سلام
من 25 سالمه و 4 ساله که با یه پسر 18 ساله رابطه دارم و قصد داریم 4 سال دیگه با هم ازدواج کنیم.خانواده من مشکلی ندارند ولی بابای اون خیلی سختگیره.به نظر شما چیکار کنم؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
من 25 سالمه و 4 ساله که با یه پسر 18 ساله رابطه دارم و قصد داریم 4 سال دیگه با هم ازدواج کنیم.خانواده من مشکلی ندارند ولی بابای اون خیلی سختگیره.به نظر شما چیکار کنم؟
یعنی وقتی 21 سالت بود با یک پسر بچه 14 ساله دوست شدی؟؟ :303:
چهار سال دیگه شما می شه 29 سالت. کلی از فرصتهای ازدواجت را از دست می دی.
اون می شه 22 سالش و اول راه ازدواج.
مخالفت خانواده اش هم که بزرگترین مشکل سر راه است.
تا دیر نشده رابطه را تمامش کن.
تمومش کن
فقط همین
در مورد موضوعی که مطرح کرده بودم میخواستم بگم من توکلم به خداست و راضی ام به رضای خدا و اگه خواستگار خوبی پیدا بشه ازدواج میکنم و خودم رو پایبند به اون نکردم ولی اگه تا 4 سال دیگه مورد خوبی پیدا نشد آیا ازدواج ما به علت این اختلاف سن مشکل داره؟
دوست عزيز شما مي خواين چهار سال پسر مردم رو نگه داري تا اگه خواستگاري گيرت نيومد يكي رو داشته باشي؟!!!!!
فقط مي تونم بگم متاسفم...
تو اين زمان كه يك پسر ٢٥ ساله مثل بچه فكر مي كنه ديگه از كسي كه ٧ سال از شما كوچيكتره چه توقعي مي تونيد داشته باشين.
آن را كه عيانست چه حاجت به بيانست
خواهشا در همان تاپيك قبليتون هم بحث را ادامه بديد.
سلام دوست عزیز شما 25 سالتونه
اما خیلی از سنتون پایین تر فکر میکنید شایدم دلیلش احساسی بودن باشد
این رابطه حتی برای ازداوج هم غیره منطقی بوده .:305: فاصله سنی آقا پسر خیلی
بیشتر بوده . میشد با یکی دوسالش کنار اومد اما 7 سال کوچکتر خیلی زیاده
شما در حال حاضر شرایط ازدواج خوبی را دارید چرا باید4 سال صبر کنید آیا بیاید به خواستگاری تان یا
خیر .
بهتر است منطقی به این رابطه نگاه کنید اینگونه ازدواج با مشکلاتی همراه است
شما یه جورای باید برای همسرتون مادری کنید نه همسر اوباشید این درسته . خیر
بیشتر و بهتر عاقلانه تصمیم بگیرید .
من دوستی داشتم که با خانمها زیادی رابطه برقرار میکرد یک روز بهش گفتم آقای xچرا اینکارهارو میکنی تو یه دختر
خوشگل داری همیشه ام عکسش تو کیفته متاهلم که هستی چه نیازی داری .
گفت بیا یک روز منزلمون خودت متوجه میشی .
باخودم گفتم شاید مشکلی چیزی داره .روزی رفتم منزلشون یه خانمی رو دیدم که بچه بغل رفت منزلشون و دوستم اومد جلوی درب گفتم فلانی من نیام خونتون گفت چرا گفتم مادرت خونه هست من روم نمیشه .
خجالت کشید سرخ شد .گفتش بخاطر همین گفتم بیای تا خودت ببینی .
بله خانمشون از دوست من بزرگتر بودن طوری که هرکسی نگاه میکرد میگفتند مادرشه
حتی به خرید میرفتند فروشد میگفت خانم به پسرتون بگید بیاد این لباس رو تن بزنه . خوب شما جای اون خانم
چه حالی بهتون دست میده .
نمیخوام بگم همه ازدواجهای که فاصله سنی زیادی دارند سرانجام به اینجا ختم میشه . این یک نمونه بود
صدها نمونه وجود داره .
من نمیخوام اونو نگه دارم خودش میگه اگه مورد خوب برات پیدا شد ازدواج کن که اگه نتونستیم به هم برسیم ضربه نخورده باشینقل قول:
نوشته اصلی توسط shb4924
حالا او يك چيزي از روي بچگي مي گه شما چرا اين قدر جدي مي گيريد؟اگر همين طور ادامه بديد اون شخص علاقش به شما بيشتر مي شه...پس بهتره هر چي زودتر اين رابطه تموم بشه... اين رابطه از همون نبايد به وجود اومد و الان كه ديگه كار از كار گذشته بهترين راه اينه كه رابطه رو قطع كني
كمي به خودت بيا و با خودت فكركن...ايا مي توني با بچه بازي همسر ايندت كنار بياي؟
همينطوريشم ميان مي نويسن كه احساس مي كنند شوهرشون بچست... حالا شوهره ٥،٦ سال هم بزرگتره و ٢٥،٢٦سالشه.كمي فكر كن ببين ايا اين تصميمي كه مي خواي بگيري درسته؟
سلام
طرز فکر و پختگی و بلوغ فکری در آقایون و خانم ها 6 سال با هم اختلاف داره.یعنی یه آقای 30ساله سطح فکریش و توقعاتش در حد یه خانم 24 ساله است!تفاوت سن به تکلیف رسیدن و واجب شدن فرایض دینی تو خانم ها و آقایون هم به همین دلیل بلوغ فکری سریعتر در خانم هاست
مطابق این فرمول اختلاف برای شما میشه 7+6 یعنی 13 سال!یعنی شما به لحاظ درک و فهم و قدرت تشخیص درواقع 13 سال از ایشون بزرگترید!علاوه بر اینها تمام خانم ها با گذشت زندگی و مراحل مختلف به خصوص بعد از زایمان چهره شون چند سال بزرگتر نشون میده و وقتی اختلاف سنی تا این حد زیاد باشه علاوه بر طعنه و نیش و کنایه های بقیه ممکنه اتفاقاتی مثله مثالی که آقای پدربزرگ آوردن هم بیفته
ترانه جون درست میگن، البته این اختلاف هرچی به 30 سالگی نزدیک بشیم کمتر میشه و همون حد نمیمونه. چونکه با بالا رفتن سن دیگه شخصیت آدم شکل می گیره و یه آقای 30 ساله دیگه با یه خانوم 27 تا 30 ساله برابری می کنه و از 35 سالگی به بعد دیگه همسطح میشن
یه پسر 18 ساله هنوز نمیدونه از زندگی چی میخواد. معیاراش چیه. این پسر وقتی بزرگتر بشه به شما میگه من اونموقع بچه بودم نمیفهمیدم، الآن تازه میفهمم چه جور آدمی رو دوست دارم و خیلی راحت شمارو کنار میزنه
يك پسر ١٨ تو اين زمونه وااااااااقعا بچست.مگر در موارد خيلي استثنا.
يعني من به شخصه خودم حاضر نيستم با شخصي هم سنم ازدواج كنم چه برسه هفت سال كوچكتر.من مطمئنم ديگه خودت مي دوني رابطه در اين شرايط اشتباهه...اميدوارم بهترين تصميم رو بگيري.توكلت بر خدا باشه و اين رابطه رو هر چه زودتر تمومش كن.به خاطر هر دوتون نه فقط به خاطر شما:72:
تا 4 سال دیگه که ایشون تازه میشن 22 ساله، بله این اختلاف سن مشکل سازه. اگه میتونید صبر کنید تا ایشون 30 ساله بشن و به ثبات برسن. اونموقع دیگه مشکلی پیش نمیاد. میتونید صبر کنید؟!نقل قول:
نوشته اصلی توسط shb4924
از کجا مطمئنید تا 4 سال دیگه اخلاقا و نگرشهای شما دو نفر تغییری نمی کنه؟ تو این سنین آدم همش در حال تحوله. اگه ازدواج بکنید همین تغییر و تحول در افکار میتونه زندیگتونو بپاشه و اگه صبر کنید بازم همینطور
ببخشید پدربزرگ پستتونو الآن دیدم
سلام.
من فقط یه سئوال دارم شما در سن 21سالگی چطور توجه تون به پسر 14ساله جلب شد؟یعنی شما مثلا دانشجو و اون محصل؟!!!!!!!!!!!
واقعا چه جوری؟
سلام دوست خوبم.من نمیخام بگم چطور نظرت به یه پسر بچه جلب شده چون خودم یه مورد رو دارم تو نزدیکانم که خانوم در 25 سالگی شدیدا به یه پسر 16ساله علاقمند شده چون واقعا اون پسر رفتارایه خاص و دوست داشتنی ای داره.الان اون خانوم 30 سالشه و یکساله که با اون پسر قطع رابطه کرد(به این دلیل که فهمید اشتباه کرده و موقعیتایه خوبشو از دست داده)حالا بعد از یکسال که هیچ موردی برای ازدواج پیش نیومد دوباره اون پسر برگشته و میگه تو که ازدواج نکردی بیا با هم باشیم و اون دختر هم هنوز عاشقه و دوباره رابطه شروع شده.اینا همه در حالیه که پسره به فکر ازدواجه واسه خودش و خواستگاری دختر داییشم رفته.این وسط این دختر 30 ساله فقط یه بازیچست دست اون پسر.
به نظر من داری آیندتو خراب میکنی.همونطور که دوستای دیگه گفتن اون پسر هنوز تصمیمی برای آیندش نداره.شما سنت میگذره و شرایط ازدواجت از دست میره اما اون تازه اول راهه و میخاد پا به سن ازدواج بزاره.
از طرفی هم باید بگم مطمئن باش دیدتون خیلی خیلی خیلی با هم متفاوته و اصلا کار درستی نیست.
تمومش کن و به فکر خودت باش دوست خوبم
زندگیتو خراب نکن
دختر 30 ساله (احتمالا 35 سال از نظر عقلی) بازیچه دست یک پسر 20 ساله؟ شایدم خانومها اصلا فریب خور هستند!! مثلا پیرزن 70 ساله بازیچه دست یک پسر بچه 4 ساله! :311: از مظلوم نمایی چی عایدتون شده؟
سلام
شما 30 ساله پسر 23 ساله تازه از دانشگاه آمده بیرون
تو 23 سالگی میره سربازی برمیگرده شده 25 ساله و شما 32 ساله
اگه نخواد ادامه تحصیل بده (که احتمال زیاد ادامه تحصیل می ده) باید بره دنبال کار
فعلا نه پول داره نه مسکن یعنی صفر
5سال طول بکشه شرایط ازدواج مثل کار, خونه, ماشین, مقداری پول برای ازدواج فراهم کنه میشه 30 ساله اینها در شرایطی هست که نخواد بری ارشد درس بخونه و شما اون موقعه 37 ساله هستید
اصلا قابل قبول هست؟
یه پسر 30 ساله با یه دختر 37 ساله
شرایط بچه دار شدن هم باید در نظر بگیرید 37 سال واقعا زمان خوبی برای بچه دار شدن هست؟
دوسته عزیز نه همه خانومها فریب خور هستند نه کسی قصد مظلوم نمایی داره.خاستم خصلت اکثر پسرهارو بگم که فقط و فقط خودشون رو در نظر میگیرن.اون پسر هیچوقت به این دختر فکر نمیکنه که موقعیتهای ازدواجش رو داره از دست میده.خاستم به این خانوم که همجنسه خودمه بگم که بازیچه نشه.در ضمن اون خانومه 30 ساله یکی از نزدیکترین کسانمه که متاسفانه بخاطر زبون بازی های یه پسر 21 ساله زندگیشو داره به باد میده و به حرف هیچکس هم توجهی نداره(اینجور وقتا هر دو نفر میگن کاره دله و سن و سال نمیشناسه.در صورتی که خانوم از نظر عاطفی کاملا درگیره ولی آقا فقط قصده سواستفاده و سرگرمی داره)نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehran21
کسی که من باهاش رابطه دارم اصلا بچه نیست . تو مدت چهار سال که باهاش بودم خیلی چیزا ازش یاد گرفتمو هیچ وقت اونو از خودم کوچکتر ندونستم خیلی پسر آقا و با شخصیت و با غیرت و خانواده دوستی هست و همین الان هم از نظر مادی همه شرایط ازدواج رو داره .هر چند من اونو فقط به خاطر خودش و خانواده خوبش و وفاداری و مسئولیت پذیریش میخوام.اون میگه من عاشقتم ولی نمیخوام زندگیتو به خاطر من تباه کنی و دلم میخواد خوشبخت بشی حتی اگه کسی جز من باشه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط شارلوت
به نظر من مشکلاتی که شما در زندگی آینده با آن مواجه خواهید بود بسیار زیاد است. مهمترین مسئله جذابیت جنسی دختران است که پسری که بگوید برای من مهم نیست یا گرم است یا دروغ می گوید! دختر در سن 45 سالگی که قرار میگیرد دارای کمترین جاذبه جنسی می شود و پسر در سن 37-8 سالگی بالاترین جاذبه جنسی را دارد. حرکت شما چیزی شبیه انتحار است.
بهتره واقع بین باشید! همین شما خانومها به موقعش که برسه می گید خانومها از لحاظ سن عقلی 5-6 سال جلوتر هستند و....نقل قول:
نوشته اصلی توسط شارلوت
من خودم یکی از کسانی هستم که به شدت از رفتار خاصی از بانوان گرامی به نام در آب نمک خواباندن که اکنون بسیار متداول شده است و یک جوری اپیدمی هست ضربه خوردم و هنوز هم عوارض روحی وحشتناک آن را تجربه می کنم. شما داری مظلوم نمایی می کنی! پسر 16 ساله ای که هنوز پشت لبش سبز نشده و بتونه مخ دختر 27-8 ساله رو به کار بگیره خداییش نوبل داره!
دوست عزیز،
پسرها وقتی می گن منتظر بمون و .... بعدش می زنن زیرش. این که بهت گفته منتظر نباش و اگه موردی بود ازدواج کن.
وقتی شما در یک رابطه دوستی هستی، احتمال خواستگار پیدا شدن و بعد از اون ازدواج برات خیلی کمه.
پس از این رابطه بیا بیرون و به فکر زندگی خودت باش.
فردا بهت می گه من که گفتم ازدواج کن. تو که می دونستی پدر مادرم مخالفن. من 25 سالمه و می تونم با یه دختر 18 ساله ازدواح کنم چرا با یک دختر 32 ساله؟ و ..........................
:305:؟؟؟؟؟
سلام عزیزم. امیدوارم خوب باشی.
من دختری هستم که 7 ساله با پسری دوسته که 8 سال از خودش کوچیکتره. بله . . درست فهمیدین. من وقتی 26 سالم بود با پسری دوست شدم که 18 سالش بود. اون موقع من درسم رو تموم کرده بودم. ولی اون حتی دانشگاه هم نرفته بود.
بگذارید از اول بگم. . در واقع اون همیشه دوست داشت با دختری ازدواج کنه که از خودش بزرگتر باشه. و من همیشه دوست داشتم با پسری ازدواج کنم که از خودم کوچکتر باشه. اون پسر خیلی عاقل ( تقریبا عقل یه پسر 24 ساله رو داشت وقتی 18 سالش بود) مودب ، متشخص و کاری بود. آینده نگر و نکته سنج بود. خلاصه . . همونی بود که من می خواستم. و من به گفته اون چیزی بالاتر از اونی بودم که اون در نظر داشت. و این رابطه شروع شد.
طی این 7 سال ساجد سربازی رفت، یه کار شروع کرد. . سرمایه خوبی جمع کرد و یه شرکت مهندسی زد ، البته یه رشته مهندسی هم خوند و مهندس شبکه شد. و الان یه خونه توی بهترین جای شهرمون رهن کرد و تا یه ماه دیگه داریم رسما ازدواج می کنیم.
البته بگذارید در مورد 2 تا چیزم بهتون بگم:
1- اوایل آشنایی مون خانواده اون به شدت مخالف بودن ، و البته و صد البته که خودم هم بهشون حق می دادم و الانم می دم. کدوم پدر و مادری راضی می شن بچه شون با 8 سال بزرگتر از خودش ازدواج کنه؟ . . به خاطر همین همیشه تو این 7 سال احترام همه شون رو پیش همسرم نگه داشتم. خانواده خودم هم اول راضی نبودن ، ولی وقتی عشق و علاقه مون رو بهم دیدن دیگه حرفی نزدن. نه از روی اجبار . . الان کاملا راضی هستن پدر و مادرم. و اما پدر و مادر ساجد . . الان که 7 سال گذشته . . . و پدر و مادرش دیدن که ساجد و من چقدر در کنار هم از خیلی لحاظ رشد کردیم . . دیگه مثل قبل مخالف نیستن ، حتی تقریبا چند هفته پیش که ساجد به مامانش گفته که یه ماه بعد می روم باهاش ازدواج کنم مامانش گفته کمی هم سرمایه جمع کن برای خودت. . . امیدوارم همه چی خوب پیش بره.
2. من از اون دخترایی هستم که الان که 31 سالمه ، هر کی بیینه می گه 24 . . 25 سالته. یعنی ژنتیک خانواده ام این جوریه که خیلی جوون تر از سن امون دیده می شویم. دختر خیلی شیطون ، ورجه وورجه کن ، بشاش و شاد، پر انرژی هستم که از رفتارم هیچ کس نمی فهمه این قدر سنم بالاست. و ساجد عاشق شیطنتم بوده و هست.
و ساجد پسری مودب و متین و خیلی آرومی که همیشه عاشق این خصلتاش بودم. در حقیقت می شه گفت یه جورایی همدیگه رو کامل کردیم و به تعدیل رسوندیم.
خوبی رفتار ساجد با اون سن کمش این بود، که هیچوقت تو این همه سال وابسته خانواده اش نبود و از هر لحاظ فکری ، مالی ، عاطفی وابسته خانواده اش نبود. اون یه برادر بزرگتر داره که 5 سال از خودش بزرگتره ، ولی از خیلی جهات وابسته خانواده اشه . نه کار داره ، نه درسش رو تموم کرده و نه هیچی.
حالا شما بودین کدوم رو برای زندگی انتخاب می کردین؟
من خیلی خیلی خیلی راحت خودم و آینده ام رو به ساجد می سپارم که 8 سال از خودم کوچکتره تا به بعضی مردا که از خودم بزرگترن یا هم سنمن. اون قدر تو اطرافیانمون دیدیم که اونایی که با قوانین جامعه ازدواج کردن ولی آخرش چی؟ توی زندگی اشون طلاق خاموش برقراره.
البته این رو هم بهتون بگم ، هر زندگی مشترکی ، هر رابطه دوستی *اصلا* آسون نیست. اگر واقعا بخوای یه رابطه واقعی و محکم داشته باشی باید خیلی از سختی ها رو تحمل کنید تا بتونی اون رابطه رو به نتیجه برسونی.
من توی این 7 سال اون قدر سختی ها رو تحمل کردم تا خودمون رو به اینجا برسونیم که حتی تصورشم براتون محاله. بعضی وقت ها فکر می کنم ما واقعا یه زندگی مشترک داشتیم. چون هیچ وقت رویایی با هم برخورد نکردیم. فقط واقعیت بود و واقعیت. . توی تلخی ها و شادی ها همیشه کنار هم بودیم که البته تلخی اش واقعا زیاد بود.
ولی وقتی فکر می کنم می بینم چقدر با هم رشد کردیم. . حتی من که 8 سال بزرگتر از اون بودم. و باور کنید که اون باعث رشد من شد. اون واقعا عاقلتر از من بود. . و می تونم بگم خوشحالم که دارم همسر اون می شوم. اون هم همین طور.
و امیدوارم بعد از ازدواج هم ، همین طور در کنار هم باعث رشد هم بشیم و تا آخر عمر در کنار هم بمونیم.
دعام کنید.
سلام دوستم.
تو یه تاپیک تاریخ گذشته پست گذاشتی. تاریخ آخرین پست مال چند ماه پیشه و استارتر تاپیک هم چند ماهه به این انجمن سر نزده.
با این حال پستت برای من آموزنده بود.
خلاف قوانین بود، اما خوشحال شدم که نوشتی.
موفق باشی.
به نظر منم این رابطه رو تمام کنید 4 سال دیگه حتی خانواده ش هم اگه راضی بشن ممکنه خودش دیگه شما رو نخواد چون پسر 18 ساله ثبات فکری نداره الان یه چیز میخواد و بعد چیز دیگه چون کلا معیارهاش فرق میکنه البته این فقط در مورد آقایون نیست خانمها هم همینن من خودم 30 سالمه و متاهلم وقتی یاد 10 سال قبل میفتم که چه طرز فکری واسه ازدواج داشتم و چقدر رویایی فکر میکردم خنده م میگیره همه همینطورن و چیزی که مهمه عشق رو نمیشه سر سفره بذاری و بخوری پس شرط کافی نیست با این اوضاع مملکت که همه دو نفره کار میکنن و آخرشم لنگ میزنن باید در مورد ازدواج عاقلانه فکر کنی اگه بخوای روی پای خودت وایسی وگرنه باید دستت جلو خانواده ت و خانواده ایشون دراز باشه که این اصلا خوب نیست بحث 2 روز نیست الکی هم نیست باید با کسی ازدواج کنی که بتونه ساپورتت کنه بشه بهش تکیه کنی نه اینکه اون پشت شما قایم شه اکثر پسرایی که دنبال زن کوچکتر از خودشون هستن واسه اینکه به زنشون تکیه کنن هم از لحاظ مالی و خیلی چیزهای دیگه و وقتی خانم پا تو سن گذاشت و ایشون تازه به چلچلی رسیده دیگه عارشون میشه با خانمشون راه برن میرن سراغ یه دختر جوون . در مورد خانمی هم که گفته شرایطش مثل شماس و خوشبخته اولا ایشون هنوز ازدواج نکرده پس نمیتونی رو حرفشون اتکا کنی اگه 10 سال بعد از ازدواجش بود و همین شرایط رو داشت اونوقت میشه رو حرفش حساب کرد دوما ایشون هنوز بچه دار نشده اونوقت میفهمه که چقدر اختلاف سنی توی چهره ش فاحش میشه. موفق باشی
این تایپیک تاریخ گذشتست! دوستان اگه مشکلی دارن یک تایپیک جدید باز کنن تا مستقلا به مشکلشون پرداخته بشه!
خانم شکوفه کویری ، اگر قرار بود با نظرات و حرف مردم این رابطه رو تموم کنم ، همون سال اول دوستی باید تموم می کردم. ولی این کارو نکردم و هیچ وقت هم نمی کنم.
و مطمئن مطمئن باشید حتی 10 سال بعد ازدواج هم صاحب بچه شدم و هم توی خونه ام خوشبخت با همسرم دارم زندگی می کنم. من بادی نیستم که با این بادها بلرزم. و زندگی مشترک هم چیزی نیست که به خاطر این مسائل زود ولش کرد. زندگی مشترک برای من خیلی با ارزش تر و مقدس تر از این حرفاست.. تا الان براش جنگیدم و نگهش داشتم. تا آخر عمرم براش می جنگم.
این که االان همه با هر بادی که از کنارش می گذره زندگی اش رو ول می کنه و می ره پی کارش. . . این مشکل جامعه است. ولی من از اوناش نیستم.
