-
مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
سلام ..
باور کنید روم نمیشد دیگه تاپیک بزنم :D
ولی یه مشکلی هست که یه ساله باهاش درگیرم و الان خیلی شدید شده ..
قبلا گفته بودم که من و همسرم برای تیر 91 تالار گرفته بودیم برای عروسیمون که سر اختلافات همسرم و پدرم بهم خورد ..
دوباره شهریور من و همسرم تصمیم گرفتیم اقدام کنیم .. اومدیم و با پدرم صحبت کردیم و ایشون گفت من برای عید امادگی دارم نه زودتر ..
گذشت و تو این مدت پدرم هیچ کاری نکرد .. اصلا به فکر نیست و براش مهم نیست ..
همسرم از یه جا وام گرفته که دو هفته ی دیگه بهش میدن و میگه برای اخر فروردین عروسی بگیریم .. چون بعدش امتحانای بچه ها شروع میشه و بعد هم ماه رمضون و دیگه میره تا مرداد ماه ..
همسرم میگه پدرت گفته بود برای فروردین امادگی داره جهاز بده .. ما که مسخره ی دستش نیستیم .. دوساله عقد کرده ایم دیگه نمیتونیم منتظر بمونیم .. اگر نمیتونه اصلا نمیخواد با خودت چیزی بیاری ..
پدرم اصلا به فکر نیست .. مادرمم همین طور .. مثلا چند ماه پیش 10 تومن پول اومد دستش به جای اینکه به فکر من باشه رفت همه رو دوربین عکاسی حرفه ای و وسایل غیر ضروری خرید ! یا وام ازدواج من رو گرفت و رفت باهاش یه مغازه اجاره کرد که صاحب مغازه افتاد زندان و دیگه نتونست پول بابامو پس بده .. یا کارهایی از این قبیل .. مادرم رفت بانک وام بگیره که گفتن قسطش ماهی 800 تومنه و کلا بیخیال شد .. نمیره چند جای دیگه بپرسه ببینه چه جوریه .. خونه مون رو گذاشتن برای رهن ولی تو این فصل که مشتری نمیاد .. یه زمین داریم که به نام دوست بابامه و نمیخواد بهش بده و یه جورایی اونم داره بالا میکشه .. چندین بار به مامانم گفتم زنگ بزن به این دوستش و بگو ما پول زمینو لازم داریم .. زنگ زد و طرف پیچوندش و مادرمم دیگه پی قضیه رو نگرفت ..
سرتونو درد نیارم . خانواده م اصلا به وضعیت من توجه ندارن .. قضیه طوری شده که همسرم بارهای بار گفته اگه پدرت توانایی نداره نمیخواد جهاز بیاری .. خانواده ش مدام طعنه میزنن بهم . چند روزه با همسرم دعوا داریم .. همسرم میگه من هر جور شده برای اخر فروردین تالار و خونه میگیرم اگرم مخالفی وامم که در اومد میرم ماشینمو عوض میکنم ازدواجمون میمونه برا یکی دو سال دیگه .. من خسته شدم . از اینکه هیچ کس به من فکر نمیکنه و خانواده م باعث سر افکندگی م میشن .. جوری شده که وقتی هزینه هایی که پای همسرم هست ( مثل ارایشگاه حنا بندون ) رو بهش میگم میگه پای خانواده ته ولی اگه تواناییشو ندارن اصلا حنابندون نمیگیریم .. واقعا غرورم لطمه خورده .. احساس میکنم دارم از همسرم و خانواده م متنفر میشم .
امشب همسرم میگفت اگه این دفعه هم مثل دفعه ی قبل بخواین عروسی رو بهم بزنین و اعصاب منو خورد کنید میزنم زیر همه چی و میرم ..
دیروز رفتیم خرید کنیم ( خریدهای عروسی ) .. من از پس انداز خودم برا همسرم کت و شلوار گرفتم و نذاشتم ایشون بفهمه گفتم مامان پول داده .. شب بابام که دید اعصابش خورد شده بود حتی یه تبریک هم نگفت . با اینکه یه قرون ازش نگرفتم ..
دلم از این میسوزه که اصلا هم خسیس نیست .. رفته 7 ملیون پول یه دوربین داده ! یا ما تو خونه مون چهار تا کامپیوتر و سه تا لپ تاپ داریم ! یعنی بریز و بپاش زیاد داریم .. ولی تو این یه مورد اصلا براش مهم نیست .. همیشه من نفر اخر این خونه هستم . هر کاری که بخوان بکنن من اخرین نفریم که بهش توجه میشه ..
دوستان من چیکار کنم ؟؟
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
الف-ح جان خودت قضیه رو جدی بگیر. هر روز از بابات بپرس چی شد جهیزیه؟ خودت دنبال کارای وام و ... برو. لیستی که تهیه کردی(البته نه به اون مفصلی) بیار بگذار جلوی پدرت.شوهرت حق داره بنده خدا. 2 سال خیلی زیاده برای دوران عقد
بعد هم واقعا حنابندون برای چی می خوای بگیری؟فقط یه مشکل به مشکلات خودت اضافه می کنی با این کار. حوصله داریا.
