سلام.بنابر گفته هاي شما جدا شدم و نوبت گرفتم واسه ترميم پرده...اما حال روحيم خيلي بده.همش گريه ميكنم...اونم روزا همش در خابگاهمونه و همش ميزنگه كه بيا ببينمت....اصلا نميتونم درس بخونم.غذا هم هيچي نخوردم.چكاركنم؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام.بنابر گفته هاي شما جدا شدم و نوبت گرفتم واسه ترميم پرده...اما حال روحيم خيلي بده.همش گريه ميكنم...اونم روزا همش در خابگاهمونه و همش ميزنگه كه بيا ببينمت....اصلا نميتونم درس بخونم.غذا هم هيچي نخوردم.چكاركنم؟
به خودتون فرصت بدید که به مرور این انرژی منفی تخلیه بشه. حتما می شه. یعنی اگر ناراحتی و بغض و رنجی در وجودتون هست تصور کنید که دردهای پس از یک عمل جراحی موفقیت آمیزه. مثل یک دندون کشیدن یا ترمیم دندون. که درد داره. ولی چون مطمئن هستید دردش تموم می شه هراسان نمی شید.
پس
1- این درد رو پذیرا باشید. واقعی است و اصلا عجیب نیست.
2- هراسان نشید از اینکه این درد ممکنه تموم نشه. میشه حتما. شما انسان قوی هستید که تونستید بر چنین رابطه پرخطری غلبه ککنید.
3- از تخلیه روحی و روانی و ابزارهای مربوط به اون استفاده کنید. از کسانی که به شما طعنه می زنند دوری کنید.
4- پس از مدتی درد جای خودش رو به دلتنگی می ده. این مرحله خطر ناکیه. حتما تا اون زمان ارتباطات قویتری رو با دوستانتون برقرار کنید.
5- به مرور سعی کنید در روابط اجتماعی و ورزشی و... وارد شوید.
دلم خيلي واسش تنگ شده.شبا همش خوابشو ميبينم.اونم خيلي داره زجرميكشه.......همش در خابگاست و زنگ ميزنه كه بيا فقط ببينمت.خيلي سخته
عزیزم فکر نکن فقط تو تو زندگی عاشق واقعی بودی..همه تقریبا از این ماجراهای عشقی داشتن و کما بیش همه طعم شکست عشقی هم چشیدن..اگه عاشق واقعیش هستی بدون به زندگی برشگردوندی .به همسرش به فرزندش..
مطمئن باش کار درستی کردی شک نکن.. اصلا کوتاه نیا...ببین اگه یه رابطه دوستی ساده بود من یکی انقدر سخت تایید نمی کردم به هم زدنو..اما اون مال یه زندگی دیگست..به یکی دیگه تعلق داره..کم کم متوجه می شی ..کم کم عواقب این کارو درک می کنی و می بینی بهترین کارو کردی آفرین
اگه مجرد بود تشویقت نمی کردم باور کن..این بینش منه..ممکنه خیلی ها خوششون نیاد...به نظر من یه دوستی درست و سالم فوندانسیون یه ازدواج خوب هست..اما نه اون که زن داره..نه تو که رابطه رو تا جایی پیش بردی که حالا مجبوری بری دکتر واسه ترمیم. این باشه درس عبرت خودت که هیچ وقت دوستیتو تا پای این طور رابطه ها نکشونی
سلام عزيزززززم:104:
واي واقعا نميدوني چقدر خوشحال شدم ازينكه تمومش كردي
فقط حواست باشه دربرابر هر چه كه باعث بشه به سمتش برگردي فقط و فقط مقاومت كن
لطفا شماره تو عوض كن كه نتونه زنگ بزنه
اين متن زير از آقاي sci هستش
بازم هر لينك مفيدي پيدا كنم برات ميذارم
خودمم تا تهش كنارتم
فقط رو سفيدمون كن مينا:43:
آقاي sci عزيز:
به نظرم فعلا اون رابطه رو بطور كامل فراموش كنيد و تمركز زدايي كنيد، بي شك تمركز زدايي شما موجب خواهد شد كه دوره سوگ رو ساده تر بگذرونيد. شما يك دوره سوگ خواهيد داشت كه تا حدود 6 ماه الي 9 ماه طول مي كشه... طي اين مدت اتفاقات متفاوتي خواهد افتاد كه اگر بدانيد مي توانيد آگاهانه برخورد كنيد، مسلما ابتدا شما از قطع رابطه هم خوشحال و هم ناراحتيد، به اين دوره كمون سوگ مي گوييم، بعد از آن شما دلتنگيد، بعد به شدت اندوهگين خواهيد بود، اين اتفاقات موجب مي شود كه يكي از شما دو نفر، به سمت ديگري برگرديد! اگر اين برگشت جواب مثبت داده شود، رابطه مجددا برقرار خواهد شد! اگر جواب مثبت داده نشود... يك افسردگي سطحي كوتاه مدت، و سپس يك عصبانيت و يك دوره افسردگي ديگر خواهيد داشت كه به بي تفاوتي و فراموشي ختم مي شود. اين دوره اي كه براي شما گفتم يك دوره سوگ كامل است كه موجبات استرس شما رو فراهم كرده. هر دوره اي كه مي گذرانيد با مرور خاطرات گذشته و پشيماني و خوشحالي همراه است. پس از اين تفكرات بواسطه روشهاي مراقبت از خود دوري كنيد.
