-
از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
من دختری 23 ساله هستم،که چهارماه پیش نامزد پسر عمم شدم.با اینکه خواستگارایی داشتم که شرایط بهتر از اون داشتن ولی اینو انتخاب کردم چون میدونستم از بچگی عاشق من بود با اینکه هیچی از طرف من ندیده بود بازم رو عشقش موندش و چندبار جواب رد دادم ولی بازم اومد. از بچگی می دونستم چه جوری بزرگ شده .می دونستم اهل هیچی نیست نه سیگار نه مشروب نه دود نه رفیق بازی.تا اینکه چهار ماه پیش دوباره اومد خواستگاری منم درسم تازه تموم شده بود و بهش فکر میکردم.رفتیم ازمایش دادیم و من جواب مثبت دادم.قرار شد مراسم عروسی بمونه برای سال بعد.و به اصرار عمم و پسر عمم صیغه محرمیت خوندیم.چند روز پیش از یک فرصت سو استفاده کرد و بهم تجاوز کرد.اره واقعا تجاوز کرد.مثل یک متجاوز.التماسش کردم بهش گفتم خواهش میکنم بزار برم نگذاشت.جیغ زدم بالشو گذاشت رو صورتم.داشتم خفه می شدم.خیلی گریه کردم.حالم خیلی بد شد.نمی دونم چی کار کنم؟با این اتفاقی که بینمون افتاد نامزدیم رو نمی تونم بهم بزنم . باید با کسی که مثل حیوان میمونه ازدواج کنم.ازش متنفرم.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام نبات عزیزم
میدونم خیلی ترسیدی و شکه شدی و احساس بدی داری!
ولی به نظر من باهاش حرف بزن و ازش بخواه توضیح بده چرا این کارو باهات کرده؟
میشه یکم بیشتر توضیح بدی چند سالشه ؟ تحصیلاتش؟ اعتقاداتش؟
نمی تونم درک کنم چرا این کارو کرده ولی به نظر خودت چون چند بار جواب رد دادی واسش عقده نشده که حالا با این کار بخواد خودشو خالی کرده باشه؟
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام م.ش عزیز هم سن منه .مذهبی نیست تحصیلاتش فوق دیپلم.حتی دلم نمیخواد ازش دلیل بپرسم.خودش زیر بار نمیره قبول نمیکنه کارش تجاوزه.بهم 300 هزار تومن پول داد گفت هرچی دوست داری برای خودت بخر.فکر میکنه با پول خر میشم.به این فکر نکرده بودم که شاید عقده داشته.نمیدونم خیلی ازش بدم میاد.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
نبات جان
به همدردي خوش اومدي خانومي
كاملا واضحه كه چقدر آزرده اي و كي ميتونه بهت حق نده؟
كار ايشون اشتباه بوده و مردي نبايد بدون خواست و اجازه زن و تصرف قلبش ، جسمش رو تصرف كنه.
اما من اولين چيزي كه به ذهنم رسيد(هرچند ابدا كار ايشون رو توجيه نميكنه) اين بود كه ميخواستيه كاري كنه كه مطمئن بش هيچوقت عشقشو از دست نميده اما متاسفانه راهشو بلد نبوده!
شايد ترس از دست دادنت مجبورش كرده كه اين كار رو انجام بده...
موفق باشي:72:
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
رویای صداقت عزیز نمیدونم چرا اینکارو کرد دلیلش هرچی که هست باعث شد ازش متنفر شم .من دوستش داشتم می خواستم مثل خودش عاشق شم می خواستم جبران این سالهایی که بهش بی محلی کردم رو بکنم.ولی الان ازش متنفرم. با یکی از همکلاسی هام قبلا چت می کردم خیلی دوستم داشتم ولی من حسی نداشتم می خواست باهام ازدواج کنه ولی من قبول نکردم. از وقتی نامزد شدم بهش گفتم خیلی بی تابی کرد گفت بهت نمی گم بهم بزن ولی می گم هر وقت به هر دلیلی برگشتی بدون من منتظر می مونم. امروز باهاش حرف زدم .همه مشکلاتم رو براش بازگو کردم .گفتم دیگه باکره نیستم بهش گفتم که چقدر از نامزدم بدم میاد.خیلی خوب برخورد کرد با حرفاش خیلی آروم شدم گفت من هنوز رو حرفم هستم.براش هم نیست که باکره نباشم.احساسم به اون همکلاسیم عوض شده .نمیدونم باید چیکار کنم.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام
این نوع رفتار برای پسر 23 ساله به نظر عادی میاد! یعنی تابع غریزش بوده تا عقلش!
به قول دوستمون راه درستشو بلد نبود و اینکه بعد از این کار خواسته که با پول دادن نظر شما رو جلب کنه اینم نشان از بی تجربگی ایشون هست.
کاملا قابل درک هست که شما اینهمه ازش متنفر باشین و کار نامزدتون اشتباه محض بوده! شاید الان متوجه شده باشین که آدمها معمولا تو ذاتشون اون طور نیستن که در ظاهر نشون میدن!!!
اگه هنوز باکرگیتون رو از دست ندادین به نظر من با حفظ حریم های مشخص کمی بیشتر رو خصوصیات نامزدتون دقیق بشین! خب عصبانیت شما در این مرحله فقط به خودتون آسیب میزنه ! شما نباید اجازه بدین که شرایط (حتی فکر کردن ) در این مورد برای پسره فراهم بشه تا اینکه موقعیت برا عملش فراهم کنین.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
اولین بار سوم راهنمایی بودم بهم ابراز علاقه کرد تو دفترم شعر عاشقانه نوشت .همین جور که بزرگتر می شدیم عشقش عمیق تر میشد.همه می دونستن چقدر دوستم داره. ولی عادی بودم خوب دوستش داشتم ولی مثل یک پسر عمه نه چیزی بیشتر.وقتی دانشگاه قبول شدم اون پشت کنکور موند.یادمه هنوز که ساعت 5 صبح سایت سنجش اسامی قبولی هارو اعلام کرد.زنگ زد خونمون به مامانم قبولی من رو تبریک گفت.نصفه شبی بیدارمون کرد.منم به صدای تلفن بیدار شدم.مامانم از خوشحالی بالا پایین می پرید.مامانم گوشی را داد به من گفت سعید می خواد بهت تبریک بگه.گوشی رو که گرفتم جز صدای هق هق گریه هاش چیزی نشنیدم.بهم گفت تو قبول شدی دانشگاه.میری اونجا با یکی آشنا می شی و من می مونم تنهایی.خیلی گریه کرد.سال اول دانشگاه هر روز می اومد در در دانشگاه.اوایل خوش برخورد بودم باهاش.بعد دیدم داره برام حرف درست میشه حالشو گرفتم گفتم حق نداری مزاحم من شی.نباید بیای دمه دانشگاهم .بازم می اومد.یک بار یکی از همکلاسی هام که می خواست باهام دوست شه ازم پرسید این پسره کیه ذاغ سیاه تو رو چوب می زنه گفتم بهش مزاحمه نمی فهمه من دوستش ندارم.رفت باهاش دعوا کرد.سعید گفت من پسر عمه امش تو چی میگی؟منم گفتم من ازش خواستم بیاد باهات حرف بزنه دیگه مزاحم من نشی.تا یک مدت دیگه نمی اومد ولی بازم زنگاش گریه هاش شروع شد.2 سال بعدش به زور اومد خواستگاریم.خانوادش می دونستن من جواب نه هست ولی نتونسته بودن حریف سعید شن.بالاخره اومدن و منم جواب رد دادم وقتی برگشته بود خونه عمم میگفت در اتاقش رو با لگد شکونده انگشت پاش خون اومده.بازم دلم نسوخت چون دوستش نداشتم نمیتونستم فکر کنم شوهرم میشه.درسم که تموم شد دوباره اومد خواستگاری.گفت به خاطر تو همه کاری می کنم .نمی دونم چی شد احساسم بهش بیشتر شد.حس کردم این همه سال منو خواسته من خیلی بی لیاقتم که نمی خوامش.باهاش حرف زدم دلم باهاش یکی شد.4 ماه خوش بودیم.ولی همه چیز رو خراب کرد.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نبات
رویای صداقت عزیز نمیدونم چرا اینکارو کرد دلیلش هرچی که هست باعث شد ازش متنفر شم .من دوستش داشتم می خواستم مثل خودش عاشق شم می خواستم جبران این سالهایی که بهش بی محلی کردم رو بکنم.ولی الان ازش متنفرم. با یکی از همکلاسی هام قبلا چت می کردم خیلی دوستم داشتم ولی من حسی نداشتم می خواست باهام ازدواج کنه ولی من قبول نکردم. از وقتی نامزد شدم بهش گفتم خیلی بی تابی کرد گفت بهت نمی گم بهم بزن ولی می گم هر وقت به هر دلیلی برگشتی بدون من منتظر می مونم. امروز باهاش حرف زدم .همه مشکلاتم رو براش بازگو کردم .گفتم دیگه باکره نیستم بهش گفتم که چقدر از نامزدم بدم میاد.خیلی خوب برخورد کرد با حرفاش خیلی آروم شدم گفت من هنوز رو حرفم هستم.براش هم نیست که باکره نباشم.احساسم به اون همکلاسیم عوض شده .نمیدونم باید چیکار کنم.
زود تصمیم نگیرین ...
هم درد و دل کردن با نامزد قبلیتون اشتباه بود هم مطرح کردن مشکل خودتون به ایشون ...
در این شرایط معمولا خانمها خیلی آسیب پذیر میشن و از هر طرفی که محبتی حتی کوچیک ببینن از روی احساس به اون سمت سوق پیدا میکنن که معمولا در آخر ضررشو میبینن .
.
فکر نکن برای نامزد قبلیت این مسئله بی اهمیت جلوه میکنه ... مطمئن باش دیدش به شما به نسبت قبل از این اتفال کاملا عوض شده.
.
فقط میتونم بگم که خیلی مواظب باش!!! درست لبه پرتگاهی !
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
SAEEDED عزیز نه باکرگی رو فکر کنم از دست داده باشم .البته مطالب زیادی تو اینترنت خوندم که به این راحتی نیست و هر خونریزی دلیل بر از دست دادن بکارت نیست.برای همین کاملا مطمئن نیستم شاید از دست ندادم .:323:
پدر من شهرستان کار میکنه فقط هر ماه هفته ای یک بار میاد خونه.بعضی وقتها مامانم میره پیشش میمونه و من میرم خونه مامان بزرگم.اون روزم خونه مامان بزرگم بودم که بهش گفتم میخوام برم خونه خودمون یکی از کتابام رو بیارم.اونم به اصرار گفت بزار من میام میبرتم تنها نرو.وقتی رفتم تو خونه گفت بیا یکم زندگی کنیم منم ادای زن خونه رو درآوردم گفتم آقا چایی بیارم ؟شام چی بپزم.اونم مثلا روزنامه گرفت دستش گفت خانوم یه چایی بیار بینیم.این جوری شد یکم موندیم تو خونه .فکر نمی کردم اینکارو کنه.من نباید می موندم اونجا.ولی خوب از بچگی باهم بزرگ شده بودیم بهش اعتماد داشتم.قبل از اونم رفتار بدی ازش ندیده بودم.بعدشم گفت من می رسونمت خونه مامان بزرگت.تو راه دمه خودپرداز وایستاد 200 تومن پول گرفت.یه دونه چک پول صد تومنی هم از تو کیفش د درآورد گذاشت همرو تو دستم گفت هرچی خواستی برای خودت بخر.منم پولا پرت کردم سمتش گفتم فقط منو ببر خونه مامان بزرگم بعدشم گمشو.
:302:
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام نبات جان
می فهمم چه قدر حس بدی داری ولی احتمال خیلی زیاد داره که همون طور که جناب saeeded گفتن اون لحظه ایشون تابع عقلش نبوده.
به نظرم کار خوبی نکردین که این ماجرا رو برای کس دیگری تعریف کردین. حواستون باشه به هیچ کس هیچ کس نگین :305: خواهش می کنم این حرفو جدی بگیرین. بعدا خودتون پشیمون می شین. به خودتون فرصت بدین و فکر کنین. وقت برای گفتن بسیاره ولی وقتی گفتین دیگه همه چی تمومه. :324:
به نظر من بهتره حتما بشینین در این مورد با هم صحبت کنین و پیش مشاور برین و علت یابی کنین. من فکر می کنم با احتمال خیلی زیادی اون اشتباه یه لحظه اومده تو فکرشون و عملیش کردن و پشیمونن. حتما با مشاور صحبت کنین. اینکه چرا این اتفاق افتاده به شما کمک می کنه تصمیم درستی بگیرین.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
زهرا با کسی صحبت نکردم به غیر از همون که گفتم اونم چون خیلی نیاز داشتم با کسی حرف بزنم و واقعا آرومم کرد.به مادر بزرگم و مادرم هم هیچ وقت نمیگم.اصلا برام مهم نیست چرا اینکارو کرد.مشاور هر دلیلی هم بیاره برام قابل پذیرش نیست.نمی تونم ببخشم.حالمو به هم میزنه .