من خودم با اینکه همه کلی اصرار کردند اما تو روشون وایستادم و گفتم می خوام قبل از عروسیم آرامش داشته باشم و استراحت کنم.(البته آخر سر مادر شوهرم کار خودشو کرد و سر خود فامیلای نزدیک و جمع کرد خونه شون که بزن و برقص راه بندازن. منم که خیلی استرس داشتم برای فرداش که عروسیم بود با شوهرم رفتیم خونه جدیدمون خوابیدیم و اونا واسه خودشون زدند و رقصیدند):227:
اصلا حنابندون دیگه از مد افتاده.خوشت می آمد زمینه جدیدی درست کنی برای حرف و حدیث مردم؟
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
شب نیلوفری عزیز باور کن دیگه خجالت میکشم چیزی بگم ..
چقدر بگم ؟ چند بار ؟
میگم که اصلا براشون مهم نیست .. شهریور که همسرم اومد و باهاشون حرف زد گفتن اوکی عید حله .. الان دو ماه مونده به عید خداوکیلی یه قاشق نخریدن واسه من !!!!
رفتم براشون یه جا وام پیدا کردم قسطش ماهی 400 تومن بود . میگن زیاده نمیتونیم قسط بدیم .. در صورتی که 400 تومن فقط خرج پول موبایل و تلفن خونه مونه !
انتظار دارن از یه جا یه پول درشت بیاد دستشون بعد اول کارای خودشونو بکنن بعد اگه چیزی موند بدن به من .. تا همین چندوقت پیش من حقوقمو با بابام نصف میکردم ! فقط واسه اینکه معرف کار بابا بود ..
نمیدونم چیکار کنم . دو ماه مونده به عید و همسرمم روز به روز بیشتر داره بهم فشار میاره و من شرمنده میشم .. یعنی تا اخر عمرم سرکوفت کارای خانواده مو میخورم ..
همین امشب مامانم دید که ما داریم دعوا میکنیم .. گفت سر چی دعوا میکردین ؟ گفتم سر اینکه اون داره همه کاراشو اوکی میکنه من هنوز هیچی نخریدم . گفت درست میشه !!!!!!! یعنی دلم میخواد سرمو بکوبم به دیوار ..
از یه طرفم خانواده ی همسرم نمیان اینجا که یه تاریخی رو تعیین کنیم و صحبت کنیم . همسرم میگه چون اینا قبلا دعوا داشتن صلاح نیست دوباره یه جا جمعشون کنیم . تو هر چی میخوای به من بگو من انجام میدم . از یه طرف دیگه وقتی سر یه چیزی به تفاهم میرسیم میره با خانواده ش مشورت میکنه بعد زنگ میزنه به من و میزنه زیر همه چی !!
حنا بندون منم دوست ندارم .. ولی چون عقد و نامزدی هم نگرفتیم خانواده ی همسرم اصرار دارن که باید بگیریم ..
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
دوست عزيز من از دوران عقد خاطرات و تجربيات تلخي دارم. متاسفانه اختلاف در اين دوران قابل اجتناب نيست با اين كه چه تو و همسرت با هم دعوا و اختلاف داشته باشيد و چه همسرت و خانواده ات و چه خانواده همسرت و خانواده خودت و چه تو و خانواده همسرت. هر 4 مورد بد و آزار دهنده است ولي سعي كن اين وسط تو با همسرت كمترين اصطكاك و اختلاف را داشته باشيد چون بعد ها خيلي روي زندگي مشتركتون اثرات بدي خواهد داشت. بقيه اختلافها با اين كه باز خيلي بد و آزار دهنده هست ولي اثرات مخربش كمتر روي زندگيتون اثر خواهد داشت تا اين كه خودتون دوتا مستقيم با هم جنگ و دعوا داشته باشيد. پس سعي كن تا جاي ممكن خودت و همسرت رو به آرامش دعوت كني و خودتون مستقيم وارد مشكلات نشين. حتي تا جايي كه مي تواني سعي كن همسرت هم با خانواده ات درگير نشود. همچنين خودت با خانواده همسرت اصلاً مستقيم در مورد مشكلات صحبت نكن. بهترين حالت اين است كه خانواده ها با هم در مورد زمان و مكان مراسم صحبت كنند و شما هر دو فقط با خانواده هاي خودتان صحبت كنيد و آنها را كنترل كنيد.
و اما با خانواده ات يك روز خيلي جدي بنشين با آنها صحبت كن. بگو پدر و مادر عزيز آيا براي عيد خيالم راحت باشه كارها تمام و كمال انجام مي شه. چون خودتون اين زمان را انتخاب كرديد، خانواده همسر روي حرفتان برنامه ريزي مي كنند. اگه خداي نكرده اين بار هم برنامه بهم بخوره خيلي بد مي شه بگو تو و همسرت ناخواسته وارد اين مشكلات و بگو و مگوها مي شويد و اين توي زندگيتون تنش ايجاد مي كنه و بعدها زندگي مشتركتون رو تحت الشعاع قرار مي ده و احتمال داره با همين بگو و مگوها زندگي رو شروع كنيد كه اين اصلاً خوب نيست. بگو دلت هم نمي خواد كه جايگاه پدرت و مادرت و خانواده ات توي ديد همسرت كوچترين لطمعه اي بخوره و دلت مي خواد همسرت و خانواده اش هميشه به خوبي و خوش قولي از خانواده ات ياد كنند. بگو بالاخره خوب يا بد اين آقا همسرت توست و مي خواهي با ايشان يك عمر زندگي كني پس به حمايت پدر و مادرت هم نياز داري تا بعدها سرشكته نشي. و زندگي آرومي داشته باشي.
