کمکم کنید می خوام طلاق بگیرم

سلام.6ساله که عقد کردیم و 4سال ازدواج کردیم شوهرم بهم خیانت می کنه در واقع ی درد مرضی داره چند باره که فهمیدم و دو بار مچشو گرفتم متأسفانه ما همکاریم و تو شهر به خاطر شرایط کاریمون خیلیا مارو می شناسن و شوهرم در بیرون منزل ادم سر شناس و محترمیه! ی پسر کوچولوی دو ساله دارم می خوام طلاق بگیرم اما اصلن نمی دونم بعدش باید چیکار کنم گیج گیجم می ترسم شب وروزم شده گریه کمکم کنید

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

یعنی هیچ کس نیس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

تا حالا چند بار بهش فرصت دادم هربار با گریه و التماس وحشتناک میخواد ک ببخشمش!آخرین بار بهم گفت ک ادما عوض میشن خدا میبخشه توچرا نمی بخشی؟اما باز ی هفته پیش ک امتحانش کردم متأسفانه بازم...

سلام
من و شما مثل هميم با اين تفاوت كه شما يه كوچولو دارين
به خاطر اونم كه شده بيشتر فكر كن
ميتوني از بچه ت دل بكني؟؟چون مطمئنا در صورت طلاق اون رو به پدرش ميدن
خيانت يه عمري داره بعدش تموم ميشه
اگه من بودم به خاطر بچه م تحمل ميكردم و به خودم و اينده اون فكر ميكردم

سلام عزیزم.نه پسرم ک مال منه چون هم تا7 سالگی بچه پیش مادرشه هم از شوهرم حق طلاق و حضانت پسرمو تو اخرین خیانتش ک 6ماه پیش بو گرفتم خسته شدم دیگه از این همه تحقیر واقعن فکر می کنی ی روز تموم میشه؟؟؟؟؟؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

گفتنش درست نیست ب خدا من هم خوش قیافه ام هم خوش پوشم هم شرایط کاریم عالیه هم خانواده خوبی دارم اما نمی دونم کجای کارم اشتباه بود.آخه با ی نفر ک نیس هرکی پا بده اون میره

تا حالا اقدام جدي كردي؟
مثلا مهريه ت رو بذاري اجرا ؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

يا اينكه جدي باهاش حرف زدي

خوب دفعه اول ک اثبات شد رفتم خونه پدرم اون موقع بچه نداشتم<با خانوادش اومد عذر خواهی انقد گریه کرد ویکسره بغلم کرد تا صبح گریه کرد بعد منم چون دوسش داشتم برگشتم خونه ی ماه بعد باردار شدم!! آره ی بارم برادرم و برادرش بودن سر صحنه!بازم التماس و...که ازش حق طلاق و حضانت پسرمو گرفتم حالام امتحانش کردم اما...

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دلم ازین میسوزه که اون واقعن اخلاقش خوبه در حد عالی اگه ایم مشکلو نداشت زندگیمون عالی بو عالی.........خداااااااااااااا� �اااااااااااااااااااااااا� �اااااااااااااااااااااااا� �اااااااااااااااااااااااا� �اااااااااااااااااااااااا� �اااااااااااااااااااااااا� �اااااااا

ميشه بپرسم چه طوري امتحانش كردي؟

عزیزم قبل از هر چیزی آرامش خودت را حفظ کن ، تنها کسی که توی این شرایط قرار گرفته تو نیستی و خیلی ها در این شرایط و شرایط بدتر بودند و همه چیز به خیر و خوشی خاتمه پیدا کرده ، چه با جدایی چه با ادامه زندگی.
بعدشم از شرایط خودت بگو در حدی که مایل هستی، چند سال داری و وضعیت مالی و کاریت چطوره؟ آیا خانواده حمایتت می کنند؟ آیا به مشاور مراجعه کردی؟
شما خودت را سرزنش نکن دوستم ، اگر همسری خیانت می کنه چه زن و چه شوهر تقصیر خودش هست که به جای درمان دردهای زندگی راه به بیراهه برده ... ربطی به زیبایی و کمال شما هم نداره ...
یک سوال دیگر هم اینکه ایشون انتقادهایی که از شما می کنند چی هست؟ تاحالا بهتون گفتن که از چی ناراضی هستند؟

سلام سولماز جان
منظورت از این که مچشو گرفتی سر صحنه چیه؟ یعنی با دختره دیدیش تو رختخواب؟

