-
خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
سلام
دوستان من دیوانه شدم.نمیدونم چیکار کنم.لرزش دست گرفتم.36 ساعت نخوابیدم و در استانه بی هوشیم از بی خوابی .
با این حال با قرص هم خوابم نمیبره
من 3سال ازدواج کردم.با کسی که حاضر بودم جونم رو براش فدا کنم.کسی که وقتی سرما می خورد و طبق معمول طب میکرد تا صبح بیدار میموندم و دستمال خیس روی پیشونیش میزاشتم.کسی که همه هدف و زیبای و زندگی و... من بود.باهاش تو دانشگاه اشنا شدم و ز طریق خانواده ارش خواستکاری کردم.اون میدونست من 1 سال عاشق بودم در دانشگاه و سریع بله رو گفت چون اون هم دوستم داشت.
هر چی که در اندازه توانم بود براش مهیا کردم.بعد از اتمام درسش چون به نئاتر علاقه شدیدی داشت و همیشه برام از ارزو هاش روی در بازیگری تعریف میکرد،با توجه به موقعیت خوب احتماعیم و اشنایی با چندین کارگردان و بازیگر ،ارزوشو براورده کردم و بازیگر تئاتر بهترین تئاترهای شد تو 1 سال! البته خودش خیلی استعداد داشت از همین استعدادش برای دور زدن من استفاده کرد.
2 رزو پیش متوجه شدم این خانم که تمام زندگی من بود با یکی از کارگردان ها دوست شده و مثل 2 تا کبوتر عاشق با هم دنیای جدیدی ساختند.این اقا که از همسرم 15 سال بزرگتره....
.چطور میشه یک زن 2 سال تمام از صداقت من سو استفاده کنه...از اینکه من برای حریم شخصیش احترام قائل بودم،از اینکه کنترلش نمیکردم،از اینکه تمام زندگیم رو بدون سر سوزنی کم وکاست اطلاع داشت.باید هم اطلاع پیدا میکرد جون زن من بود! نه نامحرم من...
من در ماه 4 روز خونه نیستم و این فکر که این 2 نفر ایا تو این 4 روز های این 2 سال ایا به جز بیرون رفتن کار دیگه ای هم کردن ،داره دیوانم میکنه ....
همسرم این 2 روز فقط داره گریه میکنه،جواب هیچ سوال من رو نمیده.من به واسطه شغلم خیلی زود عصبی میشدم و همه کارگر ها میدونستند وقتی من عصبی بشم مطمئنا اتفاق ناگواری میفته امابعد از ازدواج کلی رو خودم کار کردم و چندین بار هم در منزل با اینکه موقعیتش پیش می اومد عصبی نشدم تا عشقم ناراحت ونگران نشه...حالا بعد از این همه تلاش تو این چند ساعت برای کنترل عصبانیم انقدر به دیوار مشت زدم که دیوار هم به صدا در اومده.تنها راه کنترل عصبانیتم اینه ،باور کنید دیوانه نیستم.
خدای من وقتی حرف های عاشقانه همسرم رو مرور میکنم که به اون بی همه چیز میگفت،دیوانه میشم(تلفن همسرم اتفاقی به من زنگ خورد در حالی که پیش اون بی همه چیز بود و من مکالمشون رو شنیدم).چرا من؟من چی براش کم گذاشتم.تمام عاطفه ام رو براش هزینه میکردم،خانوادشو مثل خانوداه خودم بلکه بیشتر دوست داشنم،تمام امکانات رفاهی رو د راختیارش گذاشتم،.....
خداااااااااااااااااااااا، من چه بدی کرده بودم که این حقم باشه
ببخشید زیاد نوشتم.من هیچ کمکی لازم ندارم.فقط به طلاق فکر میکنم.این صجبت ها رو نمیتونستم به هیچ کس بگم چون تنها محرم رازم خانم بود همیشه اما الان نیست.مجبور شدم اینجا خودمو خالی کنم
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
سلام دوست عزیز
یه همدردی خوش اومدین
میدونم چقدر ناراحتین و حق دارین
لطفا الان که انقدر عصبانی و ناراحت هستید تصمیم نگیرید
اجازه بدین آرومتر بشید تا از تصمیمتون بعدها پشیمون نشید
وقت برای تصمیم گرفتن زیاده :72:
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
سلام آقای بی کس
خیلی ناراحت شدم
شما از این ارتباط مطمئن هستید؟
فعلا هیچ واکنشی انجام ندید بذارید مدیران و مشاوران بیان و به شما مشاوره بدن و فردا اگه امکان داره پیش یه مشاور برید تا سریع مشکلتون انشالله حل بشه
شاید همه این ها یک سوئ تفاهم باشه.
این پست مدیر سایت به یک آقا هست که مشکلش شبیه شما بود که خدا رو شکر یه سوئ تفاهم بود.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام و احترام
kazem55 گرامی به تالار همدردی خوش آمدید.
از اینکه می بینم -با کنترل این احساسات به شدت آزارنده ای که دارید - سعی می کنید با سعه صدر موضوع را از طریق صحیح حل کنید بسیار خوشحالم و جا دارد به شما بابت این قدرت کنترل نفس تبریک بگویم. بی شک کسانی که چنین قدرتی دارند می توانند از پس هر مسئله کوچک و بزرگی برآیند.
ضمن تشکر از همه اعضایی که در این تاپیک پست زدند، دیدم که متاسفانه بعضی نظرات بسیار صحیح در بین بقیه نظرها گم شده است ، لذا سعی می کنم آنها را برجسته کنم.
اولین گام و مهمترین گام:
اساساً وقتی مسئله ای به صورت مبهم در زندگی زوجین پیش می آید. اولین گام خویشتنداری و صبر و دوری از احساسی کردن موضوع هست که مراجع به نیکی این بخش را انجام داده است.
گام دوم: گام تکمیلی
اما گام دوم که مراجع باید بردارد این است که باید این ابهام کاملا شفاف شود. یعنی حتما باید رک ، صریح، قاطع ولی توام با سعه صدر و احترام با همسرش صحبت کند. و ابعاد این مسئله را کاملا واضح کند.
این مسئله می تواند از یک سوء تفاهم بسیار ساده باشد. تا یک مسئله مهم
و با دیدن یک sms بدون اینکه واضح شود نیازی نیست که مراجع برود روی بحث انتظارات و نحوه ارتباطات و ...
یک sms ساده هیچ بحرانی نیست. اما اگر ابعادش شفاف شد می تواند زمینه ساز، سرنخ یا شروع یک بحران باشد. یا یک مسئله ساده
kazem55 گرامی توجه کنید کیفیت این گام دوم خیلی مهم هست.
1 - سعه صدر و عدم بحث احساسی
2 - مقدمه چینی غنی
مثلاً صحبت ها می تواند اینطور باشد:
« گاهی پیش می آید یه صفت خوب با یک صفت بد با هم قاطی می شود. و می تواند منجر به یک مشکل شود. مثلا کنجکاوی خوب هست. اما دخالت و تجسس خوب نیست. من اکنون که با شما صحبت می کنم همین اشتباه ازم سر زده است و بسیار مرا به هم ریخته هست. لذا خواستم قبل از اینکه مشکلات شدیدتری پیدا کنم از تو به عنوان همسر ، همراه و یارم تقاضای کمک کنم.
همسرم این اشتباهی که من بهش اعتراف می کنم(تجسس )، منجر شده است که اکنون بسیار آسیب پذیر باشم. لذا خوب به حرفهایم گوش کن و صادقانه کمکم کن.
من وقتی رفتی کتاب بگیری... از روی کنجکاوی گوشیتو بر داشتم و تجسس اشتباه من موجب شد پیامکی با این محتوا را ببینم.
از طرفی کارم اشتباه بود. ولی از طرفی منظور این sms اصلا برام مشخص نبود. دوست داشتم ببینم قضیه این sms چیه؟ از آنجا که زندگی ما عالی هست و اعتماد من هم به شما کامل هست. حدس زدم این sms ورای ظاهرش باید مسئله ای باشد که برایم ابهام ایجاد کرده است؟ خیلی کمک بزرگی هست که برایم منظورت را از این sms بگویی؟»
3 - در گام بعد، شما سعی کنید خونسرد باشید. بعد از پاسخ ایشون(هر پاسخی که بود)، خیلی صحبت نکنید. بحث و جدل نکنید. اگر سئوالی داشتید کوتاه و ساده بدون طعنه، بازجویی و ... بپرسید.
4 - اگر به جای جواب با شما جدل کرد، متهم به فضولی، بی اعتمادی و بدبینی و ... کرد. بحث را کش ندهید. و جوابش را ندهید و ساکت جلسه را ترک کنید. و ساکت بمانید تا خودش موضوع را باز کند.
5 - هنگامی که مقدمه چینی کردید و طرح موضوع کردید، به جای اینکه انرژی خود را فقط روی حرفهایش بگذارید، بهتر هست حواستان به حرکت دست و صورت و پاها و چشمهایش باشد. نوع پاسخدهی به شما بیشتر از محتوای جوابهایش ارزش دارد.
آیا شوکه میشود؟ آیا عصبی می شود؟ آیا مضطرب می شود؟ آیا به فکر فرو می رود؟ آیا پرحرفی می کند؟ آیا قهر می کند؟ آیا گریه می کند؟ آیا به شما حمله می کند؟ آیا می ترسد؟ و .....
6 - اگر پاسخهایش و روشش قانع کننده بود و شما قانع شدید(که خوشبختانه اکثر مواقع ما مشاوران دیدیم که اینجور چیزها سوء تفاهم بوده و به آن حادی که به نظر می رسیده نبوده است.)، که شما به خاطر تجسس خود عذرخواهی کنید و قول دهید که این اشتباه را تکرار نکنید. اما اگر مسئله را جدی دیدید، قبل از هر حرف و اقدام و تصمیمی از او بخواهید که به اتفاق موضوع را نزد یک مشاور خانواده ببرید و به کمک هم تصمیم لازم را بگیرید
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
من بعضی از حرفایی که تو همدردی زده میشه رو اصلا نمیتونم درک کنم ! خیانت موضوعی نیست که وقتی کامل معلومه خیانتی صورت گرفته بگیم شاید یه سوتفاهم باشه ! و باید کوتاه اومد و از این جور حرفا !
تو موضوع خیانت خیلی باید جدی برخورد کرد ! ولی بدون فکر و از روی عصبانیت و احساس هم نباید تصمیم گرفت و کاری کرد !
گفتید که خانومتون عاشق تئاتر بود ، بعد با یه کارگردان تئاتر دوست شده ، دلیلش شاید این باشه که اون آقا عشق این خانوم به تئاتر رو ارضا میکرد ؟! آدم وقتی به یه هنر علاقه داره آدمایی که تو اون هنر فعالیت میکنن رو خیلی دوست دارن و به سمتشون کشیده میشه!
شما باید علاوه به توجه های عادی که به خانومتون میکردید به نیاز های روحیش و علایقش هم توجه میکردید ، باید باهاش در مورد عشقش "" تئاتر "" حرف میزدید ، باید حسی که این خانوم به تئاتر داشت رو ارضا میکردید !
وقتی عصبانیتت تموم شد و آروم شدی بشین با خانومت حرف بزن ، با قاطعیت و در عین حال مهربان ، باید ببینی دلیل خانومت چی بود که این کارو انجام داد ! بعد میتونی تصمیم درست بگیری !
نقل قول:
نظر مدیرهمدردی:
اول باید مسئله کاملا شفاف و اثبات شود و بعد از تشخیص قطعی درمان صورت بگیرد.
اگر مراجعی لفظ خیانت به کار می برد اکثر اوقات تجارب مشاورهای می گوید سوء تفاهمی بوده است.
لذا اولین گام باید دقیقا معلوم شود چه اتفاقی افتاده است.
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
متاسفم متاسفم متاسفم
من زنی هستم که مشکلی تقریبا مشابه مشکل شما داشتم و دلیل آشناییم با این سایت هم همین بود
اون موقع که فهمیدم شوهرم،عشقم،همه کسم با زن دیگه ای رابطه دارد، به تنها چیزی که فکر می کردم این بود که زندگی برای من تموم شده. روزهای خیلی بدی بو و من هیچ وقت فکر نمی کردم تا بتونم دوباره به روزهای آرامش برگردم
ولی من به عنوان کسی که تو این تجربه 8 ماه از شما جلوتر است،بهت می گم که زمان همه چیز و درست می کند.
بهت می گویم که قدرت عشق از هر چیزی بیشتره
بهت می گم که اگه همسرت واقعا واقعا فهمیده باشه که چه کاری با تو کرده و با تمام وجودش پشیمون بشه، ارزشش رو داره تا 1 فرصت دیگه بهش بدهی
خیلی سخته، ولی باید باور کنیم که همه آدما تو زندگی امکان داره پاشون بلغزه (همیشه فکر می کردم غیر ممکنه روزی شوهر من این کار و بکنه، ما متاسفانه خلافش بهم ثابت شد)
می خواهم این و بدونی که تو تنها کسی نیستی که مورد خیانت قرار گرفته ای. شاید خوندن مشکلات مشابه کمی آرومت کنه
1 هفته پیش آقای دیگه ای تو همین سایت با مشکلی مثل مشکل شما مواجه شدن، اما توانستن خیلی زود حلش کنند.
البته برای من هنوز هم برخورد کاملا منطقی و سرشار از گذشت این آقا عچیبه. ولی لینکش و برایت می گذارم تا یک نمونه از عکس العمل هایی که در مواجهه با این مشکل می شه نشون داد رو ببینی
http://www.hamdardi.net/thread-26791.html?highlight=%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D8%A 7%D8%B7
امیدوارم این زخم بزرگ زندگیت هرچه زودتر التیام پیدا کنه
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
1-الان شما به ی دوش آب سرد احتیاج داریhttp://www.postsmile.net/img/20/2018.gif
2-بعد کمی استراحت کنید
3-بعد بذارید عصبانیتتون بیافته
4-بعد کمی سوگواری کنید:302::302:
5-حالا ذهن شما آماده تر میشه!:310:
6-بعد حتما بذارید ایشون (خانومتون)از خودش دفاع کنه
7-بد بیاید اینجا دوستان کمکتون میکنن بهترین تصمیمو بگیرید:310::310:
مواردی بوده که کاملا سو تفاهم بوده یا بعد خیانت بخششباعث بهتر شدن زندی حتی از قبل شده! فعلا مراحل بالا را استپ بای استپ بیاید جلو(به دیوار مشتنزنید که بی تابی اصلا کارساز نخواهد بود) تا ببینیم چی میشهhttp://www.postsmile.net/img/20/2089.gifhttp://www.postsmile.net/img/20/2074.gif
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
ممنون دوستان.من الان اروم ترم....فقط نمیدونم چرا خانمم اروم نمیشه...با اینکه منو داغون کرده ولی وقتی میبینم بی وقفه گریه میکنه،من ارزو مرگ میکنم.
من اصلا تمرکز درست حسابی ندارم تا به سوالاتتون جواب بدم اما سعی ام رو میکنم
همسر من به تئاتر علاقه داشت و من هم چون اون علاقه داشت،علاقه پیدا کردم.همیشه میرفتم سر زده سر تمریناتشون،مراقبش بودم،اونقدر سر تمرینات بهش توجه نشون میدادم که همه بفهمن ما چقدر همدیگر رو دوست داریم...خود خانمم میگفت که دوستانش اونجا چقدر از این همه پیگیری من تعجب کردند...همیشه خودم تا حد امکان میرفتم دنبالش.فقط مونده بود بازیگر بشم که اونم میشد اما من خودم دوست نداشتم بازیگری رو.
من باید ریش و موهام رو تا کمر مثل این دیوانه روانی بلند میکردم؟دستبند دخترانه مینداختم؟عینک ویفری میزدم؟لباس های عجیب و غریب و رنگارنگ می پوشیدم؟کیف دوشی راه راه قرمز صورتی مینداختم؟ هر روز صبح با اهنگ بتهوون بیدار میشدم و با این اهنگ میخوابیدم؟که همه بفهمند من هنریم.همسر از هنری بودن من لذت ببره؟ این هنر رو باید ریخت تو سطل زباله....هنر تو زندگی من هم جایگاهی داره ولی این ها اسمش هنر نیست.
اون تاپیک رو که همه برام لینک کردید خوندم،به نظر من اصلا واقعی نیست.بیشتر شبیه داستان هاست...
من 1 هفته کارم رو تعطیل کردم (با ضرر هنگفت مالی) تا این موضوع رو مدیریت کنم....فعلا خانمم 2 بار اومده صحبت کنه،اما ازش خواهش کردم فعلا بره بیرون از اتاقم.من اصلا امادگی شنیدم حتی کلمه در مورد این موضوع رو از خانمم ندارم.مطمئنا یا به خودم یا به خانمم اسیب میرسونم.
احساس میکنم این خشم من تا اخر عمر با من میمونه دیگه....
در مورد صحبت دوستان که درباره سو تفاهم حرف میزنن،باید بگم که با اون پسر لجن خودم تماس گرفتم و واقعیت رو از خودش پرسیدم.خودش گفت 2 سال با همسرم بوده و فقط با هم دوست بودن!! وای خدای من این اسمش روشنفکری هنریه فکر میکنم.
تصمیم قطعی من طلاق هست و در چند روز اینده که موفق شدم کنترل بیشتری رو خودم پیدا کنم اقدام میکنم.
فقط نمیخوام ابروی همسر که روزگاری تنها کسم در روی کره خاکی بود و من احمق این اواخر بیشتر از مادرم دوستش داشم،خدشه دار بشه...نمیدونم با چه دلیل بهونه ای اقدام کنم که خانواده ها قبول کنند؟خدایا چی بگم بهشون؟اونا هر چی بگم میفهمند دروغ گفتم چون تا به حال 1 بار هم از ما درباره مشکل نشندید.همیشه از گل و بلبل بودن زندگیون براشون تعریف کردیم.
کاش میتونست بیاد نوشته های من رو اینجا بخونه و جواب این سوال من رو بده که
چرا این کار رو با من کردی؟
من مردم و تو زندگیم فقز شاید به تعداد انگشتان دستم به گریه افتادم اما 2ساعته دارم گریه میکنم.نمیدونم اون میفهمه این یعنی چی؟!
شب نیلوفری عزیز...زمان؟!! من با زمان نمیتونم کنار بیام.کذر زمان من رو فرسوده میکنه...من فقط گذر زمان رو برای رسیدن به زمان مرگم میخوام...من دیگه هیچ هدفی تو دنیا ندارم.اهداف من نابود شدند.من بی سرانجام شدم
من الان میفهمم که چرا دوستانم اجازه حتی خرید تنهایی به همسرانشون نمیدادند.همیشه فکر میکردم اونها سخت گیرند و دیکتاتور.اما الان.................
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
شما اصلا در حالت خوبی قرار ندارید که بخواهید تصمیم بگیرید آنهم تصمیمی به این بزرگی
لطفا آرام باشید
احساسات رو کناربذار برای ساعاتی
بگذار همسرت با شماصحبت کنه
شاید آن مرد دروغ می گوید
شاید به زندگی عاشقانه شما حسادت می کنه می خواد شما رو از همسرتون جدا کنه
اصلا فکر کردی شاید همه چیز سوئ تفاهم باشه و زن شما ناخواسته وارد بازی شده که اصلا نمی خواسته
کمی بذار خانمت صحبت کنه با آرامش رفتار کن تا از واقعیت آگاه شوی بعد تصمیم بگیر
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
من اززتون فعلا می خوام صبور باشید. هنوز به صورت قطعی از خیانت و چند و چون کار مطلع نشدید و حد و حدود اون رو متوجه نشدید.
معمولا برای آقایان تصور خیانت جنسی زن است که راه رو بی بازگشت می کنه. به نظر من این نوع از خیانت در مورد کمتر زنی پیش میاد. یعنی برخلاف آقایون که در این مورد بی وفاترند کمتر زن با اصل و نسبی هست که این نوع خیانت رو انجام بده چون 1- عواقبش بسیار برای اون خطرناکه 2- خیلی چیزها رو باید پشت سرش خراب کنه که این کار رو انجام بده. پس اجازه بدید صحبت کنه. فقط احساسی نشید که نمی دونم آرزوی مرگ می کنم که همسرم داره گریه می کنه. (خانومهای عزیز موضع نگیرند لطفا. پیش از بحثهای فمنیستی برابری زن و مرد و چه فرقی می کند و .... توجه کنید این تاپیک شخص ایشان است بگذارید مشکل حل شود.) من تقریبا با توجه به روحیه همسرتون مطمئن هستم که از دو حالت خارج نیست یا کارگردان دروغ گفتند یا رابطه اصلا به این نوع خیانت حتی نزدیک هم نشده.
بعضی از این هنری ها خیلی روشنفکرنما هستند و پسر و دختر براشون یک موضوع حل شده است!!! یعنی همون رفتاری که با شما دارند رو با یک دختر دارند. پس این دوستی رو تا به اینجای کار حتی اگر واقعی باشد به حساب این دیدگاه اونها بذارید.
در هر حال شما در لبه های افراطی اعتماد مطلق و بی اعتمادی مطلق قدم می زنید! خیر الامور اوسطها برادر عزیز!! نه آن اعتمادتان درست بود نه این بی اعتمادی و تندی. نه این تصمیمهای عصبیتان نه آن برای گریه کردن همسرتان آرزوی مرگ خودتان را کردن! البته الان بهتون حق می دم که به شدت ناراحت باشید.
فعلا تصمیمی نگیرید. بعدها فرصت برای تصمیم هست. هرگز به کسی که آشناست و خارج از محیط دونفره بینتون چیزی رو نگیدراجع به این موضوع .
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
سلام
اگه واقعا همسرتون رو اونجور كه ميگيد دوست داريد فكر كنم ارزشش رو داشته باشه كه يه فرصت ديگه بهش بدين
فكر نميكنم همسرتون از روي عشق و علاقه با يه مردي كه 15 سال ازش بزرگتره دوست شده باشه
اگه واقعا پشيمونه بهش فرصت بدين
تصميمي كه از روي خشم و نفرت گرفته بشه منجر به پشيموني و حسرت ميشه
دلت مياد عشق و علاقه ي چندساله رو يك شبه نابود كني
من كاملا دركت ميكنم ميدونم چي ميكشي ولي مطمئن باش اگه ببخشيش هم خودت آسوده ميشي و هم همسرت
نميشه با يك بار اشتباه گدن طرف رو زد
اينبار ببخش ولي بگو كه اگه تكرار شه واسه طلاق اقدام ميكني
سعي كن از اون محيطي كه اون آقا كار ميكنه دورش كني
همسرت رو دو دستي تقديم يكي ديگه نكن
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
آقاي بيكس از اتفاقي كه براتون افتاده واقعاً متاسفم. بسيار سخت و ناگواره. بسيار جانسوزه.
حق داريد كه شوكه بشيد. حق داريد كه له بشيد، حق داريد كه زجه بزنيد.
لطفاً تا مي تونيد گريه كنيد. گريه كنيد تا كمي بار غمتون سبك بشه.
اين حالت شما خيلي طبيعيه.
شما الان در مرحله شوك هستين كه شايد چند روز طول بكشه، بعد وارد فاز انكار ميشيد، بعد هم خشم و عصبانيت،
مرحله بعد از اون افسردگي و نهايت پذيرش موضوع. اينها مراحل و فازهاي عزاداري براي يك اتفاق ناخوشاينده. مثل از دست دادن عزيز.
اين مراحل براي هر انساني متغييره، زمان وقوع آن، شدت و طول مدت آن هم تفاوت خواهد داشت.
لطفاً هيچ اقدامي نكن. بگذار دوران سوگواريت تموم بشه. بگذار ذهنت به تعادل برسه.
شما احساسهاي متناقض و گاهاً متضادي خواهيد داشت.
حس عشق
حس نفرت
حس آرامش
حس پوچي
حس خشم و غضب
اين احساس ها را ممكنه حتي در يك روز تجربه كنيد. كه به مروز زمان تغيير خواهد كرد.
بگذار همسرت با شما صحبت كنه. حرفهاش را بشنو. بگذار توضيح بده. علت را بپرس.
قوي باش.
اين عشق مي تونه مرحم خوبي راي زخم عميقت باشه.
در نهايت اگر نتونستي، مي توني با فراغ بالا تصميم بگيري. گزينه طلاق را حداقل به 6 ماه ديگر موكول كن.
اگر سوالي داشتي، با كمال ميل دوست دارم جواب بدم تا شايد كمكي برات باشه.
"كارشناسان محترم در صورتيكه كه صلاح نميدانند ادامه بدم، لطفاً اطلاعرساني فرمايند."
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
سلام
لطفا الان فقط فکر بدست آوردن اندکی تمرکز و آرامشتون باشید
بعد که کمی آرومتر شدید حتما حتما حتما به همسرتون اجازه بدید حرف بزنه حرفهاشو باید بشنوید
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
برای من جزییات بیشتر اصلا مهم نیست.همین که عاطفه و مهربانیش رو با مرد دیگه قسمت کرده کافیه.از اون مکالمه که از پشت تلفن شنیدم برام کافی بود که یقین برسم.
خانم های این سایت ایا ممکنه یک خانم همزمان به 2 محبت کنه؟!...من دیدم و شنیدم که اقایون میتونند 2 عشق همزمان داشته یاشند اما فکر نمیکردم خانم ها هم بتونن :302:
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
آقاي بيكس چرا اين سوالات را از همسرت نميپرسي؟
ازش بپرس و بخواه كه صادقانه پاسخت را بده.
شما از كجا ميدوني كه اين مكالمات عاشقانه بوده؟؟!! (صرفنظر از محتواي ظاهري شون)
آقاي بيكس
خواهش ميكنم براي سوالهاي بي جواب خودتون، جوابي از خانمتون بگيريد. حتي اگر به جدايي فكر ميكنيد.
در غير اينصورت
اعتماد و اطمينان شما هيچگاه ترميم نخواهد شد.
شايد همسرتون حرف هايي براي گفتن دارن كه جواب خيلي از سوالاتتون باشه.
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
خوب اینا رو از ش بپرس بابا هم حق توئه و هم حق اونه که حرف بزنه.........
چرا این همه سوال بی جواب برای خودت گذاشتی.............
خیلی چیزا هست که تو نمی دونی پس بذار حرف بزنه مطمئن باش حالت بهتر از اینی که هست می شه
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
Bikas عزیز اجازه بده همسرت باها صحبت کنه و زمانی که صحبت میکنه فقط شنونده باش نه حرفش رو قطع کن نه نظری بده نه گریه کن فقط اجازه بده اون حرف بزنه بعد که حرفهاش تموم شد یه مدت تنها باش بعد اگه حرفی داشتی سوالی داشتی ازش بپرس ... اینطوری انقدر خودت رو هم اذیت نمیکنی ...
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
به نظر من نميشه
من خودم كه تمام زندگي و غم و خوشحاليم شده شوهرم
مگه اينكه ازش متنفر باشم كه بتونم كس ديگه اي رو دوست داشته باشم
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
جناب اقای بی کس
واقعا درکتون میکنم و باهاتون همدردی میکنم و متاسفم. ولی اینرو بدونید که شما تنها کسی نیستید که این تجربه تلخ رو داشتید. خیلی از بچه های تالار چنین ماجرایی براشون اتفاق افتاده و ازش گذر کردند.
به نظر من اگر در این جریانات بتونید احساساتتون رو کنترل کنید و منطقی تصمیم بگیرید خیلی بهتون کمک میکنه!
میدونم که خشمگینید. این طبیعیه! هر چه همسرتون رو بیشتر دوست داشته باشید این ضربه سهمگینتر میشه!! میدونم که چراهای زیادی در ذهنتون هست!! چرا اینکارو کرد؟ مگه من چیزی براش کم گذاشتم؟ مگه دوستش نداشتم؟ مگه این همه فداکاری و عشق رو به پاش نریختم؟ و الی آخر....
من هم بلای خیانت به سرم اومده پس مطمئن باشید درکتون میکنم. این مراحلی که امید زندگی توضیح دادند برای همه کم و بیش اتفاق میوفته. پس صبر داشته باشید و سعی کنید روی خودتون کنترل داشته باشید تا خدای نکرده عملی انجام ندید که بعدها پشیمون بشید.
بگذار همسرت برات حرف بزنه! بگذار علت اینکارش رو برات توضیح بده. هر سئوالی توی ذهنت هست و اذیتت میکنه ازش بپرس ولی وارد جزئئات نشو چون نه به حال شما و نه زندگی مشترکتون سودی نخواهد داشت!! تمام گلایه هات رو بهش بگو!
در آخر فقط یک چیز دیگه میخواستم بهت بگم!! همون کاری رو انجام بده که اگر این ماجرا برعکس میشد توقع داشتی همسرت انجام بده!! یعنی اگر موضوع برعکس میشد و خدای نکرده پاتون میلغزید و شما بی وفایی میکردید چه انتظاری از همسرتون میداشتید؟! آیا دوست داشتید هینجور که الان رفتار میکنید باهاتون رفتار میشد!! آیا دوست داشتید بدون اینکه فرصت دیگه ای برای جبران به شما داده میشد، فوری گزینه طلاق رو مطرح میکرد؟ آیا دوست داشتید که این مورد رو با بقیه مطرح میکرد و آبروی شما رو میبرد!! همانطور رفتار کنید که در شرایط معکوس از همسرتان توقع داشتید!!
این رو بدونید که انسان جایز الخطاست و بعضی مواقع در شرایطی قرار میگیره که خواه نا خواه به این سمت سوق داده میشه و از خودش ضعف نشون میده و پاش میلغزه و کاری رو که نباید انجام میده!! به حرف اون آقا هم خیلی اعتماد نکنید!! اون به هر حال قصدش اینه رابطه شما و همسرتون رو داغون کنه و از این وسط نفع ببره ( حالا به هر دلیلی ) !!
راستش شوهر من هم اصلا اهل خیانت و اینجور کارا نبود و آدم نجیبی بود !! ولی شرایط طوری پیش اومد که انگار همه چیز دست در دست هم داد و باعث شد اون کارو بکنه و اینو بگم که دختره با نقشه کاراشو پیش برد و هیچ جوره دست بردار نبود!!
الان وقتش نیست بگم که باید چه کارایی برای اعتماد سازی دوباره انجام بدید!! الان اول از همه باید با خودت کنار بیای و به همسرت به عنوان یک انسان اجازه بدی که از خودش دفاع کنه!! این حق اولیه هر متهمی هست !! بگذار که حرفاشو با آرامش بزنه!
موفق باشید و براتون آرزوی آرامش میکنم!!:72::72:
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
من باز هم فکر می کنم مکانیسم خیانت در خانومها بسیار پیچیده تر از آقایونه و خانومها از این نظر واقعا وفادارتر و یا لااقل محتاط تر هستند و در خیانت خیلی جلو نمی رن. پس من فکر می کنم که خیلی رابطه همسرتون اگر هم باشه عمیق نشده.
البته باز هم مطمئنتون می کنم که کم زنی رو دیدم که بتونه همزمان از بیش از یک نفر خوشش بیاد. نهایت این رابطه رو می تونم از روی جوگیری یا روشنفکر نمایی همسرتان بدانم نه واقعا خیانتی عشقی! با این حال اجازه بدهید صحبت کند.
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
دوست گرامی ، فکرت رو سمت خیانت جنسی نبر ! تا مطمئن نشدی ، سخت هست ولی نبر خواهشا !
همیشه درصدی هر چند کم بزار حتی اگه نزدیک به یقین هستی
که با آرامش بیشتری فکر کنی و عمل کنی
شاید به این تاپیک بی ارتباط باشه !
جدا از این بحث ، به هیچ عنوان خود من با کسی که بخوام ازدواج کنم ، هیچ وقت اجازه حضور توی 3 تا محیط به اصطلاح فرهنگی رو نمی دم !
1- موسیقی 2- تاتر 3- سینما
اینقدر زندگی ها دیدم پاشیده شده
سینما و موسیقی رو دیدم ولی تاتر رو چون خودم زمانی کار می کردم از نزدیک لمس کردم
برای کثافت کاریهاشون ( به خصوص مردها ) یه دلیل می یارن ! عشق چیزییست که باید میان انسان ها تقسیم شود
همه چیز رو با هم قاطی می کنند و هرکار درستی رو غلط و غلط رو درست جلوه می دن !
پ.ن : البته استثا هم داریم و انسان های سالمی هم هستند ولی اینقدر کم هستند که گم شدن
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
[b]
نقل قول:
خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
اگر میخوای یه راست بری و طلاقش بدی و اصلا هم برات مهم نیست که بچه ها چی دارند بهت میگن
خب
برادر عزیز من
چرا اومدی اینجا؟
چرا دنباله سرتیترت نوشتی: کمکم کنید؟؟
نگو که فقط اومدم درددل کنم
به خدا خیلی از ماها زجر کشیده ایم
خیلی از ماها خیانت دیده ایم
من که دیگه آخر بدبختی و زجرکشیده زندگی متاهلی ام
یعنی بلایی نبوده که شوهر سابقم سرم نیورده باشه
ولی با اینحال که چندبارم درحال کشته شدن بودم
بازم تلاش کردم که زندگیمو نگه دارم
خب نشد
ولی شاید واسه شما شد
از من گوش کن
این عشق و یه شبه بدست نیوردی که یه شبه به فنا بدیش
اینهمه آدم تلاش کردند برای نگه داشتن زندگیشون
توام یه تلاشی بکن
به خدا میشه
یاحق
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
سلام برادر گرامي
ميدونم توي شرايط سختي هستي وقتي يه مرد گريه ميكنه يعني واقعا قلبش به درد اومده!
من به عنوان يه دختر جوون و امروزي كه تقريبا توي محيط آزادي بزرگ شده بهتون ميگم خانومتون حتما عاشق شماست و اين خيانت شايد دليلش جايگاه اون آقا بوده و ميخواسته ازش به عنوان يه پله استفاده كنه واسه ترقي!
يه فرصت بهش بده تا اگر خدايي نكرده جدا شدين چند سال ديگه حسرتش به دلت نمونه وبگي كاش يه فرصت ميدادم!
انشالا توي اين فرصت مشكلتون حل ميشه
براتون دعا ميكنم :323:
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
دوست عزیز درسته باید عصبانی و ناراحت باشی ، کاملن حق داری ، ولی اینکه میگی طلاق اصلا قابل قبول نیست !
شما یک کار اشتباه از خانومت دیدی و بدون اینکه دفاعشو بشنوی خودت محاکمش کردی و حکم بریدی و الانم میخوای حکمتو اجرا کنی !
به احترام اون عشقی که بهش داشتی حداقل چند وقت صبر کن که آروم بشی و بعد باش حرف بزن ببین داستان چی بوده !
درکت میکنم ، منم بودم نمیتونستم تحمل کنم و شاید همین حرفای تو رو میزدم ! ولی بعضی وقتا تو زندگی باید ببخشی تا زندگی شادی داشته باشی ! تا آرامش داشته باشی ! خانومتون دوست دخترت نیست که به راحتی وقتی فهمیدی یه اشتباه کرد ازش جدا بشی ، همسرته ، عشقته !
شما اگه جدا بشی یک عمر عذاب و ای کاش برات میمیونه ! ولی اگه الان به خانومت فرصت بدی تا توضیح بده و بعد اگر دیدی میتونی و برات قابل بخشش هست اونو ببخشی شاید بعدش و بعد چند مدت این مشکل رو فراموش کنی و خانومت چند برابر قبل دوستت داشته باشه و زندگیت شیرین تر بشه !
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
نقل قول:
تلفن همسرم اتفاقی به من زنگ خورد در حالی که پیش اون بی همه چیز بود و من مکالمشون رو شنیدم.
چرا تلفنش باید همون زمانی که در حال مکالمه ست اتفاقی به شما زنگ بخوره؟مدل موبایلش چیه؟آیا قفلش می کنه؟
(هر کس به پدربزرگ دسترسی داره بگه بیاد توضیح بده چطور می شه موبایل خود به خود با یک شماره خاص
تماس بگیره.)
من شک دارم چیزی که شنیدی حقیقی بوده باشه.البته از محتواش چیزی نگفتی.با توجه به بازیگر بودنش شاید خواسته
استعدادشو نشون بده.حرفای اون طرف م با هماهنگی قبلی بوده.
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
درود
دوست من به نظر من هم اگر واقعا خیانتی به خصوص از نوع پیشرفته اش اتفاق افتاده باشد قابل بخشش نیست.ولی من تقریبا مطمئنم (چون دوستان هنری خودم رو می شناسم) خیانتی اتفاق نیفتاده (از اون نوعی که ما فکر می کنیم) و بیشتر از روی جوگیری و ارتباط دوستانه ای است که نگاه روشنفکرنمای هنری ها ایجاد می کند. زنی که خیانت ( کرده باشد معمولا تا پیش از رسیدن به مرحله نهایی خیانت عاطفه خود به همسرش را حذف کرده است!!
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
سلام اینجا همه همرد شما هستند اما سعی می کنند نگاه جدیدی رو به شما بدهند.
آقای گرامی من شوهرم تو کار سینما بود . من از اون محیط خوشم نمی اومد واسه همین چیز هاش . همه همدیگر ور با یک جون کش دار صدا می کردند یک بازیگر خانم همه رو از دم می بوسید حالم از این محیط بد می شد . حتی یک بار پیش اومد یک دختره تو خیالش فکر می کرد شوهر من دوستش داره چون باهاش رفتار گرمی داشت و اجازه داد به خودش به من در دوران نامزدیم جسارت کنه . منم گیر دادم شوهرم از اون محیط بیاد بیرون حتی با اون که دو ساله بیکاره نذاشتم برگرده سر اون کار.
شما خودتون هم مقصر این موضوع هستید بهتر بود قبل وارد کردن خانمتون به این محیط در مورد این حرفه تحقیق می کردید. من ت محیط سینمایی و سریالی بودم ناخودآگاه همه با هم راحت میشند. دست می دن به هم و.....
حالا هم سعی کنید ندگی عاشقانه تن رو به همین راحتی خراب نکنید اگه من هم می خواستم به حرف اون دختر در مورد شوهرم گوش بدم الان پیش مهربونم نبودم . اون حتی به من گفت شوهرم قبل شوهر اون بود . که بعد ها فهمیدم که ای داد چه کارایی از دست این مردم بر میاد . خودتون رو کنترل کنید . به زنتون اجازه بدید حرف بزنه .