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
:72::72:آرام جان سلام
حال شما چطوره خانوم؟
من همون ياس رازقي هستم يادت اومد؟
اسم وبلاگتو يادم رفته بود.
خوشحالم كه پيدات كردم.و خوشحالتر ميشم اگه بتونم كمكي بهتون بكنم.
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
نگار جان ممنونم .. من و همسرم اصلا با خانواده ها درگیر نمیشیم و این وسط هر چی مشکل هست همسرم به من میگه و به خانواده م چیزی نمیگه .. بیشترین فشار عصبی روی منه که باید غرغرهای همسر و بیخیالی های خانواده رو تحمل کنم .. چون وقتی با همن خیلی خوبن و میگن میخندن !!!
اگر میشد دو تا خانواده با هم صحبت کنن خیلی خوب بود . بارهای بار من پیشنهاد دادم . همسرم اولش قبول کرد ولی وقتی رفت به خانواده ش گفت که بیاید بریم صحبت اونها مخالفت کردند و خودش هم مخالف شد .. میگه دوباره بحث پیش میاد چون پدرهامون اصلا حاضر نیستن حتی همدیگه رو ببینن و اگه ما بخوایم به زور یه جا جمعشون کنیم دوباره به تنش کشیده میشه این رابطه ..
مشکل من همینه که اونا بیخیالن ! بارهای بار این حرفها رو زدم . بهشون گفتم من ابروم داره جلوی خانواده ی همسر میره . نگاه همه داره بهتون عوض میشه و هزار تا حرف دیگه .. برای یک یا دو روز میرن تو فکر و بعد یا میگن درست میشه یا میگن مگه اینجا چی کم داری ؟ تو خونه ی بابات داری میخوری و میخوابی و خانومی میکنی !! یعنی اصلا درک نمیکنن من دوساله نامزدم و دیگه وقتش رسیده مستقل بشم ..
خاله م میگه ندارن و دستشون تنگه .. منم میدونم با این همه بریز و بپاش دستشون تنگ میشه اما واقعا یعنی هیچ تلاشی نمیتونن بکنن ؟ نمیتونن از یه جا وام بگیرن ؟ یا همون زمین رو پس بگیرن و بفروشنش ؟ تو این دوسال چرا به فکر نبودن ؟ اگه هر ماه یه تیکه ی کوچیک جهازم رو میگرفتن الان نصف مشکلم حل بود ..
این کارشون شده نقطه ضعف من دست همسرم .. یه کلمه حرف نمیتونم بهش بزنم چون میترسم که این قضیه رو به روم بیاره و باهاش تحقیرم کنه ..
خانواده ی بی فکر من بدجوری دارن ضربه میزنن بهم و عین خیالشون هم نیست .. با صحبت هم درست نمیشه چون خیلی ادمای بیخیالی هستن ..
به نظرتون به همسر بگم من جهاز ندارم و نمیتونم بیارم ؟
فشار شدیدی رومه .. میدونم که هیشکی به فکرم نیست ..
یاس عزیزم چقد خوشحالم که میبینمت .. تو تاپیک قبلیم خیلی کمکم کردی و از حرفات استفاده کردم .. امیدوارم بازم با حرفای قشنگت کمکم کنی :46:
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
من فکر می کنم که برای مراسم عروسی اقدام کنید. مثلا برای آخرین فروردین تالار بگیرین. اینطوری خانواده ات در برابر عمل انجام شده قرار می گیرن و مجبور می شن که یه کاری بکنند.مطمئن باش هیچ خانواده ای راضی نمی شه دخترش بدون جهیزیه بره خونه شوهر
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
كاش عواقب را به خانواده ات گوش زد كني كه اگه مثل اونا بي خيال باشي شايد زندگيت سر نگيره. بهشون بگو اگه اين طور باشه و خداي نكرده از همسرت جدا شدي اونا مي تونند اين غم رو تحمل كنند . از نقاط ضعفشون استفاده كن مثلاً بگو اگه نامزدت بذاره بره حرف مردم رو چكار مي كنند (اكثر پدر و مادرها مخصوصا مادرها روي حرف مردم و فاميل خيلي حساسند) يا بگو مگه تا اخر عمر مي خواهي مجرد باشي. بايد تشكيل زندگي بدي و از اين حرفها كه تحريكشون كنه تا به خودشون بيان. بگو اگه بدون جهاز بري و بعد توي زندگي حرفي باشه و حرمت پدر و مادرت جلوي همسرت بشكنه ديگه از دستت كاري ساخته نيست و اين وسط فقط زجر مي كشي.
بزرگتري يا كسي رو توي فاميل نداريد كه حرفش روي پدر و مادرت تاثير داشته باشه؟
باز هم مي گم تا جاي ممكنه با همسرت وارد اين جور مسائل و اصطكاك نشو.
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
دوستان من دو روز پیش با خانواده م حرف زدم و همه ی چیزهایی که گفتین رو بهشون گفتم ..
مادرم گفت حل میشه و پدرم گفت هرکی بخواین عروسی بگیرین من مشکلی ندارم ..