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام.حتما به یک مشاور مراجعه کنید برای اینکه شما را اروم کنه یا نظرتون نسبت به پسر عمه تون را تغییر بده.رجوع کنید تا اگر قصد برهم زدن رابطه را دارید بهتون راهکار ارائه بده و دوم اینکه چون احساس تجاوز جنسی از سوی ایشون بهتون دست داده و مشخصه که هنوز در شوک هستید باید حتما برخورد درست با این قضیه را بفهمید که چطور برای خودتون حلش کنید چون اگر زیاد بهش بپردازید و بیشتر درگیر این قضیه بشید شاید برای رابطه بعدیتون هم مشکل ساز بشه
و اینکه به اون آقا که بهشون قضیه را گفتید فقط اینو میتونم بهتون بگم:
باید از بهترین دوست ترسید
هیچکس روح تو را انقدر عریان ندیده است...
که جای زخمهایت را بداند
سنجیده تر عمل کنید که بعدها پشیمانی به بار نیاید
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
نقل قول:
با یکی از همکلاسی هام قبلا چت می کردم خیلی دوستم داشتم ولی من حسی نداشتم می خواست باهام ازدواج کنه ولی من قبول نکردم. از وقتی نامزد شدم بهش گفتم خیلی بی تابی کرد گفت بهت نمی گم بهم بزن ولی می گم هر وقت به هر دلیلی برگشتی بدون من منتظر می مونم.
کار درستی نکردید با این همکلاسی محترم ! حرف زدید ! هم واسه خودت مشکل ایجاد میشه هم فکر و ذهن اون همکلاسی باز درگیر شما میشه ! الان شما ناراحتی و احساسی داری برخورد میکنی "" ناراحتیت به جاست ، نمیگم نباید ناراحت باشی "" شما الان رسما متاهلی ! وقتی تو زندگی مشترکت مشکلی پیش میاد باید با مدیریت درست به مشکلت نگاه کنی ! آروم که شدی با نامزدت یه مشاور برید ببینید دلیل اون آقا چی بود از این کار !
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
نبات جان ، لطفا تا وقتي كه به پسر عمه ت تعهد داري به هيچ وجه با اون آقا حتي كوچكترين ارتباط رو نداشته باش.
مطمئن باش بهش حست بهتر نشده، فقط الان چون احتياج داشتي به يكي بگي و به اون آقا گفتي به اشتباه اين فكر به سراغت اومده.
اين حس زودگذر و موقته!
پس مخصوصا در اين موقعيت از اون آقا فاصله بگير و دور بمون كه خداي ناكرده تصميم اشتباهي نگيري.
بهتره الان از يه مشاور كمك بگيري،چون متاسفانه اونقدر آزرده اي كه به تبع تصميم درستي نميتوني بگيري.
موفق باشي:72:
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
تجاوزی در کار نبوده چون شوهرته،ولی خشونتش به علت عصبانیتش از رفتارهای گذشتته.به قول میم شین عقده شده بود.
نگفتی قبلش ازت خواسته بود یا قبلن رابطه سطحی تر داشتید یا نه.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
تجاوزی در کار نبوده چون شوهرته،ولی خشونتش به علت عصبانیتش از رفتارهای گذشتته.به قول میم شین عقده شده بود.
نگفتی قبلش ازت خواسته بود یا قبلن رابطه سطحی تر داشتید یا نه.
به نظر من هم مشکل همین بوده !
خانوم شما مثل اینکه قبلا خیلی این آقا رو اذیت کردید ! مثلا تو حرفاتون گفتید سال اول دانشگاه ایشون همیشه میومد دانشگاهتون و شما هم میگی وقتی دیدم دارن برات حرف در میارن با بد اخلاقی ازش خواستم دیگه نیاد و بعد هم با یکی از پسرای دانشگاهتون دوست شدی و به اون پسر گفتی با این آقا درگیر بشه و بهش بگه دیگه نیاد دم دانشگاه ! شما میگی چون داشتن برات حرف در میارودن بهش گفتی دیگه نیاد دم دانشگاه بعد اینکه با یکی از پسرای دانشگاه دوست بشی برات حرف در نمیارودن ؟؟؟؟!!!!!
خونسردی خودتون رو حفظ کنید و یه مقدار به خودتون زمان بدید که آروم بشید و بعد با نامزدت حرف بزن ببین چش بوده !
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
تجاوزی در کار نبوده چون شوهرته،ولی خشونتش به علت عصبانیتش از رفتارهای گذشتته.به قول میم شین عقده شده بود.
نگفتی قبلش ازت خواسته بود یا قبلن رابطه سطحی تر داشتید یا نه.
سلام.از نظر شما تجاوز نبوده چون از نگاه یک مرد به قضیه نگاه میکنید اما برای زنها حتی اگر خشونتی هم نباشه امابدون رضایت خانم باشه و یا احساس کنه ابزاری برای ارضای جسمانی قرار گرفته تجاوز محسوب میشه.
