چجوری و از کجا باید مهارتهای زناشویی رو یاد بگیرم؟

سلام خدمت همه دوستهای عزیز .من زن 30 ساله ای هستم که زندگیمو با عشق و حداقل خواسته هایی که هر دختری داره شروع کردم.ملاکم فقط و فقط خود شخص بود و اصلا به پول و ظاهرو ...اهمیت ندادم.عاشق مردی شدم که بخاطر صفات خوبش مثل پشتکار و اینده نگری و دید مثبتش به زندگی انتخابش کردم و متاسفانه بددهنی و پرخاشگری شو نادیده گرفتم.به خاطر همون صفات خوبی که گفتم الان خدا رو شکر وضع مالی زندگیمون خوبه...اما جای عشق و علاقه همه جاش خالیه....شوهرم بخاطر پشتکار و تلاشش خیلی زود امکانات زندگی رو فراهم کرد خونه و ماشین خرید و ظاهرا الان از همه همسناش خیلی جلوتره(28 سالشه)اما سرش فقط به کارشه و وقتی هم میاد خونه فقط با فیسبوک و موبایلش مشغوله من حق صحبت ندارم چون اقا خسته ان....و حرفهای من رو اعصابشونه...فقط باید ازش پذیرایی کنم و اگه سوالی پرسید جواب بدم و گرنه باید ساکت باشم.علیرغم خستگیش هر شب تا پاسی از شب تو اینترنته و من حتی حق ندارم بپرسم چیکار میکنه و کدوم سایتها سر میزنه....رابطه جنسیمون 6 ماهه که کاملا قطعه....با مطالعه مطالب این تالار از دوستهای مختلف تو پستهای مختلف که مشکلاتی شبیه من داشتن خوندم که نوشتن باید با سیاست زنونه و مهربونی کاری کنی که همسرت بیاد سمتت و نره سراغ موارد جایگزین....خواهش میکنم یکی بیاد اینجا یادم بده سیاست زنونه در عمل یعنی چی؟[size=x-large] وقتی هیچ وقت شوهرت حاضر به نشستن و گفتگو نیس باید چیکار کرد؟وقتی باید فقط و فقط لبخند الکی رو لبت باشه و هیچ وقت نباید تو خودت باشی چون اقا اعصابشون به هم میریزه چاره چیه؟وقتی فقط جمعه ها شوهرت میبرتت بیرون که تازه اونهم با 3تا از دوستان خانوادگی و فرصتی برای حرف زدن نمیمونه باید چیکار کرد؟من که سیاستهای زنونه رو بلد نیستم تازه اگه هم بلد باشم فرصتی برای استفاده ازشون ندارم...شوهرم هر وقت به من میرسه خسته اس...من تمام اعتماد بنفسمو از دست دادم.چند ماهه تصمیم گرفتم برا دکترا درس بخونم اما هنوز حتی یک خط هم نخوندم.....تنها فعالیت مثبتم رفتن به کلاس زبانه....که اونهم دیگه شور و حال اولشو نداره....تا میام با شوهرم حرف بزنم (باور کنید با زبون خوش این کارو میکنم)میگه تو هیچ جای این زندگی نیستی...حتی عرضه نداری یه هزار تومن پول در بیاری فقط بلدی بشینی خونه و مفت بخوری...من تو شهر کوچکی زندگی میکنم که متاسفانه شرایط کار مناسب نیست....برا خانمها فقط فروشندگی تو مغازه ها هست که بنا به دلایلی نمیتونم اینکارو انجام بدم....پر حرفی و پراکنده گویی منو ببخشید انقد ذهنم اشفته اس که مسائل مختلف رو با هم عنوان کردم.خواهش میکنم کمکم کنید...من چطوری خودم رو به شوهرم اثبات کنم؟چجوری کاری کنم که منو به عنوان شریک زندگیش بپذیره و انقد خوردم نکنه...چون پول در نمیارم محکومم که هیچ جا به حساب نیام؟کمکم کنید....[/size]