- - - Updated - - -
در ضمن . . .
نه دست همسرم پیش کسی درازه. نه من . . این همه سال هم صبر کردیم که بتونیم کاملا مستقل بشیم تا به مشکلاتی که شما گفتین بر نخوریم. خیالمم از بابت همسرم خیلی راحته.
راستی . . شما خودتون چی؟ اینقدر که محکم حرفاتون رو زدین و نصیحت کردین و گفتین ازدواج هم کردین، یعنی هیچ مشکلی تو زندگی تون ندارین؟ همه زندگی ها ، چه مشترک ، چه غیر مشترک مشکلاتی دارن. هیچ کس تو این دنیا بی مشکل نیست.
این مسئله که من با چه شرایطی دارم ازدواج می کنم مهم نیست . . مهم اینه که من این مشکلات و چطوری حل کنم که نتیجه خوبی داشته باشه. مگه نه؟ قبلا هم بهتون گفتم خیلی ازدواج ها بودن که شاید خود شما تاییدش کردین، ولی نتیجه خوبی نداشتن.
پس هیچ وقت هیچ چیزی رو 100% نمی شه تایید کرد.
و من تمام سعی ام رو کردم و می کنم که زندگی ام رو نگه دارم. اونم به بهترین نحو احسنت.
زندگی امون و رابطه امون رو ما خودمون خوب یا بدش می کنیم. و من به خودم ایمان دارم.
- - - Updated - - -
سلام ، خوبی عزیزم؟
من یکی از اعضای جدید این تاپیکم. می دونم تاریخش گذشته ، ولی دوست دارم یه چیزی رو بهت بگم.
اینو بدون که آدما از خیلی لحاظا با هم فرق دارن. . از لحاظ رفتاری ، گفتاری ، فرهنگی و . . . حتی انتخاب هر چیزی. خوب می دونی که سلیقه خرید لباس و کیف و کفش و تغذیه هر فردی به فرد دیگه فرق می کنه. . این قانون در انتخاب همسر هم همین طوره.
من خودم 31 سالمه. همیشه از بچگی ام دوست داشتم با کسی که از خودم کوچیکتره ازدواج کنم. الانم دارم همین کارو می کنم. یه ماه بعد با کسی که 8 سال از خودم کوچکتره دارم ازدواج می کنم و خیلی هم راضی ام. در حالی که خواهر کوچکترم که 29 سالشه از پسری که کوچکتر از خودش باشه چندشش می شه ، می گه نمی تونم بهش تکیه کنم. احساس بدی بهم دست می ده . ولی من اونطوری نیستم. خیلی راحت خودم و آینده ام رو میتونم بهش بشمارم. چون هز چیزی رو که یه مرد کامل باید داشته باشه رو داره. در حالی که دوستم که 30 سالشه ، پسری رو برای ازدواج دوست داره که 11 سال ازش بزرگتر باشه ، دختر دایی ام هم این طور بود. دوست داشت خیلی بزرگتر باشه. . .
تمام اینا ریشه روانشناسی دارند که فردی به فرد دیگر فرق می کنه. و چون 90 درصد مردم این جوری ازدواج می کنن ، ملاک این نیست که حتما باید اینطور باشه.
ولی خوب. . آمارهای که پزشک ها و روانپزشک ها از ازدواج ها می گیرند و نتایج اونها رو نمی شه نادیده گرفت. و حقیقت این است که واقعا ازدواج هایی مثل ازدواج من اگر موفق باشند ، واقعا حالت استثنا دارند.
- - - Updated - - -
آقای صابر . . همه مثل بعضی پسرها نیستن که سن 23 سالگی برن دانشگاه . . یا سربازی . . یا بیکار.