اما نبات جان من هم بااین دو جناب همسو است که شما هم در گذشته کم بی تقصیر نبودی.کار پسر عمه ی شما نادرست بوده اما شما برخورد بدتری داشتی.خودت را بذار جای ایشون و شما اگر از پسری خوشت میومد و دختری میومد جلوت و میگفت دوست نداره برو پی کارت چه حسی داشتی؟
من اصلا کار ایشون را قبول ندارم و واقعا بد عمل کردن اما مهم برخورد سنجیده شماست.نذارین این سیکل اشتباه رفتاری که از گذشته بین شما و همسرتون درست شده و ادامه پیدا کرده همینطور ادامه پیدا کنه.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
دوست عزیز بابت اتفاقی که برات افتاده متاسفم
بنظر من بهتر هست تا مدتی (شاید یه هفته ) با ایشون ارتباط نداشته باشی و
بهش بگی که می خوای توی این به هفته تنها باشی
با خونوادت یا دوستانت در مورد این موضوع صحبت نکن،
اگر بعد از این یه هفته کماکان پذیرش شرایط برات سخت بود میتونی با یه مشاور صحبت کنی
لزومی نداره خونوادت رو در جریان بگذاری، چون ممکنه قضیه بین شما و همسرت حل بشه اما خونواده ها همچنان درگیر این موضوع باشن
ایشون از نظر عرفی، اخلاقی و حتی شرعی کار درستی انجام نداده، چون در عقد موقت، رضایت طرفین برای رابطه شرط اصلی هست
به خصوص اگر موضوع از بین رفتن بکارت مطرح بشه، شاید از نظر قانونی هم قابل پیگیری باشه
اما با همه اینها این اقا اونقدر عاشق شما بوده که مدت ها صبر کرده و بعد از محرمیت با شما دست به این کار زده
در حالیکه اگر ادم پلیدی بود میتونست خیلی زودتر از این ها و در موقعیت های مختلف حرکت ناشایستی انجام بده
بنظر من با وجود اینکه کارش اشتباه بوده اما نمی تونی صرفا با این عملش، در مورد پاکدامنی یا میزان خویشتنداریش قضاوت کنی
طبیعتا احساس تحقیر شدن یا مورد بی مهری واقع شدن داری، اما اصلا انتظار نداشته همسرت کاملا احساساتت رو درک کنه
بهش اجازه بده از خودش دفاع کنه، عذرخواهی کنه، توجیه کنه، حرف بزنه
حرفاش رو گوش بده و متقابلا احساساتت رو ابراز کن و همین تنفری که برات به وجود اومده رو مطرح کن
بذار بدونه که چقدر متاثر شدی
کار ایشون عقلانی نبوده، شما عقلانی عمل کن !
درددل کردن با همکلاسی سابقت (حتی اگر در قالب چت کردن باشه) چندان عقلانی بنظر نمیرسه
به جرئت میتونم بگم نوعی خیانت محسوب میشه
غلط بودن این رفتارت کمتر از کاری که همسرت کرد نیست
اگر همسرت اجبارا شما رو وادار به رابطه کرده و بهت بی احترامی کرده و حقوقت رو نادیده گرفته،
شما هم با صحبت کردن با همکلاسیت در حال زیر پا گذاشتن پیمانی هستی که با همسرت بستی!
تنفر فعلیت از بین میره اگر تنها منبع عاطفیت همسری باشه که انتخابش کردی
نهایتا توصیه میکنم یکبار دیگه دلایل انتخاب همسرت رو برای خودت یاداوری کنی
و ببینی در حال حاضر و بعد از اون اتفاق، کدوم دلیل انتخاب از بین رفته ؟
و چرا به جدایی فکر میکنی ؟
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
برخلاف نظر فرهنگ27 گرامی که میگن تجاوزی در کار نبوده باید بهت بگم عزیزم من کاملا درکت میکنم.دلیل نمیشه چون اون آقا نامزدت بوده به هر شکلی که دوست داشت با جسمت رفتار کنه.خصوصا اولین رابطه جنسی برای هر خانمی تبدیل به خاطره ای فراموش نشدنی تا اخر عمرش میشه و میتونه باعث عشق بیشتر یا کمتر به شوهرش بشه...من زنی رو میشناسم که شب اول ازدواجش به خاطر اینکه ترسیده بود و وحشت کرده بود از شوهرش پشت هم سیلی خورد الان اون خانم 2تا بچه داره و بعد از بیست سال هنوز از شوهرش کینه به دل داره و یجورایی ازش متنفره.. عزیزم برای اینکه خودت راحت با این قضیه کنار بیای حتما حتما حتما برو پیش مشاور.علاوه بر جسمت روحت زخمی شده باید یکی روش مرهم بذاره تا بهتر شی وگرنه تا ابد نه تو زن خوبی برا شوهرت میشی و نه اون میتونه برات شوهری کنه...مشاور بهت یاد میده کی و چجوری راجع به این مسئله باهاش صحبت کنی
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
این آقا حق نداشته با شما به اینصورت رفتار کنه نه از نظر اخلاقی نه از نظر قانونی شما می تونید به پزشکی قانونی مراجعه کنید تا وضعیتتون بررسی بشه یا حتی از ایشون شکایت کنید
سن ایشون کم نیست 23 سالشه بچه نیست شاید در رابطه با زنها بی تجربه باشه ولی همه می دونن اینکار اونم به زور کاملا اشتباهه ایشون تا یه موقعیت گیر اوردن سریع سواستفاده کردند
به هیچوجه تا آروم نشدی اجازه نده بهت نزدیک بشه و به هیچوجه هم با ایشون جایی تنها نمون حتما یکی از اعضای خونواده تون حضور داشته باشه برخلاف نظر بقیه بهتون پیشنهاد میدم مادرتونو در جریان بذارید
اگه بکارتتون به طور کامل از بین نرفته دوباره فکر کنید یکی از دوستان من هم تا مدتها بعد از اولین رابطه که خشونت آمیز هم بود نتونست همسرش رو ببخشه و بعدها طلاق گرفت همیشه می گفت اونموقع بکارتش نصفه از بین رفته بود کاشکی همون موقع جدا شده بود ایشون حتی همسر قانونی شما هم نبودن
حتما یه مشاوره هم برید ممکنه این آقا خودخواه باشن و مثله شوهر دوستم فقط به ارضای خودشون فکر کنند
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
به نظر من نامزدت دچار يك سري حس منفي و خاطرات منفي گذشته بوده و عصبي ! كه در اون لحظه كاري هيجاين كرده و مطمئنا خودش خيلي پشيمون شده الان. فقط شما با كسي دردل نكن. حتي همون همكلاست. آخه يه مساله خصوصي رونبايد به يه پسر اونم همكلاسي گفت كه!!! اينكارت اشتباه بود ولي ديگه ادامه نده.
به مشاور هم مراجعه كن تا حال خودت بهتر بشه. بعد از اين كه مشاوره حضوري رفتي و زمان گذشت منطقي به مساله ات نگاه كن و به دنبال راه حل باش.
تو اينمدت به نامزدت اجازه بده خودشو بهت ثابت كنه.
آرامش داشته باش و صبوري كن تا حالت بهتر بشه. فعلا هيچ اقدام احساسي نكن.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
من نمی تونم راهنماییت کنم
چون احساس می کنم یه مرحله قبل توام
یعنی دو سه سالیه که کسی دوستم داره و من ازش بدم میاد. مثل تو عاقلانه که فکر می کنم می بینم هیچی کم نداره . اما از نظر احساسی نه .
میگم اگه دوستش نداشتی و از سر دلسوزی قبولش کردی اشتباه کردی
احساس می کنم اگه دوست داشتنت بهش عمیق و واقعی باشه ، با توجه به اینکه تو الان نامزد اونی ، باید تو همچین احساساتی بهش داشته باشی و اینکار حالا جدای از ترسی که واسه دختر تو جامعه به خاطر از دست دادن بکارتش داره نباید این همه احساس متنفر بودن برات بیاره .
من میگم بشین خوب فکر کن . مبادا از سر دلسوزی و عاقلانه بودن و اینها قبول کردی و ته دلت دوستش نداری ؟
با خودت رو راست باش که اگه اینطور باشه و ادامه بدی زندگی خودت و اونو تا آخر تباه می کنی
اگه دوستش نداشته باشی هیچ کدوم از کاراشو نمی تونی تحمل کنی
اگه از احساست بعد ازدواج نسبت بهش بیشتر بگی و بگی که قبل ازدواج نسبت بهش چرا اون همه بی تفاوت بودی شاید بیشتر بشه کمکت کرد
در مورد اون همکلاسیت هم عزیزم فعلا کس دیگه ای رو وارد این رابطه نکن
اوضاعت خیلی بد میشه
اینی که میگم رو تجربه کردم
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام نبات عزيزم
ببخشيد كه خيلي رك وپوست كنده ميگم اما رابطه ات با همكلاسيت اصلا درست نبود حتي در حد صحبت كردن!
به نظر من اون آقا اگر شمارو دوست داشت و به قول خودتون ميگه هنوز سر حرفم هستم غيرتش قبول نميكرد با خانومي رابطه داشته باشه كه شوهر داره!!!!!
يكم واقع بين باش :305:
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام دوست عزیز
به نظر من ایشون کار قبحی انجام نداده اند و البته شما هم کار درستی انجام ندادید
شما زن و شوهر هستید و از همان لحظه که صیغه محرمیت خوانده می شود شما از لحاظ شرعی و عرفی همسر ایشون حساب شده و باید تمکین کنید و خواسته های جنسی ایشون رو برآورده نمائید این پسری که ازش تعریف می کنید که اهل هیچی نیست پس عریزه اش رو کنترل کرده و ازدواج کرده تا حدای نکرده کار خطایی نکند
شما که آمادگی روحی برای این کار رو نداشتید یا نباید اجازه می داید که صیغه خوانده بشه و یا سعی می کردید که خیلی زود با این قضیه کنار بیائید ایشون شوهر شما هستند و البته بی تجربه فکر می کرده که با این کار شما رو هم خوشحال می کنه ولی بعد که دیده شما ناراحت شدید با پول خواسته جبران کنه
خیلی زشته می گی تجاوززززززززززززززززز
شوهر شماست حالا اگه هنوز شما نپذیرفته ای این مشکل شماست نه اون شما باید محیطی عاشقانه برای هر دونفرتون مهیا کنی و یه خلوتی هفته ای یکبار حداقل فراهم کنی تا اون هم به نیازهاش برسه یکی از دلایل ازدواج همین برطرف کردن نیازهای جنسی دوطرف هست حالا بنده خدا ناشی بوده که شما هم در این خاطره بد بی تقصیر نبودی
دوستان لطفا جو رو بی دلیل خراب نکنید ایشون ننوشتند صیغه موقت که بدون رضایت درست نباشه و نه دوست دختر دوست پسر بودند
نبات عزیزم یه سرچی در اینترنت برای روشهای صحیح برقراری رابطه عاطفی و جنسی می تونه شما رو راهنمایی بیشتر کنه
موفق باشی عزیزم:72:
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام نبات عزیزم
به همدردی خوش اومدی گلم
ماجرات رو خوندم و واسه شرایط پیش اومده متاسفم. اما ازت خواهشی دارم.
دوست گلم
شما الان عصبانی هستی.
حس می کنی احساست رو نادیده گرفته.
حس می کنی بهت بی توجهی کرده و روحت رو زخمی کرده.
و کلی حس بد دیگه!
اما....
بگذار زمان بگذره تا آروم بشی عزیزم! هیچ تصمیمی نگیر!
بهر حال اتفاقیه که افتاده! باید درست مدیریتش کرد.
اگر نخوای بهش اجازه توضیح دادن بدی در واقع فرصت زندگی رو از هر دو تون گرفتی.
برای این آسیب روحی حتما پیش یک مشاور برو. باید از تمام حس های بد خالی بشی.
بعد باید بهش فرصت بدی. فرصت حرف زدن! فرصت دفاع کردن ار این کارش!
در رفتارهای نامزدت نپختگی هست اما بی رو درواسی مهارت های زندگی مشترک هر دو نفر شما کمه.
مثلا همسرت در رو شکسته با نه شنیدن از سوی تو.
و یا به زور تو رو تصاحب کرده غافل از اینکه باید می دونست اول باید روح تو رو تصاحب کنه.
ناپختگی رفتار تو هم در این بوده که مهمترین موضوع زندگیت رو به یک غریبه گفتی و اشتباهی بزرگ رو در ذهنت
داری رقم میزنی و به اون فکر می کنی!
اما تو قراره زن بشی!
زن یعنی مظهر صلابت! مظهر آرامش و عشق!
پس بهتره هر دو با ناپختگی ها خداحافظی کنین و زیر نظر یک مشاور مهارت های زندگی رو بیاموزین هر 2 نفرتون.
پس دیگه این تنفر رو در ذهنت تکرار نکن.
تو از دستش ناراحتی! حق هم داری اما یکم که بگذره آروم تر میشی.
راستی برای عذرخواهی و جبران مافات تاحالا قدم گذاشته جلو؟
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
ببخشید نظر شخصیمو میگم..
فک کنم این کار برای این بوده که مطمین بشه مال اونی..
یه عشق تخریب کننده داره به شما.. خیلی دوستتون داره ولی دوست داشتنش خودخواهانه است . یکمی بیشتر فکر کنین ... درسته این کارو باهاتون کرده ولی به نظرم بازم بحث یه عمر زندگیه بیشتر فکر کنین .
امیدوارم بهترین انتخاب رو داشته باشین.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
از کمک هاتون ممنونم خیلی پشیمونم که با اون پسر هم دانشگاهیم درد دل کردم خیلی پیشمونم
کاشکی از اول می اومدم اینجا و نمی رفتم خصوصی ترین حرفام رو به اون بگم .می دونم اشتباه کردم لطفادیگه در این مورد صحبتی نکنید:302:
در مورد پسر عمم بگم که من دلسوزی نکردم و از رو دلسوزی ازدواج نکردم بهش علاقه داشتم از اول ولی به عنوان پسر عمه.همیشه تو زندگی من حضور داشت ولی در حاشیه.بعد از اینکه درسم تموم شد احساسم بهش بیشتر شد.چون تو این مدت عشقش بهم ثابت شده بود.دلیل تنفرم این نیست که از رابطه جنسی بدم میاد یا از نظر روحی آمادگی نداشتم یا اون رو شوهر خودم نمی دیدم.هیچ کدوم اینا نیست.دلیلش اینکه تجاوز کرد.شاید کلمش بد باشه ولی کلمه ای دیگه برای کاری کرد نیست.
