نامزدم آدم هوس بازیه یا من اشتباه میکنم

[align=justify]سلام.
من قبلا یه موضوع دیگه اینجا ارسال کردم ولی چون نمیدونستم چطور عنوان موضوع رو عوض کنم مجبور شدم یه تاپیک جدید باز کنم. موضوع تاپیک قبلیم این بود: آیا نیاوردن نشانه برای نامزدی دلیل خسیس بودن هست.
من 27 سالمه و نامزدم 30 ساله. قبلا یه بار طلاق گرفتم البته عقد بودم. نامزدم پسر داییم میشه. من خودم شاغلم و لیسانس.نامزدم تازه لیسانسشو گرفته و الان بیکاره و نشسته توی خونه بهونه کرده دارم برای وکالت میخونم. بیکاری نامزدم و مشکلاتی که از نظرمالی با خودش و خانوادش رو داشتم توی موضوع قبلی بیان کردم.
مشکلی که الان داره منو آزار میده رفتارای نامزدم هست (حالا بیکار بودنش و خرج نکردن برای من یه طرف بمونه). قبل از اینکه بریم آزمایش خون ، ازم رابطه جنسی خواست و من خیلی بهم برخورد و جوابشو ندادم و اونم ازم معذرت خواست. بعد از اینکه حرفا زده شد روز قبل از اینکه صیغه محرمیت بینمون خونده بشه به بهونه بیرون رفتن ، منو برد خونه خواهرش که خالی بود. اونجا از این کارش خیلی بدم اومد اما روی خودم نیاوردم و بهش اجازه ندادم خیلی بهم نزدیک بشه. بعد از اینکه بینمون صیغه خونده شد اولین کاری که کرد منو برد خونشون و به خواسته های خودش رسید البته فکر بد نکنید من هیچوقت اجازه نمیدم تا زمانی که ازدواج نکردم به دختر بودنم لطمه ای وارد بشه. اوایل که بهم میگفت بیا بریم بیرون کلی ذوق میکردم الان میخاد منو ببره خرید غافل ازاینکه اون اصلا توی این خطها نبود و نیست و تنها دنبال فرصتی میگشت و میگرده برای برآوردن نیازهای خودش.تا حالا نشده یه بار برم خونه اونا و اون منو راحت گذاشته باشه.پسر خوبیه تا حالا هیچ بدی ازش ندیدم مرتب بهم ابراز علاقه میکنه ولی من بهش اعتماد ندارم.چون هنوز عقد نکردیم میدونم که اون برای جلب رضایت من اینکارهارو میکنه وگرنه اگه اون واقعا منو دوست داشت هرطور شده برام یه انگشتری میگرفت تا بپوشم دیگه برام خواستگار نیاد با وجود اینکه چندین بار تا حالا بهش گفتم اما اصلا توجه نکرده.اوایل برام تعریف میکرد که دوستاش توی خوابگاه چه کارای زشتی میکردن و حتی یه بار بهم گفت یه دختر بهم پیشنهاد رابطه داده و من رد کردم.برام تعریف کرد که وکیل های دیگه چقدر کثیفن . وقتی بهش گفتم چرا پیشنهاد اون دخترو رد کردی بهم گفت من عرضه این کارهارو ندارم. با اون تعریفهایی که برام کرده و هنوزم گاهی وقتا میکنه دیگه دلم نمیخاد اون درس بخونه. از طرفی وقتی رفتارهاشو میبینم ازش متنفر میشم. چند وقت پیش بهش گفتم دیگه نمیخام باهم باشیم. تو به من توجه نمیکنی و فقط منو برای خواسته های خودت میخای. نزدیک بود گریه اش بگیره کلی التماسم کرد. گفت همین فردا میریم برات خرید میکنم هرچی خاستی. دلم براش سوخت گفتم نمیخام زندگیمون اینطوری باشه که هروقت من چیزی خاستم با دعوا بهم بدی.خودت باید به فکر باشی. بهم گفت بهم فرصت بده.تو اگه الان با من بهم بزنی بقیه میگن حتما این خودش مشکل داشته که قبلا طلاق گرفته و الانم داره به هم میزنه. چقدر اون لحظه از خودم بدم اومد.حق با اون بود و هست. من مجبورم اونو تحمل کنم چون یه بار طلاق گرفتم. بعد از اون دعوا دوباره رفتارای قبلش تکرار شد و همه چیز یادش رفت و فقط اون چیزی که براش فراموش نشدنی هست خواسته های خودش هست. واقعا توی زندگیم بد آوردم.میترسم از اینکه عقد کنم و دوباره دچار شکست بشم. نمیدونم شاید من دارم اشتباه میکنم. دو هفته هست که خونشون نرفتم هر بار بهونه ای آوردم که از دستش خلاص بشم.تنم میلرزه وقتی میگه بیا خونه ما.خجالت میکشم دیگه برم اونجا چون احساس میکنم خانوادش فهمیدن منو برای چی اونجا میبره. شبا همش کابوس میبینم. چندین بار تا حالا خواب دیدم مامانش با یه بچه اومده خونه ما و میگه این بچه شماست.دارم دیونه میشم. تو رو خدا کمک کنید. بهم بگید چطور باهاش رفتارکنم. آیا من اشتباه میکنم. با این کارام باعث نشم اون به طرف کارای دیگه کشیده بشه! خواهش میکنم راهنماییم کنید. [/align]

سلام مرضيه جان:43:
حرفات خوندم........من مجردم وشايدنتونم خوب راهنماييت كنم وحرفام باحرفاي كارشناسان مطابقت نداشته باشه
ولي اون طرزفكرم ميگم واون استنباطي كه ازاين حرفات پيداكردم
نامزدتون شيوه ابرازعلاقش اين شكليه.....شايد الگويي كه داشته توزندگيش همچين شيوه ابراز علاقه روپيش گرفته بودن وفكرميكنه الان غيرازرابطه جنسي هيچ نوع رابطه اي بهترازاون نيست كه يه زن خوشحال كنه........اغلب مردها عشقشون بارابطه جنسي ابرازميكنن ولي مازنها باچيزاي ديگه.مازنها وقتي ببينيم مردبرامون خرج كنه وبه پامون چيزي بريزه احساس ارزش پيداميكنيم وحس ميكنيم خيلي براشون اهميت هستيم.نامزدشمااينكه بدون صيغه مححرميت خواست باتون رابطه برقراركنه اين شايد به اعتقادات مذبي ايشون برگرده ومحرم ونامحرم چندان براشون مهم نباشه...مشكل نامزدتان اينه كه جلب اعتمادنكرد...دوست داره بدون هيچ مشكلي به قلبتون نفوذكنه باسركوب كردن عقايدشما واحساسات شما به شمادست پيداكنه.نامزدشما هوس بازنيست.ولي نميدونه چطور وچگونه بهتون ابرازعلاقه بكنه.اون علاقش بارابطه جنسي ارضاميكنه وفكرميكنه شماهم اينجورهستيد
بنظرمن بامادرتون صحبت كنيد ويه طوري به پدرتون بگه ووخانوادت به به خانواده ايشون بگن.
مثلاپدرتون به خانواده نامزدتون بگن كه مابراي نامزدي آداب وزسوم خاصي داريم وحتمادختربايدانگشتردستش باشه كه همه بفهمن نامزدداره وبه زودي ميخوادازدواج كنه......بهشون بگه كه آبروي دخترمون برامون مهمهومابايستي قبل ازعقدمراعات بعضي چيزهاروبكنيد
مرضيه جان تومشكلت حادنيست ولي حس ميكني يه ذره به نامزدت بي اعتمادهستي ايشالله حل بشه من برات دعاميكنم تواين دوره وزمانه ازدواج وتشريفات آن سخته.ولي مواظب باش كه بين توونامزدكدورتي پيش نياد وبينتون سردي ايجادنشه:72:

سلام مرضیه جان

من تصور نمیکنم نامزدت هوس باز باشه.داشتن شهوت در این سن و سال برای یه مرد کاملا طبیعیه.چز عجیب و غریبی نیست.

یه زن و شوهر جوون و تازه ازدواج کرده تا تنها میشن خب طبیعیه که فکرشون میره به روابط جنسی.

بهتره حالا که هنوز تکلیفتون مشخص نیست تن به این رابطه ندی و خواسته های خودت اعم از خرید حلقه و عروسی و ...رو هم مطرح کنی.نمیگم با دعوا و لج و لجبازی .با سیاست و حرفهایی که اونو اروم کنه و به اینده امیدوارش کنه


خواستن رابطه جنسی شوهر از زنش یه چیزه کاملا عادیه اما ایشون هم در قبال شما وظایفی داره.که شما باید ازش بخواهی.

مثلا بهش بگو من دوست دارم تو شغلی داشته باشی تا زودتر بتونیم بریم سر خونه زندگیمون.و ترغیبش کنی.

روی خواسته های منطقیت مثل حلقه گرفتن و ....پافشاری کنی.بازم میگم نه با دعوا و داد و بی داد.

از یکسری رفتارهای غلط از الان نگذر و جلوش رو بگیر.مثلا همین خرج نکردنش و بیکاریش.

بهش مهربان و صمیمی بگو من برای انجام یه رابطه هرچند سطحی نیاز به امادگی دارم و این امادگی رو شما باید برام انجام بدی.وقتی من رو میبری خونه خواهرت و ....حس خوبی بهم دست نمیده.

چرا کارهامونو نمیکنیم و زودتر نمیریم سر خونه زندگی خودمون؟

اگر به دوست داشتنش شک داری چرا ادامه میدی؟!

