از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
با سلام و عرض ادب
اگر خاطرتون باشه من چندی پیش یک موضوع جدید با مضمون زیر نوشتم
************************************************** *
من مردی هستم 32 ساله که یک زندگی ناموفق داشتم و الان نزدیک به دو سالی هست که مجرد می باشم
مدتی است که با یک خانمی مطلقه آشنا شدم و در نهایت هر دو طرف راضی هستیم که
عقد موقت کنیم
و اما سئوال بنده این است که برای اثبات به ( شخص - دادگاه - و یا مامورین نیروی انتظامی
لازم است که حتما در یک دفتر خانه ثبت بشه و ممهور به مهر برجسته بشه
یا
خودمونم میتونیم در یک برگ کاغذ مشخصات را بنویسیم و نهایتا امضاء و اثر انگشت بزنیم
===============================================
من از یک حاج آقایی پرسیدم =
ایشون گفتند که اگه خودتون بخونید و در یک برگه بنویسید از لحاظ شرعی مشگلی نداره
و به هم محرم هستید
ولی اگر جایی بهتون مظنون شدند و گرفتن تون اون برگه دست نویس خودتون را قبول
نمی کنند و می تونند بگند که این برگه صوری نوشته شده و به عبارتی وجاهت قانونی نداره
!!!!
و اما ادامه کار .....
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
خوب و اما کمی از این زن برایتان بگویم خیلی خیلی مهمه
=======================
ایشون
خانمی هستند 26 ساله
دارای یک دختر 9 ساله که حضانتش با ایشون هست ولی پیش پدر زندگی میکنه و اخر هفته میاد پیش ایشون
ایشون برای خودش جدا زندگی میکنه
************************************************** ****
من بهش گفتم که من قصد ازدواج دارم ولی نمیتونم ریسک کنم و هر کسی را که دیدم بگم بسم ا..
میخوام که یه مدت با هم باشیم و با هم اشنا بشیم شاید شما از من و اخلاق من خوشت نیومد - شاید من از شما و اخلاق شما خوشم نیومد و ...
فردای اون روز من به اتفاق ایشون رفتیم یه محضر و ایشون برای مدت 1 سال صیغه من شد ...
خلاصه شب اول ایشون بنده را به خونه ش دعوت کرد و من هم رفتم
شب دوم بود که یکدفعه یه اس ام اس اومد روی گوشی ایشون و دیدم که حالش از این رو به اون رو شد
و به گفت که ماشین تا کجا پارک کردی ؟؟؟
گفتم = تو کوچه تون - چطور ؟؟
هیچی نگفت و همینطور که هراسون بود مانتوش را پوشید و دوید تو کوچه !!!
خلاصه خوب هر کی باشه شک میکنه ====
اخه چی شده ؟؟؟
چه اس ام اسی بود که اینو اینقدر ریخت به هم ؟؟؟
چه ربطی به ماشین من داشت ؟؟؟ و . . .
خلاصه منم سمج شدم و بگو ببینم داستان چیه ؟؟؟
بعد از اینکه هی میگفت = ول کن چیزی نیست !!! بی خیال من شو !!! برو !!!
هی طرف داشت بهش اس ام اس میداد که دیگه یکی از این اس ام اس ها را به من نشون داد که نوشته بود
یا به این مرتیکه بگو بره از خونه ت - - یا میام اونجا و یه بلایی سر خودم میارم !!!
خلاصه من که این اس ام اس دیدم خوب خیلی حالم دگرگون شد و پا شدم لباس هامو پوشیدم و رفتم از خونه بیرون
گفت کجا میری ؟؟؟ گفتم = هر چیزی یه ارزشی داره --- من فکر نمیکردم کسی در زندگیت باشه .....
من جونم و ماشینم را از سر راه نیاوردم که بخوام به خاطر تو از دست بدم ...
خلاصه لباس پوشیدم و اون شب رفتم خونه مون ....
فردای اون روز بهش زنگ زدم که فلانی من تو را صیغه یک ساله کردم با یک مهر مشخص !!!
