-
نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
سلام نمیدونم از کجا شروع کنم مشکل که یکی دوتا نیست.من الان حدود 1سال و چند ماهه که نامزدم.قبلا مشکل مالی داشتیم ولی الان خداروشکر شوهرم یه کار خوب پیدا کرده.اما مشکلات دیگه ای هست که حل نمیشن اصلا.
خونوادم با همسرم مشکل دارن یعنی از اون زمان که مشکلات مالی به وجود اومد یه جورایی دنبال بهانه بودن که من و اونو شماتت کنن.منو به خاطر انتخابم و اونو به خاطر بی پولیش.چندبار بحث و دعوا پیش اومد که یه جورایی حل شدن.حالا مشکل اینجاست که از اونموقع همسرم نسبت به رفتار خونوادم حساس شده و از کاه کوه میسازه.
خونوادم هم همیشه پشت سرش کلی حرف و حدیث میگن.دیگه از مقایسه کردن زندگی من با دیگران خسته شدم.هرموقع که یه دختری از فامیل با یه ادم پولدار ازدواج میکنه باید کلی شماتت بشنوم که خاک بر سرت با این شوهر کردنت.میگن نیاد خونمون نمیخوایم حتی صورتشو ببینیم.مامانم همیشه میگه ببین شوهر فلانی چطوری ازش میترسه تو هم باید اونطوری باشی و بگی حرف حرف منه.در حالیکه تو خونه ما همیشه حرف حرف بابام بوده.
اونروز باهاش بحثم شد گفتم دیگه خسته شدم از بس سرکوفت شنیدم بسه دیگه.اونام گفتن دختری که از خونوادش خسته بشه به درد ما نمیخوره.برو دیگه نمیخوایمت.بابام همیشه تهدید میکنه اگه برین سر خونه زندگیتون من عمرا بیام خونتون.ولی من نمیخوام اینطوری باشه.
اخه من که همیشه خواهان ارامش بودم چرا اینطوری میشه؟!این اواخر دیگه خیلی کلافه شدم.کاش میمردم و راحت میشدم.
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
سلام شکوفه جان
چند سالته؟خودت و همسرت؟
تحصیلات و شغلتون؟
نحوه آشناییتون؟
....
مشکلاتت به نظرم خیلی ساده و سطحیه فقط باید بتونی خوب جمع و جورش کنی.
به خاطر همچین مسائلی آروزی مرگ نکن !
قبل از هر چیز سر فرصت وقتی اوضاع اروم شد با خانوادت مهربان و مودب و منطقی صحبت کن و بهشون بگو که فلانی دیگه همسر منه و من از کنار اون بودن خوشحال و راضی ام.نگرانی شما رو درک میکنم و بهتون حق میدم که نگران آینده دخترتون باشید اما همه چیز پول نیست.همین که من کنار همسرم ارامش دارم خوشحالم و پول هم انشالله بعدا تو زندگیم میاد.
وقتایی که خانوادت شروع به مقایسه کردن شما با دیگران میکنن فقط یا سکوت کنید یا بحث رو عوض کنید و یا با نهایت ارامش و مهربانی بگید:
قربون پدر و مادر گلم برم که انقدر نگران دخترشونن.
بوسشون کن و بحث رو خاتمه بده.
سعی کن از خوبیهای همسرت بیشتر براشون بگی و از بدیهاش اصلا !
مراقب باش مبادا به خاطر همسرت به خانوادت بی احترامی کنی..هرچند که خیلی هم خسته شده باشی.چون هر بی احترامی از سمت شما رو از چشم شما نیمبینن.بلکه از چشم همسرت میبینن
و اینم فراموش نکن اونا پدر و مادرتن و احترام و حرمتشون واجب.
میدونم یه زمانایی خیلی اعصاب ادمو خرد و خمیر میکنن !! اما بازم باید احترامشون رو نگه داشت.
--------------
به نظرم یه جایی رو کم توضیح دادی....
چرا یه پدر باید صرفا به خاطر بی پول بودن دامادش دخترش رو تهدید کنه که ما هرگز به خونه ات نمیایم ؟!