ضمن اینکه از این صحبت ایشون هم راحت نگذر و طوری برخورد کن که در ادامه سالیان زندگی این مثل پتکی بر سر شما نباشه:

و اگه الان با من بهم بزنی بقیه میگن حتما این خودش مشکل داشته که قبلا طلاق گرفته و الانم داره به هم میزنه


نمیدونم برخوردت در مقابل این جمله چی بوده.اما در این رابطه کمی محکم بودن لازمه.خواهش میکنم منفعلانه و با ضعف با این قضیه برخورد نکن.

بهش بگو حرف مردم برام مهم نیست و من دارم برای خودم زندگی میکنم نه دیگران.

ناراحتی خودت رو از بابت این موضوع حتما نشون بده.اما ضعف نشون نده.

بالاخره شما رو بد خرید کنی یا نه؟

شما مگه در خواستگاری مطرح نکردید که مثلا شما برید و برای هم یه حلقه ای...لباسی چیزی بخرید؟

منم نظرشخصیه خودممه که میگم:درسته که شهوت توی این سن مردارااذیت میکنه ولی این دلیل نمیشه که قبل ازمحرم شدن درخواست رابطه بشه.به نظرم ایشون خیلی مسئولیت پذیرنیستن.درس خوندن و ...بهونه قشنگی نیست برای یه مرد که کارنکنه باالاخره بعدازازدواج همسرشما مسئول تامین نیازهای شماست حتی اگه خودتون سرکاربرین.به نظرمن الان که اولشه و دوست داشتن و حتی همون شهوت دراوج خودشه اینا نتونسته باعث بشه که ایشون به خواسته های شمااهمیت بدن به بعدش فک کنین که این عطشش خوابیده باشه.بهتره بایه مشاورمشورت کنین

اصلا اصلا هوس باز نیست و کاملا عادیه که ازت این روابط رو بخواد
ولی شما هم باید با زبون نرم و مهربونت اونا برای پذیرش خواسته هات آماده کنی

مرضیه خانم.
شما نگفتی که آیا هنگام خواندن صیغه در مورد روابط جنسی با هم توافق کردید یا نه؟
به نظر زیری هم توجه کن:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

در این دوران باید خطوط قرمزی برای رابطه وجود داشته باشد ، رابطه جنسی و معاشقه ای که ممکنه به رابطه جنسی بکشونه و اختیار از کف ببره را نپذیرید . برای درک سنخیت عاطفی و جنسی هم می توانید از مشاوره حضوری کمک بگیرید ، توصیه می کنم کلاً از این فرصت استفاده کنید و برای شناخت بیشتر و درک سنخیتها از مشاوره حضوری بهره بگیرید .
اینرا به نامزدتان بگویید . و محکم باشید .


با آرزوی خوشبختی در زندگی مشترک

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مرضیه-ف

[align=justify]سلام.
نامزدم 30 ساله.
من خودم شاغلم و لیسانس.نامزدم تازه لیسانسشو گرفته و الان بیکاره و نشسته توی خونه
حالا بیکار بودنش و خرج نکردن برای من یه طرف بمونه
قبل از اینکه بریم آزمایش خون ، ازم رابطه جنسی خواست
روز قبل از اینکه صیغه محرمیت بینمون خونده بشه به بهونه بیرون رفتن ، منو برد خونه خواهرش که خالی بود.
تو اگه الان با من بهم بزنی بقیه میگن حتما این خودش مشکل داشته که قبلا طلاق گرفته و الانم داره به هم میزنه.
بعد از اون دعوا دوباره رفتارای قبلش تکرار شد کنید. [/align]

---

تو یک دختر ۲۷ ساله شاغل هستی. تو همه چیز داری که پسری مثل شخصیت خودت رو به خودت جذب کنی. پس خودت رو ارزون نفروش.
الان. زمانی که تو هنوز دختر خونه هستی و خونه پدری زندگی میکنی، بهت قول میده و عمل نمیکنه. و الان که هنوز بله قطعی رو نگفتی، بهت سرکوفت ازدواج قبلی رو میزنه. وقتی ازدواج کنید و با هم زیر یک سقف برید چی؟ پس اونموقع رفتارش چطور خواهد بود؟
اگر اون واقعا عاشقه چرا با این نوع تهدید و سرکوفت و قول های دروغی باهات برخورد میکنه؟
اگر نیست، برو ببین چرا میخواد با تو ازدواج کنه.

نکاتی که بالا برات از نوشته خودت جدا کردم، زنگ خطر های مهمی هستن.

بازهم میگم. تو یک دختر تحصیل کرده و شاغل هستی و خیلی از پسرها خواستار ازدواج با چنین کسی هستن. پس خودت رو ارزون نفروش و زیر بار هیچ توهین و تحقیری نرو.

----------------------

دوستان، نامزد اکنون ایشون، قبل از اینکه نامزد بشن و محرم باشن ازشون تقاضای رابطه جنسی کرده. این زنگ خطر هست.

تمام زمزمه های قبل از ازدواج بعد از ازدواج فریاد میشن

با رز زرد کاااااااااملا موافقم
من خودم قبلا ازدواج کردم و حتی یک بچه 6 ساله هم دارم
با اینکه بچم یه کشور دیگست ولی به هر حال بچه که دارم

دیگه خودمو دست کم نمیگیرم و به همین خاطر خواستگارای خوبی هم دارم
چرا باید خودت رو دست کم بگیری؟
رفتار دیگران با تو همون بازتاب رفتار و اعتماد به نفس خودته که به دیگران القا میکنی

اصلا اجازه نده کسی با تحقیر و گرفتن اعتماد به نفست بهت حکومت کنه و یا ازت سوء استفاده کنه

خیلی واجب نیست صرف ازدواج کردن
بری جایی که از خونه بابات خیلی بدتر و پایینتره

البته احتمالا این پست حذف میشه
ولی واقعیت اینه که بعضیا فقط فکر سوء استفاده از موقعیت آدمند
و به جای اینکه دست کسیکه زمین خورده رو بگیرند تازه یه لگدم بهش میزنن

یاحق

منم با نظر رز زرد و نادیا جان موافقم تازه چرا یه پسر 30 ساله نتونسته شغلی پیدا کنه یا تحصیلشو تکمیل کنه ؟؟

حواستون روی مسئولیت پذیریش باشه!!

خانم سنجاب بازيگوش ورززرد ونادياجون...........مشكل اين خانم يه چيزديگس......اون ديگه آب ازسرش گذشته وانتخابش كرده ولي ميخوادبفهمه ازنظرروانشناسي شوهرش واقعاچه مشكلي داره..........اون نميتونه بگه شوهرم هوس بازه وفقط بخاطررابطه جنسي من ميخواد وبيكار وبيعار نشسته ومن دارم كارميكنم پس بزارازهمين الان ازش جدابشم
شماهم فكردل اين آقاروهم بكيند شايد خيلي وابسته اين خانم شدن.....حالابده اين همه بهش ابراز علاقه ميكنه؟
مشكل اين آقا 1_كارنكردن كه به كمك زنش ميتونه كاركنه2_اينكه بلدنيست چطورجلب اعتمادكنه ومراعات بعضي چيزها نكرده بهش مياد آدم ساده اي باشه 3_مرضيه ميتونست خودش سفت نگه داره وخانوادش ميتونن سختگيري كنن ورابطش باپسره محمدود كنن چون هرمردي باشه اگه جلوش نگيري بات همه كارميكنه 5_فقط درمورداون حرفش كه رخ تجربه عقدتون باپسرداييتون كه ازقبل داشتين كشيد يه ذره بدبود
بنظرم بااون درموردمشكلتون صحبت كنيد وباش رك تر صحبت كنيد
به مشاوره خانواده مراجعه كنيد وحتما براي باردوم اون روبه مشاوره ببريد

دوست عزیز شما تو مرحله نامزدی هستی
نامزدی هم برای شناخت بیشتره نه معاشقه و وابستگی بیشتر
فقط همین
اصلا نترس
به علایمی که میبینی خوب توجه کن
خیلی اعتماد به نفست اومده پایین و این آقا هم دست گذاشته روی نقطه ضعفت,اینکه یکبارجدا شدی دلیل نمیشه سهل الوصول باشی
ایشون به جای این همه دغدغه معاشقه و...بهتره دغدغه کارو جمع کردن زندگیش رو داشته باشه واگه براش مهمه تو سی سالگی حداقل کمترینهارو مهیا کنه تا زودتر آماده زندگی باشید
اما انگار موضوع اصلی ایشون چیز دیگه است
نیاز جنسی رو نمیشه کتمان کرد اما نه الان و با این روش!
به جای ترس از حرف مردم خوب چشم و گوشت رو باز کن
مشاوره برو
رابطه جنسی حتا معاشقه رو باهاش قطع کن
خواسته هاتو خیلی قاطع از طریق خونواده ها پیگیری کن
به نشونه ها توجه کن
به نشونه ها توجه کن
به نشونه ها توجه کن
مردمی که امروز از حرفشون میترسی هیچ وقت جای تو زندگی نمیکنند
عاقلانه تصمیم بگیر
بدون ترس و با اعتماد بنفس