با اینکه این حرف رو زده اما میترسم مثل همیشه بی فکری کنه و این رابطه ای که با هزار زور و زحمت درستش کردم بین خانواده م و همسرم خراب بشه ..
چون اوصولا همه ی کارهای ما دیقه ی نوده .. هیچ برنامه ریزی خاصی تو خونه مون نداریم و همه چیزمون روزانه میگذره ..
اگر این دفعه هم مثل دفعه ی قبل بشه واقعا کارمون به طلاق و جدایی میرسه ..
از اینکه هیچ کاری نمیکنن خیلی حرص میخورم .. با اینکه دوسشون دارم اما ازشون خیلی دور شدم و نمیتونم تحملشون کنم .. نه فقط تو این مورد همیشه زندگی ما همین جوری بوده .. الان مادرم بیشتر از اینکه به فکر من باشه و کنارم باشه همه ش به فکر خاله هام و مادربزرگمه و من خیلی تنهام ..
بچه ها جایی رو میشناسین که بتونیم وام بگیریم با قسط کم ؟؟
اگر پولی دستم میاد به نظرتون خودم شروع کنم کم کم خرید کنم یا نگه دارم دم عروسی که وسایلم جدید باشه ؟
و اینکه من باز هم یاداوری کنم و تاکید کنم بهشون یا دیگه حرفی نزنم تا سر لج نیفتن ؟؟
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
سلام آرام جان:72:
پدرتون دسته چك دارن؟
يا كارمند جايي هستن؟
خيلي از مغازه ها لوازمشون رو قسطي ميدن و خيلي از ارگانها شركت تعاوني دارن كه مي تونين ازشون خريد كنيد و بعدا از حقوق فرد كارمند كم ميشه.
به نظر من شروع كن كم كم وسائل ريز رو بخر. كم كم از پدرت پول بگير وسايل پلاستيكيو لوازم آشپزخونه رو روزانه برو بگير. از همين امشب شروع كن.
اگه فكر ميكني وجود اون 4 تا كامپيوتر و 3 تا لپ تاپ تو خونتون ضروري نيست چندتاشون رو با هماهنگي خانوادت بفروش و از پولش واسه خريد جهيزيه ت استفاده كن.
ولي تاريخ عروسي رو عقب ننداز چون با توجه به چيزايي كه از خونوادت گفتي هر چي عقب بيافته وضعيت هيچ تغييري نمي كنه و باز دوباره خيالشون راحت ميشه.
دمده ميشه رو هم ول كن با اين سرعتي كه گرون شدن كالاها دارن يه روز هم زودتر كه بخري برد كردي و اينكه خريد جهزيه به هر حال زمانبر هست و بايد از يه روزي شروع كني حتي اگه 6 ماه ديگه بخواي بري سر خونه زندگيت.
:72::72::72:
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
سلا صبا جان ..:46:
بله دست چک دارن . کارمند جایی هم نیستن شغلشون ازاده ..
چه پیشنهاد خوبی کردی .. فکر میکنم یه اشنای لوازم خونگی داشته باشیم .. باید بپرسم ببینم قسطی میده یا نه .. برای لوازم خونگی فکرت عالیه .. برای باقی چیزها مثل مبل و اینا باید دنبال یه وام باشم .. چون یه جهاز خیلی معمولی الان کلی هزینه داره :316:
اصلا اونجوری با خانواده م راحت نیستم که بخوام ازشون پول بگیرم .. نمیتونم خودمو راضی کنم بگم بهم پول بدین برم خرید .. زیاد با پدرم صمیمی نیستم .. هروقت حرف میزنیم اخرش دعوامون میشه ..
سعی میکنم با پول کارم ریز ریز وسایلم رو بگیرم ..
ممنونم از پیشنهاد خوبت عزیزم .. :72:
بچه ها بازم اگه برای وام جایی رو میشناسین لطفا بهم بگین ..
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
آرام عزيز:72: تقريبا همه وسائل رو ميشه قسطي و با دسته چك برداشت حتي ظرف و ظروف
فقط بايد بگردي و مغازه هايي كه اينجوري كار ميكنند رو پيدا كني
در مورد پول گرفتن از خانوادتون هم اگه با مامانت راحتي بهشون بگو مثلا فردا بريم با هم پارچ و ليوان و ... رو ببينيم. كم كم كه باهاتون اومدن و ديدن انگيزه خريد هم درشون ايجاد ميشه و خودشون پولش رو جور ميكنن حالا يا مستقيم از پدرتون ميگرن يا يه هر روشي كه خودشون صلاح مي دونند.
فقط شما سعي كن اين جو رو براشون ايجاد كني.
خوشبخت باشي گلم:72:
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
سلام دوست من
من هم توی دوران عقدم یه مشکلی شبیه به تو داشتم با این تفاوت که خانواده ی همسرم خیلی بی تفاوت و به قول معروف دل گنده بودن. من و همسرم خیلی سر این مسایل اذیت شدیم توی عقدمون ولی خوب دیگه همه چیز تموم می شه.
تو بحث چهاز مادر ها نقش مهمتری رو ایفا می کنند. اگر بتونی با مادرت صحبت کنی و مادرت با پدرت صحبت کنه بهتره. یا اگر خواهر یا برادر بزرگتری داری ، اونها بهتر می تونن با پدرت صحبت کنن. مثلا من در مورد جهازم هر وقت چیزی می خواستم که پدرم حاضر نبود برام بخره خواهر بزرگترم باهاش صحبت می کرد. خلاصه از یک نفر بزرگتر که به خانوادتون نزدیک کمک بگیر تا با پدرت صحبت کنه.
