سلام دوستان.
قصد دارم از همسرم جدا بشم.باید برای درخواست طلاق به کجا مراجعه کنم؟
همینطور میخام بدونم اگه الان که هنوز درخواست ندادم خونه رو ترک کنم و تا زمان دادگاه جدا زندگی کنم این برای من اثر منفی در روند طلاق داره؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان.
قصد دارم از همسرم جدا بشم.باید برای درخواست طلاق به کجا مراجعه کنم؟
همینطور میخام بدونم اگه الان که هنوز درخواست ندادم خونه رو ترک کنم و تا زمان دادگاه جدا زندگی کنم این برای من اثر منفی در روند طلاق داره؟
سلام شارلوت. چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو که داشتی همه تلاشت رو میکردی و من از این بابت خوشحال بودم. به نظرم فکرت خسته س واسه همین به فکر جدایی افتادی. به نظرم فعلاً خونه رو به هیچ عنوان ترک نکن، دست از تلاش برای بهبود اوضاع هم بردار و تنشی هم ایجاد نکن، مثل یه هم خونه باش .
خودم حال و روز خوشی ندارم ولی از زدن این تاپیکت بدتر هم شدم.آرزو میکنم دوباره همه چی آروم شه. یه کم به خودت برس فقط به خودت
من دیگه خودم با تمام وجودم خستم و بریدم.
واقعا 15 ماه از عمرم رو به باد دادم.دیگه نمیتونم نحملش کنم.فقط میخام بزارم و برم.بودنه من تو اون خونه باز تکرار روزهاییه که گذشته.اون به روش نمیاره و فقط در مواقع نیاز بهم رو میاره.تو 24 سالگی به اندازه یه زنه 60 ساله شکسته شدم
هیچ ربطی بهم نداریم.بودنمون باهم اشتباهه
سلام
نگفتین چرا میخوایین جدا بشین؟
اما در مورد سوال دومتون بله اگر خونه رو بدون اجازه همسر ترک کنید همسرتون می تونن گواهی عدم تمکین شما رو از دادگاه بگیرن و حق و حقوقتون تحت الشعاع قرار میگیره و ممکنه حتی بعضی هاش هم بهتون تعلق نگیره
ممنون roozaneh عزیز
توی تاپیک های قبلیم هست مشکلاتم که بعد از ماه ها همچنان ادامه دارن
من هیچی از حق و حقوقم نمیخام.نه مهریه نه هیچی دیگه.فقط میخام جدا شم چون دیگه تحمل رنج کشیدن رو ندارم
این حرف که ما هیچ ربطی به هم نداریم مال الان نیست شارلوت :81:
الان مسئولیت هر دوتون بیشتره،این زندگی به طور رسمی آغاز شده و باید هردوتون بجنگین واسه ش،تلاش یک طرفه رو به هیییچ عنوان توصیه نمیکنم، اما به سهم خودت نقشت رو ایفا کن. کم کم ،نه یهو و یک روزه، شوهرت رو همراه خودت کن، به نظرم زیادی یه طرفه تلاش کردی و منفعل بودی، اوضاع رو مدیریت کن و فعلاً به طور کامل از فاز فکر به جدایی بیا بیرون :104:تو تواناییش رو داری مطمئنم.
مریم عزیزم دیگه ار تنها بودن خسته شدم.یا تنهام همیشه تو خونه یا هم وقتی هست فقط و فقط تلویزیون نگاه میکنه.دنبال بهونه میگرده.همچنان بیکارو علاف میچرخه و من خرج زندگی رو با حقوقم میدم و تو سری هم میخورم.
خیلی دیگه بیش از حد صبوری و گذشت کردم واسش.لیاقتشو نداره
تنها چیزی که میتونم بگم اینه که جدایی آخرین راه حله . و اگه میخوایین بعدها پشیمون نشین با پشتکار بگردین دنبال راه حل های دیگه و اگر واقعاً نتیجه نگرفتین دیگه حداقل خودتون می دونید که تلاشتون رو برای حفظ زندگی کردید.