اگر چیز دیگه ای هست توضیح بده
به نظر این وسط یه کهنه اختلاف داره خودنمایی میکنه
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
ممنون که جواب دادن
من 23 سالمه و همسرم 26
هرذو لیسانسیم و همسرم کارمنده و من بیکار فعلا درس میخونم.از طریق دانشگاه با هم اشنا شدیم
درسته میدونم به خدا خیلی احترامشونو نگه میدارم و اکثر وقتا سکوت میکنم ولی وقتی میبینم بی دلیل گیر میدن یا بهانه گیری میکنن اصلا دلم نمیخواد برم سمتشون چه برسه بخوام ببوسمشون و از اینچیزا
من از همسرم به اونا بد نمیگم ولی تعریف هم کنم مسخره میکنن و میخندن و میگن اون هرچی باشه ما از اون و خونوادش سرتریم.
اخه فقط بی پولی نیست.ریشش اینه.البته گفتم همسرم هم بی ایراد نیست اونم بعضی وقتا با کاراش اتیش بیار معرکه میشه.مثلا یه بار بابام گفت بگو زیاد نیاد خونمون(کلا زیاد رفت و امدو دوس ندارن)خونه ما یه نظم و ارامشی داره که وقتی اون میاد ما راحت نیستیم.الان هفته ای یه شب واسه شام میاد منم اگه بیشتر از یه بار برم خونشون دعوا میشه.حتی یه بار نزدیکی خونه اونا یه کاری داشتیم که بعدش من به مامان زنگ زدم و گفتم میرم اونجا و بعد شام میام.یه ساعت بعدش بابام زنگ زد که یا خودت بیا یا خودم میام و میارمت.خیلی خشک برخورد میکنن.همسرم هم به این خاطر بعضی وقتا لجش میگیره و یه سری کارا میکنه.
یعنی من قادر به مدیریت این وضع نیستم.
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
گاهی اوقات که این تاپیک های این چنینی رو می بینم دلم میخواد برم پای پدر ومادرم رو ببوسم
راجع به همسر پسراشون تو خونه هیچ حرفی نیست.هر اتقاقی هم میفته فقط کمک میکنند اونم نامحسوس تا دخالت نکرده باشن
واقعا درک نمیکنم پدر ومادرت رو
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
باور کنین بعضی وقتا به این فک میکنم که حتما میخوان که ما طلاق بگیریم.معمولا پدر مادرا که باتجربه ترن سعی میکنن تشویق به سازش کنن نمیدونم مشکلشون چیه.تازه من سرخود ازدواج نکردم اونا هم رضایت داشتن.خوشم نمیاد ازشون بد بگم چون میدونم دوسم دارن ولی چرا باید زندگیمو خراب کنن.اخه چیکار کنم یکم خوش بین باشن؟خیلی مستاصلم خییییییلی.کارم شده فقط گریه ضعیف شدم.بی حوصلم.دست و دلم به هیچی نمیره.
چرا کسی کمکی نمیکنه؟؟:323:
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
عزیزم از اینمقصر کیه معلومه که خانواده ات هستند . درسته شاید شوهرت هم اشتباهاتی داشته اما اون هم جونه از پدر و مادرشما با اینهمه تجربه زندگی بعیده
اگر عروسی کرده بودید می گفتم رابطه اتون رو با خانوادتون کمتر کنید
اما حالا که عقدید.سعی کن از مادرت شروع کنی . قاطع باهاش صحبت کن . بگو من شوهرم رو دوست دارم و عاشقشم با تمام کم و کاستی که داره اما انگار شما اون رو دوست ندارید . بپرس ازشون بگو نظرتون بر اینهکه من طلاق بگیرم ؟
اگه خواسته اتون اینه من با اینکه عاشق شوهرمم قبول می کنم اما عواقب بعد این طلاق با شماست و اگه راضی به طلاق نیستید سریع تر این اخلاقتون رو پایان بدید.