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

راستی نزدیک سه ساله که با هم زیر یک سقف زندگی میکنیم و قبلش دو سال عقد بودیم...مشکلاتمون هم یذره یذره شروع شدن در مورد رابطه جنسی اوایل مشکلی نبود....در مورد حرف زدن و صحبت کردن به غیر از چند ماه اول که حرفهامو با توجه میشنید بقیش تقریبا همیشه دعوا میشد....الان تصمیم گرفتم سوالاتمو دسته بندی کنم تا دوستان لطف کنن و راحت تر راهنماییم کنن..

1-با مشکل بی ارادگی و تنبلی چیکار کنم که انقد از شوهرم سرکوفت نشنوم..من یک تا دو روز به برنامه ریزیهام عمل میکنم اما زود ازش دست برمیدارم.
2- میخوام هر طور که شده عشق رو به زندگیم برگردونم...میخوام دوباره احساس کنم شوهرم دوستم داره..رابطه جنسیمون شروع شه....با هم غیر از اب و هوا و اتفاقات عادی حرف واسه گفتن داشته باشیم اما راهشو بلد نیستم...
3-میخوام رایطمو مدیریت کنم و به همسرم نشون بدم که یک طرف زندگی وایسادم حتی اگه تا اطلاع ثانوی نتونم پول در بارم..
4-میخوام یادش بدم بهم احترام بذاره و انقد باهام بد رفتاری نکنه مخصوصا تو جمع و جلو غریبه ها...
5-بقیشم تا بعد
بازم ممنون از همه دوستان

سلام خانومی

خوش امدی به همدردی

قبل از هرچیزی به این تایپکها سری بزن.خودم جمع آوریشون کردم و به نظرم بدک نیست

چگونه همسرتان را مثل موم نرم کنید؟

این زنان مردان خود را دل سرد می کنند

شوهرتان رو جادو کنید !

فن رفع دلخوری بین همسران

کاربرد سیاستهای زنانه در زندگی



مطمئن باش همین تاپیک زدنت خودش نقطه عطفی در زندگیه و انشاالله با کمک بچه ها و کارشناسان میتونی به یه جمع بندی و نتیجه کلی برسی.

در مورد مشکل اولت همون تنبلی و ...
بهتره برای خودت زمان بندی کنی و برنامه بنویسی و بزنی به دیوار یا یخچال و ...

مثلا وفتی صبحها همسرت میره شما دیگه نخواب و به کارهای منزل رسیدگی کن و درس بخون.کسایی که صبح ها میخوابن حالا تا هر ساعتی ناخوداگاه عقب میفتن.

بهترین کار اینه که صبحها یه صبحانه مقوی بخوری و بشینی درس بخونی.اون موقع بهترین لحظه برای درس خوندنه


در مورد مشکل دومت بهتره مواردی رو که همسرت دوست داره در موردش صحبت کنه رو بفهمی.مثلا اگر دوست داره در مورد فوتبال و فوتبالیستها صحبت کنه و یا هر چیزه دیگه ای...بری و در موردش اطلاعات جمع آوری کنی.

وقتی بتونی طوری صحبت کنی که توجه اونو جلب کنی کم کم میتونی بفهمی چطور به دل همسرت نفوذ کنی و چطور در مورد خودت و روابطتتون با همسرت صحبت کنی

در مورد اراستگی و زیبایی و استفاده از لباسهای مناسب و .....هم دریغ نکن /.

به این سایت هم میتونی سر بزنی.مقالات مفیدی داره

www.tanzimekhanevadeh.ir

من تصور میکنم بخش اعظم مشکلات شما و همسرت برمیگرده به عدم داشتن یه رابطه زناشویی سالم که بخش عمده اش به شما برمیگرده و باید این یخ رو بشکنی.

