-
راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
با سلام
10 سال هست که ازدواج کردم و در این ده سال اغراق نباشد، تعداد روزهایی که آرامش داشتم شاید به تعداد انگشتان یک دست باشد.با همسرم بارها به مرحله طلاق رسیدم اما به خاطر وجود دختر 9 ساله ام کوتاه آمدیم.همسرم پرخاشگر افسرده و عصبی است.با خانواده من رابطه ندارد.در سالهای اول زندگی بسیاری از مشکلات ما ریشه در مسائل مالی داشت ولی این مشکلات سالهاست که پایان رسیده و شرایط مالی من در حال حاضر خوب هست با وجود این مشکلات قوی تر شده اند.هر شب مجادله و درگیری داریم ،اگر در هنگام درگیری منزل را ترک کنم معترض می شود و اوضاع بدتر می شود.اگر بمانم نتیجه ای جز پاره شدن لباس های من و کتک کاری در بر نخواهد داشت.به هر روشی که می توانستم تلاش کردم این زندگی از هم نپاشد اما دیگر این تلاش را منطقی نمی بینم.تمام نگرانی من به خاطر دخترم هست که میدانم با جدایی ما لطمه سختی خواهد دید.او به هر دو ما وابسته هست.چگونه می توانم این صدمات را کاهش دهم؟
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
[align=justify]خيلي متاسفم براتون... ممكنه كمي بيشتر از مشكلات ، نوع آنها و دلايلي كه فكر ميكنيد همسرتان بخاطر آنها عصبي و افسرد ه است براي ما بگوييد؟
نحوه اشنايي با همسرتان چطور بوده ، تحصيلات و سن و سالتون شما دو نفر در چه حدوده؟
در خصوص مضرات طلاق بدون شك برروي دخترتون اثرات زيانباري داره ، بخصوص كه الان در حال ورود به مرحله نوجوانيه(از اينكه دختر هم هست بيشتر متاثر ميشه از ماجرا) .
در اينجا كسي به شما نمي گويد كه طلاق بگيريد و پس از آن تلاش كنيد اثرات آنرا روي دخترتون كم كنيد. اكثر دوستان تلاش مي كنند شما رو راهنمايي كنند تا مشكلا تي كه در ارتباط با همسرتون داريد رو رفع و يا كمتر كنيد شايد به اين شكل ادامه زندگيتون دلپذير تر و با آرامش بيشتري باشه.
اگر زندگي و خانوادتونو دوست داريد تلاش كنيد كه مشكلات خودتون رو ريشه يابي كنيد.فكر طلاق رو فعلا نكنيد دوست من.
[/align]
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهرو
[align=justify]خيلي متاسفم براتون... ممكنه كمي بيشتر از مشكلات ، نوع آنها و دلايلي كه فكر ميكنيد همسرتان بخاطر آنها عصبي و افسرد ه است براي ما بگوييد؟
علت افسردگی همین کش مکش های چندین ساله میتونه باشه.از اول عصبی بود.بر سر مسائل مادی مثل هزینه عروسی و تهیه منزل و غیره باهم بساطی داشتیم که حتی منجر به اختلاف و قهر چندین ماه شد اما با وساطت بزرگترها حل شد.
نحوه اشنايي با همسرتان چطور بوده ، تحصيلات و سن و سالتون شما دو نفر در چه حدوده؟
آشنایی قبل از ازدواج نداشتیم و از طریق معرفی فامیل به خواستگاری رفتم.من فوق لیسانس هستم چند سال پیش دوره دکترا هم پذیرفته شدم ولی در مراحل مصاحبه رد شدم.همسرم هم لیسانس علوم پایه دارد.من متولد سال 48 هستم همسرم 52
در خصوص مضرات طلاق بدون شك برروي دخترتون اثرات زيانباري داره ، بخصوص كه الان در حال ورود به مرحله نوجوانيه(از اينكه دختر هم هست بيشتر متاثر ميشه از ماجرا) .
در اينجا كسي به شما نمي گويد كه طلاق بگيريد و پس از آن تلاش كنيد اثرات آنرا روي دخترتون كم كنيد. اكثر دوستان تلاش مي كنند شما رو راهنمايي كنند تا مشكلا تي كه در ارتباط با همسرتون داريد رو رفع و يا كمتر كنيد شايد به اين شكل ادامه زندگيتون دلپذير تر و با آرامش بيشتري باشه.
متاسفانه راهی جز این برام نمونده
اگر زندگي و خانوادتونو دوست داريد تلاش كنيد كه مشكلات خودتون رو ريشه يابي كنيد.فكر
ممنونم از صحبت های شما اما این خانه از پایبست ویران است وراه دیگری نیست.میخواهم با دخترم صحبت کنم قبل از اقدام آخر ولی نمیدانم چه باید بگویم.
[/align]
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
شما در جهت جذب همسرتون و بهتر شدن اعصابش چه كارهايي كردي؟ آيا وقت هم براي همسرتون مي گذاريد؟ با همسرتون دوست هستيد؟ خداي نكرده لج و لجبازي در كارتون نيست؟
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
مهروی گرامی من برای بهتر شدن روابط هرکاری که بگویید کردم از هزینه های سنگین مشاوره گرفته تا تریتب دادن مسافرت و غیره
همسر من 4 سال پیش یک بارداری ناموفق داشت که در 9 ماهگی متاسفانه جنین مرده به دنیا اومد .دو روز قبل زایمان صدای قلب جنین و همه چیز طبیعی بود ولی متسفانه ما باهم درگیری داشتیم و همسرم من را مسبب آن حادثه می داند.درگیری از جانب خود او شروع شد و او باعث بود . من به خاطر شرایطش کوتاه آمدم . بعد از زایمان گفتن به دلیل چرخش نامناسب سر جنین در وضعیت قرار گرفته که دچار خفگی شده است.بعد از اون اتفاق شرایط رفته رفته بدتر و بدتر شد در این 4 سال هرکاری که ازم بر می اومد کردم از هر طریقی حتی با خانواده خودم قطع رابطه کردم با این وجود اثری نداشت
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
آقاي شايگان محترم ، متاسفم كه در افراد تحصيلكرده اي چون شما و همسرتون مشكلات از اين دست پيدا ميشه (البته من هم درگير روابطي كماكان پرتنش هستم ولي سعي مي كنم كنترلش كنم و خدارو شكر موفق شدم تا حدي). از دست دادن فرزند آن هم در آخرين روزهاي بارداري فوق العاده براي مادر سخته و من مطمئنم همسر شما ضربه روحي شديدي از اين بابت خوردند. ضمنا معتقدم در خشمگين شدن همسرتان شما هم بي تقصير نيستيد و حتما شرايط تحريك ايشون رو فراهم ميكنيد. اگر دوستش داريد و براش ارزش قايليد، بايد كمكش كنيد تا با آسيبي كه خورده كنار بياد.
قطع رابطه با خانواده خودتون به نظر من اصلا راه حل خوبي نيست. شما در هر شرايطي ارتباطتون رو بايد نگه داريد. حتي اگر يكي از عوامل آسيب رساندن به زندگي شما هستند . حداقل خودتون نبايد ارتباطاتتونو كم كنيد. جون بطور غير مستقيم همه اعضا خانواده همسرتون رو مسبب مي بيننن و فكر ميكنند ايشون مانع ارتباط شده.
آقاي محترم، نظر مشاوراني كه حضورن رفتيد در مورد همسرتون چي هست؟ صادقانه بگوييد آيا همسرتان بيمار رواني است كه نياز به روشهاي باليني جهت كنترل خشم دارد يا شرايط خاص زندگي كه در اين چند سال اخير داشته اورا حساس، زودرنج و ناتوان كرده؟ شما خودتان را چند درصد مسبب مي دانيد.
اعتقاد من اين است: به خودتان زمان بدهيد مثلا شش ماه.در اين شش ماه با همسرتان به گفتگوي دوستانه بنشينيد. به نحوي زندگي زناشوييتان را مجددا تجربه كنيد. جوري عاشقانه به او نگاه كنيد كه بداند دوستش داريد. با همه نقصهايش در كنارش هستيد اما دوست داريد او هم خود را تغيير دهد. در ساعت هايي از روز به او زنگ بزنيد و با كلمات مثبت به او يادآوري كنيد اگر دراين زندگي مانديد نه بخاطر دخترتان بلكه به خاطر ارزش هايي است كه همسرتان براي شما دارد. به او كمك كنيد تا مشكلات خودش را بشناسد. به معناي كامل كلمه در اين شش ماه گام به گام همراهش باشيد. اگر تغييري در رفتارش نديد راه ديگري را انتخاب كنيد. حداقل در اين مرحله ميدانيد شما سهم خودتان را در اين رابطه پرداخت كرده ايد.
پ.ن: كاش ميشد حرف هاي همسرتان را هم شنيد. قطعا ايشان هم نكاتي در كلامشان هست كه ميشود به آنها توجه كرد و بيشتر كمكتان نمود.
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
سلام خدمت شما
شمایی که ده سال تحمل کردید چند ماهی رو هم زیر نظر کارشناسای تالار و افراد با تجربه باشید.
مطمئن باشید فرزند شما بابت این تصمیم شما ضربه جدی میخوره.پس یکبار دیگه سعی خودتون رو بکنید.
رفتار همسر شما تایید شده نیست اما شاید همراهی بیشتر شما بتونه ارومش کنه.
شاید درد همسر شما مسافرت نبوده....
شاید ایشون هم از دست شما ناراضیه...