در کنار اون هم خودت شروع کن وسایلی که لازم داری رو انتخاب کن . چون تو انتخاب جهاز بیشترین زمان رو انتخاب کردن می بره . والا خرید و پول دادنش کار یک هفته س. برو وسایل آشپزخانه مدل تخت و ... رو بپسند تا وقتی پولش جور شد دیگه مشکل پسندیدن نداشته باشی. سعی کن تا اونجایی که می تونی خانواده ات بخصوص مادرت رو با خودت همراه کنی و سعی کن سر ذوق بیاریشون.
با حرفایی که زدی و اینکه گفتی خانواده هاتون دعواشون شده شاید خانواده ات نسبت به این ازدواج میل و رقبتشون رو از دست دادن.
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
ممنون ساحل ارامش عزیزم از راهنماییت ..
بچه ها یه مشورت ازتون میخوام ..
من با خانواده م صحبت کردم .. یه روزم همسرم اومد و با پدرم حرف زد و تاریخ مراسم رو مشخص کردن .. پدرم پیشنهاد داد گفت من نصف پول جهازتو وسیله میخرم و نصف دیگه رو بهت میدم بذارین رو پولی که میخواین بدین به رهن خونه و برین خونه بخرین ..
الان پولی که من میارم با پول همسر میشه 30 تومن .. که اگه من طلاهامو بفروشم میتونیم یه خونه بخریم و خونه رو بدیم رهن و پولی که بابت رهن میگیریم رو بدیم به صاحب خونه .. البته یه خونه ی قولنامه ای .. و خودمون بریم طبقه بالای خونه ی مادربزرگم که یه خونه ی 40 و خرده ای متریه زندگی کنیم ..
خب حالا من خیلی دو دلم .. میترسم نتونم تو این شرایط دوام بیارم و فشاری که بهم میاد باعث بشه رابطم با همسر هم بهم بریزه ..
به نظرتون ارزش داره همچین کاری رو کنیم ؟ ممکنه بعدا پشیمون بشیم از انجام دادن این کار ؟
و اینکه خونه قولنامه ای هست ( میتونیم بعدا سندش رو بگیریم ) و تو حومه ی تهران به نظرتون ارزش این همه سختی کشیدن و از خود گذشتگی رو داره ؟
بعد اینکه تو همین سایت من خیلی خوندم خانومایی که باعث شدن شوهرشون به خیلی جاها برسه و بعد ........ در حقیقت الان دو سوم پول خونه رو من دارم میبرم .. با این حال همسرم خیلی رک بهم گفت که بعدها هر ملکی یا چیزی بخرم به نام خودم میخرم چون نمیتونم به یه زن اعتماد کنم هر چند همسرم باشه .. ! میترسم این کار رو بکنم و بعد که به یه جایی رسیدیم همسرم منو فراموش کنه و به خودش مغرور بشه بگه همه ی این کارها رو من کردم .. ( همین حالا هم گاهی اوقات میگه من نبودم به هیچ جا نمیرسیدیم و ...... )
واقعا نمیدونم چی درسته و چی غلط ؟
خونه بخریم یا یه جا رهن کنیم و من جهاز ببرم ؟
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
دوست عزیز
بنظر من خانواده گناه نکرده که تا ابد بخواد خرج بچه هاش رو بده اونم تو این سن و سال!
به اعتماد خودتون برید جلو اندازه ی جیبتون خرج کنید و مراسم بگیرید نباید از کسی توقع داشت به زور کمک کنه اگر داشتن و خواستن کمک کنن که دستشون درد نکنه اما وظیفشون نیست!
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
نقل قول:
نوشته اصلی توسط الف-ح
همسرم خیلی رک بهم گفت که بعدها هر ملکی یا چیزی بخرم به نام خودم میخرم چون نمیتونم به یه زن اعتماد کنم هر چند همسرم باشه .. !
شما میتونید به ایشون اعتماد کنید؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط الف-ح
تو همین سایت من خیلی خوندم خانومایی که باعث شدن شوهرشون به خیلی جاها برسه و بعد ........ در حقیقت الان دو سوم پول خونه رو من دارم میبرم
شما هم نمیتونید
پیشنهاد بدید سه دانگ به نام شما سه دانگ به نام ایشون باشه
اگه نمیتونن اعتماد کنن پس خودشون زحمت پولشم بکشن
شما طلاهاتو واسه خودت نگهدار
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
الف - ح
عزیزم
فکر فروش طلاهاتو فراموش کن. بزار واسه روز مبادا.
طلا مثل یه پول نقد تو دستتونه. طلا مال شماست. هرگز نفروش که پشیمون میشی.
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
سلام:72:
پولي رو كه پدرت ميده كامل جهيزيه بگير.
به طلاهات هم دست نزن.
خونه خريدن و ... رو هم بسپار به همسرت.
اگه يه روزي هم پولي پس انداز كردي و خواستي چيزي بخري يا مشاركت كني حتما حتما تو سند اون زمين يا خونه بايد به ميزان پولي كه ميدي سهمت حفظ بشه.
