دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
سلام به دوستاى گلم
نميدونم از كجا بگم اما هيچ انگيزه اى ديگه واسه زنده بودن ندارم دوست دارم بميرم خسته شدم از اين دنياى بيخود
شوهرم اگه مادرش روزى ١٠٠ دفعه زنگ نزنه يا خودش زنگ نزنه و مادرش حرفاى خاله زنكي بهش نزنه و بگه كى چيكار كرد كي چيكار نكرد اگه تو زندگيمون موش ندواونه مرد خوبيه
مادر شوهرم انگار دوست داره بين ما دعوا و بحث و جدل راه بندازه در ضمن از اون سليته هاس
تو خانوادش مادرش رئيس هست به مشاور كه گفتم گفت اينا نميتونن تو اين خونواده ها به خوبى رشد كنند اينم تك پسر
خيلى به خانوادش اهميت ميده
آرزوم اينه كه يا من بميرم يا شوهرم تا از اين دعواها راحت شم به خدا كشش ندارم ديگه من هنوز ١ سال نگذشته از ازدواجم كه به اين مرحله رسيدم
خب منم خسته ميشم چقدر من محبت كنم نازشو بكشم موقعى كه قهر ميكنه من برم جلو بابا به خدا منم آدمم دلم ميخواد به يكى تكيه كنم اونم به من محبت كنه
.........
دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
سلام عزيزم ، دركت ميكنم شرايط سختيه ،خود من هم توي اين شرايط بودم باز خداروشكر كن مال توفقط جمادر شوهرت پس من چي بگم كه پدر و مادر ، خواهر شوهر و برادرشوهرهمه تو زندگيم دخالت ميكردن.
هرچه قدر حساس تر باشي بدتر ، بذار صحبت كنن اصلا هزار بار زنگ بزنن ، سعي كن سياست داشته باشي نذاري اگه هدفي هم دارن به هدفشون برسن، رابطتت با شوهرت گرم تر و نزديك تر كن ، در مورد خونوادش هم چيزي نگو چون بدتر ميشه آخر خودت آدم بده ميشي .
من هم هميشه دعواهايي كه بينمون بود بخاطر دخالت خونوادش بود حتي حاضر شد آخرا براي دفاع از خونوادش دست روم بلند كنه و كم كم هرروز بيشتر بيشتر سرد ميشديم از هم و فاصله ميگرفتيم هيچ مرد و زن نيست كه كامل باش به هرحال تو همه زندگي ها كم و زياد سختي وجود داره ولي تو اگه زندگي و شوهرت دوست داري محبت و سياستت بيشتر كن و خودت به شوهرت نزديك كن و از راه دوستي هرخواسته اي داري بهش بگو .
كاشكي يكي اينارو زودتر به من گفته بود كه الان كار به جدايي نميرسيد هرچند مشكل شوهر من يكي و دو تا نبود:302:
مراقب خودت و زندگيتون باش گلم:43:
RE: دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
سلناجان پس من چی که شوهرم به خاطر دخترای دیگه این کاربامن می کنه و من هم هیچ حرفی نمی زنم توی خودم می ریزم تاهمه فکرکنن شادم بعد مجبورمی شم امپول فشاربزنم و برم دکتر چن بارتاحالا برام پیش اومده ولی نتونستم کار بکنم چون زن باید سیاست زنونه داشته باشه و نذاره زندگیش از دسش بپره
ولی سلناجون راست میگه حساسیت نشون نده همه رو بریزتوی خودت و بخند تا بقیه ازغمت بویی نبرن :303:و تا می تونی به شوهرت نزدیک شو و بهش اعتمادبه نفس بده بذار تورو کوه صبرو درد بدونه اینجوری شوهرتم عاشقت میشه و می فهمه داری واسه زنددگی و بچت تلاش می کنی:303:
RE: دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
ميدونى تقصير ماست كه انقدر دوسشون داريم و همه كارى راسشون ميكنيم من خودم از اون دختراى وابستم
اما سلنا جون پس من چى كى بياد ناز منو بكشه كى به من محبت كنه
يعنى همش از خود گذشتگى اينه رسم دنيا
يعنى ما نابود شيم؟
RE: دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سلنا
سلام عزيزم ، دركت ميكنم شرايط سختيه ،خود من هم توي اين شرايط بودم باز خداروشكر كن مال توفقط جمادر شوهرت پس من چي بگم كه پدر و مادر ، خواهر شوهر و برادرشوهرهمه تو زندگيم دخالت ميكردن.
هرچه قدر حساس تر باشي بدتر ، بذار صحبت كنن اصلا هزار بار زنگ بزنن ، سعي كن سياست داشته باشي نذاري اگه هدفي هم دارن به هدفشون برسن، رابطتت با شوهرت گرم تر و نزديك تر كن ، در مورد خونوادش هم چيزي نگو چون بدتر ميشه آخر خودت آدم بده ميشي .