شاید واقعا خانواده شما ایشون رو ازار میدن....
شما باید به فکر بچه تون باشید.شمایی که از روز اول اختلاف داشتید چرا انقدر زود بچه دار شدید؟و شمایی که 6 سال با ایشون مشکلات متعددی داشتید چرا دوباره به فکر بچه دارشدن افتادید؟
خیلی وقتها نیازی به هزینه کردن های آنچنانی نیست....
با ایشون صحبت کردید؟
بهش گفتید که رفتارش ممکنه منجر به از هم فرو پاشی زندگیتون بشه؟
مطمئن باشید جدایی شما ضربه سنگینی به دخترتون میزنه و ممکنه دیگه هیچ وقت شما و مادرش رو نبخشه.دست نگه دارید و فعلا باهاش صحبت نکنید.
یکبار دیگه تلاش کنید و از طریق تالار پیگیری کنید
من به کارشناسا میگم که بیان و راهنماییتون کنن.
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
شایگان عزیز
متاسفانه بنده جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندتان توصیه ای به ذهنم نمی آید.
قبل از طلاق و درحال حاضر، لازمه جهت کاهش اثرات ناشی از درگیریها و جروبحثهای زناشوئی بر روی فرزندتون کاری بکنید.
و اما در صورت صلاحدیدتون :
رئوس مشکلات خودتون با همسرتون رو بنویسید.
مشاور / مشاورانی که رفتید چه توصیه هائی به شما کردند؟ چه توصیه هائی به همسرتون؟
این رو صادقانه جواب بدید ،
بعد از توصیه های مشاور شما چه کردید؟ آیا توصیه های مشاور را پذیرفتید؟ اگر بله ، آیا بکار بستید؟ کدامیک را بکار بستید و نتیجه چه بود؟
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
مهرو و مریم گرامی از حسن نیت شما سپاس گذارم و این صحبت های شما برایم قابل تامل و ارزشمند هست ولی متاسفانه راهی جز این ندارم.
کسی که ده سال از عمرش رو برای سامان دادن به یک زندگی صرف کرده حتما بی دلیل سراغ جدایی نمیره.
فرمایش شما درباره اینکه چرا ما که مشکل داشتیم بچه دار شدیم و چرا بازهم اقدام برای داشتن فرزند دوم کردیم کاملا درست است ولی اینکه میگویم مشکل از اول بوده این طور نبوده که تاب و توان ادامه رو از من بگیره
بعد از این همه سال دیگر توانی برای ادامه دادن به این زندگی ندارم
صادقانه بگویم همسر من بیمار روانی نیست (هرچند بر طبق اسناد پزشکی ایشون سابقه بیماری افسردگی دارد و قرص هم مصرف می کند ولی شخصا افسردگی را بیماری روانی نمیدونم )ولی کم از بیماران روانی ندارد.مواردی هست که نوشتنش رنج آور و خواندنش مضحک و خنده آور است .شام درست نکرده بود من خسته از سرکار امدم و شام درست کردم و وقتی ازش خواستم بخوره کل غذا را با ظرفش ریخت دور.
من کتمان نمی کنم که کوتاهی ونقص هایی داشتم ودارم اما اشتباهات من در حدی نیست که یک زندگی را به سمت نابودی سوق دهد.
جناب baby از اینکه در مورد کاهش اثرات این درگیری ها بر روی دخترم تذکر دادید از شما سپاس گذارم چیزی که از نظرم دور مانده بود به خاطر مشغله های ذهنی
بله حتما در اولین فرصت رئوس مشکلات و توصیه های مشاور را می نویسم
صادقانه پاسخ بقیه سوالات را خواهم داد.
فقط نمیدانم گفت شاید به دور از اخلاقیات باشد ولی یکی از این مشاوران به زعم من خودش نیاز به مشاوره اساسی دارد.
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
سلام
متاسفم که وضعیت زندگی شما به گونه ای است که تصمیم به جدایی گرفتید . جدایی همیشه امکان پذیر هست پس انقدر عجله نکنید . شما 10 سال زندگی کردید و حاصل اون یک دختر 9 ساله است پس باید زمان بیشتری به خودتون برای تصمیم گیری بدید .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شایگان
با سلام
10 سال هست که ازدواج کردم و در این ده سال اغراق نباشد، تعداد روزهایی که آرامش داشتم شاید به تعداد انگشتان یک دست باشد.با همسرم بارها به مرحله طلاق رسیدم اما به خاطر وجود دختر 9 ساله ام کوتاه آمدیم
جمله اول شما به نظر من همانطور که خود گفتید اغراق هست . شما امروز خسته هستید و تنها روی ابعاد منفی زندگیتون تمرکز دارید .
شما گفتید 10 سال فقط تلاش کردید برای ادامه زندگی یعنی شما از روز اول مشکل داشتید ؟
تلاش شما برای ادامه زندگی چگونه بوده که در حین این تلاش ها مدام به مرز جدایی رسیدید و عقب نشینی کردید؟ گاهی ما به اشتباه تصور می کنیم که داریم تلاشی مثبت انجام میدهیم اما در حقیقت اینطور نیست .
شما از روز اول زندگی چقدر همسرتون و زندگیتون با ایشون رو دوست داشتید ؟
آیا شده به خاطر خودتون و همسرتون برای ادامه زندگی تلاش کنید نه به خاطر دختر 9 ساله تون ؟
اگردخترتون نبود چه زمانی اقدام به جدایی می کردید ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شایگان
همسر من 4 سال پیش یک بارداری ناموفق داشت که در 9 ماهگی متاسفانه جنین مرده به دنیا اومد .دو روز قبل زایمان صدای قلب جنین و همه چیز طبیعی بود ولی متسفانه ما باهم درگیری داشتیم و همسرم من را مسبب آن حادثه می داند
در رابطه با اتفاقی که برای همسرتون افتاده این اصلا اهمیت نداره که شما مقصر بودید یا نبودید . این مهم هست که این اتفاق برای یک زن یک شوک بزرگ هست و نیاز به همراهی شما و مراجعه به روانشناس بوده تا آثار این اتفاق صدمات روحی ایشون رو کم کنه .
چقدر در اون زمان به جای اینکه در پی اثبات بی گناهی خود باشید فقط به همسرتون توجه کردید؟
آیا ایشون رو مشاوره بردید ؟
برخوردهای همسرتون بعد از این اتفاق تغییری کرد ، آیا شدت عصبانیت های ایشون بیشتر شد یا خیر؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شایگان
کسی که ده سال از عمرش رو برای سامان دادن به یک زندگی صرف کرده حتما بی دلیل سراغ جدایی نمیره.
مشکل از اول بوده این طور نبوده که تاب و توان ادامه رو از من بگیره
بعد از این همه سال دیگر توانی برای ادامه دادن به این زندگی ندارم
.شام درست نکرده بود من خسته از سرکار امدم و شام درست کردم و وقتی ازش خواستم بخوره کل غذا را با ظرفش ریخت دور.
من کتمان نمی کنم که کوتاهی ونقص هایی داشتم ودارم اما اشتباهات من در حدی نیست که یک زندگی را به سمت نابودی سوق دهد.
شما مدام تکرار می کنید که کل این 10 سال رو برای سامان دادن به زندگیتون تلاش کردید. این یعنی از اول مشکلات شدیدی در زندگی با همسرتون داشتید . اما در جای دیگر گفتید که مشکلات اوایل به این شدت نبودند .
از این مشکلات و روند تدریجی پیشرفتش برای ما صحبت کنید و چه شده که امروز هم شما هم همسرشما تا به این اندازه توان پذیرش یکدیگر رو ندارید ؟
از کوتاهی و نقص هایی که بیان کردید و به نظرتون بی تاثیر در این مشکلات نبوده بگید؟
به نظر میرسه همسرشما هم مثل خودشما خسته است و آستانه تحمل هردو پایین آمده و نسبت به هم حساسیت پیدا کردید .تا وقتی هردو همین حال رو داشته باشید و عمیقا نخواید این زندگی رو حفظ کنید و پیش زمینه ذهنی تون این باشه که این زندگی باید از بین بره ، نمی تونید کاری برای ادامه زندگی انجام بدید . اگر تمام این سالها با همین روحیه تلاش کردید طبیعی است که نتیجه ای حاصل نشه .
برخوردهای همسر شما یعنی پرخاشگری و عصبانیتش نسبت به شما ممکن است دلایل خاصی داشته باشد . آیا به روانشناس بالینی هم مراجعه کردیدو ریشه این مشکلات همسرتون رو بررسی کردند؟
در زندگی شما اتفاقی غیر از مردن بچه بوده که همسر شما کینه یا تنفری نسبت به شما پیدا کرده باشد ؟
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
شما گفتید 10 سال فقط تلاش کردید برای ادامه زندگی یعنی شما از روز اول مشکل داشتید ؟
سلام باران عزیز از رو اول مشکلاتی داشتیم بر سر مهریه توافق نداشتیم و در نهایت من مهریه پیشنهادی انها را پذیرفتم بعد از این بر سر نوع مراسم توافق نداشتیم بر سر اینکه چند نوع غذا باشدو غیره....
بله اغراق آمیز است . همسر من خیلی مهربان هست یا بهتر است بگویم بود و با وجود تمام مشکلاتی که بود در کنارش مزیت هایی هم داشت البته حتی در مهربانی هم افراط می کرد و اگر اطرافیانش به اندازه او پاسخ مهربانی او را نمی دادند عصبی و پرخاش گر میشد اما مشکلات حل نشدنی ما بعد از زایمان دوم ایشون شروع شد.
نا جایی که ممکن بود من سعی کردم تمام خواسته های همسرم را برای جشن عروسی فراهم کنم و این کار را از روی علاقه کردم و اوهم به من ابراز علاقه می کرد
علی رغم تمام تلاشی که کردم بعد از مراسم ایشون از زمین و زمان گله مند و ناراضی بود از شام ونحوه پذیرایی تالار بگیرید تا ماشین عروس
فکر میکنید این ناراحتی از مراسم عروسی تمام شده؟خیر از ده سال پیش تا کنون هر گونه مراسم عروسی نامزدی عقد بله بران خواستگاری و غیره که پیش می امد به همراهمش اختلاف های قدیمی و صحبت های قدیمی برای همسر من تازه میشد.یک مراسم عروسی نرفتیم که ایشون بعد از مراسم ابراز ناراحتی نکند و نگوید مادر شما برای من 10 سال پیش انگشتر نشان نیاورد یا در بله بران پارچه نیاورد...و گریه از نو.هر بار من سعی می کردم درک کنم توضیح میدادم که عزیزمن جان من گذشته گذشته است توان بنده بیش ازاین نبوده.کوتاهی مادر من را به بزرگی خودت ببخش.ولی بازهم دوباره روز از نو روزی از نو.انقدر این مسائل را عنوان کرد که صبر من لبریز شد و تصمیم گرفتم در مراسم عروسی چه از طرف فامیل من و فامیل او شرکت نکنم.این باعث درگیری های بیشتر بین ما شد چون همسرم اصرار داشت که در مراسم شرکت کنیم....
شما از روز اول زندگی چقدر همسرتون و زندگیتون با ایشون رو دوست داشتید ؟
از روز اول من همسرم را دوست داشتم ولی از انجایی که ازدواج ما سنتی بود علاقه منطقی و حساب شده ای بین ما بود.
آیا شده به خاطر خودتون و همسرتون برای ادامه زندگی تلاش کنید نه به خاطر دختر 9 ساله تون ؟
بله سالهای اول زندگی اینطور بود.
اگردخترتون نبود چه زمانی اقدام به جدایی می کردید
جواب این سوال را نمیدانم
در رابطه با اتفاقی که برای همسرتون افتاده این اصلا اهمیت نداره که شما مقصر بودید یا نبودید . این مهم هست که این اتفاق برای یک زن یک شوک بزرگ هست و نیاز به همراهی شما و مراجعه به روانشناس بوده تا آثار این اتفاق صدمات روحی ایشون رو کم کنه .
چقدر در اون زمان به جای اینکه در پی اثبات بی گناهی خود باشید فقط به همسرتون توجه کردید؟خیر یکی از کوتاهی های بنده همین بود بیشتر در پی اثبات بی گناهی خودم بودم و به دلیل تهمتی که ناروا به من می زد عصبی می شدم و از نظر عاطفی حمایتش نکردم .
آیا ایشون رو مشاوره بردید ؟بله بردم و قرص های ضد افسردگی به ایشون تجویز شد.
برخوردهای همسرتون بعد از این اتفاق تغییری کرد ، آیا شدت عصبانیت های ایشون بیشتر شد یا خیر؟بله عصبی تر و پرخاشگر تر شد.
رئوس مشکلات ما:
مشکلات اولیه :
اختلاف قدیمی ایشون با خانواده من برسر کوتاهی که در مراسم عروسی بوده
مشکلات مالی (نارضایتی همسرم از منطقه ای که منزل من در آنجا بود و توان مالی من هم بیش از آن نبود.)
مشکلات ثانویه:
عصبی بودن همسرم که درهنگام عصبانیت شروع میکرد به شکستن ظروف و کتک کاری این مشکلات بعد از زایمان دومش شدت گرفت
نبودن یا در صورت بودن بی کیفیت بودن رابطه جنسی بعد از زایمان دوم (همسرم از در هنگام نارضایتی مایل نبود و اگر من تمایلی نشون میدادم عصبانی و ناراحت می شد و می گفت تو مرا برای یک چیز میخواهی)
مشاوری که رفتم که در شبکه های مختلفی هم از ایشان استفاده میشه به من توصیه کردن که هر جور شده منزل را عوض کنم چون همسر من از یک خانواده مرفه هست
من با هزار بدبختی منزلم را اجاره داده به جایی دیگر نقل مکان کردم مدت کمی اوضاع بر وفق مراد بود در همان زمان فرزند من به دنیا اومد و به دلیل مشکلات مالی دوباره به منزل قبلی که قدیمی سازبود نقل مکان کردیم ودوباره ناراحتی همسرم شروع شد که فامیل من میخواهند بیایند و من خجالت می کشم از این زندگی
من هم در مقابل گفته های او عصبانی می شدم الان هم از یادآوریش عصبانی می شوم.
یکی دیگر از مسائلی که مشاور به ما گفت این بود که روابط را با خانواده من کمتر کنیم از طرفی به من گفتن که شما روابطت را با خانواده همسرت بهتر کن و جبران رفتار او را نکن.(اینکار را نتوانستم )
نوعی جبران در رفتار من بود که وقتی اختلاف اورا با خانواده خود دیدم رابطه خود را با خانواده همسرم قطع کردم.
در نهایت با بدترشدن اوضاع سعی کردم هیچ تلاشی برای بهبود روابط مادرم وهمسرم نکنم وبه همسرم بفهمانم که تنها چیزی که در الویت است او و دخترم است .و به گفته مشاور روابطم راباخانواده کمتر کردم.
تشخیص مشاور این بود که به دلیل اینکه همسر من از نظر وضعیت مالی جز اقشار طبقه بالا بوده و زندگی کنونی در حد متوسط و پایین تر است دچار افسردگی و ناراحتی است اما من در زمان خواستگاری وضعیت مالی و داراییم را صادقانه گفته بودم و خودم را غنی تر نشان نداده بودم. از الان بیش از 6 سال است که شرایط مالی تغییر کرده ولی رفتار همسرم بدتر میشود.
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شایگان
آیا شده به خاطر خودتون و همسرتون برای ادامه زندگی تلاش کنید نه به خاطر دختر 9 ساله تون ؟
بله سالهای اول زندگی اینطور بود.
اگردخترتون نبود چه زمانی اقدام به جدایی می کردید
جواب این سوال را نمیدانم
در رابطه با اتفاقی که برای همسرتون افتاده این اصلا اهمیت نداره که شما مقصر بودید یا نبودید . این مهم هست که این اتفاق برای یک زن یک شوک بزرگ هست و نیاز به همراهی شما و مراجعه به روانشناس بوده تا آثار این اتفاق صدمات روحی ایشون رو کم کنه .
چقدر در اون زمان به جای اینکه در پی اثبات بی گناهی خود باشید فقط به همسرتون توجه کردید؟
خیر یکی از کوتاهی های بنده همین بود بیشتر در پی اثبات بی گناهی خودم بودم و به دلیل تهمتی که ناروا به من می زد عصبی می شدم و از نظر عاطفی حمایتش نکردم .
آیا ایشون رو مشاوره بردید ؟بله بردم و قرص های ضد افسردگی به ایشون تجویز شد.
برخوردهای همسرتون بعد از این اتفاق تغییری کرد ، آیا شدت عصبانیت های ایشون بیشتر شد یا خیر؟بله عصبی تر و پرخاشگر تر شد.
رئوس مشکلات ما:
مشکلات اولیه :
اختلاف قدیمی ایشون با خانواده من برسر کوتاهی که در مراسم عروسی بوده
مشکلات مالی (نارضایتی همسرم از منطقه ای که منزل من در آنجا بود و توان مالی من هم بیش از آن نبود.)
مشکلات ثانویه:
عصبی بودن همسرم که درهنگام عصبانیت شروع میکرد به شکستن ظروف و کتک کاری این مشکلات بعد از زایمان دومش شدت گرفت
نبودن یا در صورت بودن بی کیفیت بودن رابطه جنسی بعد از زایمان دوم (همسرم از در هنگام نارضایتی مایل نبود و اگر من تمایلی نشون میدادم عصبانی و ناراحت می شد و می گفت تو مرا برای یک چیز میخواهی)
یکی دیگر از مسائلی که مشاور به ما گفت این بود که روابط را با خانواده من کمتر کنیم از طرفی به من گفتن که شما روابطت را با خانواده همسرت بهتر کن و جبران رفتار او را نکن.(اینکار را نتوانستم )
نوعی جبران در رفتار من بود که وقتی اختلاف اورا با خانواده خود دیدم رابطه خود را با خانواده همسرم قطع کردم.
در نهایت با بدترشدن اوضاع سعی کردم هیچ تلاشی برای بهبود روابط مادرم وهمسرم نکنم وبه همسرم بفهمانم که تنها چیزی که در الویت است او و دخترم است .و به گفته مشاور روابطم راباخانواده کمتر کردم.
تشخیص مشاور این بود که به دلیل اینکه همسر من از نظر وضعیت مالی جز اقشار طبقه بالا بوده و زندگی کنونی در حد متوسط و پایین تر است دچار افسردگی و ناراحتی است اما من در زمان خواستگاری وضعیت مالی و داراییم را صادقانه گفته بودم و خودم را غنی تر نشان نداده بودم. از الان بیش از 6 سال است که شرایط مالی تغییر کرده ولی رفتار همسرم بدتر میشود.
آقای شایگان ممنون از توضیحاتتون حالا مسئله شفاف تر شد .
شما در طول زندگی به جای اینکه از مشاوره ها کمک بگیرید و واقعا به زندگیتون کمک کنید یک روند اشتباه رو پیش گرفتیدو بعد از این که کار خراب می شد سعی کردید که کار رو درست کنید اما نوش دارویی بیش نبوده و نمی تونسته برای شما معجزه کنه .
شما در لحظاتی که باید به همسرت کمک می کردی ، بهش محبت می کردی ، همراهش باشی نبودی و بعد که همسرتون حالش بدتر می شده تصمیمتون عوض می شد .
قبل از هرچیز خودتون باید تصمیم بگیرید که زندگیتون رو نجات بدید نه فقط به خاطر دخترتون بلکه به خاطر هر 3 نفر شما که این زندگی رو تشکیل دادید و بعد از اون صبر داشته باشید و انتظار نداشته باشید یک شبه برای یک زندگی 10 ساله معجزه بشه .
1_ این خیلی خوبه که شما از روز اول صادقانه شرایط مالی تون رو گفتید اما انتظارنداشته باشید این حرف شما تضمین کننده نبودن مشکل در این زمینه باشد. باید در نظر می داشتید که همسرتون از طبقه مرفهی هست پس حداقل های ایشون با حداقل های شما خیلی متفاوت است . تا زمانی ممکن هست به خاطر عشق با خیلی چیزها کنار بیاد اما حقیقت اینه که ایشون به شکلی دیگر بزرگ شده و زندگی کرده ، پس وقتی از خانه ، وضعیت زندگی و اینکه از دوستان و خوانوادش خجالت می کشه ، به شما گله می کنه ، شما نباید عصبی بشید بلکه باید این تفاوت ها رو یادتون بیاد و ایشون رو درک کنید .
شما عصبی میشید چون این پیغام رو دریافت می کنید ( تو مرد بی عرضه ای هستی که نه خونه خوبی تهیه می کنی نه زندگیی که من دوست دارم و تو توان هیچ کاری رو نداری )
این پیغام به هیچ وجه درست نیست شاید این دم دستی ترین برداشت از حرف های همسر شما باشه ، اما حقیقت اینه که اون فقط داره دغدغه هاش رو به شما میگه و این طبیعیه که وقتی وضعیت زندگی او از خوانوادش دور باشه احساس سرخوردگی و شرم سراغش بیاد . قطعا مهمانی های اونها با شما خیلی متفاوت هست و در واقع همین احساس رو دوباره در همسرتون ایجاد می کنه .
پس بهتره به جای جبهه گیری ، همسرتون رو درک کنید و بدونید که او به گونه ای متفاوت زندگی کرده و حرفهاش برای زیرسوال بردن تلاش های شما برای زندگیتون نیست .
برخورد مناسب شما : وقتی مثلا همسر شما از مراسم عروسی و کارهای نکرده شما در گذشته میگه . شما باید با همسرتون همدلی کنید و نشون بدید که درکش می کنید . این که شما بگید گذشته ها گذشته همراهی نیست بلکه عدم درک رو منتقل می کنه . شما یا باید سکوت کنید و با محبت های کلامی و غیرکلامی مسیر رو عوض کنید . یا صادقانه به همسرتون بگید که خودتون هم از این موضوع متاسف هستید و حق با اوست و بعد دیگه ادامه ندید حتی اگر همسرتون حرف های بیشتری زد . (با این کار به مرور همسر خود را خلع صلاح می کنید چون هر برخورد دیگری غیر از این جای ادامه و بحث را برای او باز میگذارد )
2_ اگر مشاور به شما گفته از خانواده خودتون دوری کنید ،این مسئله مقطعی بوده و فقط برای از بین بردن حساسیت های همسرتون بوده چرا که ایشون نیاز به زمان و آرامش در کنار شما داره و مسائل تنش زا رو باید برای مدتی دور کرد اما شما دقیقا برعکس یعنی با جبران کردن و قطع ارتباط با خانواده همسرتون این حساسیت ها رو دو چندان کردید .شما امروز نباید به علت اختلافات و مقابله به مثل فکر کنید بلکه باید برای حفظ زندگیتون قدم های بزرگی بردارید و صبور باشید . اما شما با کم صبری مشکلات رو بیشتر کردید و بعد سعی کردید نشون بدید که زندگی 3 نفره خودتون در اولویت هست ، این تناقض های رفتاری حال همسرشما رو خراب تر می کنه و اعتمادش رو از دست میده.
3_ بعد از مرگ بچه همسر شما چند برابر گذشته به حمایت و توجه و مهربانی شما نیاز داشته اما شما غافل شدید و باور کردید که مقصر هستید ، در صورتی که نباید توقع قضاوت درست در اون زمان از همسرتون میداشتید ، بلکه باید به او زمان می دادید و بی دریغ محبت می کردید . جلسات مشاوره در کنار دارو و مهمتر از همه محبت شما می تونست این مسئله رو در وجود همسرتون حل کنه اما حل که نشد هیچ بلکه به قول خودتون مشکلات شدیدتر شد .
4_ وقتی همسرتون به شما میگه ( تو مرا برای یک چیز می خواهی ) این یک زنگ خطر هست . نشان دهنده این هست که همسر شما نسبت به شما بی اعتماد شده و احتمالا زمان هایی که به حضور و محبت شما نیاز داشته از جانب شما چیزی دریافت نکرده و فقط محبت شما محدود به زمانی بوده که شما به او نیاز داشتید .
در این رابطه به او فشار نیاورید بلکه سعی کنید اعتماد او را دوباره جلب کنید تا شما را باور کند و او نیز خواهان شما باشد .
آقای شایگان هیچکس به اندازه شما دلسوز زندگیتون نیست ، پس تلاش هاتون تا الان کافی و درست نبوده بنابراین تصمیم بگیرید که هرچه در توان دارید برای زندگیتون بگذارید .
شما خیلی باید صبور باشید .
چیزی که بیش از همه در زندگی شما به چشم می خورد نبود محبت و صمیمیت است که این برای یک زن خیلی پررنگ تر از یک مرد است . همسر شما فقط به توجه و محبت نیاز دارد حتی در مواقعی که عصبانی است .
همانطور که گفتید اوایل زندگی حتی از نظر شما محبت های افراطی نسبت به شما داشته اما با نگرفتن پاسخی در سطح محبتش دلسرد شده و کم کم جای این محبت ها را عصبانیت و پرخاشگری گرفته و بعد از این همه سال چون در مواقعی که به شما نیاز داشته همراهی مناسبی نداشتید حتی به شما بی اعتماد شده و به نوعی از شما کینه گرفته و حتی اگر محبتی داشته باشید او پاسخ عکس میدهد . این مشکلات نیاز به زمان و صبوری و پایبندی شما دارد عشقی که در طی چندین سال به اینجا رسیده برای بازگشت نیاز به زمانی طولانی دارد .
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
درود بر شایگان عزیز
درود بر باران عزیز خیلی زیبا گفتن:بزرگترین اشکال ما مردها اینه خوب بلد نیستیم گوش بدیم و همسرانمون رو درک کنیم واقعا سخت نیستش جدی میگم بیشتر اوقات نیاز به همدردی دارن به اینکه به حرفاشون گوش بدین تا اینکه خالی بشن بعدش آروم میشن من خودم اکثرا جواب داده همسرم بعدش بغلم میکنه میگه تو خیلی خوبی و مهربونی و به حرفام گوش میدی آرومم میکنه امتحانش ضرر نداره :311:
.................................................. ............
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baran.68
برخورد مناسب شما : وقتی مثلا همسر شما از مراسم عروسی و کارهای نکرده شما در گذشته میگه . شما باید با همسرتون همدلی کنید و نشون بدید که درکش می کنید . این که شما بگید گذشته ها گذشته همراهی نیست بلکه عدم درک رو منتقل می کنه . شما یا باید سکوت کنید و با محبت های کلامی و غیرکلامی مسیر رو عوض کنید . یا صادقانه به همسرتون بگید که خودتون هم از این موضوع متاسف هستید و حق با اوست و بعد دیگه ادامه ندید حتی اگر همسرتون حرف های بیشتری زد . (با این کار به مرور همسر خود را خلع صلاح می کنید چون هر برخورد دیگری غیر از این جای ادامه و بحث را برای او باز میگذارد )
.................................................. .......
با اجازه باران گرامی کارشناس محترم :72:
این نکته جالب و ظریف به ذهنم رسید بد ندونستم به شما هم بگم.
.................................................. ................
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شایگان
نبودن یا در صورت بودن بی کیفیت بودن رابطه جنسی بعد از زایمان دوم (همسرم از در هنگام نارضایتی مایل نبود و اگر من تمایلی نشون میدادم عصبانی و ناراحت می شد و می گفت تو مرا برای یک چیز میخواهی)
.................................................. ................