با تالار در ارتباط باش

درست میشه.نگران نباش

ممنونم از توجهت مریم عزیزم.
من در مورد برنامه ریزی مشکلی ندارم.مشکلم در اجراست...بخاطر ناراحتیهای زندگی به خواب پناه میبرم.من همین کاری که شما فرمودید رو انجام میدم به خودم انگیزه میدم اما بعد از یکروز یهو دچار یه رخوت و سستی میشم .و تا جایی که بشه میخوابم.الان بدنم به این خواب زیاد عادت کرده و از طرفی هر وقت ناراحتی و دلخوری داشته باشم فقط با خواب ارامش پیدا میکنم اگه بیدار بمونم فقط باید گریه کنم...مدتی هم فلوکستین مصرف میکردم.فکر میکردم بخاطر اون میخوابم اما با اینکه دو ماهه قطعش کردم هیچ از خوابم کم نشد البته خودم فکر میکنم انگیزه ای برا بیداری ندارم...در مورد لبا و آرایش و این حرفها هم تا جایی که فکرشو بکنی به خودم میرسم اما بیفایدس.....وقتی از خونه بیرون میرم تعجب میکنم توجه این همه مرد از هر سنی بهم جلب میشه اما شوهرم هیچ وقت منو نمیبینه.....ضمنا میدونم شوهرم اصلا مرد سرد مزاجی نیست و از اول اینطور نبوده...الانم نبود منو با چیزهایی که دیگه ای که خودم فهمیدم پر میکنه...کلی هم بخاطر این موضوع غصه خوردم
در مورد علاقش هم اگه بخوام حرف بزنم فقط باید از کارشو این مسایل صحبت کنیم ...زمینه کار شوهرم تو کارهای آموزشیه....ممنونم از تاپیکهایی که برام گذاشتی حتما میخونمشون

با سلام و احترام
با توجه به مسئله خواب و دارویی که مصرف می کنید به نظر می رسد فردی حساس ، دقیق و کمالگرا باشید. همچنین این احتمال وجود دارد زیاد روی هر مسئله فکر می کنید و حساس می شوید.
به عکس به نظر می رسد همسرتان فردی برون گرا و راحتی هست.

اگر چنین برداشتی درست باشد، علت مشکل شما باید به این باشد که انتظاراتتان نسبت به زندگی متفاوت هست و در این تفاوت دیدگاه همسرتان به نوعی خودش را مشغول می کند و شما هم به نوعی دیگر و نمی توانید از هم لذت ببرید.

یک راهکار عمومی در چنین مواقعی اینست:
شما نیاز نیست مهارتهایی را به دست آورید و انجام دهید. در گام نخست مدتی را صرف شناخت همسرتان بکنید.
این شناخت باید عمیق تر از شناخت فعلی اتان باشد.
چگونه عمیق تر شوهرتان را می توانید بشناسید؟
در واقع برای فهم هر کسی نیاز به شناخت 4 لایه وجود دارد. لایه هایی سطحی هستند و هر چه جلو می رویم لایه ها عمیق تر می شوند. در ذیل 4 لایه را از سطح به عمق می نویسیم:
1 - لایه رفتار، گفتار و عمل
2 - لایه فکر و اعتقاد و نگرش
3 - لایه هیجان و احساس
4 - لایه نیازها

1 -لایه سطحی :معمولا ما افراد را بطور سطحی می شناسیم و فقط به لایه اول یعنی رفتار و گفتارشان توجه می کنیم. این کافی نیست!!!

2 - باید ببینیم در لایه دوم چه اتفاقی افتاده است که منجر به لایه اول شده است.
یعنی چه فکر و اعتقاداتی دارد که منجر شده است اینگونه در لایه اول رفتار و عمل کند.

3 - همچنین پس از اینکه با لایه دوم یعنی افکارش آشنا شدیم باید عمیق تر نگاه کنیم و متوجه شویم چه احساس هایی دارد که منجر شود اینطور فکر کند.

4 - و در عمیق ترین مرحله باید به نیازها فرد توجه کنیم.
این نیازها گاهی جسمی هست. نیاز به غذا، پوشاک، راحتی و مسائل جنسی و خواب و ....
این نیازها گاهی روانی هست. مثل نیاز به تائید، نیاز به احترام، نیاز به رشد، نیاز به آرامش، نیاز به هیجان، نیاز به درک، نیاز به همراهی، نیاز به اعتماد دیگران، نیاز به دوست داشته شدن، نیاز به پذیرش و ....

پس یکی از کارهای شناختی عمیق شما این خواهد بود، مدتی رفتارهای همسرتان، افکار همسرتان، احساس همسرتان و نیازهای او را بررسی کنید.
ممکن است تمایل به جواب دادن به این نیازهای او را نداشته باشید اما باید صبور باشید.




خلاصه:
شما از اینجا شروع کنید.
مدتی دست از هر اقدامی بردارید، دست از هر فکری هم بردارید.
فقط مانند یک دانشمند کنجکاو، کاملا همسرتون را زیر نظر داشته باشید و اگر نیاز بود به صورت غیر مستقیم هم سئوال کنید تا متوجه شوید نیازهای روانی همسرتون چیست؟
چه وقتهایی هیجان زده می شود؟
با چه کسانی بیشتر لذت می برد همنشین شود؟
چه اخباری را پیگیری می کند؟
چه سایت هایی را سر می زند؟
در مورد چه چیزهایی تعریف می کند؟
از چه چیزهایی بد می گوید؟
به چه چیزهایی حساسیت نشان می دهد؟
اوقات فراغت چه می کند؟
نحوه ارتباطش با اقوام و دوستان چگونه است؟
چه موقع هایی سر ذوق می آید؟
چه انتقادهایی بیشتر می کند؟
از چه کسانی تعریف می کند؟
.....و

در همه این موارد اصلا نیاز نیست ناراحت شوید، جواب دهید و یا اعتراض کنید یا گریه کنید یا ....
فقط مثل یک دانشمند کنجکاو به ثبت پاسخها به صورت دقیق اقدام کنید.

ما قصد داریم که نقشه هیجانی و نیاز های همسرت را به درستی به دست آورید.
یک مردی ممکن است نیاز جنسی اش غالب باشد و اگر شما به خودتون برسید جواب می گیرید.
اما اگر مردی نیاز به تاییدش زیاد باشد، مسئله جنسی کمکی به شما نمی کند، باید بتوانید موفقیت هایش را تعریف و تمجید کنید و در خلوت و جلوت با دیگران در میان بگذارید و به او افتخار کنید. بگویید دیگران هم چه نظر مثبتی در مورد زرنگی او دارند.
گاهی از او در مورد مشکلات دیگران مشورت بخواهید و بگویید کسی را از او دقیق تر و زرنگ تر برای مشورت پیدا نکرده اید.
گه بیگاه باید دستش را بگیرید و به او بگویید خوشحالی که چنین همسر فعالی دارید.
گاهی باید از او بخواهی که به شما کمک کند که شما هم موفق شوید.


(پس< نیاز به تایید >یک راهکار دارد، < نیاز به اعتماد >یک راهکار، < نیاز به هیجان >یک راهکار و ....، پس ابتدا باید شناسایی عمیق انجام گیرد. و فعلا سعی کن شناخت خود را عمیق کنید)

مدیر همدردی گرامی برام باعث افتخاره که جوابمو به این خوبی دادین.من به همه سوالاتتون فکر کردم ...همین الان هم جواب بعضیهاشو میدونم در واقع نیازهای همسرمو تا حدودی میشناسم.میدونم که تائید شدن براش خیلی خیلی خیلی مهمه....همونطور که شما فرمودید آدم برونگرائیه و از معاشرت با دیگران لذت میبره...البته همنشینی با آدمهایی که خودش فبولشون داره مثلا اگه تو جمعی یه تازه وارد بیاد و یکنفر از تحصیلات بالای اون شخص یا خود اون شخص از خودش تعریفی کنه به همسر من بر میخوره علیرغم تمام موفقیتهای شغلیش من حدس میزنم اعتماد بنفس کمی داره البته در عمل کاملا برعکسه هر کاری رو به بهترین شکلش انجام میده اعم از کار کوچی مثل خرید میوه یا وسیله ای تا کارهای بزرگتر مثل یک معامله تجاری....منظورم اینه که همیشه سعی میکنه بهترین باشه.اما من حدس میزنم از شنیدن موفقیت دیگرون ناراحت میشه....شاید نیاز به تعریف و تمجید فراوون داره من تازگیها سعی میکنم(البته غیر مستقیم)ازش تعریف کنم. در مورد حساسیتهاش میتونم بگم تحمل انتقاد رو به هیچ وجه نداره...و بارها بهم گفته من جز خدا از هیشکی حساب نمیبرم و فقط کارهایی رو که خودم صلاح میدونم درسته انجام میدم هر کی هر چی میخواد بگه برام مهم نیس(این رفتار رو با همه داره نه فقط من)
من سوالم اینه: چطوری از شناخت این نیازها استفاده کنم برای رفتار مناسب با شوهرم؟؟...مثلا من میدونم به یکی که از خودش بالاتره حسودی میکنه آیا باید باهاش موافقت کنم و مهر تائیدی به رفتارش بزنم و بگم آره تو حق داری یا سعی کنم از حسادتش کم کنم .و از خوبیهای اون ادم بگم تا همسرم دیدش عوض شه؟
مثال دیگه:مثلا من میدونم همسرم بدش میاد که خانوادم نسبت به اعتقادات مذهبیش بی تفاوتن(من به همه عقاید شوهرم احترام میذارم و با اینکه تو خانواده ای کاملا متفاوت با ایشون بزرگ شدم اما هیچ وقت مخالفتی در خصوص هیچ کدوم از عقایدش نکردم اما خانوادم رعایت نمیکنن..همسرم هم تا حالا چند بار تو جمع دوستهامون از این رفتار خانوادم گله کرده و منو کوبونده با اینکه من به شخصه بی تقصیر بودم.)من باید اینجور وقتها چیکار کنم؟به شوهرم بگم حق با توئه و خانوادم رو زیر سوال ببرم یا از شدت حساسیتش کم کنم؟ و بگم بیتفاوت باشه ..منظور من از یادگیری مهارتهای زناشویی دقیقا همین نکته های ظریفی بود که شما اشاره کردید و راهکارهایی که یک زن باید استفاده کنه تا بتونه هم فردیت خودش رو حفظ کنه و هم مطابق علاقه شوهرش رفتار کنه..
مجددا سپاسگزارم ازتون

با سلام
لطفا عجله نکنید. فاصله ارسال پست بنده با شما کمتر از نیم ساعته
فکر کنم نسخه قبلی که نوشتم خودش مدت زیادی وقت می خواهد. فکر نمی کنی نیم ساعت خیلی خیلی کم هست؟!!!!
لطفا مجددا مطالعه کنید ، به کار بگیرید و فهرستی که خواستم تهیه کنید.

در این تالار و در سایتهای روانشناسی و در مرکزهای مشاوره تا دلت بخواهد این مهارتها وجود دارد.
شما نیازت را بشناس بعد برو مهارتش را بخوان

با تشکر مجدد از مدیر همدردی گرامی.من متوجه فرمایشات شما شدم.فقط به عنوان نمونه چند مثال از شناختهایی که از همسرم داشتم زدم تا بگم مشکلم روی شناخت نیست .بعد از حاصل شدن این شناختها نمیدونم چکار کنم.تا جائیکه خودم میدونم یه شناخت بالای 80 درصد از روحیات.علایق و انتظاراتو هیجانات شوهرم دارم.اما نمیدونم چطور باید این شناخت رو به کار ببرم؟بازهم به سوالاتتون فکر میکنم و سعی میکنم یه لیست کامل و جامع از اوامرتون تهیه کنم.....از بقیه دوستان هم عاجزانه میخوام کمکم کنن.و به من یاد بدن چطور میشه از سیاستهای زنونه استفاده کرد بدون اینکه این حس دست بده که داری صداقتتو زیر پا میذاری...من مادری دارم که یه انسان نمونه است اما چون سیاستهای زنونه رو هیچ وقت تو زندگی بلد نبود (با صداقت بیش از حد و باورنکردنی)اصوا نتونست زندگی زناشویی موفقی داشته باشه یا بهتر بگم رگ خواب بابام هیچ وقت دستش نبود...تو بک گراند ذهن من زندگی مشترک یعنی اینکه نباید برا شوهرت فیلم بازی کنی و این قضیه که ریشه تو افکار من داره یکم با سیاست تناقض داره....من عزمم رو جزم کردم که زندگی شخصی و زناشوییم رو تغییر بدم و دیگه اسیر یادگیریهای قبلیم نباشم ودر واقه میخوام روشهای جدیدی یاد بگیرم و تجربشون کنم محتاج کمک همتون هستم... ممنون

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط kh30kh

به من یاد بدن چطور میشه از سیاستهای زنونه استفاده کرد بدون اینکه این حس دست بده که داری صداقتتو زیر پا میذاری...من مادری دارم که یه انسان نمونه است اما چون سیاستهای زنونه رو هیچ وقت تو زندگی بلد نبود (با صداقت بیش از حد و باورنکردنی)اصوا نتونست زندگی زناشویی موفقی داشته باشه یا بهتر بگم رگ خواب بابام هیچ وقت دستش نبود...تو بک گراند ذهن من زندگی مشترک یعنی اینکه نباید برا شوهرت فیلم بازی کنی و این قضیه که ریشه تو افکار من داره یکم با سیاست تناقض داره....من عزمم رو جزم کردم که زندگی شخصی و زناشوییم رو تغییر بدم و دیگه اسیر یادگیریهای قبلیم نباشم ودر واقه میخوام روشهای جدیدی یاد بگیرم و تجربشون کنم محتاج کمک همتون هستم... ممنون

---

با سلام
تصور می کنم مقاله ذیل بتواند این تناقض شما را حل کند

مهارتهای ارتباطی بین زن و شوهر به تنهایی کافی نیست!!

:325::325::323:

با تشکر از مدیر همدردی گرامی
[color=#FF0000][size=large]
از سایر دوستان خواهش میکنم اگه نظری در خصوص سوال من دارن کمکم کنن.چون دیدم خیلی جاها دوستان میگن از سیاست زنونه استفاده کن.اما کاربردی نبوده حرفشون.من واقعا به کمکتون محتاجم.روز بروز فاصلم دارهبیشتر میشه از همسرم.....وضعیت رشد شخصی خودمم که افتضاحه چون فکرم آروم نیست....خوشحال میشم نظرتونو بدونم.

ببخشید دوستان لطفا کمکم کنید من چطوری میتونم یک تاپیک جدید باز کنم؟یه مشکل دیگه دارم که میخوام جداگونه بررسی بشه.. ممنون

kh30kh عزیز سلام

پیشنهاد دارم بعد از نتیجه گیری و حل این موضوع به یه تاپیک دیگه بپردازید

موفق باشی:72:

ویدای عزیز ممنون.اما در خصوص این مشکلم دوستان زیاد همراهیم نکردن....نمیدونم چرا؟؟؟ البته من از نظرات مریم عزیز و مدیر همدردی استفاده کردم.اما دوست داشتم بیشتر راهنمایی بشم.