وای چقدر سخت و دردناکه وقتی مردی که نیازهای عاطفی خانمش رو تامین نمیکنه ،ازش نیاز جسمانی طلب میکنه! چرا گفتم نیاز عاطفی؟! به نظر من، تامین مخارج زندگی زن از جانب همسرش رو میشه جزو نیازهای عاطفی طبقه بندی کرد. چون در روح و ذهن زن نقش بسته و در صورتی که تامین نشه اون زندگی روال خودش رو طی نخواهد کرد. به نظر من دلیل خیلی از مشکلات وقاحت مردهاییه که خانمشون شاغله و ازش توقعات مالی دارن. یا اگر هم توقع مادی ندارن ،توقع دارن که خودش نیازهای مادی خودش رو تامین کنه . شوهر شما موظفه شما رو تامین کنه چه شما شاغل باشی چه نباشی. نیازهاتون رو براش بازگو کنید . دلیل اینکه نیاز جسمانی ایشون رو هوش میپندارید هم همینه. تا روح شما رو سیراب نکرده شما حست بهش همین خواهد بود اما بعد از اینکه مایحتاج زندگی شما رو تامین کرد و زیر بار وظایفش رفت اونوقت حس شما ام برمیگرده .
به نظر من ،تا وقتی که ایشون نفقه شما رو به طور کامل پرداخت نکردن حق ندارن نیاز جسمانی طلب کنن. از نظر اسلام ،تامین تمام مایحتاج یک زن از جمله خورد و خوراک و پوشاک و حتی لوازم آرایش و رنگ مو و.... به عهده ی شوهرشه. و تا وقتی نیازهاشو برآورده نکرده نمیتونه طلب نیاز جسمانی کنه.
البته شما هنوز عقد داءم نشدین که این مورد شما رو شامل نمیشه.
اون آقا خیالش راحته که شما شاغلی. یه بار خیلی جدی بهش بگو من دیگه بعد از عقد نمیخوام کار کنم و میخوام خانه دار باشم و به وظایف اصلی خودم بپردازم . بعد ببینید عکس العملش چیه؟
در مورد هوس باز بودن نامزدتون هم که خوب تمام آقایون این مدلی هستن و نمیشه گفت هوس باز. ذات مرد اینگونه هست. چرا اسلام گفته مرد باید تمام و کمال مایحتاج زندگی خانمش رو تامین کنه؟! بخاطر اینکه در غیر اینصورت ،زن نیازهای شوهرش رو هوس میپنداره و از شوهرش متنفر میشه. این ذات و طبیعت هر زنی هست.
به نظرم قبل از عقد حتما در پی اصلاح افکار و رفتار نامزدت باش. به یه مشاور حرفه ای مراجعه کن . ایشالا که مشکلت حل بشه .

دوستای خوبم سلام
نمیدونید چقدر خوشحالم کردید با راهنمایی هاتون. از همگی ممنونم
تینای عزیز؛ گفته بودی که باید به پدر و مادرم بگم تا با خانواده اونا صحبت کنه. راستش پدرم یکسالی میشه که مریض هست و خونه نشین شده و ما اونقدر گرفتار بیماری اون شدیم که دیگه فرصتی برای این حرفا نمیمونه از طرف دیگه مادرم زن بسیار ساده ای هست و چون پدر نامزدم برادر بزرگش میشه روی حرف اونا حرف نمیزنه و من فکرمیکنم خودم باید تنهایی از پس این مشکلات بر بیام.
مریم عزیز؛ گفته بودی که باید روی خواسته هام پافشاری کنم، هر کاری که میتونستم کردم. اول با خرید هدیه براش خواستم بهش یاد بدم که ازش توقع دارم. وقتی بهش گفتم که برام خواستگار اومده گذاشته بود کف دست مامانش و اونم برای عید فطر برداشته بود یه زنجیر گردنبند بدون پلاک برام اورد و بهم گفت اینو از قبل تو خونه داشتیم و گذاشتیم برای عروسمون. درسته خیلی ناراحت شدم اما کلی ازش جلوی نامزدم تعریف کردم تا شاید بازم تکرار بشه اما فایده ای نداشت.
دفعه قبل که دیدم فایده نداره به پیشنهاد مشاورم بهش گفتم میخام بهم بزنم ازم فرصت خاست و اون حرفو بهم زد. چندین بار ازش خاستم که بریم بیرون برای خرید و بهم توجه نکرد دیگه دلم نمیخاد خودمو جلوش کوچیک کنم. من که به اون نیازی ندارم. اما از طرفی دلم نمیخاد زندگیم خراب بشه. دلم میخاد زندگیمو بسازم.اما نمیدونم چطور؟
زیبای عزیز؛ گفته بودی نامزدم ادم بی مسئولیتی هست. مشاورم هم همین رو بهم گفت. اون تنها پسر خانواده هست و وابستگی شدیدی به مادرش داره و من دلم اینو نمیخاد.
الان بهونه کرده میخام درس بخونم. به نظر شما من چی میتونم بگم. بهش بگم دیگه نمیخاد درس بخونی؟خواهرم بهم میگه نگران نباش اگه اون قبول نشه وکالت یه نون بخور و نمیر باباش بهش میده که بخاد زندگیشو باهاش بچرخونه چون چند هکتار از زمینای کشاورزیشون به اسم اون هست البته اینو میگن، من که سند ندیدم. اما من این زندگی رو نمیخام. دلم میخاد شوهرم روی پای خودش بایسته. به نظر شما چیکار کنم.
روز زرد عزیز نوشتی من باید دنبال کسی باشم که در شان خودم باشه. درسته چند تا خواستگار برام پیدا شد اما ترسیدم از اینکه بگم بیان خونمون چون میدونستم اگه بفهمن من قبلا طلاق گرفتم و الانم اسم کسی روم هست میرن که دیگه بر نگردن و این منو بیشتر داغون میکنه و از اینکه یه حادثه تلخ دیگه توی زندگیم ساخته بشه میترسم.
نادیای عزیز ممنون دلم میخاد اعتماد به نفس داشته باشم اما نمیدونم چطور؟ کسی نیست ازم حمایت کنه.
تینای عزیز گفته بودی شاید نامزدم وابسته به من شده باشه من فکر میکنم اون فقط ازنظر مسائل جنسی به من وابسته شده. پسر خوب و ساده ای هست. خدارو شکر تا حالا که اهل هیچی نبوده.اما میدونید قبلا خیلی جاها رفته خواستگاری و بهش زن ندادن . این مساله هم منو خیلی اذیت میکنه. میترسه از اینکه منم بهش نه بگم. از طرفی میترسم با این رفتارام اونو به سمت کارای دیگه بکشونم. واقعا موندم چیکار کنم؟
زهره عزیز ممنونم. دلم میخاد همین طور که شما میگی باشه اما نمیدونم چطور؟
ممنون از راهنمایی همه شما. واقعا ممنونم.[align=justify][/align]