من هم هميشه دعواهايي كه بينمون بود بخاطر دخالت خونوادش بود حتي حاضر شد آخرا براي دفاع از خونوادش دست روم بلند كنه و كم كم هرروز بيشتر بيشتر سرد ميشديم از هم و فاصله ميگرفتيم هيچ مرد و زن نيست كه كامل باش به هرحال تو همه زندگي ها كم و زياد سختي وجود داره ولي تو اگه زندگي و شوهرت دوست داري محبت و سياستت بيشتر كن و خودت به شوهرت نزديك كن و از راه دوستي هرخواسته اي داري بهش بگو .
كاشكي يكي اينارو زودتر به من گفته بود كه الان كار به جدايي نميرسيد هرچند مشكل شوهر من يكي و دو تا نبود:302:
مراقب خودت و زندگيتون باش گلم:43:
سلام سلنا جان ..خیلی خیلی ناراحت ومتاثر شدم ..من شناخت کاملی ندارم ولی باچشم باز ودرایت کامل برو جلو که در اینده بیشتر دچار افسردگی وناراحتی نشی با ارزوی سلامتی وخوشبختی..:72::72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mahsa1
سلناجان پس من چی که شوهرم به خاطر دخترای دیگه این کاربامن می کنه و من هم هیچ حرفی نمی زنم توی خودم می ریزم تاهمه فکرکنن شادم بعد مجبورمی شم امپول فشاربزنم و برم دکتر چن بارتاحالا برام پیش اومده ولی نتونستم کار بکنم چون زن باید سیاست زنونه داشته باشه و نذاره زندگیش از دسش بپره
ولی سلناجون راست میگه حساسیت نشون نده همه رو بریزتوی خودت و بخند تا بقیه ازغمت بویی نبرن :303:و تا می تونی به شوهرت نزدیک شو و بهش اعتمادبه نفس بده بذار تورو کوه صبرو درد بدونه اینجوری شوهرتم عاشقت میشه و می فهمه داری واسه زنددگی و بچت تلاش می کنی:303:
:104:با سلام به دوست خوبم ویک تشکر به خاطر این روحیه قوی سعی کن مهسا جان همین روند رو ادامه بدی خیلی خیلی خوبه درست فشارهایی هم بهت وارد میشه ولی ایشاا..نتیجه میگیری....:72::72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط T.T
سلام به دوستاى گلم
نميدونم از كجا بگم اما هيچ انگيزه اى ديگه واسه زنده بودن ندارم دوست دارم بميرم خسته شدم از اين دنياى بيخود
شوهرم اگه مادرش روزى ١٠٠ دفعه زنگ نزنه يا خودش زنگ نزنه و مادرش حرفاى خاله زنكي بهش نزنه و بگه كى چيكار كرد كي چيكار نكرد اگه تو زندگيمون موش ندواونه مرد خوبيه
مادر شوهرم انگار دوست داره بين ما دعوا و بحث و جدل راه بندازه در ضمن از اون سليته هاس
تو خانوادش مادرش رئيس هست به مشاور كه گفتم گفت اينا نميتونن تو اين خونواده ها به خوبى رشد كنند اينم تك پسر
خيلى به خانوادش اهميت ميده
آرزوم اينه كه يا من بميرم يا شوهرم تا از اين دعواها راحت شم به خدا كشش ندارم ديگه من هنوز ١ سال نگذشته از ازدواجم كه به اين مرحله رسيدم
خب منم خسته ميشم چقدر من محبت كنم نازشو بكشم موقعى كه قهر ميكنه من برم جلو بابا به خدا منم آدمم دلم ميخواد به يكى تكيه كنم اونم به من محبت كنه
.........
:72:سلام خانمی ..هنوز اول راه هستی اگر قرار باشه که به این راحتی شونه خالی کنی تو اولین کسی هستی که ازبین میری پس جان من سعی وتلاشت رو بیشتر کن ایشاا..که نتیجه میگیری با ارزوی سلامتی وخوشبختی..:72:
RE: دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
خيلي سخته آخ دوستاي خوبم اگه سياست نداشته باشيد شوهرتون به مرور زمان اون جوري كه دوست داريد تغيير نديد و اجازه بديد هركسي از راه برس دخالت كن و شمارو اذيت كن نه تنها با شوهراي خودتون حتي با كس ديگه هم زندگي كنيم اين اتفاق ممكن بيفته:302:
اگه شوهر و زندگيتون دوست داريد بايد سياست داشت براي حفظش ، منم بي تجربه بودم و حالا تو مراحل دادگاه و طلاقيم و هرچند مشكل من وشوهر تقريبا زياد بود ولي تنها عامل اصليش خونوادش بودن:302:
مراقب زندگيتون باشيد نذاريد هركسي از راه رسيد اذيتتون كن.
RE: دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
آخ سلنا چقدر ناراحت شدم:302:
چی بگم شوهر منم سعی در حفظ زندگیش نمیکنه به جا اینکه اون کارارو نکنه انجام میده
مامانم مریض شده از بس من و ناراخت میبینه
نمیدونم غصه خودم و بخورم یا غصه مامانم
رفتم مشاوره گفت زیاد با خانواده همسرت گرم نشو با احترام برخورد کن وقتی نمیفهمن
دیشب تلفنی دعوتم کرد انقدر سر سنگین خرف زد که داشت میترکید
RE: دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
بهتره وقتی ازدست خانوادش ناراحتی به روی خودت نیاری یعنی به همسرت نگی که مامانت این کارروکرد من هم ناراحت شدم وقتی عصبانی میشی سعی کن عصبانیتت روسریه چیزدیگه خالی کنی
سعی کن به همسرت نزدیک شی هرچقدرفاصله بگیری ازهم دورترمیشید دراین میان هم حرف خانواده بیشتر تاثیرگذارترمیشه وحق روبه اونامیده
درضمن مادرشوهرت وقتی میبینه بین شماناراحتی پیش اومده باحرفهایی که میزنه اتیش بیارمعرکه میشه بازاین شمایید که ضررمیبینید
سعی کن باهاشون بااحترام ورسمی رفتارکنی زیادرفت امدنکن یعنی طوری نباشه که هرروزبه خونه اونابری بلکه سعی کن بیشترتومهمونیااینابری وقتی دعوتت میکنندو...
بطورغیرمستقیم یامستقیم هم به همسرت بگوکه نبایدبه دیگران اجازه دخالت توزندگیتون روبدیددخالت دیگران موجب نابودی زندگی خودتون میشه این شماییدکه ناراحتی روتحمل میکنیددرحالیکه اونی که دخالت میکنه ضررنمیبینه
RE: دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
چي بگم من اين دوران گذروندم تحمل كردم بعد 5 سال ديگه كم كم آوردم:302::302::302:
آخ داشتن زندگي مستقل و آرامش آرزوي بزرگيه؟:316:
من شوهرم خيلي دوست داشتم ولي اون حتي يك بار هم نشد در برابر خونوادش از من حمايت كنه، مگه چند بار ميخوايم به اين دنيا بيايم؟ چند بار به سن بيست سالگي برميگرديم؟
سالى كه نكوست از بهارش پيداست:302::302:
RE: دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
ببخشید اینو من میگن ولی ناز کشیدن شوهر زیاد هم خوب نیست
مردا دوست دارن تو زندگی بیشتر ناز بکشن تا نازشون کشیده بشه
و به نظر من مردی که زیاد نازش کشیده بشه بعد از یه مدت وهم برش میداره که حتما خیلی خوبه که زنش این کارارو واسه اش انجام میده
البته اگر این ناز کشیدن دو طرفه باشه یعنی مرد هم ناز زن رو بکشه فوق العاده است و هیچ اشکالی نداره که زن هم ناز شوهرش رو بکشه
وقتی با همسرت در باره دخالت خانواده اش صحبت میکنی چی میگه؟
نمیتوین وقت ازادش رو جوری پر کنی که با هم بیشتر باشید و وقت واسه حرفای خاله زنکی کمتر باشه؟
RE: دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
زمستون عزیز
اگه نریم ناز و شوهر وبعد قهر بکشیم تا آخر عمر اونا نمیان جلو و کار به جدایی میکشه
سلنا منم همدردتم تو 5 سال زندگی کردی راههای تحملتم بگو
RE: دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
سلنا جون منم اولا اینجوری فکر میکردم و همیشه واسه آشتی و ناز کشیدن پیش قدم میشدم ولی بعد ها فمیدم اشتباه کردم و الان تنها در صورتی پیش قدم میشم که مقصر باشم و زندگیم هم خیلی بهتر از قبله
RE: دلم خيلى گرفته خستم از اين دنيا
زمستون سرد عزیز
میگه دیوونه میگه بدبختی ما سر همین فکرای الکیته
کارش یه جوریه که وقت آزاد داره
روزایی که پیش منه 1-2 بار
اما روزای دیگه که مامانش میدونه سر کاره 10 دفعه زنگ میزنه
خسته شدم از بس دخالت میکنن /شوهرمم نمیگه مادر من این حرفا چیه میزنی بس کن دیگه
همشم سوال پرسش میکنه آیا باهم رفتید اونجا تو از این مساله خبر داری /همش میخواد باعث دعوا بشه بین مت