تو این مدت خواستش جبران کنه ولی من باهاش حرف نزدم.الان خیلی بدم میاد ازش.احساس میکنم حیف شدم.واقعا حیف.
در مورد بکارت هم نمیدونم که نصفه شده یا کامل.اصلا در این موردا چیزی نمی دونم ولی خیلی درد داشت.تا دو روز هم درد داشتم.خوب الان دیگه متنفرم نیستم ولی دوست ندارم زنش شم.حتی یک روز.پشیمونم
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohammad2012
یه عشق تخریب کننده داره به شما.. خیلی دوستتون داره ولی دوست داشتنش خودخواهانه است . یکمی بیشتر فکر کنین ... درسته این کارو باهاتون کرده ولی به نظرم بازم بحث یه عمر زندگیه بیشتر فکر کنین .
ما نمیتونیم یک طرفه به قاضی بریم!
ما هنوز دلیل رفتارهای نامزد ایشون رو نمی دونیم پس بهترین کار برای این 2 نفر مراجعه به
یک مشاور و فرصت دادن بهم و حرف زدنه.
گره ای که با دست باز میشه رو نباید به دندون انداخت! دوستان در مشاوره ها کمی بیشتر
دقت کنین تا فرد رو به سمت امری سوق ندین چون ما همه ماجرا رو نمیدونیم.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
خوب کاری کردید که فعلا باهاشون حرف نزدید. اجازه بدید زمان بگذره تا هم شما یکم آروم تر بشید و هم ایشون به کار خودش فکر کنه، دلخوری شما رو ببینه و متوجه بزرگیه اشتباهش بشه. اما مواظب باشید تو این کار زیاده روی هم نکنید
شما قبل از اینکه این اتفاق بیفته ایشونو دوست داشتید و قبولشون داشتید
حالا ایشون یه اشتباه کرده. البته اشتباهشون بزرگ بوده ولی بهشون فرصت حرف زدن و جبران کردن بدید
بالاخره وقتی رابطه همسری رو قبول کردید باید در مورد همسرتون گذشت داشته باشید و خطاهای همدیگه رو بپوشونید. توی زندگی هرکدوم ممکنه خیلی اشتباها مرتکب بشید، بعضی وقتا این اشتباها هم ممکنه خیلی بزرگ باشن. مثل این اشتباه و حتی خطاهای بزرگتر. از همین الآن بزرگی و گذشت رو تمرین کنید و به ایشونم یاد بدید.
بعد از اینکه آروم تر شدید ازش بخواید بیاد و براتون درمورد کارش توضیح بده و بعد بهش بگید باید در مورد کارش و توضیحاتی که داده فکر کنید تا یه مدت کوتاه تنهاتون بذاره برای فکر کردن
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
عزیز دلم میدونم که خیی آزرده هستی و واقعا لحظات وحشتناکی رو تجربه کردی، چیزی که سالها برات مثل یه رویای عاشقونه بود یهو تبدیل به کابوس شد.
احساست رو کاملا میفهمم چون خودمم یه دخترم. کار نامزدت خیلی بد و زشت بوده اما فکر نمیکنم خودش هم دارای این صفات باشه
کسی که سالهای سال عاشقت بوده و با وجود بی محلی تو پای عشقش وایساده (اونهم از کلاس سوم راهنمایی!) نمیتونه یه آدم هوسران و حیوون صفت باشه.
اینکارش خیلی اشتباه بوده اما خودش یه آدم حیوون صفت نیست ، کارش یه عکس العمل عصبی بوده، یا فشارهای درونیش باعث شده دست به همچین کاری بزنه و خودش هم حتما پشیمون شده ، اون لحظه متوجه نبوده داره چکار میکنه واقعا .. شاید خیلی مردها اینطوری باشند ، یعنی ممکن بود این اتفاق بد رو با هر مرد دیگه ای تجربه کنی ، گاهی تو شرایط خاص اینجوری میشن کاریش نمیشه کرد.
میدونم که خیلی بد بوده اما اما اصلا به نامزدت اینطوری نگاه نکن ، از کارش ناراحت باش ، بابت کارش سرزنشش کن اما هیچوقت فکر نکن با یه آدم بی وجدان یا .. طرفی.
چون تابحال رابطه فیزیکی نداشتی برات ترسناک و ناراحت کنننده تر از اونی هم که بوده شده ، اما کم کم حالت بهتر میشه و وقتی رفتی سر زندگیت متوجه میشی که موضوع اینقدرا هم بغرنج نبوده.
پسرعمت فقط یه کار اشتباه انجام داده و آدم بدی نیست. بیچاره بی تجربه هم بوده ، اومده درستش کنه بلد نبوده زده خرابترش کرده
بجای این فکرها ، احساس خودت رو با لحن مناسب بهش بگو که هم متوجه بشه و ازت دلجویی کنه و هم براش مثل یه راهنما باشه تا کم کم این چیزهارو یاد بگیره.
زندگی پر از لحظه های اینچنینی هست ، بیشترش هم از سر دوری و بی تجربگیه دختر و پسره ، سعی کن از همین حاا با گفتن انتظاراتت ، ناراحتیهات و .. با لحن مناسب یادش بدی چی درسته
برای منم این موقعیت پیش اومده ، اون لحظه به سختی لباسمو پوشیدم و با دعوا و به زور از خونه زدم بیرون. فکر میکردم ازم سواستفاده شده و مثل یه حیوون میدیدمش اما اون لحظه گذشت و من حالم بهتر شد و فهمیدم اون فقط یه واکنش عصبی یا تحت فشارهای درونی بوده ، مخصوصا واسه کسایی که از نامزدشون دورن و دسترسی کمتری بهش دارن این اتفاق بیشتر میفته. وقتی بهش میرسن دچار یکسری هیجانات فوران کننده میشن و معمولا دست به یه همچین کارهایی میزنند. الان خیلی خوشحام که خودمو کنترل کردم و نذاشتم موضوع کش پیدا کنه.