یک ذره خدا رو به یادشون بیار . از زندگی هایی که توش پول بود و عشق نبو براش بگو . حداقل اول بزار مادرت برخوردش درست شه تا به پدرت هم برسیم
در مورد شوهرت . عزیزم اصلا سعی نکن در برابرش جبهه بگیری و وقتی از خانواده ات ایراد میگیره بخواهی توجیه کنی یا بحث کنی. بهش آرامش بده بگو مهم ما هستیم که همدیگر رو دوست داریم و می خواهیم باهم زندگی کنیم . بهش بگو ایشالله بریم سر خونه زندگیمون این حرف ها هم کمتر میشه
سعی کن اینطوری از کنارش بگذری چون بااین حرف ها ایشون هم موضع نمی گیرن در برابر شما و خانوادتون و خوشحال از درک شما هم میشن
تو می تونی
سعی کن
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
الان شما عقدید یا نامزدید (منظورم اینه که فقط به ایم هم شدید و عقد نکردید؟)؟
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
ساره جون ممنونم ازت.خونواده ما از اول یه طوری بوده که اصلا با هم راحت و صمیمی نبودیم.حق با شماست پدرم خیلی تحت تاثیر حرفای مادرم قرار میگیره.براشون مهم نیستم نمیبینن دارم اب میشم.جز منطق خودشون هیچ منطقی رو قبول ندارن.میگن تو که با این وصلت کردی فرهنگ پایینشون روت تاثیر گذاشته.مادر شوهرم زن خوبیه اما چون نمیتونم باهاشون زیاد رفت و امد داشته باشم با اونا هم مثل غریبه ها شدیم.مامان بزرگم عمل شده بود مامانم نذاشت با شوهرم بریم دیدنش میگه دوس ندارم با خونواده من امد و شد داشته باشه هنوز نمیشناسیمش که غریبس.میگه تو هم زیاد بهش اعتماد نکن بعدا پشیمون میشی.میدونم دور و بر هم خیلی نقش دارن تو این مساله.مادرم خیلی تحت تاثیر حرفایه مردم به خصوص خاله هامه.
ما رسما عقد کردیم.
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
شکوفه مگه عقد نیستید ؟
عزیزم سعی کن با مامانت حرف بزنی
قاطع
بهت گفتمچی ها بهش بگو
آزمایش کن . حداقل می فهمی حرف دلش چیه !
خودتم این وسط یک کار هایی بکن. مثلا یک چیزی واسه مادرت بخر بگو اون خریده روش نشد بده
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
سلام دوست عزيز:72:
شايد يكم شما مقصر هستيد كه از اول گذاشتيد اين مسايل پيش بياد
من دركت مي كنم چون خودم اوايل نامزديم(هنوز هم نامزد هستيم)جور ديگه اي مشكل داشتيم اما الان كه فكر مي كنم مي بينم اون موقع اگه سياست بيشتري به خرج داده بودم حتما خيلي از مسايل پيش نيومد
يه جا شبيه هم هستيم اونجايي خانواده م يه مدت كوتاه تمايل به جدايي ما داشتن البته اون موقع ما عقد نكرده بوديم
اما الان ديگه اينطوري نيس
خانواده نامزت واكنششون چيه؟
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
چرا همونطور که گفتم ما رسما عقد کرده ایم.ولی هنوز نرفتیم سر خونه زندگیمون.
وقتی میخوام محکم صحبت کنم داد و بیداد میکنن گفتم که باید حرفشونو قبول کنی و مطیع باشی وگرنه دعوا میشه.
به خدا خودمم تعجب مبکنم اخه اصلا اختلاف بزرگی نبوده که شوهرمم بی احترامی نکرده انصافا فقط وقتی بحثی پیش اومده قهر کرده و یه مدت نیومده خونمون.خیلی اصرار میکنم بیاد ولی از طرفی هم حق میدم بهش اگه ادمو یه جایی نخوان بره اونجا چیکار.میگم عاشقشم میگن اینا واسه یکی دو روزه.یکی دوبار بین حرفاشون غیر مستقیم بحث طلاقو پیش کشیدن ولی من جدی نگرفتم میگم عصبانی بودن یه چیزی گفتن.بحث اصلیشون اینه که تو بهش نه نمیگی هیچوقت.مثلا وقتی میگه بیا بریم بیرون یه بارم بگو نمیام.به نظرتون باید اینطوری باشم؟
ممنون سارا
درسته اوایل زیاد اهمیت نمیدادم و ساده از کنارش رد میشدم ولی الان میبینم اشتباه کردم.همسرم میگه تو طوری رفتار نکردی که به من احترام بذارن تو خونتون منو بچه دیدن همیشه.
اونا در این مورد اصلا چیزی نمیگن حداقل به من نگفتن تا حالا.اخه همسرم زیاد عادت نداره همه چیو تعریف کنه.
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
خيلي متوجه نشدم:163:
دسترس نبودن بعضي از اوقات ميگن خوبه اما من خودم قبولش زياد ندارم زندگي 2طرفه س وقتي شما به حرفاي نامزدت گوش كني( البته در حد معقول) اونم بهتر خواسته هاتو مي پذيره
رفتار خانواد ش با شما خوبه؟
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
دلم نمیاد در دسترس نباشم چون اونم متقابلن باهام اینطوریه و نه نمیاره.
خود همسرم با پدرش یه سری مشکلات داشت که بعد اینکه کارش روبه راه شد الان خوبن با هم.ولی در کل رفتارشون باهام خوبه.البته منم باهاشون خوب بودم در قبالش.من سعی میکنم با همه خوب باشم.
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
در عجبم
مگه میشه خانواده ای این طور بخواد !!!!!!!!!!!!!!!!!
به نظر خودت یکم شل نگرفتی . منظورم اینه که وقتی هایی که اون ها حرف طلاق می زنند یا می گن عشقت واسه دو روزه ساکت شده باشی و از همسرت دفاع نکردی . نمی گم بی احترامی ها نه اصلا هر چی باشه پدر و مادرتند . اما با قاطعیت از عشقت دفاع نکرده باشی ؟
ببین اگه مادرت مذهبیه سعی کن یکم از طریق خدا و پیغمبر وارد شی .بگی همه چیز مادیات نیست .و ...
عزیزم شما اونجایی که باید مدیریت یم کردی نکردی اما هر وقت ماهی رو از آب بگیری تازه است از همین الان شروع کن . مادرت گفت نیاد ملاقات ت چرا قبول کردی می رفتی می گفتی وظیفمونه .بعد یک چیزی دستتون یم گرفتید و می رفتید . چون خانواده ات مادی گرا هستند سعی کن هیده هاتون یکم برای سمت خودتون مادی تر باشه ( واسه بهتر کردن روابط وگرنه منم موافق به فشار اوردن نیستم)
یا سر هر مراسمی یک چیز واسه مامانت بگیر از طرف شوهرت بده بگو بهش گفتم که خودم می دم . اما اون دوست داشت خودش بده
ایشالله برید تو خونه خودتون هم وضع خیلی بهتر میشه
در مورد گوش ندادن حرف همسرت اصلا این کار رو نکن . همیشه خودت رو بزار حای اون
و یادت باشه در این مورد حق با همسرته .
یک چیز دیگه عزیزم . هیچ وقت پیش همسرت هم بدی های پدر رو مادرت رو نگو . :305:
فقط وقتی اون یم گه . آرومش کن و جبهه نگیر و فقط بگو تو ببخش پدر و مادرند احترامشون واجبه
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
از راهنماییت ممنونم ساره جون.اره قبول دارم هرچی بگین حق دارین من یکم نه خیلی شل گرفتم نمیخواستم تو روشون وایسم.الانم نمیخوام ولی باید محکمتر باشم .سعی میکنم گفته هاتونو به کار بگیرم بلکه تاثیر کرد و منم از این مخمصه رهایی پیدا کردم.
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
سلام.
دوستایی که چنتا پیرهن بیشتر پاره کردن بیان راهنمایی کنن لطفا !
.
ببینید خانم شکوفه ...
دوستان گفتن که با قاطعیت حرف های خودتو بزن و ...