بازم سلام مرضيه جان
اينطور كه صحبت كردي نامزدت فامبلتونه...وفاميل شما يه ذره سنتي هستن.درموردخانوادت كه پدرتون مريضه(ايشالله خوب بشن:323:) ومادرتون ساده هستن.....واختياري ازخودشون ندارن سخته كه شمابدون آنهابخواين درمقابل كسي ايستادگي كنيد.دركتون ميكنم منم تويه خانواده سنتي بزرگ شدم كه هميشه حرف حرف خودشون بوده وهرموقع مادچارمشكل ميشديم اوناعكس العملي نميتونستن نشون بدن...وبخاطرفاميل اينكه نه زشته پسرعموته پسرداييته مابايد توقعمون روكم ميكرديم...ميمونه نامزدتون.
اگه ميتوني راحت بانامزدتون كناربياين باش صحبت كن.......احساست روبهش بگو........وبعدخواسته هات رو
نزارهيچ حرف مبهمي تودلتون جابمونه......بهش بگو حس ميكنم تو اون حرف(قضيه پسرداييت)يه نوع سركوفت داري بهم ميزني.ببين اون براجواب اين حرفت چي ميگه؟توبانامزدت وخانوادش رودربايستي داري وخيلي چيزهاتوقع وانتظارداري كه برات فراهم كنن ولي اون چيزهاانجام نميدن
من يه دختري سراغ دارم مثل شما شاغله وبايه پسرشاغل عقدكرد...بهم ديگه خيلي علاقه دارن.جشن نامزدي وعقداين دخترباكمترين تشريفات وخرج ومخارج برگزارشد خرجهايي كه پسره براعقدونامزدي انجام داد خانواده اين دختربه صورت ديكته هروزبهش تذكرميدادن مثلاچيزهاي ساده كه هرجشن عقدي بايد داشته باشه مثلامثل گل وشيريني باهزارغرپسره رفت خريد..........دوران عقدشون باورت ميشه پسره هيچ برادختره نخريدوهروقت ميرن بازار دختره ازجيب خودش براخودش ميخره....وحتي بعضي چيزهاكه پسره ميخوادبخره دخترپولش حساب ميكنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!.م ثل اينكه جاي مردوزن بينشون عوض شده......دختره هم مثل شما توقع داره وبه قول خودش ميگه اين همه غرميزنم ولي انگارنه انگار وديگه مجبورميشم خودم برم نيازهامورفع بكنم چون اگه به اميد شوهرم بمونم طول ميكشه.
مرضيه جان شما حتماحتمابانامزدتون صحبت كنيد رودربايستي رابزاريدكنار وتمام حرفاي دلتون بهش بگيد.
وقتي يه چيزي ميخوايدنه اينكه ازش قايم كنيد وبعدش باغرزدن بخوايدبهش بگيداين كاررونكنيد هروقت يه چيزي بخوايد رك وصريح بهش بگيد من به فلان چيز احتياج دارم كي وقت ميكني بريم بازار؟يعني اون نيازهاتون روبه حالت تحميل بگيد وازش اون چيز ازش بخواه.

تینای عزیز ممنون از راهنماییت. منم میترسم با این وضعیت اون عادت کنه به اینکه من از عهده مخارج خودم بر میام و نیازی به کار کردن اون نیست. نمیدونم بهش فرصت بدم درس بخونه یا اینکه ازش بخام بره سرکار و از همه مهمتر چطور بهش بگم دیگه نمیخام با هم رابطه داشته باشیم. امروز صبح اومده بهم میگه کی بریم عقد کنیم. میدونم منتظره بله رو از من بگیره و خیالش راحت بشه. بهم گفته هفته دیگه بریم خرید اونم دو ساعت. وقتی بهش گفتم دو ساعت کمه و خودمون بریم سرفرصت بگردیم بهم گفت مامانم مریضه نمیتونه زیاد راه بره گفتم خوب خودمون میریم بهم گفت مامانم منو میکشه اگه تنهایی برم. فکر کنید چقدر به مامانش وابسته هست. شما چی فکر میکنید با دو ساعت خرید من چی میتونم بخرم اصلا چی باید بخرم. همین کاراش هست که منو دلسرد میکنه ازش. حالا حتما به مناسبت این حرفش میخاد در اولین فرصت به خاسته های خودشم برسه وای نمیدونید چقدر ترس برم داشته...

