خواستگارم مردی پرخاشگر و بددهنه

من تازه عضو این سایت شدم و برای حل مشکلم نیاز به کمک و راهنمایی های شما دارم
من سی سالمه قبلا یه ازدواج ناموفق داشتم که به دلیل مشکلی جنسی همسرم مجبور به طلاق شدم البته باکره بودم و شناسنامه عوض شد ، 4 سال از اون زمان میگذره خواستگار داشتم ولی اصلا خوب نبودند یا معتاد یا زن طلاق داده یا پیر و ....
الان خواستگاری دارم که دیدم شرایطش از همه بهتره مجرد و با ازدواج قبلی من مشکلی نداره و سنش هم خوبه گفتم بیاد خواستگاری بدون هیچ شناختی بله برون گرفتیم و الان نامزدیم ولی تو این مدت بی دلیل و با دلیل همیشه توهین های بسیار زشت و حرفهای رکیک میزنه تو دعواها پشت سر مادر و پدرم و خواهرام فحش میده سر همه چیز گیر میده خیلی شکاکه غیرت بیش از حد داره و بسیار هم پرخاشگره ... ادم مسئولیت پذیری هم نیست یعنی تا الان که 35 سالشه از مادرش پول تو جیبی میگیره و کار نمیکنه تا این که انقدر من گیر دادم تا شروع به کار تو خونه کرد در هفته یکی دو روز بیشتر کار نمیکنه نویسنده است تو خونه مینویسه و بعد از ازدواج هم میخواد صبح تا شب بغل دست من بشینه و کار کنه که اگه بکنه .. چند وقت پیش هم جلوی پدرم و همه خانواده به من فحش داد الان خانواده ام میگن راضی نیستیم که عقد کنی باهاش ولی من از تنهایی و بی همسر بودن میترسم سی سالمه دلم میخواد یه زندگی داشته باشم نمیدونم با این ادم بسازم و برم پیش مشاور یا ولش کنم و منتظر یه نفر دیگه بشم

ایشون هنوز به بلوغ فکری ازدواج نرسیدند برای اینکه از چاه در بیاید باید خودتون بندازید تو پرتگاه؟
رهاش کنید اصلا مگه میشه با کسی که بهتون فحش میده زندگی کنید اصلا هر کار اشتباهی هم انجام داده باشید مگه آدم عاقل به همسرش فحش میده

فقط به خاطر اینکه زندگی داشته باشی می خوای ازدواج کنی؟اونم با یه همچین آدمی؟فکر می کنی این زندگی چقدر

دووم میاره؟کی گفته بی همسر می مونی؟

ترس از تنهایی تنها دلیل اینه که من بخوام با این اقا ازدواج کنم ... نمیگم ممکنه بعد این اقا ازدواج نکنم ولی تجربه 4 ساله تنها بودن من رو خیلی ترسونده
از اون روز که جلوی خانواده ام بی دلیل به من فحش داد با این که کاملا تقصیر از ایشون بود ولی یک هفته ای هست که حتی زنگ هم نزده خانواده ام میگن تو هم زنگ نزن و بذار همین طوری رابطه تموم بشه ولی خودم فک میکنم بهش زنگ بزنم و بگم بیا بریم پیش مشاور تا مشکلت رو حل کنی ولی به خاطر احترام به خانواده ام تا الان مقاومت کردم و بهش زنگ نزدم تا ببینم ایا اصلا میخواد عذر خواهی کنه یا نه

یک سوال ازت دارم. این مدت که با این آقا نامزد بودی رو با همین مقدار زمان در این 4 سال مقایسه کن ببین سختی کدوم بیشتره.

مثلا اگر 2 ماهه نامزدید، 2 ماه از اون 4 سال رو در نظر بگیر ببین اون دو ماه از 4 سال بیشتر بهت سخت گذشته و یا این دو ماه نامزدیت. کدوم تو رو رشد بیشتری داده؟ کدوم عزت نفست رو بالاتر برده؟ کدوم تحقیر بیشتری شدی؟ ببین تو کدوم شرایط قدرت مقابله بیشتری داری؟


راستی این اخلاقی که از این آقای نامزد می بینی رو ضرب در 10 کن میشه اخلاقش بعد از نامزدی و وقتی رفتید زیر یک سقف. از ترس تنهایی رفتن زیر یک سقف حتی اگر همسرت بهترین عالم باشه زندگی آرامی رو برات به ارمغان نمیاره.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saamira

ترس از تنهایی تنها دلیل اینه که من بخوام با این اقا ازدواج کنم ...