خيلي مراقب خودت باش
دوره حساسيه
اما ميگذره
به خدا توكل كن و رابطه تو باهاش قويتر كن ، احساس بهتري خواهي داشت
عين بچه ها برات ذوق زده شدم
واقعا دختر قوي هستي كه اون رابطه رو قطع كردي
سعي كن بهش فكر نكني
همه يادگاري ها و هداياشو از خودت دور كن
همه راه هاي ارتباطي رو قطع كن
راستي منم توي تركم:D
ميتونيم با هم اين دوره رو پشت سر بذاريم
فقط تو رو خدا به اون رابطه بر نگرد
خیلی خوشحال شدم مینا خانم
دعا می کنم روزهایی سراسر شادی و زیبایی منتظرت باشه
کار بزرگی کردی امیدوارم تا آخر راه همینطور محکم و با اراده بری جلو
یا حق:72:
بهتون تبریک میگم واسه تصمیم خوبتون
فقط در مورد اون تیکه از حرفتون که گفتید نوبت گرفتید واسه ترمیم ، خربزه خوردی نمیخوای پای لرزش بشینی ؟!
فردا به شوهر آیندت میخوای بگی تا حالا با کسی رابطه نداشتی و اونم به پاکدامنیت افتخار کنه ؟ عذاب وجدان نمیگیری ؟؟
میدونم به احتمال زیاد پستم حذف میشه ، ولی به نظرم کار درستی نیست ، این حقو واسه شریک زندگی آیندت قائل باش که حقیقتو در موردت بدونه ، زندگیتو با دروغ شروع نکن که چیزی غیر عذاب وجدان و ترس از رو شدن حقیقت برات نداره !
صادقانه مشکلتو به همسر آیندت بگو و این اعتماد رو بهش بده که از کارای گذشتت پشیمونی !
آفـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــرین:104:واقعا خوشحال شدم عزیزم:310::227::227::227::
خیلی کار خوبی کردی
یه ناراحتی های اون توجه نکن خیلی ناراحت باشه سریع و بدون درنگ مطمئن باش یه سرگرمی تازه پیدا میکنه میره خونش با بچه هاش خوشگذرونی میکنه پس به اون اصلا و ابدا فک نکن
فقط فقط خودت رو برا یه زندگی خیلی خوب حاضر کن
ما بچه های فنی خیلی قوی هستیم یادت باشه اینو.خودشم دانشکدمون پر پسرهای لایق که امکان ازدواج خیلی خوب باهاشون رو داری
چرا خودت رو اذیت میکنی خوشگلم؟؟؟خدا حتما یه قسمت خوب برات رقم زده مطمئن باش:227::43::43:
وقتی خیلی دلتنگی فشار آرود برات فقط یه وضو و دو رکعت نماز آرومت میکنه قول میدم بهت هیچ سنگ صبوری بهتر از خدا نیست
:323::323:
الان لازم نیست به این موضوع فکر کنی که می خوای بگی یا نه. چیکار می خوای بکنی و ...نقل قول:
نوشته اصلی توسط mm1
فعلا سعی کن این مرحله را پشت سر بگذاری. بعد راجع بهش تصمیم می گیری.