اون كه ميگه2ساعت خريد شايداين وقتي كه گفته فقط تخمين زده مرداوقتي ميگن يه دقيقه ديگه ميام يعني 1ساعت ديگه حالاشايداين حرفش همينطورباشه.............

مرضیه عزیز
بنظر من شناخت شما برای ازدواج کامل نشده ،
و متاسفانه از روی یه رفتار سوال کلی در ذهنتون ایجاد میشه.
توجه شما رو به تاپیک قبلی تون جلب می کنم. اینکه نشونه نیاوردن دلیل خسیسی هست یا نه؟
پاسخ اینه که برا اینکه یه فردی رو خسیس بگیم باید در یه سری رفتارها پاسخش را داد، رفتارهای آدمها معمولا در طول زمان خودش رو نشون میده ، با یه رفتار نقطه ای نمیشه حکم کلی داد.
هوس بازی یه فرد با توجه به سابقه فرد و نوع رفتارش کاملا قابل تشخیصه ، اما با دیدن یه رفتار نمیشه حکم کلی داد.

تمام این مواردی که ذکر شد ، یعنی اینکه در مرحله "شناخت" مشکل اساسی وجود دارد. هم اینکه نحوه شناخت شما هم خالی از اشکال نیست.

توجه کنید:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط baby

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مرضیه-ف

اینکه چطوری راضی شدم باهاش ازدواج کنم یکی اینه که آشناس و من بخاطر شکست قبلیم که با یه غریبه بود ترجیح دادم با فامیل وصلت کنم وگرنه بعد از طلاقم چند مورد برام پیدا شد که چون غریبه بودن ردشون کردم. راستشو بخاین خیلی بهش علاقه ندارم شاید اگه اطرافیانم اصرار نمیکردن بهش جواب نمیدادم. همه گفتن چون این تا حالا چندبار اومده مطمئن باش که خیلی دوستت داره.

---

مرضیه عزیز
موضوعی که براش تاپیک باز کردی امیدوارم حل شده باشه .
اما بنظر من موضوع شناخت خواستگارتون خیلی خیلی مهمتره.
این روند و نحوه تصمیم گیری تون هم متاسفانه کاملا غلطه. ونیاز به بازنگری اساسی داره.

اشتباهات فاحشی در این سطور نهفته اس.
ببینم می تونی خودت به اونها اشاره کنی.

---

این زمان را فقط دوره شناخت بدانید ، معنای نامزدی همین است .

هرچه سریعتر به اتفاق نزد یک مشاور بروید و کمک بگیرید برای تشخیص اینکه با هم سنخیت دارید یا خیر و ایشون بلوغ کافی از جهات مختلف برای اداره زندگی دارد یا خیر .

دغدغه های شما با نشانه های رفتاری ایشون به جا هست . به این نشانه ها توجه کنید .

هرگز با او تنها نشوید و رابطه جنسی نپذیرید . چه بسا برای آنکه شما رادر شرایطی قرار دهد که محبور به ازدواج شوید بخواهد شما را از موقعیت دختر بودن خارج کند .

به نظر میرسه اعتماد به نفستان در مقابل حرف و حدیثها ضعیف هست و ترس دارید از حرف مردم . اصلاً نترسید از اینکه این نامزدی به عقد ختم نشود . اگر شما مناسب هم نباشید ، به هم خوردتن نامزدی خیلی بهتر از ظلاق بعد از عقد هست و یا تحمل شرایط نامطلوب زندگی که می توانست با انتخاب نکردن این فرد پیش نیاید . در مقابل سخن طعنه آمیز و تهدید آمیز با این معنا که اگر نامزدی به هم بخورد برای تو بد می شود قاطع باش و بگو برایم مهم نیست کسی چه می گوید .

هرگز به امید درست شدن رفتاری در آینده از رفتارهای نامطلوب چشم پوشی نکن . وی را همانگونه که اکنون هست و رفتار می کنددر نظر بگیر و حتی عیوب دیگری که شما نمی دانید را نیز تصور کن و سپس تصمیم بگیر . مثلاً اگر الآن بین خودتون و ایشون با توجه به ویژگیهای آشکار 50 درصد سنخیت می بینید ، این 50 درصد را به 35 یا 40 درصد تقلیل دهید بخاطر آنچه آشکار نیست .

