-
بر سردو راهی طلاق یا ادامه
با سلام خدمت دوستان عزیز
خانمی هستم 27 ساله که 7 سال پیش با همسرم توی دانشگاه آشنا شدم بعد از مدتی علی رغم مخالفتهای خانواده هابا هم نامزد کردیم و 4 سال هست که ازدواج کردیم. ما هر دو دانشجو بودیم و شوهرم از لحاظ مالی هیچی نداشت 0 بود کار هم نداشت خرجشو پدرش میداد. توی دوران نامزدی و عقد خیلی با هم بحث و جدل داشتیم. بیشتر خانواده اون پرش می کردند. و اون با من بد رفتاری می کرد فحاشی می کرد و حتی سیلی می زد تو صورتم. بعد ازدواج هم مشکلات بیشتر شد دست بزنش شدیدتر شد ولی من همیشه کوتاه میومدم به خاطر زندگیم. خلاصه پارسال کار به جدایی کشید رفتم دادگاه می خواستم جدا بشم. 6 ماه خونه پدرم بودم. 10 روز مونده به دادگاه اومد دنبالم کلی گریه کرد و گفت من عوض شدم کلی وعده وعید بهم داد کلی قول داد. برگشتم به زندگیم ولی به هیچ کدوم از قولهاش عمل نکرد.2 هفته پیش هم باز بحثمون شد دوباره کتکم زد و چشمم خونریزی کرد. خواستم برم پزشکی قانونی ازش شکایت کنم ولی نتونستم چون خیلی دوسش دارم اونم تو این دو هفته خیلی مهربون شده بود. و باز یه سری قول ها داد که دوباره دیروز زیرشون زد. واقعا نمی دونم چکار کنم.ازش جدا شم یا نه. آخه خیلی بهش وابسته ام. احساس درموندگی و بی ارادگی می کنم. لطفا راهنماییم کنید
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
به نظر من خیلی محکم این بار برخورد کنین و بگین اگه قصد ادامه داره باید حتما با شما به مشاوره پیش روانشناس بیاد....
همسرتون حتما نیاز به مشاوره و احیانا ارجاع به روانپزشک برای درمان داره....
ارزوی موفقیت براتون دارم. :72:
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
ممنون grey عزیز از پاسختون
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
امیدوارم ناراحت نشین اما شما خودتون هم به کمک روانپزشک احتیاج دارین. شما چهار ساله دارین کتک میخورین و مورد ظلم واقع میشین و کماکان میگین همسرتون رو دوست دارید و بهش وابسته هستید. این احساس بیمارگونه رو باید جدی بگیرید و از شرش راحت بشین.
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
سلام عزیزم ..
خوش اومدی به همدردی ..
خانومی میشه بگی بیشتر سر چه مواردی دعواتون میشه ؟
سر چه چیزایی اختلاف نظر دارین ؟
شروع کننده ی دعوا اکثرا کیه ؟ شما یا شوهرت ؟
چه چیزهایی ازش میخوای که قول میده و بعد میزنه زیرشون ؟
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
آخه گاهی اوقات من از بعضی رفتارهاش خیلی عصبی میشم و حرفای بدی بهش می زنم که باعث میشه اون روم دست بلند کنه.
سلام الف عزیز
بیشتر وقتی بد دهنی می کنه. فحش دادن واسش مثل یه تفریحه لذت می بره از این کار. و قول هایی که میده و بهش عمل نمی کنه. شوهر من آدم انتقام جوییه. مثلا اگه از من ناراحت میشه مستقیما بهم نمیگه و مدتی بعد ازم انتقام می گیره. هرچی بهش میگم وقتی از من ناراحتی بهم بگو باز هم این کارو نمی کنه. گاهی اوقات سردرگم میشم که دلیل بدرفتاریش به خاطر انتقام از کدوم رفتار منه. وقتی بعهد 6 ماه اومد دنبالم که منو برگردونه خونه بهم گفت هرچی که تو بگی انجام میدم هرکاری که بخوای خونه میگیرم و.... الان داره بهم تحمیل می کنه که بریم نزدیک خونه باباش اینا. تا 2 هفته دیگه باید بریم اونجا
بهم گفته بود محل زندگیمونو خودت تعیین کن. حتی میگفت به اسم خودت خونه رهن می کنم و از این حرفا. ولی الان میگه هرچی من میگم باید بگی چشم.
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
آخه گاهی اوقات من از بعضی رفتارهاش خیلی عصبی میشم و حرفای بدی بهش می زنم که باعث میشه اون روم دست بلند کنه.
دوست عزيز بهترين راه اينه كه مواقعي كه بحثتون ميشه و احساس ميكني همسرت ممكنه كنترلشو از دست بده و دست روت بلند كنه همون موقع كوتاه بيا و سعي كن باهاش بحث نكني بزار چند روز بعدش در موردش باهاش صحبت كن ،،،، هيچ وقت جوابشو با بدي نده ،،،، يه مرد اگه چند بار كتك بزنه ديگه قبح اين كار براش ميريزه ،،،، براي مشكل محل خونتون هم از بزرگترها كمك بگير از پدر همسرت يا كسي كه فكر ميكني همسرت رو حرفش حرف نميزنه
موفق باشي [/quote]
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
چقدر جالب دوست عزیز سرگذشت تو دقیقا عین منه منم 6 ماه بود خونه باابم بودم و داشتم کارای طلاق رو میکردم ولی از بس هر روز ااومد و واسطه فرستاد که بهترین زندگی رو براش فراهم میکنم منمبرگشتم ولی بعد از 2 هفته رفتارش عوض شده و الان 3 ماهه با من قهر و حرف نمیزنه .مشکل اینا کینه ای بودنشون هست.شوهر منم خیلی کینه ای هست و اصلا گذشت نداره.من الان نمیدونم واسه چی 3 ماهه با من حرف نمیزنه
ولی من تصمیم رو گرفتم دارم با وکیلم مشورت میکنم که طلاق بگیرم سالی که نکوست از بهارش پیداست.
شوهر من و شما نسبت به همسرانشون گذشت ندارند ودر حالی که من و شما بیشتر گذشت کرده ایم و 4 سال با تمام بدرفتاریها کنار امدیم.
پس اینها لیاقت گذشت ندارند.
اتلبته ببخشید و از محضر استادان عذرخواهی میکنم.ولی هیچ کدومتون تو شرایط ما قرارنگرفته اید.همه فرک میکنن با مشاور رفتن مشکل حجل میشه.ولی ذات هیچ کس عوض نمیشه.
هیچ کدومتون شرایط سختی که من و ایشون در 4 سال زندگی مشترک متحمل شدیم رو تحمل نکردین.من اصلا معنی دوست داشتن رو نفهمیدم و لمس نکردم
چون همش شوهرم با من قهر بوده و اذیتم میکرده در حالی که در خانواده و فامیل من صبورترین دختر بودم
و حالا تصمیم گرفتم برای همیشه خودم رو راحت کنم.
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
ببخشید ولی من نمیدونم چطور آدم میتونه همچین مردیرو دوست داشته باشه.
به نظر من شما چون به بهانه دوست داشتن موضع جدی نگرفتید اجازه دادید که هر کاری میخواد با اطمینان به اینکه شمارو از دست نمیدید انجام بده
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
افسون عزیز ممنون از راهنماییت. شوهر من وقتی سر موضوعی بحثمون بشه و من چیزی نگم و ادامه ندم و بعد چند روز بخوام باهاش صحبت کنم دیگه گوش نمیده میگه دوباره شروع نکن اون بحث دیگه تموم شده حوصله ندارم.(حتی اگه با زبون خوش بهش بگم). ما با خونواده های همدیگه رابطه نداریم. خانواده شوهر من هم خیلی آدم های بی منطقی هستند تا اونجایی که وقتی پدر من در مورد کتکهای شوهرم با مادر شوهرم صحبت کرد اون گفت خوب پسر من بزنه دختر شما کوتاه بیاد! خونوادش تا حالا خیلی منو اذیت کردن اونا از خداشونه که خونه پسرشون نزدیک اونا باشه. پدرش هم خیلی خسیسه با اینکه شوهر من تک پسره حاضر نیست هیچ کاری واسش بکنه.
لی لی عزیز شما هم مثل من از همه شکایتهایی که کرده بودی صرف نظر کردی؟ من شکایت ترک انفاق کرده بودم تو دادگاه محکوم شد. با وثیقه آزادش کردند. ولی وقتی برگشتم شکایتمو پس گرفتم. ولی اون با اینکه برگشته بودم حکم تمکین علیه من گرفت بدون اینکه من خبردار شم(بعدش فهمیدم) واسه مهریه هم هرچی بهش گفتم من مهریمو نمی خوام از اعسارت صرف نظر کن گفت نه عزیزم من می خوام مهریتو بدم و چون آشتی کرده بودیم دادگاه تقسیط مهریه رو 7 ماهی 1 سکه واسم زد و بعد از اون گفت اگه بخوای مهریتو بگیری دیگه باهات زندگی نمی کنم. البته من مهریمو نمیخوام واسم مهم نیس.
پیش مشاور رفتم بهش گفتم احساس می کنم شوهرم به خاطر ترس از دادگاه و زندان اومد دنبالم ولی بر اساس چیزهایی که واسش تعریف کردم گفت شوهرت دوست داره مرد اگه زنشو دوس نداشته باشه حاضره زندان بره ولی دیگه با اون زن زندگی نکنه.
شوهر من هم خیلی کینه ایه. از من کینه به دل گرفته. بهم محبت نمی کنه. میگه بدار یه مدت بگذره تو به من محبت کن تا منم کم کم گذشته رو فراموش کنم. نمی خوام بی انصاف باشم دلیل اینکه هنوز باهاش موندم اینه که قبلن خیلی بهم محبت میکرد. همیشه بغلم می کرد قبل اینکه بره سر کار و بعد برگشتنش منو می بوسید. خیلی بوسم می کردو.... البته اون موقع ها من نسبت بهش بی احساس بودم چون 2-3 بار بهم خیانت کرده بود البته من مستقیما مچشو نگرفتم ولی کارای مشکوک ازش می دیدم.
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
هیچکی نیس منو راهنمایی کنه؟ نمی دونم چرا تاپیکای دیگه همه شلوغه!
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
دوست عزيزم كمي صبور باشيد ، حتما كارشناس ها ميان و راهنمائيت ميكنند
همچين تاپيك هايي كه راهنمايي تخصصي ميخواد معمولا هر كسي نظر نميده.پس كمي صبر كنيد تا دوستان بيان و راهكارشون رو براتون بنويسند
اميدوارم مشكلاتتون هرچه سريعتر حل بشه.:72:
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
سلام دوست من.من مهریه و دادخواست طلاق دادم و بعدش که برگشتم پیگیری نکردم و مهریه ام سرجاش هست.ولی منظورت رو از عسارت و ترک انفاق نفهمیدم میشه بیشتر توضیح بدی.
منمدقیقا شوهرم مثل تو هست سال اول ازدواجمون همیشه ساعت 5 که میرفت سرکار همش منو میبوسید و ... ولی حالا نه
اون کینه داره خانوادش هم دقیقا مثل خانواده شوهر تو هستن.برو پست منو که قهرهای طولانی مدت همسرم هست رو بخون میفهمی.چی میگم.
ولی منم رفتم پیش مشاور و....انگار فایدهای نداره.نمیدونم ولی من تا عید صبر میکنم اگه همه چیز عوض شد که نمیشه.بعدش میرم دادخواست مهرم و طلاقم رو پیگیر میکنم.ولی مشه خواهشتا به خاطر من در مورد عسارت و ترک نفاق توضیح بدی.
ممنونم.هروز بعد نمازت سوره ایتالکرسی رو بخون و با خدا عهد ببند مثل من و بگو به تو توکل کردم خداجون و هرچی صلاحت هست با من کن.
بعضی وقتا میگم انگار خدا صلاح نمیدونه من و شوهرم با هم باشیم .
به هر حال منو شما وظیفه شرعی و انسانی خودمون رو انجام دادیم و برگشتیم به سر زندگی و کوتاه اومدیم.همون جور که خدا تو سوره بقره و نسائ گفته زن و شوهر اگه باهم نساختن و قهر ایجاد شدوسعی کنید اونها رو برگردونید به هم و اگر باز ناسازگاری کردنددیگر هیچ راهی جز طلاق نیست.
درسته که عرش خدا میلرزه ولی مطوئن باش ما همه تلاش رو کردیم.
شوهر من حتی اجازه نمیده خانوادم بیان خونم.میبینی من چه صبورم.اگه هم بیان بعدش اینقدر با من بدرفتاری میکنه و داد میزنه ولی من هیچ نمیگم .وتا عید صبر میکنم.
من فقط تا عید صبر میکنم.تا بهش نشون بدم من تمام تلاشم رو کردم.
امیدوارم خدا فقط بهم صبر بده
فقط یه چیزی مشاورها خواهشتنا به مشکل ماری و من اهمیت بدنی و راهنمایی کنید.
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
لی لی جان پارسال شوهر من خودش گفت که می خوام طلاقت بدم البته ما قبلش طلاق عاطفی گرفته بودیم شبها هم جدا می خوابیدیم. من دوست نداشتم طلاق بگیرم خیلی گریه کردم و بهش گفتم بیا بریم پیش مشاور قبول نکرد. گفت طلاق اونم توافقی. البته به قول خودش با این کارش می خواست منو بترسونه بعدا که اومد منو برگردونه سر زندگی اینو بهم گفت. گفت که اصلا فکرشو نمی کردم که با این حرف من تو بخوای طلاق بگیری! چون میدونست من خیلی دوسش دارم. خلاصه وقتی که گفت طلاق و اونم توافقی احساس کردم که توهین بزرگی بهم کرده با این حرفش. من که با همه چیزش ساخته بودم. با نداریش با دوریش(کارش یه شهر دیگه بود و در ماه فقط یک هفته پیشم بود) با رفتارا و توهینای خانوادش و.... بهش گفتم این حرف آخرته؟ طلاق می خوای(با گریه)؟ گفت آره برو خونه بابات. منم رفتم پیش وکیل و شکایت ترک انفاق کردم. ترک انفاق یعنی اینکه شوهر زنشو از خونه بیرون کرده و حکمش زندانه. اون اواخر حتی خرجی هم بهم نمی داد. اعسار هم یعنی قسط بندی مهریه. 2 2 ماه بعد برگشتنم به زندگی دو تا از دوستای از خدا بی خبرشو آورد دادگاه دست گذاشتن رو قرآن و قسم خوردن که حقوق شوهر من ماهی 400 تومنه در صورتی که 1 ملیونه. یکی از دوستاش خیلی اهل نمازو دینه. بهش گفتم تو اون دنیا چجوری می خوای جواب پس بدی به دروغ قسم قرآنو می خوری. دادگاه هم گفت شوهرت حقوقش خیلی کمه 7 ماهی یه سکه واسم زد. وقتی برگشتم خونه هرچی بهش گفتم به خدا من مهریمو نمی خوام(واقعا نمیخواستم) اگه مهرمو گذاشتم اجرا به خاطر این بود که با خودش فکر نکنه که می تونه به راحتی با دختر مردم ازدواج کنه و بعد یه مدت فیلش یاد هندوستان کنه و تازه یادش بیفته که می خواد آزاد باشه و دختر بازی کنه و به راحتی به زنش بگه طلاق و همه چی تموم شه.می خواستم بهش بفهمونم ازدواج مسئولیت داره. هرچی گفتم از اعسارت صرف نظر کن قبول نکرد و گفت می خوام مهریتو بدم عزیزم. چون می دونست قاضی به خاطر اینکه برگشتم به زندگی سکه کم می زنه. بعد اعسار بهم گفت اگه بخوای مهریتو بگیری به هیچ وجه باهات زندگی نمیکنم. در صورتی که خودش می گفت می خوام مهریتو بدم. گفت من این حرفو زدم تا راضی بشی بیای دادگاه اعسار. خونوادم راضی نبودن که برگردم به زندگی می گفتن این از زندان و مهریه می ترسه که اومده گریه می کنه. ولی من چون دوسش داشتم برگشتم و شکایتامو پس گرفتم ولی اون دادگاهاشو ادامه داد. حکم تمکین علیه من گرفت (بدون ابنکه من بفهمم بعدا فهمیدم)با اینکه برگشته بودم به زندگی. همه دادگاه ها رو به نفع خودش تموم کرد. بابام می گفت اگه واقعا قصدش زندگیه پس این دادگاهها چیه؟ چرا ادامه میده؟ چرا پس نمیگیره شکایتاشو؟ چرا علیهت حکم می گیره؟ من راحت می تونستم بندازمش زندان. ولی این کارو نکردم. به خاطر اینکه می خوام همه تلاشمو واسه زندگیم بکنم ببینم درست میشه یا نه. منم از خدا خواستم که خودش واسه زندگی من تصمیم بگیره چون واقعا سر دوراهی موندم گیج گیجم قدرت تصمیم گیری ندارم. فامیل و اطرافیان که ازم می پرسن زندگیت چطوره می گم خوبه. نمی دونم چیکار کنم.
شوهر من خیال می کرد زندگی خاله بازیه. همیشه بهم میگفت خیلی ها هستن با هم ازدواج می کنن و بعدش می فهمن که به درد هم نمی خورن و طلاق توافقی می گیرن. می خواست هرجوری شده منو به طلاق توافقی راضی کنه. حتی تو اون 6 ماهی که خونه پدرم بودم انقدر گستاخ بود که یکی دو بار تلفنی (بعد اینکه مهریمو گذاشتم اجرا) بهم گفت اگه می خوای طلاق بگیری مثل آدم بگیر توافقی بگیر دیگه این کارا چیه! با اینکه خودش گفته بود طلاق!
شوهر من هنوز به بلوغ فکری نرسیده.
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
سلام ماریا
میشه به این سوالا جواب بدی؟
نقات مثبتی تو زندگیت می بینی؟
تو همسرت چی؟ویژگی های مثبتش چیه؟
نظر خانوادت در مورد طلاق چیه؟
در مورد دست بزنش!!بعدش که زد پشیمون نمیشه؟
ماریا عزیزم مشکل اصلی تو با همسرت چیه؟چی باعث میشه همش دعوا داشته باشید؟
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
سلام نازنین جان
نقاط مثبت شوهرم از نظر دیگران اینه(من خودم احساس میکنم این حق منه):
هرجایی بخوام برم مثلا بازار با دوستام.خونه فامیل یا کلاس های مختلف مخالفت نمی کنه(البته کلاسها رو چون خودم شاغلم هزینشو خودم میدم)
نقاط مثبتش از نظر خودم زمانی که باهم خوبیم:
1) قهر نمی کنه حتی اگه دعوای شدیدی کرده باشیم.(ولی بی احساس و غرغرو میشه البته غر زدنو همیشه انجام میده حتی وقتی باهم خوبیم جزء خصوصیاتشه)
2)خیلی دست و دلباز بود قبلن ولی بعد جریان طلاق نسبت بهم خسیس شده.
3)یکی از خصوصیات مثبتش که خیلی دوست داشتم و دارم این بود که خیلی بوسم می کرد دائما نوازشم می کرد طوری که گاهی اوقات اذیت می شدم می گفتم بسه دیگه(دلیل اذیت شدن من این بود که من از لحاظ جنسی خیلی گرم بودم و اون خیلی سرد با این کاراش من تحریک میشدم ولی اون فقط دوس داشت لمس کنه و تمایلی به سکس نداشت) الان دیگه اون کارهارو نمی کنه بوسم نمی کنه و خیلی محبتش کم شده به خاطر جریان طلاق.
4)هر وقت کلاس خاصی می رم و ساعتش مناسب نیس مثلا شبه خودش منو می رسونه و بعدش هم میاد دنبالم.(البته وقتی بحثمون میشه به خاطر این لطفش منت میذازه)
5)اکثر اوقات خونه اس و زیاد بیرون نمیره. خونه پدرشم که میره زود برمی گرده مثلا قبل 8 خونس.
6)توی لباس پوشیدنش ازم نظر می خواد مثلا میگه به نظرت چی بپوشم
7)تو فکر مایحتاج خونه هست اگه کم و کسری باشه زود تهیه می کنه.
خونوادم نظرشون این بود که جدا بشم ولی الان دیگه هیچی نمیگن پون بهشون گفتم من شوهرمو دوس دارم.
در مورد دست بزنش:
اگه بدجور زده باشه مثل دو هفته پیش که چشمم خونریزی کرد آره پشیمون میشه (تا سه روز خودش غذا درست میکرد چون من اصلا حالم خوب نبود)
نقاط منفی شوهرم:
1) دهن بین هست (اوایل ازدواج بیشتر کتکهایی که ازش خوردم سر چغلیهای خونوادش بود با اینکه من بیگناه بودم اینم بگم که خونواده اون با ازدواج پسرشون مخالف بودن چون مادرش یه دختر دیگه رو واسش در نظر داشت ولی خدا شاهده من تماتم تلاشمو واسه جلب محبت اونا کردم خیلی بهشون احترام می ذاشتم ولی فایده نداشت)
2) عصبیه
3)بد دهنه راحت به من و دیگران فحش میده(اونم فحشای ناموسی)
4)آدم طمعکاریه رو پای خودش نیس همش انتطار حمایت مالی داره مخصوصا از خونواده من(طوری که یه مدت احساس می کردم به خاطر مادیات با من ازدواج کرده ولی الان دیگه بهش فکر نمی کنم خودمو زدم به بی خیالی)الان 30 سالشه ولی هیچی از خودش نداره.
5) با اینکه هر دومون شاغلیم اصلا حاضر نیس وقتی من دیر میام خونه شام درست کنه با وجود خستگیه زیاد خودم باید شام درست کنم اگه درست نکنم دعوا مکنه و غر میزنه میگه وظیفه توه(ظرف شستن که اصلا) :(
6)همه هزینه هامو خودم میدم(لباس.دکتر و.....) اگه ازش پول بخوام میگه تو خودت پول داری کار می کنی
7)به زن به عنوان یه کلفت نگاه میکنه دوس داره منو دائما تو آشپزخونه یا مشغول کار ببینه.
8)منو در اولویت دوم قرار میده
9)اگه ازش بخوام باهام بازار یا دکتر بیاد میگه حال ندارم ولی اگه یکی از دوستاش بخواد با کله میره.
10)یه کم تن پروره و تنبله(اینم بگم که تک پسره و تا سن 25 سالگی یعنی تا 2 سال بعد عقدمون پول تو جیبیشو از باباش می گرفت).
11)خیلی خصوصیات منفی دیگه داشت قبلن که بعد برگشتن من بهتر شده مثلا خیلی دروغ می گفت. خیانت می کرد. خیلی خیلی غر میزد الان یه کم غرهاش کمتر شده.
یکی از دلایل بحثامون مسئله مالیه. اینکه بهم میگه تو خودت شاغلی پول داری پس خودت خرج کن وگرنه نرو سر کار. چند روز پیش اومده بود دنبالم کلاس داشتم اون روز خیلی خیلی خسته بودم سر کلاس می گفتم ای کاش برم خونه شوهرم غدا درست کرده باشه آخه از صبح تا عصر سر کار بودم بعدش رفته بودم بازار بعدش هم 2 ساعت کلاس تا 9 شب. انقد چهرم خسته بود که حتی مربیه هم فهمید و ازم پرسید چرا انقد خسته ای؟
وقتی شوهرم اومد دنبالم با یه حالت مظلومانه بهش گفتم خیلی خسته و گرسنه ام. گفت حالا شام چی می خوای بهمون بدی؟(این در حالی بود که خودش ساعت 4 رفته بود خونه و 2 ساعت خوابیده بود وکلی استراحت کرده بود) بهش گفتم هیچی نداریم. یهو عصبانی شد گفت یعنی چی هیچی نداریم؟ بهش گفتم خوب عزیزم یه چیزی از بیرون بگیر بازم غر زد. گفتم ای کاش خونه بودی یه غذایی آماده می کردی اینو که گفتم منفجر شد
گفت این وظیفه توه وظیفه من نیست و..........احساس می کنم اصلا درکم نمیکنه اصلا درک و فهم نداره.
بهش گفتم خوب منم کار میکنم منم تو خونه خرج میکنم.همه خرجمو خودم دارم میدم(در صورتی که وظیفه اونه) تو هم داری تو خونه زندگی می کنی چه اشکالی داره یه بار هم تو غذا درست کنی؟ خلاصه کلی غر زد و منت گذاشت سرم که من اومدم دنبالت تا از کلاس بیارمت. خیلی سرم منت می ذاره واسه کاراش.
هر وقت بهش میگم خوب منم کار میکنم و خسته میشم میگه مجبور نیستی کار کنی در حالی که حقوق خودش کفاف زندگیمونو نمیده. با کار کردنم موافقه ولی میگه باید همه کارای خونه رو انجام بدی تازه خرج هم بکنی.
یه مثال دیگه:
ما تایم کاریمون یکیه با هم میریم و بر میگردیم اون منو می رسونه و میاد دنبالم. یه روز خیلی خسته بودم وقتی رسیدیم خونه بهم گفت خیلی گرسنمه زود باش همین الان یه چیزی واسم درست کن منم همون روز دستور یه غذای جدید رو که می دونستم دوس داره از اینترنت گرفته بودم که واسش درست کنم. با اینکه خیلی خسته بودم و نیاز به استراحت داشتم گفتم باشه عزیزم.لباسامو که عوض کردم شروع کردم به درست کردن غذا یهو دیدم گفت من خسته ام می خوام برم استراحت کنم. بهش گفتم مگه گرسنت نیس؟ گفت وقتی بیدار شدم می خورم. گفتم منم خیلی خسته ام پس بذار منم یه کم استراحت کنم بعدش درست می کنم. گفت نه تو به جز کار بیرون وظایف دیگه ای هم داری که باید بهشون برسی(درک و فهم صفر). من خیلی ناراحت شدم گفت مجبور نیستی بری سر کار ولی باهاش بحث نکردم حوصله دعوا نداشتم غذا رو درست کردم و بعدش هم با هم خوردیم ولی این کارش تو دلم موند. دوس دارم یه کم درکم کنه. احساس می کنم خیلی باهام لجبازی می کنه.
راستی اینو نگفتم اون شب که سر درست کردن شام بحثمون شد تو ماشین و بهش گفتم از بیرون غذا بگیر گفت باشه میگیرم ولی تو باید پولشو بدی (با جدیت تمام). منم واقعا ناراحت شدم از این حرفش و بعد این حرفش بود که گفتم منم دارم خرج می کنم تو خونه منم آدمم منم خسته میشم. زنای دیگه خونه دارن شوهراشون واسشون همه کار می کنن کلی خرج می کنن واسشون تازه تو کارای خونه هم کمکشون می کنن (اطرافیان)آخه تو چیکار واسه من کردی که انقد ازم انتظار داری؟ خرجمو که خودم دارم میدم. بازار که باهام نمیای دکتر نمیای. همش من واست در اولویت دومم و........... اونم گفت منم وقتی کلاس داری میام دنبالت اینم خودش کلی کاره! خلاصه خیلی عصبی شدم از این کارش و دلم شکست. ولی این حرفا رو که بهش زدم رفت از بیرون غذا گرفت و یه جوری می خواست بحثو تموم کنه چون بهم گفت بسه دیگه تمومش کن حوصله ندارم. اگه یه کم درک داشت و از قبل یه غذای مختصر آماده می کرد. یا وقتی می دید من خسته ام خودش بهم پیشنهاد میداد از بیرون غذا بگیریم این بحثا پیش نمیومد تازه عشق من هم نسبت بهش خیلی بیشتر میشد وقتی می دیدم شوهرم درکم می کنه.
یکی دیگه از مشکلات من این هست که نمیدونم بعد بحثمون مثلا همین بحثه. چه جوری باهاش رفتار کنم. چون اون همون شب به بحث خاتمه داد و با هم شام خوردیم و صحبت می کردیم(ما قهر نمی کنیم) ولی بی احساس میشیم نسبت به هم.فردای اون روز من با خودم درگیر بودم نمی دوتستن باید چجوری رفتار کنم. آیا باید سرد باشم؟ معمولی باشم؟ با محبت باشم؟ واقعا نمی دونم رفتار درست بعد از یه بحث اینجوری چیه وقتی مرد مقصره. به بحث خاتمه میده ولی معذرت خواهی نمیکنه. آیا باید به خاطر این رفتارش عذرخواهی میکرد؟ اینم بگم که اون شب هیچ توهینی نکردو فحشی نداد فقط با حالت طلبکارانه با من صحبت کرد و صداشو برد بالا. حرفاش بی منطق بود. البته من روز بعدش سعی کردم همه چیزو فراموش کنم و دوباره بهش محبت کردم. البته اول اون خودش شروع کرد به لمس کردن من.
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
درود بر دوستان عزیز
1.به هیچ عنوان خوب دقت کن به هیچ عنوان و به هیچ دلیلی مهریت رو نبخش خودم مردم و همسر هم دارم خود من به همسرم میگم به هیچ عنوان اینکار رو نکنه و تا قرون آخرش رو ازم بگیره چون حقشه پس بخشیدن رو بزار کنار. این حق زن هستش ربطی به دوست داشتن نداره یا مسئولیتی رو قبول نکن یا اگه قبول میکنی پاش وایسا مثل اینکه یه زنی بچه دار بشه بگه من این بچه رو نمیخوام بنظرتون عقلانی و شدنیه؟ و اینکه فکر کنی با بخشیدن مهریه زندگیت شیرین میشه کشکه بریزش دور
والله اگه ماهی 200 تومان هستش منم حاضرم برم یه زن دیگه بستونم بشن دوتا تا ماهی 400 رو میتونم بدم :311:
به حرفای مشاورای تالار خوب گوش بده خیلی خوب راهنمایی میکنن.یه دوری تو یتالار بزن آدمایی که مشکلات مثل شما رو دارن زیاده حداقلش اینه تجربت زیاد میشه و وقتی میبینی آدمایی مثل خودت هم وجود دارن کمی آرومت میکنه و میتونی از تجربیات مفیدشون استفاده کنی من با اینکه خدارو 1/000/000/000/000/... شکر با همسرم که هیچی با خانوادشم حتی کوچیکترین دلخوری و مشکلی ندارم ولی بازم میام و مطالب تالار رو میخونم تا به تجربیاتم افزوده بشه:72:
میدونم بهم اخطار میدن و نمره منفی و موآخذه میشم مدیر تالار دادا فدات شم قربونت بشم نمیتونم نگم
بخدا به پیر به پیغمبر به والله این رسمش نیست دختر مردم رو دست روش بلند کنی حالا به هر دلیلی کجای اسلام بهت این اجازه رو داده؟کجا تمدن پاک این سرزمین مقدس ایران عزیزمون این اجازه رو بهت داده؟ مگه فرمایش پیغمبر بزرگ اسلام حضرت محمد(ص) رو نشنیدین فقط حق دارین در حد یه چوب مسواک اونم آروم همسرتون رو بزنین.
دستم بشکنه از وسط دوتا بشه اگه دست رو همسرم بلند کنم نمیدونم چی بگم خدا همه رو به راه راست هدایت کنه الهی آمین :323::72:
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
دوست عزیز
شرایط سنی و تحصیلی خودتون و همسرتون رو بگین.ایشون چه معیاری داشتن که بهشون جواب دادین و ایا هنوزم اون معیارها رو دارن؟ایشون هم به شما علاقه دارن؟ایا بهشون وابسته اید یا شما هم علاقه دارین؟در صورت جدایی ایا پشتوانه ایی دارین؟
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
خاله قزی عزیز ممنونم از پاسخت
تماس عزیز
من 27 سالمه لیسانس دارم و شاغل هستم(موقعیت اجتماعیم خوبه) و شوهرم 30 سالشه مهندسه ولی هر چند وقت یه بار بی کار میشه هر بار به مدت 2-3 ماه چون کارش پروژه ایه. تو این 4 سالی که ازدواج کردیم 4 بار بی کار شده. من قبل از ازدواج هیچ دوست پسری نداشتم و هیچ تجربه و شناختی از پسرا نداشتم. با شوهرم توی دانشگاه آشنا شدم خیلی بهم ابراز علاقه می کرد. وعده وعیدهای زیادی بهم داد مثلا اینکه: من چون تک پسرم بابام از همه لحاظ ساپورتم میکنه جوری که تو حتی فکرشو هم نمی کنی در صورتی که هیچ کاری واسمون نکرد. با وام و قرض و قوله عروسی کردیم. یکی از قولهای دیگش این بود که گفته بود نزدیک خونه بابات اینا خونه می گیرم چون کارش یه شهر دیگه بود و من همش تنها بودم و هم اینکه دانشگاه من هم تو اون منطقه بود. ولی 1 هفته مونده به عروسیمون رفت نزدیک خونه پدرش خونه گرفت با اینکه می دونست خونوادش اذیتم میکنن(خواهراش خیلی دخالت می کردند و خواهر بزرگش با اینکه 3 سال از شوهرم کوچیکتره واسمون همش تصمیم می گرفت چیکار کنیم چیکار نکنیم و شوهرم هم گوش به فرمان خواهراش بود و منو نادیده می گرفت). هرچی گریه و زاری کردم گفتم تو به من قول داده بودی حتی پدرم هم بهش گفت تو که یه شهر دیگه کار می کنی پیشش نیستی لااقل نزدیک ما خونه بگیر گفت نه. خونه پدرش از خونه پدر من خیلی دوره. (3 کورسه) خانواده من اصلا اهل دخالت نبودن و بابام هم دیگه چیزی نگفت. قبل نامزدی بهم گفته بود 1 ترم از درسم مونده بعد عقد قهمیدم 2 سال مونده دروغ گفته بود. بهم گفته بود تو یه شرکت دولتی آشنا داریم بعد اینکه مدرکمو گرفتم اونجا استخدام میشم حتی باباش هم روز خواستگاری این قولو داد. ولی بعد 2 سال که مدرکشو گرفت تا یک سال بی کار بود و حرفش هم دروغ بود. می گرفت می خوابید تا لنگ ظهر تا 12-1(تو عقدمون) هرچی بهش می گفتم برو دنبال کار گوشش بدهکار نبود تا اینکه تهدیدش کردم و گفتم به خدا اگه به این تنبل بازی و بی مسئولیتیاادامه بدی
ازت جدا میشم یک ماه باهاش قطع رابطه کردم تا اینکه مجبور شد کار پیدا کنه. خیلی قولهای دیگه هم داده بود که اگه بخوام بگم یه کتابچه میشه. بعضی از کارایی که انجام میده احساس می کنم بهم علاقه داره ولی بعضی از کارا و رفتارای بدش رو که میبینم با خودم میگم اگه دوسم داره چرا این کارا رو میکنه. من دوسش دارم اون اولین مرده زندگی من بوده. نمی دونم وابستگیه یا دوست داشتنه. ولی احساس می کنم دوست داشتنه. چون توی اون 6 ماهی که خونه پدرم بودم 2 تا خواستگار واسم پیدا شد. یکیشون واقعا دوسم داشت و من عشق پاکو تو چشاش می دیدم اون معیارهایی رو هم که می خواستم داشت ولی نمیتونستم شوهرمو فراموش کنم وقتی که اومد دنبالم از خواب و خوراک افتاده بودم چون سر دوراهی بودم که برگردم بهش یا نه. دوس داشتم برگردم از یه طرف بقیه می گفتن از ترس دادگاه اومده دنبالت از یه طرف هم میترسیدم عوض نشده باشه. ولی نتونستم برنگردم. فکر نکنم این وابستگی باشه چون اگه وابستگی بود توی این 6 ماه از بین میرفت
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
از همون اول دست بزن داشت؟
تا حالا پزشك قانوني رفتي؟
اخرين دعوايي كه باعث شد دست روت بلند كنه سر چي بود و خودت تو اون دعوا چه عكس العملي نشون دادي؟
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
ماریا جون: چرا با خانواده هاتون رابطه ندارید؟؟ سعی کن این مشکلو اگه میدونی موقعیتت جوره حل کنی و یه جوری دل خانوادشو بدست بیاری.. مثلا برای مادرشوهرت کادو بگیر... بعضی مردا روی خانوادشون خیلی حساسن... ولی اگه اذیتت میکنن و مشکلت با شوهرتو بیشتر میکنن اینکارو نکن
به نظر من شوهرت دوست داره اگه نداشت تا حالا صد باره جدا شده بودید.... مردا درونشون خیلی شکننده و حساس هست. برخلاف ظاهرشون باطنشو خیلی ضعیفه... همه رفتارای شوهرت شاید برای اینه که میخواد بگه من مردم و قدرت دارم یه مشاور بهم گفت بذار گاهی اوقات شوهرت احساس کنه قدرت داره... البته نه با دعوا کردن و کتک خوردن از راههای دیگه میتونی استفاده کنی که حس کنه قدرت داره و خوشحال بشه..... البته من خودم هم وقتی عصبانی میشم بد با شوهرم حرف میزنم اما در حالت عادی خیلی سعی میکنم بهش احترام بذارم و محبت کنم.... هر مردی یه قلقی داره... باید کلید قلبشو به دست بیاری تا به تو وابسته بشه. اگه بهش خییلیی وابسته ای نذار بفهمه... به نظرم الان برای طلاق اقدام نکن... یه مدت مثلا 6 ماه به خودتون 2 نفر وقت بده و سعی کن توی این مدت اگرم ناراحت میشی چیزی نگی حتی اگه حق با توباشه توی این مدت بهش محبت کن سعی کن با زبون بازی حسابی دلشو به دست بیاری وقتی میره سر کار اگه اون تو رو بغل نمیکنه و نمی بوسه تو این کارو بکن... سعی کن رابطه جنسیتونو بیشتر کنی... ببخشید رک میگم باید افسارشو بگیری دستت و فقط با سیاست و محبت میتونی اینکارو بکنی هرروز بهش بگو که دوستش داری غذا رو تو آماده کن اشکالی نداره... گاهی اوقات براش کادو بگیر یا برای تولدش سوپرایزش کن... سر کار که میره بهش زنگ بزن و بگو دلت براش تنگ شده... از هر راهی که شده یه مدت فقط گذشت کن و سعی کن دلشو بدست بیاری اونوقت هر کاری که خواستی برات میکنه و میشه اونی که باید باشه...فقط به طلاق فکر نکن هرجور شده یه مدت با رعایت اعتدال سعی کن مخشو بزنی.... غیر مستقیم حریما و خط قرمزایی رو مشخص کن که شامل دست بزن هم میشه... من کارشناس نیستم این نظر شخصیمه... وقتی با زور نمیتونی طرف مقابلتو وادار کنی کاری که تو میخوای بکنه باید با سیاست وارد بشی... عمه من همیشه میگه شوهر من خیلی خوبه چونکه من آدم باسیاستی هستم ... شما تونستی وادارش کنی دیگه بهت خیانت نکنه پس این یه موردو هم میتونی....امیدوارم که موفق بشی
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
مرسی از راهنماییت گلچهره جان
خونوادش منو خیلی اذیت کردن و با دخالتها و چغلی هاشون رابطه منو شوهرمو خراب کردن جوری که کارمون به دادگاه و طلاق کشید البته شوهرم هم مقصر بود چون هم یه کم اخلاق و رفتارش بد بود و هم اینکه نمی تونست توازن رو بین زنش و خونوادش رعایت کنه. و حتی به خواهراش که از خودش کوچکترن اجازه دخالت می داد و ازشون حرف شنوی داشت و به خاطر حرف اونا منو کتک میزد.
از این میترسم که دوباره بخوان زندگیمو خراب کنن. پدر شوهرم میخواد یه خونه دو طبقه بگیره فکر کنم شوهرم قصد داره با اونا زندگی کنه. حتی از فکرش هم حالم بد میشه. دوست ندارم نزدیک اونا باشم. :(
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
افسون جان
از اول دست بزن داشت. خواهراشم میزد. تا حالا پزشکی قانونی نرفتم. آخرین باری هم که منو زد سر این مسئله بود:
شب موقع خواب داشت نیم ساعت با موبایلش ور می رفت ازش پرسیدم داری چیکار می کنی؟ گفت به تو ربطی نداره بگیر بخواب منم چیزی نگفتم حوصله بحث نداشتم بعدش دیدم هی داره با گوشیش سرو صدا می کنه بهش گفتم اینجوری خوابم نمی بره(این کارو ظهر همون روز هم انجام داده بود ولی من چیزی نگفته بودم) گفت ساکت شو و زد تو کمرم البته نه زیاد محکم. گفتم چرا می زنی؟ منم آروم زدمش بعدش شروع کرد به فحاشی بهم گفت پدرسگ منم آتیش گرفتم از این حرفش و دعوا شروع شد و کلی کتکم زد. البته اینم بگم که اون روز خیلی بهانه گیر شده بود همش لجبازی می کرد همش گیر میداد و راجع به هرچی ازش می پرسیدم می گفت به تو ربطی نداره(در صورتی که روز قبلش خیلی خوب و مهربون بود) قبل خواب می خواست فیلم ببینه رفتم کنارش دستمو گذاشتم دوره گردنش گفتم بیا با هم ببینیم گفت نمیخواد تو برو بگیر بخواب ولی من نرفتم گفتم دوس دارم باهات فیلم ببینم بعد اون رفتیم بخوابیم که شروع کرد به ور رفتن با گوشیش و ......بیشتر وقتا وقتی ازم ناراحته اینجوری رفتار می کنه. من حتی دلیل ناراحتیشو نمی دونم فقط می بینم بهانه گیر شده هرچی بهش میگم وقتی ازم ناراحتی بهم بگو نمیگه. روز قبل از این دعوا می خواستم برم کلاس به خودم خیلی رسیده بودم (آرایش کرده بودم و خیلی خوش تیپ شده بودم همه دوستام بهم گفتن خیلی خوشگل شدی آخه من هر دفعه که کلاس می رفتم چون بعد کارم بود با ظاهر معمولی می رفتم ولی اون روز از خونه رفتم کلاس) شوهرم منو رسوند ولی اصلا از آرایشم یا تیپم ایراد نگرفت. فقط زمانی که داشتم آماده می شدم بهم با یه لحن بد گفت این شلواره رو بذار واسه مهمونیت واسه کلاس نپوششخراب میشه منم اون یکی شلوارمو شسته بودم بهش گفتم اون یکی خیسه. توقع داشت من یه شلوار کهنه بپوشم.(اینو بگم که من لباسهامو با پول خودم می خرم هزینه هامو خودم میدم چون شاغلم)
بهش گفتم آخه تو چیکار شلوار من داری پولشو که خودم دادم. نمی دونم چرا با اینکه خودم پول لباسهامو میدم همش دخالت میکنه مثلا یه سری کفش گرفته بودم کفش زمستونی چون واقعا نیاز داشتم بهم با حالت طلبکارانه گفت تو این همه کفش داری باز رفتی کفش گرفتی! واسه هرچیزی که می خرم ایراد میگیره. احساس می کنم میخواد واسم تعیین تکلیف کنه که با پولهام چیکار کنم! بعد اینکه از کلاس برگشتم موقع صحبت کردن با خوشحالی بهش گفتم دوستام بهم گفتن چقدر خوشگل شدی هیچی نگفت. فرداش اخلاقش بد شد و هرچی که ازش می پرسیدم میگفت به تو ربطی نداره. نمیدونم از چی ناراحت بود از حرف دوستام یا به خاطر شلوار؟ اگه به خاطر شلواره که اصلا حق نداشت ناراحت بشه.
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
maria عزیز سلام
متاسفم از مشکلاتی که در زندگیت پیش اومده ، اما عزیزم با کمی سیاست به خرج دادن میتونی درستش کنی .
یکی از چیزهایی که توی نوشته هات خیلی خیلی به چشم میخورد تکرار بعضی جملات مثل ...پول خودمه ، با پول خودم خریدم ، من شاغلم ، من میرم سر کار خسته میشم ، من از سر کار برگشتم خسته بودم از من توقع داره خیلی کارا کنم، پول من ، پول همسرم ، من خرج میکنم همسرم خرج نمیکنه ..............
عزیزم اکثر مشکلاتی که شما با همسرت داری به خاطر همین چیزاست و توقعاتی که شما دونفر به خاطر مسائل مالی از همدیگر دارید .
وقتی که توی زندگی جای بعضی مسولیت ها عوض بشه ، ناخواسته یک سری توقعات به وجود میاد که باعث خیلی مشکلات دیگه میشه .
من فکر میکنم سر کار رفتن شما یکی از این مسائل خیلی مشکل ساز در زندگی شماست .
اگر سر کار نمیرفتی :
دیگه نمیگفتی لباس و کفش رو خودم خریدم
از من توقع داره من پول غذا رو بدم
اگر خسته از کار به خانه نمیامدی ، توقع نداشتی مرد خونت وایسه غذا درست کنه ، نه اون گرسنه می موند و نه خودت عزیزم توقع داشتی که عذا درست کنه
.
.
.
یا خیلی چیزهای دیگه که مطمئنا اینجا ننوشتی
و میتونستی توی خونه خودت بشینی و بدون اینکه خسته بشی به خیلی از کارای خونت و خودت و همسرت میرسیدی ، و همسرت هم مجبور بود هر جور که هست خرج خونه رو در بیاره ، و شما هم توقعاتت رو کمتر کنی ، تا از مشکلاتی در زندگیتون که اکثرا ریشه در بیرون کار کردن شما داره از بین بره .
اما ...اگر میدونی که شرایط زندگیت طوری هست که باید هرجور هست بیرون از خونه کار کنی ،باید خستگیش رو به جون بخری
ولی باید توفعاتت رو از همسرت کم کنی ، چون آقایون از روز اول تا به حال اصلا با کارای خونه هیچ سنخیتی ندارند ، و حتی اگر توی خونه هم بیکار باشند نمیتونند این کارا رو انجام بدن .
گفتن این جملات به همسرت که خودم خریدم ، پول خودمه و ....خیلی خیلی تاثیر بدی در رفتار همسرت با خودت داره ،
اگر میخوای کار کنی هیچ وقت این جملات رو نباید تکرار کنی ، چون همسرت رو از خودت میرنجونی ، و اون به یک شکل دیگه بدون اینکه علتش رو بهت بگه طوری رفتار میکنه که خیلی ناراحت میشی و باعث اون دعوا و کتک کاری ها در رختخواب میشه .
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
کارگاه مرد مقتدر زن لطیف
سلام ماریا عزیز تاپیک بالا رو با دقت بخون :46:
ممنونم که جواب سوالات رو دادی
ببین ماریا منم با تمنای من موافقم
تو به نظرم ناخواسته رفتاری داشتی که حس اقتدار رو از مرد گرفتی
یعنی اون به وسیله بد دهنی و زدن و .....می خواد نشون بده مقتدره .....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maria_smile
شب موقع خواب داشت نیم ساعت با موبایلش ور می رفت ازش پرسیدم داری چیکار می کنی؟ گفت به تو ربطی نداره بگیر بخواب منم چیزی نگفتم حوصله بحث نداشتم بعدش دیدم هی داره با گوشیش سرو صدا می کنه بهش گفتم اینجوری خوابم نمی بره(این کارو ظهر همون روز هم انجام داده بود ولی من چیزی نگفته بودم) گفت ساکت شو و زد تو کمرم البته نه زیاد محکم. گفتم چرا می زنی؟ منم آروم زدمش بعدش شروع کرد به فحاشی بهم گفت پدرسگ منم آتیش گرفتم از این حرفش و دعوا شروع شد و کلی کتکم زد. البته اینم بگم که اون روز خیلی بهانه گیر شده بود همش لجبازی می کرد همش گیر میداد و راجع به هرچی ازش می پرسیدم می گفت به تو ربطی نداره
ببین ماریا جان تو این مثالی که زدی با اینکه می دونستی بهانه گیر شده و داره لجبازی میکنه ولی بازم گفتی خوابم نمی بره .....
خوب اهمیت نمیدادی
تو که میشناسی اخلاق همسرت رو !!!! نباید فرصت کتک کاری بهش بدی
یعنی باید جلوی این کار رو بگیری...
ببین وقتی که گفت به تو ربطی نداره کاش میگفتی نمیدونم چرا از دست من ناراحتی و این جوری جوابم رومیدی....میشه بهم بگی چی شده؟
شاید بهت میگفت یا شایدم میگفت هیچی حرف نزن حوصله ندارم........
در هر صورت بهتر از این بود که بزنه تو کمرت توهم برگردی بزنیش..
وقتی می دونی داره لجبازی می کنه بدون مثل ی بچه است و منطقی نیست پس نبایدانتظار داشته باشی با منطق جوابتو بده ...
باید خیلی مراقب باشی این کتک کاری ها براتون عادی شده و به هر بهانه ای داره تکرار میشه....
راستی یادم رفت بگم به نظرم بهتره که حتما حضورا پیش مشاور هم برید
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
ماریا جان:
من با تمنای من عزیز موافقم... ببین عزیزم منم میرم سرکار و هرروز شوهرم زودتر از من میاد خونه ولی با این حال اصلا غذا رو گرمم نمیکنه تا من برسم.... من خسته میام و شوهرم روی مبل نشسته داره تلویزیون میبینه باید غذارو گرم کنم سفره هم بندازم صداش کنم که بیاد اوایل خیلی ناراحت میشدم ولی الان از اینکه میاد دنبالم تا بیشتر خسته نشم خیلی خوشحال میشم و شکایتیم ندارم.....
در ضمن سر اون دعوا( بهانه گیریهای روز بعد از رفتنت به کلاس) من فکر میکنم که چون شوهرت همیشه از تو میپرسه چی بپوشه و تو اون روز بهش توجه نکردی فرداش تو هرچی گفتی خواسته تلافی کنه و گفته حالا که اینطوره مسائل منم به تو ربطی نداره.... عزیزم وقتی میوفته روی دنده لج و تلافی کردن اصلا محلش نذار خودش درست میشه چرا بهش میدون میدی که دعوا کنه و بیشتر تحریکش میکنی؟؟ وقتی میگه نمیخوام باهام فیلم ببینی تو هم انقدر نازشو نکش که بعدش باهات بد رفتاری کنه....این نظر منه.... شوهر منم گاهی میوفته روی دنده بد اخلاقی اصلا محلش نمیذارم خودش درست میشه چونکه یه جایی خوندم مردا گاهی به تنهایی احتیاج دارن وقتی که بی حوصله میشن و شروع به بهانه گیری یا بدخلقی میکنن بهترین کار اینه که تنهاشون بذارید.. البته اینم بگم که توی اون لحظه که بیخودی بد اخلاق شده خیلی ناراحت میشم ولی بعدش پیش خودم فکر میکنم بیشتر باز زندگی بردوششه و بیشتر از من بهش فشار میاد و اینطوری یه کم خودمو آروم میکنم. و شاید به خاطر لباس پوشیدن اون روز تو و اینکه گفتی دوستام گفتن خوشگل شدی یه جوراییم غیرتی شده باشه... مامانم همیشه میگه خیلی باید مواظب باشی جوری رفتار کنی که شوهرت تبدیل به آدم بددلی نشه.........:43:
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
تمنا ونازنین عزیز بی نهایت ممنونم از راهنماییتون. گلچهره جان از شما هم ممنونم.
راجع به این موضوع هم که گفتی غیرتی شده بود فکر کنم حق با تواه چون چند روز بعدش که اومده بود شرکت دنبالم که بریم خونه (اون روز اصلا آرایش نکرده بودم) بهم گفت می دونستی بدون آرایش خوشگلتری!
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
سلام دوستان
نمی دونم می تونم تو این تاپیک دردو دل کنم یا نه آخه خیلی تنهام و نیاز به سبک شدن دارم.
3 ساله ازدواج کردم و 2سالم نامزد بودیم شوهرم دکترا داره و خودم الان دانشجوی دکترام. من 28 ساله هستم و اون 32 ساله و یک دختر 10 ماهه داریم. وقتی با شوهر آشنا شدم ترم اخر لیسانس بودم همه چی خوب بود عاشقم بودو منم بهش علاقه پیدا کردم یه مشکل داشت تک پسر بود. خودش گفت زیاد مهم نیست فقط باید ظاهرا مراعات بعضی چیزارو بکنی خواهراشم بهم اطمینان دادن ما درخواستای اضافی ازت نداریم و...
مادرش اومد خواستگاری و پدر بیچاره ام گفت دخترم تو نور چشممی خونواده پسره در سطح ما نیستن و ازت انتظارای غیرمنطقی خواهند داشت. من ساده بودم و با حیا مثل همه خونوادم. دوران نامزدی با بعضی اختلافات گذشت اون نمی تونست توازن بین خونواده و زن رو برقرار کنه به خاطر انتظارات غیرمنطقی اونا مدام تحت فشار بودیم.عروسی کردیم و به اجبار طبق نظر شوهرم برای مدتی با خوانواده اون زندگی کردیم.بزرگترین اشتباهمون که همه چی رو تباه کرد. مادرش یه روانی وابسته به پسرش بود شبا یواشکی میومد به اتاقمون تا اطمینان حاصل کنه که پسرش حالش خوبه.20 روز بعد عروسی بود خواهر شوهر اومده بود منم واسه ارشد مثلا می خوندم سلام کردم و برگشتم اتاق.بعد رفتن اونا شوهرم دعوارو شروع کرد که محل نمی ذاری و ادب نداری و به خونوادم فحش دادو صداش و بلند کرد مادرش اومد و به ظاهر برای دفاع ازمن ولی داشت پسرشو تحریک می کرد پسرش تا سرحد مرگ کتکم زد.و این شروع داستانیه که هنوزم ادامه داره متاسفانه پدر م در اثر تصادفی که منم باهاش بودم فوت کرد و بیشتر داغون شدم.دیگه پشتم هم خالی شد من که بجه بزرگ خوانواده بودم مجبورا مشکلاتمو ازشون پنهان کردم. بعد از 9ماه که هروز دعوا و کتک کاری بود برا خودمون خونه گرفتیم شاید درست بشه. منم کارمند بودم و حالا درامدم خیلی بیشتر از شوهرم بود.اوایل ازم پول می گرفت و می نوشت که بعدا بهم بده ولی وقتی ازش می خواستم با شروع دعوا و اینکه نباید برم سرکارو کتک کاری ساکتم می کرد. همه بدهی و وامهاشو داد بدون هیچ گونه حس تشکر نسبت بههم و تو این همه سال نه تنها یک هدیه کوچک ازش نگرفتم بلکه خرج و زندگی و بچه رو هم منم میدم میگه زندگی ن پیش خونوادمه این زندگی خودته خودتم هزینه هاشو می دی. انقدر ساده بودم که اوایل اختلافمون خواهرشوهرام بهم می گفتن حتما اشتباهی کردی که شوهرت از کوره دررفته و زنی که اینکارو بکنه کتک حقشه. فکر می کردم اشکال از منه. شوهرم و خونوادش کلا از نظر فرهنگی سطح پایینن ولی زبون دارن. کاملا برعکس من. رابطه جنسی هم مثل روحمون از دستمون رفت هیچ وقت ارضا نشدم ماهی یکبار هم باهم نیستیم اونم به بدترین شکل فقط خودشو راحت می کنه. مادرم می دید که من هیچ وقت خوشحال نیستم و می پرسید دلم نمی اومد بیشتر ناراحتش کنم. به توصیه دوستان و اصرار شوهرم باردار شدم سر دختر بودنش کلی ناراحتی پیش اومد. بارها توی بارداریم کتک خوردم سر ماموریت رفتن که فقط بهونه بودمشکلش جدایی از مادرش بود.مثل دوتا روانی روزی 20 بار به همدیگه زنگ می زنن. یه روز از مسافرت برمی گشتیم زنگ زدن بیایم خونه ما.بارها پیش اومده بود وقتی خسته و کوفته از راه می رسیدم حق استراحت تو خونه ام نداشتم.از رفت و امد خونواده مادرم به خونه ما ناراحت بودن. خلاصه مادرشوهر بچه رو بهونه کردو دوباره دعوا راه انداخت پسرش و تحریک کرد و این دفعه کتک کاری و داد و هوار می خواست منو بکشه زنگ زد مادر و داداش کوچولوم اومدن بعد یه عالمه دعوا و کشمکش خونین و مالین بردنم خونشون. می خواستم شکایت کنم مادرم نذاشت شوهرم نمی اومد دنبالم با هزار واسطه و بخاطر اینکه از طرف دانشگاه عازم سفر حج بودیم اومدیم خونه. باورتون نمیشه حتی توی مکه هم یه بار شوهرم بخاطر دیر کردن زد توی دهنم و تا صبح بی صدا گریه کردم. نمی دونین که چقد تنهام. بخاطر دخترم ناراحتم و اون می دونه نقطه ضعفمه.
هنوزم دوستم داره پارادوکسهای خونوادش و رفتار غیرانسانیش باعث شدن نسبت بهش بی احساس بشم مثل دوتا هم اتاقی هستیم باهم. گاهی سعی می کنه خوب بشه ولی چیزایی خراب شدن که هرگز درست نمیشن بدجوری شکسته ام. همیشه بعد دعوا میاد که دلجویی کنه ولی از بس دلم شکسته دیگه اهمیتی نمیدم یعنی اشتی هم برام معنا نداره.
کسی منو درک می کنه؟چیکار کنم؟
نمی دونین وقتی از سرکار میام بچه به بغل ناهار درست می کنم در حالی که اقا از صبح خونه بوده. بعضی مواقع خوب میشه به بچه می رسه سعی می کنه دلمو بدست بیاره ولی خودتونو بذارین جای من دعوا و کتک کاری یکی دوبار قابل گذشته نه 5 سال شبانه روز.فرسوده می شی و فقط به این فکر می کنی ازت فاصله داشته باشه تا بدون درگیری تو خودت باشی.منم اوایل دوسش داشتم حتی الان گاهی دلم براش می سوزه اما خودش همه چی رو نابود کرده همه حقوق همسرشو لگدمال کرده تا خونوادش احساس راحتی بکنن.
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
suzana عزیز
لطقا یک تاپیک جداگانه برای خودت درست کن و مشکلت رو آنجا مطرح کن
مطمئن باش اعضا و کارشناسای تالار کمکت می کنند تا مشکلت رو حل کنی
نگران نباش
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
سوزانا جان:
از خوندن ماجراهایی که داشتی گریم گرفت.... :302:خیلی ناراحت شدم.... تو خیلی خانمی:104:.... اما برای راهنمایی گرفتن از کاشناسان و اینکه بیشتر به موضوعت توجه بشه لطفا یک تایپیک جدا برای خودت باز کن.... امیدوارم مشکلت حل بشه:323:
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
سلام دوستان
می خواستم یه تاپیک جدید بزنم ولی نمیدونستم چجوری باید این کارو بکنم.
با کمک شما دوستان و مشاوره حضوری حدود 1 ماهه که زندگیم خیلی خوب شده. ولی دیشب باز یه مشکلی پیش اومد. شوهرم می خواد منو واسه زندگی تو یه خونه ای ببره که من اصلا دوست ندارم و اونجا احساس آرامش نمی کنم چون نزدیک خونه مادر شوهرمه. بهش گفتم بیا خونه بخریم من همه طلاهامو می فروشم تو هم یه مقدار بذار روش وام هم میگیریم. گفت باشه ولی باید به نام من باشه. بهش گفتم سه دانگشو به اسم من بزن (چون من تقریبا نصف پولو میخوام بدم)گفت نه همش باید به نام من باشه وگرنه نمیخریم. بهم گفت اگه میخوای مهریتو ببخش تا نصفشو به نامت بزنم(این در حالیه که خودم هم می خوام نصف مبلغ خونه رو بدم) یعنی هم مهریمو ببخشم هم طلاهامو بفروشم تا نصفش به نام من باشه. دیشب یه حرفی بهم زد که خیلی آتیشم زد. بهم گفت که من اصلا به تو اعتماد ندارم حتی اگه یه دوچرخه هم بخرم به اسم بابام یا دوستم میخرم چون تو مهریه داری و من بهت بدهکارم. احساس خیلی بدی دارم با اون همه گذشتی که کردم بعد اون کتکی که بهم زد و چشمم خونریزی کرد من حتی به خانوادم چیزی نگفتم و پزشکی قانونی هم نرفتم(اینو هم بگم که مشاور حضوری که خیلی هم معروفه بهم گفت که خیلی اشتباه کردی که نرفتی پزشکی قانونی) حالا در میاد بهم میگه من اگه حتی دوچرخه هم بگیرم به اسم کس دیگه میگیرم. شوهرم به خاطر این حرفش خیلی معدرت خواهی کرد و گفت که حرفم جدی نبود ولی من هر کاری میکنم از دلم بیرون نمیره.
سئوالی که دارم اینه چجوری می تونم این حرفشو فراموش کنم و اینکه به نظر شما اجازه بدم خونه به نام اون باشه؟ با این همه مسائلی که ما در گذشته داشتیم این کار منطقیه؟
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
حرفش رو فراموش کن چون این همه سختی رو ریختی تو سطل حالا می خواهی پی یگ حرف رو بگیری . نه اینگار رو نکن مخصوصا وقتی معذرت خواهی کرده .
اما در مورد خونه نه این کار رو نکن اون تمام سرمایه شماست . اگه خودش با پول خودش می تونه خونه بخره ، بخره . حتی اگه خیلی کوچیکتر شد.یا مثلا وام بگیره . که خودش قسط هاش رو بده . یا اینکه حاظر بشه سه دنگ خونه رو به نامتون کنه .
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
ممنونم ساره جون از راهنماییت.
ولی من میدونم که اگه برم توی اون خونه چون مال پدرشوهرمه و مجانی میشینیم توش با شناختی که از شوهرم دارم آدمیه که اهل پیشرفت نیست(الان 7 ساله که از عقدمون میگذره و 4 ساله که ازدواج کردیم توی این 7 سال هیچی از خودش نداره) ممکنه تو اون خونه تا آخر عمر موندگار بشیم واقعا نمیدونم چیکار کنم.
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
سلام عزيزم
مجبور نيستي طلاهات رو بفروشي ، بذار خونه به اسم خودش باشه ولي توام طلا هات رو نگه دار و به هيچ وجه مهريه ت رو نبخش بالاخره مجبور ميشه كسري رو يه جوري جبران كنه اگه زياد پافشاري كني رو اين مساله مطمئن باش بي اعتمادتر ميشه
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
سلام هاجس جان.
مرسی عزیزم
می دونم که این کار ریسکه ولی اگه من طلاهامو نفروشم نمیتونیم خونه بخریم. اون اصلا نمیخواد خونه بخره من بهش پیشنهاد دادم اونم قبول کردبه شرطه اینکه به نام خودش باشه. اون 10 میلیون بیشتر نداره که اونم مال باباشه. خودش نمیتونه تنهایی خونه بخره منم باید پول بذارم. اون اصراری به خرید خونه نداره.
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
عزیزم مهریت چقدره ؟
و همسرت میخواد که چقدرش رو ببخشی؟
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
مهریم 914 تا سکه هست 450 تاشو دادگاه واسه شوهرم قسطی کرد. 7 ماهی یه سکه ولی من اصلا تا حالا 1 دونشو هم از شوهرم نخواستم. مشاور بهم گفت اشتباه محضه اگه مهریتو ببخشی. چون من بعد برگشت به زندگیم از همه شکایتام صرف نظر کردم بخدا خیلی گذشت کردم ولی شوهرم دادگاهاشو ادامه داد هم حکم تمکین گرفت بر علیهم هم مهریمو قسط بندی کرد. بهش گفتم من از شکایت مهریم میگذرم (قبل برگشت به زندگی حکمشو گرفته بودم) مهریمو نمیخوام گفت نه باید قسط بندیش کنم. ازش نپرسیدم که چندتاشو ببخشم چون اصلا و ابدا این کارو نمیکنم. مشاور بهم گفت با این کارت خودتو بدبخت میکنی. 3 تا مشاور اینو بهم گفتن
تورو خدا کارشناسا بیان یه نظری بدن.
بدجوری سردرگمم دیشب به خاطر حرفایی که بهم زده بود داشتم به طلاق فکر میکردم. دیشب اصلا نخوابیدم. نمیدونم امروز که از سر کار رفتم خونه باهاش چجوری رفتار کنم. خواهش میکنم راهنمایی کنید
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
چرا کارشناسا اصلا به تاپیک من سر نمی زنن!؟؟ :(
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
سلام
من کل تاپیکتو خوندم عزیزم شما چند تا انتخاب داری که هر کدوم یه معایبی داره و یه فوایدی
به نظر من بحث مهریه رو کلا بگذار کنار و اصلا راجع بهش حرفی نزن و به همسرت بگو چون می خوام باهات زندگی کنم
دیگه حرفی از مهریه نزن
معمولا زنا برای خرید خونه طلاهاشونو می فروشند ولی خرج خونه و همه هزینه ها با همسرشونه شما از اول با ایشون مشکل داشتین و این کمک ممکنه ایشونو بد عادت تر کنه
و از طرفی زندگی کنار خانواده شوهر ممکنه مشکلات شما رو بیشتر کنه
و اینکه اگر شما طلاهاتون رو بفروشید و به نام همسرتون خونه بخرید حس اعتمادی که بخاطر جریان طلاق از بین رفته دوباره برمی گرده
به نظر من شما خودت بشین فکراتو بکن ببین زندگی نزدیک خانواده شوهر برای شما بهتره با توجه به اخلاقیات شوهرتون که احتمال دخالت های اونها بیشتر می شه
یا خریدن خونه مجزا که در این صورت اگر صحبت به نام زدن از طرف شما و مهریه از طرف ایشون باز بشه و دوباره مشکلات شروع می شه .
به نظرم خونه مجزا بخر و طلاهات رو بفروش و به نام همسرت بزن خونه رو ولی این کارو به سادگی نکن
خیلی باهاش حرف بزن و بگو من می خوام زندگیمو بسازم و بهت اعتماد دارم که طلاهامو بهت می دم
خیلی از زنای دروبرم برای همسراشون این کارو می کنند و این باعث قوی تر شدن حس اعتماد می شه و هم پیشرفت خانواده
اگر شما خدایی نکرده دوباره کارتون به طلاق برسه پشتوانه محکمی از نظر مهریه دارید و می تونید همین الان حکم جلب همسرتونو بگیرید چون مهریه قسط بندی شده و اون پرداخت نکرده و اینکه شما می تونید به اعسار اعتراض کنید و شاهد ببرید که حقوقش بیشتره و دوباره قسط بندی بشه
ولی زندگی شما ارزش جنگیدن داره و اینکه سعی کنید بسازینش
انشالله خوشبخت باشی و بهترین راهو انتخاب کنی:323:
-
RE: بر سردو راهی طلاق یا ادامه
سلام تسلیم خدای عزیز
مرسی از راهنماییت
راستش الان قانون واسه مهریه تغییر کرده و دیگه واسش حکم جلب نمی دن و اینکه اون میتونه خونه رو به راحتی به نام کس دیگه ای کنه و ادعا کنه که از خودش هیچی نداره. آخه من یه سری این راهها رو رفتم و میدونم که به هیچ جا نمی رسم.