اولا این جمله تو منو فقط واسه یکچیز میخوای توی زنا همگانیه :311: خدا وکیلی زنای ایرونی و اروپایی و آمریکایی و آفریقایی که هیچی اگه مریخی ها هم وجود داشتن زناشون همین رو بهشون میگفتن :311:
این یعنی اعتراض به اینکه بهش اهمیت نمیدی دیگه بغلش نمیکنی نوازشش نمیکنی دوسش نداری بهش علاقه نشون نمیدی زنا فوق العاده احساسی هستن چه ایرادی داره مثل دوران نامزدی یا عقد باشیم باهمب ریم بیورن قدم بزنیم بریم جاهایی که دوس داریم بهش پیامک بدیم واسش گل بخریم یه هدیه کوچیک مهم یکهو وسط روز موقعی که توقعش رو نداره بریم خونه دستش رو بگیریم بهش بگیم امروز من مال تو هستش :72:
اینم یه خواهش تورو جدت دیگه اینقدی نگو عصبی میشه میزنه ظرف میکونه و از این چیزی والله خود من همسرم توی 3 ماهگیشه دارم میبینم چه دردی رو تحمل میکنه واقعا سخته خداوکیلی ما مردا یکروزشم نمیتونیم تحمل کنیم بعدش اون اتفاق ناگوار افتاد واسش خوب خیلی بهش فشار اومده خیلی :302: خداوکیلی من اگه خدایی نکرده خدایی نکرده زبونم لال این اتفاق بیوفته نابود میشم چه برسه به همسرم که 9 ماه با این بچه زندگی کرده و بزرگ شدنشو حس کرده خیلی سخته خیلی:72:
ولی دمت گرم خیلی باهات حال کردم که زندگیت و همسرت و دخترت رو دوس داری و داری تلاشت رو میکنی و انسان صادقی هستی درود بر شرفت افتخار میکنم به اینکه هموطنی اینقدر مسئولیت پذیر دارم شوربختانه هستن کسایی که اصلا بچشون واسشون اهمیت نداره چه بلایی سرش میاد و خودخواهانه تصمیم میگیرن :72:
ببخشید زیاد شد نظر شخصیم رو گفتم جاییش هم اشتباه کردم ببخشید دادا خوش باشی یا علی
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
سلام شایگان محترم
وقتی مطالبی که نوشته بودی را می خواندم و به مسائل زندگی ات دقت می کردم اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که این زندگی مستعد است و توانایی بازسازی شدن را دارد . این دو نفر خسته هستند و تحت فشار مشکلات حل نشده ی رسوب کرده هستند اما این زندگی به بن بست نرسید . یعنی برای ساختنش راه حل کنار دستش هست . اگر بخواهی و بخواهد .
می دانی نقطه ی قوت زندگی تو در چیست ؟
با توجه به اینکه یک زندگی ده ساله است اما مشکلات پیچیده نیستند . یعنی با قدری درک و کسب مهارت رفتاری قابلیت شکوفایی دارد . بیشتر جنگ ها و دعواهای شما بر سر مسائل گذشته است که طی زمان حل نشده باقی مانده است و به مرور رسوب کرده اند و ........
و مسئله ی دعواها در نگاه یک دختر 9 ساله
ابتدا اینکه دوست عزیز صدمه و آسیب " طلاق " و حتی مسائل بعد از طلاق به مراتب کمتر از این دعواهایی است که جلوی چشم این بچه اتفاق می افتد . چرا ؟
کودک از زمانی که در شکم مادر است مشغول برانداز و ارتباط گیری با پیام های ارسالی با دنیای بیرون است . به کوچکیش فکر کن که در آن زمان چقدر کوچولو بود . اما شکم مادر برای او یک دنیای بزرگ معنی می داد و ..... در تمام این لحظاتی که مشغول جرو بجث و دعوا و کتک کاری و لجبازی با هم بودید او مشغول نوشتن پیش نویس کل مسیر زندگی خودش بوده و هست .
در توضیح اینکه پیش نویس چیست ؟
کتابی است که به دست کودک و به شکل ناخودآگاه بر اساس فهم خود از دنیای بیرون و پیرامون و آدمها و .... از سن دو تا چهار سالگی به شکل رسمی نوشتنش آغاز می شود و تا -14-12 سالگی این پیش نویس تکمیل می شود و از 14 تا 16 سالگی بازبینی می شود و این کتاب در تمام سالهای عمر این فرد همراه اوست و بر مبنای این دست نویس جای داده شده در بخش ناخودآگاه فرد برای کل مسیر زندگی تصمیم گیری می کند .
در نتیجه شما خودتان بر مبنای تعریف بالا ببینید دختر شما چه چیزهایی را از نگاه یک بچه که آگاهی و دانش و توانایی های کمی دارد و قدش هم برای دیدن بزرگتر ها و دنیا کوتاه تر است .......از زاویه ی دید محدود خودش این دنیا و این آدم بزرگ ها و مادر و پدر و ....را چگونه می بیند و چه برداشتی خواهدداشت از فجایع پیرامونش و ...... به شکل ناخودآگاه چه پیش نویسی تاکنون نوشته و چه میزان از پیش نویس زندگی او نوشتنش باقی مانده است ؟!
در نتیجه در گام اول دعواها را به کل تعطیل کن . چرا که شما نسبت به این دختر و آینده اش مسئولی . ( اگر از این زندگی فرار کنی از دست دخترت و مسائل و مشکلاتش فرار نمی توانی بکنی و او طلاق دادنی نیست یعنی نمی توانی طلاقش بدهی )
افراد در تصمیماتی که در مسیر زندگی می گیرند متاسفانه به شکل ناخودآگاه سر این کتاب پیش نویس می روند و بر مبنای نوشته های این کتاب در دوران کودکی عمل می کنند .
ضمن اینکه خود طلاق به بچه آسیب نمی زند اما دعواهای قبل و بعد از طلاق است که بچه را منهدم می کند . در نتیجه چه بخواهی زندگی کنی و چه بخواهی طلاق بگیری در هر دو حالت اگر به فکر کاهش اثرات ناشی از طلاق ( که خود طلاق هیچ آسیبی ندارد ) باید قبلش این مسائل را حل کنی .
چرا که با این روند که شما پیش آمده اید ضربه ی بعد از طلاق به شما دو نفر ....از شما دو نفر افرادی به مراتب حساس تر و تندتر و پرخاشگر تر و .....می سازد و شما هر دو این مسائل و فشارها را به دخترتان منتقل می کنید . چرا که مسئله ی شما دو نفر عدم تفاهم نیست که شیک و بدون دعوا تشریف ببرید طلاق بگیرید و بعد از طلاق نیز در مورد مسائل این بچه به تفاهم برسی و ....
بعد از طلاق شما بر سر نفقه - خرج بچه - تصمیم گیری های مربوط به او - نحوه ی دیدنش -بیماری و ازدواج ها و یحتمل بچه دار شدن و .....هزاران مورد دیگر جنگ جهانی راه خواهید انداخت ......و این بچه ابزار بازی " حالا گیرت آوردم پدر سگ ....." شما دو نفر خواهد شد . چرا که شما دو نفرمیزان آزردگی بالایی دارید که بعد از طلاق به مراتب این حالات در شما تشدید خواهد شد .
درک می کنم که خسته ای .
درک می کنم که تحت فشاری .
به خودت نگاه کن . ببین می توانی یک مدتی نه با انگیزه ی طلاق بلکه بازسازی و ترمیم خود و همسر و دخترت از هم جدا زندگی کنید .
طی یک توافق نامه . نه با دعوا و مشاجره . کاملا از جایگاه روشن .
مدتی به هم استراحت بدهید .
مدتی به خودتان بپردازید . اجازه بدهید این هیاهو و این بلوایی که در درونتان دارید آرام بگیرد و قدری التیام پیدا کنید و فضای آرامش به درون خودتان و اعضای خانواده تان برگردد .
بعد تصمیم به طلاق یا زندگی بگیرید .
چرا که قبل از هر تصمیمی شما دو نفر باید اول این مسائل را حل کنید تا به طلاق برسید که به دخترتان کمترین میزان آسیب را بزنید .
یعنی اگر شما همه ی مسائل را حل کنید و مثل دو انسان متمدن بدون دعوا طلاق بگیرید و بعد از طلاق بدون جنگ و دعوا مسئولانه پدر و مادر مهربانش باشید و هر دو به امور مربوط به او بپردازید و در هر لحظه ای که او احساس نیاز کرد هر دو نفر در نهایت آرامش و امنیت خاطر در کنارش باشید و به او اطمینان خاطر بدهید ...............این بچه آسیب بسیار زیادی خواهد خورد تا چه رسد به این اوضاعی که شما به تصویر کشیدید و از این اوضاع می توان شدت و نوع دعواهای بعد از طلاق را نیز پیش بینی کرد .
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
به اعتقاد من كارشناسان به خوبي شما رو راهنمايي كردند. با توجه باينكه نوع مشكلات زندگي شما آنقدر پيچيده و ناهمگون به نظر نمي رسند ومن به شخصه احساس مي كنم شايد متاسفانه برخي جاها نوعي لجبازي بين شما و همسرتان وجود دارد، پس اميد زيادي به حل مشكلات آن مي رود. هنوز هم احساس مي كنم در كلمات شما نوعي حس مثبت پنهان به همسرتان وجود دارد كه اين اميد بخش است.
خوشحالم كه صادقانه مشكلاتتان را مطرح كرديد و اين نكته خيلي خوبي است كه براي نجات زندگيتان تلاش مي كنيد.
از اينجا به بعد سعي كنيد به خودتان زماني براي دوست داشتن و دوست داشته شدن بدهيد. بي چشمداشت و بدون لجبازي و ياد آوري خاطرات گذشته محبت كنيد و در كنار آن راهنمايي ها و نكاتي كه كارشناسان و مشاوران اين سايت ارائه دادند را به كار بگيريد. اميدوارم كه در آينده نزديك خبر هاي خوشي را از شما بشنويم. و آرزو مي كنم دختر كوچكتان همواره شاد و سرحال و بالنده باشد.:323:
پ.ن: در خصوص كلامي كه گفتيد كه يكي از مشاوران اين سايت به مشاوره اساسي نياز دارد:
آقاي شايگان محترم همه ما انسانها در طول زندگيمان در هر سطحي از سواد ، دانش ، فرهنگ و اعتقاد باشيم ممكن است در حل برخي از مشكلات زندگيمان در بمانيم. مشاور بودن دليل بر كامل بودن يا بي نقص ي فرد نيست. افراد اين سايت تجربيات خودشان را به همديگر منتقل مي كنند و من به شخصه اعتقاد عجيبي بر اين جمله دارد كه تجربه نام مستعاري است كه ما بر خطاهاي خود مي گذاريم.
