمام برات میگم ...
فکر کنم مه آلودگی این چند روزم بی تاثیر نبوده.
در هر صورت میگن این نیز بگذرد .
نمی دون چرا زمزمه ی این شعر داره تو ذهنم تکرار میشه...
اما لحظه ای رسید
لحظه ی رها شدن
توی گرداب و امید
لحظه ای که پنجره بقض دیوا رو شکست...
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
سلام
من استنباط كردم كه گفتي براي رسيدن به هدفت بايد تمام وقتت رو بگذاري و بعد از رسيدن به هدف تازه شروع كني به زندگي ....و لذت بردن از اون ...
به نظر من وقتي آدم براي رسيدن به هدفش تلاش ميكنه در حال لذت بردن از زندگيه ...
اما اگر منظورت اينه كه وقت نداري به مسائل جانبي بپردازي يه راهش اينه كه 5-6 سال زمان لازم براي رسيدن به هدفت رو برسوني به 6-7 سال و اين يه سال زمان اضافي رو بتدريج صرف مسائل ديگه (هر چيزي كه برات مهمه ) كني مثلا هفته اي يك روز يا روزي چند ساعت ....
موفق باشي
-
RE: دارم دچار افسردگی میشم.........کمکم کنید .........!
سلام
خیلی موضوع شما برام جالب بود شما الان مشکلتون توی تنهاییتونه یا اینکه چیه دیگهای داره ازارتون میده اگر مشکلتون دوری از دوستتونه میتونم اینو بهتون بگم که شما به اون خیلی زیاد عادت کردید میتونم بگم بهش معتاد شدید حالا هو در حاله ترکید عذاب کشیدنتون هم به خاطره درده دوریه نگران نباشید همون طور که اینقدر به اون عادت کردید کم کم می تونید اونو از ذهنتون بیرون کنید
امیدوارم موفق بشید