---

با سلام و احترام
واقعا اگر ترس از تنهایی دارید نمی تونید با این آقا ازدواج کنید!!!!!!!


علت: چون دو حالت پیش می آید.
اول: طلاقت می دهد که بازم تنها می شوید و پیدا کردن همسر برایت سخت تر از الان می شه.
دوم: طلاقت نمی دهد. لیکن با این همه مشکلات که ازش گفتی، در واقع از نظر عاطفی باز هم تنها می افتی و مجبوری با وجود همسر تنها تر از گذشته باشی.

هم اکنون حداقل خانواده ات را با خود داری ، اما اگر از تنهایی ترسی نداری می توانی با این آقا ازدواج کنی و تنها شوی!!!!!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط deljoo_deltang

یک سوال ازت دارم. این مدت که با این آقا نامزد بودی رو با همین مقدار زمان در این 4 سال مقایسه کن ببین سختی کدوم بیشتره.

مثلا اگر 2 ماهه نامزدید، 2 ماه از اون 4 سال رو در نظر بگیر ببین اون دو ماه از 4 سال بیشتر بهت سخت گذشته و یا این دو ماه نامزدیت. کدوم تو رو رشد بیشتری داده؟ کدوم عزت نفست رو بالاتر برده؟ کدوم تحقیر بیشتری شدی؟ ببین تو کدوم شرایط قدرت مقابله بیشتری داری؟


راستی این اخلاقی که از این آقای نامزد می بینی رو ضرب در 10 کن میشه اخلاقش بعد از نامزدی و وقتی رفتید زیر یک سقف. از ترس تنهایی رفتن زیر یک سقف حتی اگر همسرت بهترین عالم باشه زندگی آرامی رو برات به ارمغان نمیاره.

---

درست میگی الان 4 ماهه که نامزدم و تو این چهار ماه روزهای خوش هم داشتم ولی خیلی تحقیر شدم یه بار شب تا صبح پشت تلفن بهم فحش داد و گفت چرا عزت نفس نداری و قطع نمیکنی چرا با من بهم نمیزنی تو بدبخته شوهری :(
واقعا اون زمان که تنها بودم غصه تنهایی رو میخوردم ولی کسی عزت نفسم رو ازم نمیگرفت
مرسی از راهنماییت

سلام
سمیرا جان آدما چند دسته ان:

اونایی که از اشتباهات دیگران درس میگیرن
اونایی که از اشتباهاتشون درس میگیرن
اونایی که میشن درس عبرت دیگران

نمیخوای از اشتباهات دیگران درس بگیری.یا از اشتباه قبلی خودت حداقل با یه انتخاب اشتباه درس عبرت دیگران نشو!
ببخش اینقدر رک گفتم اما این همه وضوح رو نمیبینی

بهتره به جای این همه دغدغه کردن ازدواج و پایین آوردن شان خودت دنبال توانایی های دیگه خودت باشی
ازدواج هم به موقعش
نه با ترس از تنهایی
این یعنی از چاله به چاه افتادن...
موفق باشی

ممنون از نظراتتون که صادقانه بیان شده

سمیرا جون بنظر من هم این آقا اصلا مورد مناسبی نیست شما همین الانم تمام آرامش و عزت نفستو از دست دادی . چرا انقدر عجولی ؟ افراد مشابه شما با صبر و انتخاب درست تونستن ازدواج مناسبی بکنند و خوشبخت بشن . برای چی اینهمه تحقیر و توهین را تحمل کردی ؟ روی اعتماد به نفست کار کن و اجازه نده باهات اینطوری برخورد بشه . مگه شما چی کم داری که یه نفر بخودش اجازه بده اینطوری باهات برخود کنه ؟‌

در مورد سنت و تحصیلاتت نگفتی ؟ قطعا وقتی تو جامعه باشی (مثلا توی محیط کار و ...) می تونی با افراد مناسبی آشنا بشی . خیلی از دوست های من از همین طریق با موردهای مناسبی آشنا شدن و بعضی هاشون به ازدواج هم ختم شده . یکی از همکارهای مامانمم با ۳۲-۳۳ سال سن با یکی از آقایون مهندس همکار آشنا شد که موقعیتش از خیلی لحاظ ها عالی بود و ازدواجی کرد که خیلی ها آرزوشو داشتن! بنظرم شما سعی کن قابلیت هاتو بالا ببری مطمئن باش مورد مناسب هم به موقعش خودش پیدا میشه .

اين جور آدما نه عوض ميشن و نه اصلاح ميشن البته ممكن بدتر هم بشن، منم با شوهرم همين مشكل داشتم و باوجودي كه خيلي دوستش دارم ولي وقتي زير يه سقف رفتيم بدتر وبدتر شد حتي پيش خونوادش هرچي ازدهنش درميومد ميگفتي وقتي عصباني ميشد شروع به زدن ميكرد تا آروم بشه و الانم 11 ماه از خونش درومدم و مراحل دادگاه طي ميكنيم براي جدايي.

سلام

واقعا خیلی خوبه که مدیریت جواب دادن بهتون.اغلب بهترین جواب،جواب یه کارشناسه(البته گاهی تجربه کار چندین مدرک و ...)رو میکنه.

بهترین راهکار همونه که ایشون گفتن. من میخواستم پست بزارم.دنبال چند و چون نوشتار متنم بودم که پست ایشون رو دیدم.انگار حرف من بود.ولی خیلی بهتر و تر و تمیز تر.



یا علی:72::72::72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط melisazand

سمیرا جون بنظر من هم این آقا اصلا مورد مناسبی نیست شما همین الانم تمام آرامش و عزت نفستو از دست دادی . چرا انقدر عجولی ؟ افراد مشابه شما با صبر و انتخاب درست تونستن ازدواج مناسبی بکنند و خوشبخت بشن . برای چی اینهمه تحقیر و توهین را تحمل کردی ؟ روی اعتماد به نفست کار کن و اجازه نده باهات اینطوری برخورد بشه . مگه شما چی کم داری که یه نفر بخودش اجازه بده اینطوری باهات برخود کنه ؟‌

در مورد سنت و تحصیلاتت نگفتی ؟ قطعا وقتی تو جامعه باشی (مثلا توی محیط کار و ...) می تونی با افراد مناسبی آشنا بشی . خیلی از دوست های من از همین طریق با موردهای مناسبی آشنا شدن و بعضی هاشون به ازدواج هم ختم شده . یکی از همکارهای مامانمم با ۳۲-۳۳ سال سن با یکی از آقایون مهندس همکار آشنا شد که موقعیتش از خیلی لحاظ ها عالی بود و ازدواجی کرد که خیلی ها آرزوشو داشتن! بنظرم شما سعی کن قابلیت هاتو بالا ببری مطمئن باش مورد مناسب هم به موقعش خودش پیدا میشه .

---

سی سالمه و دوازده سال مشغول به کار بودم و الان حدود شش ماهه که دیگه کار نمیکنم جامعه شناسی خوندم و لیسانس دارم ولی شما درست گفتی من اصلا اعتماد به نفس ندارم و این عدم اعتماد به نفس فقط به دلیل اینه که یه بار جدا شدم و احساس میکنم دیگه کسی حاضر نیست باهام ازدواج کنه ...
همون طور که همه گفتن باید جدا بشم چون این ادم حتی قبول نمیکنه که مقصره و باید عذرخواهی کنه هر بار فقط داد و بیداد و توهین و بعد هم میگه تو میبایست معذرت بخواهی چون تو کاری میکنی که من بهت فحش بدم الان یه هفته است که زنگ نزده تا من مثله همیشه معذرت بخوام که اون تو جمع بهم توهین کرده و من این بار تمام قدرتم رو جمع کردم یه جا تا مثله همیشه ضعیف نباشم و بهش زنگ نزنم و حتی اگه زنگ زد بهش بگم جواب من رده اگه این موضوع رو هم اینجا نوشتم تنها به دلیل این بود که برای بدست اوردن قدرت برای نه گفتن به این ادم نیاز به کمک کسی داشتم و نیاز به راهنمایی شما عزیزان تا کاملا توجیح بشم که کاری که میکنم اشتباهه

من عضو جدید هستم چرا می خای خودت رو بدبخت کنی زندگی با یک مرد بد دهن و پرخاشگر فوق العاده سخته اما اگر امیدی داری که بتونی عوضش کنی اون ی چیز دیگس :163:

سلام
خانمی اصلا به فکر تغییر دادن نباش. شوهر من هم همچین ادمیه. از پدرش به ارث برده و تمام برادراش با زناشون این جور برخورد می کنن نه با محبت. نه با حرف منطقی. نه با نکات تربیتی .... با هیچی درست نمیشه.
الان که نامزدی و نرفتین زیر یک سقف قیدش رو بزن. فکر می کردم جاری هام چطور تحمل کردن. یکیشون افسرده و داغونه اون یکیشونم خودش از اوناست که بددهنی می کنه . یعنی با بچه اش هم همین جوری حرف میزنه و براش مهم نیست. منم بعد چهار سالشدیدا در فکر طلاقم.
الان با هم خوبیم محبت می کنه ولی خدا نکنه لیوان از دستم بیافته یا .... هرچی دلش بخواد میگه و تازه انتظار داره من بله قربان و محبتم همیشه تو دیگ بجوشه براش و اماده باشه. من هم اوایل مراقب بودم اما چشم باز کردم دیدم خودم هم خیلی روحیه زمخت و خشنی پیدا رکدم . بهم میگه رفتارت مردانه است . برای دفاع از خودم مجبور شدم روحیه ام خشن بشه تا کمتر ضربه ببینم. میگه زمختی .نمیخوامت.!!!!! الانم کارم شده سرزنش کردن و با خشونت رفتار کردن گاهی هم خودم بهش بد میگم.
اگه ناراحتی از حرف زدنش با خودت تعارف نکن درست نمیشه و می بینی که هر روز بهت بی احترامی میشه. پررو تر هم میشن. من گفته باشم بهت
تازه شوهرم فهمید من ناراحت میشم ، شد نقطه ضعفم بخواد اذیتم کنه یا از چیزی سر باز بزنه به من فحش میده!!!!

باين رفتار و حرفهايي كه بهت زده و توصيه مراجعان فكر كنم بايستي تا حالا تصميم نهايي رو گرفته باشي

برخی از خانومها به اشتباه در دو سر طیف افراط و تفریط هستند. در یک سنی به قدری سخت می گیرند که گاهی اوقات من به شخصه دیدم که مثلا یک خانوم با مدرک کارشناسی مهندسی یک آقا رو با مدرک ارشد به این دلیل که خانوم ترجیحشون دکترا بوده رد کردند! :311: ولی برخی اوقات هم از سر تنهایی یا حتی ترس از تنهایی هر پیشنهادی رو قبول می کردند!
به نظر من برای شما که به هر حال ازدواج کردید یک مرد مطلقه مودبتر بهتر از یک مرد مجرد بی ادب هست!

تاپیکهای زیر را بخوان :

http://www.hamdardi.net/thread-27163-lastpost.html


http://www.hamdardi.net/thread-10711.html


.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

تاپیکهای زیر را بخوان :

http://www.hamdardi.net/thread-27163-lastpost.html


http://www.hamdardi.net/thread-10711.html


.

---

ممنون از راهنمایی هاتون نتیجه گیری نهایی این شد که من به ایشون گفتم کلا فایل ازدواج رو ببندیم و بریم پیش رواشناس برای این که مشکلات فردیمون رو حل کنیم و وقتی مشکلات فردیمون حل شد حالا بعد یک سال اگه هنوز مجرد بودیم تازه میتونیم به ازدواج فکر کنیم
....
حقیقتش میخوام با شما صادق باشم من زنی هستم که تحقیر میکنم مردهای مقابلم رو تحقیر میکنم و عزت نفس هم ندارم به خودم احترام نمیگذارم من انقدر بازی تحقیر رو خوب انجام میدم که میتونم طرف رو به مرز جنون بکشم و وقتی طرف مقابل شروع به فحش دادن میکنه میگم تو سالم باش و فحش نده ولی میدونم که خودم هم مشکل دارم ... روزی که ایشون جلوی خانواده ام به من فحش داد چند ساعت قبلش انقدر دعوا شدید بود بین ما که من کارد اشپزخونه رو برداشتم و به سمتشون حمله ور شدم عصبی شده بودم کنترل از دست خارج شده بود واقعا میخواستم بکشمش حتی به این که بعدش باید اعدام بشم هم فکر کردم ولی با این حال میخواستم بکشمش من هم نتونستم خشمم رو کنترل کنم ...
ما هر دو مریض هستیم و من این موضوع رو میدونم فکر میکنم بهترین روش اینه که وارد هیچ رابطه ایی نشیم و شروع کنیم درمان خودمون و اگر درمان شدیم تازه به فکر ازدواج با هم یا با فرد دیگه ای بیافتیم