حرفاي من با توجه به حرف ها و برخورد همسرت هست. شايد اگه كس ديگه اي بود برعكس همه اين حرفا رو ميزدم.
:72::72:
سلام:72:
پولي رو كه پدرت ميده كامل جهيزيه بگير.
به طلاهات هم دست نزن.
خونه خريدين و ... رو هم بسپار به همسرت.
اگه يه روزي هم پولي پس انداز كردي و خواستي چيزي بخري يا مشاركت كني حتما حتما تو سند اون زمين يا خونه بايد به ميزان پولي كه ميدي سهمت حفظ بشه.
حرفاي من با توجه به حرف ها و برخورد همسرت هست. شايد اگه كس ديگه اي بود برعكس همه اين حرفا رو ميزدم.
:72::72:
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
تماس عزیزم ما از خانواده هامون هیچی نخواستیم ! خود پدرم پیشنهاد داد که این پول رو بهمون بده و بریم دنبال خونه .. وگرنه من خودم میدونم خانواده ها وظیفه ندارن خرج ما رو بدن .. همین الان هم خدا رو شکر از هیچ کس یه قرون پول نگرفتیم برای عروسی و ...... خودمون همه رو داریم جور میکنیم .. ممنون از کمکت ..:72:
زنده دل عزیزم ممنون از کمکت .. راستش من بهش اعتماد دارم و برام انقدری مهم نیست که خونه به نام کی باشه .. ولی با توجه به تجربه ی بچه ها و روحیات همسرم میترسم !
مهربونی عزیزم ممنونم ازت .. راست میگی فروختن طلا همه ش ضرره ..
صبا جون مرسی از حرفات :46: الان یکم فکرم جهت دار شد .. خیلی ها بهم میگفتن بگیر ولی این روی سکه رو نمیدیدن که ممکنه بعدا چه مسائلی پیش بیاد .. راستش تو یکی از تاپیکام گفته بودم بزرگترین مشکل من با همسرم اینه که نمیتونم حق خودمو ازش بگیرم .. یعنی هر پولی که من بیارم تو زندگی مال من نیست .. و بعد ها هم اگر قرار باشه خونه ای چیزی بخریم نمیتونم بهش بگم مثلا سه دانگش رو به نام من بزن ..
ممنونم از همه تون :46:
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
به گفته دوستان ديگر هرگز طلاهاتو نفروش مگه بدوني همسرت قدر اين كارتو مي دونه و بهت قول مي ده جبران كنه.:72:
پيشاپيش عروسي تون مبارك:227::123::104:
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
الف - ح عزیز ... واسه خرید جهیزیه ات من فکر کنم تنها خانواده ات مقصر نیستن و تنها اونها تعلل نکردن، عزیز دلم اونجور که متوجه شدم تو خودت درآمد داری و تو این دوسال خیلی از لوازمت رو میتونستی بخری به جای اینکه نصف درآمدت رو به پدرت به خاطر معرف شدنت پرداخت کنی همون رو یا پس انداز میکردی یا یه سری وسائل رو میتونستی بخری که دموده هم نمیشد مثل رختخواب و ... یا اصلا هر ماه اگه اون موقع یه تیکه طلا میخردی الان میتونستی اون طلاها رو بفروشی چون خیلی سود میکردی و بدون استرس و دقدقه واسه خودت خرید کنی ... حالا امیدوارم که دیگه شروع کرده باشی واسه خرید و یه چیزهائی هم خریده باشی تو ایند چند روز، سعی کن تنها خرید نری حتما با مادرت برو که هم قیمتها دستش بیاد و هم دیگه نخواهی رو بندازی بهشون که بهت پول بدن خودشون مجبور میشن که پول رو جور کن و خرید کنن یه مقدار سعی کن با هاشون هم راه بیای خیلی بی انصافی نکن که حتما جهیزیه تمام و کمالی ببری از چیزهائی که واقعا قابل استفاده واسه یه نوعروس خوشگل :163: نیست صرف نظر کن تو همون تاپیک چگونه جهیزیه بخریم میتونی لیست مناسبتری از لیستی که خودت گذاشتی در بیاری یه ذره کمش کن لیستت رو مطمئن باش میتونی ... آخ جون حس خرید جهزیه با تمام استرسها و نگرانیهاش خیلی قشنگه و همش ذوق داری زودتر خونه بگیرید و وسایلت رو توخونت بچینی کلی حال میکنی با خریدشون...
در مورد خانه ام به نظر من مثل اکثریت این کار رون نکنین و پیشنهاد پدرت رو قبول نکن تو پول رو کامل از پدرت بگیر ولی نیازی نیست که همه اش رو بدی جهیزیه و اگه هم دادی باز نیازی نیست که همه وسایلت رو به عنوان جهاز ببری چند قلمش رو بذار بعد از عروسی خانواده ات به عنوان هدیه به مناسبتهای دیگه بهت میدن و یا اگه پولی موند باهاش طلا یا چیزی بخر و بگذار مثلا به عنوان هدیه عروسی خانواده ات بهت هدیه بدن ... سعی کن نذاری پولت بخابه بهترین چیز اینه که تو این شرایط طلا بخری مخصوصا اگه بتونی طلای بدون اجرت بخری یا ربع سکه نیم سکه یا تمام سکه بخر ...
