با نامزدم مشکل دارم

سلام تورو خدا کمکم کنید
حدود 4ماه پیش با پسرخالم نامزد کردم اوضاع مالی خوبی نداشت ولی درعوض تائیدشده فامیل بودچه ازلحاظ اخلاقی چه تحصیلی.من بااینکه دخترپرتوقعی بودم تومادیات ولی قبولش کردم.من یکم مشکل اخلاقی دارم یعنی برای هرچیزحتما بایدواکنش نشون بدم اون اینمدت تحملم کردو با همه خواسته هام موافقت میکرد(تحملم کرد یعنی براخریدم زیادازش سواستفاده کردم یا نداریشو تورخش کشیدم) البته ب قول خودش. اما حدود 1هفتست ازاینرو ب اونرو شده.میگه ازاین ب بعدهر چی من میگم بایدهمون باشه.تفاهمی در کارنیست.قبلا براادامه تحصیل تشویقم میکرد الان میگه حرفشم نزن فقط بایدتو خونه بشینی بچه داری کنی.تحملم صبراومده بود بهش گفتم بدرد هم نمیخوریم باید جدا شیم ممانعت میکرد اما حالا خودش پاشوکرده تو 1کفش ک ازهم جداشیم.میگه من دیگه اخلاقم مثل قبل خوب نمیشه.میگه حرمتای بینمون ازبین رفته.میگه دیگه دوست ندارم.میگه نسبت بت دلسرد شدم.میگه اگه پام بمونی زندگیو برات جهنم میکنم.نمیدونم حرفاشو جدی بگیرم یا رو حساب لجبازی بزارم هرچندخودش میگه من آدم لجبازی نیستمو اگه 1باردرست فکرکرده باشم الانه.من اینونمیخام من دوسش دارم فقط میخاستم بهتربشه بش گفتم جداشیم.توفامیل حسود زیادهست اگه بفهمن میخام جدا شم مسخره عاموخاص میشم.خانوادمو چیکار کنم ؟کمکم کنید

نمیدونم اینی که میگم صحت داره و یا نه
فقط یک فرض هست

لطفا به خودتون مسلط باشید و سریع واکنش نشون ندید از این حرفی که الان میگم

شاید ایشون با کسی آشنا شدند که معیارایی که درنظر دارند رو دارند و به پسرخاله شما هم ابراز علاقه میکنه و میشه گفت یه جورایی باهم مچ باشند

باتوجه به رفتارهایی هم که از قبل از شما دیده و سردش کرده، تمایل به این مورد جدید پیدا کردند

البته این فقط یک حدسه و باتوجه به اینکه شما سریع دربرابر هرچیزی واکنش نشون میدین و خویشتن داریتون کمه
ترس از بیان این موضوع رو داشتم
ولی اینم میتونه باشه به هرحال

حالا زود الم شنگه به پانکنید و نرید روی مخ نامزدتون که آره حتما اینجوریکه تو پاتو تو یه کفش کردیکه زودتر از من جدا شی به عشقت برسی ها!!!!!

آرام و متین و با خونسردی تمام و سیاست
از زیر زبون نامزدتون علت اینهمه اصرار به جدایی رو جویا شید

ضمن اینکه قبلش بگید که خودتونم میدونید رفتار درستی قبلا باهاش نداشتید و یه جورایی بهشون اعتماد بدین

یاحق

سلام
ناديا جون عزيزم منم اگه يه نامزد داشتم كه مدام كمبودام رو چماق ميكردو ميكوبيد تو سرم و هي دعوا درست ميكرد ازش سرد ميشدم و همين حرفي كه نامزد اين خانوم گفتن رو بهش ميگفتم
اين دليل نميشه ايشون زير سرش بلند شده باشه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

بشين باهاش حرف بزن اروم و متين
بگو كه اين مدت رفتارات اشتباه بوده و ازش معذرت بخواه و بهش اطمينان بده كه دوسش داري و ميخواي باهاش زندگي كني و ديگه اين كارات رو تكرار نميكني

بچه ها مرسی ک جوابمو دادین کلی قوت قلب بود اما نادیا جون خیلی مثبت تر ازاین حرفاست بعید میدونم پای کسی وسط باشه.میگه دیگه نمیتونیم ادامه بدیم چون حرمتای بینمون ازبین رفته و من نمیتونم مثل قبل دوست داشته باشم.من با اینکه اونم خیلی تحقیرم کرد ولی چون دوسش دارم میتونم همه چیزو فراموش کنم ولی اون میگه هیچی ازتو ذهن من پاک نمیشه.با این حال حرفای شما رو بهش میزنمو باز ابراز ندامت میکنم ببینم چی میشه.بچه ها ازلحاظ روحی خیلی داغونم.بازم ازتون تشکر میکنم

به هرحال عزیزم
قبل از اینکه وارد زندگی زناشویی بشید
مشکلاتتون رو حل کنید و عقده ای نداشته باشید که خدانکرده بعد از ازدواج به تلافی کردن مبدل بشه

با کینه وارد زندگی مشترک شدن خیلی بده

یاحق

سلام دوستای خوبم راستش حرفاتونو مو به مو بش زدم قبول کرد گفت 1 فرصت دیگه بت میدم که اخلاق گندتو ترک کنی ولی از من توقع تغییر نداشته باش شاید کم کم اگه رفتارت خوب شد منم بهتر بشم ولی قول نمیدم.حالا نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت.نمیدونم چطور باید خودمو تغییربدم.اصلا میتونم یا اصلا درسته زیربار این حرفاش برم؟میترسم چون منت کشی کردم دوربرداره هرچند فکرمیکنم برداشته

نترس عزیزم میخواد امتحانت کنه تو تغییر کنی نامزدتم کم کم باورت میکنه و میشه مث اولش

سلام
ببین عزیزم شما صبر این آقا را تموم کردی غرورش رو لگد مال کردی
حالا که وقتش رسیده یکم شما غرورت رو زیر پا بزاری شده رو دادن
این تعریفی که اول شما زا این آقا کردی . خیلی هم پسر خوبی بوده و شما کم کم آستانه صبرش رو پر کردی و به نقطه جوش رسوندی
ضمنا بدون زندگی بالا وپایین زیاد داره پس سعی کن خودت رو درست کنی
ول خرجی در این شرایط اقتصادی معنا نداره
بدترین جیز ( سم در زندگی ) منت گذاشتن تو زندگی سر مرد و غرورش رو له کردنه
تو همین سایت ببین روزگار کسانی رو که غرور مردشون رو خورد کردند.
پس حتما سعی کن خودت رو عوض کنی
و گرنه با یک ماه تظاهر به درست شدن هیچی درست نمیشه
اگه شما خودت رو درست کنی با تعریفی که از این آقا نوشتی اون برات خواهد مرد
موفق باشی

[align=justify]ایشون آدم حساسی هستن و از اون مردهای رمانتیک احتمالا که در بدو امر با رفتارایی مواجه شدن که خرده تو ذوقش! تمام حرفایی که زده از عصبانیته و ی مدت با هم خوب باشید میشه مثل اولش.مطمئن باشید. تو این شرایط اقتصادی هم اصلا فشار نیارید خیلی وضع خرابه.بقدری سر این مساله خانواده ها کم آوردن و دارن از هم میپاشن که حد نداره. خیلیا نمیتونن خونه تهییه کنن و خیلیا نمیتونن جاهاز بدن. پر توقعی اصلا نمیتونه خوشبختتون کنه!دوست دارید تحت فشار بذاریدش و مال حروم بیاره سرسفره یا همش تحقیراتونو تحمل کنه؟ اونوقت انرژی و انگیزه واسش میمونه که شما را خوشبخت کنه![/align]:324:

بچه ها صحبت کردن با شما خیلی بهم کمک کرد از همتون ممنونم.ولی حالا میدونید مشکل چیه؟ اینه ک من تاحالا شخصیتم اینطور بوده که همش حرف خودم باشه و خیلی مغرور بودم ولی الان با اینکه سخته ولی میخام خودمو تغییر بدم اما مشکل اینجاست بام سرد برخورد میکنه من تحمل ندارم حس میکنم تحقیر میشم.مثلا اگه بش بگم سلام عزیزم میگه سلام همین.خلاصه هرچی ک بش میگم 1عزیزم میزارم اولو آخرش ولی اون خیلی خشک برخورد میکنه میدونم از عمد اینطور برخورد میکنه اگه گله کنم میگه بایدکنار بیای.یعنی حقمه؟

الهام جون حقت نيست ولي به اينم فكر كن كه تا حالا شما اينطور با نامزدت برخورد كردي اون چي حقش بوده؟؟
الان فقط بايد صبر و تحملت رو ببري بالا
من خودم 4 5 ماهه كه همين مشكل رو با همسرم دارم قبلا يه روزم نميتونستم تحمل كنم سريع غر ميزدم و دعوا راه مي نداختم ولي الان فقط صبر صبر صبر چون دوسش دارم
تو اين مدت يه عزيزم خشك و خالي نشنيدم
اونوقت شما يه روزه ميخواي نتيجه بگيري؟
البته اينم بگم درسته همسرم بهم محبت زبوني نميكنه ديگه و مثلا ميخواد تنبيهم كنه ولي ميبينم كه عملا چه كارايي واسم ميكنه
نامزد شمام درست ميشه فقط بايد بهش ثابت كني كه واقعا تغيير كردي

منم با هاجس موافقم
شاید یک ذره طعم بی توجهی رو بچشی دیگه بعد از اینکه اون خوب شد برنگردی به اون حالت قبلیت
ببین ما همه یا تک دختریم با تو خانواده امون تعداد بچه هامون کمه
همه تو خونه حرف حرف خودمون بود
اما ازدواج شوخی نداره
اون هم تو خونش خورد و خوابید و حرف حرف اون بود
ببین چه جوری برات تلاش کرده تغییر کرده
از من به تو نصیحت زندگی جای کل کل کردن نیست
جای گذشته
جای بخششه
جای عشق دادن و عشق گرفتنه
پس حتما سعی کن تغییر کنی
و به همسرت این رو ثابت کن
بهت قول می دم زندگی با تمام کمبود هاش برات بهشت بشه
موفق باشی

الهامم عزیز
شما و نامزدتون چند سالتونه؟فکر میکنه شما ممکنه مهر تون رو بگذارید اجرا؟
در زمانی که شما واکنشهای اشتباه نشون می دادین هیچگونه ابراز ناراحتی ایی نمی کرد؟خودتون فکر میکنید تا چه حدی اون رو از خودتون دلسرد کرده باشین؟

من 26 سالمه اون 25 سالشه 1سال ازش بزرگترم.وقتی اشتباه میکردم یا تو روم نمیوورد یا با خونسردی که ناراحت نشم دوستانه مشکلمو بم میگفت.نامزدیم هنوز عقد نکردیم که نگران مهریه باشه.احساس میکنم خیییییییییلی دلسرد شده جوری که فقط میخاد با حرفاش عزابم بده و تیکه بم بندازه.احساس میکنم دیگه اصلا منو نمیبینه.

ناراحت نباش درست میشه
ولی باید سعی کنی براش یک زن نمونه باشی ، همه جوره خوبی خودت رو بهش ثابت کن

اون میدونه که اگر بخواد بهت بگه عزیزم و ... شما دوباره برمیگردی به اون روزها و اخلاق و رفتارای گذشتت رو ادامه میدی ، برای همین چون اون هم نمی خواد اون اتفاقای گذشته دوباره پیش بیاد داره فعلا باهات یکم سر سنگین رفتار میکنه.
ولی برات مهم نباشه ، فعلا سعی کن بهش نشون بدی که چه خوبی هایی هم داشتی ، وقتی تمام خوبی ها و محبت ها و مهربونی هات رو ببینه دیگه اصلا اصلا نمیتونه ازت دل بکنه .

بهش محبت کنه ، هر چی میگه بگو چشم ...نترس از چشم گفتن به همسرت .

من همیشه این رو میگم که
وقتی یک زن با شوهرش مثل یک پادشاه رفتار کنه ، اون مرد هم با خانمش مثل یک ملکه رفتار میکنه .
ولی وقتی زنی با همسرش مثل یک چوپان رفتار کنه (ببخشید این رو میگم یک مثاله )، همسرش هم باهاش مثل زن یک چوپان رفتار میکنه ...............اون وقت شما ببین ملکه اختیارات بیشتری رو داره یا زن چوپان ؟شاه همه اختیارات رو به دست ملکه میده .

حالا تصمیم با خودمونه که چطور با همسرامون رفتار کنیم .
هر چی میگه بگو چشم ...اونوقت نتیجش رو خیلی خیلی خوب و به زودی میبینی که همسرت هم برات چه کارهایی میکنه .

سلام .بچه ها بازم ازتون تشکر میکنم
از دیروز تصمیم گرفتم هرچی میگه با چشم گفتن خاتمش بدم تا خوب شه.حالا ببین چطور بام برخورد میکنه آخه من اسم اینو دوربرداشتن نزارم؟قرار بود عقدوعروسیمون تابستون باشه حالا میگه تا دوسال دیگه خبری ازمراسم نیست من آمادگیشو ندارم.قراربود باتوافق دوخونواده اصفهان 1جشن مفصل گرفته شه حالا میگه 1مهمانی کوچیک بعدشم ماه عسل مشهد.میگه برات خونه تهیه نمیکنم میخام اول زندگی خونه بابام باشم.میگه از درسو کار خبری نیست و و و.خودتونو بزارین جامن خیلی حرفاش سنگینه ولی با اینحال بدون کوچکترین بحثی همه رو گفتم باش.نه که بخام زیر بار برم گفتم تا آروم شدنش اینکارو بکنم فعلنم تصمیم گرفتم تا1هفته باش صحبت نکنم.بنظرتون کارم درسته؟

[align=justify]ایشون بدجوری رفته تو مود لج بازی! بهتره از ی بزرگتر بخواین کدخدا منشانه باهاش صحبت کنه و مساله را فیصله بدید!یا خودتون باهاش با آرامش صحبت کنید و ضمن پذیرش اشتباه و عذر خواهی ازش بخواین که مثل قبل شید! اینطوری ادامه دادن مثل دویدن تو سربالایییه:310:[/align]

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط الهامم

من 26 سالمه اون 25 سالشه 1سال ازش بزرگترم.وقتی اشتباه میکردم یا تو روم نمیوورد یا با خونسردی که ناراحت نشم دوستانه مشکلمو بم میگفت.نامزدیم هنوز عقد نکردیم که نگران مهریه باشه.احساس میکنم خیییییییییلی دلسرد شده جوری که فقط میخاد با حرفاش عزابم بده و تیکه بم بندازه.احساس میکنم دیگه اصلا منو نمیبینه.

---

دقت داشته باشید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط الهامم

من بااینکه دخترپرتوقعی بودم تومادیات ولی قبولش کردم.من یکم مشکل اخلاقی دارم یعنی برای هرچیزحتما بایدواکنش نشون بدم اون اینمدت تحملم کردو با همه خواسته هام موافقت میکرد(تحملم کرد یعنی براخریدم زیادازش سواستفاده کردم یا نداریشو تورخش کشیدم)

---

سلام دوست عزیز

خودتون به حرفهای که زدید دقت کنید . دختر پرتوقعی .مادیات بزرگ شدید .

برای هر چیزی باید واکنش نشون بدی .

بله اینم تحمل کرد . به نظرت چرا تحمل کرد چون دوستت داره . اما چیشد عوض شد .

کاسه صبرش لبریز شد خسته شد از این رفتارهات . از اینکه درکش نکردی در وضعیت بد مالی از درخواستهای داشتی بقول خودت سواستفاده کردی .

براش سخت بود اما قبول کرد .چون دوستت داره .

شما با اشتباهات تون باعث خرد شدن غرور مرد شدید.

یعنی از اینکه مرد شما باشد نا امید شده.و سعی دارد که بگوید حرف حرف خودش است شاید با

این کار بتونه جایگاه مرد بودنش را پیدا کنید . شما اسم اینکار رو میگذارید لجبازی .

شماهم که کوتاه نمیآید و جواب میدهد دیگه بدتر.

مشکل در رفتار و خواسته های شماست .

پس بهتره از دوستان درخواست راهنمای برای بهبود رفتارهای خود کنید .

وا میگی چشم می
م بعد می خواهی باهاش حرف نزنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این چه برخورد هایی می کنی دختر
انتظار داری درست هم بشه همه چیز
ما همکه آب تو هاونگ می کوبیم
ما می گیم محبت تو می گی حرف نزدن
تو اگه دوستش داری
هر روز باید بهش زنگ بزنی مهربونی کنی
اسمس های خوشمل بفرستی واسش
من داغ کردم چه برسه اون
درست کن خودت رو دیگه
می گی چشم گفتم که مهربون شه بعد مهربون شد پدرش رو دوباره در بیارم
این هم شد حرف ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عزیزم تا چیزی از دل نیاد عمرا بر دل بشینه
تو باید از ته دل حرف هاش رو قبول کنی و اون هم از ته دل ببخشدت
بعد همه چیز درست میشه
با این فیلم بازی کردن ها هیچی درست نمیشه
ضمنا فکر نکن شوهر دیگه ای بکنی با این اخلاق تحملت می کنه همین آش همین کاسه یه سر تو این تاپیک ها بزن به حای افتادن به جون اون بچه
ببخشید تند رفتم اما خواهر کوچیکترمی
یه وقت هایی لازمه آدم تند حرف بزنه
حیف این مرد و زندگی نیست !!!!!!!!!