چقدر یک زن باید یکطرفه تلاش کنه و زخمایه تنه زندگیرو مرهم بزاره اما مرد بازم تیشه دستش بگیره و بزنه به ریشه های زندگی؟
ایشون باید نفقه بدن و خرج های دیگه . نیازی نیست شما خرج کنید می تونید از متوقف کردن خرجی دادن شروع کنید . هیچ قانونی هم نمیگه زن باید خرج زندگی رو بده
- - - Updated - - -
شما تاپیک چگونه منفعل نباشیم رو خوندید ؟
من خرج نکنم اونوقت چطور زندگی کنیم؟به گدایی میفتیم.حتی یک مدت خرجی هم ندادم اما فایده ای نداشت.بداخلاقتر و بیخیالتر از قبل شد
- - - Updated - - -
آره قبلن خوندم
چرا این رفتارها رو انجام میده؟ مشکلش چیه؟ چه موضوعی رو به شما دلیل اصلی رفتارهاش عنوان کرده؟
- - - Updated - - -
اسم تاپیک قبلیتون چی بوده؟
دوست ندارم چیزایی رو که خودت واقفی رو یادآوری کنم و نمک به زخمت بپاشم. این مشکلات که در دوره نامزدی شما هم بود، چیز تازه ای نیست ،درسته؟ اونوقت من یادم هست که برات نوشتم قبل از گرفتن مراسم عروسی بیشتر فکر کن و جدی بگیر یه سری چیزهارو، جدی نگرفتی یا فکر کردی درست میشه یا ...... حالا باید تاوانش رو بپردازی هرچند سخت، مثل من که هشدارهای زمان تحقیقات رو زیاد جدی نگرفتم و حالا تاوانش رو میدم.
بگذریم مهم نیست،گذشته ها گذشته. الان رو از دست نده،به اینده هم فکر نکن هیچکی اینده رو ندیده. بازم تکرار میکنم دست از تلاش یک طرفه بردار ، نه یهویی! آروم آروم و با لطافت.
با روزنه عزیز موافقم، برای زندگیت بجنگ و بر هم زننده این زندگی تو نباش، من الان شاید هر احساسی رو تجربه بکنم اما عذاب وجدان رو به هیچ عنوان ندارم.
جدایی یک مرحله س ولی مرحله آخر
اون کلا میگه خودش هیچ مشکلی نداره.
شوهره من مدت زیادی دانشجو بوده و تو خونه دانشجویی با دوستاش بوده و همه چی هم دمه دستش
از دختر و سیگار و حتی مواد همیشه تو خونش بوده.البته معتاد نیست و میگه سیگار هم نمیکشه اما همین الان هم که دیدمش تمام هیکلش بوی سیگار میداد.میگه تو خیلی حساسی و توقع داری.آـخه منکه 7 ماهه دارم با نداری و اخلاقه داغونت میسازم و لب باز نمیکنم دیگه کدوم توقع و حساسیت بهونته
- - - Updated - - -
من به اندازه خودم تلاش کردم.الان هم واقعا ته قلبم راضی نیستم به جدایی.چیزی که بیشتر از همه آزارم میده اینه که شوهرم فوق العاده فوق العاده لجبازه.استغفرا... خودشو از خدا هم بالاتر و داناتر میدونه . حرف هیچکس هم قبول نداره.
دیگه ازش بدم میاد.چطور تحملش کنم؟
به نظرت همسرت واقعاً و از ته دلش دوست داره ؟ یعنی تا حالا تونستی درجه دوست داشتنشو تشخیص بدی؟
چون اگه واقعاً دوست داشته باشه و بخوادت می تونی برای تغییر رفتارش اقدام کنی گرچه زمان و انرژی زیادی میخواد
سعی کن تا جایی که میتونی به طلاق فکر نکنی چون همون فکر کردن بهش هم کم کم تو رو به سمتش میبره و ممکنه بعد از طلاق مثل خیلی از دخترها پشیمون بشی که شاید تلاشت برای ادامه زندگی کافی نبوده
گاهی ترک رفتارهای بد واقعاً زمانبره
نمیشه هیچ رقمه تغییرش داد.میگه من مشکلی ندارم تو باید بری خودتو اصلاح کنی.