نظر من شاید کمی متفاوت تر باشه و شاید این راه رو هم امتحان کردین و به نتیجه نرسیدین! ولی انتظار نداشته باشین تو یه مدت کوتاه نتیجه بگیرین.
ببینید الان شما رسما زن و شوهر هستین، سعی کن دو دستی شوهرتو بچسبی که فقط شما دوتا برا همدیگه موندگار هستین نه پدر و مادر .
البته نمیگم بی احترامی کن. به نظر من با قاطعیت نظر خودتون نسبت به شوهرت و شرایطش بازگو کنین و بگین که همینجوری دوستش دارین بعد تمام.
دیگه هر حرفی، انتقادی، کنایه ای، و ... از یه گوش بگیرین از گوش دیگه بدین بیرون. اگه شما همه انرژیتون رو صرف بهبود روابط بین شوهر و خانوادتون بکنین دیگه توانی برای ساختن رابطه شما با شوهرتون و زندگیتون نمیمونه.
خودتون رو درگیر انتقاد های اطرافیان نکنین! تقریبا غیر ممکنه که شما با صحبت و دلیل و منطق بتونین دیدگاه دیگران رو تغییر بدین! همه سعیتون(هردوطرف) این باشه که همدیگه رو دوست داشته باشین و قدر همو بدونین ...
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
ممنون
حرف شما رو قبول دارم اقای saeeded
ولی اینو صددرصد امتحان نکردم.اینبار از این میترسم وقتی بریم و با همسرم زندگیمونو شروع کنیم رفت و امدمون با خونوادم قطع بشه.همه تلاش من اینه که اینطوری نشه.نظرتون در این مورد چیه؟چطوری باید هم با همسرم باشم و هم مشکلی پیش نیاد؟
باید بگم بعضی وقتا صحبتاشون باعث میشه منم با همسرم سرد باشم.دیگه مغزم درست کار نمیکنه تشخیص خوب و بد سخت شده برام.
همسرم عصر میخواست بیاد بلکه کدورتا کمرنگ بشه از خونه گفتن بگو نیاد حوصلشو نداریم.ناراحت شد کاش نمیگفتم.اما اخه چه بهونه ای میتونستم بیارم.الان از دست منم ناراحته
منم از عصر نشستم پای کامپیوتر تا بلکه نبینمشون و اعصابم اروم شه.
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
چرا کارشناسا راهنماییم نمیکنن؟؟؟:323:
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
لطفا به دوستمون کمـــــــــــــــــــــــ ـک کنید
شکوفه جان من هنوز نفهمیدم ، خانواده ی شما باید یه مشکلی با همسرتون داشته باشن
یا شاید همیشه کم رفت و امد هستن
خواهر یا برادری که ازدواج کرده باشه داری؟؟ اگه اره با اونا چه جوری برخورد میکنند !؟
فکر کنم اول باید ببینی چه عاملی باعث ناراحتی خانوادت شده .. یکمم برای امتحان خانوادتو بیشتر تحویل بگیر بیشتر از الان
حواستم به همسرت و خانوادش باشه اگه نمیتونی بری خونه اونا از روشای دیگه مثلا تلفن کردن و جویای حالشون شدن استفاده کن البته نه جوری که تو چشم باشه جلو خانوادت
کلن بیشتر به خونوادت مهربونی کن ( و همسرت ولی نه جوری که حسادت طرف مقابلو برانگیخته کنی )
صبرم کن افرادی که بیشتر میدونند کمکت کنند من حرفام کاملا شخصی بود نمیدونم اصلا درست بودش یا نه اگه نبود انجام نده گلم
موفق باشی :46:
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سنجاب بازیگوش
لطفا به دوستمون کمـــــــــــــــــــــــ ـک کنید
شکوفه جان من هنوز نفهمیدم ، خانواده ی شما باید یه مشکلی با همسرتون داشته باشن
یا شاید همیشه کم رفت و امد هستن
خواهر یا برادری که ازدواج کرده باشه داری؟؟ اگه اره با اونا چه جوری برخورد میکنند !؟
فکر کنم اول باید ببینی چه عاملی باعث ناراحتی خانوادت شده .. یکمم برای امتحان خانوادتو بیشتر تحویل بگیر بیشتر از الان
حواستم به همسرت و خانوادش باشه اگه نمیتونی بری خونه اونا از روشای دیگه مثلا تلفن کردن و جویای حالشون شدن استفاده کن البته نه جوری که تو چشم باشه جلو خانوادت
کلن بیشتر به خونوادت مهربونی کن ( و همسرت ولی نه جوری که حسادت طرف مقابلو برانگیخته کنی )
صبرم کن افرادی که بیشتر میدونند کمکت کنند من حرفام کاملا شخصی بود نمیدونم اصلا درست بودش یا نه اگه نبود انجام نده گلم
موفق باشی :46:
ممنون.مشکل اساسیشون بی پولیه که رفته رفته بزرگش کردن.