با توجه به بحث دیشب من نمی تونم ادامه بدم - - خواهشن بیا بریم تا هم مدت را بهت ببخشم و هم تو
مهریه یک ساله ت را به من ببخشی ...
خلاصه رفتیم و صیغه ای که هنوز 2 روز نشده بود را باطل کردیم ...
خوب توی راه برگشتن ایشون خیلی کارش را توجیح کرد و گفت که من سر کار میرفتم و
اونی که دیشب این اس ام اس ها را بهم میداد همون صاحب کارم بود
بعدشم گفت که این پسره مجرد ولی منو میخواد و میخواد باهام ازدواج کنه ....
ولی من دوسش ندارم و ازش خوشم نمیاد و به خدا چیزی بین مون نبوده و نیست !!!
و..........
خلاصه من میخواستم بهم بزنم که ایشون خیلی خیلی اصرار و گریه و زاری کرد که من کسی را ندارم
تورو خدا بمون -- چیزی نبوده -- من میرم و این قضیه را درست میکنم - میرم با مادرش صحبت میکنم و . . . .
از اون روز به بعد همچنان من با ایشون هستم ولی دیگه صیغه رسمی من نیست !!!!
فقط یه صیغه محرمیت خوندیم که از لحاظ شرعی به هم حرام نباشیم !!!!
و هم چنان این رابطه ادامه داشت تا اینکه شوهر این خانم یه شب (دو هفته پیش) اومده بود و بچه را با همه لباس هاش گذاشته بود پشت در خونه ایشون و رفته بود .....
================================================
و اما .....
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
آقای shadow عزیز
دارید رمان تعریف میکنید؟
برادر خوبم لطفا مشکلتون و سوال اصلیتون رو طرح کنید تا بشه راهنماییتون کرد
جسارت نباشه ولی تا اینجا اینجور نشون میده که شما میخواستین با کسی رابطه داشته باشید و دارید
چون اگر کسی ،کسی رو برای ازدواج واقعی و دائم بخواد همون اول کارصیغه نمیکنه و بره باهاش رابطه جنسی برقرار کنه
برای ازدواج رسمی و دائمی و شناخت جهت ازدواج
جور دیگه ای آدم شروع میکنه و ادامه میده
کما اینکه با وجود اینکه شما متوجه شدید که جریان چی بوده
ولی همچنان باهم رابطه جنسی دارید
این رابطه هرگز به ازدواج دائم و رسمی ختم نمیشه و فقط شما رو از لحاظ جنسی در کنار هم ممکنه مدتی نگه داره
یاحق
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
سلام
shadowعزیز
به قول نادیا مگه داری داستان تعریف میکنی
بخاطر خودت یکیو صیغه کردی تا یه مدت خوش باشی,از ترس ماشینت و به قول خودت جوونیت خواستی ولش کنی,دوباره بخاطر لذت برگشتی بهش
کل ماجرا همینه
که هم نمیتونی از لذتش چشم پوشی کنی هم عقلت میگه این راهش نیست
خودت هم میدونی این زن رو برای ازدواج نمیخوای وگرنه اینجور خودتو اونو بازی نمیدادی
راه ازدواج این نیست
همین
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
قبل از اینکه بخوام از ایشون بیشتر بگم !!!
باید بگم که ایشون فکر میکنه که من میگیرمش !!
و به هر نحوی که شده یه جورایی میخواد خودش را به من بچسبونه !!!
0000000000000000000000000000000000000000000000
پدر و مادر ایشون در یک از روستاهای شهر ما زندگی میکنند
ولی خودش اومده و توی شهر خونه مجزا گرفته و داره زندگی میکنه
بهش میگم چرا نمیری با خانوادت زندگی کنی ؟؟
میگه = من نمیتونم با پدر و مادرم زندگی کنم --- اعصاب شون ندارم --خرجم را نمی دند
در ثانی من نمیتونم اونجا زندگی کنم - اونجا امکانات نداره - نمیشه ارایش کرد - نمیشه تیپ زد و . . . .