با برادرش صحبت کردم برادرش خیلی آدم منطقیه زندگیشم زبونزد تو فامیل.گفت اون خیلی آدم خونسردیه و حتما سرموضوعی خیلی عصبانی شده ک اینطور برخورد میکنه(البته برادرش ازمشکلات بینمون خبرنداره) بهم گفت یکی دوهفته باش تماس نداشته باش تا آروم شه خودمم باش صحبت میکنم گفت اگه باش صحبت کنی بیشتراعصابش میریزه بهم.بخاطرهمین تماسمو باش قطع کردم.میدونید چی ناراحتم میکنه؟اینکه الان که سر1موضوع به این کوچیکی اینطوری داره بام برخورد میکنه و واقعا دارم میبینم ک ازم سرد شده فردا تو زندگی که هزارتا مشکل پیش میاد یعنی من باید این اخلاقاشو تحمل کنم؟یعنی همش یکی باید برام واسطه گری کنه؟بنظرتون چیکار کنم؟

شما به پرتوقعی،تحقیر کردن،واکنش نشون دادن برای هر چیزی می گی موضوع کوچیک؟رفتار الآن ایشون نتیجه رفتارهای

شماست،حالا اون بدهکار شده؟درضمن،شما هنوز عقد نکردید.اگر می بینی نمی تونی بسازی تمومش کن.مجبور نیستی

با کسی که نمی تونه توقعاتتو برآورده کنه یا با اخلاقش کنار نمیای ازدواج کنی.

الهام جان حرس همه رو در آوردی
عزیزم یکم چشم هات رو وا کن . غرور مرد بزرگ تریم چیز توزندگیشه . پس کوچیک نیست . شوهر خودم من همیشه می گه هر کاری می خوای بکن غرورم رو زیر پات له نکن . بهتر نبست یکم بیشتر مرد ها رو بشناسی ؟ فکر کنم خیلی زود بود برات ازدواج
برادرشوهرتون قتی نمی دونه موضوع چیه صلاحیت نظر دادن رو نداره
اگه خیلی دوست داری خوب نظر بده برو همه واقعیت روبهش بگو!!!!!!!!
یک طرفه رفتی پیش قاضی که چی بشه . کاری رو که خودت بای درست کنی چرا باید برادر شوهرت درست کنه
مهم این نیست که شوهرت واست جشن بگیره یا نه یا باهات عروسی کنه یا نه
مهم اینه که تو یاد بگیری چه جوری زندگی رو مدیریت کنی . که اگه یاد گرفتی مطمئن باش نیازی نیست هر روز به یکی بگه پا درمیونی کنه .
روزی که شوهرت دریچه دلش رو باز کنه و از اخلاق های گل و بلبلت به همه بگه مطمئن باش مثل اینجا همه حق رو به اون یمدن
پس خودت رو درست کن و خودت سعی کن اون رومطمئن به درست شدن اخلاقت کنی
وگرنه امروز درست شه فردا خراب میشه . چن خودت نخواستی و اینطور که بوش میاد نمی خواهی هم درست شی .
نکن این کار رو با زندگیت
زیاده خواهی غرور بیجا . تحقیر مرد هیچ کی رو خوشبخت نکرد که تو رو بکنه

بازم سلام .بچه ها تورو خدا ببخشید اگه با صحبتام میرم رو اعصابتون بابابخدا میخام خوب باشم خودش نمیخاد بم فرصت بده فقط فکرتمام شدن رابطمونه
ساره جون بیا اینم زنگ زدنمو صحبت کردنمون بهش میگم سلام عزیزم میگه سلام میگم خوبی عشقم میگه ممنون میگم چ خبرگلم میگه سلامتی تازه 1موضوعی هم ک باآبو تاب از قبل آماده میکنمو بش میزنم فقط سکوت مطلق میکنه هیچی نمیگه.خلاصه جوری برخورد میکنه ک از زنگ زدنت پشیمون شی.میدونم احباری برا ادامه نیست ولی میخام اگه قراره تصمیم بگیرم تصمیم درستو بگیرم ک بعد پشیمون نشم
امشب یکاره گفت میخام با برادرم بیام تکلیفمون مشخص شه منم گفتم هرتصمیمی گرفتی منم براش احترام قایلم و قبول میکنم
دارم دیوووووووووووووووونه میشم

گفتم نباید پای برادرش رو وسط میگشیدی
مرد ها خوششون نمیاد کس دیگع ای در رابطه اشون دخالت کنه
اصلا به مشاوره دادن ها دقت نکردی و کار خودت رو کردی
احتمالا می شینید حرف می زنی و شرط و شروط برا هم میزارید بدون داره با اجبار داداشش میاد مطمئنم
عزیزم شوهرت فحشت که نداد بابا از دستت ناراحته ناراحتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتت
یکم صبور باش تو باید با تغییر رفتارت بهش ثابت کنب عوض شدی فقط حرف زدن اون رو قانع نمی کنه
می دونی تو دلش چش می گه .........
می گه نگاه کن می خواهد خودش رو لوس کنه من بشم همون آدم قبلی اون باز سوارم شه
پس بهتره اصلا رو ندم
در حالیکه با شناختی که از من از مرد ها دارم از ته دلش داره از این رفتارش عذاب می کشه . اما شما در ها رو به روش بستی و جالب اینه که وافعا از ته دلت نمی خواهیی عوض شی و همون کاری رو می خواهی بکنی که اون تو فکرش داره بهش فکر می کنه . یعنی خوب شه اخلاقش تا واسط جشن بگیره و.....
نه عزیزم ای راهش نیست

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

هر چیزی که در مدت زمان خراب میشه یک مدتی هم نیاز داره تا درست شه
یک بار زنگ زدی دیدی اون این برخورد رو کرد نباید عصبانی شی و بعد بهش بگی من منت کشیدم تو نخواستی و .....
داداشش هم اومد و نشستید با هم حرف زدید . بگو که می دونی برخوردت بچه کانه بوده و بگو که تا حالا خونه بابام اینطوری بودم و یک مدت زمان یم خوام تا به زندگی زناشویی و دو نفره عادت کنم . بگو دارم مطالعه می کنم رد این باره تا بتونم به زندگیمکمک کنم و به شوهرت بگو که امیدواری تو این مسیر کمکت کنه
نرو مثل طلبکار را بگو . این نمی خوادواسم عروسی بگیره . این با جوابم رو خوب نمی ده و ...... از حرف های منفی استفاده نکن
بزار جلو داداشش سرش بره بالا
لطفا این دفع گوش کن حرفامون رو و کار خودت رو نکن دوباره
خواهشا:316::316:

الهام خانم
در زندگی مشترک غرور جایی نداره
خیلی ها هستند که به خاطر زندگیشون از خانواده و عزیزترین کسشون گذشتن
یعنی شما نمیتونید از این اخلاق مسخره ای بنام غرور بگذرید؟
در جامعه مغرور باش تا کسی نتونه بهتون نفوذ کنه اما در زندگی این کار رو کنار بذار
همسر شما بهترین مرد دنیاست حالا که نداره باید تحقیرش کنید؟
آیا دوست داشتید که همسرتون ثروتمند باشه و همه خواسته های شما رو برآورده کنه اما در مقابل آدم خلافکار و دزد و عیاش و معتاد باشه براتون بهتر بود؟

عزیزم دیگه نه به اون بی نمکی و حالا نه به این شوری شور

باید در عمل دوست داشتن و تغییر رفتارت رو به همسرت نشون بدی ، که کار یک روز و دو روز هم نیست عزیزم .
یکم صبرت رو بیشتر کن ، عجله نداشته باش ، بزار همه چیز روند عادی خودش رو طی کنه

یکبار گفتی سلام عزیزم ، خیلی هم خوب و عالیه ...ولی پشت سر هم بگی عزیزم ، گلم و عشقم و .... دیگه براش بی مزه میشه .نمی خواد خیلی دیگه زیادیش کنی ، عادی باش ، یعنی مهربون باش ولی طوری نباشه که همسرت فکر کنه داری فیلم بازی میکنی .( همسرت خیلی خیلی خوب میفهمه )

همچنین اینکه یک جریان رو خیلی با آب و تاب براش تعریف میکنی ، اگر اون جریان زیاد آب و تاب نداشته باشه و به زور بخوای بهش آب و تاب بدی همسرت رو زیاد علاقه مند به تعریف هات نکردی .