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
من هم حرفهای Sare joon رو تائید می کنم. چون خیلی دوست سینمایی زیاد داشتم. الکی بولوف می زنند همیشه می خوان خودشون رو روشنفکر نشون بدن!
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
جناب شاید داشتن اون موقع یک دیالوگ رو با هم تمرین میکردن.(شاید هم من زیادی مثبت اندیشم!!!:303:)
درسته اون آقا گفتن ما با هم دوست بودیم اما اصلا اکتفا نکنید
به هرحال حتما بذارید همسرتون صحبت کنه و دلیلش رو بگه.
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
همه عزیزانی که برام نوشتم سپاس گزارم.من دیروز به لپتابم بر اثر عصبانیت اسیب زدم و تا الان به اینجا دسترسی نداشتم.
من دیشب بعد از اینکه خودم و خانمم اروم تر شدیم.ازش خواستم بیاد واقعیت رو برام از اولش توضیح بده.کاش اینکارو نکرده بودم و توضیح دقیق نمیخواستم ازش.نابود شدم.
راستش حتی اینجا که مجازیه و هیچکس من رو نمیشناسه، روم نمیشه بنویسم از خودم خجالت میکشم.نمیدونم همسرم چطور این کارو کرده؟نمیدونم با چه کلماتی باید بنویسم.نکنه اینجا ادم با سن پایین رد بشه و قبح قضیه براش ریخته بشه؟ البته نوشتنش دردی درمان نمیکنه.
اون لجن خانمم رو گول زده.الان خانمم رو بردم گذاشتم خونه پدرش و تو راه تصادف کردم.ماشینم نابود شد.
گیجم.بهش گفتم فعلا برو پیش پدر ومادرت تا ببینم چیکار میکنم.میترسیدم اگه بمونه خونه یا کار دست خودم بدم یا اسیب به اون بزنم.
طلاقش بدم؟بعدش چیکار کنم؟برم خودکشی کنم؟هرزگی کنم؟من میخواستم بچه ای که از اون و من بود بزرگ کنم نه الان اینطور بشم.
طلاقش ندم،اونوقت چطور جلوی چشمام بیاد و بره و من گذشتتشو فراموش کنم؟نمیتونم این کارو کنم.من تو خانواده به ادم غیرتی بودم.غیرتم داره مثل یک تبر با تیغه کند گردن من رو اروم اروم میزنه...
با اون پیر پسر اشغال چیکار کنم؟ولش کنم بره با یکی دیگه این کارو بکنه وزندگیشو خراب کنه،یا برم نابودش کنم؟
نمیدونم دلیل نوشتن این سولات ذهنم اینجا چیه؟تایپ کردن برام ارامش میاره .
مسئولین این سایت ،لطفا این تاپیک پاک کنید.قفل کنید.فقط میخوام ادامه پیدا نکنه.
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
سلام
آقای محترم خدا به شما صبر بده .اینقدر به خودتون اسیب نزنید سعی کنید خونسرد باشید و به خدا توکل کنید
یعنی توی تمام حرفهای بین شما و خانمتون هیچ احساس پشیمونی نداشت عذر خواهی نکرد؟
شما نمی خواهید یه فرصت دیگه به خانمتون بدین؟اصلا به بخشش به خاطر عشقتون فکر کردین؟
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
آقاي بيكس اگر نوشتن آرومتون ميكنه، چرا مي خواين كه اين تاپيك قفل بشه.
بنويسيد. هر چي كه تو دلتونه بنويسيد تا كمي بار غمتون سبك بشه.
من مطمئنم كه شما حالتون خوب ميشه. بيش از حد به خودتون آسيب نزنيد.
گذشت زمان خيلي ميتونه كمكتون بكنه.
از همسرتون خيلي دور نمونيد.
مواقعي كه اروم هستين و دوست دارين كه براش از غم هاتون حرف بزنيد، از احساستون، از رنجي كه ميكشيد، يا مواقعي كه سوالي بي جواب تو ذهنتونه، پيش همسرتون بريد و باهاش صحبت كنيد.
همه چيز درست ميشه. مطمئن باشيد.
فعلاً دست به هيچ عملي نزنيد.
تنها باشيد و فكر كنيد. تغذيه تون را فراموش نكنيد.
اگر مي تونيد چند روز بمونيد خونه و فقط استراحت كنيد.
آيا همسرتون ابراز پشيماني كرد. آيا از شما خواست كه ببخشيدشون.
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
[size=large]حتما حتما پیش یه مشاور خانواده برید
شما نیاز به کمک یه مشاور دارید تا بتونید با این مشکل کنار بیاید[/size]
اینجا همه درد آشنا هستند و بدونید هر کسی به نوعی مشکلی داره که اینجاست و چه بسا مشکلاتی بزرگتر و حاد تر از مشکل شما
نمی خوام دلداری بدم ولی می خوام که بمونید و بنویسید تا دلتون پر نشه
نوشتن خوبه و بسا برای آدمهایی که شما را نمی شناسند ولی چون بهشون اینجا کمک شده می خوان که به دیگران هم کمک کنند
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
آقاي بيكس الان فقط آرامش مي خوان، نه همسرشون.
آرامششون هم بدون كمك همسرش بدست نميآد.
بعد از اون ميتونه براي زندگيشون تصميم بگيرن.
مسأله الانه كه خدايي ناكرده دست به كاري جبران ناپذير نزنن.
جملات ايشون براي من خيلي آشناست.
2 سال پيش دونه به دونه اينها را هزاران بار شنيدم.
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
ایشون به نظرم با توجه به روحیه ای که از مردان سراغ دارم واحتمالا اشراف بیشتری هم دارم به روحیه یک مرد بهتره به جای صحبت کردن با همسرشون ایشون فعلا چند روزی رو دور باشند و در حضور دوستانشون فکر کنند.
دوست دارم سایر اقایان هم نظرشون رو بدن. آیا دوست دارند وقتی این مشکل (خیانت احتمالا جنسی) براشون پیش میاد پیش همسرشون باشند و با اون درد دل کنند؟
شایدم خانوما رو روحیات ما اشراف بیشتری دارند.
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
اینجا شکنجه گاهست؟چرا بحث هایی تو تاپیک میکنید که منو بیشتر داغون میکنه.من اینجا اومدم برای خالی شدن،نه این صجبت ها.متاسفم برای بعضی از دوستان.قرار بود تاپیک پاک کنید.کاش پاک کرده بودید من اینارو ندیده بودم.
تنهایی عذاب دهندس.سکوت خونه داره دیوام میکنه.کاش بود و فقط گریه میکرد که بفهمم هنوز هست.