نمیتونم........تو این مدت انقدر باهام خشک و سرد بودن که محبت درون منم خشک شده.مثلا یه روز میام خونه میبینم الکی نشستن و صحبتو بین خودشون به جایی رسوندن که باهام قهر کردن.
میخوام با دور و بر مخصوصا خاله هام که خیلی زیاد رو مامانم تاثیر میذارن صحبت کنم.به نظرتون کار درستیه؟؟
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
گلم نظر منو میخوای بچسب به زندگیت با همسرت:305:
این جنگ و جدلا واسه همه پیش میاد.
راه حلش قطعیش اینه که به قول خودت برین سر خونه زندگی خودتون.همه چی حل میشه.باور کن.:72::46:
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
سلام شما خواهر و برادر ديگه اي نداريد؟نظر اونا چيه؟ خاله هاتون چه شخصيتي دارن اگه باهاشون حرف بزنيد بهتون كمك ميكنن يا بيشتر قضيه پيچيده ميشه و مادرتون از اينكه مشكلات خانواده رو براي ديگران بازكرديد ناراحت ميشه؟
-
RE: نیاز به مشاوره فوری دارم.نمیدونم حق با همسرمه یا خونوادم.لطفا راهنماییم کنین.
عزیزم اول از همه هیچ وقت حرف خمونه رو پیش شوهرت نزن و بالعکس . این چه کار نپخته ای بود که کردی . می گفتی مامانم این ها رفتن بیرون بیا ما هم بریم بیرون . تازه فهمیدم شما هم خیلی خیلی مقصری . اصلا سیاست مدیریت کردن دو طرف رو نداری .
عزیزم این طور هم که معلومه شوهر شما داره تمام سعی اش رو هم می کنه . بعد ازدواج هم اگه خانواده ات دوست داشتن میان اگه نه هم که نه . شما هم اگه اونها دوست ندارند با شوهرت بیایی می تونی خودت تنها بری بهشون سر بزنی . نزار انقدر تو زندگی ات تاثیربزارند. نسبت به شوهرت هم سرد نشو اون چه گناهی کرده
تمام سعی ات رو بکن که به خاناده ات بفهمونی شوهرت رو دوست داری ( داری ایشالله دیگه ؟ ) و بعد هم سریعتر برو سر خونه زندگیت .
اگر مشکل بی پولی شوهرته که من نمی دونم در چه حده. یعنی ماشین داره . یا می تونه یک خونه آبرومند واست اجاره کنه ؟ اگه این ها رو داره و نمی تونه خرج های گنده بکنه من جای شما بودم حالا که انقدر واسه خانواده ات مادیات مهمه حتی اگه شده از پس انداز خودم هم شده یک کادو گنده واسه مامانم می گرفتم تا به چشمش بیاد یا مثلا اگه تولد دعوتیت ( از سمت خالت این ها ) سعی کن کادو بزرگ ببری یا دست خالی خونه هیچ کس نرو . تا شاید اون ها این پرده مادی گرایی از جلو چشمشون بره کنار و واقعیت رو ببینند . بعد هم که ایشالله میرید سر خونه زندگیتون . یادت باشه احترام مادر و پدرت رو نگه دار . اما نزار رابطتون رو خراب کنند