حقیقتا زندگیمون دچار یه تناقضه.درست وقتی فکر میکنم همه چیز روبه راه و خوبه و مشکلی نداریم همه چی بهم میریزه.یه اتفاقی میفته که دروغاش رو میشه یا یه کاری میکنه که منو داغون میکنه.
تا حالا آرامش من تو زندگی بیشتر از 4 یا 5 ساعت دوام نیاورده
جالب اینه که دیروز بعد از اینهمه مدت گوشیمو برداشته و چک میکنه و میگه من بهت مشکوکم.حالا شوخی یا جدیشو نمیدونم.هیچوقت این کارو نمیکرده
سلام
من مدت زمان زیادی نیست که عضو این سایت هستم
حقبقتا اعصابش رو ندارم زیاد بیام اینجا ، آدم دلش میخواد کمکی بکنه اما دستش کوتاست و بهش فشار میاد
اینطور که از این پست ها فهمیدم شما 15 ماه هست ازدواج کردی ، میشه بگی 15 ماه پبش به چی فکر می کردی ؟ الان چی نیست که 15 ماه پیش بود یا برعکس ؟
قبل از اینکه مشکلت رو بدونم 2 توصیه دارم واست :1- اصلا به بچه فکر نکن (بچه شما هیچ گناهی نداره که پاش رو به این دنیا باز کنید ) و 2-مطمئن باش بعد از طلاق شوهر خیلی خیلی سخت واست پیدا میشه ! اصلا تصور نکن که بتونی راحت ازدواج کنی یا واسه تو شوهر هست ، اصلا چنین خبرایی نیست تو این جامعه
ضمن اینکه اگرم شوهرت عدم تمکین رو ثابت کنه نفقه و این چیزا دیگه بهت تعلق نمی گیره
سلام، آقای احسان با عرض ادب، نقدی به نوشته تون دارم :
آیا خانم شارلوت در تاپیکشون عنوان کردن که در صورت جدا شدن نگران این هستن که شوهر گیرشون بیاد یا نه؟ که شما چنین محکم رأی صادر کردین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!
لطفاً رعایت حال مراجعینی رو بکنیم که با صد جور زخم میان به این سایت ما هم زخم نزنیم.
ببخشید بابت رک گوییم. موفق باشید.
سلام
ممنون که تذکر دادین . ولی قصد من زخم زدن نبود . اگر هر آدمی حقایق رو ندونه نمی تونه تصمیم گیری کنه . لطفا شما از جنبه زن و مرد بودن به این موضوع نگاه نکنید که موضع بگیرین ناخودآگاه . اصلا این مهم نیست که من مردم و شما زن . این مهم هست که درست یا غلط اینطور حقیقتی تو مملکت ما جاری شده . دختر 24 ساله قطعا آرزوهای زیادی داره و مثل هر دختر پسر دیگه ای دوست داره ازدواج موفقی داشته باشه و این طبیعی هستش که بعد طلاق بخواد ازدواج کنه . تاکید بیشترم رو اینه که چندین کیس مختلف دیدم که تو خلوت خودشون چنین تصوراتی دارن . این خانوم حتی اگه از حرف من ناراحت بشن عیبی نداره اما من با گفتن این حقیقت بهشون کمک میکنم حتی اگه خودشون متوجهش نشن . بازم میگم که اصلا از دید و زن و مرد به این موضوع نگاه نکنید. من از اون دست آدما هستم که بین زن و مرد تفکیکی قائل نمیشم پس حتما منظورم چیز دیگه ای بوده . توضیح دادم که سوء تفاهم نشه . ممنون که شما هم تذکر دادی . سعی می کنم ملوتر بنویسم .
ممنونم ازتون
من در صورت طلاق هیچوقت دیگه حاضر نیستم ازدزدواج کنم.چون کلا آدمی هستم که اونقدر گذشت دارم که اجازه سوئ استفاده به طرفم رو میدم.