یه خواهراش هم تازه داره طلاق میگیره
خلاصه فردای اون روز که بچه را اورده بود و گذاشته بود پیشش
به من زنگ زد که اره این مردک بچه را اورده گذاشته و خلاصه بچه دیگه اینجاست ...
منم بهش گفتم مگه نمیگی معتاده بهتر بزار بچه ت پیش خودت باشه !!!
========================================
خلاصه بعد از ظهر بود که ایشون زنگ زد که من شب متظرتم
گفتم = بله !!!! مگه چه ت اونجا نیست ؟؟
گفت = چرا !!! باشه مشگلی نیست میخوام بشینم و براش بگم که این اقایی که امشب میاد اینجا فعلا شوهرمه
گفتم = شما خیلی بیجا میکنی که چنین حرفی بزنی ... من چنین کاری نمیکنم
گفت = باشه بزار بخوابه وقتی خوابش برد بیا !!!
بهش گفتم مگه تو دیونه شدی - من اصلا نمیخام منو ببینه !!!
تو نمیگی یه دختر 9 ساله که به بلوغ رسیده فردا چی از آب در میاد ؟؟؟؟
================================================== ======
خلاصه یه دو هفته ای من اونجا نرفتم تا اینکه ایشون بهم گفت که یه فکری کردم
گفت = من یه دوست دارم که یه دختر هم سن دخترم داره میرم و میزارمش اونجا تا شب اونجا بخوابه ...
بهش گفتم = اونوقت دوستت نمیگه چه خبره که دختر تا اوردی شب بزاریش اینجا ؟؟؟
هی میگفت نه - با هم نداریم - نمیپرسه و . . .
خلاصه با یکم سیم جین کردنش فهمیدم که
دوست ایشون شوهر داره و به گفته خودش شوهرش معتاده و خرجی نمیده و خلاصه ایشون هم با یک پسر
مجرد دوست هست و ایشون تا میخواد بره خونه این پسره میاد بچه ش را پیش این خانم میزاره و حالا نوبت این
خانم که بچه ش را ببره و بزاره اونجا ....
تازه به من میگه = همین دوستم با دخترش میره خونه این پسره و......
================================================== ========
خلاصه از یه طرف دلم براش میسوزه از بدبختی ها و دربدری هایی که کشیده و داره میکشه !!!
از یه طرف به کارهایی که میکنه خیلی مضنونم !!! ( البته من قصد ازدواج ندارم - بهش م گفتم )
از کاراش سر در نمیارم !!!!
هنوز برام اون قضیه اون شب مبهم مونده !!!
تا ازش سئوال میکنم که اون کی بود که اینقدر راحت قضیه را فرمالیته کردی
میگه = چیزی نبود --- وای بابا ول کن !!! هر چی بود تمام شد منم که خط م عوض کردم !!!
از طرفی هنوز که هنوزه یه شب که میخوام برم اونجا میگه ماشین تو توی این کوچه های اطراف پارک نکن !!!
بهش میگم اخه چرا ؟؟؟
مگه نمیگی اون قضیه تمام شده ؟؟؟ از چی میترسی ؟؟؟
اون کیه که تو این کوچه ها الاف و ماشین منم میشناسه ؟؟؟
===============================================
نمیدونم چیکار دارم میکنم !!!! میدونم کارم اشتباه !!!
عقلم میگه داری اشتباه میکنی !!!
عقلم میگه احمق تو نمیگی اگه یه شب یکی فروخت تون ریختند و گرفتن تون جرم تون چی یه ؟؟
چه مدرکی داری نشون بدی ؟؟
دادگاه که خواندن صیغه زبونی را قبول نداره میگه مدرکت کو ؟؟؟
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
آقای محترم
برای جسم و روحتون ارزش قائل باشید!!!
حتما حتما طلاق نامه وشناسنامه اون خانوم رو ببینید.
از کجامعلوم صیغه کسی دیگر نباشه!!
بهتون بگم که اگر بریزن تو خونه وشما رو بگیرن چون هیچ مدرکی ندارید به نهایتاً صد ضربه شلاق و سو سابقه محکوم میشید
یا پیش کسی برید و صیغه نامه بنویسید قبلش مطمئن بشیدکه ریگی به کفشش نیست یا این رابطه که پر از آبرو ریزی هست رو تموم کنید.