از همين جمله شما متوجه شدم كه ممكن است در زندگي زناشوييتان همواره به دنبال دستيابي به يك ايده ال آرماني در مورد همسرتان بوده باشيد. لازم نيست در كلام و حرف اين را به همسرتان بگوييد. خيلي وقتها رفتارهاي شما باعث چنين برداشت هايي خواهد شد.[/color]
[/color]
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
سلام آنی عزیز
خوب است که از دید شما نقات قوتی در این زندگی هست.
و مسئله ی دعواها در نگاه یک دختر 9 ساله
در توضیح اینکه پیش نویس چیست ؟
از توضیحات شما سپاس گذارم .آنی عزیز نمی دانم تخصص شما چیست؟روان شناسی کودک یا بالینی یا رشته ای نامرتبط با روان شناسی .اما هرچه که باشد این طور به نظر می رسد که علم بالایی در این زمینه دارید .دختر من بسیار آرام و نسبت به هم سن و سالانش کمی گوشه گیر است .در مدرسه از آنها خواسته شده بود یک داستان تخیلی در هر زمینه ای که دوست دارند بنویسند و آنرا به کتاب تبدیل کنند،برای هر صفحه نقاشی مرتبط بکشند.داستانی که دختر من نوشته بود اینگونه آغاز می شود.
شاید شما فکر کنید من یک انسان عادی هستم!مثل همه آدمها
اما من عادی نیستم من یک نابغه هستم.من قادر هستم چیزهایی را ببینم که دیگران با چشم غیر مسلحه نمی بینند.فکر می کنید دروغ میگویم.در ادامه به شما ثابت می شود که حرفای من دروغ نیست.
وقتی کسی عصبانی می شود در فضای اطراف او اشعه هایی پراکنده می شود.حتما تا حالا آنها را ندیده اید.چون شما یک آدم عادی هستید.اما من آنها را می بینم چون من یک نابغه هستم.وقتی کسی داد می زدند این اشعه ها بیشتر پراکنده می شوند.وقتی دو نفر دعوا می کنند کل فضای اطراف آنها با اشعه پر می شود.
و کل داستانش درمورد این موضوع است.داستان را به من داده بود تا برایش تایپ کنم به صورت کتابچه ولی من باخوندن قسمت اول و شروع داستان نگرانش شدم.و تصمیم دارم با یک روان شناس کودک این موضوع را در میان بزارم .فکر می کنید نوشته های او طبیعی هستن؟.از نظر تحصیلی مشکلی ندارد و وضعیت او معمولا خوب یا خیلی خوب هست چون دیگر وضعیت درسی بچه ها با نمره ارزیابی نمی شود
در نتیجه شما خودتان بر مبنای تعریف بالا ببینید دختر شما چه چیزهایی را از نگاه یک بچه که آگاهی و دانش و توانایی های کمی دارد و قدش هم برای دیدن بزرگتر ها و دنیا کوتاه تر است .......از زاویه ی دید محدود خودش این دنیا و این آدم بزرگ ها و مادر و پدر و ....را چگونه می بیند و چه برداشتی خواهدداشت از فجایع پیرامونش و ...... به شکل ناخودآگاه چه پیش نویسی تاکنون نوشته و چه میزان از پیش نویس زندگی او نوشتنش باقی مانده است ؟!
آنی عزیز نوشته های شما من را بیش از پیش به فکر فرو برده است.
فرمایش شما متین است .موضوعات وابسته به طلاق درگیری و مشکلات ما را بیشتر خواهد کرد.از شما به خاطر دقت نظر و هشداری که دادید ممنونم.ان شاالله سعی می کنم این فرصت استراحت را به خودم و او بدهم.فرصتی که هدفش ادامه زندگی نیست و فقط برای ترمیم و برگشتن به آرامش نسبی است که در شرایط آرام تر بهتر تصمیم بگیریم
فکرمی کنم همسرم از این پیشنهاد استقبال خواهد کرد چون بارها در مورد اینکه ما نمی توانیم مثل دو انسان متمدن برخورد کنیم گله کرده است و خودش را هم در این امر سهیم میداند.
با احتساب امروز 3 روز هست که مشاجره ای بین ما نبوده.فکر میکنم فرصت مناسبی هست برای صحبت در مورد ترمیم و بازسازی خودم وهمسرم و دخترم
آقاي شايگان محترم همه ما انسانها در طول زندگيمان در هر سطحي از سواد ، دانش ، فرهنگ و اعتقاد باشيم ممكن است در حل برخي از مشكلات زندگيمان در بمانيم. مشاور بودن دليل بر كامل بودن يا بي نقص ي فرد نيست. افراد اين سايت تجربيات خودشان را به همديگر منتقل مي كنند و من به شخصه اعتقاد عجيبي بر اين جمله دارد كه تجربه نام مستعاري است كه ما بر خطاهاي خود مي گذاريم.
از همين جمله شما متوجه شدم كه ممكن است در زندگي زناشوييتان همواره به دنبال دستيابي به يك ايده ال آرماني در مورد همسرتان بوده باشيد. لازم نيست در كلام و حرف اين را به همسرتان بگوييد. خيلي وقتها رفتارهاي شما باعث چنين برداشت هايي خواهد شد.[/color]
[/color] .
سلام مهرو
من با صحبت های شما کاملا موافق هستم.و میدانم که مشاور هم در زندگی شخصی خود ممکن هست مشکلات زیادی داشته باشد و دلیل بر نقص فرد نیست.چراکه خود من نیز در محیط کارم مدیری شایسته هستم اما در محیط منزل نتوانستم مدیریت کنم.و اما در مورد گفته من ،این جمله را در مورد مشاوران این سایت نگفتم اتفاقا برعکس احساس میکنم افراد حاذق و با تجربه ای هستند و اگر تفاوتی در حل مشکلم ایجاد نشود حداقل آرامش روحیم ازدیروز تاحد زیادی بهتر شده
Khaleghezi
عزیز انشاالله که فرزدتان سالم وسلامت به دنیا بیاد من هم از شما ممنونم به خاطر انتقال تجربتون و امیدوارم زندگی شیرین و آرامی داشته باشید.
باران عزیز از توضیحات شما سپاس گذارم.بنده قطعا کاستی هایی داشتم و شما به عنوان شخص سوم بهتر می توانید این کاستی ها را شناسایی کنید
اما نکته ای که به نظر میرسه نادیده گرفته شده این هست که من به اندازه پدر بودن در فوت فرزند دومم متحمل فشار و ناراحتی شدم و علاوه بر این فشار با تهمت ها بد گویی و بی احترامی هایی که به من شد چگونه می توانستم بی دریغ محبت کنم به کسی که حتی حاضر نبود مرا ببیند؟باران عزیز مردی را تصور کنید که از ساعت 6صبح تا ساعت 9 شب برای تأمین مخارج زندگی زحمت می کشدو در پایان روز که به منزل برمی گردد با این همه بی مهری و توقع مواجه می شود.
از تمامی شما عزیزان سپاس گذارم با راهنمایی خوب شما دیگر،عنوانی که در موضوع نوشتم مد نظرم نیست
قبل هرگونه اقدامی به فکر آرامش کنونی فرزندم هستم + خودم و همسرم
و چه قدر خوب بود اگر حتی از هم متنفر هستیم مثل یک انسان متمدن از هم جداشویم.
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
بله به شدت باور دارم که زندگی شما قابلیت رشد دارد . خصوصا با توضیحات اخیر شما این باور در من شدت بیشتری گرفت و تائید شد . چرا که در این نوشتار من ردپای عشق حمعی را دیدم و این یعنی زمینه ی مساعد و بستر آماده که قابلیت ترمیم زندگی شما را افزایش می دهد
مراجعه به روانشناس کودک بسیار فکر خوب و الزامی است .
همین بخش از نوشتار دختر شما نکات جالبی دارد که قابل تحلیل و بررسی است و در تخیل نگاه قشنگی به خودش دارد . ضمن اینکه باورمندی او به خودش و توانایی که ادعا می کندو نوع دیدگاهش به افرادی که باهم دعوا می کنند و این گوشه گیری و منزوی بودن باید بررسی بشود . ضمن اینکه اولین موضوعی که برای این تکلیف انتخاب کرده .............دعوا ست و آدم هایی که دعوا می کنند ! و نابغه بودن خودش که شاهد چنین دعواهایی است و انرژی که او ادعا می کند می تواند آن را ببیند ..........از نگاه او این انرژی ها و این هاله چه بر سرش می آید و به کجا می رود ؟ .......
واقعا فکر می کنید چرا ؟!
ضمن اینکه به نظر من شما و همسرتان طی زمانی که برای کسب آرامش به خود می دهید تحت نظر یک روانشناس بالینی ترجیحا سکسولوژ باشید .