خب هرکس اولای ازدواجش فکر میکنه خوشبخت میشه.من 15 ماه پیش عقد کردم . 6 ماهه ازدواج کردم.شوهرم یه مشکلاتی داشت که بعد عقد متوجه شدم اما همه گفتن درست میشه.مثلا رفیق باز بود و دوستاش همه معتاد و داغون بودن.خداروشکر بهتر شده اما گاهی اوقات به بدترین شکل منو میپیچونه بخاطر همون دوستاش.وقتی فکر میکنم چقدر خوب و آقا شده و فهمیده اشتباه کرده میبینم یا با دوستاش رفته و به من دروغ گفته یا بوی سیگار میده.یا لج و لجبازی بیخودی میکنه
فکر کردن با تصور کردن متفاوته دوست من . اینکه شما مشکلات شوهرت رو متوجه نشدی ناشی از یه کم کاری از طرف خودتون هست که الان موضوع صحبت نیست
اما برای تغییرات اون چیزی که من میدونم اینه که یک سری خصلت ها که به ذات آدم بر میگرده تغییر نمی کنه . مثلا مردایی که کلا کاری نیستن و حس مرد بودن رو انتقال نمیدن . خیلی موارد نادری می تونه باشه که این تیپ آدما عوض شدن . اما چیزایی مثل رفیق بازی کاملا حل شدنی هست و قابل تغییر . برای تغییر کردن اول از همه باید خود طرف بخواد . و خوب تو این مسیر اگر عشق باشه خیلی کارها راحت تر و سریع تر پیش میره . من برای عشقم 3 بار کاملا تغییر کردم برای همین میدونم شدنیه اما مسائلی که ذاتین سخت تغییر می کنه . به نظر من تحمل بیشتری نشون بدین و صبر بیشتری بکنید . انسان ها لامپ روشنایی نیستن که با زدن 1 کلید از خاموش به روشن تغییر کنند . تغییراتشون زمان میبره . همیشه از خود تصمیم گیری مهم تر زندگی کردن با اون تصمیم هست . جای اینکه بیشتر به درستی و غلطی تصمیمتون فکر کنید به توانایی خودتون تو زندگی کردن با اون تصمیم فکر کنید . زندگی کردن با تصمیم سخت تره !!!
من حتی از اینکه دوسم داره مطمئن نیستم چه برسه به عشق.بعضی وقتا ازش میپرسم چرا اومدی منو گرفتی تو که دوسم نداری و اون میگه تگه دوست نداشتم نمیومدم خاستگاریت.
اوضاع بد مالی و بیکاریش جایی واسه عشق و علاقه نزاشته.90 درصد اعصاب خوردیش ماله همین بیکاریشه
تحصیلات داره ؟ فن یا کار خاصی بلده ؟ فکر میکنی کار واسش هست و میره دنبالش گیرش نمیاد یا کلا اهل کار و بار نیست ؟
فوق دیپلمه و دانشجوی لیسانسه.اهل کار هست اما واقعا کار نیست الان.خیلی وقته دنبال کاره اما اگه کاری هم با حقوق کم پیدا شده نرفته و گفته شاید بهترش جور بشه.اگه بره سرگار 40 درصده مشکلاتمون حل میشه
خوب دوست من تو که اینو میدونی بهتر نیست جای طلاق بگردین هرچی زودتر کار مناسب رو پیدا کنید و یکمم سطح توقعتون رو کمتر کنید ؟
سطح توقعم رو به بینهایت زیر صفر رسوندم.بازم کمتر کنم؟من دنبال کار هستم و اونایی هم که پیدا شد هرچند حقوقش کم بود من جور کردم با بدبختی اما نرفت
خودت هم لیسانسی ؟ حرفات تناقض داره . میگی اهل کار هست ولی تو دنبال کار میری ! کسی که دنبال کار نباشه کاری نیست . با حرفات تهدید کردی به طلاق ؟
شارلوت عزيز: زندگي و عمر بازيچه و تكرار شدني نيست در عين حال ساختني و لذت بردني است آدمها هم به قول دوستان لامپ نيستن كه افكار و خصلتها و ارادشون باكليد روشن و خاموش شود. در اين قبيل مواقع بايد رفتار قاطع مودبانه و قاونمند باشد . و تو براي اقداماتت بايد هدفگذاري و كنترل نتيجه داشته باشي اگر جواب نداد زندگيتو فداي پوچ نكني!
1- تو هيچ مسئوليتي براي تامين هزينه زندگي و مسكن نداري و شوهرت موظف به تامين آن است.2- نبود كار مناسب و دلخواد در شروع اشتغال درسته ولي كسي نبايد به بهانه آن از حداقل كار و درآمد طفره بره و گرنه بهانه اي براي سركار گذاشتن ديگرانه كه بايد توضيح و انگيزش آن را ياد آور و اتمام حجت كرد.3-اگر به فدا كاري و قدمهاي شما ارزش قايل ميشود و خودش را به آب و آتش ميزند تو هم ادامه بده تا مشكلاتتون حل شه وگرنه فرصت انتخاب و عمرتو از دست نده و شفاف و رك باهاش مودبانه و محبتانه در ميان بزار و مرحله بندي كن اگر روند مثبت نبود قول ميخوري و... ارزشت و جوانيتو از دست ميدي و....
آقای احسان شما خیلی ناز نوشته بودی.آخیییییییییییییییییی ی :):)
مردها که دلسوزی می کنن و توضیح می دن چقدر جالبه! نکنه ما هم هیچ عادت نداریم! :)
من برای عشقم 3 بار کاملا تغییر کردم! یعنی چی؟ واقعن؟ یعنی خودتون هم قبول دارین تغییر کردین؟ چطوری خب؟ چه کار کرد که شما تغییر کردین؟
بگین ما هم یاد بگیریم خب!:confused:
خودم دانشجوی ترم آخر فوق لیسانس هستم.چون تو شهر ما زندگی میکنیم و اون زیاد آشنا نداره من از طریق آشنایان پیگیر کار هستم.
یک مشکلی که من دارم اصلا نمیتونم قهر کنم یا به اصطلاح حتی واسه یکروز سرسنگین باهاش رفتار کنم.خودم قهر میکنم خودم دوباره بهش پناه میبرم
در مورد کار کردن و خرجی دادنم باید بگم واقعا میبینم درد میکشه وقتی پول میخاد و مجبوره از من بگیره.خب واسه هر مردی سخته دستشو پیش زنش دراز کنه.از حق نگذریم به همه هم میگه مدیونه خانومم هستم و تو این چند ماه فقط شرمنده کرده منو و به خاطر من از همه چی گذشته
اما از اونطرف یهو میگه لازم نیست بری سرکار.پولت بخوره تو سرت.من هیچوقت منت نمیزارم ها ولی یهو اینطوری میشه
مادرم از طریق دوستان یک کار خوب پیدا کرده که 10 روز دیگه استارت میخوره.امروز که با هم بحث کردیم گفت من اصلا سر اون کار هم نمیخام برم چون شماها منت میزارین و میزنین تو سرم بعدها
در صورتی که من و خانوادم غیر از خوبی و محبت کاره دیگه ای نکردیم
من احساس می کنم مشکل شما حل شدنیه . اینکه یهو می گه منت میزارین طبیعیه واسه مرد بودنشه و به کوچکترین کار شما حساس شده . واسه اینه که هم درآمد با شماست هم از نظر تحصیلات عقب تر از شماست و اینا کلا با ذات یه مرد که میخواد پادشاهی کنه تظاد داره . به نظرم خرج زمان و ایجاد قدرت و همزمان با اون ظرفیت رشد برای همسرتون مشکلات شما رو بهبود می بخشه دوست من .