ببخشید لحنم تند بود
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
به خدای یگانه که نه رمان تعریف میکنم و نه دوست دارم وقت خودم و شما دوستان عزیز را بگیرم
=============================
چیزهایی که نوشتم عین عین واقعیت و چیزهایی که برام پیش اومده !!
اول از همه اینم بگم در درجه اول به خاطر تنهایی و در درجه دوم به خاطر نیاز جنسی با ایشون ادامه دادم ....
ولی باور کنید اونم ول کن نیست !!!
مدام زنگ رو زنگ === پیام رو پیام === اصرار رو اصرار که شب بیا خونه با هم باشیم ...
من جواب یک سری از سئوالات را نمیدونم !!!
به نظر شما
چرا ایشون میخواسته منو به دخترش نشون بده و بگه ایشون شوهر موقت منه ؟؟؟
چرا در مهمانی شب یلدا که با هم بودیم ایشون اصرار داشت که یه عکس دو نفری با هم بندازیم ؟؟؟
چرا ایشون اصرار داره که من هر شب برم اونجا و بخوابم ؟؟؟
چرا ایشون میترسه من ماشینم را حول و حوش خونش پارک کنم ؟؟؟
چرا ایشون که سری اول یکمی با صیغه موقت مشگل داشت - حالا میگه ممکنه برامون مشگلی پیش بیاد بریم
و صیغه مثلا شش ماه بخونیم ؟؟؟
میگم چرا ؟؟؟؟
میگه میترسم - آخه داداشای من سرزده میاند در خونه !!! همه جا هستند !!! یوقت تو ماشین میبینمون !!!
بزار صیغه قانونی ( دفترچه ای ) باشیم که کسی کاریمون نتونه بکنه !!!
این صیغه زبونی جایی و برای کسی مدرک نیست >>>
بهش میگم اونوقت اگه بازم داداشات بفهمند که من شما را صیغه کردم چیزی نمیگند ؟؟؟
میگه = نمیدونم ؟؟؟ ولی فکر میکنم پدر مو در بیارند
================================================== ====
موندم چطوری برم - که هم دلش را نشکونم و هم مشگلی پیش نیاد ؟؟؟
تو رو خدا راهنمائیم کنین !!
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
بهتره به همین رویه ات ادامه بدی
دیگه خونش اصلا نری
بی محلش بکن
جواب پیاماشو یکی در پنج تا بده
بهش بگو تا وقتی نفهمم کیه که ازش میترسی نمیتونم بیام
از داداشاش هم میترسی (مشکلی برات پیش بیارن ) پس بهتره تموم بشه
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pariya-babak
آقای محترم
برای جسم و روحتون ارزش قائل باشید!!!
حتما حتما طلاق نامه وشناسنامه اون خانوم رو ببینید.
از کجامعلوم صیغه کسی دیگر نباشه!!
بهتون بگم که اگر بریزن تو خونه وشما رو بگیرن چون هیچ مدرکی ندارید به نهایتاً صد ضربه شلاق و سو سابقه محکوم میشید
یا پیش کسی برید و صیغه نامه بنویسید قبلش مطمئن بشیدکه ریگی به کفشش نیست یا این رابطه که پر از آبرو ریزی هست رو تموم کنید.
ببخشید لحنم تند بود
خیلی ممنون از لطف شما -
راستش شناسنامش را دیدم مطلقه ست --- ولی میدونید که صیغه که جایی ثبت نمیشه که بشه پیگیری کرد .
بله خودمم به همین قضیه شک دارم
===================
تازه اون هفته ها بود که بعدازظهر هر چی بهش پیام دادم و زنگ زدم هیچ جوابی بهم نداد
اصلا یه جورایی ترسیده بودم -- گفتم نکنه مشگلی براش پیش اومده
تا دیگه ساعت یازده بود که خودش پیام داد که نا برادریم اینجا بوده و سر زده اومده بود
اینجا برای همین نمیتونستم بهت جواب بدم !!!!