سلام عزیزم تاپیکت رو خوندم و واقعا ناراحت شدم راستش من نمیتونم درکت کنم مشکلات منو که خوندی توی فاز شما نیست. ولی یه سئوال دارم اینکه میگی خیانت در چه حدی بودی با اینکه من خودم خیانت رو اصلا نمیتونم تحمل کنم و در هر شرایطی باشه جدا میشم ولی با توجه به اینکه بچه داری باید ببینی میشه بخشید یا نه اگه در حد اس ام اس یا تلفن بوده و یا حتی یه قرار خیابونی باید روش فکر کنی ولی اگه شدید تر باشه با توجه به اینکه میگی شوهرت بارها این کار رو کرده به نظر من جای بخشش نداره حق طلاق و حضانت بچه هم که خوشبختانه با خودته و شاغل و مستقل هم که هستی پس میتونی یه زندگی بهتر شروع کنی موفق باشی

مرسی واقعن از همتون.من و شوهرم هردو 29 سالمونه.همکلاس دانشگاهی بودیم و هردو کارمندیم.شرایط کاریه من بهتره.ما هردو پرستاریم.ایشون از ترم یک از من خواستگاری کرد اما ازش خوشم نمی اومد ومن ی آدم باکلاستر و بهتر می خواستم.تو دانشگاه دیگه همه می دونستن که اون بهم علاقه منده! تو اون 4سال خیلی اذیتش کردم...اما ترم هشت احساس کردم بهش علاقه مند شدم!در واقع آخرین باری که بهم گفت ازش وقت خواستمو 2ماه بعد گفتم باهم آشنا شیم چند ماه دوست بودیم بعد عقد کردیم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

قبل عقد ازش ی چیزایی شنیده بودم ک تو بیمارستان با همراه یکی از بیماران رفتن تو اتاق..اما وقتی از مترون بیمارستان پرسیدم گفت صحت نداره منم خیالم جمع شد.6ماه بعد عروسی با یکی از همکارام ارتباط برقرار کرد عمقشو نمی دونم و این همزمان شد با این خبر که اونم با یکی از همکارای خودش ارتباط داره...

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

که من رفتم خونه پدرمو بعد برگشتم سر زندگیم اما من همش بهش مشکوک بدوم تا اینکه بهار امسال با کمک یکی از دوستام.که بهش زنگ زد همون اول شوهرم بهش گفت بیا خونم که دوستم رفت و منم سر رسیدم با برادرم و برادر شوهرم.اما با وساطتت خانوادم و التماس اون و گرفتن حق طلاق و حضانت پسرم برگشتم/اون قول داد ک دیگه از ین کارا نکنه و گفت توبه کرده اما ی هفته پیش دوباره ب کسی ک از طرف من بود گفت بیا خونه تازه اینا چیزایی که من میدونم...کمکم کنین توروخداااا

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

می ترسم طلاق بگیرم اما دیگه تحملشو ندارم بدم میاد تو تختم بخوابم از فکر اینکه مبادا....

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

بچه ها کمکم کنین حداقل ی جمله بگین که آروم شم خواهش می کنم.چطور میگه دوستم داره وقتی این کارارو میکنه بارها از خدا خواستم یا اونو بکشه یا منو پسرمو باهم اما خدا حرفای منو نمی شنوه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

عزیزم صبور باش به خدا توکل کن ار این دعاهای نا امیدانه واسه خودت و پسر گلت نکن
چند تا سئوال ازت دارم تا حالا شوهرتو پیش روانشناس بردی؟ ممکنه اعتیاد به سکس داشته باشه یا مشکل دیگه ای داشته باشه که شاید با کمک روانشناس رفع بشه. تو از لحاظ جنسی ارضاش میکنی؟ ازت راضیه از این لحاظ؟

نه اون خودش سرپرستاره بخش اعصاب و روانه!!! آره ب نظرم همینطوره تنوع طلبه.نه خودش بهم سرده فقط تو نامزدی انگار دلشو زدم.اون منو میخواد فقط زنش باشم ببخشید اما میگه افتخار میکنه زنی مث من داره ب نظرت این آدم سالمه!!!!!!!!!!!