یک تاپیک هم در این مورد هست که حالا وقتی این مرحله را رد کردی می ری اون تاپیک را می خونی و تصمیم می گیری.
الان فقط محکم باش. امتحانهات که تمام شد برگرد پیش پدر مادرت. اونجا نمون که یه وقت اشتباه کنی و برگردی.
اون آقا هم اگر واقعا شما را دوست داره، باید کمکت کنه که تموم بشه، نه این که بیاد پشت در خوابگاه بایسته و تو را اذیت کنه.
چرا شما سعی نمیکنید این زندگی نپاشه همه میخوان بپاشونن این زندگی را شاید دوستش د اره که میاد پشت خوابگاه ببین اگه میتونی ببینش وبا اون صحبت کن
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط ali.amamverdi
دوست عزیز ، بهتره تاپیک قبلی ایشون رو بخونی
چه شدي پس مينا خانوم؟
خوبي؟
سلام داغونم...داغون ترازاونکه فکرشوهم بکنید...امروزخودزنی کردم..دستمو سوزوندم....حالم بده..دست ودلم به درس نمدونم جکار کنم
خدا بهت صبر بده تا بتونی تحمل کنی این دوره رونقل قول:
نوشته اصلی توسط mina_bushehr
می دونم خیلیییییییی سخته اما تو می تونی مثل خیلی از بچه های این سایت
مطمئن هستم از این امتحان سر بلند میای بیرون
فقط صبر داشته باش
اگه گریه آرومت می کنه گریه کن حسابی گریه کن تا آروم شی اما بر نگرد به رابطه قبلی
موفق و سربلند باشی:72:
سلام مینا جان
میدونم داغونی و طبیعیه
اما خودزنی ممنوع! باید به خودت کمک کنی
بگو ببینم این روزها چه میکنی؟
برنامه ت چیه؟
نکنه مدام یه جا میشینی و بهش فکر میکنی که نتیجه اش شده خودزنی؟
پست قبلیم که صحبت های آقای sci رو نوشته بودم خوندی؟
هنوز بهت زنگ میزنه؟
کمی توضیح بده تا دوستان راهنماییت کنن
به قول دوستی تو کاری رو انجام دادی که هر کسی جرئتشو نداره
پس تا تهش ادامه بده و بدون که موفق میشی:72::104:
این چند روز که نبودی خیلی تو فکرت بودم
باور کن که فراموش کردن یک عشق بی سرانجام می تونه خیلی راحت باشه.
جریان زیر یک مثال واقعی برای جمله بالا است:
"یکی از دوستان صمیمی من 6 سال عاشق پسری بود. از اون 6 سال فقط یک سالش رو کمابیش با هم بودند و پسره یهو غیبش زد و دوستم 5 سال برای آدمی که اصلا معلوم نبود کجاست هر شب اشک می ریخت. تو اون 5 سال تمام خواستگارا و پیشنهادهای دوستی رو رد می کرد.
انقدر اون پسر رو دوست داشت که رشته مورد علاقه اون پسر رو (که خودش نتوانسته بود قبول شه) تو بهترین دانشگاه کشور قبول شد. چون اون پسر به گیتار زدن علاقه داشت رفت و به طور حرفه ای گیتار زدن و یاد گرفت و خلاصه همه زندگیش رو خواسته های پسری بنا شده بود که اصلا معلوم نبود کجاست.
بعد از 5 سال این دختر یک خواستگار پیدا کرد که همکلاسی اش بود و انقدر عاشق دوستم شده بود که همه عالم و آدم فهمیده بودند. دوست من هم چون می خواست این پسر رو از سر باز کنه بهش جریان عشق گمشده اش و گفت.
پسره به خاطر عشقی که به دوستم داشت تصمیم می گیره تا عشق دوستم و پیدا کنه و به قول معروف دستشون و تو دست هم بگذاره
و این کار و هم می کنه( از طریق آشنایی که تو مخابرات داشته)
خلاصه پسره که جریان و می فهمه و همینطور شرایط دوستم و می بینه که حالا دانشجوی بهترین دانشگاه تو یکی از بهترین رشته ها (که آرزوی پسره بوده) است و شرایط دیگه اش هم خیلی خوب است با دوستم قرار می گذاره.