هرگز هرگز هرگز هرگز هرگز اول زندگی نگذار کسی مخصوصا خانواده ات از نظر مالی زندگیتان را ساپورت مالی کنن هرگز هرگز هرگز نگذار که این انتظار در همسرت ایجاد بشه . هروقت خواستید خونه بخرید درصورتی که همسرت موافقت کرد که از اون خونه چیزی به نام تو بشه اونوقت اگه خانواده ات بهت خواستند کمک کنن میتونی کمکشون رو بپذیری و حتما به همسرت این نکته را بگو که این یک قرضه و باید برگردونده بشه ...
بذار همسرت در ابتدای راه (زندگی مشترکتون) یاد بگیره که خودش به تنهائی مسئول چرخوندن این زندگیه البته شما هم در کنارش هستید و با هم این زندگی رو میچرخونید ولی سرپرست این زندگی اونه مرد زندگی اونه شما میتونید با قناعت کردن ، کم توقع بودن (البته نه خیلی که دیگه از اون ور بوم بیافتی) و پس انداز کردن و ... تو رسیدن به اهداف مالی و غیر مالی زندگیتون با همسرت همراه باشی عزیزم
پس فعلا تو فقط زن زندگی باش جهیزیه ات را بخر بذار مسئولیت عروسی و خانه با همسر عزیزت باشه، بذار زیر یه سقف باهم زندگی کنید بیشتر به هم تو این مسائل شناخت پیدا کنید بعد تصمیم برای خرید خانه و با چه شرایطی بخرید میگیرید ...
این نظر من بود ... موفق باشی عروس خانم
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
ملکه عزیزم چقدر حرفاتو دوست داشتم .. خیلی قشنگ راهنماییم کردی ..
اخه تو این دو سال حقوق من میرفت پای قسط ماشینمون یا قرض هایی که جاهای دیگه داشتیم .. و هیچ وقت با خودم یه پس انداز نداشتم .. نه که نخوام اتفاقا یکی از اخلاقای بدم اینه که بیشتر از امروز به فکر فردا هستم و نمیتونم از حال لذت ببرم .. اما انقدر قرض و بدهی داشتیم که نتونستم چیزی پس انداز کنم ..
ولی پیشنهادت عالی بود .. از این به بعد همین کارو میکنم ..
در مورد خونه هم منصرف شدم چون میترسم در عوض خونه دار شدن خیلی چیزهای دیگه رو از دست بدم ! میترسم مردونگی و مسئولیت پذیری رو از همسرم بگیرم و متوقع بشه از من و خانواده م ( چون زمینه ش رو داره )
بازم ممنون :46:
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
آرام نازنين
سلام
اول يه آفرين داري كه از زندگيتون رو از وضعيت استندباي دوساله خارج كردي .
زندگي مشترك شما به طور جدي تر از وقتي شروع ميشه كه تاريخ ازدواجتون مشخص ميشه.
زندگي مشترك آرام رو به سه بخش تقسيم ميكنم
روزهاي قبل از زندگي زير يك سقف (روز ازدواج) روزهاي زندگي زير يك سقف
شما در حال حاضر در مرحله 1 هستي و تا چند ماه ديگه به طور كامل از اين مرحله خارج ميشي. اين مرحله، پايه اي براي مراحل بعديه. اين روزها فرصتيه تا يه سري كار انجام بدي و آمادگي هاي لازم براي دو مرحله بعدي رو پيدا كني.
اين آمادگي ها شامل :
1- آماده كردن جهاز
2- تدارك ديدن لباس عروس- تور و تاج-شنل- گيفت- كارت عروسي- كفش عروسي- پداكردن آرايشگاه-آتليه -خريدلباس براي عكسهاي اسپرت-استرس لباس اعضاي خانواده-تدارك محل خواب براي مهمانان شهرستاني و حتي فكر كردن به اين موضوع كه روز عروسي كي شما رو مي بره آرايشگاه ؟ چون همه كار دارن و يه جوري مشغولن و ...
همه رو به تفصيل نوشتم تا بدوني به اندازه نوشته روي كاغذ كار داري .و بايد وقت بذاري. پس نيازمند برنامه ريزي دقيق و همه جانبه در اين زمينه هستي.
3-تصميم گرفتن در مورد خريد يا رهن خونه با درنظر گرفتن آينده تصميمت
4-تصميم در مورد اينكه چه چيزايي قراره بخري آيا لوازم اصلي رو ميخري يا ميخواي يه جهاز كامل و دهن پركن داشته باشي.
5-با اضافه پولت قراره چي كار كني؟ ميدي شوهرت؟ سكه ميخري؟ تو بانك پس انداز ميكني؟ ميدي دست مادرت تا برات نگه داره؟
6-آيا با توجه به شناختي كه از همسرت داري لازمه كه ميزان پولت رو به همسرت بگي؟ آيا لازم نيست احتياط كني و همه چيز رو عنوان نكني؟ تا بعدا طلبكار نشه؟
دوباره خدمت ميرسم.:72:
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
البته بخش مشترک دو بخش از زندگی اینه که شما باید به فکر باشی که کلا چه طور میشه خرج کرد :305:
نقل قول:
تدارك ديدن لباس عروس- تور و تاج-شنل- گيفت- كارت عروسي- كفش عروسي- پداكردن آرايشگاه-آتليه -خريدلباس براي عكسهاي اسپرت-استرس لباس اعضاي خانواده-تدارك محل خواب براي مهمانان شهرستاني و حتي فكر كردن به اين موضوع كه روز عروسي كي شما رو مي بره آرايشگاه ؟ چون همه كار دارن و يه جوري مشغولن و ...
