تروخدا راهنماییم کنید - اس ام اس های مشکوک همسرم

من دختری هستم 25 ساله
13ماهه که عقد کردم قبلش هم 5سال با نامزدم دوست بودیم
از لحاظ اخلاق و رفتارش با من خوبیم
الان نزدیک 8ماهیی هست که محل کارش رفته تهران و من شهرستانم و زود زود همدیگه رو نمیبینیم
مشکلم اینه که چند وقته پیش اس ام اس های مشکوک ازش دیدم و حتی شد که یه اس ام اسی رو اشتباه به من میفرستاد
مثلا ازش اس ام می اومد که با قربون صدقه رفتن به یه نفر اس داده که الان از سر کار اومدم میام پیشت و زنگ میزنم دقیقا با همون حالتهایی که با من حرف میزنه مثلا عسلم دلم فدات شم و ..
بهش گفتم و گفت میخاستم ببینم به من اطمینان داری یا شک میکنی بهم
بعدش تو اس ام اس هاش از یه نفر اس ام اس های عاشقانه جمع کرده بود و میگفت که یکی از دوستامه و ..
از همون شماره یه اس ام اس داشت که یه شماره حساب براش فرستاده بودن به نام یه خانم بود که تو اس ام اس هم اسم اون خانم اومده بود
باز پرسیدم گت شماره حساب همسر همون دوستمه قرض داشتم میخاستم اونو بریزم به حسابش اونم شماره حساب زنش ر داده
امروز بازم توی گوشیش یه اس ام اس دیگه دیدم برای یه شمراه دیگه بازم با همون مثلا عسلم دلم فدات شم و ..
خودش اصلا قبول نمیکنه و کاملا انکار میکنه میگه دوستامن
ولی من باور نمیکنم
چیکار کنم به نظرتون؟؟
میخام زنگ بزنم به اون شماره ها؟؟

سلام دوست عزیز خوش امدی بنظرم اگه شوهرتون یه دوست دختر داشت خیلی محتاط تر از اینی که میگید عمل میکرد ومواظب بود تا پیام به شما ارسال نشه یا پیامک ها شو پاک میکرد شاید واقعا میخواسته سربه سرتون بذاره واز روی شیطنت اذیتتون کنه دور شدن شما ازهم این حساسیت رو براتون اورده اما اینکه درصدی هم بزاریم که ممکنه حقیقت داشته باشه بنظرم باید بدون اینکه بروشون بیارید مدتی کنترلش کنید یواشکی. وبا یه سیم کارت اعتباری به این شماره ها تماس بگیرید تا بفهمید طرف مقابل واقعا کیه.ترفندهای زیادی وجود داره که میتونید به نتیجه برسید موفق باشید

راهنمایی شما خلاف روند همدردیه.کنترل گری و تجسس نفی می شه.

خانمی،فارغ از اینکه شوهرت راست می گه یا دروغ،این موضوع رو دیگه به روش نیار به جاش با محبت به سمت خودت جلبش کن.

ممنون از دوستان
شماره هارو دارم اما نمیتونم زنگ بزنم بهش چون میترسم چیزی که نباید بشنوم رو بشنوم
چون خودم رو میشناسم بعدش حتی اگه به زندگیم هم ادامه بدیم این دیگه زندگی نمیشه
انقدر به همسرم محبت کردم وعاشقش هستم که دیوونه میشم از فکرش
در جواب فرهنگ عزیز من و همسرم از هم دوریم وشاید سه چهار ماه یکبار هم رو ببینیم من از این فاصله دور چطوری محبت کنم حرف زدن تا کی آخه؟

خواهش میکنم کارشناسا یه راهی بگن و واقعا دارم داغون میشم

عنوان تاپیکت مبهمه برای همین کسی جواب نمی ده.یک عنوان که مشخص کنه در چه مورد مشکل داری در پست بعد بگو تا

جایگزین بشه.

این دوریه(اگه موضوع اس ام اس ها منتفی هم که باشه) باز هم خودش خیلی ویرانگره. چهارماه هم را نبینید!! این دیگه چه زندگیه! احتمال انحراف برای ایشون در غربت و حتی خود شما وجود داره. این فاصله را کم کنید. ازش بخواید شما را ببره پیش خودش حتی شده ی جای خیلی کوچیک اجاره کنه و ببرتتون.:310:

دوری قاتل رابطه است شما عقد کردید شرعا و قانونا همسر ایشون هستید حداقل یه مدت برید پیششون

جالبه اینجا همه خودشون یه مشکلی دارند اون موقع به هم تز میدن :( خدا به هممون کمک کنه

هنوز عروسی نکردیم اون خونه یکی از فامیلاشون میمونه و از لحاظ مالی امکانش نیس خونه جدا بگیره فعلا
عید احتمالا عروسی بگیریم
عنوان تاپیکم تغییر کرده ممنونم
نامزدم چند روز دیگه میره من چیکار کنم الان که پیشمه؟باهاش حرف بزنم؟؟
به اون شماره ها زنگ بزنم یا نه
چرا هیچ کس هیچی نمیگه آخه

نه اصلا. شما باید رابطه بین خودتون را درست و اصلاح کنید. اونها میتونند نماینده ای از ی جامعه آماری بزرگ و روبه رشد باشند.با یکی جنگیدی،با دوتا جنگیدی،.... با سیل ادمای بی وجدان و زیادی که از اون قماشن چیکار میخواهید بکنید. شما صد دفاعی را باید دور خودتون و همسرتون بپیچید. زنگ زدن به اونها چیزی را درست نمیکنه. در بهترین حالت از شما عذرخواهی میکنند و میرن دنبال کارشون ولی فردا و پس فردا و افراد دیگه که سر راه همسرتون سبز میشن چی؟؟؟ باید تغییر را تو خودتون ایجاد کنید. درست مثل واکسن که سیستم دفاعی بدن را از درون تقویت میکنه و سراغ کشتن ویروسای خارج بدن هرگز نمیره!:310:

تجسس و جست و جو در کارهای هم کار درستی نیست ولی دست روی دست گذاشتن و منفعل عمل کردن هم کار اشتباهیه

دو حالت وجوود داره:

یا پای شخص دیگه ای وسطه یا نیست!

قاطعانه و جدی و محکم بهشون تذکر بدید که این کار رو تکرار نکنه! و بگید در صورت تکرار این ماجراها پیگیری میکنید و در ادامه زندگی با ایشون تجدید نظر خواهید کرد!

شاید هم اصلا هیچی نباشه. آخه بعضی وقتها آقایون برای جلب احساسات همسرشون با این کارهای ساختگی سعی در تحریک خانم میکنند که بیشتر بهش توجه بشه!

سلام عزيزم
به نظر منم اين كه دست رو دست بذاري چيزي رو درست نميكنه
چرا به شوهرت نميگي كه جلوي خودت بهشون زنگ بزنه و باهاشون صحبت كنه
به هر حال شما هنوز عقد هستين و وارد زندگي نشدين
الان طرف خودت رو بشناسي خيلي بهتره

سلام به همه
ممنون از پاسختون
من الان نمیدونم چی بنویسم اما موضوع روشن شد
یکی از اون شماره ها یه زن بود
خودش پیشم اعتراف کرد یعنی مجبور شد اعتراف کنه
یه ماهی بوده باهاش فقط تلفنی حرف زده میگفت از مشکلات انقد داغون شده بودم که دنبال کسی رفتم که هیچی ازم ندونه و فقط بیخیال باشه
من داغونم الان خیلی داغون
بهش گفتم باید طلاقم بدی باهاش اصلا حرف نمیزنم
قبول نمیکنه داد و بیداد راه انداخته که من دوست دارم و تا آخر عمرت هم طلاقت نمیدم
به پام افتاد معذرت خواهی کرد گفت هرچیزی بخای بهت میدم فقط یه فرصت دیگه بهم بده
چیکار کنم الان؟؟
میدونم که دوباره اعتماد کردن سخته برام خیلی سخت

فرض بگیرید که همسرتون رابطه هم داشته،شاید دلیلش فاصله ایست که بین شماو اون هست.به هرحال سعی کنید که این فاصله ازبین بره. اما برای اینکه کار گذشته شوهرتون رو فراموش کنید میتونین این راه کارها رو بکار بگیرین:
:اولا: برای فراموش کردن کارش اون رو ببخش یعنی توجه کن که اون هم مثل انسانهای دیگه جایز الخطا است و بزرگواری حکم می کنه که بخشیده بشه
ثانیا: به این فکر کن اگر خطا می کردی انتظار داشتی اون تو رو ببخشه پس تو هم اون رو ببخش
ثالثا: با خدا معامله کن یعنی ببخش تا خدا از تو بگذره چون قران می فرماید ولیعفوا ولیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله
پس بخشش باعث میشه که دیگه گمان بدی نسبت به گذشته همسرتون نداشته باشین و دیگه توی این برزخ قرار نگیری.

http://ahlekhaneh.ir

ببخش عزیزم.همیشه زن بوده که باگذشت کردن جلب محبت پایه های زندگی رو محکم نگه داشته.خیلی از خانمها این مشکل رو داشتن شماتنها نیستین.ببخش اما سعی کن راه کارهایی رو در پیش بگیری که دیگه چنین اتفاقی نیفته.دنیا که به اخر نرسیده...:72:

آره خوندم خیلی چیزارو تو سایت دیدم چند تا مورد
میدونین چند نفر به ازدواج ما حساسیت نشون دادن چند نفر ناراحت بودن؟؟
بعضی وقتا فک میکنم نکنه دعایی چیزی نوشتن برامون
خیلی ناراحتم
خونوادم بخاطر مشکلی که دارن هیچوقت نمیتونم موضوع رو بگم بهشون چون پدر و مادرم جفتشون پس میفتن
من مجبورم ببخشمش چون راه برگشت و ندارم و میتونم بگم خودم رو این ازدواج هم پافشاری کردم
عاشقانه ازدواج کردیم الان گفتنش مسخرس شاید

چرامسخره؟مگر کسی که عاشق است اشتباه نمیکند؟:72:

عاشقانه ازدواج کردیم نتیجش اینه اگه به زور بود چی میشد؟؟؟؟؟

مسلما باید ببخشی. ولی نه آسون و زود. باید همسرت بفهمه که اشتباه کرده و مهمتر از همه باید بفهمه که این اشتباهش نباید تکرار بشه. به نظر من چشم پوشی زودهنگام شما از این خطایش باعث می شود که احتمالا در آینده تکرار شود.
لازم نیست خانواده هایتان از این مساله بویی ببرند. باید پیش خودتان حلش کنید. اما از همسرت فرصت بخواه. بگو این مساله برایت سخت بوده و به زمان احتیاج داری تا بتوانی ببخشی اش. بگذار کمی همسرت بترسد نکنه با این اشتباهت تو رو از دست بده. البته اصلا مستقیما به جدایی و ... اشاره نکن. به هیچ وجه

میدونین اون دو روز دیگه برمیگرده تهران این دو روز من نمیدونم چیکار کنم ازش دوری کنم ازم ناراجت برگرده میترسم دوباره بره طرف اون
مخصوصا از لحاظ جنسی اصلا نمیدونم چطوری باید برخورد کنم؟؟

دیشب مجبور شدم برم خوشون چون مامان اینا شک میکنن اگه اینجا باشه و ما از هم دور بمونیم
میدونین چیه دیگه دوس ندارم تنهاش بذارم دلم نمیخاد بیکار باشه یا تنها که یه وقت به اون فک کنه
البته ظاهرا خیلی پشیمونه و تنها چیزی که فک نمیکنه طلاقه میدونم دوسم داره اما نمیتونم کارش رو فراموش کنم
دیشب خوابدنی اصلا نمیتونستیم بخابیم نه اون نه من هر دوتامون چشممون رو دوخته بودیم به سقف
دلم میخاست دستشو بگیرم و همش خدا خدا میکردم که بیاد طرفم و بگیردتم از رفتارش میدونستم اونم دلش میخاد
نمیدونم چطوری میخام فراموش کنم تا مثل همیشه باهاش رفتار کنم
فقط میخام بگم خدا تموم زنا و دخترایی که چشم به زندگی بقیه میدوزن نابود کنه من نفرینم تا آخر عمرم پشت اون زنه هست و از خدا میخام به بدترین شکل ممکن مرگش رو برسونه و هیچوقت روی خوش نبینه تو زندگیش.

به جای اینکه زنی را نفرین کنی و برای خودت یک عقده درست کنی ...............اول به نقد درست خودت بپرداز که با نقد درست خودت اول از همه از کمی ها و اشتباهات خودت باخبر می شی و در نتیجه مبتلا به عقده و حس زن ستیزی و نفرت و دلخوری از شوهرت و ....نمی شوی .


و نکته ی بعدی اگر چیزی را دلت می خواهد که انجام بدهی در رابطه با همسرت سد نساز . وقتی دلت می خواهد که بغلش کنی خوب بکن .
این سدها ست که دیوار می سازد .....بعد یک داستانی که درست شد .....مجبور می شویم بنشینیم و سایر زنان را نفرین کنیم که اجازه نمی دهند و نمی گذارند که ما هر کاری که دلمان می خواهد انجام بدهیم و دمار از روزگار همسرمان با کمترین و کوچکترین بهانه در بیاوریم و او هم بچه ی خوبی باشد و جیک نزند و صدا و تصویر کلا نداشته باشه مگر مواقعی که ما دلمان می خواهد !!:311:

شما فک میکنین من کم گذاشتم برا همسرم؟؟
نه خانم یا آقای محترم رفتارم باهاش از لحاظ زن بودن هیچی کم نداشت شاید بخاطر اینکه هنوز نامزدم نمیتونستم زیاد پیشش باشم اما وقتی هم پیش هم بودیم واقعا بودم باهاش
همه مارو مثال میزدن وقتی حرف دوس داشتن و احترام گذاشتن بود
بخاطر یه عده زنای عقده ایی که نمیتونن برا خودشون زندگی بسازن و وقت خالیشون رو با مردای متاهل میگذرونن به این بهونه که تنهاییم و نیتمون خراب کردن زندگی بقیه نیس من نمیتونم اینارو دعا کنم
هرکس هرجور میخاد فک کنه
جواب دل شکسته و اشکای چشم من رو خدا بهشون میده
هر قطره اشک من سیلی میشه تو زندگیشون
مگه اینکه شما فک کنین خدا هم با اینطور آدماس
خداحافظتون

سلام خانومی عزیز

هی خانوم کجاکجا؟چه زود میخوای بری:)

میتونم درک کنم چه حس منفی داری..وقتی به یکی دلبسته ای و فقط به همون فکر میکنی ته دلت انتظار متقابل داری.که اونم همینطور باشه.اونم سفت و قرص و محکم فقط و فقط به تو فکر کنه.

کسی نمیخواد اینجا تو رو محکوم کنه..میدونم این نفرینها برای اروم شدن دل پردردته..
اما بیخیال اون زن شو.اون زن نتیجه رفتارشو میبینه پس با فکر کردن بهش خودتو ازار نده.
الان فقط به خودت و همسرت فکر کن.تو دلخور و ازرده ای..حق داری..باید با همسرت یا نامزدت در این مورد حرف بزنی..
تجربم میگه وقتی حین درددل کسی رو متهم نکنی بیشتر تایید و نوازش میگیری.

مثلا همون دیشب یه فرصت خوب بوده.یه کم ناز و دلبری که دیگه بلدی..از همونا خرج میکردی..وقتی میومد طرفت دو قطره اشک.بدون شکایت کردن.تا خودش ازت بپرسه چی شده؟چرا گریه میکنی؟
و تو بگی خیلی ناراحتم.وقتی فکر کنم مرد زندگیم ممکنه به کسی دیگه فکر کنه...
و اون میاد دلجویی..شک نکن..اونوقت نه وا بده نه بی محلی کن..اروم اروم فقط حسهای منفیت رو بگو.بدون متهم کردن مستقیم اون.
مگه تایید و نوازش روحی نمیخوای؟همسرت بهت میداد.

بعد که تخلیه و اروم میشدی میذاشتی اون حرف بزنه..از خواسته هاش بگه..بدون اینکه بترسه.

بعد دوتایی دنبال راه حل بگردین.مثلا میگفتین تعداد ملاقاتهامونو بیشتر کنیم.یا اون میگفت دوست داره چطوری باشی؟

این محکوم شدنت نیست.اشنایی با خلقیات همدیگه است.

باید یاد بگیرید با هم حرف بزنید.و خوب گوش کنید.وگرنه برای جبران سمت راه های دیگه میرید.

نقل قول:

---

میگفت از مشکلات انقد داغون شده بودم که دنبال کسی رفتم که هیچی ازم ندونه و فقط بیخیال باشه
من داغونم الان خیلی داغون

---

راجب همین ازش میپرسیدی.
ایا تو وقتی باهاش حرف میزنی مشکلاتتونو بهش یاداوری میکنی؟ایا بهش گفتی همه جوره قبولش داری یا فکر میکنه اگه داغون و ناراحت بیاد سمتت تو طردش میکنی؟؟

به هر حال یه صمیمیتی این وسط کم رنگ شده که میشه درستش کرد.
نگران نباش خانومی..به خودت فرصت بده تا اروم اروم ببخشیش.بهش انگیزه بده تا برای راضی کردن تو تلاششو بیشتر کنه.

موفق باشی

مشکل این است که ما همیشه فکر می کنیم ما آدم های کاملی هستیم و همه ی رفتارها و احساسات و اعمال ما درست است و این دیگران هستند که مشکل دارند !

این حرف به معنی این نیست که دیگران بی مشکل و مسئله هستند اما ما به قاعده و سهم خودمان از تجربه نگاه می کنیم .
قرار است که از دل این تجربیات ما بزرگ تر بشویم و رشد بیشتری داشته باشیم .
این نگاه من خوب و دیگری بد .....نگاه ایراد داری است . نه شما کامل هستی و نه همسرت و نه آن خانم و نه حتی دیگرانی که در حوالی شما زندگی می کنند و نه حتی آدم های سطح جهان . این جهان بستر رشد است . یک مدرسه است برای هر یک از ما و برای هر کس به نوعی .

و اما

تائیدها و نوازش های بیرونی هم از همین ابتدا یاد بگیر که به درد زندگی تو نمی خورد . اگر در بطن زندگی مشکلی داشته باشی یا نداشته باشی . چون ما هستیم که به این نگاه ها و تائیدها اعتبار و ارزش های مثبت یا منفی می دهیم .

ضمن اینکه درک می کنم یک دختر جوان در ابتدای راه زندگی چه توقعات و خواسته هایی دارد . اما این توقعات و خواسته ها زمانی تحقق می یابد که تو هر روز نگاه ارزشمندی به خودت و مسائل پیرامونت و اطرافیان داشته باشی .

و چطور میشه از دل یک تجربه ی سخت مسائل را ارزشمند دید ؟ با این دید که این مسئله به تو الارم می دهد که باید حواست به چه مسائلی باشد و چه حساسیت هایی را در خودت و همسرت مورد بازبینی قرار دهی . ......

زندگی قهر و دلخوری و تفاوت ذائقه و ....دارد . مهم این است که چطور از این بستر تجربه توام با هارمونی سالم عبور کرد .

به نظر من هر کس که برای من و شما تجربه ای می سازد حتی تلخ باید ممنون او باشیم چرا که درس و مبحث بزرگی را برای ما بابش را باز می کند .


انتخاب با خود شماست .

من هیچوقت نگفتم من کامل هستم یا شوهرم بد
اتفاقا شوهر من بهترین شوهر دنیاس حتی با این لغزشی که داشته
من گفتم براش کم نذاشتم ازلحاظ مادی معنوی عاطفی جنسی گفتم اما شاد ایرادی داشته باشه اینکم نذاشتنم که من ندیدم
اگر شما مشاور هستین و قراره با این لحن مشاوره بدین من بعنوان یه مراجع هیچوقت شما رو انتخاب نمیکنم
حتی اگه من یه انسان از لحاظ ناقصی باشم بازهم بعنوان یه زن نمیتونم از یه زن دیگه برا اینکه زیر پای شوهرمن نشسته تشکر کنم و بگم خدا خیرش بده و دوباره هم میگم آرزوی بدترین ها رو دارم براش.
این انتظار رو از هیچ مراجع دیگه هم در این خصوص نداشته باشین.

سلام
من درکتون می کنم. آزرده شدید. اما شما چرا اینقدر بد برداشت می کنید دوست عزیزم؟ ani کلماتی رو بیان کردند که با اندکی دقت بهشون متوجه می شید راهگشای زندگیتون هست. شما چند نفر از این زنان عقده ای رو میتونید از سر راه بردارید؟ بهتر نیست که به این زنان عقده ای و ... به چشم یک واکسن نگاه کنید که ایمنی زندگیتون رو افزایش می ده؟ ویروس فلج اطفال، برای همه انسانها خطر فلج شدن رو در پی داره ولی اگر کسی یک بار ویروس تضعیف شده فلج اطفال که بهش می گن واکسن فلج اطفال رو مصرف کنه دیگه خطری تهدیدش نمی کنه. اینکه ani عزیز می فرماییند به چشم یک فرصت نگاه کنید به این خاطره. شما واکسنی به اسم یک زن عقده ای وارد زندگیتون شده که شما رو متوجه یک سری مشکلات درون زندگی مشترکتون می کنه. ازش استفاده کنید و زندگیتون رو ایمن کنید. اون موقع که زندگیتون ایمن شد هیچ دختر/زن عقده ای نمی تونه همسرتون رو منحرف کنه یا زندگی مشترکتون رو با مشکل مواجه کنه.

موفق باشید. دعای ما بدرقه شماست.

بهار زندگی خیلی ممنون از راهنمایی صمیمانت
همین کار رو کردم باهاش حرف زدم و سعی کردم آروم باشم.میدونم پشیمونه و واقعا هم پشیمونه این رو حس میکنم
تو حرف زدنش باهام اصلا طوری حرف نمیزنه که بیخیال زندگیمونه یا میخاد از من جدا شه امروز واسه عروسی و خونمون اینا یا وسایل خونمون حرف میزد و حتی یه لحظه هم احساس نکردم حرفاش الکیه
امیدم بخداس

سلام دوست عزيز

ما انسانها وقتي اشتباهاتي انجام ميدهيم
دنبال مقصرميگرديم كه همه مشكلات رو برگردن اوبيندازيم.
حالاكه همسرشما به اشتباهش پي برده وفهميده كه هيچ كس جاي همسرش رانميگيره حالاشما ازحاشيه بيا كنار و به زندگيتون بچسب.

واون دختران هم گول حرفهاي مردهاروميخورند كه هزاران دليل مياورند كه گفتنش دراينجا جايزنيست،

بانفرين كردن بجزاينكه دلت راسياه كني چيزه ديگري نميشود،

خداوندكه نشسته ما بندگان نفرين كنيم بندگان ديگري را كه هيچ چيز ازدلش خبرنداريم ،مستجاب كند

بجاي اينكه راهنماي دوستان وهمدليشون را بالهن مهربان بخواني تمام عصبانيتت را روي پاسخ دوستان ميگذاري،
همين دوستان كلي وقت براي شماگذاشتن دلسوزي كردن .

مسئله مهم در باب نفرین و انرژی منفی به هستی و کائنات فرستادن دریافت آن است .

یعنی شما وقتی نفرین می کنی اتفاقا بر خلاف باور عامی انرژی های حاصل از نفرین به سمت خود فرد نفرین کننده بر می گردد ......نه کسی که نفرین شده .

این باورهای عامیانه متاسفانه انرژی های مثبت و سازنده ی زندگی خودمان را مختل می کند .

در ضمن من حرفم را می زنم شما دلت خواست مطلبی که به دردت می خورد را بگیر و ازش استفاده کن . دلت نخواست هم نکن . انتخاب کننده شما هستی و مسئله هم مسئله ی شماست .

از هر کسی که وقت گذاشته و به تاپیک من سر زد و جواب داد صمیمانه تشکر میکنم
پدر بزرگ عزیز این سخن شمارو
حالاكه همسرشما به اشتباهش پي برده وفهميده كه هيچ كس جاي همسرش رانميگيره حالاشما ازحاشيه بيا كنار و به زندگيتون بچسب.
دقیقا تصمیم گرفتم عملی کنم شوهرم رو میبخشم و شاداب تر زندگیم رو باهاش شروع میکنم دوباره از اول
و با امید دوباره بخدا که باز هم کمکمون کنه
باز هم از همه دوستان تشکر میکنم.
موفق باشید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ani

به جای اینکه زنی را نفرین کنی و برای خودت یک عقده درست کنی ...............اول به نقد درست خودت بپرداز که با نقد درست خودت اول از همه از کمی ها و اشتباهات خودت باخبر می شی و در نتیجه مبتلا به عقده و حس زن ستیزی و نفرت و دلخوری از شوهرت و ....نمی شوی .


و نکته ی بعدی اگر چیزی را دلت می خواهد که انجام بدهی در رابطه با همسرت سد نساز . وقتی دلت می خواهد که بغلش کنی خوب بکن .
این سدها ست که دیوار می سازد .....بعد یک داستانی که درست شد .....مجبور می شویم بنشینیم و سایر زنان را نفرین کنیم که اجازه نمی دهند و نمی گذارند که ما هر کاری که دلمان می خواهد انجام بدهیم و دمار از روزگار همسرمان با کمترین و کوچکترین بهانه در بیاوریم و او هم بچه ی خوبی باشد و جیک نزند و صدا و تصویر کلا نداشته باشه مگر مواقعی که ما دلمان می خواهد !!:311:

---

خانم آنی عزیز

من کاری ندارم که نفرین کردن کار خوبی هست یا نه!! ولی به صورت بالا راهنمایی کردن مراجعی که خیلی غمگین هست و پناهی جز این سایت نداشته که حرفاشو بزنه کار درستی نیست.
حمله به زنی که مورد خیانت شوهرش قرار گرفته کار درستی نیست میشه به روش بهتری هم راهنمایی کرد عزیزم .
البته توی پست خودم بهار شادی عزیز الحق و الانصاف بسیار عالی منو راهنمایی کرد! واقعا ازش ممنونم :72::72:
اول یک مقدار همدردی میتونه راه گشا باشه و بعد در لابه لاش میشه راه کارها رو نشون داد. ولی من اینجا هر زنی که با این موضوع وارد شده رو میبینم انگشت اتهام به طرفش نشانه میره.
نمیدونم آیا مسئله خیانت تا به حال برای خودتون پیش اومده یا نه! مطمئنم که پیش نیومده وگرنه یکم این زنا رو درک میکردین و میفهمیدید چه حال بدیه!! واقعا با هیچ مشکل خانوادگی دیگه قابل مقایسه نیست! پس سعی کنید یک لحظه خودتون رو جای اونها بگذارید و درکشون کنید. هیچ انسانی نفرین کردن براش آسون نیست!! ولی ببین چقدر درد داره که به این کار مجبور میشه تا شاید از این درد مداوم و کشنده خلاصی پیدا کنه!!
خانم آنی من معنی جمله آخرتون رو نفهمیدم لطفا توصیح بدید: یعنی شوهره تا از دست زنش ناراضی شد بره دنبال اون زنا تا زنش پررو نشه و بدونه که هر وقت دست از پا خطا کرد شوهره هم میره دنبال یکی دیکه!! وکار اون زنا اینه که تا یک شوهری از زنش ناراضی بود بیان دو رو برش و نذارن آب تو دلش تکون بخوره!! به اینصورت که شما گفتید که واقعا نعمتی هستند برای این جامعه
!! اینجوری باعث میشن مرد هر کاری که دلش خواست انجام بده و خانم جرات اعتراض هم نداشته باشه وگرنه آقا سرش هوو میاره!! واقعا شما آقا هستید یا خانوم؟!

خانومی عزیزم :72: از پست آخرت خیلی خوشحال شدم امیدوارم موفق باشی و شاد وخوشحال بری سر خونه زندگیت. اینرو بدون که باید با کمک هم نهال عشقتون رو آبیاری کنید و حداکثر سعی ات رو بکن که بهترین زندگی رو برای شوهرت فراهم کنی. سعی کن اون موضوع رو فراموش کنی و حداکثر سعیت رو بکن که اصلا دیگه این مسئله رو به روش نیاری!! ولی یکجورایی بهش بفهمون که اگه دفعه دیگه تکرار بشه به این راحتی نمیتونی ببخشیش و برات یک خط قرمزه!

من به صبر و فداکاری و استقامت تمام زنها از جمله شما عزیزم آفرین میگم و میدونم که بهترین زندگی رو میتونیم برای خودمون و خانوادمون فراهم کنیم :104::104::104:

خانم زیبا کردستانی براتون از خدا آرزوی خوشبختی و موفقیت دارم
خیلی ممنونم از این پستتون واقعا دلم آروم شد نمیدونم این آنی محترم کی هست و با چه احساسی این پست ها رو برا من ارسال کرد اما ازش خواهش میکنم بدون اینکه جبهه بگیره یکبار و فقط یکبار تمام ارسالهای خیانت این سایت رو بخونه هیچ زنی که وارد زندگی یه مرد متاهل میشه قابل ستایش نیست و من هرچند این موضوع رو فراموش کنم تا آخر عمرم هرجا یادم بیفته نفرینش میکنم و از خدا میخام یک جا یادش بیاره که از کجا خورده همه اینهارو.
شاید به نظر ایشون اینا نعمت باشن اما به نظر من بعضی هم جنسام آفت جامعه ان و عارم میاد که من هم مثل اینها و هم جنسشون هستم.

مرسی
من همه سعیم رو میکنم از این به بعد.
بازم ممنونم ازتون:43::43::43::43::72::72::72::72:

سلام منم با زيبا ختنوم كاملا موافقم
هيچ زني كامل نيست همونطور كه هيچ مردي هم نميتونه كامل باشه
اگه قرار باشه هر مردي به خاطر اينكه مثلا از يه جاي زندگيش ناراضيه بره و خيانت كنه كه تكليف اون جامعه روشنه
اين جور مسائل فقط به ذات آدم و تعهدش برميگرده نه به چيز ديگه
لحن آقا يا خانوم آني خيلي تند بود
بد نيست بعضي وقتا خودمون رو جاي طرف مقابلمون بذاريم.

گفتم تصمیم دارم فراموش کنم
خیلی دارم سعی میکنم
برا فراموش کردنش هرکاری میکنم
رفتم باشگاه ثبت نام کردم که یه کم روحیه ام عوض شه
اما نمیتونم هرلحظه میاد تو ذهنم
همش فک میکنم تموم این روزا که من فک میکردم خش و خرمیم یکی دیگه هم بوده این وسط
من چطوری این فکرارو از سرم بیرون کنم
واقعا دارم دیوونه میشم

خانومی عزیز :43:

یک کم به خودت فرصت بده و صبر داشته باش!تا این افکار به ذهنت میاد، به چیز دیگه ای فکر کن و کاری رو شروع کن! وقتی این افکار به ذهنت میاد به شوهرت یک اس ام اس عاشقانه و قشنگ بزن تا اون هم یک جواب عشقولانه برات بفرسته و انرژی ازش بگیری!

دیگه به اون نفر سوم هم فکر نکن! انگار که اصلا جنین کسی وجود نداشته!

آفرین کلاس ورزش خیلی خوبه! :104::104: سعی کن سرگرمیهای دیگه ای داشته باشی و برای زندگی آیندتون برنامه ریزی کنی!! فکر کنم به زودی میری سر خونه زندگیت!! پس باید مشغله زیاد داشته باشی! تمرکزت رو از اون مسئله بردار و به فکر عروسی و کارهایی که داری باش!

موفق باشی عزیزم :72::72::72:

خانم کردستانی نمیدونم چرا اما منتظر بودم شما جواب بدین چون شرایط شما خیلی بدتر از من بوده اما میگین فراموش کردین
خوش بحالتون
الان مطمئنین از شوهرتون؟؟
شوهرم میدونست من عاشقشم تو عمرم بجز اون هیچکس تو ذهن و زندگیم نبوده از بچگی دوسش داشتم
اما الان از همه چی متنفرم میدونم فراموشم کنم این زندگی اون چیزی نمیشه که با عشقم شروع کردم همیشه بهش مشکوک میشم همیشه و این دوباره نابود میکنه همه چی رو
شما رفتین پیش مشاور؟؟

بله عزیزم رفتم پیش مشاور و خیلی بهم کمک کرد.

درسته که شوهر من کارهای خیلی بدی کرد ولی چیزی که الان برام مهمه اینه که از اون کارا پشیمون و نادمه و برای اعتماد سازی هم خیلی زحمت کشید و همه جوره باهام راه اومد!

بلاخره شوهرت یک انسانه و ممکنه خطایی کرده باشه! ولی اگر الان پشیمون شده ازش بگذر و ببخشش و دوباره بهش اعتماد کن عزیزم! البته اینکارو یک شبه نمیتونی انجام بدی و نیاز به زمان داره و باید روی خودت کار کنی و سعی کنی تا کم کم زندگیت به حالت اولیه برگرده!

این رو بدون که شوهرت هم دوستت داره ولی خوب پاش لغزیده و اشتباه کرده! مهم اینه که پشیمونه و به زندگیتون برگشته! اگر عاشقشی اینرو فقط توی دلت نگه ندار و بهش بگو! این خیلی مهمه! این عشق رو وارد لحظه لحظه زندگیتون بکن.

مورد دیگه اینکه راجع به اون ماجرا دیگه با شوهرت صحبت نکن و بگذار فکر کنه که فراموش کردی! این خیلی به رابطه تون کمک میکنه!

من نگفتم که کاملا فراموش کردم ولی دارم روی خودم کار میکنم و احساس میکنم روز به روز بهتر میشم! اگه فراموش کرده بودم که الان اینجا نبودم! بعضی از دوستان هم بهم پیشنهاد کردند که توی تاپیکهای خیانت شرکت نکنم تا راحتتر بتونم فراموش کنم. ولی به نظر من بهتر از فراموشی اینه که با اون قسمت از زندگیت کنار بیای و به عنوان یک تجربه بهش نگاه کنی !! درسته که شوهرت اشتباه کرده و اتفاق بدی توی زندگیت افتاده ولی میتونی از اون اتفاق درس بگیری و هر چه بیشتر برای بهتر شدن زندگیت تلاش کنی! من الان خیرهای اون اتفاق رو هم میتونم ببینم در حالیکه چند ماه پیش اصلا نمیتونستم حتی تحمل کنم!! الان قدر زندگیم رو بیشتر میدونم، دارم روی نقطه ضعفهام کار میکنم تا همسر و مادر بهتری باشم، به خاطر موضوعات کوچک خاطر خودم و خانواده ام رو تلخ نمیکنم. و تاجاییکه ممکنه بهشون عشق میورزم و لذت میبرم!!

موفق باشی عزیزم!:43: با درایتی که در شما میبینم مطمئنم که از پسش برمیای! :72:

یعنی شما میگین بهش نگم نمیتونم فراموش کنم؟؟
ما از هم دوریم اون تهرانه و صب 5 میره سرکار تا 8 یا 9 شب میرسه خونه درسته تو این فاصله زنگ میزنه اما جوابی به اس ام های عاشقونم نمیده
به اس معمولی که چیزی میپرسم یا با خودش چیزی میگم جواب میده
شب که میرسه شام و نماز و خواب
حتی بعضی وقتها احساس میکنم یادش رفته که باید کمکم کنه که فراموش کنم اون قضیه رو
میدونم طول روز سرش شلوغه اما نمیدونم چیکار کنم که یادم بره

معلومه که نباید بهش بگی که نمیتونی فراموش کنی! اینجوری واقعا ناامید میشه! فکر میکنه که من هر کاری بکنم فایده نداره و دست از تلاش برمیداره!

وقتی باهاش تلفنی صحبت میکنی حسابی باهاش گرم بگیر و خلاصه نامزد بازی دربیارین! :227:

در مورد اس ام اس های عاشقانه هم منظورم اونایی نبود که کلیشه ای هستش و از اینجا و اونجا میرسه!! مثلا براش بنویس " عزیزم امروز چطوری؟ خوبی؟ دلم خیلی برات تنگ شده و امیدوارم هر چه زودتر صورت مهربونتو ببینم! یا موقع ناهار بپرس که ناهار چی خوردی عزیزم؟ بعد که جواب داد یا بگو نوش جونت عزیز دلم و یا بگو بمیرم که هنوز چیزی نخوردی! " این نمونه ای از مکالمات من و شوهرم بود :rolleyes: شورشو دراوردم بچه ها نه :227: تازه همشو براتون نگفتم :227::227:

باید به خودت زمان بدی و کم طاقت نباشی! راستی به سلامتی عروسی کی هست؟ به نظرم تو باید یک جورایی شوهرتم سر شوق بیاری! بنده خدا صبح تا شب کار میکنه و باید کاری کنی که خستگیش در بره با زدن حرفای قشنگ و امید بخش :72::72: