چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
سلام
من مدتیه فقط با یه جرقه کوچیک فکر خواستگارای گذشته همش میاد تو ذهنم، بعضی وقتا به حدی که مث یه آدم بی قرار دور خودم میچرخم و نمیتونم تمرکز کنم یا کارمو انجام بدم و برای اینکه خلاص بشم، باید هربار با خودم خصوصیاتشونو مرور کنم و به خودم بقبولونم که مورد مناسبی نبوده، و البته گاها هم پیش میاد که نتیجه عکس میده و در نتیجه این بررسی های بی مورد، من بدتر ناراحت میشم
بعضی وقتا هم که با مامانم صحبت این چیزا میشه، اگه نتونم خودمو کنترل کنم، از دهنم میپره و میگم نظر من برای شما مهم نبوده و همیشه فقط خودتون نظر دادید، مامانم از این حرف خیلی ناراحت میشه و من دوست ندارم ناراحتش کنم
میخوام این مسائل برام حل شده باشن و لازم نباشه تا همش با خودم مواردو مرور کنم تا یادم بیاد
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
عزیزم منم مشکل تورو دارم یعنی گاهی حسرت موردای از دست رفتمو میخورم منتها با این تفاوت که مادرم مدام در مورد اینکه الکی ردشون کردیم صحبت میکنه و افسوس میخوره و میگه من سخت میگیرم اونوقت من مجبور میشم براش دونه به دونه یادآوری کنم که چرا فلانیو رد کردم و بعدشم معمولا اعصاب جفتمون خورد میشه و با ناراحتی بحثمون تموم میشه
ببین موردی که رد کردی دیگه تموم شده. باید یه جوری پروندشو تو ذهنت ببندی من خودم معمولا با خودم اینطوری فکر میکنم که هرچی بوده قسمت بوده و خواست خدا بوده هر چیزی که اتفاق میفته مثلا موردی پیش میاد که باعث میشه یه حواستگاری یه چیزی از دهنش بپره که نظرتو عوض کنه ، یه شرایطی پیش بیاد که تو بفهمی طرف عصبی و پرخاشگره یا هر اتفاق دیگه ای ، همش به خواست خدا بوده. هر برگی که از درخت میفته به خواست و حکمت خداست . اینطوری حداقل از نظر ذهنی یخورده آروم تر میشی هی به اون موارد فکر نمیکنی. کلا اگه از اول به خدا توکل کنی و ته دلت بخوای خدا خودش هواتو داشته باشه و اگه خواستگاری اومد و با هم مناسب نبودید و قسمتت چیز دیگه ای بود شرایطی پیش بیاد که ادامه پیدا نکنه ، بعدا افسوس کمتری میخوری.
البته مخالف اینم هستم که هر سوتی و اشتباهی که از خودمون تو این جور روابط پیش میاد رو به تقدیر و قسمت ربط بدیم. من بیشتر منظورم در مورد کساییه که قطعی رد کردی و پروندشون بسته شده.
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
میدونم این فکرا تا حدیش طبیعیه و همه دارن. ولی من احساس می کنم من زیادی بهشون فکر می کنم. جدیدا اینطوری شدم
خودم حدس میزنم علتش این باشه که هیچوقت با اطمینان نتونستم تصمیم بگیرم، همیشه مامانم واسم تصمیم گرفت و اجازه نداده من نظری بدم
فقط یه نفر بود، که من نذاشتم اصلا بیاد خونه، خودمون چندباری صحبت کردیم و من مطمئن شدم که به درد هم نمیخوریم. این مورد هم بعضی وقتا میاد تو ذهنم ولی خیلی کمتر. وقتی هم یادش میفتم زیاد فکرمو درگیر نمی کنه و خیلی عادی میگذره از ذهنم. برای همین میگم شاید چون راجع به اونا من هیچوقت مطمئن نشدم واسه همین همش میان جلو چشمم و اینطوری ذهنمو درگیر می کنن. برای اینکه مطمئن بشم بارها با خودم ویژگیهاشونو مرور می کنم ولی فایده نداره
همش با خودم میگم دیگه گذشته، دوتاشون یکی دوباری ماه گذشته باهام تماس گرفتن ولی من از ترس مامانم، گفتم دیگه تماس نگیرید. ای کاش یه راهی بود که میتونستم راجبشون مطمئن بشم و دیگه تو ذهنم نیان
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
سلام من هم تقريبا مشكلي مشابه مشكل شمادارم من سه سال به پاي كسي نشستم كه خيلي راحت از من گذشت و گفت برم دنبال زندگيم اون موقع يه خواستگارخيلي خوب داشتم و ميخاستم به لجبازي از اون آقا بهش جواب بدم كسي كه به من زنگ نميزد تا فهميد خواستگاربرام اومده 40بار بهم زنگ زده بود وقتي جواب دادم كلي ناسزابهم گفت كه تو داري چيكارميكني كه جواب نميدي كلي التماس كردبراش صبركنم منم بااينكه ميدونستم كارم اشتباهه ولي نتونستم رو دلم پابذارم وخيلي راحت خواستگارم وبااون همه ويژگي ردكردم.حالابماند چه كسايي رو اصلا نذاشتم بيان خونمون.الآن كه دوسال گذشته و تنهاموندم تازه فهميدم چه اشتباهاتي كردم و افسوس ميخورم.