و نکته ی مهم شایگان مسائل جنسی شماست که رابطه تان ارضا کننده نیست و بخش اعظم اشتراکات شما را دچار اختلال می کند و هر دو شما عصبی تر و کم طاقت تر و پزخاشگرتر و .....می شوید که با توجه به شرایطی که دارید کاملا طبیعی است . این بخش را اگر درمان کنید تا حد بسیار زیادی استعداد نهفته شده در شما و بانو که همان مهربانی است رشد داده می شود و در بستر مهربانی زن و مرد به هم نزدیگ تر می شوند و بهتر همدیگر را درک می کنند و گذشت ها در بستر مهربانی اتفاق می افتد و تفاهمات ساخته می شود . ( این بخش نیز قابل ترمیم است )
ضمن اینکه بخشی از مشکل شما مربوط به سوگواری بچه و آن اتفاق و جریان و دعوا است و هر دو متاثر از نگاه قاصر و مقصری هستید و هر کس دنبال سهم خودش از این اتفاق نیست . ( این بخش نیز قابل ترمیم است )
موفق باشید :72:
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
این پست من بیشتر ی جور سواله و اگر لازم دونستیدمی تونید گزارش بدید حذف شه....
با اجازه
آنی عزیزم نمی دونم این چیزی که اینجا می نویسم تو این مشکل کاربردی داره یا نه و اگر نداره معذرت میخوام پیشاپیش.
من ی تکنیکی رو یاد گرفتم که میاد بین چندتا عامل که روی یک عامل دیگر اثر گذار هستند رو بررسی می کنه و بین اون متغیر ها الویت بندی کنه که ببینه سهم کدوم عامل بیشتره .
در مورد خود تکنیک و اسمش فعلا چیزی نمی گم شاید اصلا کاربردی در مشاوره نداشته باشه.ی تکنیک تصمیم گیری است.
مثلا الان د رمورد مشکل آقای شایگان
موضوعی که از چند تا عامل اثر پذیر ه موضوع طلاق هستش...
حالا عواملی که باعث شده به طلاق برسن
مشکلات اولیه :
1.اختلاف قدیمی ایشون با خانواده من برسر کوتاهی که در مراسم عروسی بوده
2.مشکلات مالی (نارضایتی همسرم از منطقه ای که منزل من در آنجا بود و توان مالی من هم بیش از آن نبود.)
مشکلات ثانویه:
3.عصبی بودن همسرم که درهنگام عصبانیت شروع میکرد به شکستن ظروف و کتک کاری این مشکلات بعد از زایمان دومش شدت گرفت
4.بنودن یا در صورت بودن بی کیفیت بودن رابطه جنسی بعد از زایمان دوم (همسرم از در هنگام نارضایتی مایل نبود و اگر من تمایلی نشون میدادم عصبانی و ناراحت می شد و می گفت تو مرا برای یک چیز میخواهی)
حالا این 4 تا عامل که به نظر ایشون مشکلات اصلی هستن سهم هر کدومشون در تصمیم گیری برای طلاق اگر مشخص شه،مشخص میشه که اول باید رو کدوم مشکل کار کرد...و با حذف اون سایر مشکلات هم کم رنگ تر میشن.
ی ماتریس براش در نظر گرفته میشه و بعد چند مرحله ریاضی و در آخر اولیت بندی مشکلات رو میده
مثلا من ی بررسی سطحی برای این 4 تا مشکل که انجام دادم
اینجوری میشه
مثلا عصبی بودن همسر از نبودن روابط جنسی تاثیر پذیره یعنی این دو عامل وابسته هستن به هم
از طرفی میشه گفت هم افزا هم هستن یعنی عصبانیت باعث میشه رابطه جنسی خوب نباشه
رابطه جنسی خوب نباشه باعث میشه عصبی شی...
پس این دو عامل نسبت به هم هم افزایی دارن...
و دونه دونه میاد اثر عوامل رو بر هم بررسی میکنه و مثلا من بررسی کردم به این رسیدم که الان در مورد ایشون...
فکر میکنم عامل دلخوری های قدیمی نقش پررنگی نسبت به سایر عوامل داره و رو همشون داره اثر میزاره
البته مشکلات ناشی از فوت فرزند دوم شون رو هم تو مجموعه دلخوری های قدیمی گذاشتم.......
حالا اینجوری به نظر می رسه اگر آقای شایگان بیاد رو اون دلخوری های قدیمی کار کنه خیلی از مشکلاتش حل میشه................
به نظرتون درست نمیگم؟آیا؟
آقای شایگان عزیز امیدوارم مشکلاتتون حل شه و این فرصتی که برای ترمیم و بازسازی به خودتون می دید نهایت بهره برداری رو بکنید .
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
آقای شایگان گرامی
اولین بار هست که در تاییکی اظهار نظر می کنم .من خودم خانمی هستم که از شوهرم جدا شدم .با توجه به اینکه دو تا فرزند دارم تجربه های شخصی خودمو می گم امیدوارم بتونه به شما کمک کنه .
در معقوله طلاق چه بخواهید و چه نخواهید فرزندان آسیب می بینن.این آسیب را فقط شما می توانید تا جاییکه از دستتان میاد کم و کمتر کنید ولی نمی توانید نادیده بگیریدش.
در زمان طلاق سن بچه ها در میزان آسیب یذیریشان خیلی حیاتی هست .بچه های کوچکتر از ده سال معمولا خیلی شدید تر آسیب می بینند و هر چه این سن بیشتر باشد قضیه برایشان حل شده تر هست.
میزان آسیب یذیری در دختر و یسر کاملا متفاوت هست .دختر و یسر حتی در یک مقطع سنی به میزان متفاوتی تحت تاثیر قرار می گیرند .همیشه دخترها بیشتر اسیب می بینند و زمان یذیرش و درک مساله برایشان از یسرها زمان بر تر هست .
من زمان طلاق یک دختر و یسر داشتم ولی موضوع برای هر کدام یک کتاب جداگانه بود .اما چند تا نکته رو که تجربه کردم براتون میگم .
1- هیچوقت ارتباطتون رو با مادر بچتون قطع شده تصور نکنید .این رابطه همیشگی هست .حتی اگه شما دوست نداشته باشید و یا خواهان این رابطه نباشید اما اگر می خواهید فرزندتان آسیب نبیند باید بتوانید بنای این ارتباط را همیشگی بدانید و کاملا بتوانید مدیریتش کنید .من به شخصه شوهر سابقم را هنوز هم بهترین و نزدیک ترین دوست خود می دانم .هر چه این ارتباط دوستانه تر و نزدیک تر باشد بچه ها آرام ترند
2- چه بخواهید و چه نخواهید سال اول بدترین زمان بعد از طلاق برای شماست .باید خودتان را برای این دوران بخوبی آماده کنید .بعد از یک سال اوضاع بصورت صعودی روز به روز آرام تر میشود .
3- از همین ابتدای کار توقع نداشته باشید همسر شما متمدن باشد و همه چیز بین شما و ایشان گل و بلبل باشد .معمولا یکسال اول اوج درگیری و کشمکش است اما بعد از آن او هم می یذیرد و ارامش بچه را به هر چیزی ترجیح می دهد.
4- این نکته خیلی خیلی مهم هست .برای بچه شما تصمیم گیرنده نباشید .به او تحمیل نکنید که باید با یدرش باشد یا با مادر .راحتی بچه را در نطر بگیرید .به هر حال به بچه صحبت کنید و به او بفهمانید که بودنش با یدر یا مادر به معنای از دست دادن دیگری نخواهد بود .ولی انتخاب را به خود بچه محول کنید .بچه ها همیشه خودشان می توانند به خوبی انتخاب کنند .هر چه کار را با لج و لجبازی جلو ببرید کسیکه لطمه بیشتری می خورد بچه شماست .
من به شخصه همه این موارد رو اجرا کردم و شوهرم یکسال اول رو بد قلقی کرد و بعد ها به خوبی یذیرفت .بچه ها هم با من ماندند اما یدرشان هنوز هم بهترین دوستشان و تکیه گاهشان است .امیدوارم مفید بوده باشد
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
بنودن یا در صورت بودن بی کیفیت بودن رابطه جنسی
سوالی برام پیش اومد ممنونم می شم جواب بدید،پس این چند سال چیکار می کردین؟
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
سلام بر آنی عزیز و سایر دوستان
و اما در مورد داستان دخترم کتاب را به همسرم دادم و خواستم انرا مطالعه کند.امیدوار بودم از این طریق کمی بیدارش کنم و موفقیت آمیز هم بود .و اینکه چرا دخترم این موضوع را انتخاب کرده ,واقعا متاسف شدم .افکار دختر من حتی در تخیل هم درگیر دعواست .در انتهای داستان ادعا میکند که می تواند این اشعه ها را در زمانیکه تعدادشان کم است یعنی در زمانی که شخصی عصبانی است جمع آوری کرده و در خارج از خانه آزاد کند.در فضای آزاد انها از بین می روند.ادعا میکند اگردر کنار یک فرد عصبانی باشد او می تواند اشعه ها اطراف او را ببیند و انها را جمع آوری کند و دور بریزد تا فرد عصبانی بیشتر عصبانی نشود و داد نزندو دعوا نکند.واگر همه آدم ها ماننداو این توانایی را داشتند دیگر هیچ کس عصبانی نمیشد و دعوا نمیکرد.
باهمسرم صحبت کردیم در شرایطی خارج از منزل ،که مطمئن باشم به مجادله نمی رسیم ،چون تا حد ممکن خارج از منزل بر خودش مسلط هست اما بازهم فقط من صحبت کردم و او فقط گریه کرد. گفتم برای کسب آرامش بیشتر مدتی از هم جدا باشیم قبل از درگیری های دادگاه و تصمیم گیری های بعدی هر دو به این زمان نیاز داریم.موافق بود.
