-
محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
همسر من به مادرش و خانوادش خیلی کمک میکنه با اینکه اونا شهرستان هستند درتماس با اوناست غصه هاشونو میخوره کاری داشته باشن انجام میده درصورتی که بقیه داداشاش نمیکنند همش میگن ماکارداریم البته من ناراحت نمیشم فقط ازاین بابت که وقتی من دردی دارم یا مریض میرم میگه فیلمه یا گوش نمیده همدردی نمیکنه ولی همدردی خواهاس رو میکنه بعدش اون هررفتاری مناسبی با من ندارن هرجور بخوان دخالت میکنن درمورد نوع لباس و ظاهر و هرچی یک جورایی سواستفاده میکنن کاراشونو شوهرمنم انجام میده ولی به جاریم بیشتر میچسبن البته اون هم زبونشونه ترکه ولی من فارسی اون کارمنده ولی من بااینکه مهندس هستم ولی کارمناسب پیدانکردم خوب اون سنش بالاست ودیرازدواج کرده من شیک پوشم ولی عون مثل خودشون ساده پوشه. ولی جرات ندارن به اون نظر بدن یعنی شوهره نمیزاره ولی شوهر من ساکت میشه میخوادبگه زن ذلیل نیستم من با این _رفتارا چه کنم؟ البته خودم همیشه منفعلانه برخوردکردن یا بعدش پرخاشگرانه. من چه کنم؟
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
سلام
خانم مهندس غصه نخور! شما باید یک سری اطلاعات کاملتری از خودتون و همسرتون بدید تا بشه نظر داد مثلا»
1. چه مدته ازدواج کردید؟
2. همسرتون فرزند چندم خانواده است و کلا چندتا خواهر و برادر داره؟
3. سن همسرتون و خودتون
4. تحصیلات همسر و شغل
5. توضیح بیشتر در مورد اینکه شما شیک پوشی و اونا ساده پوش؟
6. نوع پوشش شما و خواهران همسرتون و جاریتون؟
7. اخلاقیات شما؟
8. خواهرای همسرت چه طور آدم هایی هستند؟ مذهبی؟ سنتی؟ قابل اعتماد؟
9. اگر خواهرای همسرت نبودند می تونستی باهاشون دوست بشی و راحت باشی؟
قبل از اینکه سوالات را جواب بدید باید بگم که شما باید با روش هایی همسرتون را جذب خودتون کنید. مثلا شب که همسرتون میاد خونه یک شام جدید و خوب یا یک دسر خوب درست کنید که غافلگیر بشه. به خودت برس و لباس قشنگ و ....
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
سلام فهیمه جان ممنونم از راهنماییت من 26 سالمه همسرم 35
من تک دخترم همسرم فرزند دوم دوتا خواهر دوتا برادر خواهرهاش جوانیم چادری و بدون آرايش لباس هم همیشه تکراری ویا سلیقه ندارن من لباس ارزون میخرم ولی با سلیقه حتی بهشون گفتم من ارزون میخرم ولی خوب شوهرم هم به سادگی معتقده بعد هم حسادت رو تو نگاه حرفا و تیکانداختن دارن من آدم گرم هستم ولی اونا سخت
همه رو هم دشمن میدونن ارتباط کم اصلن پیش نمیاد عروسی برن عروسی ماهم خیلی فامیلاشون کم بودن. "همسرم مهندسه وکارمند البته فوق لیسانس وضع حالیش خوبه از اینجا دلگیرم که هردو خانواده خیلی معتقدیم و چادری حالا من کمی به خودم میرسم همونجوری که شوهرم منو دیده شوهرم جلوی اونا کم میاره میگه اونجا سنتی اند. بعدش شوهرم از هجده سالگی که دانشگاه قبول شده بعد سربازی تهران بعدش کار اینجا مونده قصدشم ژتن بوده ولی منو دیده مونده حالا هی داداشش میگه اینجا خونه ارزونه میره رو اعصاب من حالا درحقش کلی محبت کردم حتی_یکارکنیمکلید هم داشت کن مثل داداشم برخوهرد کردم ولی دریف از یک جو انصاف شش من پیشنهاد میدم کجابریم حتی رابطه جنسی اکثر اوقات یا میگه آره یا نه میا نه حتی اکثر عیدا میرنتم اونجا بااین حال اصلن نمیگه بریم خونه پدرت با اینکه اونا خیلی دوسش دارن واحترام میزارن انگاری چون ازشون دوره فقط دلسوزی درحق اوناست درحالی که اگه روزهاروجمع میکردیم اونجابیشتر بودیم احساسی هم نیست کلمه احساسی استفاده نمیکنه تا حبم میزنم میگه غره یا ازسر بیکاریه نمیدونم چطور غصه اونارو میشنوه.با خواهراش نمیشه دوست بود چون بهت اس میدن بعد میری اونجا میچسبن به اون یکی کلا جاذب نیستن تو فامیل هم همینطورن :الا من چیکارکنم به نیازهای من بیشتر توجه کنه یا اونا کمتر سواستفاده کنن؟
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
خواهر وبرادرها مجردن از شوهرت كوچك ترن ؟
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
سلام عزیزم.
هرچند که رفتار همسر شما در مواجهه با خانمش خالی از اشکال نیست اما خیلی مشکل حادی هم نیست و تا حدودی تو همه خانواده ها وجود داره البته کم و زیاد داره. یکی از مسائلی که به نظرم موضوعیت داره اختلاف سطح فرهنگی و اجتماعی شما با خانواده همسرتون هست که این موضوع خیلی خیلی رایج و شایع هست.
این جمله ای که گفتید دقیقا یعنی چی : "حالا من کمی به خودم میرسم همونجوری که شوهرم منو دیده شوهرم جلوی اونا کم میاره میگه اونجا سنتی اند" تو این جمله خیلی مسائل هست اما برای من روشن نیست. واضح و رک بنویس. ضمنا برام بگو که نحوه آشنایی شما با همسرتان چطور بوده؟ همسرتون چقدر مذهبیه؟
تا جایی که من فهمیدم دافعه خانواده همسرتون بیشتر از جاذبه شون هست درسته؟این جمله رو هم توضیح بده لطفا : "حتی_یکارکنیمکلید هم داشت کن مثل داداشم برخوهرد کردم ولی دریف از یک جو انصاف شش"
نظر همسرتون در مورد کار کردن شما چیه؟ خودت دوست داری شاغل باشی یا نه؟
سوالها رو جواب بده خیلی هم روی این موضوع حساس نباش حل میشه.
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
فاخته جان زياد نوشته هات واضح نيست كاش كمي بيشتر توضيح ميدادي
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
دوستای خوبم ما تقریبا دوساله که ازدواج کردیم ونزدیک یکسال عقد
من همیشه از سرکار میاد تمیزو خوشگل میشم به استقبالش میرم همیشه غذابراش اماده میکنم میدم ببره سرکار خونه همیشه تمیزو مرتب چون خیلی خیلی حساسه
اون مدتی هم که سرکار میرفتم دوست داشت همه پولم رو بهش بدم ولی خوب من این کارو نمیکردم چون مسیرش یکی بود منو میاورد ولی انگار ازته دل نبود یک جورایی حس میکنم همه محبت هایی که در حقم میکنه دوست داره عوضش من برخورد نامناسب خانوادش رو نادیده بگیرم یا اگه روزهای زیاد تو خونه باشم نمیگه دلت گرفته بیا بریم بیرون فقط دوست داره استراحت کنه تفریح ماهم میرفتیم اونجا با خانوادش میرفتیم بیرون ولی چه بیرون رفتنی همش اخم وچپ چپ نگاه کردن من حتی برای بچه های خواهرش همیشه کادو میگرفتم مثل اینکه محبت هام زیادی بوده
اونجا از ته قلبش خوشحال میشد ولی با پدرمادر من نه با مادرم کمی مشکل داره چون بابام خیلی به حرف مامانم گوش میده مثلا اگه بگم بریم خونه مادرم اینا نه میاره با اصرار باید بریم یا بگم بریم فلان نمایشگاه میگه حوصله ندارم ترجیح میده خونه باشه اهل دوست و بیرون رفتنم نیست البته اینم بگم که من همیشه غر رفتارهاشونو و رفتار خودش رو بهش میزدم
نمیدونم چه رفتاری باید داشته باشیم که شوهرمون جذب بشه عدالت هم درمورد مارعایت کنه البته تو خانوادش کلا پدر با مادر خواهر با شوهرش انگار طلاق عاطفی دارن نه حرفی نه تفریح هیچی من این مدت ندیدم مادرش وپدرش باهم حرفی بزنن
میگم بریم دکتر میگه خودت میتونی برو میگم بریم پارک میگه خودت برو اگه بیاد هم سخت با اخم واینا
همش زوج هایی که باهمند رو نگاه میکنم غصه میخورم حالا برعکسش داداشش هی میچسبه به خانمش میگه اون پول درمیاره ماشین زیر پای داداشم گذاشته بی منت بعضی وقتا که ناراحت میشه میگه تو هیچکاری برام نکردی تا حالا یعنی از خواستت گذشته باشی ولی منی که دست به چیزی تو خونمون نمیزدم اینجا همش پاک میکنم و تمیز
اگه سوالی هست باهم من هستم ؟
راستی شوهرم خیلی مذهبیه اعمال عبادی بددهنی و بی ادبی اینا نمیکنه
اخه شوهرم روز اول منو دید خوب به خودم رسیده بودم ولی خوب اونجا میریم میگه این کارو نکن اون چادرو سرکن چادر ملی سرنکن از این چیزا وقتی اونا میگن چرا خانمت روسری رو اینجوری بسته اونم کم میاره و میاد به من میگه دفاع نمیکنه
داداشش میومد اینجا برای کارش کلید خونمون هم داشت من مثل داداش خودم باهاش رفتار کردم حالا ازوقتی خانمش اومده چون پنج سالی ازمن بزرگتره خانواده ضعیفی داره برای اینکه کم نیاره همش از ما ایراد میگیره مثلا عروسی شما اینجوری بود ما میخواییم اینجوری کنیم من و شوهرم هیچی نمیگیم شوهرم حوصله نداره زبونشون رو یاد بده اونا هم تیکه میندازن چرا یاد نمیگیری منم راستش دل و دماغ ندارم به کی دلم رو خوش کنم ؟
دوست داره بیشتر خانمش خونه دار باشه سبزی پاک کنه ترشی بزاره خیاطی کنه ولی بدش نمیاد برم پول بهش بدم اینو فهمیدم
من یک ایرادی که دارم منفعلانه و پرخاشگرانه رفتارامو انجام میدم یعنی انقدر ساکت میشم تا یکجا میزنه بیرون روزایی که خوبم میگه نقشس رفتارات یا همش تو خونه میگه سرور کیه شما زنا که همیشه میخورید میخوابید تز فکری اش اینه کلا با خانم ها خوب نیست حتی محل کار همش بهشون داد میزنه همه میگن بیچاره زنت
به نظرتون من چه کنم راهی هست ؟ حس میکنم اینطوری بزرگ شده همش میخواد زور بگه حرف خودش باشه منم هیچی نگم مدتی هم که دور از خانواده بوده کلا نه دلش تنگ میشه
چند دفعه ای که رفتیم اونجا دادم دراومد با قهر و دعوا منو اورد خونه بعدش این دفعه تنهایی رفت میگفت خوش گذشت کارای اونارو انجام داد خیالش راحت شد کامپیوتره خواهرش رو درست میکنه چیزی نمیگه ولی اگه من کمک بخوام میگه دست پاچلفتی هستی مهندس
البته سالی یکبار تولدم یادش هست و هدیه میخره همون روز اس ام اس عشقولانه میدی بقیه ایام سال نه بعضی وقتا دلسرد میشم میبینم تلاش هام نتیجه نمیده البته مادامی که روی رفتارهای خودش و خانوادش چیزی نگم و ازش چیزی نخوام خوبه وگرنه قهر اونم من باید نازشو بکشم هیچ وقت نازمو نکشید و دلداریم نداد :302:
کمکم کنید به خاطر خدا؟
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
سلام فاخته جون
ممکنه جواب سوالای منم بدی تا بتونم کمکی کنم؟ سوالامو بالا پرسیدم.