ولی اشکال نداره ، تو همین روندت رو داری ادامه میدی خیلی خوبه ولی طوری نباشه که از واقعیت دور باشه و همسرت فکر کنه که داری براش فیلم بازی میکنی .

از کارهای مفید ( واقعا مفید باشه ) که در طول روز انجام بدی براش تعریف کن ولی زیاد آب و تاب بهش نده که فکر کنه داری اغراق میکنی ...مثل آشپزی و شیرینی پزی و ورزش و ....و خودت رو یک آدم موفق بهش نشون بده (البته چیزی که واقعیت داره )

سلاااااااااااام
ساره جون اول خودش ب داداشش گفت اونوقتی ک من اصرار برا جدایی میکردم با داداشش درمیون گذاشته بود بعدش من گفتم
میدونی من تو 1شهر دیگم اون 1شهر دیگست بخاطرکارش زیادنمیتونه بیاد در ماه چندروز میادو میره.بهتون گفتم هرچی باش صحبت میکنم انگار با 1ربات صحبت میکنم انقد ک سرده.داداشش میگه صبر کنم تا اینسری ک اومد پیشت همه چی یادش میره میگه صحبت کردن فایده نداره باید حضوری ببینیش باهم صحبت کنید.درضمن داداشش کمو بیش جریانو میدونه ولی اظهارنظری نکرد فقط بم میگه 1مدت صبرکن تا بیاد
منم کم کم مثل اون سرد سرد شدم

الهام جان فقط حواست باشه اومد اون جا همه چیز رو خراب نکن باشه . اگه سردی کرد ناراحت نشو فقط بهش حق بده . چون اگه این دفعه هم دعوا بشه و بره تا دفعه بعدی خیلی بد میشه . سرد تر هم میشید.
عزیزم وقتی اومد اصلا در مورد مراسم باهاش حرف نزن اگه اون هم خواست لجت رو در بیاره و گفت که اسط مراسم نمی گیرم اصلا جوابش رو نده . باشه
الان هم که نیست اگه نمی خواهی باهاش حرف بزنی در روز دو سه بار واسش اسمس های عاشقانه بنویس .
یا از این آماده ها واسش بفرست . جواب هم نداد تو بفرست . ببین تو خیلی مونده مرد ها رو بشناسی . تو اسمس هات بنویس که به بودنش افتخار می کنی . الهم مرد ها مثل بچه ها هستند تشنه محبت با محبت جذبت می شند با بی محبتی لج می کنند . محبتت رو براش خالص کن واقعا بخواه که خوب باشی . نه به خاطر اون به خاطر خودت . باشه

به نظر من که یکی تو سرش خونده که بیاد بهت سخت بگیره تا قدرشو بدونی...به نظرم باهاش خوب رفتار کنو مهربون باش مطمئنم خیلی واسش عزیزی...و مطمئن باش هیچکس یه شبه عوض نمیشه...انشالا که درست میشه

سلام بخدا قسم هرجوری ک فکرشو کنید باش صحبت کردم ک باور کنه تغییرکردم از هیچ محبتی ازش دریغ نکردم هرچیزی گفت فقط سکوت کردمو گوش دادمو تایید کردم تازه داد سرم میزنه وقتی گله میکنم میگه باید عادت کنی همینه ک هست.اینا همه ب جهنم بگذریم
قراره دوشنبه با داداشش بیاد که مثلا یا با شرایطش کناربیام یا قضیه تمام شه.اینم بگم ک با برادر و پدرش سر این شرایط مسخره ای ک داره بحثش شده و اونا هم خودشونو کشیدن کنار ک هرچی خودش صلاح میدونه همون بشه.برادرش گفته با این شرایط هیچکس نمیتونه کناربیای منم اگه دختربودم عمرا شرایططو قبول میکردم اونم گفته برام مهم نیس بشه یا نشه تحت هیچ شرایطی از شرایطم برنمیگردم.یعنی قصدش اینه همه جوره بهم بخوره.بمنم میگه تا100 سال دیگه امکان نداره برخوردم بات خوب بشه ممبد سرد سردم بهم میگه خودتو خسته نکن چون فایده نداره منو عوض کنی.باور کنید از اشتها که افتادم که هیچ خواب راحت ندارم همش کابوس کارم شده فقط گریه.میدونم حرف که میزنه یعنی همونه حرفش برنمیگرده.میدونم تقصیرخودم بود خیییییییلی اشتباه کردم هزاربار ازش عذرخاهی کردم ولی حالا چی باید اینطوری انقدخوردم کنه؟باورکنید دیگه غروری برام نمونده بکل لهش کرده.من دوسش دارم نمیخام بهم بخوره از اونطرفم شرایطش همش غیرقابل تحمله.2شنبه این آقا اومد من چطوری باید باش برخوردکنم؟ فقط نگیدشرایطشو قبول کنم.تورو خددددددا کمکم کنید دارم دق میکنم.:316::302::316::302:

