میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
salam .. man mohamadreza hastam taze tooye in site register shodam .. rastesh hamash be khater ye mozoe .. oonam ezdevaj .. bezarid ye majareii o be onvane shoro baratoon begam ..man hodode 1-2 sale pish ba ye dokhtari ashna shodam ke tahsilate khobi dasht va taghriban hamon sheklo ghiafeio dasht ke man dos dashtam va khonevadei dasht dar hade khonevadeye ma( motevasset)...
man hodode 1 salo khordei pish behesh pishnahade ezdevaj dadam .. man daneshjoye terme akhare mohandesie omran hastam .oonam tahsilatesh tooye computer va taghriban nazdike arshadesho begire ..
hodode 6 mah az man bozorgtare ..
gharar shod bad az jalase rooye psihnahade man fekr kone ... inam begam ke na man va na oon donbale ye rabete be onvane bf &gf nistim..va aslan ye hamchin shakhsiataeiam nadarim .. taghriban nime mazhabi hast 2 ta khnevade .. va be ye seri soli paybandim ..
kholase bad az oon jalase o bad az chand mah ghabool kard ke shoro konim be shenakhte ham ..ta vase zendegimoon barname rizi konim ..chizi ke man tooye oon jalase azash khaste boodam ..
rabeteye ma ta alan jolo rafte chizaye khobi dastemoon oomade.. amma be nazaram kafi nist be nazram ..in vasat ye seri soalaiam vase man pish oomade ke be nazaram javabaye gheyre ghabele ghabooli beheshoon mide .. na inke bad bin basham na .. amma khob be nazram manteghi nist javabash .. man oono hata be khonevadam moarefi kardam yani az oon vase khonevadam tarif kardam ..aksesham neshooneshoon dadam .. khonevfadam mokhalefati nadashtan .. amma khob sohbatam bokonan ba ham .. amma chizi ke mano negaran karde .. ineke az hozore man tooye zendegie oon hichkasi khabardar nist .. hata be ghole khodesh ye doste samimi nadare ke vasash az man bege o dardo delasho be man mige .. yani mano eyne ye raze 1.5 e pishe khodesh negah dashte .. az inke joloye dostash javabe smsaye mano bede khoshesh nemiad ya inke harf bezane ba man joloye dostash ..tiooye ye sherkate motabar kar mikone ke dar amade khobiam dare nesbatan ..
azash khastam ke ejaze bede ta man biam khastegarish ta aghd konim ke rabetamon dorost bashe ..baham sex nadashtim tahala .. az inke khnevadam bian sohbat konan ba khonevadash tarsone .. hey mige to alan chizi nadari .. dar hali ke mashghole karam alan o ye khne mitoonam jor konam vase zendegi .. gahi vaghta ba karash fekr mikonam vaghean mano mikhad ya na ..kheyli vaghta khaste ya nakhaste chizaee behem mige ke mano miranjoone .. maslan ye bar ke dastesho gerfte boodam yano oon dastamo gerfte bood yeki aaz hamkaraye mardesh dide boodesh o behesh gofte bood .. kheyli tarside bood bargasht behem goft " to aberoye man vasat mohem nist ..to vasat eftekhare amma man vasat bade .. " dar hali ke khodesh daste mano gerfte bod .!!hamahs migoft alan tooy edare bege man daste ye pesaro gerfte bodam kheyli bad mishe aberoom mire .. hamishe ham ba jomle ham ba raftaram behesh neshoon midam ke dosesh daram .. amma ye bar ke behesh goftam man 5 toman pol dashtam o vasat odkolon gerftam behem goft kheyli hemaghat kardi .. dar hali ke kheyli khob boodim on moghe .. kheyli rahat poshte mano khali mikone kafie tooye ye stresse kochik gharar begire ta rahat poshtamo khali kone ..ino 2-3 bar didam ..sari amadeye davas.. age hgh ba man bashe man bayad mennat keshi agaram hagh ba oon bashe ke baz man bayad beram mazreta khahio mennat keshi ..!!az inke baghti eshtebah mikone bege "mazerat mikham hagh ba toe ya man eshtebah kardam " be sheddat faraie .. vase inmamolan eshtebahatesho ghabool nemikone ye jori mipichoone ..
kheyli toolani shod mazerat mikham .. kheyli joziat hast ke goftanesh bayad ba soal bashe vagarna mishe ye roman..!!
age soal beporsid javabetoon ro midam ..mamnon az inke vaght migzarid ..
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
سلام آقامحمد رضا.......
بنده فعلا تنها کمکی میتونستم بکنم این بود که نوشته ی شما رو به فارسی بنویسم.....تازه تموم شد......امیدوارم کمکتون کرده باشم......
__________________________________________________ _______________
سلام...من محمد رضا هستم..تازه توی این سایت عضوشدم...راستش همش به خاطریک موضوعه..اونم ازدواج...بزارید ماجرایی رو به عنوان شروع براتون بگم...من حدوداً یکی دوسال پیش با یک دختری آشنا شدم..که تحصیلات خوبی داشت و تقریبا همون شکل وقیافه داشت که من دوست داشتم وخانواده ای داشت درحد خانواده ی ما(متوسط)..
من حدود یک سال وخورده ای پیش بهش پیشنهاد ازدواج دادم...من دانشجوی ترم آخرمهندسیه عمران هستم..اونم تحصیلاتش توی کامپیوتر وتقریبا نزدیکه ارشدشوبگیره..
حدود شش ماه ازمن بزرگتره...
قرارشد بعد از جلسه رویه پیشنهاد من فکرکنه..اینم بگم که نه من ونه او دنبال یه رابطه به عنوان دوست دخترودوست پسر نیستیم.....واصلا یه همچین شخصیتیم نداریم....دوخانواده تقریبا نیمه مذهبی هست...و به یه سری اصول پایبندیم....خلاصه بعد ازاون جلسه وبعدازچند ماه قبول کرد که شروع کنیم به شناخت هم..تا واسه زندگیمون برنامه ریزی کنیم..چیزی که من تویه اون جلسه ازش خواسته بودم...
رابطه ی ما تا الان جلو رفته..چیزهای خوبی دستمون اومده...اما..به نظرم کافی نیست ..به نظرم این وسط یه سری سوالاییم برای من پیش اومده..که به نظرم جوابای غیرقابل قبولی بهشون میده..نه اینکه بعد بین باشم نه..اما خب به نظرم منطقی نیست جواباش...من انو حتی به خانواده ام معرفی کردم ..یعنی ازاون واسه خانواده ام تعریف کردم...عکسشم نشونشون دادم...خانواده ام مخالفتی نداشتن....اما خب صحبتم بکنن با هم...اما چیزی که منو نگران کرده ایه که ازحضور من تویه زندگیه اون هیچ کسی خبردارنیست....حتی به قول خودش ..یه دوست صمیمی نداره که واسش ازمن بگه..ودرد ودلش روبه من میگه..یعنی منو اینه یه رازه یک ونیم سال پیش خودش نگه داشته..از اینکه جلوی دوستاش جواب اس ام اس های منو بده خوشش نمیاد..یا اینکه حرف بزنه با من جلوی دوستاش..توی یک شرکت معتبرکارمیکنه..که درآمد نسبتا خوبیم داره...ازش خواستم که اجازه بده تا من بیام خواستگاریش تا عقد کنیم که رابطمون درست بشه...باهم س.ک.س. نداشتم تاحالا....ازاینکه خانواده ام بیان صحبتت کنن با خانواده اش میترسه...هی میگه تو الان چیزی نداری..درحالی که من مشغوله کارم..الان یک خونه میتونم جورکنم واسه زندگی...گاهی وقتی با کاراش فکرمیکنم واقعا منو میخواد یا نه؟؟؟خیلی وقتا خواسته یا نخواسته چیزهایی بهم میگه که منومیرنجونه....مثلا یک بارکه دستشوگرفته بودم یعنی اون دستموگرفته بود یکی ازهمکارهای مردش دیده بودش...وبهش گفته بود...خیلی ترسیده بود...برگشت بهم گفت...توآبروی من واست مهم نیست...توواست افتخاره...اما من واسم بده..درحالی که خودش دست منوگرفته بود..همش میگفت الان توی اداره بگه من دسته یه پسر روگرفته بودم خیلی بد میشه آبروم میره.....همیشه هم با جمله هام با رفتارام بهش نشون میدم که دوستش دارم ..اما یه بارکه بهش گفتم..من پنج تومان پول داشتم...و واست ادکلن گرفتم...بهم گفت خیلی حماقت کردی...درحالی که خیلی خوب بودیم اون موقع...خیلی راحت پشت منوخالی میکنه...کافیه توی یه خیابون کوچیک قراربگیره تا راحت پشتمو خالی کنه...اینو دو سه باردیدم...سریع آماده ی دعواست..اگه حق با من باشه من باید منت کشی کنم....اگرم حق با اون باشه که باز من باید برم معذرت خواهی...ومنت کشی....ازاینکه ازاینکه وقتی اشتباه میکنه بگه معذرت میخوام ..حق با توهه..یا من اشتباه کردم...به شدت فراریه.. واسه این معمولا اشتباهاتشوقبول نمیکنه یه جوری می پیچونه...
خیلی طولانی شد..معذرت میخوام..خیلی جزییات هست که گفتش با سوال باشه ..وگرنه میشه یه رمان...اگه سوال بپرسید جوابتون رومیدم...ممنون ازاینکه وقت میگزارید
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
آقامحمد رضا....من که تمام این مطلب روکامل خوندم..بهتون میگم..باورکنید این دختربه دردزندگی نمیخوره......
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
bebakhshid ke be zahmat oftadid .. amma man type fingilisham khobe na farsi..bazam mazerat mikham ..
man dosesh daram saraa khanoom ..
mishe behem begid chera? mishe nazareto behem begi ke chikar konam behtar beshe .?
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
آقامحمد رضا بنده کمی فکرمیکنم اگرتونستم پاسختون روبدم که چه بهتر..اگرنه ...شرمنده...
بنده تجربه ی بسیارکمی نسبت به دوستانم دارم.......انشالله دوستان کمکتون میکنن..اینقدرعجله نکنید.....
انشالله مشکلتون حل میشه..
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
با درود
ببین پسر جان تو می گویی که آن دختر دقیافه اش باب دلت است و خانواده هایتان هم مانند هم . . .خوب که چه!!؟یعنی با همین اندک همانندی به قصد ازدواج با او دوست هستی؛ببین جانم،تو متأسفانه تندی عاشق آن خانم شده ای و اصلاً منطقی نیتدیشیده ای؛در این یکی دوسال شده پیش یک مشاور بروی؟مطلبی درباره مهارتهای رفتاری بخوانی؟بنشینی و از خواسته هایت با اون حرف بزنی؟پیش از این کار نشسته ای تا ببینی که چگونه آدمی هستی؟در زندگی چی می خوای؟چه انتظاراتی از خودت داری و از طرف مقابل؟با پرسشهای فنی و با تحقیق از اطرافیان آن دختر ،از خانواده اش و طرز بزرگ شدنش خبردار شوی؟
گفتی کار می کنی . . .آیا درآمدت برای اجاره یک خانه و خرج خوراک،آب،برق،گاز و . . .کافی است؟تنها دست هم را گرفته اید و دل داده و قلوه گرفته ای؟!!با این اوصاف که آن دختر سنش از تو بیشتر است و با توجه به اخلاقیاتت؛اصلاً صلاح نمی بینم با او ازدواج نمایی؛بویژه که مدرکش هم بالاتر است و شاغل با درآمد خوب؛
یکی از جملاتت را در ادامه می آورم:
**اما یه بارکه بهش گفتم..من پنج تومان پول داشتم...و واست ادکلن گرفتم...بهم گفت خیلی حماقت کردی...درحالی که خیلی خوب بودیم اون موقع...خیلی راحت پشت منوخالی میکنه...کافیه توی یه خیابون کوچیک قراربگیره تا راحت پشتمو خالی کنه...اینو دو سه باردیدم...**
نظر او درباره ادکلن،دیدگاهی کاملاً منطقی و واقع گراست؛البته در یک رابطه یک سویه عاشقانه برای شما تلخ تمام شده است؛چرا یکسویه؟زیرا به نظر من آن دختر آن احساسی را که به او دارید،او به شما ندارد.همین.تنها با شما دوست است.
اما از این در شگفتم که می گوید او در خیابان پشتت را خالی می کند!!!خوب جان من،این وظیفه هر مردی است که پشت یک زن باشد و تکیه گاهش گردد،نه زن یا دختر.رضا جان می پندارم تا اینجا از دست بنده عصبانی یا ناراحت شده ای،اما بعنوان یک بزرگتر و کسی که به هر حال بیشترین نوشتار را در راهنمایی جوانان در این جایگاه مجازی دارد،این را به تو بگویم که تو هنوز برای ازدواج زود است که تصمیم بگیری؛باید خیلی از آگاهی ها و شرایط را بدست آوری و سپس به این کار اقدام نمایی.
درباره این دختر و رابطه ات با او هم،روشن است که او از نظر سنی که بر تو برتری دارد بماند،از دیدگاه نظری،احساسی و کنش و واکنش رفتاری تو زیر تأثیر او هستی.این بی توجهی ها یش نشانه چیست؟؟؟و گیر دادنهایش؟؟چون تو را چه دوست بداری و چه دوست نداری،هنوز خام و زیر دستش حساب می کند.نمی دانم اگر می خواهی می توانی رابطه ات را با او ادامه دهی،اما باید حساب همه جایش را بکنی و تا چهارپنج سال از فکر ازدواج که حتماً دربیایی.تنها به تو سفارش می کنم از نظر احساسی به او وابسته نشو و چون دیگران با او رابطه داشته باش و اگر هم نمی توانی تا مدتی رابطه ات را با او قطع کن و همزمان با پشتکار دنبال تحصیلات،سربازی و کار با درآمد مکفی باش.
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
در ضمن حتماً حتماً پارسی بنویس.دگمه های* کنترل+شیفت* را با هم بگبر تا صفحه کلیدت پارسی گردد.
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
سرعت فارسی نویسیم خیلی کمه..
شاید 90% این بحثایی که گفتین شده با هم..اما من واقعا نمیدونم به کدوم حرفاش اعتماد کنم..
اینکه همدیگه رو توی هر جاییی ساپورت کنیم..این وظیفس.. نه اینکه دختر سر هر موضوعی که ممکنه به نفعش نبااشه جا بزنه..
زندگی ها باید 2 طرفه جلو بره..الان اگه به پولشم احتیاج نداشته باشم..بازم دخترا میخوان کار کنن و انطوری فعالیت داشته باشن..درامد من خوبه..من اصلا دلم نمیاد تند حرف بزنم باهاش اما اون خیلی راحت این کارو میکنه..
اما یه موضوع جالب اینکه..وقتی با منه خیلی خوبه..بحثای ما بیشتر اس ام اسی اتفاق میفته..
ممنون گرد آفرید
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
آقایوننننن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!حالا سرپارسی یا انگلیسی نوشتن متون بحث نکنید....بهتره به ایشون کمک کنید......
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
bebakhshid amma man mikham ejaze bedid ke javabo ingilish bedam .. vaghean soratam tooye farsi nevisi kame zajr mikesham ta ye matne chand khatio benevisam .. bazam sorry..
man nemikham oono shekle khodam bokonam .. man oono hamonjoori ke hast dos daram .. amma khob in dalil nemishe ke sare dosti chizaeio ke be nazaram bade az akhlaghesh behesh nagam ..
oon ye baradare bozorgtar a khodesh dare .faghat ke oonam tahsil kardas ..khonevadeye nesabatan khobi dare .. amma khodesh mige kash khahar dashtam ..ye bar azash porsidam ke age ye khahar dasht az man be khaharesh migoft .? goft bastegi be janbeye khaharm dasht dar oon soorat ..
na pedaro madare khodesh hastan .. amma inike baese negaranie mano in bahsa shod ineke ke kheyli toodare .. inke ye hamchin mozoeio ke shayad mohemtarin mozoe zendegie har kasi bashe ro 1.5 sal tooye khodet negah dari ta kasi nafahme kheyli neharan konandas .. onam az tarafe ye dokhtar..!
ye soale dige am daram .. inke 1.5 zamane kafii vaseye shenakhte man naboode be nazrae shoma .?
hamishe sayamo kardam ke darkesh konam va behesham migam ke khodamo kheyli jaye oon mizaram vase darkesh ..
vaghean az tahe ghalbam migam ke aslan delam nemiad bahash tond spohbat konam .. va shayad inghadr be khodam nahib zadamo joloye khodamo gerftam ke hichvaght bahash asabani nabasham ,alan ye jooraee mitarsam ke bahash ye davaye kochike maslahti bokonam ta raftaresho bebinam ..
kheyli behesh migam dosesh daram chon vaghean daram..!oonam mige behem .. tooye kharid kardnash mamolan kheyli 2 dele .. mesle aghlabe khanooma..kheyli vaseye kari ke alan dare zahmat keshide amma alan ke rafte toosh o kare khobiam hast hamash az khastegio stressaye karesh shakie ..
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
تبدیلش کنم ؟؟
:))
ازانگلیسی به فارسی؟؟
شوخی کردم..انشالله متن روبه فارسی براتون تایپ میکنم...
من برعکس دوستانی که تایپ انگلیسیشون عالیه هستم...متون انگلیسی را راحت میخونم وتایپ میکنم....زیاد سخت نیست....کمترین کاریه که میتونم انجام بدم همینه..منتظرمتن فارسی این پست باشید..فعلا
ســــــــارا
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
اینم حرف آقامحمدرضا ازانگلیسی به فارسی...
________________________
ببخشید اما من میخوام اجازه بدید که جوابمو انگلیسی بدم...واقعا سرعتم توی فارسی نویسی کمه..زجرمیکشم تایه متن چند خطی رو بنویسم..بازم شرمنده...
من نمیخوام اون رو شکل خودم بکنم..من اونو همونجوری که هست دوست دارم..اما خب این دلیل نمیشه که سرِ دوستی چیزهایی رو که به نظرم بده ازاخلاقش بهش نگم...
اون یه برادر بزرگتر ازخودش داره..فقط اونم تحصیل کرده هست....خانواده ی نسبتا خوبی داره..اما خودش میگه کاش خواهرداشتم..یه بارازش پرسیدم که اگه یه خواهر داشت ازمن به خواهرش میگفت؟؟؟گفت بستگی به جنبه ی خواهرم داشت دراون صورت..نه پدرومادرخودش هستند..اما اینکه باعث نگرانی منو این بحث ها شد اینکه که خیلی توداره...اینکه یه همچین موضوعی که شاید مهمترین موضوع زندگیه هرکسی باشه را یک سال ونیم توی خودت نگه داری تا کسی نفهمه خیلی نگران کننده است....اونم ازطرف یک دختر...
یک سوال دیگه هم دارم ..اینه که یک سال ونمی زمان کافی واسه شناخت من نبوده.به نظرشما
....همیشه سعیمو کردم که درکش کنم و بهشم میگم...که خودمو خیلی جای اون میزارم واسه درکش واقعا از ته قلبم میگم که اصلا دلم نمیاد باهاش تند صحبت کنم....وشاید اینقدر به خودم نهیب زدم وجلوی خودمو گرفتم که هیچوقت باهاش عصبانی نباشم...الان یه جواریی میترسم که باهاش یه دوعوای کوچیک مصلحتی بکنم تا رفتارشوببینم.....خیلی بهش میگم دوسش دارم..واقعا دارم...اونم میگه بهم .......
تو یه خرید کارنداشت...معمولا خیلی دو دل ...مثل اغلب خانوما..خیلی واسه کاری که الان داره زحمت کشیده..اما الان که رفته توش وکار خوبیم هست..همش ازخستگی واسترس کارش شاکیه...
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
زحمتهای من افتاده گردن سارا خانم .ممنونم از لطفت..
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
اون و خود من روز اولی که این رابطه رو شروع کردیم چیزیو پایه کردیم که توی اون ما دوست دختر دوست پسر نباشیم .. و هر دمن از این لفظ بدمون میومد.. و الانم همینه ..میدونم که باید یه جائی هم واسهٔ نه شنیدم بذارم امم شما تصور کنید که ۱.۵سال به یه دختری به صورت رو به رشد دل ببندید.. خیلی سخته..اما الان واقعا خودم واسهٔ نه شنیدن آماده کردم .. اون به قدری تودار شده که حتی به خود منم جوابای درستو حسابی نمیده .. خیلی نگرانم میکنه این کارش..شما چه راه کارایو به من پیشنهاد میکنید که توی دیدنامون باهاش در میون بذارم.؟چه برخوردی بکنم باهاش؟
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
سلام دوست عزیز
مشکل عمده شما از عدم تناسب سنی شکل میگیره
اون خانم به ثبات شخصیتی رسیده و میدونه چی میخواد ولی شما نه به هر ساز این خانم می رقصید و اگه ایشون هم ادامه میده شک نکیند که نه به خاطر علاقه به شما که به خاطر اطاعت بی چون و چرای شما از ایشونه
اینو مطمئن باشید حتی اگه ازدواج کنید و زیر یک سقف برید اون خانم همیشه میخواد اختیار زندگی دست اون باشه چون خودش رو بالاتر و عاقل تر میدونه و میگه من هر چی بگ این آقا هم مخالفتی نمیکنه
پس جایگاه شما به عنوان یک مرد توی این رابطه چیه؟
به نظرت آیا لزومی داشت به اون قیمت ادکلن رو بگید؟ من اگه خودمم بودم ناراحت میشدم .خوب حالا کادویی خریدید آیا دلیلی داره من قیمتش رو بدونم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما الان از لحاظ مالی شاید در شرایط ازدواج باشید و از لحاظ شخصیتی و اجتماعی هنوز به اون حد نرسیدید .
چرا نباید اشتباهاتشو بپذیره و عذر خواهی کنه ؟
به این فکر کن که الان که اوج عشق و علاقتونه و به قولی دل میدید و قلوه میگیرید اوضاع اینه و اصلاً کوتاه نمیاد وای به روزی که برید زیر یک سقف
به نظر من همین هایی رو که اینجا گفتید بهش بگید و بذارید تصمیم بگیره یا رفتارش رو تغییر میده ( اگه واقعاً دوستون داره ) یا نه ؟
و بعد از جواب و پاسخ ایشونه که شما باید تصمیم بگیرید .
ولی منطقی باشید و فقط امروز رو نبینید چون فرداهایی بیشتر از امروز در انتظار شماست .
موفق و پیروز باشید .
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
سلام.آخه ۵-۶ ماه هم شد اختلاف seni؟! .اینکه من قیمت ادکلنو گفتم توی یه دعوا بود .. که مجبور شدم بگم وگرنا واقعا چه اهمیتی داره یکی بدون .. اون به زندگی با من احتیاج ندار..چون هم تحصیلاتاش خوبه هم کارش هم hoghooghesh آخه کسی که به ثبات شخصیت رسیده باشه مگه میشه یه دوست قابل اطمینان ( از نظر خودش) نداشته باش.؟ اون دختر خبو مهربونیه .. خودم هر چی فکر کردم به این نتیجه بیشتر میرسم که اینکه خواهری نداشته و استرسهای پشت هم و کارش اونو منزوی کرده ..
اما با این حال شاید یه درصدی حرف شما هم درست باشه .. به نظر شما خانوم سارا.ف چکار میشه کرد واسه اینکه بهتر بشه اوضاع.؟
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
سلام
البته من نسبت به بقیه تجربه ای ندارم و22 سالمه ولی خودم دخترم و این مورد برام پیش اومده که یه مورد خوب برام پیش اومده بود ولی بهش علاقه نداشتم و منتظر مورد بهتر بودم قصد داشتم حالا حالا ها به طرف جواب مثبت ندم و نظرمو اصطلاحا اعلام نکنم که اگه مورد بهتری پیش اومد که چه بهتر وگرنه همون بنده خدا رو قبول کنم ، که البته خانواده من وقتی متوجه قصد من شدن ازم خواستن زودتر تکلیف طرفو روشن کنم که منم ناچارا جواب رد دادم.امیدوارم متوجه منظورم شده باشی. یعنی این که مواظب باش طرف واسه روز مبادا نگهت نداره که سرت کلاه میره .البته من گفتم من واقعا بیتجربه هستم و شاید در مورد ایشون این طور نباشه که انشالله که نیست ولی این طور که شما تعریف کردید من احساس میکنم اون خانم نباید خیلی دلبسته شما باشه.اگه فضولی کردم ببخش.
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
سلام دوست عزیز
من در مورد تو دار بودن این خانم می خواستم صحبت کنم. تو دار بودن این خانم نشانه چیز خاصی نیست. اینو میگم چون خودم هم اینطوری بودم یا هستم. منم چیزی به کسی نمی گم مخصوصا قبلا خیلی بیشتر بود ولی چون همسرم از این اخلاق خوشش نمیاد سعی کردم یه کم بهتر بشم. مدت آشنایی من و همسرم هم قبل از اینکه ایشون بیاد خواستگاریم طول کشید اما من به هیچ کس چیزی در این مورد نگفته بودم. نمیشه گفت چون قضیه خیلی مهمه باید همه بدونن اتفاقا به نظر من برعکسه چون خیلی مهمه باید بیشتر احتیاط کرد و کمتر گذاشت دیگران مطلع بشن. البته من اینطوری فکر می کنم شاید نظر ایشون هم همینطور باشه. من هیچوقت در مرود تصمیمایی که می گرفتم با کسی صحبت نمی کردم تا وقتی که انجامشون می دادم و تازه می فهمیدن که من چی کار کردم ، کلا کسی از کارام سر در نمی آورد. الان دارم تمرین می کنم که همسرم رو در جریان کارهام قرار بدم البته فقط موفق شدم که با اون ارتباط برقرار کنم در واقع لزومی نمی بینم که با شخص دیگه ای در ارتباط باشم. و این نه به خاطر اینکه به دیگران بی اعتماد هستم فقط به خاطر اینه که اخلاقم اینطوریه از بچه گی اینطوری بودم. به احتمال زیاد ایشون هم دلیل خاصی برای این رفتارشون ندارن و شیوه زندگیشون به این شکله
به هر حال امیدوارم موفق باشید:72: