-
نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
سلام . من دختر 27 ساله ای هستم که حدود یه ساله با همکارم که 29 ساله هست به قصد ازدواج آشنا شدیم . خانواده اون و خودش مذهبی تر از ما هستن و فکر می کنم این دلیل مشکلات ما باشه . راستش تو این مدت ما مدام با هم جر و بحث داشتیم که هر دومون هم مقصر بودیم . وقتی بهش جواب رد میدم طاقت نمیارم و دوباره وقتی برمی گرده طرفم قبولش می کنم . وقتی هم قبولش می کنم دوباره سر کوچکترین چیزا دعوامون میشه و پشیمون میشم از قبول کردنش . مسائلی که سرش اختلاف داریم بیشتر انگار تفاوت فرهنگیه
مثلا من دانشجو هستم و یه عکس یادگاری که با مجموعه کلاس گرفتم (کلاس ما هم خانم و هم آقا و هم متاهل و هم مجرد داره) باعث یه دعوای یه هفته ای شدید بین ما شد که هنوزم حل نشده و نظر اون اینه که نباید با نامحرم ها عکس می گرفتم .
یا مثلا اط نظر من ساعت هشت شب برای یرگشتن به خونه دیر نیست . ولی اون میگه زن باید ساعت 5 شب خونه باشه . یعنی بعد اذان
یا مثلا ایمیهای گروهی که دوستان برای هم می زنن رو قبول نداره و میگه نه باید برام ایمیل بزنن و نه من باید جواب بدم
و اینجور مسائل
خوبی هایی که داره هم زیاده . مثلا مهربونه . دست و دل بازه . سالم و با ایمانه و.....
لطفا کمکم کنید
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
سلام يلداي عزيز
اول ملاكهاي ازدواجت رو ليست كن (بدون در نظر گرفتن اي آقا) ، وبعد ويژگي هاي اين آقا رو ليست كن!
حالا اين دوتا رو باهم مقايسه كن تا نتيجه بگيري!
ببين عزيزم مهم نيست كه اين آقا دست و دل بازه يا ... مهم اينه كه اين دست و دل بازي جزو ملاكهاي اصلي تو هست؟
مثلا ممكنه هزار تا خوبي داشته باشه كه واسه تو جزو ملاكهاي اصلي نيست و درمقابل 10تا بدي داره كه تو واقعا نميتوني تحمل كني !!!!!!!!!!!! يا برعكس !
پس تنها كسي كه ميتونه كمكت كنه اول از همه خودت هستي ، اول تكليفت رو با خودت روشن كن و بعد سوالات روشنتري بپرس تا دوستان همدردي كمكت كنند :72:
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
با م . ش موافقم.
معیارات رو لیست کن و مقایسه کن .
مساله یه عمر زندگیه پس خواهشا خودت و یکی دیگه رو بدبخت نکن..
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
مرسی دوستان که جواب دادین
راستش من انقدر افکارم به هم ریخته س که نتونستم درست توضیح بدم و جزییات رو بیشتر مطرح کردم
این یکی از مشکلات ما بود که مثلا میزان حریم بین مرد و زن برامون متفاوته . از دید ایشون حتی حرف زدن معمولی با همکار و همکلاسی و ... گناه حساب میشه و باید در حداقل ها قرار بگیره
یکی دیگه از مشکلاتمون یکسان نبودن سطح احساساتمونه . مثلا اون خیلی خیلی ابراز علاقه می کنه و روزی حدود هشتاد نود تا اس ام اس می زنه و مدام زنگ می زنه و اصلا به من فرصتی برای دلتنگی یا ابراز احساس نمیده
من از این موضوع عذاب می کشم . اونم همینطور. یه جورایی احساس می کنم تو رابطه ما جای من و اون عوض شده .
مورد بعدی اینکه مدام رنجور نمایی می کنه . البته شایدم اینطور میشه . اما من این رفتار رو از یه مرد قبول ندارم و احساس می کنم مرد باید غرور خاصی داشته باشه. اما اون همه ش خودش رو پیش من تحقیر می کنه . مثلا ازش می پررسم چه خبر ؟ میگه جز دلتنگی هیچی میگه خبری جز این که من دارم اذیت میشم نیست و ... من اینجوری دوس ندارم . من از آه و اشک های عاشقانه و این چیزا بدم میاد . اون روحیه خیلی حساس و ظریفی داره . خودشم میگه که با مردای دیگه فرق داره
اگه ممکنه کمکم کنید
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
آیا آیا آیا آیا به خاستگاریت اومده یا روابطتون بین خودتونه؟اگر نامزد یا دوستت انقدر به نامحرمی حساسه بهش یادآور باش
خودتم بهش نامحرمی پس ابراز دلتنگی و احساسات یا تعیین تکلیف کردن برای شما،هیچ جایی نداره.
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
یلدا جان سلام
این اقا رسما امده خواستگاری یا خیر؟
ببین خانومی
زندگی خیلی فراتر از این دیدگاه شماست.در واقع زندگی و ازدواج یک مقوله جدیه و شما هم باید جدی بگیریش.
اینکه با هر بار دعوا شما کلا بهم بزنی و ایشون دوباره بیاد و دوباره باهم ادامه بدید اصلا رفتار بالغانه و منطقی نیست.
راحت بهت بگم به سن و سال یه خانوم و اقای 27 و 29 ساله نمیخوره
مطمئن باش فردا در زندگی از این قهر و آشتهای فراواااان خواهی داشت.از همین الان یاد بگیر و بدون راه حل مناسب چیه.قهر کردن و بهم زندن و دوباره مردد شدن و ....اینها همه ناشی از عدم ثبات فکری شما و عدم پختگیته.
به چیز خوبی هم اشاره کردی...اختلاف فرهنگی
فرهنگ یکی از مهم ترین فاکتورهای انتخاب همسره.بنابراین رو این قضیه با دقت بیشتری فکر کن و سرسری از کنارش نگذر.
باید و نبایدهای عرفی و شرعی که قشر نرمال جامعه بهش معتقدن باید در نظر گرفته بشه.از طرفی باید مراقب باشی این رفتارها ناشی از تفاوت فاحش مذهبی نباشه که برایت در اینده بی شک مشکل ساز خواهد بود.
شما دقیقا توضیح ندادی که با این اقا الان نامزدی...امده خواستگاری یا خیر....خانواده ها خبر دارن یا نه....
یه سوال دیگه:
مثلا شما میای میگی برام ایمیل زدن؟یا خودش پسوردت رو داره؟
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
مرسی مریم جان
اون یه ساله که میخواد بیاد خواستگاری و خیلی هم عجله داره
اما من اجازه ندادم
خانواده من هم در جریان هستن و خانواده اون چیزی نمی دونن . اما میگه مشکلی ندارن
در مورد ایمیل هم اون خیلی چیزا رو سوال می کنه و من با صداقت جواب میدم
مثلا ایمیلی معمولی براش می زنم و می پرسه که اینو کی برات فرستاده بود ؟ خب منم چون کارم اشتباه نبوده میگم
یا مثلا می پرسه در روز چند نفر بهت ایمیل میدن
خانم هستن یا آقا ؟
یا می پرسه آیا با همکلاسی های آقات چت می کنی یا نه ؟ و اینجور سوالا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
یلدا جان سلام
این اقا رسما امده خواستگاری یا خیر؟
ببین خانومی
زندگی خیلی فراتر از این دیدگاه شماست.در واقع زندگی و ازدواج یک مقوله جدیه و شما هم باید جدی بگیریش.
اینکه با هر بار دعوا شما کلا بهم بزنی و ایشون دوباره بیاد و دوباره باهم ادامه بدید اصلا رفتار بالغانه و منطقی نیست.
راحت بهت بگم به سن و سال یه خانوم و اقای 27 و 29 ساله نمیخوره
مطمئن باش فردا در زندگی از این قهر و آشتهای فراواااان خواهی داشت.از همین الان یاد بگیر و بدون راه حل مناسب چیه.قهر کردن و بهم زندن و دوباره مردد شدن و ....اینها همه ناشی از عدم ثبات فکری شما و عدم پختگیته.
به چیز خوبی هم اشاره کردی...اختلاف فرهنگی
فرهنگ یکی از مهم ترین فاکتورهای انتخاب همسره.بنابراین رو این قضیه با دقت بیشتری فکر کن و سرسری از کنارش نگذر.
باید و نبایدهای عرفی و شرعی که قشر نرمال جامعه بهش معتقدن باید در نظر گرفته بشه.از طرفی باید مراقب باشی این رفتارها ناشی از تفاوت فاحش مذهبی نباشه که برایت در اینده بی شک مشکل ساز خواهد بود.
شما دقیقا توضیح ندادی که با این اقا الان نامزدی...امده خواستگاری یا خیر....خانواده ها خبر دارن یا نه....
یه سوال دیگه:
مثلا شما میای میگی برام ایمیل زدن؟یا خودش پسوردت رو داره؟
مرسی مریم جان
اون یه ساله که میخواد بیاد خواستگاری و خیلی هم عجله داره
اما من اجازه ندادم
خانواده من هم در جریان هستن و خانواده اون چیزی نمی دونن . اما میگه مشکلی ندارن
در مورد ایمیل هم اون خیلی چیزا رو سوال می کنه و من با صداقت جواب میدم
مثلا ایمیلی معمولی براش می زنم و می پرسه که اینو کی برات فرستاده بود ؟ خب منم چون کارم اشتباه نبوده میگم
یا مثلا می پرسه در روز چند نفر بهت ایمیل میدن
خانم هستن یا آقا ؟
یا می پرسه آیا با همکلاسی های آقات چت می کنی یا نه ؟ و اینجور سوالا
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
چرا نمی ذاری بیاد؟
آدم باید تو این دوران خیلی به نشونه ها دقت کنه،هیچ کس نمی گه من بدبینم،خسیسم،ولخرجم ... باید از رفتارهاش
متوجه بشی.سوالاتی که می پرسه به نظرم نشونه های آدم شکاک یا بدبین ـه.
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
یلدا جان
حالا وضعیت مشخص تر شد
گفتن کلامی اینکه خانواده اش مشکلی ندارن و میان ....اینا همش حرفه.به خصوص خانواده ای که با شما اختلاف مذهبی دارن.یعنی تضمینی نیست بیان و با انتخاب پسرشون موافقت کنن.شاید هم قبول کنن..اما باید دقت کنی که شما یک خانومی و اگر احایانا این ازدواج جور نشه شما به مارتب لطمات بیشتری از این جدایی میخوری
برای من بسیار عجیبه که شما اجازه نمیدی ایشون بیاد خواستگاری و همین ارتباط شما با ایشون به این شکل(بدون در جریان بودن خانواده اقا) میتونه بعدها در زندگی مشترکت مسئله ساز بشهکه بازم میگم به دلیل اختلاف مذهبی این مسئله رو هم باید مد نظر داشته باشی
حالا شما واقعا با همکلاسی های اقا چت میکنی؟
اگر ایشون از همکلاسی یا همکار خانومش ایمیلی دریافت کنه شما چه حسی داری(به خوب و بد بودنش کاری ندارم..میخوام حس خودت رو ببینم)
یه پرانتز باز میکنم و اینجا توضیح میدم:
ایمیل هم یکی از راهای ارتباطیه مثل تلفن ..داشتن حساسیت روی ارسال و دریافت ایمیل به جنس مخالف در کل ایرادی بهش نیست و منطقیه.
اما....
کلید حل مشکلات شما خواستگاری رسمی این اقاست.مطمئن باش بسنده کردن به شناخت این اقا برای زندگی شما کافی نخواهد بود و نقش پررنگ خانواده اش رو فراموش نکن.
چه بسا اینکه شما هنوز با خود این اقا به یک تفاهم کلی و قابل اطمینان نرسیدی و بدون که برای خوشبختی در یک زندگی 50 درصد فرد و 50 درصد خانوادش باید مد نظر باشند که شما فعلا با این روند حداقل حداقل از 50 درصدش کاملا غافلی
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
مریم عزیز،استناد من به بدبینی به این که می گه زن باید 5شب (5 که شب نیست) خونه باشه است.البته با حساسیت
روی راه ارتباطی م مخالفم.اون ساعت تازه مراکز خرید در حال باز شدنه.به نظرم غیرمنطقیه.البته تو شهرهای کوچیک کویری
بعد از غروب شهر کم کم خلوت می شه.
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
یلدا جان
حالا وضعیت مشخص تر شد
گفتن کلامی اینکه خانواده اش مشکلی ندارن و میان ....اینا همش حرفه.به خصوص خانواده ای که با شما اختلاف مذهبی دارن.یعنی تضمینی نیست بیان و با انتخاب پسرشون موافقت کنن.شاید هم قبول کنن..اما باید دقت کنی که شما یک خانومی و اگر احایانا این ازدواج جور نشه شما به مارتب لطمات بیشتری از این جدایی میخوری
برای من بسیار عجیبه که شما اجازه نمیدی ایشون بیاد خواستگاری و همین ارتباط شما با ایشون به این شکل(بدون در جریان بودن خانواده اقا) میتونه بعدها در زندگی مشترکت مسئله ساز بشهکه بازم میگم به دلیل اختلاف مذهبی این مسئله رو هم باید مد نظر داشته باشی
حالا شما واقعا با همکلاسی های اقا چت میکنی؟
اگر ایشون از همکلاسی یا همکار خانومش ایمیلی دریافت کنه شما چه حسی داری(به خوب و بد بودنش کاری ندارم..میخوام حس خودت رو ببینم)
یه پرانتز باز میکنم و اینجا توضیح میدم:
ایمیل هم یکی از راهای ارتباطیه مثل تلفن ..داشتن حساسیت روی ارسال و دریافت ایمیل به جنس مخالف در کل ایرادی بهش نیست و منطقیه.
اما....
کلید حل مشکلات شما خواستگاری رسمی این اقاست.مطمئن باش بسنده کردن به شناخت این اقا برای زندگی شما کافی نخواهد بود و نقش پررنگ خانواده اش رو فراموش نکن.
چه بسا اینکه شما هنوز با خود این اقا به یک تفاهم کلی و قابل اطمینان نرسیدی و بدون که برای خوشبختی در یک زندگی 50 درصد فرد و 50 درصد خانوادش باید مد نظر باشند که شما فعلا با این روند حداقل حداقل از 50 درصدش کاملا غافلی
مرسی مریم جان
راستش در مورد خانواده خودم هم ازش پرسیدم . اون میگه احتمال اینکه اونا مخالفت کنن هست . اما خب چون همیشه حرفش رو تو خانواده قبول داشتن فقط مخالفت رو مطرح می کنن ولی بعد به انتخاب اون احترام می ذارن و اینو با قطعیت میگه . هرچند من رو این موضوع خیلی حساسم و گفتم که رضایت خانواده ش برام شرطه
در مورد اینکه خواستگاری رسمی کنه و من نمیذارم به دو علته
یکی اینکه من الان در حال نوشتن پایان نامه ام و می ترسم با این قضیه نتونم به این کار برسم
دومیش که مورد اصلیه اینه که از نظر ایشون وقتی پای خانواده ها باز شد و اونا خواستگاری رسمی اومدن دیگه اصلا نباشد بحث رد کردن توش باشه و در واقع بعد از نظر قطعی من اونا بیان خواستگاری . به خاطر همین من می ترسم که اجازه خواستگاری بدم
در مورد اینکه اون با یه خانم صحبت کنه و ایمیل بده و اینها ، به نظر من ما آدما زندگی اجتماعی هم داریم . اگه نیت اون خیانت به من نباشه و حدود این ایمیل زدن و صحبت و .... رو هم رعایت کنه از نظر من مشکلی نیست .
در مورد چت کردن هم خب برای کارهایی که گروهی انجام میدیم یا برای پرسیدن سوالات درسی و اشکالات و ... من ترجیح میدم به جای تلفن - به علت هزینه- از چت کردن استفاده کنم . وقتی براش توضیح میدم میگه مشکلی نیست اگه درس باشه
اما باز می بینم که در عمل تحمل این وضعیت براش سنگینه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
مریم عزیز،استناد من به بدبینی به این که می گه زن باید 5شب (5 که شب نیست) خونه باشه است.البته با حساسیت
روی راه ارتباطی م مخالفم.اون ساعت تازه مراکز خرید در حال باز شدنه.به نظرم غیرمنطقیه.البته تو شهرهای کوچیک کویری
بعد از غروب شهر کم کم خلوت می شه.
مرسی عزیزم بابت جواب
ما ساکن تهران هستیم . البته اون بزرگ شده شهرستانه . من اگه از هشت نه شب دیرتر بیام خونه خانواده م نگران میشن . نه به این خاطر که دخترم . بلکه به علت دلششوره برای بچه شون . اما اونا نظر خاصی روی زن دارن و احساس می کنم فکر می کنن زن باید وابسته باشه و .... در حالی که پدرم همه بچه هاشو کاملا مستقل بار آورده.
از نظر منم 5 شب نیست و 9 شبه در تابستون و زمستون. اما اون میگه که بعد از اذان مغرب شب حساب میشه و ساعت مهم نیست
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
بازم سلام
ببین یلدا جان
ازت میخوام خوب توجه کنی.در پست قبلی این رو در حاشیه بهت گفتم اما الان لازمه که مستقیم بهت بگم چون اصل ماجرا رو نگرفتی
خیلی ساده میبینی قضیه رو و دقیقا مثل دخترهای 18-19 ساله که در ذهنشون دارن رویاپردازی میکنن ، عمل میکنی ...
به نظرت مردی(تو این شرایط) میگه که احتمال اینکه خانواده من با این ازدواج مخالف باشن و منم قبول کنم هست ؟!
من تمام حرفم اینه که دلت رو به یک سری حرفهای امیدوارکننده و در عین حال رویایی و دور از ذهن خوش نکن
حساسیت شما رو در مورد مسئله خانوادش درک نمیکنم چون شاید کلامی بگی من حساسم به نظر خانوادش و غیره اما رفتارت دقیقا عکس این رو نشون میده
و بازهم در پست قبلیم از اهمیت رضایت خانوادش گفتم که به اونم توجهی نکردی.
فکر میکنی اگر خانوادش درصدی هم ناراضی باشن هیچ مشکلی پیش نخواهد امد ؟!
نه یلدا جان
باید خانواده اونم شما رو بخوان حتی بیشتر از اون مقداری که اقا شما رو میخواد
و نکته دیگه اینکه تکلیفت رو با خودت مشخص کن
چی برای شما در زندگی مهم تره؟پایان نامه یا یه ازدواج خوب و سالم؟!
یعنی الان شما یکساله درگیر پایان نامه ای ؟
اشتباه کردی یلدا جان و داری اشتباه میکنی
میخوان بیان خواستگاری.نمیخوان که شما رو به زور ببرن عقد کنن !
یه خواستگاری ساده و در حد نیم ساعت صحبت کردن.بعدها میفهمی که این حرف من چقدر مهم بود....
دلیل دوم عدم خواستگاری امدن هم که دیگه صد در صد اشتباهه !! که اونم برمیگرده به این رابطه ای که یکساله کش داده شده
ازدواج شوخی نیست و هم خودت بدون و هم به اون اقا بگو که خانواده ها و نظرشون بسیار مهمه.
ببین یلدا جان
در مورد ایمیل زدن و خیانت و ....
من اعتقاد دارم بستر یکسری کارها نباید فراهم بشه...مثلا در همین تالار قبلا کسی بود که با همسرش حرفش شده بود و یه شب رفته بود پای اینترنت و نشسته بود با ییکی از همکلاسیهاش(پسر) چت کرده بود و کار به خیانت و از دست رفتن زندگی و ..کشیده شده بود !
دقیقا اون خانوم هم از طریق چت به مسائل علمی و ..میپرداخته.اما بستر کار فراهم بوده.
من نمیدونم شما عقاید چطوریه اما اختلاف عقاید با این اقا بدجوری در صحبتهای شما موج میزنه....
سوالات درسی و اشکالات و هم گروه شدن رو میشه با همکلاسی های دختر هم انجام داد..درسته؟
یا مگه شما همدیگ رو تو دانشگاه نمیبینید که باید سوالاتتون رو تلفتی و یا بصورت چت کردن بپرسید؟
--------------------------------------------
در جواب جناب فرهنگ:
سلام
با توجه به کوتاه بودن روزها دز زمستون و تاریک شدن زوده هوا، من خودم به عنوان یه خانوم اصلا تمایلی ندارم بعد از تاریک شدن هوا بیرون باشم.بله..ساعت 5 شب نیست.اما هوا تاریکه
یلدا جان
نمیدونم چه ربطی بین این دو برقرار کردی؟!
"وابسته بودن و قبل از ساعت 5 خونه بودن"
به نظرم لازمه کمی بیشتر وارد واژه استقلال بشی و بیشتر برای خودت معنیش رو باز کنی
یادت باشه بعد از ازدواج این استقلال به این غلظتی که شما میگی نیست و نباید باشه.اگر باشه قطعا به مشکل بر میخوری
در واقع اگر میخواهی به این شکل استقلالت رو حفظ کنی شاید باید برای همیشه قید ازدواج رو بزنی
پدر جایگاه خودشو داره و همسر هم جایگاه خودشو...سعی کن بین همه اینها بتونی حد و مرز رو مشخص کنی
شاید الان پدر شما حرفی بزنه و باب میل شما نباشه بتونی مخالفت کنی و کار خودت رو بکنی اما در زندگی مشترک همچین خبری نیست.
در نهایت ازت میخوام روی نقاط اختلافت با این اقا بیشتر فکر کنی چرا که در این زمینه اختلاف زیادی بین شما و ایشون دیده میشه
موفق باشی
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
مرسی مریم جان از حرفات
حالا که نظرات دوستان رو خوندم تا حدی فهمیدم چیزایی که من فکر می کردم حساسیت بیخود دارم نشون میدم جدیه و این اختلاف عقایدی که ما داریم واقعیه . می دونم که باید شدیدا رو این موضوع وقت بذارم و حلش کنم
اما در مورد چت و ارتباط با دوستان
بیشتر همکلاسی های من آقایون هستن و چون ما در مقطع ارشد هستیم تعدادمون کمه و من هربار مجبورم که با آقایون همگروه بشم و چون تو هفته یه روز کلاس داریم و اونا هم بعد کلاس برمی گردن به شهرهاشون مجبورم از این طریق باهاشون صحبت کنم . حالاکه به سلامتی آخر ترم منه و از این ماجرا خلاص میشم . بحث کلی من دید اون روی اینطور موضوعاته . دوس ندارم این همه غیر اجتماعی باشه . اینو بارها بهش گفتم . البته اون بیشتر منو منع می کنه وگرنه ارتباط من حتی به صمیمیت ارتباط اون با خانمای همکار نیست. اما من بهش اطمینان دارم و رفتار بدی تو حرفاش نمی بینم . اون اما با اینکه حتی رفتار منو با همکلاسی هام ندیده مدام برای خودش تجزیه و تحلیل می کنه . بارها بهش گفتم که دست از این همه جزیی نگری و حساب کتاب کردنا در مورد من برداره . اما میگه نمی تونم
مثلا حتی حفظ می کنه من هفته پیش چه ساعتی خارج شدم از خونه و با این هفته مقایسه می کنه . مثلا میگه این هفته سی و شش دقیقه دیرتر در اومدی از خونه . دیر نمی رسی به کلاست ؟
بازم مرسی که این همه وقت گذاشتین برام
واقعا شرمنده به خدا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
یلدا جان
حالا وضعیت مشخص تر شد
گفتن کلامی اینکه خانواده اش مشکلی ندارن و میان ....اینا همش حرفه.به خصوص خانواده ای که با شما اختلاف مذهبی دارن.یعنی تضمینی نیست بیان و با انتخاب پسرشون موافقت کنن.شاید هم قبول کنن..اما باید دقت کنی که شما یک خانومی و اگر احایانا این ازدواج جور نشه شما به مارتب لطمات بیشتری از این جدایی میخوری
برای من بسیار عجیبه که شما اجازه نمیدی ایشون بیاد خواستگاری و همین ارتباط شما با ایشون به این شکل(بدون در جریان بودن خانواده اقا) میتونه بعدها در زندگی مشترکت مسئله ساز بشهکه بازم میگم به دلیل اختلاف مذهبی این مسئله رو هم باید مد نظر داشته باشی
حالا شما واقعا با همکلاسی های اقا چت میکنی؟
اگر ایشون از همکلاسی یا همکار خانومش ایمیلی دریافت کنه شما چه حسی داری(به خوب و بد بودنش کاری ندارم..میخوام حس خودت رو ببینم)
یه پرانتز باز میکنم و اینجا توضیح میدم:
ایمیل هم یکی از راهای ارتباطیه مثل تلفن ..داشتن حساسیت روی ارسال و دریافت ایمیل به جنس مخالف در کل ایرادی بهش نیست و منطقیه.
اما....
کلید حل مشکلات شما خواستگاری رسمی این اقاست.مطمئن باش بسنده کردن به شناخت این اقا برای زندگی شما کافی نخواهد بود و نقش پررنگ خانواده اش رو فراموش نکن.
چه بسا اینکه شما هنوز با خود این اقا به یک تفاهم کلی و قابل اطمینان نرسیدی و بدون که برای خوشبختی در یک زندگی 50 درصد فرد و 50 درصد خانوادش باید مد نظر باشند که شما فعلا با این روند حداقل حداقل از 50 درصدش کاملا غافلی
مریم جان یه سوال دیگه
بعضی از دوستان و خواهرم میگن که با خواهرش قرار بذارم و با اون حرف بزنم
از ایده ها و عقاید خانواده ش بپرسم
نظرتون چیه در این خصوص ؟
این کار درسته یا بازم اشتباهه ؟ به خدا دارم دیوونه میشم
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
با این قسمت از حرف مریم خانوم کاملا موافقم:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
اختلاف عقاید با این اقا بدجوری در صحبتهای شما موج میزنه....
...
در نهایت ازت میخوام روی نقاط اختلافت با این اقا بیشتر فکر کنی چرا که در این زمینه اختلاف زیادی بین شما و ایشون دیده میشه
موفق باشی
ضمن اینکه این اختلافات بعد از ازدواج برات پررنگ تر و مهم تر خواهد شد.
شما گفتید ایشون میگن باید خواستگاری زمانی باشه که جواب مثبت کامل باشه ولی اینو در نظر بگیرید شما هیچوقت فقط با شناخت دو نفره نمیتونید به جواب مثبت کامل برسید. مگه خانواده های شما نقشی تو تصمیمتون نباید داشته باشن؟!
یه وقت دیدید با دیدن خانواده ایشون، تازه متوجه اختلاف فرهنگی شدید یا اینکه شما از خانواده ایشون خوشتون نیومد یا مثلا خانواده خودتون با دیدن ایشون و خانوادشون مواردی رو دیدند و به شما گفتند که شما قبلا بهش توجه نکرده بودی. بالاخره هیچوقت نمیتونی بگی من جوابم مثبته و حالا بیاید. شما عملا دارید با این حرف به خانواده هاتون بی احترامی می کنید. اجازه ندید ایشون نظر خانواده شمارو ندید بگیره و اینطوری بهشون بی احترامی کنه
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط _yalda
بحث کلی من دید اون روی اینطور موضوعاته . دوس ندارم این همه غیر اجتماعی باشه . اینو بارها بهش گفتم . البته اون بیشتر منو منع می کنه وگرنه ارتباط من حتی به صمیمیت ارتباط اون با خانمای همکار نیست. اما من بهش اطمینان دارم و رفتار بدی تو حرفاش نمی بینم . اون اما با اینکه حتی رفتار منو با همکلاسی هام ندیده مدام برای خودش تجزیه و تحلیل می کنه . بارها بهش گفتم که دست از این همه جزیی نگری و حساب کتاب کردنا در مورد من برداره . اما میگه نمی تونم
مثلا حتی حفظ می کنه من هفته پیش چه ساعتی خارج شدم از خونه و با این هفته مقایسه می کنه . مثلا میگه این هفته سی و شش دقیقه دیرتر در اومدی از خونه . دیر نمی رسی به کلاست ؟
بازم مرسی که این همه وقت گذاشتین برام
واقعا شرمنده به خدا
... سلام یلداخانوم... من فقط میخواستم بگم به نظرم میزان و شکل حساسیت ایشون روی این مسائل عادی نیست و به نظر من توجیه مذهبی براش فقط بهانه ست. ایشون خودش اینقدرا پای بند نیست و از شما کلی انتظار داره... در ضمن دقتش هم وسواس گونه ست... اینقدر هم نمیتونه آدم مذهبی ای باشه که بدون هیچ رسمیت شرعی با شما در حال اینهمه ارتباطه... :163:
خطر این هست که ایشون وسواسی و پارانوئید باشه به میزان زیادی... این چیزا رو به مذهب چسبوندن و اینطوری با دختر مردم رابطه بر قرار کردن، اوج ریاکاری و نفاق و خودخواهی و عدم ایمانه... :160:
یه ذره بیشتر برای خودتون ارزش قائل باشید. شما ارزشمندید :72::46::43:
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
سلام يلدا جان يكي از دوستاي من شرايط شما رو داشت يه روز يكي از همكلاسي هاي پسرش جلوي اون آقا زنگ زد شماره يكي رو ازش بگيره نميدوني اون آقا چه بلوايي به پا كرد حتي به دوست من گفته بود به غيرازمن و پدرت و برادرت هيچ كس بهت محرم نيست حتي پدر خودم و تو بايد جلوي پدر من حجاب كامل بذاري حتي دست هم ندي.در حالي كه تو دوره آشنايي دوستم و بقل هم كرده بود ما بعدها فهميديم اين آقا مشكل بددلي و بدبيني داشته وگرنه اگه واقعا بحث محرم و نامحرم مطرح بود نبايد دوست منو تو دوران آشنايي بقل ميكرد.به نظرم مورد شما هم بددل باشه شما كاري نكرديد كه اين بددلي رو تشديد كنه؟مثلا دست دادن باكسي يا شوخي كردن با نامحرمي؟اگه جوابت منفيه مطمئن باش اون آقا بددل و بدبينه بايد حتما پيش روانشناس بري.قضيه خانواده رو هم حتما جدي بگير چون اين جوركه معلومه دختر حساسي هستي پس خانواده و رفتارشون بايد برات خيلي مهم باشه.
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
ببین خانومی
اگر میگی که ایشون میگه تا جواب مثبت نباشه پای خانواده ها نباید باز بشه و ...که عملا صحبت با خواهرش هم در این مقطع زمانی باز کردن پای خانواده ها قبل از جواب قطعی شماست
از طرفی ممکنه این رفتار شما رو (ببخش اینجور میگم.در حده مثاله) بذارن به حساب قالب کردن دختر به برادر یا پسرمون ! و یا عجله دختر خانوم برای از دست ندادن برادرمون و ....
ضمن اینکه با توجه به اینکه گفتی اینها خانواده مذهبی هستن و ...نمیدونم ایا میتونن ارتباط برادر یا پسرشون رو قبل از خواستگاری با شما بپذیرن یا نه؟(چون گفتی فعلا در جریان نیستن).یا ممکنه ظاهرا بپذیرن این موضوع رو اما بعد از چند وقت فیلشون یاد هندستون کنه و بگن ما خودمون میخواستیم برای پسرمون زن پیدا کنیم و ....
اینها همش احتمالات و فرضیاته.اما باید بهشون توجه کرد.
این راههایی که شما میگید راهای خالی از اشتباه و قابل اعتمادی نیستن و در واقع به ریسکش نمی ارزه.اصلا نمیتونید پیش بینی کنید که درسته یا نه...پس نکن یلدا جان
کاری رو انجام بده که از لحاظ عرفی قابل قبو ل باشه
از این اقا بخواه زودتر برای خواستگاری رسمی اقدام کنه و خودش شما رو از این برزخ نجات بده.
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
به پیشنهاد مریم جان maryam123 من تاپیک دومم رو منتقل می کنم به اینجا که بحث یکسره دنبال بشه
ممنون از پیشنهاد خوبت مریم عزیزم
سلام
دوستان من قبلا مشکلم رو مطرح کردم و راهنمایی هایی رو از شما گرفتم
اما احساس می کنم مشکل رو در یک بعد تعریف کردم و مساله رو به طور کامل باز نکردم
حالا می خوام به نوع دیگه ای مشکلم رو مطرح کنم . امید راهنمایی از جانب شما دوستان رو دارم
من دختری 27 ساله هستم و با آقایی 29 ساله که همکارم هستن آشنا شدیم. بیشتر از یک ساله که ارتباط داریم و این آقا از همون روز اول از من خواستگاری کردن و اجازه اقدام رسمی رو خواستن. اما من ازشون خواستم که مدتی با اخلاقیات هم بیشتر آشنا بشیم و بعد اقدام کنیم . تو این مدت خوبی ها و محسنات زیادی از ایشون دیدم که مایلم همسرم این ویژگی ها رو داشته باشه
مثلا ایشون بسیار با ایمان هستن و نماز و روزه هاشون هیچ وقت قضا نمیشه
بسیار خوش برخورد هستن و تقریبا در محل کار همه ایشون رو دوست دارن
رفتار اجتماعی دارن و با وجود اینکه محیط کار ما بیشتر خانم ها هستن اما رابطه خیلی خوب و در حد متعادلی با همه داره . به طوری که نه حرفی پشت سرش زده میشه و نه کسی از برخورداش احساس ناراحتی می کنه
وضعیت مالی نسبتا معمولی با پشتکاری بالا داره که به زودی می تونه پیشرفت زیادی کنه
از نظر کاری ، در کار بسیار بسیار بسیار فعال و باهوشه و توجه همه رو به خودش جلب کرده . و به اصطلاح نونی که درمیاره واقعا حلال هست
خیلی مهربونه و توجه ویژه ای به من داره به طوری که مثلا یک بار بیماری من هزار بار احوالپرسی ایشون رو به همراه داره
خیلی پاکه در این یکسال نه نگاه بدی ازش دیدم و نه رفتار بدی نه حرف بیجایی
به تحصیلات و ادامه دادنش علاقه داره
خانواده دوسته
اما با وجود همه این ویژگی ها ما به مشکلات زیادی برخوردیم
این مشکلات عبارتند از
بحث هایی رو به علت اختلاف سلیقه و اختلاف فرهنگ داریم . مثل ارتباط با آقایون ، حداکثر ساعت بیرون موندن از خونه ، بحث پوشش در منزل و خارج از اون
مشکل مهم دیگه ای که داریم بحث عدم توازن احساساته . این آقا به شدت احساساتیه و حتی از من که یک دخترم خیلی احساساتی تره و هرگز تو این مدت به من اجازه دلتنگی نداده . یعنی حتی در روز نشده که چند ساعتی به من پیام نده و تماس نگیره تا من نگران بشم و به طرفش برم و خبری ازش بگیرم . طوری که من به عنوان یه دختر واقعا جایگاه خودم رو گم کردم .
مشکل دیگه مون بحث زود رنج بودن و آسیب پذیری ایشونه . به طوری که دیر جواب دادن یه پیام یا اختلاف سلیقه یا بحث جواب رد دادن به ایشون شدیدا باعث ناراحتیش میشه و جملاتی بیان می کنه که من واقعا دچار عذاب وجدان میشم . جملاتی مثل اینکه زندگی منو به پایان رسوندی ، منو نابودم کردی ، من به غروب عمرم رسیدم و این موارد ...
گاهی هم سر اختلاف عقایدی که سر ارتباط با دیگران داریم توهین می کنه . مثلا اگه عکسی دسته جمعی با همکلاسی هام گرفتم ایشون میگن که حریم بین زن و مرد رو رعایت نکردم و ایشون رو به حد سکته رسوندم
مشکل هم هست که بحث رفتار کنترلگر ایشونه . یعنی انقدر روی مساله ای اصرار می کنه و در عمل انجام شده قرارت میده که عملا می بینی در نهایت خواسته ایشون انجام شده و نه تو
بحث خانواده شون هست که با توجه به اینکه اونها مذهبی تر از ما هستن میگن که خانواده مخالفت می کنن ، اما در نهایت روی حرف ایشون حرفی نمی زنن . اما بحث خانواده و توافق اونها برای من خیلی مهمه
ممنون میشم دوستان راهنمایی کنن . هرچند که قبلا هم راهنمایی کردن اما راستش من مساله رو اینطور واضح بیان نکرده بودم
میخوام ببدونم این انتخاب چقدر عاقلانه س ؟
ممنون از همگی
مریم جان (maryam123) امیدوارم اینجا رو ببینی. می خواستم بدونم من چطور می تونم ایمیل شما رو داشته باشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط _yalda
نقل قول:
نوشته اصلی توسط abjirahele
سلام یلدای عزیز
یه سوال چرا نمیذاری بیاد خواستگاری فقط به این دلیل که خانوادش از شهرستان میخوان بیان خب بیان به هر حال آشنا میشی باهاشون و نظر خانودت هم میفهمی شاید با اومدن خانوادش خیلی چیزای دیگه دستگیرت بشه و شناخت بهتری نسبت بهش پیدا کنی؟
هر کی که بیاد خواستگاری رسمی که دلیل بر این نیست که شما باید شناخت کامل نسبت بهش پیدا کنید؟بذار بیان بیشتر با هم آشنا شید و خانوده های همدیگرو ببین....
راجع به اینکه اختلاف سلیقه ها و موارد دیگه ای که عنوان کردید نظرم اینه که قشنگ بشینید حرف بزنید راجع این موضوع ها.........البته اینم بگم اختلاق سلیقه و اختلاف نظر بین زن و شوهر ها همیشه پیش میاد و این نیست که اصلا که همش یه نظر داشته باشن................
موفق باشی:305:
ممنون از پاسخ ها
راستش مشکل من خانواده خودم هم هست که یه مقداری مشکل دارن
می دونید خانواده م از اونهایی هستند که اگه اینا بیان خواستگاری منو اجبار به قبول کردنش می کنن. و اگه قبول نکنم تا مدت ها سرکوفتش رو بهم می زنن
ضمن اینکه چند نفری از خانواده من ایشونو دیدن و مورد پسندشونه
از نظر اونا سالم بودن پسر و داشتن یه کار ثابت و تحصیلات کافیه . اگه من بهونه این اخلاقها و این چیزایی که گفتم رو بیارم اونا میگن مته به خشخاش می ذارم و مطمئنا اگه بعد از خواستگاری رسمی تازه این اخلاق ها رو بیان کنم با اونا هم به مشکل می خورم
ضمن اینکه خودش هم میگه که باید روی من دیگه مشکلی نداشته باشی که اجازه خواستگاری رسمی بدی و فقط مونده باشه دیدن خانواده و نظر در مورد اونها
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
دوستان خواهش می کنم منو راهنمایی کنید. واقعا سر در گمم :302:
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
دوستان من دیروز رفتم پیش یه روانشناس و باهاش در مورد رفتارای این آقا صحبت کردم . استناد ایشون این بود که این آقا بدبینه و بیماری پارانوئید داره . به من گفت بدون هیچ گونه شکی جواب رد بده . به نظرتون ممکنه اشتباه کرده باشه ؟
یعنی مثلا رفتارای من طوری بوده باشه که اون بهم اطمینان نکرده و اگه من رفتارامو تغییر بدم اون حساسیتش کمتر بشه ؟
چرا هیشکی جوابم رو نمیده ؟
خواهش می کنم
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
عزيزم اين روانشناس چقدر قابل اعتماده؟دليلش واسه اينكه برداشت كرده بيماري بدبيني و پارانوئيد داره؟درمورد درمان يا راههاي كم كردن حساسيت هاش چي نگفت؟
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
بله . ایشون روانشناس قابل اعتمادی هستن و من چندباری هم در برنامه های صدا و سیما ایشون رو دیدم . اما دلیل اینکه پیش ایشون رفتم این بود که ایشون در دانشگاه محل تحصیل من شاغل هستن و روابط زیادی با دانشجوها که مشکلات اینچنینی دارند برقرار کردند.
دلیلش رو به من نگفتن . یعنی با سوالاتی که از من پرسیدن و توضیحاتی که من بهشون دادم به این نتیجه رسیدن گویا و گفتن که اکیدا توصیه می کنم که این کارو نکنی و رابطه ت رو قطع کنی
در مورد راههای کم کردن حساسیت هم پرسیدم . گفتن اگه اختلالات دیگه ای بود من کمکت می کردم . اما این اختلال درمانی نداره:302::302::302::302::302:
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
منم الآن خواستگاري دارم كه خيلي مقيد به امور مذهبي هستش به حريم زن و مرد خيلي اهميت ميده ولي اين دليل بر بددلي نيست اين آدم خيلي مذهبيه و حد و حدود براش خيلي مهمه.تو خودت چي چقدر برات مهمه؟چقدربرات قابل تحمل و قابل گذشته؟من خودم اين آقا باهمه مذهبي بودنش قبولا كردم چون اولا درخودم انعطاف پذيري رو ميبينم ثانيا همه آرزوم داشتن يه همچين مردي بوده.توچي چه انتظاراتي از مرد زندگيت داري؟انقدمقيد بودن برات قابل درك و تحمل هست؟اين آقا چقدر باب ميلته؟چقدر انتظارتتو برآورده ميكنه؟
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
سلام:72:
بيماري پارانوئيد رو بدون ديدن اين آقا چطور تشخيص دادن؟
به نظر من با چند مشاور ديگه هم صحبت كنيد.
در نهايت با اين آقا به مشاوره حضوري و در صورت نياز روانپزشك بريد بعد تصميم بگيريد.
اگر تشخيص ايشون درست باشه به فكر كم كردن حساسيت و ... نباش.
چون ممكنه ايشون روز به روز بدتر بشن.
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saharjavid
منم الآن خواستگاري دارم كه خيلي مقيد به امور مذهبي هستش به حريم زن و مرد خيلي اهميت ميده ولي اين دليل بر بددلي نيست اين آدم خيلي مذهبيه و حد و حدود براش خيلي مهمه.تو خودت چي چقدر برات مهمه؟چقدربرات قابل تحمل و قابل گذشته؟من خودم اين آقا باهمه مذهبي بودنش قبولا كردم چون اولا درخودم انعطاف پذيري رو ميبينم ثانيا همه آرزوم داشتن يه همچين مردي بوده.توچي چه انتظاراتي از مرد زندگيت داري؟انقدمقيد بودن برات قابل درك و تحمل هست؟اين آقا چقدر باب ميلته؟چقدر انتظارتتو برآورده ميكنه؟
مقید بودن به امور مذهبی با بددلی و بدگمانی فرق داره . مشکل من با ایشون سوالات مداوم و توضیحاتیه که از من میخوان. یعنی من به طور مداوم دارم توضیح میدم که مثلا چرا کارم این همه در جایی طول کشیده و ...
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
خوب چرا اساسي در اين مورد باهاش حرف نميزني و ازش نميخواي باهم پيش يك مشاور بريد؟اين علائمي كه ميگي ميتونه دليل بر برددلي باشه پس بايد حتما بررسي بشه
دكتر فرهنگ ميگه اگه طرف مقابل روي رفت و آمدهات حساسه ياواسه هرچيزي توضيح ميخواد اينا علائم هشداردهنده راجبه بدبيني و بددلي محسوب ميشه بايد خيلي جدي گرفتشون.حتي ميگه براي اينكه بسنجيم ببينيم درسته يانه تو يه عمل انجام شده يا غيرمنتظره قرارش بديم وكارهايي انجام بديم كه طرف مقابل از قبل آمادگي اون شرايط رو نداره تا توضيح يا عكس العملي راطراحي كرده باشه.اولين واكنش وبرخورد واقعي و طبيعي يك فرد است.توام ميتوني راجبه بددلي يه شرايط به وجود بياري و عكس العملش و ببيني در مورد همه چيزهايي كه شك داري ميتوني اين طور عمل كني.حضرت علي(ع) ميفرمايد:در دگرگوني حالت ها حقيقت افراد شناخته مي شود.
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saharjavid
خوب چرا اساسي در اين مورد باهاش حرف نميزني و ازش نميخواي باهم پيش يك مشاور بريد؟اين علائمي كه ميگي ميتونه دليل بر برددلي باشه پس بايد حتما بررسي بشه
دكتر فرهنگ ميگه اگه طرف مقابل روي رفت و آمدهات حساسه ياواسه هرچيزي توضيح ميخواد اينا علائم هشداردهنده راجبه بدبيني و بددلي محسوب ميشه بايد خيلي جدي گرفتشون.حتي ميگه براي اينكه بسنجيم ببينيم درسته يانه تو يه عمل انجام شده يا غيرمنتظره قرارش بديم وكارهايي انجام بديم كه طرف مقابل از قبل آمادگي اون شرايط رو نداره تا توضيح يا عكس العملي راطراحي كرده باشه.اولين واكنش وبرخورد واقعي و طبيعي يك فرد است.توام ميتوني راجبه بددلي يه شرايط به وجود بياري و عكس العملش و ببيني در مورد همه چيزهايي كه شك داري ميتوني اين طور عمل كني.حضرت علي(ع) ميفرمايد:در دگرگوني حالت ها حقيقت افراد شناخته مي شود.
روی رفت و آمدهام و ساعت اونها خیلی حساسه
روی اینکه با کی میرم و با کی میام خیلی حساسه
روی ساعتش هم حساسه . مثلا میگه از بعد از غروب نباید بری
اما مثلا تو رستوران و کافی شاپ اصلا گیر نمیده که کجا بشینم و کجا نشینم
مثلا من شنیدم یکی از ویژگی های آدمای بدبین اینه که تو مکانهای عمومی طوری می شوننش که رو به مردای دیگه نباشه :33::33::33:
-
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
اين نظر منه نميدونم درسته يانه من فكر نميكنم ايشون خيلي بدبين باشن اينايي كه گفتي رو تقريبا اكثر مردا دارن من خودم خيلي دوست دارم طرفم بهم توجه نشون بده و براش مهم باشه كي ميرم و باكي ميرم ولي نه اينكه حالت اجازه يا برخورد به خودش بگيره.اين ويژگي مردهاس كه دوست دارن همه چي تحت نظرشون باشه و همسرشون به اين حساسيت ها احترام بذاره.اينكه ميگي تو رستوران نميگه چيكار كن واسه اينكه ميدونه خودت مراقب رفتارت هست و خودشم هست مواظبته و لزومي نداره خيلي حساسيت نشون بده.بابام هميشه ميگه اگه ميپرسم كجا ميري چه ساعتي ميري باكي ميري اين نيست كه بهت اعتماد ندارم يه تو اعتماد دارم ولي به مردهاي تو خيابان و بقيه اعتماد ندارم . من به شخصه اگه مرد زندگيم نپرسه كجاميري چيكار ميكني ناراحت ميشم چون ميذارم به حساب مهم نبودن و بي غيرتي.البته تاحد متعارف توام بايد ببيني اين رفتارها به خاطر نگراني و توجه هستش يا حالت بدبيني داره.تو كدوم مرد ايراني رو پيدا ميكني كه به اين چيزا حسايت نداشته باشه؟
-
سلام بچه ها . قضیه ما هم تموم شد. الان تقریبا می دونم کار درستی کردم. به جز یه احساسی که میگه نکنه در آینده پشیمون بشم از این کارم. تقریبا به این رسیدم که این آقا بدبینه و به خاطر اشتباهات خیلی کوچیک مدام سرزنش می کنه و ...
اما دلایلی که باعث میشه احساس کنم در آینده پشیمون بشم اینه که
1. اگه بدبین نبوده باشه چی
2. اگه ازدواج کنه و ببینم که خیلی خوشبخت زندگی می کنه و بدبین نیست چی
3. اگه مورد خوبی برام فراهم نشه چی
4. اگه مردی نصیبم بشه که مقید به اصول نباشه و من مدام حسرت این رو بعدها بخورم چی
5. اگه خدا به خاطر این کار کسی رو نصیبم کنه که کاملا برعکس این باشه چی
و افکار این مدلی
می دونم مسخره اند. اما خب چه میشه کرد. مدام تو ذهنم می چرخن.
-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
_yalda
سلام بچه ها . قضیه ما هم تموم شد. الان تقریبا می دونم کار درستی کردم. به جز یه احساسی که میگه نکنه در آینده پشیمون بشم از این کارم. تقریبا به این رسیدم که این آقا بدبینه و به خاطر اشتباهات خیلی کوچیک مدام سرزنش می کنه و ...
اما دلایلی که باعث میشه احساس کنم در آینده پشیمون بشم اینه که
1. اگه بدبین نبوده باشه چی
2. اگه ازدواج کنه و ببینم که خیلی خوشبخت زندگی می کنه و بدبین نیست چی
3. اگه مورد خوبی برام فراهم نشه چی
4. اگه مردی نصیبم بشه که مقید به اصول نباشه و من مدام حسرت این رو بعدها بخورم چی
5. اگه خدا به خاطر این کار کسی رو نصیبم کنه که کاملا برعکس این باشه چی
و افکار این مدلی
می دونم مسخره اند. اما خب چه میشه کرد. مدام تو ذهنم می چرخن.
این تفکرها کاملا طبیعیه تا مدتی در ذهن شما باشند ولی به مرور زمان شما کاملا فراموش خواهید کرد و اصلا به خاطر این مسئله اضطرابی به وجود خودتون راه ندید. همیشه انسان باید سعی کنه در هر لحظه، بر اساس بهترین اطلاعاتی که در همون زمان داره، تصمیم صحیح رو بگیره و این همیشه دلیل کافی است برای اینکه در آینده پشیمون نباشه.
-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
_yalda
دوستان من دیروز رفتم پیش یه روانشناس و باهاش در مورد رفتارای این آقا صحبت کردم . استناد ایشون این بود که این آقا بدبینه و بیماری پارانوئید داره . به من گفت بدون هیچ گونه شکی جواب رد بده . به نظرتون ممکنه اشتباه کرده باشه ؟
یعنی مثلا رفتارای من طوری بوده باشه که اون بهم اطمینان نکرده و اگه من رفتارامو تغییر بدم اون حساسیتش کمتر بشه ؟
چرا هیشکی جوابم رو نمیده ؟
خواهش می کنم
سلام به یلدای عزیز.
شما با روانشناس های دیگری هم مشورت کردید؟ اونها با نامزدت هم صحبت کردن؟
یعنی تشخیص روانشناس ها بر پایه مطالعات دقیق بود؟
-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
میـشل
سلام به یلدای عزیز.
شما با روانشناس های دیگری هم مشورت کردید؟ اونها با نامزدت هم صحبت کردن؟
یعنی تشخیص روانشناس ها بر پایه مطالعات دقیق بود؟
سلام میشل عزیزم. من با سه روانشناس صحبت کردم که مهمترین اونها دکتر مجد بودن که اکثریت ایشون رو می شناسن. این آقا به روانشناس خیلی اعتقاد نداره و من هم وقتی چند کلمه ای در مورد کارهای ایشون با دکتر صحبت کردم ایشون گفتن که این آقا بدبینه و گفتن که اون قدر تجربه دارن که اینو قطعی بیان می کنن. من حتی ازشون خواستم که اگه ممکنه با هم بریم پیششون . اما دکتر مجد گفتن نیازی نیست. اون دو روانشناس هم از روی حرفهای من و تعاریف کارای ایشون به این نتیجه رسیدن. اما دو دلی من دقیقا به همین دلیله . چون خودش رو ندیدن و اینو عنوان کردن . و من مدام با خودم میگم نکنه اغراق کردم ؟ نکنه به خاطر ترسی که داشتم مطالب رو بزرگ کردم ؟ نکنه در دوره آشنایی اینطور بود تا اطمینانش جلب بشه و این عدم اطمینانم و جواب رد دادنم داره اذیتم می کنه .
راستی این رو هم بگم که اون هنوز هم چند روز یه بار پیشنهادشو تکرار می کنه و منتظر جوابه . اما من احساس می کنم دیگه خیلی طولانی شده و نمی تونم دوباره بعد جواب ردی که دادم باز هم امیدوارش کنم و خودمم امیدوار بشم و بعد ببینم که بازهم اختلافات و قضایای قدیمی داره تکرار میشه .
-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
_yalda
سلام میشل عزیزم. من با سه روانشناس صحبت کردم که مهمترین اونها دکتر مجد بودن که اکثریت ایشون رو می شناسن. این آقا به روانشناس خیلی اعتقاد نداره و من هم وقتی چند کلمه ای در مورد کارهای ایشون با دکتر صحبت کردم ایشون گفتن که این آقا بدبینه و گفتن که اون قدر تجربه دارن که اینو قطعی بیان می کنن. من حتی ازشون خواستم که اگه ممکنه با هم بریم پیششون . اما دکتر مجد گفتن نیازی نیست. اون دو روانشناس هم از روی حرفهای من و تعاریف کارای ایشون به این نتیجه رسیدن. اما دو دلی من دقیقا به همین دلیله . چون خودش رو ندیدن و اینو عنوان کردن . و من مدام با خودم میگم نکنه اغراق کردم ؟ نکنه به خاطر ترسی که داشتم مطالب رو بزرگ کردم ؟ نکنه در دوره آشنایی اینطور بود تا اطمینانش جلب بشه و این عدم اطمینانم و جواب رد دادنم داره اذیتم می کنه .
راستی این رو هم بگم که اون هنوز هم چند روز یه بار پیشنهادشو تکرار می کنه و منتظر جوابه . اما من احساس می کنم دیگه خیلی طولانی شده و نمی تونم دوباره بعد جواب ردی که دادم باز هم امیدوارش کنم و خودمم امیدوار بشم و بعد ببینم که بازهم اختلافات و قضایای قدیمی داره تکرار میشه .
تشخیص بیماری پارانوید (ppd) ساده است و تقریبا در اکثر مواقع بدون نیاز به صحبت با بیمار ممکنه (و بیمار به خاطر این بیماری اصلا با پزشک همکاری نمی کنه چون معمولا به علم یا خیرخواهی پزشک شک می کنه، چه در تشخیص و چه در درمان و برای همین معمولا تشخیص این بیماری از طریق پرسش و اطلاعات اطرافیان صورت می گیره. طبق یک نظرسنجی که چند سال پیش در آمریکا انجام داده بودند، بیشتر از سه چهارم درصد افرادی که بیماری پارانوید داشتند کار روانشناس ها رو قبول نداشتند).
بقیه توضیحاتی هم که دادی با یک شخص پارانوید هماهنگی داره و من شک به دلم درباره این تشخیص راه نمی دم چون به نظر میاد صحیح باشه. متاسفانه پارانوید درمان هم نداره، راه هایی برای بهتر کردن شرایط هست که البته فقط با همکاری کامل و صد درصد اون فرد ممکنه که در اکثر مواقع وجود نداره. من حرف اون روانشناس رو تایید می کنم که زندگی با یک شخص پارانویدی بسیار بسیار دشواره.
-
یلدا جان گفتی که به روانشناس اعتقاد نداره. شما بهشون بگو جواب من بدلیل مشورتی که گرفتم منفیه. اگه میخوای به درستی کارم مطمئن بشی، میتونید با من پیش روانشناس بیاید. اگه نظر روانشناس عوض بشه من هم دوباره به شما فکر میکنم. اگرم مصر هستید که پیش روانشناس نیاید، دیگه با من تماس نگیرید که امکان نداره موافقت کنم.
نظر من اینه که اگه نیومد دیگه فکرشو نکن، چون کار درست همینه که به روانشناس های خبره ای که باهاشون مشورت کردی اعتماد کنی. اگرم اومد که یه تست مجدد میکنی دیگه.
البته این نظر شخصی بود. شما نمیتونی تنها با استناد به حرف ما، کاری انجام بدی. بلکه ما فقط یه نکاتی رو متذکر میشیم، شما باید دقیق بررسی کنی و تصمیم بگیری، چون زندگی شماست. ما نه الان اطلاعات کامل و همه جانبه ای در مورد شرایط شما داریم، و نه بعد از اتخاذ هر تصمیمی قراره بیایم به جای شما زندگی کنیم. پس حواستو خیلی جمع کن.
موفق باشی.
-
میشل عزیزم مشکل اینه که من به اون آقا نگفتم که دکتر تشخیص بیماری بدبینی داده و این سه روانشناس رو هم پنهانی رفتم. چون اون روحیه فوق العاده حساس و زودرنجی داره و من نمی خوام باعث اذیتش بشم. یعنی احساس می کنم همین که جواب رد دادم به اندازه کافی اذیت شد و دیگه نیومدم عنوان یه اختلال یا بیماری رو هم روش بذارم. دلیلی ام که آوردم این بود که من آزاد و به تربیت زن امروزی هستم . اما تو توقع یه زن سنتی و کاملا مطیع و حرف گوش کن رو داری. در مورد روانشناسم که می گفتم بریم برای مشاوره ازدواج بود. می گفت من اصلا به روش مشاوره و نظر اون اهمیتی نمیدم و نمی پذیرم. در نهایت این شد که من به همین حرف مشاورا اطمینان کنم و جواب رد نه چندان مطمئن رو بدم. البته اون متوجه تردید من نشده.
-
سلام دوست عزیز . عیدتون هم مبارک :)
تمام حرفاتون را خوندم من از شما کوچیکترم و این حرفها را با توجه به حرفای خودتون و احساس خودم و روابط اطرافیانم می گم .
یلدای عزیز هیچ کس به اندازه ی خودتون نمی تونه به خودتون کمک کنه ... پس محکم باشید و به خدا توکل کنید و تمام نیروتون را جمع کنید تا یک تصمیمی بگیرین که چند سال دیگه هم کذشت از این تصمیم راضی باشین . اول اینو بگم به عقیده ی من فکرنکنید سن زیادی دارین و آدم یه ازدواج موفق داشته باشه یک عمر آسودگی داره پس برای این موضوع عجله نکنید و هوشیار باشید در کنار احساساتتون .
ببینید یلدای عزیز یکسال خیلی مدت زیادی برای آشناییه ... آشنایی یک حدی داره و به نظرم از حدش خارج شود فقط وابستگی میاره...
این که طرفمون آدم منطقی و پایبندی باشه فق العاده است اما تا چه حد ... خودتون می گین روابطشون با خانمهای همکار عادییه پس چرا باید مرزی که شما برای بقییه دارین را قبول نداشته باشن ؟؟؟؟؟؟؟/// فکر کردین بعد از ازدواجتون امکانش وجود نداره که ایشون حتی بخاطر این رابطه طولانی بودن با خودشون هم شما رو مورد سرزنش و سرکوفت قرار بدن ؟؟؟؟؟؟؟// باور کنید شما فوق العاده ایدو با ارزش و سعی کنید راه درستو برید و به این ایمان داشته باشین که خدا بهترین را براتون رقم می زنه ... پس جای هیچ عحله ای نیست و شما شرایط خوبی دارین و بازهم افرادی هستن برای ازدواج پس فرصتهاتون را از دست ندین و رک تصمیم بگیرین اگر الان حتی 1 ماه ناراحتی بکشید بهتر از .... و در درجه اول به فکر خودتون باشید.