همش به اين فكر ميكنم كه همسناي من الآن يه بچه دارن يا دختراي فاميل كه از من كوچكترن همه ازدواج كردن و زماني كه من خواستگارداشتم كسي نداشت.ولي باهمه اينهابه خدا ايمان كامل دارم كه اون شخص ياهركس ديگه كه باهاش به ازدواج نرسيدم مال من نبوده به عدالت خدا ايمان دارم توام بدون اون شخص مال تونبوده وگرنه خدا بهت ميداد چون از عدالت خدا به دوره چيزي كه مال تو بوده به كس ديگه بده.ازدواج خيلي خوبه ولي آخر دنيا نيست درسته با بودنش به خيلي چيزاميرسيم ولي بايد وقتش برسه تا پيش بياد استاد ماهميشه ميگفت خدا واسه هرانساني يه جفت تعيين كرده و تو يه زمان خاص بهش ميده فقط بايد صبركرد وتوكل.
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
معذرت میخوام، من فکر کنم مشکلمو درست مطرح نکردم
الآن مشکل اصلی من اینه:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط زنده دل
بعضی وقتا هم که با مامانم صحبت این چیزا میشه، اگه نتونم خودمو کنترل کنم، از دهنم میپره و میگم نظر من برای شما مهم نبوده و همیشه فقط خودتون نظر دادید، مامانم از این حرف خیلی ناراحت میشه و من دوست ندارم ناراحتش کنم
اصلا دیگه تحمل ندارم مامانم در مورد ازدواج یه کوچولو هم با من حرف بزنه، چون میدونم آخرش عصبانی میشم و این حرفو میزنم و مامانم هم ناراحت میشه
چند شب پیشم همینطور شد، مامانم گفت مگه یه بار باهم صحبت نکردیم و خودت قانع نشدی، گفتم آره درست میگید ولی نمیدونم چرا بازم تو ناراحتی این حرفو میزنم، و فکراش همش میاد تو ذهنم
مامانم میگه چونکه توی ناخودآگاهت هنوز باور نداری
seture و saharjavid عزیز، ممنونم که راهنماییم کردید، اگه میشه با این رویکرد کمکم کنید
اگه حرف مامانم درسته، چیکار کنم که تو ناخودآگاهم هم قبول کنم
اگرم درست نیست، پس چرا اینطوریم
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
شما که این قدر دودل هستین ، آیا ملاکهای انتخابتون رو به درستی مشخصی کردین که با هر حرفی از مادرتون فرو می ریزین ؟
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
سلام زنده دل
چه اسم قشنگی داری ها:43:
همون حرفایی که اون یه بار قانعت کرده؛ همون دلایلی که باعث شده به خواستگارات جواب رد بدی رو بنویس
هروقت این افکار مزاحــــم اومد سراغت، برو و اون چیزایی که نوشتی رو بخون، اینجوری یادت میاد که چرا جواب منفی دادی؛
تازه از خودت ممنونم می شی که رد کردی.
یه معیارای واضحی رو قبل از این که خواستگار جدید بیاد برای خودت مشخص کن؛ تا هروقت خواستگاری اومد به راحتی بدونی که خواسته ی تو از همسر آیندت چیه و اونا رو تطبیق می دی؛ هم جواب دادن رو برای خودت راحت می کنی هم بعداً مطمئنی که به دردت نمی خورده و هم می دونی که جواب منفی یا مثبت جواب خودته نه خانوادت!
چندسالته زنده دل؟ تا به حال نگران این هم بودی که فرصتای ازدواجت داره از دست میره؟
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
شما که این قدر دودل هستین ، آیا ملاکهای انتخابتون رو به درستی مشخصی کردین که با هر حرفی از مادرتون فرو می ریزین ؟
یه سری معیارها داشتم ولی همیشه اخلاق (طرز برخوردها) برام از همه چی مهم تر بوده و بنظرم اگه کسی این معیارو داشته باشه، در مقابلش معیارای دیگه قابل اغماضن. اما مامانم تا یه نکته منفی از طرف دستش بیاد دیگه مخالفت می کنه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gole kaghazi
سلام زنده دل
چه اسم قشنگی داری ها:43:
سلام گل کاغذی عزیز، ممنونم ازت، لطف داری
همون حرفایی که اون یه بار قانعت کرده؛ همون دلایلی که باعث شده به خواستگارات جواب رد بدی رو بنویس
چندبار تا حالا این کارو کردم (نگه نداشتم که بتونم هربار بخونمشون)، ولی آخرش با خودم میگم عوضش اخلاقش خیلی خوب بود!
به نظرم این میتونه همه کمبودهای دیگه رو جبران کنه - اگه اشتباه می کنم لطفا بهم بگید بدونم-
یه معیارای واضحی رو قبل از این که خواستگار جدید بیاد برای خودت مشخص کن؛ تا هروقت خواستگاری اومد به راحتی بدونی که خواسته ی تو از همسر آیندت چیه و اونا رو تطبیق می دی؛ هم جواب دادن رو برای خودت راحت می کنی هم بعداً مطمئنی که به دردت نمی خورده و هم می دونی که جواب منفی یا مثبت جواب خودته نه خانوادت!
آخه من معیارام رو مینویسم، ولی وقتی من میگم خوبه، مامانم میگه نه. شاید معیارای من مشکل دارن
چندسالته زنده دل؟ تا به حال نگران این هم بودی که فرصتای ازدواجت داره از دست میره؟
24 سالمه، پارسال خیلی ناراحت بودم ولی الآن نه
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
سلام بهتره با مادرتون مفصل صحبت كنيد درمورد معياراتون و اينكه اين زندگي شماست و خودتون بايد درموردش نظر بديد ازش بخوايد بهتون مشاوره بده ولي بازهم انتخاب رو به عهده خودتون بذاره با دعوا و ناراحتي هيچي حل نميشه بامحبت باهاش حرف بزنيد.شماازكجا تشخيص ميديد اخلاق يه نفر خوبه مگه چقدر باهاش در ارتباط بوديد كه بتونيد اين و بفهميد از نظر شما اخلاق خوب يعني چي؟شايد اخلاق خيلي مهم باشه ولي دركنارش خيلي چيزهاي ديگه هم مهمه مثل اعتقادات،شغل،تحصيلات،بايد تقريبا تواين زمينه ها به هم شبيه باشيد هروقت براتون خواستگاري مياد فكر كنيد واسه دوستتون اومده و از شما راهنمايي خواسته همه جوانب و بسنجيد الآن ممكنه فقط ناراحت رد كردنشون باشيد ولي اگه اشتباه انتخاب كنيد بايد نگران خيلي چيزاي ديگه باشيد.كتاب آيا تو آن گمشده ام هستي؟از بابارا دي آنجليس رو بخونيد خيلي بهتون كمك ميكنه
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
سلام زنده دل عزیز
اسم جالبی داری:72:
منم مشکل تو رو دارم و بعضی وقتا همین افکار به سراغم میاد که شاید نباید جواب رد میدادم یا کاش بیشتر درموردش فکر میکردم ولی وقتی بعضی از صحبت های همین کارشناسا رو میخونم یا مشکلات بعضی از زوج ها رو میخونم میبینم درست فکر کردم که مثلا به خاطر نداشتن تحصیلات جواب رد دادم ! آخه میبینم که شاید به نظر بعضی ها تحصیلات مهم نیست و ازدواج میکنن و بعدها دچار مشکل میشن !! پس توام اون لحظه دلیلی برای رد خواستگار داشتی پس خودتو سرزنش نکن!! از این به بعد هم موقعیت های بهتر داری و هم تجربت میشه که بهتر میتونی در مورد خواستگارات بیشتر فکر کنی
موفق باشی عزیزم:72:
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
زنده دل عزیزم
بیا معیارات رو اینجا برا ما هم بگو تا باهم بررسیش کنیم؛ همه رو به ترتیب اولویت برامون بگو
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saharjavid
سلام بهتره با مادرتون مفصل صحبت كنيد درمورد معياراتون ....