شرايطش چيه عزيزم؟ميشه بگي لطفا

سلام تو صحبتهای قبلم شرایطشو گفته بودم ولی بازم میگم.میگه اول زندگیو باید خونه بابام بشینی(خونه باباش دوتا اتاق بیشتر نداره).میگه خبری از ادامه تحصیلو سر کارم نیست.برات جشن عروسیم نمیگیریم فقط 1مهمانی ساده بعدم میگه انتظار روی خوش ازم بهیچ عنوان نباید داشته باشی چون سردتر میشم ک بهتر نمیشم:302::302::302:

سلام الهام جان
من همین الآن کل مکالمات شما با دوستامون رو تو این سایت خوندم
اوایلش احساس کردم خیلی شبیه من هستی
با این تفاوت که من به هیچ عنوان آدم زیاده خواهی نیستم و خدا رو شکر همسرم دستش به دهنش میرسه
و اصلا شرایطی رو که این آقا برای شما گذاشته رو به من تحمیل نمیکنه
ولی خب ما هم مشکل زیاد داریم
دوس دارم چنتا نکته رو که چنروز پیش دکتر مشاورم بهم گفت رو بهت یاد آور بشم .
1. غرور مرد رو نباید شکست باید سعی کنی همیشه اون حسه مردانه و قدرت باهاشون باشه ...( که اگه این قدرت رو نداشته باشه و ضعیف النفس باشه برای خود تو هم اصلا جالب نخواهد بود)
2. نباید سعی کنی تو محبت کردن یا بی محبتی یا هرچیزه دیگه ای افراط و تفریط کنی
3. خودت باش و فیلم بازی نکن ولی نه خودی که حتی خودتم قبولش نداری(منظورم اینه که خودت باش و به خاطر کس دیگه عوض نشو در عین حال اخلاق های بتم بریز دور)
4.انقدر زود و عجولانه تصمیم نگیر و عمل نکن و ناراحت نشو

در حالت کلی برات ناراحت شدم ولی به نظرم ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست و من همیشه به این جمله که گر صبر کنی زقوره حلوا سازی معتقدم....
آدما هیچوقت ی شبه عوض نمیشن به نظرم 2 حالت داره
یا نامزدت دیگه دوست نداره و به کل میخاد این رابطه رو کات کنه که اولا اصلا ناراحتی نداره چون بهت فرصت نداده و ارزش نداره به خاطرش ناراحت بشی در ثانی تو تلاش هم کردی و اون تورو نادیده گرفت و ی جورایی از آب گل آلود داره ماهی میگیره الآن دیگه دوره کنار خانواده شوهر زندگی کردن گذشته یا دوره دور کردن زن از جامعه و تحصیل و....
حالت دومم که امیدوارم بیشتر واقعیت داشته باشه اینه که داره تلافی این 4 ماه و سرت در میاره چطور اون 4 ماه رفتارهای تورو تحمل کرد توهم اجازه بده که ناراحتیشو تخلیه کنه و اصلا نترس که همینجوری بمونه چون پسر خالته و میشناسیش ی شبه که ظالم نشده.....
در ثانی از من به تو نصیحت اصلا به عقد زود هنگام اصرار نکن تو این مرحله جدا شدنم راحت تره ادامه دادنم راحت تره ...
فک کنم زیاد نوشتم سعی کن اجازه بدی زمان بگذره

به تاریخ موضوع هم توجه کنید دوستان