ازدواج با دختری که قبلا رابطه ی جنسی داشته

سلام
من تقریبا 22 سالمه و دانشجوی سال آخر کارشناسی هستم. سال اول دانشگاه از یه دختر خوشم اومد ولی هیچ وقت جلو نرفتم تا اینکه کم کم فراموشش کردم. توی اون مدت خیلی تجربه کسب کردم و خیلی بیشتر از هدف زندگی و عشق فهمیدم. بعد از اون دیگه به هیچ دختری نظری نداشتم و دوست داشتم که فعلا آزادانه زندگی کنم. تا اینکه ...

حدودا دو سه هفته اس که یه دختر (که فامیلمون هم هست) بهم گفته " 3 ساله که تو رو دوست دارم و الان این جرئت رو پیدا کردم که به تو بگم که عاشقتم".
بعد ازین من خیلی تلاش کردم که بفهمم چقدر راست میگه. تا اینکه یه هفته پیش اینقدر ازش سوال پرسیدم که خودش گفت که قبلا دوست پسر داشته. منم ازش پرسیدم که توی این رابطه تا کجا جلو رفته و مشخص شد که این خانوم رابطه ی جنسی داشته. حدودا 5 سال پیش آخرین بارش بود. ایشون اون موقع حدودا 14-15 سالش بوده.
من خیلی بهم فشار اومد، چون نمیدونستم که چکار باید بکنم. کسی که این شرایط رو داشته و میگه که دوستت دارم رو رد کنم یا قبول کنم. خیلی فکر کردم ولی نمدونم چه تصمیمی باید بگیرم:
- سنش اون موقع کم بوده و آیا میشه رابطه ی جنسیش رو به حساب بچگیش گذاشت؟
- از طرف دیگه نمیدونم چطور میشه فهمید که اگه ازدواج کنیم و من نتونم ارضاش کنم، دوباره با کس دیگه ای ارتباط برقرار نکنه؟
- چطور این طور دختری میتونه زن وفا دار و مادر خوبی باشه؟
- اگه من رد کنم و اون واقعا عوض شده باشه چطور میتونم خودم رو ببخشم که دلش رو شکوندم؟
- ...

هنوز مشکل خودم رو با این فکرا حل نکرده بودم که چند شب پیش فهمیدم که این خانوم خودارضایی میکرده، فیلم پورنو میدیده و ...(خودش میگه آخرین بار 2 سال پیش بوده ولی نمدونم راس میگه یا نه!)،
حالا توی این موندم که واقعا چکار باید بکنم،
- به فرض که ایشون واقعا عاشق منه ولی از کجا معلوم اگه این عشق سرد بشه، وفا دار بمونه؟
- یه دختر با این شرایط بعد از ازدواج چطور رفتاری رو خواهد داشت؟

اینو هم بگم که من هم خودارضایی کردم و قبلا توی دبیرستان فیلم پورنو دیدم و این بیشتر آزارم میده که ازدواج دو نفر که این تجربه های جنسی رو داشتن موفق میشه یا نه

میدونم که این واقعا ظلمه که باکرگی رو تنها ملاک پاک بودن دخترها حساب کنیم ولی شرایط روحی و جسمی دخترا و پسرا با هم فرق میکنه. آیا اگه دختری این طوری بوده میتونه در آینده دختر خوبی باشه؟

خواهشا کمکم کنید

سلام
به همدردی خوش آمدی
نظر شخصی من
رابطه خودتو با این خانم قطع کن
از همین حالا کلی سوال جلو روته بعد ها که یه مشکل پیش بیاد شاید نتونی خودتو کنترل کنی
یا مثلا بهش زنگ می زنی می ببینی جواب نمی ده کلی سوال برات ایجاد می شه و ازین جور مسائل
بهتر خودتو از این بازی بکشی بیرون :72:

ممنون از نظرت
گفته ات کاملا دسته

من دو تا فرض رو دارم:
1) طرف راس بگه و واقعا عاشم باشه و در آینده وفادار باشه
2) داره منو گول میزنه و دروغ میگه

برای فرض اول، چطور میتونم این فرصت رو از دست بدم در صورتی که فقط با بدبینی الان با از دست دادن این فرصت زندگی آینده ی خودم و اون رو خراب کنم. و از طرف دیگه دل اونو بشکونم

فرض دوم هم که تکلیفش معلومه

این مسئله چالشی بزرگ ومهمی است رابطهه رو قطع کن دوست من

آقای محترم هر کسی مسئول زندگی خودشه

شما مسئول احساس ایشون نیستید که در صورت نخواستنش مرتکب گناه شده باشید

شما اصلا از سایر نظرات به ایشون فکر کردید؟یعنی همه چیز 100 درصد قبول بوده؟

یک قانون خیلی مهم رو در ازدواج در نظر داشته باش هیچوقت با کسی به خاطر ترحم و دلسوزی ازدواج نکن دلسوزی همه جا خوبه به جز زمان ازدواج

تا حالا ازش هر چی خواستم قبول کرده
بهش گفتم که من تا 10 سال دیگه نمیخوام ازدواج کنم و تا اون موقع یه دختر نمیتونه صبر کنه (به اصلاح میترشه) ولی اون قبول کرد و گفت که صبر میکنم
گفتم که من هنوز شغلی ندارم و درآینده هم با کمترین ها میسازم ولی تو به عنوان یه زن که با بقیه چشم و همچشمی داری نمیتونی ولی بازم قبول کرد
و ووو
من توی این شک ندارم که منو دوست داره(99 درصد مطمئنم، از قبل هم یه جورایی میدونستم)، توی این شک دارم که خانومی با این شرایط درآینده میتونه وفادار بمونه و همسری خوب باشه.
در رابطه با سوالایی که توی پست اول مطرح کردم خودم به جواب هایی رسیدم. خودم فکر میکنم که رابطه ی با دوست پسرش از روی بچگیش بوده، مثل هزاران دختر دیگه (ماشالا که دبیرستان های دخترانه ی ما هم که کم نداره ازین موارد)
الان هم توی دانشگاه اکثر دخترا دوست پسر دارن.
از طرف دیگه آدمی عقده ای نیستم که حسرت برداشتن باکرگی یه دختر به دلم بمونه.
حتی خود ارضایی رو هم نمیتونم یه امتیاز منفی حساب کنم.

حس من به ایشون فقط دلسوزی و ترحم نیست. در صورت واقعی بودن مساله خودم هم نمیخوام که این فرصت رو از دست بدم. من اگه 5 سال دیگه برم خواستگاری از کجا معلوم که دختره قبول کنه؟ از کجا معلوم که اون هم پاک بوده یا اینکه مشکل جسمیش رو ترمیم کرده باشه؟ از کجا معلوم که با خانواده اش مشکلی پیدا نکنم(آخه این خانوم فامیل منه و خانواده اش رو میشناسم)

تنها نگرانی من در رابطه با اینه که با ازدواج عشق این خانوم سرد نشه و بتونیم زندگی خوبی رو داشته باشیم

مثل اینکه قبلا هم خواستگار داشته که ردش کرده (خودش میگه که به خاطر من ردش کرده)
یه توضیح هم اضافه کنم که این خانوم دختر خاله ی منه

آقای عزیز من هم با آقای فکور موافقم.
شما همش از علاقه و عشق اون نوشتید،اشاره ای به علاقه خودتون نکردید آدم که از روی ترحم زندگی رو با کسی شروع نمی کنه.
تصمیم عاقلانه شما بهترین کمک به هر دوی شماست و ترحم بیجا بدترین تصمیم!

سری که درد نمی کنه رو دستمال نمی بندن
دوست من هر کسی مسئول کار های خودشه
ایشون در گذشته خطایی رو مرتکب شده و حالا باید مجازاتش رو بچشه
در رابطه ایی که با اون پسر داشته صدمه ایی هم خورده؟ اگر بله شاید دلیل رد کردن خواستگارش ترس بوده باشه نه شما!
واقعا دوستش داری؟ (قبل از اینکه خودش بگه دوست دارم)

بله، الان ایشون باکره نیست.
ولی اگه ترس از رد کردن وجود این مشکل بوده پس چطور جرئت کرده که به من اینو بگه(شاید اینقدر مطمئن بوده از احساسش به من که نتونسته ازم پنهون کنه)
لازم میدونم که توضیحات بیشتری رو بدم دوست عزیز. من با دخترخالم تا قبل ازین ماجرا توی تمام عمرم فقط 4 بار سلام علیک داشتم و اصلا با هم حرف نمیزدیم و فقط در حد یه سلام خیلی کوتاه. نمیدونم چطور شد که دیدم کم کم دوست داره با من حرف بزنه (خیلی قبل تر هم اطرافیان میگفتن که یکی هست که دوستت داره ولی من تفره میرفتم). یه شب اونقدر توی فیسبوک با هم چت کردیم که گفت دیگه نمیتونه با گذشت 3 سال حرفشو توی دلش نگه داره.

من تا قبل از این به عنوان یه فامیل و دخترخالم دوستش داشتم نه بیشتر. ولی بعد ازین دیدم که میتونم دوستش داشته باشم. خب دل به دل راه داره. (من قبلا دوبار عاشق شدم و فکر میکنم چیزایی زیادی رو یاد گرفتم) من دوست دارم که باهاش ازدواج کنم و همه چیز رو نادیده بگیرم چون به نظرم گذشته رو میشه تاحدودی نادیده گرفت. ولی اینی هم که میگم نگران آینده ام، خدا خودش میدونه که بیشتر به خاظر اون میگم. دخترا بعد از ازدواج ناموفق دیگه به راحتی نمیتونن ازدواج کنن.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط iamok

بله، الان ایشون باکره نیست.
ولی اگه ترس از رد کردن وجود این مشکل بوده پس چطور جرئت کرده که به من اینو بگه(شاید اینقدر مطمئن بوده از احساسش به من که نتونسته ازم پنهون کنه)
لازم میدونم که توضیحات بیشتری رو بدم دوست عزیز. من با دخترخالم تا قبل ازین ماجرا توی تمام عمرم فقط 4 بار سلام علیک داشتم و اصلا با هم حرف نمیزدیم و فقط در حد یه سلام خیلی کوتاه. نمیدونم چطور شد که دیدم کم کم دوست داره با من حرف بزنه (خیلی قبل تر هم اطرافیان میگفتن که یکی هست که دوستت داره ولی من تفره میرفتم). یه شب اونقدر توی فیسبوک با هم چت کردیم که گفت دیگه نمیتونه با گذشت 3 سال حرفشو توی دلش نگه داره.

من تا قبل از این به عنوان یه فامیل و دخترخالم دوستش داشتم نه بیشتر. ولی بعد ازین دیدم که میتونم دوستش داشته باشم. خب دل به دل راه داره. (من قبلا دوبار عاشق شدم و فکر میکنم چیزایی زیادی رو یاد گرفتم) من دوست دارم که باهاش ازدواج کنم و همه چیز رو نادیده بگیرم چون به نظرم گذشته رو میشه تاحدودی نادیده گرفت. ولی اینی هم که میگم نگران آینده ام، خدا خودش میدونه که بیشتر به خاظر اون میگم. دخترا بعد از ازدواج ناموفق دیگه به راحتی نمیتونن ازدواج کنن.

---

iamok جان یکی از دوستان حرف قشنگی زد این گذشته هست که آینده رو می سازه آینجوری هم می شه گفت آینده، ادامه گذشته هست.
ببین این مثال رو زیاد شنیدی الان گندم می کاریم بعدن درو می کنیم یا با کاشت بذر خوبی، خوبی درو می کنیم نه بدی
حالا آیا می شه فردی که گذشته خوبی نداره آینده خوبی داشته باشه؟
بله می شه اما شما چقدر اطمینان داری؟
اصلا اینا هیچی بزار کنار
اگر روزی روزگاری خیلی از دستش ناراحت بودی آیا گذشتشو امکان داره یادش بیاری؟
امکان داره بخاطر گذشتش یه کلمه ناسزا تو دعوا بهش بگی؟
خودت کلاتو قاضی کن

نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم صابر جان به خاطر جواب هات

تا حالا از کسی کینه به دل نگرفتم. تا حالا به کسی توهین نکردم و کسی رو به خاطر ضعفهاش مسخره نکردم.
تجربه ای که داشتم این بوده که با عشق میشه هر کاری کرد. خودارضایی رو فقط تونستم با عاشق بودن درمان کنم. این هم در مورد اون صدق میکنه که بتونه گذشته اش رو جبران کنه و زندگی جدید و بهتری رو شروع کنه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط iamok

بله، الان ایشون باکره نیست.
ولی اگه ترس از رد کردن وجود این مشکل بوده پس چطور جرئت کرده که به من اینو بگه(شاید اینقدر مطمئن بوده از احساسش به من که نتونسته ازم پنهون کنه)
لازم میدونم که توضیحات بیشتری رو بدم دوست عزیز. من با دخترخالم تا قبل ازین ماجرا توی تمام عمرم فقط 4 بار سلام علیک داشتم و اصلا با هم حرف نمیزدیم و فقط در حد یه سلام خیلی کوتاه. نمیدونم چطور شد که دیدم کم کم دوست داره با من حرف بزنه (خیلی قبل تر هم اطرافیان میگفتن که یکی هست که دوستت داره ولی من تفره میرفتم). یه شب اونقدر توی فیسبوک با هم چت کردیم که گفت دیگه نمیتونه با گذشت 3 سال حرفشو توی دلش نگه داره.

من تا قبل از این به عنوان یه فامیل و دخترخالم دوستش داشتم نه بیشتر. ولی بعد ازین دیدم که میتونم دوستش داشته باشم. خب دل به دل راه داره. (من قبلا دوبار عاشق شدم و فکر میکنم چیزایی زیادی رو یاد گرفتم) من دوست دارم که باهاش ازدواج کنم و همه چیز رو نادیده بگیرم چون به نظرم گذشته رو میشه تاحدودی نادیده گرفت. ولی اینی هم که میگم نگران آینده ام، خدا خودش میدونه که بیشتر به خاظر اون میگم. دخترا بعد از ازدواج ناموفق دیگه به راحتی نمیتونن ازدواج کنن.

---

با سلام.شما که میگید میتونید نادیده بگیرید پس مشکلتون چیه؟اگه دخترخاله تونه که به نظر من ،آدمی میتونه حرمت و شخصیت کسان دیگر را حفظ کنه که اول برای خودش شخصیت و احترام قائل باشه. اینکه میگید نگران اون هستید احتمالا این نشون میده که بیش از اون نگران خودتونید چون به قول خودتون قبلا مزه عشق ونرسیدن به فرد مورد نظر را چشیده اید و دیدید که چقد ناراحت کننده است پس به نظر من شما نگران خودتون هم هستید که دوباره ناکامی هاتکرار نشه.اما من هم نظرم این است که قبل از ازدواج فرد خیلی راحتتر این قضایا را قبول میکنه تا وقتی وارد زندگی میشه.اگه یه وقت توی زندگی باهاتون سرد برخورد کنه به این فکر نمیکنید که شاید پای کسی دیگه ای درمیون باشه و یا از شما دلزده شده باشه و اون موقع هم به همین راحتی از این قضیه میگذرید.
اما بازم خودتونید که باید تصمیم بگیرید که زندگی تون را چطوری بسازید .
موفق باشید

iamok جان
با دختر خاله ات ازدواج نکن
اصلا کاری به این مسائل ندارم
ازدواج فامیلی نکن، یک انسان (فرزندت) رو ناخواسته به بیماری های غیر قابل درمان مبتلا نکن.
لطفا تحقیق کن درباره ازدواج فامیلی
در حالت عادی احتمال بیمار بودن نوزاد 3.5درصده
و فامیلی 20 درصده
به فرزندت ظلم نکن
8000 نوع بیماری فامیلی شناخته شده که پیشرفته ترین آزمایشگاه های ایران فقط 200 نوع بیماری رو تشخیص می ده ببین 7800 نوع بیماری غیر قابل رد یابی هستن.
داداشم نکن این کارو برای دختر خاله ات توضیح بده تا دلش نشکنه.

ایشون به بیماری خاصی مبتلا نیستن
منظور شما اینه که چون ازدواج های فامیلی باعث بالارفتن احتمال ناقص بودن فرزند میشه این کار رو نکنم یا اینکه این موضوع رو بهانه کنم براش؟

رابطه تا این اندازه چالش برانگیز، اطلاع از روابط پیشین ایشان، مشکلات خاص بیماریهای ازدواجهای فامیلی و... یک سوال را در ذهن انسان بوجود می آورد که آیا واقعا شما گزینه دیگری در آینده برایتان پیش نمی آید که این مشکلات اساسی را نداشته باشید؟

سوالتون کاملا به جاست ولی هر پسری بعد از دبیرستان با دغدغه هایی روبه رو میشه، مثل دانشگاه خوب، سربازی ، پیدا کردن شغل خوب، ازدواج
من دو مورد اول رو پشت سر گذاشتم و تقریبا در آستانه ی رسیدن به مورد سوم هم هستم. یعنی تا اینجای کار بعضی از دغدغه هام حل شدن، اما در مورد ازدواج: پسرا همیشه این استرس رو دارن که دختری رو پیدا کنن، برن خواستگاری، طرف جواب "بله" رو بده، طرف مشکلی نداشته باشه و ازش پنهون نکنه و در آخر خانواده ی خوبی رو داشته باشه
حالا من میبینم که مورد چهارم خودبه خود تقریبا شرایطش هست. خیلی کم پیش میاد که یه دختر به پسر پیشنهاد بده، خانواده اش رو هم میشناسم، فقط همون یه مشکل مونده!!

من خیلی برات نوشته بودم. حیف که پرید!!


شما الان قصد ازدواج داری؟ یا بعدا؟
اگر جوابت بعدا است، حتی یک ذره هم شک نکن که نباید به این خانم هیچ قولی بدی. رابطه را قطع کن. قول و قرار هم اصصصصصصصصلا.

اگر الان قصد ازدواج داری بگو تا بقیه اش را بنویسم.

در ضمن دختری که در 13 - 14 سالگی رابطه جنسی داشته و بکارتش را از دست داده و احتمالا از خانواده هم مخفی کرده و الان هم برای رد خواستگارها مجبوره دروغ بگه و .... تحت فشار روانی خیلی به توان بی نهایت
زیادی هست و بوده. این دختر سلامت روانی نداره و نیاز به یک دوره درمانی طولانی داره. ازدواج با ایشون به صلاح شما نیست. مخصوصا که این اتفاق و فشارها در سن پایین براش پیش اومده.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

این که به شما پیشنهاد داده یک پوئن مثبت براشون درنظر گرفتید؟ به نظرت خیلی حسن بزرگی است و کمک بزرگی بهت شده؟
عزیزم این دختر مشکل داره، خودش هم می دونه که ازدواج کردنش به این راحتی نیست، شما را هم ساده گیر آورده و گفته یه امتحانی می کنم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پیدا

این که به شما پیشنهاد داده یک پوئن مثبت براشون درنظر گرفتید؟ به نظرت خیلی حسن بزرگی است و کمک بزرگی بهت شده؟
عزیزم این دختر مشکل داره، خودش هم می دونه که ازدواج کردنش به این راحتی نیست، شما را هم ساده گیر آورده و گفته یه امتحانی می کنم.

---

واقعا سوال به جایی بود:104:
این جراتمندی در ابراز پیشنهاد اونقدرها هم چیز مثبتی برای خانومها نیستا! مردها معمولا دوست دارند خواستگار باشند تا خواستگاری بشن.

خانواداش و مادر من هم این قضیه رو میدونن

من تا 5 سال دیگه قصد ازدواج ندارم. و اینو بهش گفتم.
من هیچ قولی رو بهش ندادم
برنامه ای رو که در نظر داشتم این بود که تا 5 سال آینده فرصتی هست که هم درسم تموم میشه و هم من و مادرم ایشون رو بهتر بشناسیم و احتمالا توی این فرصت میشه فهمید که باید چکار کرد. من از الان بهش گفتم که اگه منو میخواد باید تا 5 سال صبر کنی و اونوقت جوابت رو میدم. و مثل اینکه تصمیم داره که صبر کنه.

مادرم اول به خاطر مشکل این خانوم مخالفت کرد ولی بعدا گفت که این به خودتت مربوطه که باهاش بسازی یا نسازی

در ضمن ممنون ازین که وقت میزاری و جواب میدی

دوست عزیز،

اگر قصد ازدواج نداری، صریح و واضح بهش بگو که من تا 5 سال دیگه نمی خوام ازدواج کنم و از الان هم نمی تونم تصمیم بگیرم که 5 سال دیگه با کی می خوام ازدواج کنم. اصلا منتظر من نباش و به من فکر نکن. بهتره خواستگارهات را بررسی کنی و برای ازدواجت تصمیم بگیری.

خیلی خیلی واضح تر و محکم تر از این که من نوشتم بهش بگو که اصلا منتظر نباشه.

شما تا 5 سال دیگه فکرت، نگرشت، سلیقه ات و ... تغییر می کنه. الان اگر به این دختر بگی نه، هیچ مسئولیتی متوجه شما نیست.
اما اگر این دختر 5 سال منتظر بمونه و بعد شما با فکر بازتر و عقل بیشتر، از قولت منصرف بشی و فقط برای وفای به عهد یا دلسوزی ازدواج کنی، یه عمر خودت و این خانم را بدبخت کردی. اگر هم بگی نه، گناه کردی. چون منتظر گذاشتیش و قول بهش داده بودی.

اگر تا 5 سال دیگه ازدواج نکرده بود و شما هم خیلی مشتاق کار خیر بودی و خواستی با دلسوزی ازدواج کنی، که هست.
اگر هم ازدواج کرده بود، پیدا کردن مورد کم دردسرتر از این خانم، خیلی سخت نیست.

ازدواج فامیلی، دختر با سابقه رابطه جنسی، اون هم توی سن کم، دختری که خودش پیشنهاد ازدواج می ده و ...

به طور کلی نظرات دوستان تونسته کمی منصرفت کنه، یا نه؟

خیلی خوشحالم که تونستم اینجا رو پیدا کنم تا مشکلم رو عنوان کنم
دوستان کمک زیادی رو کردن

همون طور که گفتم با وجود اینکه به این خانوم گفتم که اگه میخواد، بدون هیچ قولی تا 5 سال دیگه باید صبر کنی، ایشون پذیرفته :| :(

حالا دوتا مساله وجود داره:
1) آیا حتما باید رابطه رو به هم بزنم؟
2)اگه آره، چطوری رابطه رو بهم بزنم که آسیبی به کسی نرسه؟ (نمیخوام که فردا روش نشه که توی چشمام نگاه کنه و یه عمر عذاب بکشه)

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

این رو هم اضافه کنم که خواهر من با برادر ایشون تا چندماه دیگه ازدواج میکنن، و نمیخوام که موضوع من باعث اشکالی بین خانواده ها بشه و در نهایت اختلالی در رابطه ی خواهر من و برادر ایشون به وجود بیاره

(خیلی شرایط و انتخاب سختی دارم) :(

سلام
گفتنی ها را دوستان گفتند. این فکر کاملا از روی دلسوزی و ترحمه هرچند خودتون متوجه نباشید. با توجه به مطالبی که در مورد این خانم گفتید به هیچ وجه به ازدواج با ایشون فکر نکنید. در این 5 سال خیلی اتفاقات نظرتان را عوض خواهد کرد. ازدواج از روی ترحم ممنوع. :324:

سلام
انگار هر چی بچه ها میگن شما باز حرف خودتون رو میزنید و آب در هاون کوبیدن است

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط iamok

حالا دوتا مساله وجود داره:
1) آیا حتما باید رابطه رو به هم بزنم؟
2)اگه آره، چطوری رابطه رو بهم بزنم که آسیبی به کسی نرسه؟

---

دوست گرامی

مشکل بر سر باکره بودن یا نبودن دختر خانم نیست!

متاسفانه شما هر دو هنوز سن کمی دارید و همانطور که خودتون اشاره کردین بین 5 تا 10

سال آینده شرایط ازدواج رو ندارین!

ضمن اینکه پسرها از 25 سالگی به بعد کاملا ذائقه شان عوض می شود و دخترها نیز از 22

سالگی به بعد. با توجه به سن کم خانم (طبق گفته هایتان 19 سالگی) سنی است که

دختر در اوج احساسات است و حرف ها و تصمیماتش بر پایه منطق نیست.

پس بهتر هست که شما رابطه را تنها در حد فامیلی و محترمانه حفظ کرده و هرگونه رابطه

خارج از عرف فامیلی خود را (اعم از چت ، تماس تلفنی یا پیامکی . ملاقات های خصوصی)

کنسل کنید و بعد برایش محترمانه شرح دهید که قصد ازدواج و شرایط آن را ندارید و این

منطقی نیست که کسی 10 سال منتظر بماند!

بعدش کاملا جدی باشید و از او هم بخواهید که منطقی عمل کند.

شما باید ابتدا فاکتورها و معیارهای مناسبی برای ازدواج در نظر بگیرین و اگر اون خانم اون

فاکتورها رو داشت و سن شما هم مناسب بود و شرایط ازدواج رو هر دو نفر داشتین میشه

راجع به مسئله بکارت هم صحبت کرد!

اما شما هیچ کدام از پیش نیازهای اولیه ازدواج رو در حال حاضر ندارین.

پس الان چیزی که به این دختر آسیب نمیرسونه و به نفع هر 2 نفر شماست قطع ارتباط

احساسی پیش امده هست و انشالا بعدها که شرایط ازدواج رو داشتین اگر هنوز این خانم

رو مناسب می دیدین و با شرایطش میتونستین کنار بیاین و بهش علاقه داشتین میتونین

به ازدواج با ایشون هم فکر کنین! اما الان این کار صحیح نیست.

موفق باشین.

:72:

من احساس میکنم یه پسر یا یه دختر نباید خیلی نسبت به گذشته همدیگه اسرار داشته باشن و روش زوم کنن واسم خیلی تعجب بر انگیزه که دختر خاله شما چرا انقدر راحت همه چیز رو واسه شما گفته یعنی پیش خودش یک درصد هم احتمال این رو نداد که این ازدواج رخ نده پس فردا چطور میخواد تو جمع جلو شما حضور داشته باشه ... این قضیه یه مقدار عجیب قریبه واسه منی که از جنس دختر خاله هستم ... برام سنگینه ... این گونه ازدواج ها تو فرهنگ ما ایرانی ها جائی نداره اگه تو یه کشور دیگه زندگی میکردی من میگفتم چه اشکالی داره یه اتفاقی بوده افتاده و حالا یا از سر نیاز یا بچگی یا ندونم کاری این اتفاق افتاده ولی چون تو ایران زندگی میکنی و ایرانی هستی و ماها همش در گذشته زندگی میکنیم به نظر من این رابطه اصلا درست نیست بعدش هم پسر گل تو هنوز خیلی جونی واسه اینکه خودت رو بندازی تو مسائل زندگی میگی که تا 5 سال دیگه قصد ازدواج نداری ولی وقتی بیافتی تو این رابطه یواش یواش تو یه فشارهائی قرار میگیری که یا مجبور میشی یا مجبورت میکنن که زودتر ازدواج کنی پس عاقلانه تر اینه که به دختر خاله ات بگی من هر چی فکر کردم دیدم که چون الان قصد ازدواج ندارم و نمیدونم تا چند سال دیگه چه اتفاقی می افته نمیخوام خودم و خودت رو درگیر یه رابطه ای بکنم که آخرش معلوم نیست بخصوص که شما فامیل هم هستید و بعد روابطه خانوادگی و فامیلیتون هم ممکنه خدشه دار بشه بهش بگو از اینکه اومد راز دلش هم بهت گفته خیالش راحت باشه که درد دلش پیش تو مفحوظ میمونه ... ولی این کار رو نکن

خیلی ممنونم از همه ی دوستان که کمکم کردن، راهنمایی ها واقعا مفید بود

همون طور که دوستان پیشنهاد کردن، باید فعلا رابطه رو قطع کرد
باید طرف رو قانع کنم که بی خیال بشه، و فکر میکنم این کار رو به وسیله ی یکی از اطرافیان که اون حرفش رو قبول میکنه انجام بدم.
امیدوارم تا سال های آینده همه چیز خوب پیش بره و هر دوتامون زندگی خوبی رو داشته باشیم.

Thanx all my dear friends