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
راستش با همسرم از طریق سایت متخصصین اشنا شدم و همرشته ایمون باعث شد بیشتر باهاش اشنا بشم
خیلی مذهبیه اعمال عبادی حجاب اینا مخالف ارایشه طرفدار ساده پوشیه در صورتی که روز اول منو دید کمی اراسته بودم با چادر میگه اون موقع نفهمیدم خواهر مجرد هم سن منه معلمه برادر مجرد بزرگتر از شوهرمه ازدواج نکرده
بیشتر دوست داره خانم سنتی خونه باشم سبزی ترشی قانع باشم خودشم کم خرجه برای همین تونسته خونه خوب و اینا بخره حتی موهام رو خودم رنگ کنم از این چیزا
خیلی هم مخالف کار نیست میگه باعث میشه کمتر حرف بزنی و رو مخم باشی
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
سلام
خب کم کم داره یه چیزهایی مشخص میشه. مشکلی که هست بر می گرده به باورها و عادتهای همسرتون که به قول خودتون دنبال یک دختر سنتی بوده. الان با یک دختر غیر سنتی -که تو تهران بزرگ شده- ازدواج کرده و خانواده خودش -به طور غیر علنی- در مقابلش گارد گرفتند بنابراین سعی می کنه به اونها بیشتر برسه تا این مسئله جبران بشه. مسئله دیگه با توجه به اینکه گفتید خیلی مذهبیه می تونه مربوط به پوشش شما یا آرایش کردنتون بیرون منزل باشه. شما که مقید به رعایت حجاب هستی سعی کن ساده باشی یعنی بیرون منزل آرایش نکن. نمی گم شلخته باش بد سلیقه باش نه تمیز مرتب ولی بی آرایش. چادر ملی سرت نکن اون چادری را سرت کن که میگه اونجا سرت کن و حجابت را رعایت کن و خلاصه آنجوری که می دونی دوست داره رفتار کن. در عوض تو خونه که خودتون هستید آرایش کن و .... یکی از جاهایی که می تونی بیشتر جذب خودت کنیش رابطه جنسی هست. چون مذهبیه و به تبع اون با خانم های دیگه سرسنگین (که اینم خودش خیلی خوبه تو این دوره زمونه کمتر مردی اینطوری هست) می تونی تو روابطتون کاری کنی که بیشتر از این جذب شما بشه. به نظر من همسرت خیلی بهت علاقه داره اما بلد نیست چطوری این علاقه رو بروز بده. یه جورایی شاید بشه گفت مغروره و نمی خواد علاقه اش رو بهت بروز بده. سعی کن بعضی روزها (مثلا 2 روز یکبار) اس ام اس عشقولانه! بزنی بهش حتی اگر جواب نده ادامه بده. یک بار که با هم تنهائید و سرحاله و .... توی یک صحبتی یه جوری بهش بگو : "من بعد از خدا جز تو کسی رو ندارم"
خیلی در مورد خانوادش حساسیت نشون نده. مطمئن باش اگر برای خانوادش کاری می کنه برای اینه که احساس میکنه داره از اونها دور میشه. سعی کن طوری رفتار کنی که احساس کنه اگر از خانوادش دوره در عوض یک خانم تحصیلکرده خانه دار همسرشه. همچنین سعی کن کمتر پرخاشگرانه رفتار کنی.
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
یک دنیا ممنونم فهیمه جان
دوست خوبم. دلم میخواد پیشنهاد بده برام کاری کنه مثلا دکترببره جایی برسونه. ولی نمیگه ودرمقابل خانوادش بدون اینکه بگن کارانجام میده یا به من میگه خودت برو چیکارکنم بفهمه به همیاری همدلی همدردیش نیاز دارم اکثر این مدت با مامانم رفتم دکتر خرید به خدا خجالت میکشم به خاطر اونها میره اونجا مرخصی میگیره ولی به خاطر من نه. مگه فقط اونا به حمایت عاطفییش نیازدارن؟ همه خستگی هاش برآی منه کم حوصلگیش برای منه شادیهای برآی اوناست انصافه الان که دارم مینویسم خیلی
دلم گرفته دارم گریه میکنم به خداسخته
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
سلام فاخته جون
اولا آدم از مامانش خجالت نمیکشه! اینطور که گفتی خیلی اهل بیرون و .... نیست خب این یک اخلاقی است که فعلا نمیشه کاریش کرد و به ذات آدما بر می گرده (درون گرایی) سعی کن خوبی های همسرت رو ببینی. تا این جا که من متوجه شدم همسر شما مرد بسیار خوبی است که مثل همه انسانها عیب هایی دارد اما این عیب ها ریشه ای نیستند. بد دهان نیست، لا ابالی نیست، اهل رفیق بازی و ... نیست و صدها حسن دیگر . می دونی چقدر دخترها هستند که آرزوی چنین همسری دارند؟ شما هم یک انسان کامل نیستی پس عیب هایی داری. همه انسانها جز معصومین اینگونه هستند پس خیلی توی ذهنت مشکلات مربوط به خانوادش رو بزرگ نکن تا حدودی با مشکلات کنار بیا. خودت رو قوی نشون بده (نه که فیلم بازی کنی ها واقعا در مواجهه با مشکلات قوی باش کم نیار) سعی کن رابطه تون صمیمی تر بشه احتمالا این رفتارهای همسرت هم تا حدودی و نه کامل اصلاح میشه. تا حالا چند بار بهش پیشنهاد دادی که مثلا فلان وقت بروید پیش خانواده ایشون؟ اصلا تا حالا این کار رو کردی؟نتیجه اش چی بوده؟ به مادر گرام بفرمائید یک شب شام درست کنند و مثلا ساعت 5 بعد از ظهر با همسرت تماس بگیر بگو مامان دعوتمون کرده شام پخته برامون و بزارش تو کار انجام شده و ....
بهش بگو من پیش خانواده ام افتخار می کنم که همسری مثل تو دارم تحصیلکرده، خانواده دوست و ....
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
دوست عزیزم بارها بهش گفتم به خانوادش سربزنیم من میگم که زنگ بزنیم باهاشون حرف بزنیم. همیشه بهش میگم خانوادم ازبودن با او خوشحال میشن ولی خوب همش میخواد به من بگه تو ضعیفی ناتوانی نمیتونی خوب فکرکنی. البته یک مدت دارم خودم رو قوی میکنم و روی توانایی هام. کارمیکنم میگه رفتاردیگران وخانوادم نباید روی تو اثر بزاره زن قوی میخواد که نه نیاز فه محبت خانوادش داشته باشم نه خودش
آره صفات خوب هم داره. فقط نمیدونم کجاها چه طوری بهش بگم بهش بیشتر نیاز دارم تا پولش. ؟؟
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
عزيزم ميدونستي مردها از شخصيت وابسته وضعيف خوششون نمياد .سعي كن روي استقلالت كار كني .به جز خونه داري ديگه چه كاري انجام ميدي ؟ هدف وبرنامه ديگه اي داري ؟ وقتتو چه طور پر ميكني /
كلا مردها از اينكه از خانوادشون گله كني خوششون نميان وبيشترشون همينن از خانوادشون دفاع ميكنن .
يك مدت روي حساسيتهاي خودت نسبت به خانوادش كار كن . حساسيتهاتو كم كن .
خانوادش شهرستانن ؟ مگه چند وقت يك بار ميريد اونجا؟
ميشه بگي چرا از خانوادش دلخوري ؟ چه رفتارهايي باهات دارن ؟ شايد بايد انتظاراتتو تعديل كني
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
من رشته تحصیلیم طوریه که سخت کارمورد نظر پیدامیشه اگرم بشه تو کارخونه ها جایی که برآی خانم سخته کارکردنش بعدم همسر من فقط غذای خونه میخوره برآی همین دنبال کار پاره وقت هستم البته رشتمون خیلی سنگین بود
تقریبا هرسه ماه یکبار میریم اونجا. پذیرایی میکنن ولی بهشون نزدیک میشی خودشونو دور میکنن مثل دوستی که واقعا نمیخواد با شما حرف بزنه یا همش حرف های نیش دار میزنن منم همیشه ساکت بعد به همسرم غر میزدم ولی الان تصمیم گرفتم جرات مندانه جواب بدم بعد هم فارسی حرف زدن براشون تحقیر آمیزه. منم فه خاطر اینکه برخورد درستی ندارن زبونشون رو زیاد یاد نگرفتم ذوق آدم کور میشه دیگه
ممنون نیلای عزیز
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
خوب تو هم باشون رسمي باش .حريم ها را حفظ كن .تو هم ميتوني باشون قاطي نشي .در ضمن ميتوني به حرفهاشون اعتنا نكني اين مشكلات را تقريبا همه دارن .شما از هم دوريد زياد با هم ارتباط ندارين .سخت نگير خيلي حساسي . هر سه ماه يكبار تو كل سال ميشه 4 بار ( هر بار 2 يا 3 روزه ديگه ) چقدر ميشه كلش ؟
نكته ديگه اينكه شوهرت ازشون دوره واين دور بودن باعث ميشه بيشتر دوستشون داشته باشه . وقتي 3ماه يكبار ميبينتشون كلي ذوق زده ميشه اين طبيعيه .
يك مقدار به نظر مياد وابسته اي واعتماد به نفس پاييني داري .
به نظر مياد مشكلتو خودت بزرگ كردي .
اول اينكه بايد خودت را توانمند ومستقل نشون بدي .از اين گير دادنها وبچه بازي ها دست برداري . اونها رابيشتر از من دوست داري يعني چه؟هر كس جايگاه خاص خودش را دارد .
يك مقدار براي وقتت برنامه ريزي كن .ورزش برو وسعي كن كاري پيدا كني
البته رفتار شوهرت هم مورد تاييد نيست .ولي با اين حساسيت هاي تو ونق زدنها ت شوهرت ازت دورتر ميشه .
به جاي اينكه مقابل شوهرت باشي در كنارش باش .
میگه رفتاردیگران وخانوادم نباید روی تو اثر بزاره زن قوی میخواد که نه نیاز فه محبت خانوادش داشته باشم نه خودش
ببين ذهنيتي كه شوهرت از تو داره اينه كه شخصيت وابسته داري محتاج تاييد ومحبت واظهار دوستي ديگراني .والا آرامشتو از دست ميدي .در واقع شوهرت تو را يك زن ضعيف شناخته زني كه وابسته به ديگرانه .
اين ذهنيت را تو ايجاد كردي رفتارهاي تو اين ذهنيت را در همسرت به وجود آورده
از متنهايي هم كه نوشتي كاملا معلومه اينن قضيه .
تو بايد اين ذهنيت را ازبين ببري .شروع كن روي خودت كار كن .
مردها از زن وابسته وضعيف خوششون نمياد
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
یک دنیا ممنون نیلا جان
حتما این رفتارو در پیش میگیرم
متشکرم که برام وقت گذاشتید
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
فاخته جان سلام ..
عزیزم هیچ وقت جایگاه خودتو با کسی مقایسه نکن ..
خانواده ی همسرت یه جایگاه دارن شما یه جایگاه دیگه ..
خانواده ش رو یه جور دوست داره شما رو یه جور دیگه ..
و این دلیل بر این نمیشه که شما رو کمتر یا اونا رو بیشتر دوست داشته باشه ! بلکه نوع محبتش فرق داره ..
شما با همسرت مشکل داری که بهت توجه نمیکنه ..
خب این چه ربطی داره به توجه ش به خانواده ش ؟ چرا خودتو با اونا مقایسه میکنی ؟؟ چرا مسائل رو بهم ربط میدی ؟؟
مشکل شما بی توجهی همسرته نه توجهش به خانواده ش ..
همون طور که تو پست اولت هم گفتی که با محبت هاش به اونا مشکلی نداری بلکه میخوای به تو هم توجه کنه ..
پس اول مشکلت رو برای خودت مشخص کن ..
و از مقایسه کردن خودت با خانواده ی همسرت دست بردار ..
کارهای همسرت ریشه تو رفتارهای شما داره !! اینو به جرات میتونم بگم ..
شما خودت تعیین میکنی همسرت چطور باهات برخورد کنه و خواسته هاتو چه جوری براورده کنه ..
گرمی رو بیار به زندگیتون .. گاهی همسرتو سورپرایز کن . محیط خونه رو براش دلنشین کن ..
درسته وقتی از در میاد میری استقبالش و غذات همیشه حاضره و خونه همیشه مرتب .. اما بگرد ببین شوهرت چی میخواد که شما براش براورده نمیکنی ؟؟ چه انتظاری داری که نتونستی انجام بدی و بهت بی توجه شده ؟
بعضی مردها محبت کلامی رو بلد نیستن .. میتونی یادش بدی ..
نه اینکه یه روز خیلی محبت کنی و روز بعد خسته بشی و پرخاش کنی و مدام با خودت فکر کنی من بهش محبت میکنم اون بهم توجه نمیکنه ! نه .. آهسته و پیوسته ..
به خاطر دل خودت بهش محبت کن .. نه به خاطر اینکه اونم این محبت رو جواب بده ..
اونوقت میبینی که چقد دلت اروم میشه ..
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
ممنون از دوست خوبم الف -ح
راستش یک مشکل دیگه اینه که همسرم فقط کادو ولباس ها ووسایلی که خودش خریده دوست داره واگه من یا خانوادم بدن استفاده نمیکنه من خیلی دلم میخواد استفاده کنه میگه هروقت لازم شد استفاده میکنم
نمیدونم با این مورد چطوری کناربیام؟
یک مورد دیگه من خیلی زیارت رفتن دوست دارم با اینکه مذهبیه ولی تو خونه دعا میخونه بیشتر تو خونه میمونه یا پای نت مستند دانلود میکنه یا فیلم خوب و معنادار ازش تقاضا میکنم میگه به وقتش
یا اینکه زن های ترک خیلی اشپزن واهل ترشی و سبزی من تو خونم نیست فقط عشقم کتاب ودرس و کامپیوتره
راستش نمیدونم تا چه حد باید با مردا راه بیایی که وظیفه نشه واسم چون دیدم تو این سایت خیلی ها. با شوهرشون راه اومدن ولی اونا روشون زیاد شده حدومرز سازگاری کجاست؟
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
فاخته جان این ها همه ناشی از اختلاف سلیقه ی شما دوتاست .. همین فقط !!
به سلیقه ش احترام بذار .. سلیقه ی اون با شما فرق داره که مثلا لباسهایی که خریدی رو نمیپوشه ..
خودت چقدر اذیت میشی هروقت همسرت ازت میخواد اونجور که ایشون دوست داره لباس بپوشی و چادر سر کنی و ..؟
سلیقه تو تحمیل نکن .. همسرت هم حق تصمیم گیری داره ..
این ها مشکلاتی نیست که نشه حلش کرد ..