واقعا چه نگرانی های عمیقی :305: :311:
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
سلام من با حرف هاي دوستان موافقم ولي اگه همسرت قبول ميكنه سه دونگ از خونه رو به نام شما بزنه حتما خونه بخرين چون ملك تنهاچيزيه كه هيچ وقت پايين نمياد و هميشه جاي پيشرفت داره و ممكنه سال بعد دو برابر بشه فروخت ولي اگه همسرت قبول نميكنه اين كاررونكن.پيشاپيش عروسيتون روهم تبريك ميگم خيلي ذوق كردم از تصور اشتياقي كه توكارهاتون داريد فقط خيلي خودتون و خسته نكنيد و زياد حرص نخوريد اين اتفاقا واسه همه قبل عروسي ميافته و در آينده فقط خاطرات خوشش براتون ميمونه.
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
یاس عزیزم چقد دلم تنگ شده بود واسه ت :46:
ممنون واسه راهنماییت . در رابطه با سوالهات .. با توجه به شرایط مالی خانواده فقط اصلی ها و مهم ها رو میخرم .. اضافه ی پولی باقی نمیمونه این طور که خانواده م دارن برنامه ریزی میکنن :311: هنوز تو قیمت های 3 سال پیش موندن و دارن سعی میکنن با 10 تومن وسایلم رو بگیرن و خدا میدونه چقدر حرص میخورم این روزا:302: رفتم یخچال قیمت کردم کمترینش از 3 تومن شروع میشه .. به مامانم میگم قیمتها اینجوریه .. میگه دنبال یخچال یه تومنی بگرد .. به خدا اخه مارک ایرانی هم یه تومن نیست :316::316: دارم سکته میکنم انقدر که حرص میخورم :316:
با شناختی که از همسرم دارم احتمالا باید هرچقدر که جهازم شد دو برابر قیمت بدم بهش .. چون کلا ادم متوقعیه و بعدها همه ش میگه مثلا مامانت اینا فلان قدر جهاز دادن بهت و تو سرم میزنه ..
سحر جاوید عزیزم ممنون واسه تبریکت عزیزم ..
بچه ها دوباره یه مشکل :311: راستش من خیلی استرس دارم واسه همینه تند تند سوال میپرسم ..
وامی که قرار بود به همسرم بدن ضامنمون مشکل داشته و فعلا جلوشو گرفتن .. از یه طرف این قضیه .. از یه طرف جهاز خودم که دارن دیوونه م میکنن خانواده م ..
از یه طرف هم کل پولی که همسرم برای تالار و خرید عروسی کنار گذاشته سه ملیونه !!! یعنی واقعا نمیدونم چیکار کنم .. با اینکه حواسم کلی به خرج ها هست و تازه خودمم دو جا کار میکنم و کمکش میکنم اما واقعا داریم کم میاریم . به خصوص که تو اردیبهشت هم 2 تومن قسط ماشین داریم و خرداد عروسیمونه ..
حالا این وسط هم همسرم مدام میگه زیاد خرج نکن و حواست باشه و اینا . با اینکه خودم خیلی مراعات میکنم و حتی تو این چند تا چیزی که خریدیم ارزون ترینش رو خریدم که بهش فشار نیاد بازم دست بردار نیست و با این حرفاش عصبی م میکنه . مثلا میگه بریم لباس عروس زن دوستمو بگیر یا ارایشگاه باید بریم پیش مادر دوستم یا با اینکه با توجه به شغل جفتمون خیلی کارها برامون رایگان هست و هیچ خرجی نداره مدام مخالفت میکنه .. اعصابمو خراب میکنه و ارزوی کوچیکترین چیزها رو هم به دلم میذاره ..
من خودم دارم از خیلی چیزها میزنم ولی دوست ندارم مدام همسرم بهم بگه خرج نکن صرفه جویی کن . بدم میاد وقتی خودم به فکرم اون اینجوری حرف میزنه . نمیدونم اصلا کار درستیه همه ی کارهایی که میخواستم برای عروسیم بکنم رو کنسل کنم یا نه ؟ همسرم پر توقع تر نمیشه ؟ با اینهمه استرسم چیکار کنم ؟؟
میدونم بین اینهمه مشکلی که بچه ها دارن مشکلم واقعا خنده داره :311: اما خب اونایی که تجربه دارن یکم راهنماییم کنن .. مرسی :72:
-
RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند
ببین عزیزم اوضاع اقتصادی الان واقعا این رو ایجاب می کنه واقعا سخت شده . بسپار به خدا . هر چی سخت بگیری دیر تر سر و سامن می گیری . من این ترم واسه هزینه دانشگاه هم مجبور شدم طلا بفروشم . خدا به دادمون برسه . خیلی اضاع بدی شده .ایشالله که درست شه .
تو هم تا یم تونی صرفه جویی کن . شوهرت هم رفته تو خرج ترسیده . حامیش باش نزار احساس نومیدی و شکست کنه .