و واقعا به خانواده طرف هم اهمییت بدین عزیزم شاید شما با خانواده طرف نتونید کنار بیاین شاید ایشون تو محیط خانواده مدل دیگه ای رفتار کنن و قبل ازدواج می گن حتما با خانواده طرف رفت و آمد کنید راجب رابطه ی پدر و مادرشون باهم .. منطقی نیست و باید دو خانواده همدیگر را قبول داشته باشن و این فکر هم اشتباه که در حال انجام دادن پایان نامه اید و آشنایی خانواده را بخاطر این موضوع منع می کنید ... عزیزم حرف زدن کافی نیست عمل کردن مهمه ... مهم اینه شما تصمیم درست بگیری و عمل کنی .. فقط یکبار انتخاب کن و لطفا بخاطر احساس الانت و نبودن اون تصمیم اشتباه نگیر عزیزم به حرفام فکر کن شما بهترین مخلوق خدا هستین...
امیدوارم درست تصمیم بگیرین و تمام ارتباطتون و کات کنید و به فکر مابقی فرصت هاتون باشید و آشناییتونو منطقی و بدون وابستگی انجام بدین
ببخشید طولانی شد ...
-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
_yalda
سلام . من دختر 27 ساله ای هستم که حدود یه ساله با همکارم که 29 ساله هست به قصد ازدواج آشنا شدیم . خانواده اون و خودش مذهبی تر از ما هستن و فکر می کنم این دلیل مشکلات ما باشه . راستش تو این مدت ما مدام با هم جر و بحث داشتیم که هر دومون هم مقصر بودیم . وقتی بهش جواب رد میدم طاقت نمیارم و دوباره وقتی برمی گرده طرفم قبولش می کنم . وقتی هم قبولش می کنم دوباره سر کوچکترین چیزا دعوامون میشه و پشیمون میشم از قبول کردنش . مسائلی که سرش اختلاف داریم بیشتر انگار تفاوت فرهنگیه
مثلا من دانشجو هستم و یه عکس یادگاری که با مجموعه کلاس گرفتم (کلاس ما هم خانم و هم آقا و هم متاهل و هم مجرد داره) باعث یه دعوای یه هفته ای شدید بین ما شد که هنوزم حل نشده و نظر اون اینه که نباید با نامحرم ها عکس می گرفتم .
یا مثلا اط نظر من ساعت هشت شب برای یرگشتن به خونه دیر نیست . ولی اون میگه زن باید ساعت 5 شب خونه باشه . یعنی بعد اذان
یا مثلا ایمیهای گروهی که دوستان برای هم می زنن رو قبول نداره و میگه نه باید برام ایمیل بزنن و نه من باید جواب بدم
و اینجور مسائل
خوبی هایی که داره هم زیاده . مثلا مهربونه . دست و دل بازه . سالم و با ایمانه و.....
لطفا کمکم کنید
سلام
بعضی وقتا از خوندن تاپیک های دوستان در این انجمن از این همه قدرت احساس و تاخت و تازش بر منطق و عقل متعجب میشم شما خودتون به این واضحی تفاوتهای نگرشی و دیدگاهیتونو مینویسید اما با رجوع به احساس به فکر یک زندگی مشترک میشید. دوست عزیز ازدواجی موفقه که عقل بیشتر از احساس در انتخابمون جولان بده ! ایشون آدم معتقدی هستن و ریزترین مسائل هم براشون اهمیت داره (با توجه به نوشته های شما) و شما دختری رله و امروزی ترید اینتفاوت نگرش و فرهنگ چیز ساده ای نیست که به سادگی از کنارش رد بشیم اولا تصور اشتباه بیشتر ما جوونها اینه که بعد از ازدواج و در طول زندگی مشترک خودش درست میشه اما من در طول زندگی مشترکم ندیدم خودش درست بشه! یا همسرم کوتاه میاد یا من! مثل ایشون توی جامعه امروز کم پیدا میشه منظورم خصوصیات مذهبی شونه البته تا حد تعادلش خوبه و افر اطش جز ضرر چیزی به همراه نداره. ایشون باید هم کفو خودشونو پیدا کنن و شما هم هم کفو خودتون! اینه کلید یک ازدواج موفق. با این نوشته ها و تفاوت ها ، شما دو نفر هم همدیگه نیستید احساس رو میدون ندید منطقی فکر کنید صحبت یک عمر زندگیه . شاد باشین.
- - - Updated - - -
یه چیز دیگه : این تفاوت ها به مرور منجر به بحث هایی خواهد شد مثل همون بحث هایی که داشتید و کم کم از توان روح و روان تون میکاهه و رنجور شدن روان و خسته شدن روح تون رو توی زندگی مشترک تجربه خواهید کرد بیشتر تامل کنید
-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
roozaneh
مثل ایشون توی جامعه امروز کم پیدا میشه منظورم خصوصیات مذهبی شونه البته تا حد تعادلش خوبه و افر اطش جز ضرر چیزی به همراه نداره. ایشون باید هم کفو خودشونو پیدا کنن و شما هم هم کفو خودتون! اینه کلید یک ازدواج موفق. با این نوشته ها و تفاوت ها ، شما دو نفر هم همدیگه نیستید احساس رو میدون ندید منطقی فکر کنید صحبت یک عمر زندگیه . شاد باشین.
یه چیز دیگه : این تفاوت ها به مرور منجر به بحث هایی خواهد شد مثل همون بحث هایی که داشتید و کم کم از توان روح و روان تون میکاهه و رنجور شدن روان و خسته شدن روح تون رو توی زندگی مشترک تجربه خواهید کرد بیشتر تامل کنید
سلام دوست عزیزم. کاملا درسته . این بحث ها واقعا باعث عذاب ما تو این یکسال شده . من همیشه دوست داشتم همسرم با ایمان باشه و نماز و روزه و خدا و قرآن و حلال و حروم براش مهم باشه . اما در عین حال روابط اجتماعی خوبی داشته باشه و به منم اجازه این روابط اجتماعی رو در حد معقولی که به زندگی آسیب نزنه رو بده . اما الان احساس می کنم به جایی رسیدم که باید قید یکی از این حالت ها رو بزنم . یعنی یا با ایمان باشه ، یا اجتماعی. تا حالا کسی تو زندگیم نبوده که این دو ویژگی رو با هم داشته باشه :(
----------
دوست عزیزم سکوت ممنون حرفاتون واقعا آرامبخش بود
----------
بقیه دوستان عزیزم ببخشید که تک تک نام نمی برم. از همه ممنونم بابت راهنمایی های خوبتون.
-
بچه های همدردی من چیکار کنم آخه ؟ به خدا دیووووونه شدم. دیوونه :(
ببین من هزار بار گفتم نه . سه ماهه دارم روی این حرف تاکید می کنم. اما اصلا انگار باورش نمیشه. (همکاریم و هر روزم همو می بینیم)
وقتی هم که شدیدا و تند میگم که من جوابت رو دادم میگه : تو رو خدا این کار رو نکن ، زندگی منو ویرون نکن ، من آرزوها دارم و این طور چیزا
میگم بابا اعتقادات ما اصلا شبیه هم نیست . یه بار میگه من می دونم این مدت زیاد اشتباه کردم. تو یه فرصت دیگه بده ، میگه من تجربه نداشتم و اینطور شد ، میگه من اصلا یه آدم دیگه ای شدم ، انگار تازه چشمام باز شده و حقیقت رو دارم می بینم ، یه بارم میگه تو اشتباه می کنی ، میگه تو به من بدبینی ، میگه من عادیم ، همه چی درست میشه
همکار دیگه ام ( خانم متاهل و با تجربه ) میگه تو سخت می گیری ، میگه به خدا این بچه خوبیه هااا ، میگه این اختلافات تو زبون زیاد پیش میاد ، ولی در عمل وارد زندگی که بشی اینطور نیست . من چیکار کنم آخه ؟ :hopelessness:
به خدا از هرچی ازدواج و دو دلی تو ازدواجه دیگه حالم داره بد میشه :sad::apologetic:
-
نسبت به شما احساس مالکیت می کنه.این رفتاراش طبیعیه.شما فرصت
حرف زدن نده اگر حرف زد جواب نده.هرگونه برخورد شما اونو امیدوار به تغییر
نظرت می کنه باید به مرحله پذیرش برسه تا دست برداره.اگر می تونی محل
کارتو عوض کن تا در دسترسش نباشی.