اما تصمیم گیری در مورد اینکه این مدت چه قدر باشد و چگونه باشد را به او محول کردم.
در مورد این نگاه قاصر مقصری کاش بیشتر توضیح میدادید چگونه قابل ترمیم است؟
از اینکه ریزبینانه تمام جزئیات را بررسی می کنید از شما ممنونم گفتید نیاز هست زیر نظر سکسولوژ باشیم خودم هم به شدت این نیاز را حس می کردم تاکید شما باعث شد برای ماه آینده از یکی از متخصصان در این زمینه وقت بگیرم .متاسفانه وقت زودتری به من اختصاص ندادند.
خانم آریایی عزیز بله بررسی شما و تکنیکی که به کار گرفته ایددرست است.هرچه فکر میکنم تمام مشکلات ما ریشه در دلخوری ها قدیمی دارد.اما من کاری بر روی این دلخوری های قدیمی نمی توانم بکنم و این قسمت مربوط به هسمرم هست که باید ذهنش را ازاین دلخوری ها قدیمی خالی کند که متاسفانه همکاری نمیکند.
چکاوک عزیز از اینکه تجربیات خودتون را انتقال دادید سپاس گذارم و بسیار مفید بود
با عذر پوزش اگر مایل بودید جواب سوال من را بدهید، شما از تصمیم جدایی رضایت دارید؟پشیمان نشدید؟
silvia سوال شما باعث شد بعد از مدت ها از ته دل بخندم .این چند سال را کار خاصی نمی کردیم .
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
یاسلام آقای شایگان
در مورد اینکه یشیمان شدم یا نه سوال یرسیدید .سوال خوبی بود راستش خواستار طلاق من بودم و همسرم با اینکه او هم درک کرده بود رابطه ما به اخر رسیده اما از جدایی و عواقبش شدید می ترسید بطوریکه در تمام مدت دادگاه حتی یکبار هم حاضر نشد فقط به اصرار و سماجت من مجبو ر به اینکار شد .برای همین سال اول مشکلات مالی و فشار عاطفی و از همه سخت تر قسمت سر و کله زدن با بچه ها گاهی آنقدر عرصه را بر من تنگ می کرد که از این تصمیم یشیمان می شدم و احساس می کردم اگر مانده بودم و می ساختم شاید بهتر بود ...
اما من کلا انسان صبوری هستم و خیلی مدیریت خوبی توی بحران ها دارم .خیلی روی خودم کار کردم و به بچه ها خیلی تمرکز کردم .سخت بود ولی الان بعد از چند سال خیلی به ارامش رسیده ایم .هم خودم و هم بچه ها زندگی آرام و خوبی داریم .گاهی با یدر بچه ها صحبت می کنم اونم از این شرایط راضیه و خوشحاله جدا شدیم .الان دیگه با هم مثل دو تا دوستیم و رابطه اش با بچه ها عالی هست .انگار نه انگار هیچ اتفاقی بین ما افتاده .تنها چیزی که اتفاق افتاده اینست که ما با هم ارتباط جنسی نداریم ...
جواب سوال شما اینه که نه ..من الان از این کاری که کردم به هیچ عنوان یشیمان نیستم ..اگر طلاق بد بود خدا اجازه اش را نمی داد.اگر سوالی بود باز من در خدمت هستم.
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
چکاوک از پاسخ شما ممنونم.البته با توضیحاتی که نوشتید فکر می کنم مشکلات شما به مراتب کم تنش تر از مشکلات ما بوده که توانستید مانند دو دوست باشید.
طبق پیشنهاد آنی عزیز من و همسرم توافق کردیم برای مدتی از هم جدا باشیم تا بتوانیم با آرامش بیشتری تصمیم بگیریم.
دخترم و همسرم به خانه مادر زنم رفتند.
و قرار شد حدود 1 ماه به دلایلی مثل سنگین بودن ماه صفر هیچ اقدام قانونی انجام نگیره
فقط سوالی که ذهن من را درگیر کرده این هست که در این مدت من چه رفتاری داشته باشم؟به آنها سر نزنم؟:82:
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
آقاي شايگان محترم، به نظرم بهترين كار اين است كه به همسر و فرزندتان سر بزنيد. آنها هنوز جز مهمي از زندگي شما هستند و تا هميشه هم همين جايگاه را كم و بيش حفظ خواهند كرد. فقط قرار نيست در ملاقات هايتان همسرتان را در آغوش بگيريد و مدام ببوسيد و قربان صدقه اش برويد! هر چند به اعتقاد من بهتر است در هر ملاقاتي كه داريد يك هديه كوچك براي دخترتان ببريد و با همسرتان برخوردهاي محبت آميز داشته باشيد.
متوجه شده ام كه شما و همسرتان فقط بر پايه دلخوري هاي گذشته اكنونتان را خراب كرده ايد. كاش به همسرتان هم بصورت غير مستقيم بگوييد تا به اين سايت بيايد و مشكلاتش را مطرح كند. شايد دوستان بتوانند ايشان را هم راهنمايي كنند و از اين افكار منفي و پرخاشگري هاي ايشان بكاهند.
هرگز دوست ندارم كسي را به طلاق گرفتن ترغيب كنم. حتي اگر به زعم خودش به پايان راه رسيده!
نقل قول:
[چكاوك :اگر طلاق بد بود خدا اجازه اش را نمی داد]
طلاق خوب نيست و خدا هم هرگز آن را كاري پسنديده قلمداد نكرده.طلاق تنها آخرين راه حلي است كه در شرايط بحراني و درصورت عدم موفقيت همه راه هاي ممكن نجات يك زندگي اتخاذ ميشه! پس دوست من شما سعي كنيد همه راه حل هاي نجات زندگيتان را دو نفره تست كنيد(هم شما و هم همسرتان)
با آرزوي موفقيت شما
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
خانم مهرو شما درست میگین اما شما کمی هم به آمار بالای طلاق در همین جامعه دقت کنید بد نیست .اینهمه طلاق برای همسایه های شما نیست .همه اطرافیان ما و شما هستند .بهتر نیست اینقدر که به فکر جلوگیری از طلاق و به زور نگه داشتن یک زندگی بیمار هستید به فکر کمک به اشخاص یس از مرحله طلاق و کم کردن عوارض یس از ان باشید .تا کی می خواهید اینهمه نشانه و نیاز را ندیده بگیرید؟؟؟!!!!
آقای شایگان من مشاور نیستم تنها تجربه های شخصی را عنوان می کنم .فکر می کنم این سوال را باید از مشاور بیرسید اما تنها چیزی که تقریبا در آن شک ندارم اینست که شما در هیچ حالت و هیچ موقعیتی اجازه ندهید فرزندتان کمبود شما را حس کند .کلا دو تا یرونده در ذهنتان بسازید یکی برای مادر بچه و زندگیتان و دیگری برای فرزندتان و حساب این دو تا را کاملا از هم تفکیک کنید. شما می توانید اخلاقا و شرعا و قانونا رابطه همسریتان را کات کنید ولی از هیچ جنبه ای فرزندتان را نمی توانید ندید بگیرید حتی مقطعی و زود گذر.
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
چكاوك خانم ، من هرگز مد نظرم اين نيست كه بگويم شما كار ناشايستي انجام داديد و طلاق فقط مربوط به همسايه است! راستش را بخواهيد خود من تجربه جدا شدن در عقد را داشته ام و يكبار طعم تلخ آن و صدماتي را كه به لحاظ روحي بر من وارد شده، كشيده ام. چون اين زجرهاي روحي را متحمل شده ام آن هم فقط در يك رابطه كوتاه مدت عقدي نه ماه! ميتوانم تصور كنم كه صدمات چنين اقدامي در يك رابطه صميمانه ده ساله كه ثمره آن يك دختر نه ساله است چه مي تواند باشد. حرف من و شايد بهتر بگويم بيشتر افراد باتجربه تر اين سايت اين است كه براي نجات زندگيتان تلاش كنيد و اين تلاش را هدف دار، با مشاوره از افراد صاحب نظر و مجرب و بطور منطقي پيش ببريد و نهايتا اگر زندگيتان آنقدر بيمار بود كه نشود نجاتش داد، قيدش را بزنيد.
من براي شما دوست خوب هم آرزوي موفقيت مي كنم .
-
RE: راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
سلام از یاران عزیزی که برای تصمیم گیری و کاهش تنش های چند ماه اخیر من را همراهی کردند سپاس گذارم
چکاوک و مهروی گرامی با توجه به پاسخ شما و سبک سنگین کردن احساسات و منطق خودم
من در این مدت یک بار همسرم را دیدم و در آن جلسه ایشان خیلی آرام تر بودند و احساس کردم از میزان تنفرش نسبت به خودم به میزان قابل توجه ای کاسته شده است.فکر میکنم این جدایی مقطعی ممکن هست باعث رجوع مجدد ما به یکدیگر شود. نشانه های زیادی برای این حدس من وجود دارد و دخترم صحبت هایی می کند که می دانم آموزه های مادرش هست. امروز می پرسید دلت برای مادرم تنگ می شود؟چقدر دلت تنگ شده است؟چرا ما خانه خودمان برنمی گردیم ؟ و سوالاتی از این باب.
از خانم آنی بابت پیشنهاد خوب و اصولی شان نهایت تشکر را دارم و امیدوارم تک تک شما عزیزان زندگی آرام و مطلوبی داشته باشید.