اونا یکی دوبار با هم قرار می گذارند. اون موقع دوستم رو ابرها بود از خوشحالی
بعد یکی دوتا قرار پسره به دوستم پیشنهاد سکس می ده
دوستم آدم مذهبی نبود. اما این پیشنهاد پسر انقدر برایش گرون تموم شد که تصمیم گرفت رابطه اش و قطع کنه
می دونی کسی که 6 سال شب و روزش رو با عشق به یک نفر گذرونده بود، چطوری عشقش رو فراموش کرد؟
یک روز با خودش تصمیم گرفت که همه چیز رو یکباره تموم کنه:
همه خاطرات و یادگاری ها رو برد بیرون و یه جای پرت ریخت دور
موبایلش و خاموش کرد
بعد چند تا فیلم ویدیویی گرفت و با کلی هله هوله رفت خونه
چند روز پشت سر هم فقط فیلم دید و هله هوله خورد و نگذاشت فکرش سمت عشق و عاشقی بره
یک هفته بعد با دوستایش(ما) به اردوی دانشجویی رفتند و بعد هم امتحانات شروع شد و تحویل پروژه ها و ...
بعد از 2 ماه دوستم با پسر دیگه ای آشنا شد. اون پسر الان شوهرشه و با هم خیلی خوشبختند
ببخشید اگه طولانی شد. ولی این جریان واقعی رو برایت تعریف کردم تا بدونی همه چیز به یک تصمیم قاطع بستگی داره
سلام روزا همش تو خابگاهم به درودیوار نگاه میکنم هیچکی تو اتاق نیست همه رفتن خونه ولی من نمیتونم برم چون دق میکنم....هنوزبهم زنگ میزنه...یکی دوبار جواب دادم گفتم که بهم زنگ نزن....گفت بخاطر تو شباخونم نمیرم و همش خونه خودمونم و با لباسام شباشو صبح میکنه...سرکارهم نمیره..همه چی واسش پوچ شده.....خانمش هم بهم زنگ زده و کلی حرف بارم کرد که باعث شدی شوهرم دیگه خونه نیاد .....
سلام عزیزم
لطفا یا گوشیتو خاموش کن یا به هیچ عنوان جواب نده
ببین مینا جان "به هیچ عنوان"
اصلا هم انقدر خودتو توی خوابگاه حبس نکن
زندگی روزمره تو ترک نکن
حتما برو و قدم هم بزن
آروم میشی
این روزا باید حسابی مراقب خودت باشی
به آینده روشنی که اگه مقاومت کنی در انتظارته فکر کن
باز هم ادامه بده
باور کن این درد همیشگی نیست و به مرور زمان کمتر میشه و خوب خوب میشی
لطفا لطفا لطفا اون رابطه رو با تمام وجود تموم شده بدون
اصلا دلت براش نسوزه
اون هم یه مدت سختشه و بعد خوب میشه
باور کن کاری که کردی به نفع اون هست
سرتو با خوندن درسهات و مقالات مفید این سایت گرم کن
خودتو مشغول کن که زمان زودتر بگذره و بهش فکر نکنی
برات دعا میکنم
دلم واسش تنگ شده.خیلی دلتنگشم.........تنهاهمدمم شده این سایت وقلم وکاغذ..احساس پوچی میکنم....احساس ناامیدی.مرگ.نمدونم چ کنم از فکرش بیام بیرون.هرکارمیکنم نمیشه...همش تو ذهنمه همش حرفاشتو گوشمه....دلم اغوششومیخواد.دلتنگشم
ميدونم مينا جان
طبيعيه
دركت ميكنم
منم دلتنگي ميكنم اما احساس پوچي نبايد داشته باشي
زندگي هميشه جريان داره
داري به سمت يه زندگي بهتر ميري
مقاومت كن
ميگذره
مینا جان من نمی خواستم واسه این رابطه ات پستی بزارم اما دلم نیومد من به عنوان فردی کع تجربه این زندگی رو در نزدیک ترین کسم داشتم بهت می گم.نکن این کار رو . تو رو خدا گول نخور . خطت رو عوض کن به خانوادهات هم بگو افتاد تو چاه چه می دونم از این حرف ها .
