من با این شرایط میتوانم به این شخص که خیلی بهم میخوریم فکر کنم ؟

با سلام خدمت تمامی دوستان و کسانی که کمک میکنن مسائل حل بشه.
پسری هستم در آغاز 22 سالگی.یک ترم دیگر نهایتا با یک ترم تابستانه دیگر درسم (لیسانس) تمام میشه. (انشاا... شهریور سال آینده)
- سربازی را پیش رو دارم
- در حال حاضر کار هم میکنم با حداقل ماهی 600 هزار تومان - به امید بهتر شدن در آینده

دختری را حدود 8-9 ماه می شناسم ، از نظر خانوادگی ، مذهبی و مالی خیلی شبیه به هم هستیم. بنده خیلی ایشان را دوست دارم و چون در جریانش هستم که ایشان چندین خواستگار داشته و دارد یکم به خودم اومدم که عجله کنم.
ایشان هم سن بنده هستن ، هم رشته . تنها مشکلی که سد راهم میبینم ، میزان ناچیزی قد ایشون از بنده بلند تر هست که بالاخره نادیده نمیشه گرفت ولی خب تاحالا در هنگام راه رفتن و ایستادن زیاد مشخص نیست.ولی اندازه دقیق ندارم.تا قسمت بالایی پیشانی ایشون هستم.

نماز ، روزه و اعتقادات مذهبیش مانند خودم هست.
حهت شروع زندگی نیز یک طبقه منزل پدری در اختیارم هست.
فقط نمی دانم آیا خانواده ایشان ، دخترش را به پسر با چنین شرایطی میده ؟
در حالیکه ممکنه خواستگارهایی که داشتن پارامترهای بهتری نسبت به اینجانب داشته باشن.

بنده شخصا دوست دختر نداشتم ولی با ایشان زیاد صحبت کرده ام و برو بیا داشته ایم. ایشان هم همینطور. من چه اقدامی باید بکنم ؟ به پدر و مادرم گفته ام ، آنها آمادگی خود را اعلام کرده اند برای انجام ولی بنظرتون با این مسائل من چه مشکلاتی پیش رو دارم ؟

سپاسگذارم.
موفق باشید

لازم به ذکر میدونم که با این که احساساتی میان طرفین هست ولی میخوایم کاملا عاقلانه پیش بریم.
من خیلی میترسم از دست بدمش. واقعا الان فصل امتحان هاست و من فکر و ذهنم مشغول شده .
خیلی وضعیت بدیه ، هیچ موقع فکر نمیکردم روزی به این نقطه ی استرس و دلهره برسم.
سپاس

سلام من سعی میکنم تو تاپیک های دیگه جواب ندم چون نه مشاورم نه تجربه دارم ولی در مورد اینکه گفتی قدش بلند تر هست مشکل نداری؟می تونی با قدش کنار بیای؟فکر کن بالاخره اون زن هست می خواد کفش پاشنه بلند هم بپوشه تو عروسی و مهمونی

اونقدرا بلندتر نیست واقعا ولی هم اندازه هم نیستیم.
چیزی که هست بالاخره من از خیلی ها پرسیدم میگن بیشتر واسه خانم ها اهمیت داره.
حتی خانواده من اصلا به مورد بد از این داستان برداشت نمی کنن.
از یک مورد مشابه دیگه ای هم پرسیدم که خانم بود گفت من با نهایتش توی مهمونی کفش پاشنه بلند نمی پوشم.
ایشون را نمی دونم ، ولی اگه مطمئن بشم که دوست داره قد بلند باشه طرفش و به این نتیجه برسه که من بدرد ازدواج باهاش اونم با این پارامتر نمی خورم ، عقب نشینی میکنم. فقط میدونم در حال حاضر همش از سر حرف های مردمه. چون مثلا هرکی باشه میخواد پیش دوستاش شوهرشو معرفی کنی ، امان از وقتی که کسی یه تیکه در این رابطه بهش بندازه . خب اونم گناه داره ...
برای من اهمیت نداره بخدا . شخصیتش و عقاید و مسائلی که خیلی بهم شبیه از نظر احساسات و نیازهامون اینا شبیه هستن خیلی شیرینه ...