اگر شما زیارت رفتن رو دوست داری و ایشون دوست نداره این کار رو توی برنامه ی اوقات فراغتت بذار .. خودت برو و دلتو سبک کن و برگرد .. بهش بگو که دوست داری کنارت باشه و همراهیت کنه اما اجبار نکن که باهات بیاد ..
فیلم خوب و معنا دار دوست داری خب بخر و نگاه کن عزیزم :D مگه همه ی کارها رو شوهرت باید انجام بده واسه ت ؟
راستش ما خودمون هم ترکیم :311: ولی این فقط مختص ترک ها نیست .. هر مردی دوست داره زنش کدبانو باشه و بساط شور و ترشی و مربا و ........ به پا باشه ..
به سلیقه ی شوهرت . به خواسته هاش . به انتظاراتش احترام بذار . که بعد نگی شوهرم به خانواده ش بیشتر از من توجه میکنه .. یه شیشه ترشی یا یه سبزی پاک کردن کاری نداره واسه تو اما باعث میشه شوهرت خوشحال بشه و بیشتر سمتت بیاد ..
این لینکی که برات میذارم رو بخون عزیزم ..
مرد مقتدر - زن لطیف
این ها همه نظر شخصی من بود و ممکنه درست نباشه .. امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری .
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
راستش دوستای خوبم زمان عروسی ما خانوادش هی میگفتن عروسی نگیرید برید مشهدیا داداشش میگفت ولیمه ندید مستحبه واجب که نیست تازه عروسی ما پرخرج نبود یکی تو شهرشون که فقط مهمونای خودشون بودن اونم یک ملیون پدرش داد بقیه پول ماشین عروس و اتلیه و ارایشگاه اینارو شوهرم داد پدرمن هم برای فامیلای ما اینجا شام داد کهه شوهرم خرجی نکرد حالا خود داداشش که میگفت زیادی خرج میکنید دارن میرن مکه بعد بیان ولیمه بدن فقط فرقش اینکه که خانمش لباس عروس نمیپوشه خرجش بیشتراز یک عروسی میشه
حالا اینا تو دلم مونده اونا حق دارن هرنظری بدن بعد خودشون بیشتر خرج کنن ولی من نه
به شوهرم هم میگم حق رو به مانمیده خلاصه هر خواهرش و داداشش هردفعه یک برنامه دارن که تا مدت ها من ناراحتم نمیدونم چیکارکنم اگه عید با شوهرم نرم اونجا بهتره ؟
وقتی میریم اونجا کمتر از یک هفته نمیمونه اون موقعی که کمتر موندیم دعوامون شده بود
راستش هی میخوام به شوهرم نگم ولی خیلی روشون زیاده
تصمیم گرفتم یک مدت قانع باشم تا به خواسته شوهرم احترام بزارم ولی باز کوچولو از رفتارشون میگم اخه خیلی زمان عروسی بهم تیکه انداختن از دلم نمیره
کمکم کنید
یا شوهرم به زور میخواد مارو ببره تفریح بیرون که اون هم مادر شوهرم پشت به ادم میکنه خواهرشوهرم چسبیده به جاریم از این اداها
واقعا نمیدونم چیکارکنم ؟ تحمل بی احترامی رو ندارم
من که با خیلی ها صمیمی ام و ارزوم بود با خانوادش صمیمی باشم ولی نشد
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
نسبت به رفتارهاشون بي تفاوت باش .حالا كه شوهرت ازت حمايت نميكنه براي اينكه اذيت نشي رفتارهاي اونها بايد برات بي اهميت بشه .چه اشكالي داره بذار خواهرشوهرت خودشو به جاريت بچسبونه به تو محل نده .مگه چي ميشه .تو چه نيازي به اون داري بذار هر جور راحته رفتار كنه .سعي كن خودتو يك جور ديگه سرگرم كني . اعتماد به نفست پايينه عزيزم روي اين مساله كار كن .اگه كسي پشتشو به مهمونش كنه شخصيت خودشو نشون داده چرا ناراحت ميشي هر كه بدي كنه خودش نتيجشو ميبينه .بيخيال .
وقتي شوهرت حقو بهت نميده ولش كن . اگه ازت حمايت ميكرد وانتظارت تو را تاييد ميكرد شايد ميتونستي كمي اونها را تغيير بدي ولي الان كه شوهرت پشتت نيست اين همه گله وشكايت از خانوادش نه تنها مشكلتو حل نميكنه بلكه بدتر ازهم دورتر ميشيد .
گاهي اوقات ادم مجبوره شرايط را بپذيره .تو نميتوني فرهنگ شوهرت وخانوادشو تغيير بدي .پس بهتره كنار بياي وبراي اين قضيه زياد انرژي صرف نكني .
تو چرا اين قدر حساسي .دقيقا اين مسايل ورفتارها براي خيلي ها ممكنه اتفاق بيفته مثلا براي من .ولي من ناراحت نميشم براي منم اتفاق افتاده كه خواهر شوهرهام براي اينمه منو ناراحت كنن جاريمو خيلي تحويل ميگيرن .بذار تحويل بگيرن .راستش اين رفتارها براي من خنده داره .تو خيلي سخت ميگيري .اگه بفهمن تو ناراحت ميشي بدتر ميكنن . وخوشحال ميشن .
باور كن حساسي خيلي هم زياد .اينها كه كاري نكردن تو اينقدر از دستشون شاكي هستي برو بعضي تاپيك هاي ديگه را بخون ببين خانواده شوهر چه رفتارهايي باهاشون كردن .
يك مقدار شخصيتتو قوي كن محكم باش مستقل باش .اين همه نقاط قوت وبرتري داري به اونها فكر كن
اگه خانواده شوهرتو در نظر نگيري ديگه با شوهرت مشكلي نداري ؟
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
سلام عزیزم
نیلای راست میگه توکه تحصیل کرده هستی .کلی امتیاز داری چرا رفتار های خاله زنکی و زنونه اونا برات مهمه
اگر بدونن حساسی بدتر میکننا نقطه ضعف دستشون نده
فقط وفقط محبت شوهرتو بدست بیار با هر روشی که بلدی
بعدا خودش میفهمهبه مرور زمان!!
کاشکی مشکل من تو زندگی رفتار خونواده شوهرم بود!!!
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
ممنون دوستای عزیزم. از وقتی اومدم اینجا رفتم سراغ چیزهایی که همسرم رو خوشحال میکنه اونم باهام خوبه تاوقتی از خونوادش چیزی نگم میدونید چون درس زیاد خوندم و میبینم اونها با سوادکمتر کارخوب دارن مستقلن اعتماد به نفسشان بالاست غبطه میخورم. البته الان اخلاق شوهرم دستم اومده گاهی وقتا که به غار تنهایی میرفت غر میزدم ولی الان اجازه میدم تنها باشه بعدش خودش میاد پیشم لذت بخش تره فقط روزی رو میخوام که خودش بهم بگه بیا بریم بیرون تفریح یا اینکه ببینه واقعا خانوادش بهم بیرحمی میکنن امیدوارم
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
نقل قول:
عزیزم هیچ وقت جایگاه خودتو با کسی مقایسه نکن ..
خانواده ی همسرت یه جایگاه دارن شما یه جایگاه دیگه ..
خانواده ش رو یه جور دوست داره شما رو یه جور دیگه ..
و این دلیل بر این نمیشه که شما رو کمتر یا اونا رو بیشتر دوست داشته باشه ! بلکه نوع محبتش فرق داره ..
شما با همسرت مشکل داری که بهت توجه نمیکنه ..
خب این چه ربطی داره به توجه ش به خانواده ش ؟ چرا خودتو با اونا مقایسه میکنی ؟؟ چرا مسائل رو بهم ربط میدی ؟؟
مشکل شما بی توجهی همسرته نه توجهش به خانواده ش ..
همون طور که تو پست اولت هم گفتی که با محبت هاش به اونا مشکلی نداری بلکه میخوای به تو هم توجه کنه ..
پس اول مشکلت رو برای خودت مشخص کن ..
و از مقایسه کردن خودت با خانواده ی همسرت دست بردار ..
:324::324::324::324::324::324::324:
مقایسه کردن ممنوع ! قرار گرفتن بین شوهر و خانواده ی شوهر ممنوع !
حسادت ممنوع !
یه مدت تمرکزت رو از خانواده ی شوهرت بردار !
تمام انرژی ت رو بذار رو رابطه ی خودت و شوهرت ..
هر کسی هر چیزی که داره از تلاش و اراده ی خودش داره ( کار خوب خانواده ی شوهرت و .......)
پس تو هم برای خودت و زندگیت تلاش کن ..
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
راستش وقتی احساس میکنم که عید باید بریم اونجا کاملا ودوباره شخصیتم رو له کنن ناراحت میشم مثلا اون سالی که من ازدواج کردم خونه فامیلهاشون میرفتیم همه میگفتن چه دختر مهربون وخوش اخلاقی گرفتید مادرشوهرم حرصش میگرفت پاره ای تعریف نمیکرد ولی این جاریم که اومد همش میگفت کارمندا هی تعریف میکرد خوب من از راه دور که رفته بودم. با هزار امید به روشون نمی اوردن دوستای خوبم اگه با همسرم نرم حساب کار دستشون نمیاد؟ شاید تو برخورداشون تجدید نظر کنن.
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
دوست عزیز همسر منم همینطوره و به خانوادش خیلی توجه میکنه تازه به خانواده منم طعنه میزنه ولی من سعی میکنم با رفتار خوب ، رفتار خوبو یادش بدم ( تا الان نتونستم ولی امیدوارم بتونم ) رک بگم ..محبت زیادی کنی پدرتو در میاره... پس خیلی مواظب باش که مث من دیوانت نکنه همسرت.
شما اول باید جذبش کنی و بعد محبت کنی بهش در حد تعادل تا بتونی خودت رو براش به عنوان شخص اول زندگیش جا بندازی وگرنه این محبت تا ابد به خانوادش ادامه داره و به شما کمتره .
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
راستش همه اینها یک طرف ولی این که خیلی وقتا برم تو اتاق نمیاد ببینه زندم یا نه یا طول هفته حوصله حرف زدن رو نداره طرفش میرم تمایل نداره فقط دوست داره براش آماده کنم بخوره همین نمیگه بیا بشین تلویزیون ببینیم فکر میکنم به خاطر سنش یا ریشه تو رفتار خانوادگی یا درونگراییشه خیلی احساس تنهایی میکنم از صبح تا عصر منتظر میشم بیاد اخرشم اینجوری گاهی اوقات احساس میکنم به خاطر جنسیتم منو میخواد خیلی سخته الان :300:اهم با اشک دارم مینویسم چیکار کنم دوستان
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
بااینکه برآی همسرم کارهایی که دلش میخواد انجام میدم بد نیست ولیهرروز که از سرکار میاد بهم میگه خوب جای گرم میخوری میخوابی درصورتی که کارخونه میکنم دلم خیلی میگیره
کلا زبون خوش نداره نمیتونه تعریف کنه بهترین حالت میگه بد نیست کلا این رفتار تو خانوادش ارثیه من ندیدم ازکسی یا چیزی تعریف کنن
یا اینکه اگه خودش اخماش توهم باشه من حق ندارم ناراحت بشم حتی اگه سکوت کنم بهش برمیخوره وناز میکنه همش ناز وافاده
خیلی خستم
مريم 123 بهارشادی بهم کمک کنید احساس تهی بودن میکنم
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
سلام فاخته جان
منم تا حالا توی ذهن و فکرم تمام رفتار های شوهرت بود که با خانوادم بعد از ازدواج اینطوری برخورد کنم نه برای ازار رسوندن به همسرم ونه برای تفاوت گذاشتن بین اون و خانوادم بلکه به خاطر این که فکر می کردم با این کارا می تونم تفکر اونا را نسبت به عروس خوب کنم همچنین من چون پسر اخر خونه ام خودمو نسبت به مادر و خواهرام مسئول می دونم وهمین الانم که مجردم همه کارای خرده ریز خونه مربوط به منه حتی برادرم از تهران زنگ میزنه و من برا رنگ کردن خونش می رم تهران نه این که اینارو سو استفاده بدونم من با انجام این کارا از سمیم قلب خوشهال میشم و مطمئنم که خدا به این کارای من اجر و پاداش می ده .و مدام با خودم میگم پیامبر گفته اگه می خواید که رستگار بشید به مادر و پدرتون خدمت کنید (البته پدر من عمرشو به شما داده ومن فقط میتونم براش فاتحه بخونم) همیشه ام سعی کردم اگرم کوچکترین تنبلی در ذهنم ایجاد شد فوری باهاش مواجه کنم و بدون غرغر اون کارو انجام بدم .پیش خودم می گفتم با خانومه یجور کنار میام ولی اگر مادر دلش بشکنه با خدا هیجور نمیشه کنار اومد
اما بعد مطالعه مشکل شما یک تکون عجیبی خوردم
من اصلا فکر نمی کردم که خانوما روی این رفتارا اینقدر حساس باشن اون بنده خدا داره تو راه درستی نسبت به خانوادش حرکت میکنه ولی تو راه درستی نسبت به شما حرکت نمیکنه.
اون به مادرش احترام میذاره که کار بسیار پسندیده ایه .
اون خانوادشو بعد از شما کنار نذاشته که نشون از وفا داریشه
اون به مردم کمک میکنه (که خانوادشم جزو همین مردم ومستحق ترین به این کمکن و صد البته شما که اگر منکر اینید یادت بیار که صبح پامیشه میره کارخونه و شب خسته و کوفته بر میگرده وهمه ی این کارا برا شماست)
اون مرد کاریه و برا خانوادش تلاش میکنه
اون مهندسه و تحصیلکرده جامعه است:104:
درمورد سرد بودنش با شمام باید بگم از صحبت های شما معلوم میشه که اون یه فرد درون گراست و در نتیجه ادم کم حرفیه همینطور بنده خدا سرو زبون درست حسابی که از پس شما بر بیادم نداره و معمولا هم تو بحثا شکست میخوره و نمیتونه اون چیزی که تو ذهنشه درست به زبون بیاره پس زیاد سر به سرش نذار و اکثر جمله هایی که بهش میگی سعی کن خبری باشه وبا لحن خیلی عاطفی براش تعریف کن
همچنین در نظر بگیر یه صبح تا شب بری کارخونه با اون صدا های عجیب غریب با اون استرس و فشار های عصبی که رو مهندساس خودت باشی شب که بیای خونه چیزی ازت میمونه که حالا بخوای صحبتا زنتو در مورد آسیب شناسی رفتاراش در حین بر خورد با خانواش بشنوی ؟:311:
مردا زن میگیرن چون می خوان شب که بعد یک عالمه سختی و بدبختی از سر کار برگشتن زنشون یک لیوان چای دشلمه بهش بده بعدشم بهش بگه خسته نباشی
اینم بدون که این یه دردی تو مردا که فکر میکنن (صبح تا شب که سر کارن ) زنه تو خونه نشسته یکی داره بادش می زنه که 98 در صده مردا بهش دچارند (حداقل تو فامیل ما) پس از صحبت هایی که تو این زمینه میکنه زیاد دلگیر نشو و با لحنی عاطفی و++ کمی خنده دلایل منطقیتو برا رد این نظریه بگو و هر جوابی که داد دیگه ادامه نده چون مردا نمیتونن قبول کنن که تو بحث شکست می خورن ولی حرفها 100 درصد روشون تاثیر میزاره .
دکتر انوشه میگه
مردها مثل کامپیوترند وقتی از سر کار میان نیاز به سکوت دارند تا ریست شوند و اگر به آنها پیله کنید هنگ میکنن واگر هنگ کنند شما را دیلیت میکنند
-
RE: محبت زیاد همسرم به خانوادش. کمتربه من
ممنون محمد همدرد ولی راستش برام سواله تو زمان های خستگی وبیماری ما زن ها درکنار همسریم ولی خانواده ها فکر میکنن ما میخوریم و میخوابیم درصورتی که پیش اون ها هستن از لحاظ روحی شارژرهستن به نظرم تو رفتارها مردها حداقل کمی باید بیشتر به زن هاشون بها بدن درسته دوستان؟