روانشناس و روانکاو کارشون با دکتر اعصاب و روان فرق داره. یه روانشناس میگفت مردایی که همچین کاری میکنن یا اعتیاد به سکس دارن یا این که مشکل خودشیفتگی دارن و هیچی راضیشون نمیکنه. به نطرم ببرش پیش یه روانکاو یا روانشناس تا بهتون راهکار بده. چی باعث شد تو دوران نامزدی دلشو بزنی؟

نه فقط تو نامزدی و اوایل ازدواج خوب بود.بعدشم نمی دونم انگار ازم سیر شد دلش تنوع می خواست باورتون نمیشه اون حتی به دوستای صمیمی ام هم اس ام اس می داد تا شاید باهاشون اکی شه.چی بگم یعنی همچین آدمی درست میشه می ترسم چند وقت دیگه ی آدم بهتر ک پیدا کرد اونو جایگزین من کنه!!!!!!!

سلام عزیزم واقعا متاسف شدم. شوهرشما دقیقا خصوصیاتش مثل شوهر منه خیانت کردن شوهرمنم از دوران نامزدی شروع شده و تو دو سال بعد عروسیمون نیز هنوز ادامه داره... ولی شما خیلی سنجیده عمل کردین گرفتن حق طلاق و حضانت بچه تون ولی میبینین که شوهرتون هنوز دست از این کاراش نکشیده و هیچ ابایی از این کاراش نداره .معلومه که اون از کاراش پشیمون نیست و حتی از این نمیترسه که بچه شو از دست بده. دوست عزیز امیدوارم بهترین تصمیمو بگیری. راستی رابطه شوهرت با بچه چطوره؟ خیلی دوستش داره یا معموله؟ تهدیدش کن به طلاق و اینکه بچه رو ازش میگیری , تا حالا امتحان کردی؟

سلام عزیزم منم واقعن متأسفم واسه شوهرت.آره حتی ی بار تمارض ب خودکشی کردم و درو روم بستم اومد درو شکوند و ی سره گریه و...پسرمونو خیلی دوس داره رفتارش با من و بچه عالیه اما من نمی دونم چه مرگشه انگار عادت داره انگار مریضه.منم 4ساله ک واستادم درست شه اون میدونه ک من هروقت بخوام می تونم طلاق بگیرم اره چند بارم تهدیدش کردم اما ...

میگی 4 ساله وایسادم که درست شه! خود بخود که درست نمیشه باید تلاش کنی درستش کنی نه اینکه همش امتحانش کنی و واسش تله بذاری. ببرش پیش مشاور

عزیزم آروم باش من شاید نتونم مشکلتو درک کنم ولی به عنوان یه زن متاهل میتونم بفهممت اینکه میگی چطور دوسم داره والا منم فلسفه دوست داشتن مردها رو نفهمیدم منم یه نفر رو میشناختم که با زنش عاشقانه ازدواج کرد و وقتی زنش خونه نبود دوست صمیمی زنش رو یه شب تا صبح آورد خونه ولی بعد که زنش فهمید طلاقش نداد و میگفت دوستت دارم و همیشه هم همه جا میگفت زنمو دوست دارم و توی تاهل شانس آوردم یکی دیگه از همکارای خودمم بود که با یه خانم مطلقه دوست و حتی فکر کنم صیغه بودن چون همه جور رابطه با هم داشتن وقتی بهش گفتم خجالت بکش لااقل زن بدبختتو طلاق بده بره دنبال زندگیش برو با همون آشغال ازدواج کن گفت نه من زنمو دوست دارم و نمیخوام زندگیمو از دست بدم اینارو گفتم که هم بدونی از تو بدتر زیاده هم اینکه دنیای زن و مرد فرق میکنه ما وقتی عاشق میشیم به یه نفر دیگه نگاه هم نمیکنیم ولی اونا ماشالا ...البته نه همشون
به نظر من اگه میتونی یه فرصت دیگه بهش بده مثلا دو ماهه و سعی کن تمام نیازهای جسمی و روحیشو برآورده کنی عزیزم مردها عشوه و لوندی رو خیلی دوست دارن سعی کن یکم تنوع به زندگیت بدی به چهره ت به موهات به آشپزیت حتی به فضای اتاق خوابت اگه میتونین با هم یه مسافرت برین اگه باز هم جواب نداد اونوقت باید جدی به جدایی فکر کنی چون مفهمومش اینه که مشکل 100 در 100 از سمت ایشونه و تو کاری نمیتونی بکنی. در ضمن به نظر من این اشتباهه که خودت مدام ایشون رو امتحان کنی شاید اگه موقعیتش پیش نیاد اون هیچوقت بهت خیانت نکنه اینجور مردها رو باید دو دوستی بچسبی و مواظبشون باشی به جای اینکه خودت دو دوستی یه نفر رو تقدیمشون کنی هر کسی ممکنه پاش بلغزه. توکل به خدا کن