نمیگم بده ولی بعضی مردا واسشون مهمه. مثلا داداشه من قدش بلند نیست برا این می گفت پشت تلفن قد دختر رو بپرسید و اگه هم قدای خودش یا بلندتر بود اصلا نمی رفت ببینه میگفت میخوام با کفش بلند هم از من بالا نزنه . بهش می گفتیم حالا برو ببین شاید بقیه شرایط خوب بود میگفت نه با این قضیه نمی تونم کنار بیام .تا اینکه بالاخره دوست خودم رو که میدونستم از داداشم خوشش میاد بهش معرفی کردم و به زور گفتم دو سه بار برید بیرون.رفت بیرون و بدش نیومد ولی دوستم 3 سانت از داداشم بلندتر بود .جریان تا خواستگاری رسمی پیش رفت و یهو داداشم زد زیر همه چی.هم آبروی ما رو برد هم آبروی اون دختر طفلی.گفت نمیتونم با قضیه بلندتر بودن قدش کنار بیام و شما منو انداختین تو این مخمصه .
مگر نه اصلا مورد بدی نیست من رو حساب تجربه داداشم بهت گفتم. منم از این موردا تو خانوادم هست.دیگه یکی دوسانت اختلاف را میشه نا دیده گرفت .

با خودش درباره ازدواج صحبت کردی تا حالا؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ماه عسل

نمیگم بده ولی بعضی مردا واسشون مهمه. مثلا داداشه من قدش بلند نیست برا این می گفت پشت تلفن قد دختر رو بپرسید و اگه هم قدای خودش یا بلندتر بود اصلا نمی رفت ببینه میگفت میخوام با کفش بلند هم از من بالا نزنه . بهش می گفتیم حالا برو ببین شاید بقیه شرایط خوب بود میگفت نه با این قضیه نمی تونم کنار بیام .تا اینکه بالاخره دوست خودم رو که میدونستم از داداشم خوشش میاد بهش معرفی کردم و به زور گفتم دو سه بار برید بیرون.رفت بیرون و بدش نیومد ولی دوستم 3 سانت از داداشم بلندتر بود .جریان تا خواستگاری رسمی پیش رفت و یهو داداشم زد زیر همه چی.هم آبروی ما رو برد هم آبروی اون دختر طفلی.گفت نمیتونم با قضیه بلندتر بودن قدش کنار بیام و شما منو انداختین تو این مخمصه .
مگر نه اصلا مورد بدی نیست من رو حساب تجربه داداشم بهت گفتم. منم از این موردا تو خانوادم هست.دیگه یکی دوسانت اختلاف را میشه نا دیده گرفت .

با خودش درباره ازدواج صحبت کردی تا حالا؟

---

آره ، اونم منو دوست داره . ولی هنوز در مورد قد به نتیجه نرسیده که من فرصت برای فکر گذاشتم واسش.
خواستگارم داره . و میترسه ازینکه مامان باباش به همون مواردی که من توی پست اول گفتم گیر بدن و کلا رابطه از جانب خانواده ها خراب بشه و حتی نتونیم همدیگه را ببینیم.
این همه ازدواج دانشجویی میکنن ما هم یکیش .

دوست عزیز میتونی بری و باهاش صحبت کنی و حداقل علاقتو بگی ایشون یا جواب رد میده که اونوقت تکلیف تو یه چیزه دیگست و یا هم نهایتا میگه علاقتون دوطرفست و خیالات راحت میشه که از دستش نمیدی این که یه جا بشینی فایده ای نداره

امان از دانشگاه و رابطه هاش و عشقاش :P:D

شما به غیر سربازی مشکل چندانی نداری ، مشکل قد رو هم میشه حل کرد ! کفشایی هستن که قد رو بلند تر نشون میدن تا چند سانت ! از این کفشا پیدا کنید بپوشید مشکل قدتون حل شه !

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط parvaz72

دوست عزیز میتونی بری و باهاش صحبت کنی و حداقل علاقتو بگی ایشون یا جواب رد میده که اونوقت تکلیف تو یه چیزه دیگست و یا هم نهایتا میگه علاقتون دوطرفست و خیالات راحت میشه که از دستش نمیدی این که یه جا بشینی فایده ای نداره

---

گفتم به ایشون ، ایشون هم باید در مورد برخی مسائل فکر کنن.
و مدام میگن خانواده من به کسی که سربازی نرفته و شغلش مشخص نیس دختر نمیده.
و اگه الان خانواده ها بیان وسط و این حرفا زده بشه دیگه نمی تونیم حتی رنگ همو ببینیم.
و وقت میخواد برای فکر کردن . و اگه فکر کنه ممکنه حتی تا یک سال و نیم دیگه منتظر سربازی رفتن منم بشه. البته با این شرایطی که الان هست همه سربازی را میوفتن شهر خودشون.البته بیشتر اگه متاهل باشن توی شهر خودشون افتادن حتما .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mm1

امان از دانشگاه و رابطه هاش و عشقاش :P:D

شما به غیر سربازی مشکل چندانی نداری ، مشکل قد رو هم میشه حل کرد ! کفشایی هستن که قد رو بلند تر نشون میدن تا چند سانت ! از این کفشا پیدا کنید بپوشید مشکل قدتون حل شه !

---

دوست عزیز ممنون از نظرتون .
چند مورد هست.
من 3 ترم هست توی این دانشگاهم هیچ دختری را بیش از چشم خواهری بهش نگاه کردم.همه مدلی هم هست.
ایشان با اینکه هم سن من هستن ، ترم 1 هستن و من ترم 3
قد را هم چیزی که می فرمایین ، برای بیرون خوبه ، اگه رفتیم یجایی مهمونی و کفشارا در آوردیم فایده ای نداره پس باید عاقلانه در این یک مورد تصمیم گرفته بشه.
ممنون

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

اصلاح پست بالا :
من 3 ترم هست توی این دانشگاهم هیچ دختری را بیش از چشم خواهری بهش نگاه نکردم.

[align=justify]دوست عزیز برو خواستگاری و صادقانه شرایطتو بگو.اگه پذیرفتن چند سال عقد بمونید تا شرایط شما محیا بشه که خوب در غیر این صوررت شما تکلیفتو میفهمی و اعصابت خورد نمیشه. بعدشم نظر خود خانم خیلی تعیین کنندست.اگه شما را بخوان خیلی راه هموار میشه. واینکه میگید شرایط بقیه خواستگاراشون بهتره من نمیفهمم چی میگید چون یک پارامتر بیسیارررررررررررررررررررر ررررررررررررررررررررررر اسسسسسسسسسسسسسسسسسساسسسسس سسسسسی عشق و علاقست!مگه دخترشون کالاست که بخوان معاملش کنن که ببینند کی شرایطش بهتره؟؟؟؟http://www.postsmile.net/img/20/2082.gif
بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند[/align]

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط kamrava

[align=justify]دوست عزیز برو خواستگاری و صادقانه شرایطتو بگو.اگه پذیرفتن چند سال عقد بمونید تا شرایط شما محیا بشه که خوب در غیر این صوررت شما تکلیفتو میفهمی و اعصابت خورد نمیشه. بعدشم نظر خود خانم خیلی تعیین کنندست.اگه شما را بخوان خیلی راه هموار میشه. واینکه میگید شرایط بقیه خواستگاراشون بهتره من نمیفهمم چی میگید چون یک پارامتر بیسیارررررررررررررررررررر ررررررررررررررررررررررر اسسسسسسسسسسسسسسسسسساسسسسس سسسسسی عشق و علاقست!مگه دخترشون کالاست که بخوان معاملش کنن که ببینند کی شرایطش بهتره؟؟؟؟http://www.postsmile.net/img/20/2082.gif
بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند[/align]

---

ممنون از پاسختون
حرف شما کاملا صحیح است و منظور من از بقیه خواستگارها اینه که خب با تفکر خانوادشون بیشتر میخونه. بله ایشون هم باید بپسندن و با شرایط فعلی من یکم این مسیر پرپیچ و خم هست . و اگه به نتیجه برسن میتونن منتظر بمونن تا شرایط جوره.
و فکر میکنم الان که بهشون گفتم خودم ، باید صبر کنم فقط صبر . چون ایشون الان میگن خانواده من به شخصی که سربازی نرفته دختر نمیدن و میگه میخوام با افتخار بیای.
خانواده خود من که اوکی هستن برای خواستگاری ولی چیزی که هست حتما ایشون یه چیزی بیشتر از من میدونن که میگن الان پای خانواده ها را وسط نکشیم.
اونم دلش میخواد این ازدواج رخ بده ولی میخواد همه جوانب را در نظر بگیره و درست فکر کنه و یه جواب به من بده که میتونه منتظر من بمونه یا نه. که بنظرم کار درستی هست و این انتخاب را داره.
اگه خانوادش میزاشتن با این شرایط عقد کنیم و صبر میکردن برای این قضیه سربازی من خیلی خوب بود ولی فکر نمی کنم ، پس بهتره صبر کنم ببینم نظر خودش چیه و میتونه صبر کنه یا نه.

بنظر شما این دید خوبیه ؟ نظرم نظر خودش را میده و تکلیفم دیگه روشنه روشن میشه.

البته ممکنه تا شرایط شما محیا بشه واسه خودتونم گزینه بهتری پیدا شه و شل بشید اونوقت جواب ایشون را که چندسال پاتون وایستده چی میدید؟ فکر کردید؟:305:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط kamrava

البته ممکنه تا شرایط شما محیا بشه واسه خودتونم گزینه بهتری پیدا شه و شل بشید اونوقت جواب ایشون را که چندسال پاتون وایستده چی میدید؟ فکر کردید؟:305:

---

با شناختی که خودم از خودم دارم . من یک انسان هستم حتی اگه در کارهام کلا شرایط دیگری اتفاق بیوفته پای همه حرف هام هستم و مسئولیتش را می پذیرم. من انتخابمو کردم و منتظر نظر ایشونم ، اونوقتی که طرفین همدیگه را انتخاب کنند عالم و آدم بالا پایین بشه هردو سر حرفمون هستیم. من این شخص را با همین تیپ ، با همین خانواده ، با همین سطح درآمد خانوادگی ، با همین شخصیت انتخاب کردم. و انتظار عوض شدن / عوض کردن چیزی در آینده هم از جانب بنده نیست. مطمئن هستم که هر شخصی همه تلاشش را برای به دست آوردن خوشبختی برای طرف مقابلش می کنه.

چیزی که هست مادر ایشون الان فهمیدن ما همدیگرو دوست داریم و ایشان را از هر نوع ارتباطی با بنده منع کرده اند. من نمیدونم امر خیر تحریمش واسه چیه ؟! من اگه قصد بدی داشتم که به خانواده خودم چیزی نمی گفتم که ! غیر از اینه ؟

خدایا کمکم کن و تمامی کسانی که در این شرایط قرار گرفته اند.

موفق باشید.:72:

منتظر نظرات سازنده دوستان گرامی می باشم .
خیلی نگران آینده ام هستم.

دوستان یک سوال برام پیش اومده در رابطه با این قضیه ممنون میشم همفکری بفرمایید :
ایشان با وجود خواستگارهای همه چی تمام (کار ، سربازی ، خانه ، ماشین و...) خودشون کلا فعلا نظر خاصی روی همان افراد نیز ندارن.
خودشون میگن این مسائل خیلی مهم نیس براشون که هرکسی این پارامتر هارا داشت من جواب بدم بهش ولی
به شرایط بنده هم خب چون هنوز مشخص نیست ، چه راهی پیشنهاد میکنین ؟
من قصد ازدواج دارم و اگه ایشان منو انتخاب کنن صبر هم میکنن (یا عقد میکنیم بعد میرم سربازی) ولی خب بر فرض بنده درسم تمام شد ، سربازیم هم تمام شد. کار و پول دست خداست ، منم آدم بی عرضه ای نیستم و همین الانم که میگم یه سری کارا میکنم ، ولی خب ممکنه شرکتی که در حال حاضر توش هستم ، وقتی میرم سربازی بعدش منو نخوان و بهرحال بنده کاربلد هستم و با کمک خدا فک نکنم بیکار بمونم.
حرفم اینه که آیا این صبر کردن برای این خانم ضرری نداره ؟ نمیخوام اگه موقعیت خوبی براش پیش اومد بخاطر من از دست بده و غصه بخوره.
:316: خدایا کمکم کن.

ManDew گرامی

به تالار همدردی خوش آمدید

ایشون احساساتی شده ، یعنی شما به این مسیر کشاندیش ، پنهان نگه داشتن این رابطه از خانواده وی بسیار اشتباه هست :305:.

و یک ارتباط پنهان و انتظار برای مهیا شدن شرایط بدتر از آن هست :305::305:.

شما خیلی قاطع بگید من میخواهم رسماً بیایم جلو و شرایطم را به خانواده شما بگم و جدی میگم خواهان دختر شما هستم ، شما هم اگر منو میخواهی تنها به شکل رسمی باید پای خواستنت بایستی . من حاضر نیستم در یک رابطه پنهانی و انتظار به سر ببرم .

اگر بخواهی انسانی و منطقی و اخلاقی و مردانه رفتار کنی این راهش هست . اما اگر بخواهی زیر آبی بری همون روش دختر را پیش میگیری که هیچ تضمینی هم برای اینکه موفق بشید با هم در آینده ازدواج کنید نیست و وابستگی عاطفی هم آسیبها میزند .

وانگهی مگر شما مذهبی و مقید نیستید ؟ و مگر بین شما علاقه پیش نیامده ؟ هیچ میدانید که حرف زدن شما با هم ، در این شرایط که نامحرم هستید با نظر به احساسات فی مابین مترتب لذت بردن هست و گناه می شود ....؟ که هرچقدر ادامه یابد شدیدتر هم میشود چون هرچه صمیمیت و ارتباط و ابراز علاقه بیشتر شود تحریکات جنسی در صحبت و مراوده پیش میارد و همین با مذهبی بودن شما سازگار نیست و تعارض هست .

پس به حرف ایشون توجه نکنید و یا رسمی اقدام کنید یا این ارتباط را قطع کنید . اگر بعد از سربازی همچنان ایشان مونده بود بروید خواستگاری اگر نه که کیس دیگری را پی بگیرید .


موفق باشید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

ManDew گرامی

به تالار همدردی خوش آمدید

ایشون احساساتی شده ، یعنی شما به این مسیر کشاندیش ، پنهان نگه داشتن این رابطه از خانواده وی بسیار اشتباه هست :305:.

و یک ارتباط پنهان و انتظار برای مهیا شدن شرایط بدتر از آن هست :305::305:.

شما خیلی قاطع بگید من میخواهم رسماً بیایم جلو و شرایطم را به خانواده شما بگم و جدی میگم خواهان دختر شما هستم ، شما هم اگر منو میخواهی تنها به شکل رسمی باید پای خواستنت بایستی . من حاضر نیستم در یک رابطه پنهانی و انتظار به سر ببرم .

اگر بخواهی انسانی و منطقی و اخلاقی و مردانه رفتار کنی این راهش هست . اما اگر بخواهی زیر آبی بری همون روش دختر را پیش میگیری که هیچ تضمینی هم برای اینکه موفق بشید با هم در آینده ازدواج کنید نیست و وابستگی عاطفی هم آسیبها میزند .

وانگهی مگر شما مذهبی و مقید نیستید ؟ و مگر بین شما علاقه پیش نیامده ؟ هیچ میدانید که حرف زدن شما با هم ، در این شرایط که نامحرم هستید با نظر به احساسات فی مابین مترتب لذت بردن هست و گناه می شود ....؟ که هرچقدر ادامه یابد شدیدتر هم میشود چون هرچه صمیمیت و ارتباط و ابراز علاقه بیشتر شود تحریکات جنسی در صحبت و مراوده پیش میارد و همین با مذهبی بودن شما سازگار نیست و تعارض هست .

پس به حرف ایشون توجه نکنید و یا رسمی اقدام کنید یا این ارتباط را قطع کنید . اگر بعد از سربازی همچنان ایشان مونده بود بروید خواستگاری اگر نه که کیس دیگری را پی بگیرید .


موفق باشید

---

فرشته مهربان ، سپاسگذارم از وقتی که گذاشتین . سپاسگذارم . حرفتون را به جون میخرم حرفاتون کاملا صحیح هستش.
ایشون به مادرشون گفتن که قصد ازدواج داریم. و میخوایم فکر کنیم ، با این حال چون نامحرم هستن بازم مشکل داره.
مادرشون هم قول گرفتن ازش که باید به خواستگارای دیگش هم فکر کنه و چیزی که هست اینه که ، مادر خودشون هم گوشزد کردن که این ارتباطتتون و تماس هاتون گناه هست.

دلیل اصلی کار ایشون هم اینه که دارن شرایط منو میسنجن که راحت بگن بیاین خواستگاری.سوالات و جواب هایی صورت گرفته. ولی خودم میگم کاش میشد خواستگاری اول میشد . ایشون میگن اگه الان بیای خواستگاری ممکنه خانوادم سر مسائل سربازی و اینا قبول نکنن. میگن میخوام با سربلندی بیای و این حرفا مهم نباشه.
این ارتباط هم بخاطر همینه که چون همکار و همکلاسی هستیم به این راحتی رفته جلو اگه نه این شکلی اصلا پیش نمیومد.
خودم هر شب دعا میکنم که هرچه زودتر این قضیه مشخص بشه و همه چیز حلال و بی گناه یا حداقل با اطلاع خانواده دو طرف باشه.

ممنونم

فرشته مهربان
ببخشید چرا من ایشون را احساسی کردم ؟
مشکل کارم کجاس ؟ کجا اشتباه کردم ؟