با دعوا و ناراحتي هيچي حل نميشه......
شماازكجا تشخيص ميديد اخلاق يه نفر خوبه مگه چقدر باهاش در ارتباط بوديد كه بتونيد اين و بفهميد از نظر شما اخلاق خوب يعني چي؟ ....
سلام
سحرجاوید عزیز، من میترسم معیارامو به مامانم بگم، میترسم علاوه بر معیارای خودش که همیشه در نظر میگیره، و همه رو رد می کنه معیارای منم بهشون اضافه کنه و بگه فلانی با فلان معیارت جور نبود ردش کردم. آخه یکی از معیارام رو قبلا میدونست همین کارو می کرد درصورتی که من شاید از اون معیار بتونم بگذرم و کوتاه بیام
سحر جون من دعوا نمی کنم باهاشونا، ولی ناراحت میشم و همون یه جمله رو میگم و فضارو ترک می کنم، که خب همینم مامانمو ناراحت می کنه
نظرمو در مورد اخلاق هم تو معیارام موردی نوشتم که اونم با چندبار رفت و آمد تا حدیش معلوم میشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gole kaghazi
زنده دل عزیزم
بیا معیارات رو اینجا برا ما هم بگو تا باهم بررسیش کنیم؛ همه رو به ترتیب اولویت برامون بگو
گل کاغذی جون، معیارامو نوشتم ولی اولویت بندی کردنشون خیلی کار سختی بود
قبلا هم معیارامو داشتم ولی اولویت خاصی براشون نداشتم که مثلا بگم این موارد خیلی مهمن و ازشون نمیگذرم، فقط کلی بررسی می کردم.
شاید بگید معیارام زیادن، ولی اینطوری نیستم که بگم همشونو باید داشته باشه، همین که در کل یه همچین آدمی باشه خوبه
حالا یه جورایی اولویت بندی کردم، ببینید چطوره
معیارام ایناس:
1- یه شغل ثابت داشته باشه که یا درآمدش کافی باشه یا امکان پیشرفت توش باشه و آینده خوبی داشته باشه
2- از من بزرگتر باشه - 1 سال تا 9 سال
3- حداقل 15 سانت از من بلندتر باشه - باتوجه به پاشنه کفش خانوما گفتم اینو
4- سیگار نکشه
5- به خانوادش احترام بذاره ولی خودش برای زندگیش تصمیم بگیره و اجازه دخالت نده
6- قولش واسش مهم باشه که حتما بهش عمل کنه
7- مسئولیت پذیر باشه در برابر خانوادش
8- هرگز و تحت هیچ شرایطی دروغ نگه، حتی کوچیک و بی اهمیت
9- در عین حال که افکار محکمی داره و قاطعیت داره، تحمل شنیدن نظر منفی هم داشته باشه و انعطاف پذیر و منطقی باشه
10- با عرضه باشه - از حق خودش دفاع کنه
11- از نظر مذهبی هم سطح خودم باشه - چیزایی که واسه من مهمه رو رعایت کنه
12- تحصیلات حداقل کاردانی یا اگه دیپلم هست اهل مطالعه باشه - واسم مهم نیست مدرک تحصیلی کمتر از من داشته باشه
13- خانوادم قبولش داشته باشن و بپذیرنش - چون هم عاقلن و هم اگه مخالف باشن منم دو دل میشم
14- از نظر مالی و فرهنگی هم سطح باشیم
15- از نظر اقتصادی، خودش مهم نیست در چه حدیه ولی مهم اینه که عرضه داشته باشه و بشه روش حساب کرد
16- بهم اعتماد داشته باشه و به حریم شخصیم احترام بذاره - مثلا نخواد که رمز ایمیلمو بدونه یا گوشیمو هر دقیقه برداره چک کنه یا هیستوری کامپیوترو چک کنه
17- خسیس و زیادی مادی نباشه ولی ولخرج هم نباشه
18- غرور داشته باشه ولی به اندازش
19- به زن، دید عهد بوقی نداشته باشه - آخه هنوز هم این آدما هستن
20- اهل پیشرفت باشه نه زندگی یکنواخت - برای آیندش برنامه ریزی داشته باشه
21- منو به پیشرفت تشویق کنه نه اینکه جلوی پیشرفتمو بگیره
22- بدبین و منفی باف و منفی نگر نباشه - خوش بین باشه
23- مضطرب و عجول نباشه - من با این آدما اصلا نمیتونم بسازم بهم استرس میدن
24- شاد باشه - افسرده و غمگین نباشه
25- اهل مسخره کردن نباشه
26- افکار و احساساتشو بهم بگه
27- اهل کمک کردن به فامیل باشه - اگه کسی کمک بخواد در حد تواناییش دریغ نکنه
28- اهل گردش و تفریح و رفت و آمد باشه ولی به اندازه
29- در برابر من مهربون باشه - ولی به همه مهربونی نکنه ها!
30- اهل غیبت و بدگویی و زیراب زنی نباشه
31- لوس و بچه نباشه و اهل تمارض نباشه - بلد نیستم بیخودی ناز بکشم
32- اهل قهر کردن نباشه
33- خوبی های منو ببینه و به زبون بیاره
34- محبتش هم زبونی باشه و هم در عمل نشون بده
35- توی کارای خونه کمک کنه یا حداقل کارای خودشو انجام بده
36- دقیق و نکته بین باشه و ظریف فکر کنه - نه در حد وسواس گونه
37- خوش سلیقه باشه
38- منو مجبور به سرکار رفتن یا نرفتن نکنه - ولی نظر بده
39- تفریحات و علایقش مشابه من باشه
40- جلوی دیگران سینگین و باشخصیت رفتار کنه
41- به موقعش عصبانی بشه ولی به اندازه - آخه بعضیا فحشم میشنون هیچی نمیگن
42- کارای فنی بلد باشه - کسی که اینو بلد نباشه به نظرم مث بی عرضه ها میشه
43- به حل کردن مشکلات با کمک مشاور اعتقاد داشته باشه و خودشم دنبال حل مشکلاتش باشه و در برابر مشکلات صورت مسئله رو پاک نکنه
ببخشید خیلی زیاد شد
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
ببخشیدها معیاراتون زیاد پایه و اصول مناسبی نداره به نظر من .
بهتره فکری براشون بکنی .
به آدرس زیر برو و فایل سخنرانی سمینار دکتر فرهنگ رو در مورد ملاکهای انتخاب همسر دانلود کن و گوش کن و ملاکها تو اصلاح کن:
http://www.hamdardi.net/thread-24510.html
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
اتفاقاً به نظر من معیارهاشون خیلی هم اصولی و منطقیه. اگر چه هیچ وقت نمی تونن همه ی معیارها رو جمعاً در یک شخص خاص ببینند. به نظر من که معیارهاتون خوب و قابل قبوله. می دونم که منظورتون اینه که در حالت ایده آل اینا رو می خواهید وگرنه اگر همه ی اینها رو یکجا بخواهید بعید می دونم موردی براتون گیر بیاد با همه ی این شرایط.
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
دوست عزیز
واقعا خانوادتون اعمال نظر کردند بر خلاف خواست شما؟
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
زنده دل جان
همون جور که شب شکن گفت اینهمه ویژگی خوب تو یه نفر جمع شدنی نیست ها!!!
بیا معیارات رو غربال کنیم؛ 5 تا از معیارا که اگه طرف مقابلت نداشته باشه؛ حاضر نیستی باهاش زندگی کنی رو بگو.
بعد از اون ویژگی های خودت رو بگو.... می خوایم بدونیم زنده دل خودش چه خصوصیاتی داره که باعث شده این معیارا براش به وجود بیاد؛ مثلاً اگه میگی به هیچ عنوان دروغ نگه؛ تا چه اندازه خودت هم اینجوری هستی.
جواب سوالام خیلی فکـــر می خوادا... ما هم منتظریم- هرچقدرم طول بکشه- ولی بیای و نتیجه رو به ما بگی.
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
به نظر من معياراتون خيلي خوب بودن ولي همه شون تو حيطه اخلاق دسته بندي ميشدن.كه خيلي نميشه اولش فهميد مگه اينكه يه مدت آشنايي باشه كه فك نكنم خانوادت ومافقت كنن البته با چند جلسه خواستگاري هم ميشه خيلي هاشو فهميد.اينكه ميتوني جزئياتي كه از همسرت انتظار داري رو نام ببري خيلي مهمه و نشون ميده ميدوني از طرف مقابلت چي ميخواي.خودت چقد مسئوليت پذير هستي؟همين كه انقد مادرت ميتونه با يه حرف ناراحتت كنه ممكنه مادرشوهر حرف بدتر بزنه توانايي صبر و انعطاف پذيري داري؟
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
دوست عزیز
واقعا خانوادتون اعمال نظر کردند بر خلاف خواست شما؟
خب من خودم هم مقصر بودم، بلد نبودم درست رفتار کنم و نمیدونستم چطوری باید نظرمو اعلام کنم که نتیجه بده
حالا دارم سعی می کنم یاد بگیرم
این معیارایی که گفتم، همونطور که آقای شب شکن گفتن، حد ایده آله. توقع ندارم همشو یکجا یه نفر داشته باشه
در مورد خصوصیات خودم، من تست 5 عاملی شخصیت رو زدم، هر 5 عامل، یعنی: روان نژندی(دمدمی مزاجی)، برون گرایی/درون گرایی، اشتیاق به تجارب تازه، توافق پذیری و وظیفه شناسی (یا همون مسئولیت پذیری که خانم سحرجاوید گفتن) نمرم توی حد وسط بود
در مورد بقیه خصوصیاتم و از جمله صبر و انعطاف پذیری (در برابر حرف مادر شوهر:199:)، و اون 5 مورد که قراره جزء معیارای اصلی باشه هم میام میگم
آقا امید از انتقادتون ممنون، اون فایلو گرفتم، بعد از گوش دادنش دوباره معیارامو بررسی می کنم
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
من معیارامو دوباره خوندم و اونایی که برام مهم تر بودن رو مشخص کردم:
1- با عرضه باشه - از حق خودش دفاع کنه
2- قولش واسش مهم باشه که حتما بهش عمل کنه
3- مسئولیت پذیر باشه در برابر خانوادش
4- هرگز و تحت هیچ شرایطی دروغ نگه، حتی کوچیک و بی اهمیت
5- اهل مسخره کردن نباشه
6- خسیس و زیادی مادی نباشه ولی ولخرج هم نه
7- مضطرب و عجول نباشه
8- از نظر مذهب هم سطح خودم باشه
9- سیگار نکشه
10- اهل قهر کردن نباشه
11- در عین حال که افکار محکمی داره و قاطعیت داره، تحمل شنیدن نظر منفی هم داشته باشه و انعطاف پذیر و منطقی باشه
12- بدبین و منفی باف و منفی نگر نباشه
13- خانوادم قبولش داشته باشن و بپذیرنش
14- به خانوادش احترام بذاره ولی خودش برای زندگیش تصمیم بگیره و اجازه دخالت نده
بعد از بین اینا 5 موردو انتخاب کردم:
1- قولش واسش مهم باشه
2- مسئولیت پذیر باشه در برابر خانواده
3- از نظر مذهب هم سطح خودم باشه
4- در عین حال که افکار محکمی داره و قاطعیت داره، تحمل شنیدن نظر منفی هم داشته باشه و انعطاف پذیر و منطقی باشه
5- به خانوادش احترام بذاره ولی خودش برای زندگیش تصمیم بگیره و اجازه دخالت نده
موارد دیگش که تو لیست 14 موردی گفتم بعد از این 5 تا قرار میگیرن
در مورد انعطاف پذیری و صبر خودم در برابر حرف دیگران که سحر گفت، بستگی داره حرف دیگران تا چه حد تو زندگی من موثر باشه، اگه تاثیری نداشته باشه (دخالت نباشه) معمولا ساکت میمونم و هیچی نمی گم، ناراحت میشم ولی به روی خودم نمیارم. در مورد حرفای مامانم هم اگه ناراحت میشم بخاطر اینه که تو آیندم اثر داره
ویژگی های خودم هم نوشتم:
1- صبور و آرام
2- توی تصمیم گیری مشکل دارم و به سختی تصمیم میگیرم