امیدوارم تو هم زود حالت خوب بشه عزیزم.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
نبات عزیزم
گل دختر بذار یک مدت بگذره تا آروم بشی :46:
الان هر چی بگی و هر تصمیمی بگیری احساسیه.
تو ازش به شدت آزرده هستی اما تنفر یکم زیاده رویه.
میدونم خیلی اذیت شدی و خیلی کار بدی صورت گرفته اما عجله نکن.
بگذار یکم بگذره! یکم آرومتر بشی بعد باهاش صحبت کن عزیزدلم :43:
نمیشه که بهش فرصت ندی! فکر کنم به اندازه کافی هم پشیمونه اما هر چه بوده دوستت داشته!
روشش غلط بوده و سخت آزردت کرده ، درکت می کنم اما هنوز زوده واسه گرفتن هر تصمیمی!
مطمئن باش خودشم از کردش پشیمونه.
پس صبور باش و اجازه بده تا آروم بشی.
بعد از آرامش و تسلط بر عواطفت باهاش صحبت کن و بذار از خودش دفاع کنه بعد حکم بده!
یک قاضی به یک قاتل هم اجازه دفاع از خودش رو میده دیگه همسر تو که جای خود داره!
پس بی انصافیه که بهش فرصت دفاع از خودش رو ندی عزیز دلم :46:
:72:
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام دوست عزیز
[size=x-large]همسر شما هیچ تجاوزی در مورد شما انجام نداده . شما گفتین که به هم محرمید. پس کلمه تجاوز چه معنی میده؟ میدونم کار ایشون یه کم زود و از روی تصمیم عجولانه بوده ولی من خودم به عنوان یک خانم کار ایشون رو تجاوز نمیدونم. من با نظر یکی از دوستامون که گفتن کارش فقط واسه این بود که با این کارش[/size] نمیخواد دیگه شما رو از دست بده کاملا موافقم.
[size=large]ایشون به خاطر اینکه چند بار از شما جواب رد شنیده و قضیه دوست پسرتون رو توی دانشگاه میدونسته این کارو کرده.
مطمئن باشین حتی ایشون اگه قضیه چت کردن شما رو الان که متاهلین با جنس مخالف بدونه برخوردی بدتر از این نشون خواهد داد. یک طرفه به قاضی نرید. من کار ایشون رو تایید نمیکنم . چون هر دختری دوست دارن از اون لحظه خاطره خوشی براشون به جا بمونه . ولی تنفر شما و پشیمونی از ازدواجتون رو هم تایید نمیکنم. بهتره کمی هم رو رفتارای غلط خودتون زوم بشین که باعث چنین عکس العملی از طرف اون شده.[/size].
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
خیلی آروم شدم با حرفاتون :323:
چرا میگین تجاوزی صورت نگرفته.تجاوز یعنی وارد شدن به حریم دیگران بدون اجازه:302:
بهش فرصت این دفاع رو دادم براش ایمیل زدم حرفامو گفتم .گفتم نمی تونم تلفنی یا رو در رو باهات حرف بزنم چون خیلی ناراحتم کردی.
گفتش با اینکه نامزد شدیم ولی بازم شب ها کابوس می بینم زن کس دیگه ای شدی یا دوباره جواب نه دادی.هر لحظه منتظرم بشنوم جوابت برگشته.خواستم مطمئن شم دیگه مال من شدی.می خواستم روح و جسمم رو با تو پیوند بزنم.وقتی بهت نزدیک شدم دیدم خودتو عقب می کشی،ذره ای از کششی که در من وجود داشت در تو نبود.تمایل شدید من واسه به تو رسیدن و پیوند زدن جسم و روحم نمی ذاشت کنار بکشم.اضطراب اینو گرفتم که هنوز منو واقعا نمی خوای.وقتی دیدم التماس میکنی بهت دست نزنم فکر کردم هنوز منو شوهر خودت نمی دونی ،اون جوری که رفتار کردی هیچ دختری با شوهرش نمیکنه.یه جور گریه می کردی انگار گیر خفاش شب افتادی.فکر کردم نمیخوای با من ازدواج کنی یاد روزایی افتادم که تو حسرت تو می سوختم.اینا باعث شد خون به مغرم نرسه
حرفاش زیاد و طولانیه ولی اصل چیزی که گفت همین بود.نمی دونم چیکار کنم.درکش می کنم ولی نمی تونم ببخشمش همه چیز رو خراب کرد احمق روانی.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
شما قبلن بهش اجازه دادی.کارش اشتباه بوده توجیهاتشم غیر منطقیه به زور که نمی شه کسی رو دوست داشت.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
فرهنگ 27 عزیز به قول یکی از دوستان فکر کنم خیلی ناپخته هست :302: منم نا پخته هستم.فکر میکنم مادوتا اصلا به درد هم نمی خوریم.
به نظر من هم منطقی نیست حرفاش فقط دلم براش سوخت.راستی قبلا پرسیده بودین قبلا رابطه داشتیم یا خواسته بوده .
قبلا گفته بود ولی هر دفعه بهش گفته بودم که نمی خوام تا عقد رسمی هیچ ارتباطی بینمون باشه.رابطه خیلی سطحی هم داشتیم بیشتر در حد ابراز محبت بودن نه جنسی
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
با سلام
نبات گرامی
به نظر احساسات بدی را تجربه می کنی
تنها امیدواری زیاد اینست که همیشه احساسات زمان انقضاء کمی دارند چه مثبتش چه منفی اش
لطفا از سایر خصوصیات این آقا برای ما بیشتر صحبت کنید
گفته بودید که کم کم بهش علاقمند شدید. بگویید چه چیزهایی شما را کم کم به او علاقمند کرد و حتی در حد ابراز محبت با هم ارتباط پیدا کردید؟
نقاط قوت این آقا چه چیزهایی هست؟
و هر نکته مهمی که از خصوصیات خانواده و خود این آقا میدونید برایمان بگویید؟
واقعا بدون سایر اطلاعات لازم، اگر در این زمینه صحبت کنم جفا به شماست!!!
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام دوست عزيزم. دوستان همه حرف ها رو زدن من فقط خواستم باهات همدردي كنم و ازت بخوام صبر كني و در مورد مهمترين اتفاق زندگيت زود تصميم نگيري. توجيه هايي كه آورده شايد باعث بشه دلت براش بسوزه ولي اين دليل خوبي واسه شروع يه زندگي نيست.ازش بخواه حتما باهم پيش روانشناس بريد و اين رفتارهاش و ريشه يابي كن شايد در آينده هم واسه اينكه تو رو داشته باشه و به خاطر دوست داشتن زياد تو خونه زندانيت كنه و واسه اينكه هيچ مردي نبينتت دست به كارهاي غيرعقلاني بزنه پس بايد ياد بگيره دوست داشتن صحيح چيه.