عزیزم هر وقت فکرش اومد سراعت بیا تو این سایت در دو دل کن .
راستش نمی دونم حرفم تا چه حد درسته اما به پسر های دانشگاهت فرصت بده که اگه کسی بهت علاقه داره بیاد جلو .تو فقط احساس کمبود عاطفی داری الان به خدا این کمبود با فرد دیگه ای هم پر میشه . درست رو بخون فکر نکن این فرد الین و آخرین برای توء . به خدا که نیست. مینا به خدا پناه ببر . اون تو رو دوست داشته که الان در این موقعیتی به شیطان مجال جولان نده .
موفق باشی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sare jo0on
sarejoon اميدوارم جسارت منو ببخشيد
اما اينكار درست نيست مينا جان
به هيچ عنوان وارد رابطه ديگه اي نشو
مخصوصا الان
الان فقط مراقب خودت باش
خيلي مراقب خودت باش
رویای صداقت منظورم نبود که الان بره با کس دیگه دوست بشه . می دونید معمولا مشکل این افراد اینه که فکر می کنند این فرد تنها فردیه که اون ها رو دوست داره و بعد اون ها کسی وجود نداره . منظورم این بود این فرصت رو بده که بفهمه که برای اون هیچ وقت پایانی درمورد این قضیه وجود نداره و بعد به آرامش رسیدن در این موضوع بتونه منطقی با کس خیلی بهتر از این آقا ازدواج کنه . شاید هم نظرم اشتباه باشه . در هر حال ممنون که تصحیح کردید حرفم رو
واسم دعاکنید.بتونم با نبودش کناربیام..
اونقدر بعدها از اينكارت راضي ميشي كه خدا ميدونه
شما تحمل كن ، ما هم برات دعا ميكنيم.
شك نكن كه كار درستي كردي.
نه من ونه خانوادم پسردانشجورو قبول نداریم و باید همسرایندم حداقل 8سال ازم بزرگترباشه.من تابحال با پسردانشگاه حرف هم نزدم چ برسه دوستی.چون فقط ابرو ادمو میبرن و ققصدشون سو استفادست
من تازه عضو شدم ، ولي با خوندن مشكلايي كه بوده و الان بهترين تصميم كرفتي خيلي خوشحال شدم اين روزهاي سخت هم ميكذره
تمام راه هاي ارتباطي روي اين آدم و همسرشو ببند.
اين آدم عشقش دوام نداره.....
هوسه....
هوس
هوس
با قطعيت ميگم. تو نباشي يكسال ديگه ميره سراغ يكي ديگه ... كسيكه خيانت كرد بازهم ميكنه.اگر هم نكرد رفتارهاي بد ديگه اي خواهد داشت كه عاصيت كنه.
اين وبلاگو بخون:
عسل تلخ عسل شيرين
نويسنده وبلاگ سه سال با مردي زن دار كه يه بچه هم داشته دوست بوده (با هم همه جوره بودند حتي مسافرت مي رفتن و .... اما خانواده اش خبر نداشته) بعد سه سال جهنمي و پر از آبرو ريزي و دعوا و كتك كاري و.... همسر اول مرده ازش جدا ميشه. و بعد از يكسال كه اين عسل خانوم دوست پسرشو رها كرده ، دوست پسرش مياد پيداش ميكنه و با هم ازدواج مي كنن. اين خانم آلان مستقيم و غير مستقيم داره از زندگي الانش مي ناله.خيلي از رفتارهاي همسرشو تاييد نمي كنه. اون عشق آسماني كه بينشون بوده، جاشو داده به گله و گله گزاري و.....
به نظر من تو فقط الان مثل يه معتادي كه داره درد خروج زهر مواد رو تحمل ميكنه بايد درد رو به جون بخري تا از زهر اون رابطه پاك بشي.
حيفه دختري و نجابتت نيست كه به پاي هوس هاي يك فرد متاهل تباه بشه؟!!!!