====================================
یا مثلا حدود یک ماه پیش بود که ایشون گفت من میخوام با پدر و مادر و خواهرم برم مسافرت
خلاصه یک هفته نه زنگ میزد و نه جواب پیام های منو میداد - یا گوشیش خاموش بود
یا در دسترس نبود !!!
بعدش برای هر کدوم از این موارد بهونه ای اورد که مثلا ...
شارژ گوشیم تمام شده بود خاموش شده بود نفهمیده بودم - - اونجایی که بودیم انتن نمیداد --- نمیخواستم جلو خواهرم به گوشیم ور برم و ....
ایشون 4 سال هست که از شوهرش جدا شده ولی من یه آزمایش HIV پیدا کردم
که مال اسفند ماه سال 90 بود !!!
بهش میگم چرا حالا ازمایش HIV دادی تو که 3 سال پیش ازش جدا شدی ؟؟؟
میگه میخواستم ببینم تو این 3 ماه که دوباره بهش رجوع کردم چون مواد مصرف میکرد
یوقت ایدز نگرفته باشه و به منم منتقل کرده باشه !!!!
اما خوب از طرفی هم نمیدونید که چطوری داره محبت میکنه !!!
دلیلش را نمیدونم ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
شک؟ظن؟
کارشناس نیستم اما یقین داشته باش که این خانم مشکلی داره
در ضمن اصلا اینگونه آشنایی منجر به شناخت برای ازدواج نمیشه
اگه قصدت ازدواج دایم بهتره با پدر و برادرهای این خانوم حرف بزنی دخترش و ببنی و رفتارشو بسنجی این چیزهایت که به شما شناخت میده نه از 11 شب تا 6 صبح کنار این خانوم بودن!!!
از خودتونم یکم بگین ....همسر قبلیتون بچه دارین با نه تحصیلالت کار اعتقادات ....
مثلا اگه مذهبی هستین و حلال و حرام رابطه مهمه این خانوم که به راحتی آرایش میکنه و حجاب نداره بعدا براتون مشکل ساز نمیشه؟
خیلی مشکلات دیگه تو این ر ابطه هست....
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
واقعا اگر انقده حرفاش ضد و نقیضه چرا به رابطه ادامه میدین
رابطه ای پر از دردسر
اگر خواهان ازدواج موقتین باز هم موردی گیرتون می افته از تو دوستها
به نظر من شما خودت میدونی طرفت چکارس
ولی بازم ادامه میدی
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
shadow گرامی
وارد راه و رابطه و بازی خطرناک و پر مسئله ای شده ای .
یکی از دلایلی که ما در همدردی در پاسخ به کسانی که اصرار دارند به جای آماده کردن شرایط ازدواج دائم برن دنبال صیغه ، نهی می کنیم و میگیم این کار را نکنید . همین مسئله هست . یعنی عواقب پیش بینی نشده پر مسئله ای در این کار هست که یک نمونه اش زن هایی هستند که ممکنه با همین عنوان صیغه هم زمان با چند نفر دز ارتباط باشند که دردسر ساز هست و .... ، یا برنامه باج گیری داشته باشند یا از طرف خانواده و کسان یا .... در معرض مسئله و درد سر باشند که فردی که آنها را صیغه می کند هم به دردسر می افتد .
این همه علائم هشدار دهنده در این رابطه هست که به شما اعلام می کند نتیجه ادامه دادن ، مسئله دار و دچار مشکل و دردسر شدن .
نیازی به جستجو برای پیدا کردن پاسخ این سئوالات نیست مهم اینه که بدانید اگر ادامه بدید باید منتظر دردسر های چه بسا جبران ناپذیر باشید .
ضمناً در این موضوع نیاز به ذکر این همه جزییات نبود . پستهای شما ویرایش شد .
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
دوست عزیز این خانم خیلی بیشتر از مشکوک هست، :305::303:
از ایدز گرفته تا باج گیری در کمین شماس. :305:
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
ممنون از لطف و راهنمایی های همه دوستان
====================================
من مردی هستم 32 ساله که یک ازدواج نا موفق داشتم
از این ازدواج یک بچه 7 ساله دارم که اخرای هفته میاد پیشم !!!!
بنده مهندس برق هستم در یک ارگانی مشغول به کار هستم ....
بنده هیچگونه حاشیه اعم از = سیگار - مشروب - اعتیاد به مواد و . . . . ندارم و کلا اهل دود نیستم !!!
************************************************** *******
خوب در ابتدای کار باید عرض کنم که همسر سابق من بسیار عصبی - جوشی - بی چاک دهن بود
و من چندین بار در همان ابتدای عقد به خاطر همین مسائل میخواستم ازش جدا بشم که متاسفانه به
حرف های این خاله زنک ها گوش کردم و نتیجه ش عروسی و بعد از یک سال هم بچه دار شدیم و خلاصه
اعصاب ایشون به دلیل بحث های بعد از زایمان بدتر و بدتر و بدتر شد ...........
و اما در همین اصناف بودیم و اعصاب خوردی ها و کل کل کردن ها بودیم که متوجه شدم همسرم ( برای بار اول )
اشتباه کرده و با یک مردی دوست شده و با هم بیرون رفتند ..... ( عمق فاجعه را من نفهمیدم که تا چه حد بوده )
که خوب نهایتا من فهمیدم و با کلی التماس و گریه و زاری و خواهش و تمنا و پادر میانی مادرش و مادر خودم و . . .
خلاصه بخشیدمش !!!!
ولی از همان روز به بعد بهش مشکوک بودم و این شک من هم دوباره به من جواب داد --- چرا ؟؟؟؟
چون ایشون دیری نگذشته بود که مجددا فهمیدم ( برای بار دوم ) یه خط دیگه داره و با یه مرد دیگه ( یا شایدم
همون مرد اولی ) داره تلفنی صحبت میکنه خوب دوباره دستش برام رو شد ولی دیگه اینبار اشتباه نبود !!!
خیانت بود ........
و نهایتا کار ما به طلاق کشید ...
================================================== ===========
خودمم میدونم که این ره که میروم به ترکستان است !!!!
راستش از دیروز تا حالا شروع کردم به کم محلی این خانم و خلاصه تصمیم قاطع گرفتم که دیگه نرم اونجا !!!
درست میفرمائید - من اشتباه کردم و باید همان روزی که فهمیدم ایشون کسی در زندگیش هست این داستان
را تمام میکردم .
من خودم نشانه ها ر ا میفهمم !!!
زنی که خیلی راحت میگه دخترم خو نه ست مشگلی نیست شب بیا پیشم !! اون دهنش قرص !!
مشخص که چی یه !!!!
زنی که دوستای این تیپی داره - مشخص که چی یه !!!
این سئوالاتی هم که کردم دلیلش این بود که یک سری سئوالات برام یکم مفهوم نیست !!!
میخواستم نظر دوستان بخصوص خانم های محترم را بدونم ...
همین سئوالاتی که نوشتم - که چرا =
این خانم میخواد دخترش منو را ببینه و رفت و امد من اینقدر عادی بشه و به دخترش بگه که این مرد فعلا شوهر
من !!!!
یا چه لزومی داره که میخواد عکس دو نفری بگیره ؟؟ ( من که نگرفتم ولی ایشون خیلی اصرار کرد )
ایشون مدام از من سئوال میکنه که ممکنه به خانم ت رجوع کنی ؟؟؟
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
آقای محترم شما که یک پسر مجرد و در ابتدای جوانی نیستید که بگید سربازی نرفتم و شغلی ندارم و سنم کمه و درسم تموم نشده و ...یعنی شرایط ازدواج رو ندارم اما نیازهای مختلفی دارم پس چکار کنم؟!
شما شرایطش رو دارید و باید ازدواج کنید اما ازدواج درست و حسابی نه اینکه آبروی خودتون و خانواده تون رو به خطر بندازید.
چرا یه مورد مناسب برای خودتون پیدا نمی کنید و ازدواج دائم یکنید؟؟
از اول تا آخر این ماجراهایی که تعریف کردید پر از خطا و خطره:305:
از شما خواسته عکس دو نفره بگیرید و دخترش شما رو ببینه و ... برای اینکه به هر کی دلش خواست بگه این شوهرمه!!
برای اینکه ازتون باج بگیره و اگر زمانی ازدواج دائم بکنید براتون دردسر درست کنه به این فکر نکردید؟؟
گفتید خواستید با اخلاق هم آشنا بشید که اگر خوشتون اومد ازدواج کنید؟ خب حالا اخلاق هم رو می دونید به نتیجه ای رسیدید؟؟
اون خانم که خوب شما رو شناخته!! اما شما هنوز ...
حیف نیست؟ شما مهندس هستید.موقعیت و آبرو و ارزشتون رو پیش بچه تون و خانواده تون از دست ندید
به چیه این خانم دل خوشید؟؟!
ببخشید، اون خودش و دوستانش فاسدن و شما رو هم میخواد بکشه تو کارهای خودش و شریکش بشید هرچند شما چنین قصدی ندارید و انکار میکنید اما اون تا حدی موفق شده حواستون باشه:305:
بابت اشتباهات تون توبه کنید و برگردید به اغوش خدا و ازش بخواید همسری مناسب نصیبتون بکنه و از چنین روابطی نجاتتون بده
انشا الله موفق باشید
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
خیلی ممنونم از راهنمایی تون
درست میگید به این قسمت کار که چرا میخواد عکس بگیره
فکر نکرده بودم !!!!
به نظرتون چطوری از سرم بازش کنم ؟؟؟؟
که درد سرم برام درست نشه !!!!
============================
توی اون روزهای اولیه آشنایی
یه شب من رفتم در خونه که برسونمش !!!!
بعدا فهمیدم ...
نگو اون زودتر با یکی از دوستانش هماهنگ شده بود - تا که پیادش کردم - و راه افتادم که برم خونه !!!
دوستش منو تا خونه تعقیب کرده بود که ادرس منو یاد بگیره و خلاصه ببینه من با کس دیگه ای هم هستم یا نه ؟؟؟
================================================== ==
در طول مسیر من به خونه یکی از دوست هام رفتم و یکی دو ساعتی اونجا موندم
خلاصه فردا که دیدمش بهم گفت = دیشب یه خوابی دیدم
گفتم چی ؟؟؟
گفت = خواب دیدم که دیشب منو که پیاده کردی بعدش رفتی جایی !!!!
=======
آقا منم تو دلم گفتم بابا عجب ادم درستی این !!! چه فهمید من دیشب مستقیم خونه نرفتم !!!!
بعد از یه مدتی سوتی داد و تو حرفهاش فهمیدم که بله یه نفر از طرف ایشون داشته منو تعقیب میکرده .
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
بعضی دلسوزی ها خیلی گرون تموم می شن.
اگر آبروت و زندگیت و خانوادت و کارت برات مهم نیست به دلسوزیت ادامه بده!
اگر نه، همین امروز بدون هیچ توضیح و توجیه و تماسی تمامش کن. انگار که اصلا نبوده. هر یک روز بیشتر موندن با این آدم یعنی یک آتوی و دلیل جدید دستش دادن. هر یک تلفن و اس ام اس برات بعدا می شه دردسر.
قانونا کاری نمی تونه بکنه، ولی آبروت چی؟
زندگیت چی؟
آرامشت چی؟
فردا تو اون شهر بخوای بری خواستگاری و ازدواج کنی چی؟
خودت را از این مرداب بکش بیرون!!
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
من واقعا نمی دونم شما دلت رو به چی این خانم خوش کردی
کاملا واضح است که قصدش از این کارهایش چیه
اگه دنبال دردسر می گردی این رابطه رو ادامه بده
در ضمن برای اطمینان یک آزمایش HIV هم بدی بد نیست
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
سلام و عرض ادب
خوب راستش همه حرف هایی که شما دوستان میزنید درسته و جواب هم نداره ...
ولی آخه میدونید چیه !!!
من دیگه دارم از دستم مادرم ذله میشم - دیگه طاقت ش ندارم ...