يه بار ديگه برگرد به قبل از اون روز و احساست و بهش بررسي كن و خصوصيات خوب و بدش و بنويس.بذار اين احساسات منفي تخليه بشه بعد در موردش فكر كن. موفق باشي خواهر گلم
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام
نبات گرامی
به نظر احساسات بدی را تجربه می کنی
تنها امیدواری زیاد اینست که همیشه احساسات زمان انقضاء کمی دارند چه مثبتش چه منفی اش
لطفا از سایر خصوصیات این آقا برای ما بیشتر صحبت کنید
گفته بودید که کم کم بهش علاقمند شدید. بگویید چه چیزهایی شما را کم کم به او علاقمند کرد و حتی در حد ابراز محبت با هم ارتباط پیدا کردید؟
نقاط قوت این آقا چه چیزهایی هست؟
و هر نکته مهمی که از خصوصیات خانواده و خود این آقا میدونید برایمان بگویید؟
واقعا بدون سایر اطلاعات لازم، اگر در این زمینه صحبت کنم جفا به شماست!!!
سلام مدير همدردي عزيز خيلي ممنون از كمك شما
آقاي مدير واقعا الان نميدونم چي بگم .كه ازش خوشم اومد.الان كه متنفرم.حتي دلم نميخواد صداشو بشنوم.خيلي فكر كردم تا نوشته ها زير رو نوشتم.
از ساير خصوصياتش بگم هم سن من هست يعني 23 سالشه،فوق ديپلم در رشته فني داره.مدتي عسلويه كار مي كرد با رزومه اي كه از اونجا بدست آورد تهران استخدام قراردادي شد.
چيزي كه باعث شد كم كم بهش علاقه مند بشم اين بود كه از زمانيكه ميشناختم هميشه در دامان خانواده بود.منظورم اينكه مثل پسرهاي هم سن سال خودش تفريحات مجردي نداشت.در قبال خانوادش احساس مسئوليت مي كرد.تفريحات خودش رو به خانواده ارجح نميي دونست.برعكس هم سن وسالانش.
با اينكه وضع مالي پدرش بدم بود ولي از 18 سالگي دستش تو جيب خودش بود.از كاراي سطح پايين شروع كرد .كار براش عار نبود.براي همينم نتونست زياد ادامه تحصيل بده ولي الان ميخواد امتحان كارداني به كارشناسي شركت كنه.هيچ وقت از خانوادش توقع زيادي نداشت.مثلا همه بچه ها اتاق مجزا و كامپيوتر ميخواستن.يكي ديگه از پسر عممه هام سركامپيوتر نداشتن با مادرش قهر بود.ولي اين مي گفت هركاري برام كردن لطف كردن.هر كاريم نكردن در حدشون نبوده هم از لحاظ فرهنگي هم لحاظ مادي.اين جور چيزا باعث شد از همون 16 17 سالگي ديد خوبي بهش داشته باشم.خانوادم هم ازش تعريف مي كردن.
چيز ديگه بگم زياد اهل دين ومذهب نبود ولي بي قيد لا دين هم نبود در حد اعتدالش .اينم برام مهم بود.
تو صحبت هاش روشن فكر بود.نقاط قوت ديگه اينكه هيچ وقت از عشقش به من كم نشد.
راستش چيزي كه باعث شد كم كم بهش علاقه مند شم اين بود كه پدر من چندماه پيش دراثر سكته شديد قبلي بيمارستان بود و تو مدتي كه پدرم بيمارستان بود سعيد مثل پسر واقعي مادرم بود.انقدر احساس مسئوليت مي كرد كه من و مادرم شرمنده مي شديم.هم از نظر كاري كه كاري پدرمو انجام ميداد هم از نظر مالي مي گفت من هستم و هم مي موند شب ها بيمارستان.خوب من تك فرزندم وقتي پدرم بيمارستان بود واقعا سختي كشيدم.و كمك هاي سعيد خيلي به ما آرامش ميداد.در حاليكه داداشاي بابام يعني عمومام حتي روز عمل بابام هم بيمارستان نيومدن.اين رفتارش باعث شد محبتم بهش بيشتر شه.بعد كه دوباره اومد خواستگاري گفتم باهاش حرف مي زنم دو سه بار بيرون رفتيم و بهش بله گفتم.بعد از اون مدت كم كم رابطه احساسي بينمون شكل گرفت.اوايل سخت صداش مي كردم نمي گفتم سعيد .بهش مي گفتم ببين!اين جوري .ببين اون جوري.بهم گفت اسممو بگو.كلي تمرين كردم وقتي اسمشو گفتم ذوق كرد. به نظرم پاك بود.خلاصه اين چيزا باعث شد بهش جواب مثبت بدم.
ولي الان ازش بدم مياد.حالم بهم مي خوره واقعا بهم مي خوره .فكرشو مي كنم حالم بد ميشه.
خانوادش از نظر تحصيلات از خانواده من سطح پايين تري داشتن.از نظر مذهبي مثل هم هستيم.يك برادر بزرگتر داره كه طلاق گرفته و يك خواهر مجرد 29 ساله.هر دوشون تحصيل كرده تر از اين هستن .پدرش دست بزن داشته جووني هاش.عمه منو مي زده تا جاييكه كار به طلاق كشيده ولي كم كم به مرور اخلاقش بهتر شده.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
با سلام
ضمن تشکر از صبر و خویشتنداری شما و اینکه پاسخها را بدور از احساسات و دقیق ارائه کردید.:104:
حالا برای چند لحظه این حادثه را کنار نگه دارید و بنویسید شما چه معیارهایی دارید که تصور می کنید اگر همسرتان آنها را داشته باشد، شما را خوشبخت می کند.
این معیارها را فهرست کنید و برای ما بنویسید.
بعد معیارهایی که این آقا دارند را بنویسید.
بعد این دو را مقایسه کنید تا ببینیم چه میزان تطابق دارید.
-
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
مدير عزيز فكر مي كردم هيچ كي تو دنيا من رو اندازه اون دوست نداره .
چشم مي نويسم مدير همدردي عزيز از كمكتون ممنونم اين جمله قبلي رو قبل ديدن نوشته شما نوشتم.