این سوال رو می پرسم چون کسی رو که براش می میرم به دلیلی که در پست قبلیم(نمی دونم واقعا چی شد؟؟)رفت!!:302:
می خوام بدونم آیا داره امتحانم میکنه که عشقم واقعیه یا نه هوسه؟؟؟؟؟:203:
نمایش نسخه قابل چاپ
این سوال رو می پرسم چون کسی رو که براش می میرم به دلیلی که در پست قبلیم(نمی دونم واقعا چی شد؟؟)رفت!!:302:
می خوام بدونم آیا داره امتحانم میکنه که عشقم واقعیه یا نه هوسه؟؟؟؟؟:203:
با سلام
منظورت از امتحان چیه شاید امتحانی درمیان نبوده و چون یک سری رتار از شما دیده ناتراحت شده اول رفتار خودتو زیر ذره بین بگذار ببین ایراد داره یا نه
موفق باشی
سلام pad_kay جون!ببین من با این قضیه خیلی احساسی بر خورد کردم ولی از فرط دوس داشتنم بود اون میگفت که می ترسه من مث بقیه ی پسرا باشم و یه روز برم!
ولی من اگه می خواستم برم که نمی رفتم خواستگاریش!
درسته؟؟؟؟
شما دختر خانومای گلی که میاین و این پست رو می خونین اگه جواب من رو بدین یا نظری در این رابطه داشته باشین ممنونتون می شم/وخیلی به من کمک می کنین که با این قضیه ای که واسم پیش اومده بهتر کنار بیام/
باز هم تشکر می کنم.
منم فکر میکردم امتحانه,اما کم کم دارم مطمئن میشم که گذاشته و رفته.اما اگه هنوز زندمو امیدی دارم به خاطر اینه که هنوزم ته دلم میگم شاید امتحان باشه و میخواد بفهمه چه قدر طاقت سختیو دارم.اما اگه امتحان نباشه چی کار کنم؟
دوست عزیز به نظر من امتحان نمی تونه باشه
به نظر من این علاقه بیش از اندازه شما به ایشون اون رو دچار شک کرده
شاید هم منظورش با این کار این بوده که زودتر به خواستگاریش برین و اینجوری بهش ثابت کنین که دوستش دارین.
بازم برو خواستگاریش اگه جواب رد داد بازم برو اینقدر برو تا بفهمه که واقعا دوستش داری
به احتمال زیاد دچار شک شده.
من دو بار امتحان کردم.یعنی مامانم دو بار زنگ زد خونشون.دفعه اول مامانم شل صحبت کرده و گفته که فقط چون پسرم مجبورم کرده زنگ زدم و منم روم نمیشده با این شرایطی که پسرم داره زنگ بزنم.
دفعه دومم که مامان اون گفته دخترم اهل آهنگه و چادریم نمیشه .مامان منم گفته امکان نداره من این جور عروسی داشته باشم و عروسای قبلم مومن بودن و این جور حرفا.حالا اونی که دوسش داشتم میگه دیگه دوست ندارم .من موندم کدوم ورو راضی کنم.حالا بازم به نظر شما همه چی حل میشه؟!
نمی دونم والا!!!!
آخه چرا این دخترا این جورین؟؟؟
واسه دوست داشتن هم مگه شک و ریب و تردید می خواد؟؟؟؟
من که 4 بار رفتم خواستگاریش!!!عین کنه چسبیدم بهش!!عشقم رو هم واقعا با اون همه غرورم بهش ثابت کردم!!دیگه واقعا باید چیکار کنم؟؟
تو رو خدا اگه راهی چیزی به ذهنتون می رسه،یا قبلا واسه خودتون یا دوستاتون یا...اتفاق افتاده ما رو هم راهنمایی کنین//
مرثی//
موفق باشین//
زیارت nakm جون هم قبول باشه ایشاا...//
به امید استجابت//
منم با حرف جهانگرد موافقم ////
بازم برو!!!!!!!!!!!
آخه این دخترا خییییلی لوسن به خدا/////////
چقدر شما پسرا حرف دلمو میزنید!(منم پسرم ها)منظورم دوستانه!
اخلاقاشونو از تو کدوم کوزه در آوردن نمی دونم؟!
سلام شما پسرا دورهم جمع شدین چی میگین واسه خودتون اون یکی یه چیزی میگه اینم میگه آره آره اون یه چیز میگه یکی دیگه میگه آخ حرف دل منوزد!
نخیر عین همین موضوع واسه دختراهم پیش میاد گاهی یکی یه نفر رودوست داره ولی شزایطشون برای ازدواج باهم سازگار نیست خیلی سخته دل کندن بعداز وابستگی ولی به مراتب خیلی بهتراز شکستهای بزرگتر درآینده هست واگه میخوای زندگی خوب و موفقی درآینده داشته باشی سعی نکن طرف مقابلتوتغییر بدی وهمونجوری که هست بپذیرش در حال حاضر باتوجه به مسائلی که بیان کردی مسئله ی حجاب و تفاوت مطالبات دوخانواده اولین استارت جنگه عروس و مادرشوهره:163:
حالا ...یه کار میتونی انجام بدی ....اول از علاقه ی دختره نسبت به خودت مطمئن شوودوم سعی کن مادرتوراضی کنی چون درغیراینصورت باید بیخیال دختره بشی چون حتی اگه به زور با مخالفت مادرت هم ازدواج کنی اون تااخرعمرش از دختره متنفره چون پیش خودش مدام میگه همش به خاطر این بودکه پسرم تو روی من ایستادو...همچین احساسی اصلا جالب نیست!
بهار عزیز یه نگاهی به تاریخ آخرین پست بنداز.