یک مسئله دیگه هم هست
من خیلی بهش مشکوکم.وقتی میام بیرون همش فکر میکنم الان یا معتاده و مواد مصرف میکنه یا با دختری رابطه داره و آوردتش خونه.همش دنبال سرنخم.یه چیزایی هم پیدا میکنم که حالمو بهم میریزه.نمیدونم از توهماته منه یا واقعا هست
ظهر بهش گفتم.در جوابم گفت تو یک ساله فقط همین که من یا معتادم یا خیانت میکنم بهت رو داری تو ذهنت پرورش میدی و حالا بعد از یک سال دیگه باورت شده.تا بهم اعتماد نکنی زندگی شیرین نمیشه
خوب البته اعتماد هم 1 روزه ایجاد نمیشه . بازم همون که انسان لامپ نیست . زمان میبره . اما اونم باید کمک کنه تو این ماجرا که اعتماد تو جلب شه . تو هم بدون سری که درد نمی کنه رو دستمال نمی بندن . خودت خیلی نرو دنبال این موضوع اجازه نده شکت رشد کنه . البته اگه میخوای ادامه بدی . اگه دنبال طلاق هستی راه واسه فهمیدن حقیقت هست خوب . ولی کسایی که میخوان زندگی کنن باید اعتماد داشته باشن به هم . به نظرم در حدی که آرامش پیدا کنی پی این مسئله رو بگیر . خصوصا اعتیادش رو با توجه به اینکه قبلا هم درگیر بوده اگه بازم بره سمتش خطرناکه
کلا از من گریزونه.جدیدن همش خونه خواهرشه.انگار نه انگار که زن و زندگی هم داره.
قبلا معتاد نبوده اما هم خونه ای هاش معتاد و سیگاری بودن.یکبار هم دوسته معتادش رو آورده بود خونمون که مواد مصرف کنه.قبلا مطرح کردم اینجا و دوستان کمکم کردن.نمیدونم با سرد بودنش چیکار کنم.منم دیگه از ذوق و شوق افتادم و تلاشی برای بهبود زندگی ندارم.اونم که بیخیاله
وقتی ازدواجی صورت میگیره ینی علاقه ای قبلان بوده من میخام نظر شخصیمو بگم من 10 سال زندگی مشترک داشتم و برای همسرم هیچ کم نزاشتم و میبینم انقدر شما همسرتون رو دوست دارید نمیگم همسرم منو دوست نداشت دوست داشتن تو چیزی میدید که من نمیدیدم تو پول خرج کردن و لوازم خونه میدید که هر چیزی براش کهنه مشد نمیدونم مشکل شوهرتون چیه وقتی با خودم قیاث میکنم میبینم که خیلی احمقه من برای زندگیم خیلی تلاش کردم و الان افسوس نمی خورم تا میتونی فکر طلاق نباش اگه تلوزیون نگاه میکنه احتمالن کمبودی احساس کرده باید باید بهتر از قبل بشی جوری رفتار کنی که فیلم نگاه نکنه وقت ازاد نزار براش تا وقتی رو داشته باشه تا با دوستاش بره بیرون من یکی از مشکلات خودم رو میگم مثلا وقتی برای دیدن تاتر میرفتیم با خاهراش وبقیه خیلی دوست داشتم کنار من بشینه ولی میرفت کنار خاهراش از این کارا که یکیشو مثال زدم تو خونه جوری باش که دیده بشی نه فرار کنی که اون بیاد بدون قرورش اجازه نمیده که بیاد اگه فیلم نگاه میکنه شما هم بشین نگاه کن و باهاش ارام ارام حرف بزن اگه جای میری ازش خواهش کن بروسونت خلاثه کنارش باش نمیگم خودت رو گوچیک کن حکیم ارد بزرگ میگه هرچه بزرگتر باشی تنهاتر هستی.کسی که همیشه میخواهد اشتباه دیگران را ثابت کند انها را از خود دور میکند
دوستان امروز اولین روز کاریشه.
از همه تون میخام دعا کنید خدا کمکش کنه و این ار خوب باشه واسش تا شاید منم بعد از 7 ماه طعم زندگی رو بچشم