همسر من 23 سالشه. از 18 سالگی تا الان هم سربازی اش رو رفت ، بعد یه کار شروع کرد . با 2 میلیون شروع کرد. در عرض 2 سال 20 میلیون کرد این پولو. همزمان با کارش درسش رو هم می خوند. اونم مهندسی کامپیوتر. با سرمایه ای که جمع کرد یک شرکت کامپیوتری زد. الانم مهندس شبکه است و خدا رو شکر فقط کارخونه ها و ادارات شهرمون می خوانش. و الان دقیقا 23 سالشه و من 31 سالمه و یک ماه بعد داریم ازدواج می کنیم. مقدمات عروسی رو داریم اماده می کنیم و منم جهیزیه ام رو دارم می خرم.
این رو بدونین که همه یکی نیستن
خانم viwio من این پست رو برای shb4924 زدم نه برای شما. و لزومی هم نمیبینم که جوابتون رو بدم که تو زندگیم مشکل دارم یا نه ولی محض اطلاعتون ازدواج من عاشقانه و در عین حال از روی عقل و منطق بوده و هیچ زندگی هم بی مشکل نیست هرچند کوچیک/ همه چیز رو به خودتون نگیرین من اگه میخواستم واسه شما همدردی یا مشورت کنم به خودتون پست میزدم
- - - Updated - - -
اگه یه دوری تو تالار بزنید میبینید وقتی زندگی به مشکل میخوره خانم هست که برای زندگیش میجنگه پس انقد نگین من تا الان جنگیدم و ازین به بعد هم میجنگم
فقط شما نیستین یه سر دیگه قضیه هم همسر آینده تونه مطمئنین که ایشون هم در آینده میجنگه؟ به قول خودتون هیچ چیز 100% نیست پس نمیتونین از الان انقد محکم قضاوت کنید و انقد احساسی فکر کنید اکثر خانمهایی که اینجا از شوهرشون خیانت دیدن یا مشکل دارن یا هرچیز دیگه همه شوکه هستن چون اصلا انتظار نداشتن پس همه چیز یه دفعه اتفاق میفته بحث من و مشورتی که من و همه اعضای این تالار به این دوستمون دادیم ایشون نبودن همسرشون هستن همسرشون کم سن هست و ممکنه در آینده تغییر کنه بحث تلاش و جنگیدن ایشون نیست زمانی که همسرش تصمیمش عوض شه یا پشیمون شه ایشون اگه دنیا رو هم به جنگ بیاره پیروز نمیشه
عزیز اون هزار نفر متوجه هستن که من با اونا نیستم وگرنه مثل شما به من جواب میدادن ولی میبینین که هیچکس جواب نداده من و بقیه اومدیم اینجا که به اون خانم کمک کنیم نه اینکه شرح زندگی خودمون رو بدیم که هیچ کمکی به ایشون نمیکنه چون هیچ زندگی شبیه هم نیست به قول یک پزشک هیچوقت نسخه خودت رو واسه دیگری نپیچ چون اگه اشتباه کرده باشی باعث نابود شدنش میشی دلیل نمیشه اگه کسی با اندکی شرایط مشابه در زندگیش موفق بوده یا احساس میکنه که موفق میشه نفر بعدی هم مثل اون بشه آدما و زندگیا با هم متفاوتن حتی در شرایط مشابه...
همچنین عزیز جواب شما هم همینطور چون همونطور که میبینی از پستهای مفید من مدام داره تشکره میشه ولی از شما صفر
بیخیال دوستان . ایشالله خوشبخت باشین :)
دوستان این تاپیک تاریخ گذشته ست و نویسنده اش بهش سر نمی زنه . اگه مشکلی هست یه تاپیک جدا باز کنید.
بحث کردن در این تالار خلاف قوانینه .
:323:خدایا وقتی این پست ها رو میخونم چقدر متاسف میشم .... چطور مرد میتونه در حق یه زن پدری کنه با دختری که ار خودش خیلی کوچیکتره ازدواج کنه و خوشبخت شه! اما یک زن نمیتونه با پسر کوچکتر از خودش ازدواج کنه ! چرا؟
چون مردهای جامعه ما خیلی خود خواهن!
این که مشخصه اشتباه محضه . چون نیازها و سلایق با بزرگ شدن فرق میکنه.