اینجا هیچ خبری از همدردی نیست؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
[size=large][color=#8B4513]چرا فقط بعضی تاپیکها جواب داده میشه؟....من ناراحتم:302::302:

خوب دوست عزیز ایا شما به جواب سوال هایی که مدیر همدردی از شما پرسید رسیدی؟
و در طی این شناخت چقدر همسرت را با علایقش همراهی کردی؟
مریم عزیز که کلی مقاله دادند بخونی و همچنین مدیر محترم
سیاست زنانه برای هر مردی فرق می کنه.نمی تونیم بگیم که برو این کار رو بکن و این طوری نکن...
میشه بگین تو این مدت چه کار هایی برای جلب علاقه همسرتون کردین؟
در نهایت ارزوی شادی و خوش بختی را برای شما می خواهم:43::72:

[align=justify]

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط kh30kh

اینجا هیچ خبری از همدردی نیست؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا فقط بعضی تاپیکها جواب داده میشه؟....من ناراحتم:302::302:

---

سلام عزیزم، :72:

شما تو این سایت راهکار دریافت کردی، خب این که خیلی بهتر از همدردیه عزیزم:46: همدردی رو میتونی از همسایه هاتون هم دریافت کنی، اما پستی که مدیر برات گذاشت رو به این راحتی نمی تونستی پیدا کنی.

بعنوان مکمل پست مدیر، تاپیک زیر رو بادقت بخون... بادقت با دقت...

هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟

و خواهش می کنم وقتی پستهای sci رو می خونی، همش فکر نکن چرا نیومده تو تاپیک شما عین همین روند رو اجرا کنه. شما اینجا تازه وارد هستی، یه مدت که بمونی می بینی اونقدر مسائل تکراری هستند که خیلی سخت و سنگینه که برای هر مراجع انرژی بگذاری.

از این گذشته، یه مدت که اینجا باشی می بینی اثرگذاری حرفهایی که می زنی بیشتر وابسته به میزان تلاش و جدیت مراجع هست، مثل پست مفصلی که مدیر همدردی برای شماگذاشتند و با پیگیریش میتونی به نتایج مورد نظرت برسی.

و یادمون باشه هرکدوم از ما که اینجائیم در زندگی خودمون با مسائل مختلفی درگیر هستیم، از مدیر همدردی گرفته تا من و شما، در نتیجه هرکدوم توانایی محدودی برای کمک به سایرین داریم. پس بهتره هرکدوم از ما با دقت مشکلات سایرین و راهکارهایی که بهشون داده می شه رو بررسی و اجرا کنیم، و از هر فرصتی برای حل مسائلمون بهترین استفاده رو ببریم.

دلم می خواست می تونستم همراهت باشم، اما متاسفانه امکانش رو ندارم. بنابراین فقط می تونم آرزو کنم از هر پستی که می خونی، چه خطاب به خودت باشه چه شخص دیگری، حداکثر استفاده رو ببری.

مواظب خودت باش، بعدا بازم بهت سر میزنم، امیدوارم وقتی اومدم خبرهای خوبی در تاپیکت بخونم.:72:[/align]

پرنده غریب و آذر میدخت عزیز ممنونم که برام وقت گذاشتین.عجله من بخاطر روند بدیه که زندگیم داره ...میترسم که نتونم هیچ وقت اوضاع رو روبراه کنم....من پستهای معرفی شده رو با دقت خوندم....خیلیهاش کمکم کرد.خدمت مدیر عزیز هم گفتم من با توجه به شناخت 6 ساله از شوهرم هیچ مشکلی در شناخت روحیات ..علایق و هیجاناتش ندارم .فکر میکنم خوب میشناسمش. فقط یه مدته که از سکوت زندگیمون خسته شدم...ازینکه مثل دو تا همخونه ایم ناراحتم....هیچ دعوا و بحثی بینمون نیست...یه آرامش دائمی که از صد تا هوار و فریاد بدتره...جسارتمو ببخشید از جوابهاتون احساس کردم از گلایه ام ناراحت شدین.من انقد داغونم که نمیدونم دارم چیکار میکنم..
اما بازم به تلاشم ادامه میدم امیدوارم به زودی بیام و خبرهای خوب بهتون بدم...