در هر صورت نشانه های رفتاری ایشون را جدی بگیرید و سری به تاپیک زیر بزنید :

سرنخهایی که نشان دهنده شکست زندگی شماست

.

baby عزیز ممنون از راهنماییتون.
فرشته مهربون عزیز نمیدونید چقدر خوشحال شدم از اینکه برام وقت گذاشتید اما از یه طرف بدجور توی دلم خالی شد. یعنی زندگی من در آینده با مشکل روبه رو میشه؟ به نظر شما بهمش بزنم. چطور بهش بگم. دلم نمیخاد دوباره تو زندگیم شکست بخورم. میشه درستش کرد؟ اگه در این مورد کتابی هست بهم معرفی کنید ممنون میشم. خواهش میکنم کمکم کنید من شیرازم اگه مشاوره خوب سراغ دارید بهم معرفی کنید. چطور میتونم رفتارشو درست کنم. به نظر شما یه آدم سی ساله که تا حالا وابستگی شدید به مادرش داره رو میشه درست کرد؟ اون پسر ساده و مهربونی هست. نمیخام دلشو بشکنم. چطور بهش بگم؟

ببینیدشمامسئول تغییرایشون نیستین ونمیتونین ایشون راتغییربدین.تغییرمربوط به موارد جزئیه.اون خودش باید تصمیم بگیره بره سرکار،نیازای شماراتامین کنه.شمانبایدبرای اصلی ترین وظیفه یه مردمدام بهش تذکربدین.به نظرمن شمادارین یه سری مسائل واضح رامیبینین ولی به هردلیلی (ازدواج قبلیتون و.....)کتمانش میکنین یااینکه فک میکنین درست میشه.من مردهایی باوابستگی کمتراین آقابه مادراشون دیدم که بعدخانوماشون به چه مشکلاتی برخوردن.باخودت روراست باش.انتظارنداشته باش که اینجاکسی بهت بگه به هم بزن یاادامه بده وخیالتا راحت کنه.همه مافقط تحلیل میکنیم مشکلتون را اونم ازروی حرفای خودتون.نهایتا خودتی که باید تصمیم بگیری.وقتی مشاوربه شماگفته که ایشون بی مسئولیتن....آینده زندگیتا تصورکن.هرروزهمین بی مسئولیتی ها و درگیری ها.
اگرالان توی نامزدی مسئله ای اتفاق میفته انتظارداشته باش که بعدازدواج مشابهش مجددااتفاق بیفته.روی این جمله خوب فک کن
امیدوارم بتونی خوب تصمیم بگیری.توکل کن به خدا.

همیشه در دوران نامزدی، آقایون تلاش میکنند که دل نامزدشون رو بدست بیارند و همه چیز رو اوکی نشون بدند و حدااقل در ظاهرم شده سعی کنند کار کنند و تلاش و برای نامزدشون حداقل چیز رو فراهم کنند

ولی ایشون الان که باید تلاش برای بدست اوردن شما داشته باشند
فقط تلاش در رسیدن به رابطه جنسی دارند

بعد از ازدواج که خیالشون از بابت رابطه جنسی هم راحت بشه و 100 بدونن مال اونی که دیگه میخوان کلا خونه بخوابند دیگه!!؟؟!!
نه کاری
نه درآمدی
نه حدااقل امکاناتی

یاحق

عزیز جان خدمت شما گفتم که نگران به هم خوردن این نامزدی نباشید .

اعتماد به نفستون را بالا ببرید .

گفتم که هرگز به فکر تغییر ایشون در آینده نباشید . و هرگز دنبال اینکه شما تغییری در ایشان ایجاد کنید نباشید . ایشان را همانطور که هست بپذیرید و اگر تحمل یک زندگی سخت و پر مسئله را برای آینده داری ازدواج کن اگر خیر که باید تجدید نظر کنی .

سرنخهای جدی ای وجود دارد از مسائل و رفتارهایی که اکنون شما نمی بینید و ندیدید ولی ما می بینیم .

اگر با این نشانه های رفتاری تن به ازدواج دهید چند وقت دیگر مهمان ما خواهی بود برای مسائل جدی تر و اشک و آه خواهی داشت .

در هر صورت تصمیم با شماست ، هر تصمیمی که می گیرید باید هزینه های آنرا بپذیرد . چون هر تصمیمی یه هزینه ای دارد . چه بهتر که این هزینه ها ارزشش را داشته باشد یعنی برای یک تصمیم خوب هزینه دهید که ثمره داشته باشد .

تاپیک زیر را هم مطالعه کنید :

بهترین شکل تصمیم گیری

سلام. ممنونم فرشته مهربان واقعا ممنون. نمیدونید وقتی نوشته های شمارو میخونم چقدر اعتماد به نفس پیدا میکنم. میخام یه بار بطور جدی باهاش صحبت کنم و همه مطالبی رو که اینجا نوشتم حضوری بهش بگم و ازش بخام بریم پیش مشاور.
برام دعا کنید دوستای خوبم.
ممنونم از راهنمایی ها تون و بهترین هارو برای همتون ارزو دارم