3- در جمع ساکت، آروم، کم حرف، جدی و خشک هستم ولی توی خانواده بیشتر حرف میزنم و شوخی می کنم
4- شاد
5- یکم خجالتی
6- یکم عصبی
7- پیشرفت کردن برام مهمه، برای آیندم برنامه دارم و با اینکه الآن از جایی که هستم راضیم ولی دوست ندارم 5 سال دیگه هم همین جا باشم
8- کسایی که قبولشون دارم، اگه حرفی بزنن خیلی به حرفشون فکر می کنم و تاثیر میپذیرم
9- دوست دارم تا جایی که میتونم به دیگران کمک کنم اما به شرطی که به زندگی خودم لطمه ای نزنه
10- هیچ وقت دروغ نمی گم، حتی کوچیک. حتی اگه به ضررم باشه و اگه از کسی دروغ بشنوم به تمام حرفای طرفم بدبین میشم. دیگه باور حرفاش برام خیلی سخته. همش فکر می کنم داره دروغ میگه
11- به سلامتی و تمیزی اهمیت میدم ولی یکمی شلختم
12- مدرکم کارشناسیه و شاغلم
13- مهربون و احساساتی
14- احساساتمو بروز نمیدم، مگه اینکه با کسی روبه رو باشم که خودش احساساتشو بروز بده یا ازم بپرسه تا بگم
15- یکم مغرورم- دوست ندارم دستور بشنوم، ناز بی خودی بکشم، توهین و تمسخر رو نمیتونم تحمل کنم
16- کار کردن برام مهمه - اهل خونه نشستن نیستم ولی اگه گفتم به من نگه برم سر کار بخاطر اینه که کسایی که این توقع رو دارن از همسرشون توقع دارن خرج خونه رو بده. من اگه ببینم احتیاج داره خودم بهش میدم ولی اینکه توقع داشته باشه یه چیز دیگس. همچین ادمی حتما توقع های مادی دیگه ای هم داره
17- دقیق و جزئی نگر
18- یکم لجباز
19- قاطعیت کم
20- حسود نیستم
21- شکاک و بدبین نیستم. دنبال چک کردن طرفم نیستم تا جایی که مشکوک رفتار نکنه
22- اگه کسی رو دوست داشته باشم براش هر کاری می کنم و از هر چیزی میگذرم
23- هرگز قهر نمی کنم و اگه کسی باهام قهر کنه آشتی کردن خیلی برام سخته. تا حالا نشده آشتی کنم
24- تعهدات و قول هام برام مهم هستن و بهشون عمل می کنم
25- اهل غیبت و بدگویی و زیراب زنی نیستم - سرم به کار خودمه
26- فضول نیستم و به زندگی دیگران کاری ندارم
27- معمولا از حق خودم دفاع می کنم. نمیتونم ببینم کسی دارن حقشو میخورن و با اینکه میتونه حقشو بگیره هیچی نمیگه
28- ولخرج نیستم، چیزی رو که لازم ندارم نمیخرم ولی برای چیزی که لازم دارم خرج می کنم و بهترینشو میخرم
29- خوش بین و مثبت نگر هستم
30- منطقی هستم و نظر مخالفمو می شنونم
31- انتقاد پذیر هستم - به شرطی که نقد کردن در جهت اصلاح باشه نه صرفا هدفش ایرادگیری باشه
32- مهمونی رفتن و مهمونی دادن رو دوست دارم
33- نظر خانوادم توی کارایی که انجام میدم برام مهمه
34- هیچ وقت کسیو مسخره نمی کنم
35- رو این حساسم که کسی از دستم ناراحت نشه
36- حساس و زودرنج
37- اعتماد به نفسم معمولیه، نه بالاس نه پایینه
RE: چطوری فکر خواستگارهای گذشته رو از ذهنم بیرون کنم؟
گل کاغذی عزیز، الان نوشتن اینا چطوری میتونه مشکل منو حل کنه؟
من سخنرانی ای که آقا امید معرفی کرده بودن رو گوش کردم، عالی بود ولی متوجه نشدم چرا گفتن معیارام اصولی نیستن! بعضی از حرفای دکتر فرهنگ عینا توی معیارای من اومده بود. اما با گوش دادنش متوجه شدم یکی از اون دو نفری که خودم ناراحتش بودم اصلا مناسب نبود و آینده خوبی نداشت. نفر دوم در واقع خیلی از هر نظر بهم میخوردیم ولی زیاد به دلم ننشسته بود و این باعث شد مامانم بدون تحقیق کلا گفت :160:
بعضی وقتا میگم شاید اولش بوده هول میشده اونطوری رفتار میکرده. خودش که همینو میگفت. یکم هم میترسم مامانش نفرینم کنه. خداکنه منو بخشیده باشن