اخه این چه دیدی هست که تو راجع به پسرهای دانشگاه یا اطرافت داری؟ دختر خوب همرو با یه چوب نرون...همه قصدشون سواستفاده نیست.. وقتی یه نفر درست بیاد جلو چرا باید باید انگ سواستفاده بهش بزنی؟ اون اقا که بیشتر سو استفاده کرده ...دورو برتو شلوغ کن به یادش نیفتی...بعدم دیدتو عوض کن به خدا اینجوریام نیست..چرا باید یه پسر دانشجو هم نسل و هم سن تو گرگ تر از اون اقای زن و بچه دار باشه؟؟!! نه به همه کامل اعتماد کن نه راجع به ادمای اطرافت انقدر بی اعتماد باش.
من هرجه پسراومده تو دانشگاه بهم پيشنهاد ازداج هم كه داده هدفش فقط سكس بوده....همه پسراي دانشگاه فقط قصدشون اينه كه با يه دخترزمان دانشجويي عشق و حال كنن بعدش هم پسري كه همسن من باشه تكيه گاه محكمي واسم نميشه....من يكي رو ميخوام كه 7 سال بزرگترم باشه و بتونم تكيه كنم بهش نه يه بچه سوسول!
حالا راجع به اين قضيه بعدا مطالعه كن و به يه نتيجه درست برس.
مينا جان هدفت از اين تاپيكي كه زدي چيه ؟
هيچي از خودت نمينويسي
به حرف هيشكي هم گوش نميدي
جدي جدي پست ها رو ميخوني؟
دختر خوب ! اگه به این موضوع فکر کنی که در صورت ادامه رابطه با این آقا..... زندگیت به فلاکت و بدبختی کشیده میشه....هرگز جواب تلفناشو نمیدی.
میدونی وقتی نفرین یه نفر پشت زندگیت باشه چیمیشه؟ همش تو زندگی زجر میکشی....
اگه دلت میخواد انواع و اقسام مصیبت ها رو به تن بخری و در آخر پشیمون بشی خط موبایلتو عوض نکن خوب!
آدم خیانتکار خیانتکاره. به شما هم وفا نمیکنه. نفرین همسرشم پشت زندگیتون خواهد بود!
سیم کارتت رو بشکن- یکم به خودتت بیا.
اره.راهنمايي ميخوام..يكم بهترشدم اما دلم به درس نميره..هركارميكنم نمتونم درس بخونم..شنبه امتحانمه اما من هيچي نخوندم ..كلافه شدم.نميتونم خطمو عوض كنم اونم هي زنگ ميزنه ايقد گريه ميكنم و خود زني ميكنم كه زنگ نزن اما بدتر ميزنه به دوستام زنگ ميزنه كه منو بيارن بيرون خابگاه تا ببينم...ميگه نگرانمه...بهم ميگه بيا توبغلم تا اروم بشي..بتوني درس بخوني منم بتونم كار كنم.ميگه بيا اروم اروم از هم جدا بشيم يهويي داغون ميشيم
مينا نكن ، جوابشو نده، خطت رو عوض نميكني لا اقل جوابشو نده و پيامشو نخون
چند بار جواب ندي،ديگه خودش زنگ نميزنه
لطفا نه دلت به حالش بسوزه ، نه نگرانش باش(اين ها حسايي بود كه منم داشتم ، اما باهاش مقابله كردم )
الان من بعد از گذشت ٣١روز احساس بهتري دارم.
تو هم تحمل كن، مطمئن باش يه هفته ديگه به مراتب حالت بهتره.
اون آغوش مال تو نيست كه بخواي اونجا آروم شي.
نبينش و به دوستات هم بگو جوابشو ندن
اينكه ميتونه يا نميتونه كار كنه،مشكل تو نيست،مشكل خودشه، اون هم بايد سهم خودشو از اين اشتباه بپذيره،معلومه از اينكه يه دختر جوون رو از دست داده ناراحته،به هر حال كدوم مردي از همچين چيزي بدش مياد؟
اما الان تو فقط مسئول خودتي ، نه اون
پس پاشو برو كمي به خودت برس،يه دوش بگير كه آرومتر شي،يه چيزي بخور،بعد بيا درستو بخون.
زمان رو واسه درس و زندگي از دست نده كه بعدا پشيمون ميشي.
پاشو دختر گل
زندگيتو بكن...
اربعينه
از اباعبدلله كمك بگير[color=#006400]
راستي اين جدايي ها آروم آروم نداره
يك دفعه، صريح و قاطعانه و كامل بايد تموم شه.