من توانایی بخشش این خطا بزرگ ندارم.من برای اینکار ساخته نشدم.چرا باید تو این ازمایش قرار بگیرم؟
اخه چرا اینطور شد؟ما با هم هیچ مشکلی نداشیتم.رابطه احساسی و عاطفی و زناشویی و... کامل بود.همش باهم بودیم.اگه با من مشکل داشت چرا نگفت؟ تنها چیزی که حال من رو توصیف میکنه این شعر از اهنگ مورد علاقه هر دومون از ابی هست.فکر نمیکردم یه روزی تو این حال به این اهنگ گوش کنم
اگر چه جای دل دریایی خون در سینه دارم
ولی در عشق تو دریایی از دل کم میارم
پدر شوهرم زنگ زده و دلیل حال خراب دخترش رو از من میپرسه ،بردنش بیمارستان..من چیکار کنم؟مگه میشد حالت بد بشه و من پیشت نیاشم.چرا این کارو کردی؟ من به پدرجون چی بگم الان؟بگم زدمت.باور نمیکنه.بگم من معتاد شدم دخترت فهمیده؟باور نمیکنه.بگم خیانت کردم بهت؟
تو شیطون بودی،ولی شیطنتت همیشه مال من بود.نه مال کس دیگه....
اخه مگر میشه تو که 2 ماه مود گیر داده بودی ،نی نی میخواستی اینکارو با من کرده باشی؟
اگر خودت اعتراف نمیکردی باور نمیکردم چیکار کردی...
من که 4 تا پروژه رو تو شرکت رو با هم مدیریت میکردم،چطور نتونستم زندگیم 2 نفرمون رو مدیریت کنم.
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
سلام دوست عزیز
احساستون رو درک میکنم،این حال شما کاملا طبیعی هست.زمان تنها حلال مشکله ،اگه میخواید واقعا مشکلتون حل بشه باید صبر کنین تا زمان بگذره/الان هر تصمیمی که بگیرین شتابزده و احساسی هست باید صبر کنید و اینو بدونید که این حال طبیعی هست و توقع نداشته باشید همه چیز یک شبه درست بشه و زندگی همون زندگی قبلی بشه.بدونید که شما تنها انسانی نیستین که این مشکل براتون پیش اومده و به وجود اومدن چنین مشکلی حتما دلیل موجه و قاطعی نمی خواد پس دنبال عیب و ایراد تو خودتون و زندگیتون نگردین.انسان خیلی وقتا اشتباه میکنه در زندگیش.اشتباه فقط همین.باید فرصت بدین.خیلی مهمه که الان همه چیز رو درست مدیریت کنین.می دونم سخته اما زمان بدین.به همه چیز به همه کس.صبور باشید و برای زندگیتون بجنگین.مدیریت صحیح شما خیلی چیزا رو عوض می کنه.همسر شما اشتباه کرده نه کمتر نه بیشتر .بذارین درس بگیره اما همه چیز رو به این راحتی نابود نکنین.برایتان ارزوی ارامش دارم.موفق باشید
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
دوست عزیز
من متوجه نشدم تلفن خانومتون در اون زمان خاص چطوری شماره ی شما رو گرفته و شما با وضوح تمام صدای ایشون رو شنیدید؟شاید هم شما بیان کردید من دقت نکردم.
ایا اخرین شماره قبل از تماسی که اشاره کردید در موبایل همسرتون شماره ی شما بوده؟در این مورد سوالی ازشون کردید؟چطوری قضیه رو با همسرتون مطرح کردید؟
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
من خودمو جای اون میذارم،اگر اینکارو من کرده بودم مطمئنم دیگه برنمیگشت پیشم.
زنی که از نگاه خانم های دیگه به من ناراحت میشد،میگفت لباس معمولی بپوش و ساعت فلان وکیف فلان بر ندار تا کمتر نگاهت کنند.یکبار با خانومی که به من نگاه میکرد وگیر داده بود،دعوا افتاد،اون وقت می تونست خیانت من رو ببخشه؟
زنی که از من خواسته بود تمام همکاران اطرافم رو مرد انتخاب کنم تا خیالش راحت باشه.
البته اینها مال اول زندگیمون بود،بعد از اعتمادش به من دیگه حرفی نمیزد.
اگر ولش کنم،مطمئنم ایندش نابود میشه.اما اگر ببخشم با خودم چیکار کنم؟
این سایت مشاور تخصصی رایگان نداره؟
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
دوست عزیز
من متوجه نشدم تلفن خانومتون در اون زمان خاص چطوری شماره ی شما رو گرفته و شما با وضوح تمام صدای ایشون رو شنیدید؟شاید هم شما بیان کردید من دقت نکردم.
ایا اخرین شماره قبل از تماسی که اشاره کردید در موبایل همسرتون شماره ی شما بوده؟در این مورد سوالی ازشون کردید؟چطوری قضیه رو با همسرتون مطرح کردید؟
من متوجه نیمشم شما چرا این سوال میپرسید و پاسخ این سوال ها چه مشکلی از من رفع میکنه.
اون مکالمه دیگه اصلا مهم نیست چون خودش همه چیز رو برام تعریف کرده و من اصلا جزئیاتش رو دوست ندارم بنوسیم چون هرچی رو که مینوسیم به سختی فراموش میکنم.
-
RE: خیانت خانمم و دیوانگی من...کمکم کنید
آقای بی کس نمی دونم چرا تاپیک شما رو می خونم قلبم حرکت می کنه اشکم در میاد ایکاش این اتفاقات واسه هیچ کس نیوفته
نگفتید و ما نمی دونیم رابطه همسرتون با اون آقا در چه حد بوده که بگیم چی کار کنید ولی اگه رد حد یک معاشقه گفتاری بوده به زنت مهلت بده . اما اگه جنسی بوده دیگه خودتون می تونید تصمیمبگیرد .
از پدر همسرتون هم بخوایید دلیل این موضوع رو از خود دخترشون بپرسند . صلاح نمی دنم که شما بخواهید بی گناه مورد اتهام همه قرار بگیرید نمی گم به خانواده خودتون بگید اما خانواده دختر حق دارند بدونند. حتی اگه به صورت سر بسته باشه . چون بعده جدایی شما از ایشون همسرتون احتمالا دوباره میره سمت همون مرد و آینده اش رو بیش از این تباه می کنه . پس بعد شما خانواده اش باید مراقبت های لازم رو از ایشون بکنند.
ایشالله موفق باشید . از خدا می خوام آرامش رو به دلتون بر گردونه
به خدا ما می دونیم چه بر شما گذشته