نه حرف ادمی زاد سرش میشه !!!! نه منطق داره !!!! چشم هاش را بسته و ........
**************************************************
خلاصه
خودش میدونه عروس سابقش با پسرش چیکار کرد !!!
خودش میدونه که عروسش زمانی که پسرش سر کار بود سوار ماشین یه مرد دیگه شده بود و خلاصه با هم گل میگفتند و گل میشنفتند !!!
خودش میدونه که به پسرش خیانت کرد !!
خودش میدونه که به واسطه همین مادرم و بخاطر همین بچه بود که ایشون را برای بار اول بخشیدم و به زندگی ادامه دادم در صورتی که در همون بار اول این قضیه باید کات میشد !!!
خودش میدونه که برای بار دومم مجددا این کار همسر سابق بنده تکرار شد و مجددا ایشون خیانت کردند !!!
خودش میدونه که این عروس گرامی چقدر فوش تو حلق خودش و خواهرام کرد !!!
خودش میدونه ...............
ولی مثل کبک سرش را کرده زیر برف ها و واقعیتی که میدونه را داره ازش دفاع میکنه
میگه برگرد با همون زندگی کن !!! :316:
میگه من نمی تونم ببینم تو بخوای رو سر این بچه نا مادری بیاری !!
من تو این خونه ازش خاطره دارم !!
دوباره یه اشتباهی کرد ببخشش !!!
هرچی فوش داد به من داد تو بیخیال شو !!!
به خاطر بچه ت ببخشش !!!
و . . . .
================================
ولی اون نمیدونه که یه سری چیزها را فقط یک مرد میفهمه
و یک سری چیز ها را فقط یک زن !!!!
نمیفهمه که من دیگه نمی تونم ببخشم !!!
آخه مگه سوپری یه که چانه میزنه ؟؟؟؟
بهش میگم بابا یک بار بهم خیانت کرد هیچی نگفتم -- حتی یه چک هم بهش نزدم .
دوباره تکرار کرد !!!!
و کسی که برای بار دوم این کارا کرد برای بار سوم هم تکرار میکنه !!!
هرچی بهش میگم مادر من - عزیز من - چرا اینقدر ازش طرف داری میکنی ؟؟
تو خودت میدونی واقعیت چی بوده !!! تو خودت میدونی اون دیگه بدرد من نمیخوره !!!
ولی نرود میخ فولادی در سنگ !!!
هر کسی هم از دوستان و اشنایان یه موردی - چیزی پیدا میکنه ایشون داره با ناله و نفرین - پیغام و پسغام
طرف را میکوبه و بهش میگه دخالت نکن ......... فلانی میخواد برگرده سر زندگیش
************************************************** ************
اینه که دوستان میگند چرا نمیری ازدواج دائم کنی !!!
چون هر کس که یه شخصی را معرفی میکنه با آه و ناله و نفرین و قرآن و حضرت عباس و..... این خانم طرف !!!
خلاصه که شده در مسجد - نه میشه کندش - نه میشه سوزوندش !!!!
هر روز دعوا دارم با مادرم !!!
بهش میگم چرا زنگ میزنی خونه اینا ؟؟؟ چرا شخصیت من و خانواده را خورد میکنی ؟؟؟
دخترشون مقصر صد در صد خودشونم میدونند !!!
چرا خانواده را زیر سئوال میبری ؟؟؟
بهش میگم مامان صرف نظر از خیانتی که کرده اصلا این بدرد من نمیخوره !!!
یه دختر بی شعور - بی تو دهن - سر خود - از خود راضی - قولدر - زور و زیاد به درد زندگی کردن نمیخوره !!!
من نمیتونم باهاش زندگی کنم !!!
چرا زنگ میزنی و با خودش و مادرش در تماسی ؟؟
خلاصه که موندم حیرون و نمیدونم چیکارکنم ؟؟؟؟
چطوری و به چه زبونی حالیش کنم که بابا من اینو نمی خوامش ؟؟؟؟
به نظرتون چیکار کنم ؟؟؟
RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه
من فقط یک جمله میگم
خواهشا خودت رو دوست داشته باش