سلام .... مدتیه که شوهرم عاشق یه دختر بی سر و پا شده و دارم داغون میشم و تمام زندگیم بهم ریخته :323:
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام .... مدتیه که شوهرم عاشق یه دختر بی سر و پا شده و دارم داغون میشم و تمام زندگیم بهم ریخته :323:
سلام دوست عزیز
بیشتر توصیح دهید . با یک خط نمیشه نتیجه ای گرفت تا راهنمایی
کرد .
از شوهرتون بیشتر بگید چند ساله شونه .
شما چند سالتونه
چندساله ازداوج کردید
این دختر چگونه سراز زندگی شما پیدا کرده .
شما از کجا میدانید که همسرتون با ختری رابطه دارد یقین دارید یا شک .
سلام من تازه عضواين سايت شدم وازاين بابت خوشحالم.nimagh عزيز شمابه اين قضيه شك داريد يامطمئن هستيد؟ازكجاميدونيد عاشق اون خانم شده شايديه رابطه زودگذرباشه؟
nimagh عزیز به همدردی خوش امدی و خوشحالم که بلاخره یک تاپیک باز کردی :43::43:
ناراحت نباش عزیزم اینجا انشاالله مشکلت حل میشه به شرط اینکه جواب سوالات کارشناسان رو به دقت بدی. منم یک سوالاتی دارم:
1- آیا تا به حال با دختره صحبت کردید ؟ اون چی فکر میکنه؟
2- روابط تو و همسرت از لحاظ عاطفی و جنسی چطوره؟
3- به طور خلاصه از عکس العمل هایی که تا به حال در این مورد نشون دادی برامون صحبت کن و آیا به جز خودتون کس دیگه ای هم از ماجرا خبر داره؟؟
به نظر من اگه بتونی راضیش کنی و پیش مشاور برین خیلی خوب میشه.:72::72::72:
منم تا چند ماه پیش درگیر مشکلی مثل شما بودم ولی خدا رو شکر الان حل شده و دارم به خوبی زندگی میکنم.
به راهنماییهای کارشناسان گوش بده و آرامشت رو حفظ کن. درست میشه عزیزم:46:
نگرتن نباش عزیزم مشکلت با استعانت از خدای مهربون حل میشه
سلام . ببخشید که خیلی مختصر نوشتم دلیلش الین بود که اینترنتم همومن موقع قطع شد و تا این لحظه نتونستم وارد سایت بشم ...
راستش حدود 7 ماه پیش دختری رو به عنوان فروشنده در مغازه شوهرم بکار گرفتیم شوهرم 34 سالشه اون دختر 20 سالشه و من هم 29 سالمه
بعد از گذشت مدتی متوجه رفتار غیر عادی شوهرم شدم که مدام حرف از ازدواج مجدد میزد و مشکوک بود با کمی دقت و کنجکاوی و البته چک کردن موبایلش فهمیدم با کسی در ارتباطه وقتی خوب تحقیق کردم متوجه شدم که طرف همون فروشنده مغازه اش هست
خیلی دعوا و جنجال بپا کردم ولی فایده نداشت به خانواده ها گفتم بازم بی فایده بود شوهرم با اصرار میگفت که عاشقش هستم و هیچ چیز نمیتونه اونو از تصمیمیش منصرف کنه چند بار قهر کردم و به خونه بابام رفتم بعد از ده روز میومد دنبالم اولش قول میداد تکرار نکنه بعدش دوباره بی فایده بود روز از نو و روزی از نو . دختره رو بیرون کردیم بازم بی فایده بود همچنان روابطشون ادامه داشت .
الان هم من کلا وسایلمو جمع کردم و به قصد طلاق به منزل پدرم رفتم . ضمنا من یک پسر 2 ساله دارم ....
تا اینجاش عادی بود شاید خیلی ها مشکلات منو داشته باشن اما چیزی که عذابم میده دلائلی هست که میخوام براتون بگم ... تا خودتون مقایسه کنید و بفهمید چرا انقدر زجر میکشم ....
1- دختره از یک خانواده بدنام و بی سر و پا هست در صورتی که من دختر دایی شوهرم هستم
2 - دختره تحصیلاتش تا پنجم ابتدایی هست و من فوق لیسانس فیزیک دارم و در حال حاضر هم کارمند هستم
3- از نظر ظاهر نمیخام از خودم تعریف کنم ولی خدا وکیلی تیپ و قیافه ام در حد خوبه ولی دختره چاق و سیاه و بد هیکله و اصلا هر کس دیده اش گفته شوهرت چطور عاشق این فرد شده .
4 - از نظر برخورد اجتماعی که زیز صفره ضمنا چند تا دوست پسر هم داره که باهاشون رابطه داره و شوهرم هم این موضوع رو میدونه ولی میگه اشکال نداره من با همه این اوضاع میخامش ...
5 - اما چیزی که بیشتر از همه عذابم میده اینه که بعد از ده سال زندگی با کلی نذر و نیاز و دوا درمون بچه دار شدیم چون شوهرم مشکل داشت و چیزی قریب به 5 میلیون تومان 3 سال پیش خرج کردیم تا خدا این بچه رو بهمون داد ولی حالا شوهرم با من و بچه اش این کارو کرد ....
خودتون قضاوت کنید و بگید اگه جای من بودید چکار میکردید
منتظر راهنمایی و همفکری شما دوستان عزیزم هستم ....
شوهرم ادعا میکنه که منو دوست داره ولی نمیتونه قید اون رو هم بزنه .... با دختره و مادرش صحبت کردم و بحث و دعوا بپا کردم ولی فایده نداشت .... تمام خانواده شوهرم تهدیدش کردن که اگه اینکارو انجام بده قیدشو میزنن ولی بازم بی نتیجه . شاید باورتون نشه اما شوهرم بارها جلوی من براش زار زار اشک میریخت و گریه میکرد حتی یکبار بشدت بخاطر اینکه من به دختره با ارسال پیامک فحش داده بودم کتکم زد . یکبار بمن گیر داده بود که تو باید بری خواستگاریش و از این حرفا ....
باور کنید تو این چند سال زندگی پا به پاش کار کردم و زندگیمو ساختم حالا زورم میاد که یه آدم بی کلاس و بیسواد و بی سر وپا بیاد سر خونه زندگی حاضر و آماده من ....
چه اوضاع آشفته اي حالا روي شوهرتون هم به روتون بازشده و علنا گفته عاشقشه شما باترك كردن خونه فقط راه روواسه اون خانم هموار كرديد شما بايد سر زندگيتون بمونيد و اونو بيرون كنيد نه اينكه جاي خالي واسه اون باز كنيد در مورد ويژگي هايي كه از اون خانم گفتيد معلومه چيزي داشته كه تونسته شوهرتون و جذب كنه شمابايد ببينيد مشكل اساسي زندگيتون كجاست و چي كم گذاشتيد كه شوهرتون جذب يه همچين زني شده با اون خانم تاحالا حرف زديد؟اين احساس زودگذر كه شوهرتون پيدا كرده و بعد يه مدت اون خانم از چشمش مي افته وبرميگرده سر زندگيش شما بايد رو خودتون كاركنيد كه بتونيد به زندگي برش گردونين.
سحر جان شوهرم تو این مدت همه حرفی بمن زده از فحش گرفته تا کتک منم خیلی سعی کردم حرمتها حفظ بشه و تا سه ماه تحمل کردم ولی اوضاع مرتب بدتر میشد .... من چندین بار برای رفتن شوهرم رو تهدید کردم ولی اون تصورش این بود که من هرگز نمیرم و قید زندگیمو نمیزنم .اما زندگی که من توش بی حرمت شدم و شوهرم احساسات منو اصلا در نظر نمیگیره و تو چشمام زل میزنه میگه عاشق یکی دیگه ام و حتی براش اشک میریزه به نظر شما ارزش ماند ن و سوختن و ساختن و تحقیر شدن رو داره ؟
سلام عزيزم
هر زندگي ارزش حفظ كردن رو داره مخصوصا شما كه ميگي كلي تلاش كردي كه زندگيت رو ساختي علاوه بر اون يه بچه داري
من دركت ميكنم
ميدونم چه حسي داري
از شوهرت پرسيدي كه از چه چيز اون دختر خوشش اومده؟
غزيزم من كاملا دركت ميكنم ولي الآن كه كارازاين حرفا گذشته شمابايد سعي كني مردزنديگتو برگردوني به هر قيمتي حتي شده به خاطر بچه تون هاجس راست ميگه زندگي كه به سختي ساختي نبايد تو راحتي نصيب كه ديگه بشه پس همه تلاشتو بكن تاحالا بااون دختر حرف زدي؟بانشستن و دست رو دست گذاشتن كه كاري درست نميشه پس قوي باش و مرد زندگيتو برگردون.شوهرت چه ويژگي هاي خوب و مثبتي داره؟ نقطه ضعفش چيه؟چرا انتخابش كردي؟
سلام دوست عزیز
میدونم حال و روزبدی داری اما یه کم صبر کن.ازصبر هیچ کس ضرر ندیده.
1-ببین این موضوع به خودی خودش پیچیده هست.تو با جنجال درست کردن و فحاشی و ... بدترش نکن.با فحش دادن به اون دختره و دعوا با اون و مادرش مشکلی ازت حل نمیشه.پس لطفا اینکارا رو بذار کنار.
باید خودتو کنترل کنی و راههای کم اسیب تری برای بیرون ریختن خشمت پیدا کنی.مثلا یه دفتر بردار.و هر روز روی یه برگش احساسات منفیت رو بنویس و پاره کن.
2-نکته مهم اینه که همسرت الان شوهر قانونی و شرعی توئه.این یه مزیته.که میتونی ازش استفاده کنی قبل اینکه دو دستی هولش بدی سمت ازدواج با اون دختر.
3-ما فرض رو روی این میذاریم که تو درست میگی.اون دختر زیبایی ظاهری نداره.5ابتدایی هست و خونواده ی مناسبی نداره..چی همسرتو جذب اون کرده؟
باید بدونی بعضی حسنها به سواد و اینا ربطی نداره..ممکنه این دختر مثلا سروزبون دار باشه..یا شیطون باشه و این شیطنت برای همسرت جالب باشه.یا اصلا قاعده رفتار با مردا رو بلده.بهشون اقتدار میده و ...
کلا فکر میکنم اقایون یه چند سال بعد ازدواج هوس جوونی کردن و تب و تاب هیجانی به سرشون میزنه.چه بهتره که همسرش باش همگام باشه.
4-دیگه در مورد اون دختر حرف نزن.اگه دختره تو ذهن همسرت 10 باشه حرف زدنت اونو میکنه 100.یعنی یه کاری میکنی دستی دستی که یعنی اون خیلی مهمه.اون دختر خیلی مهمه و تو خیلی ضعیفی.
5-خونتو ترک نکن..برگرد سر زندگیت و بازم میگم ابدا راجب اون دختر بحث نکن.بلکه فقط و فقط سعی کن رابطت با همسرت اصلاح بشه.
6-لازمه تیپ اخلاقی همسرت رو بشناسی.من فکر میکنم از اون تیپهای هیجان پسند هست.
7-ازهنر زنانت استفاده کن..خونه دلنشین.بازی های بامزه عشقولانه.خود تو که مرتب و اراسته هستی.
من فقط میخوام کاری کنی که همسرت سمتت بیاد تا ازفرصت استفاده کنی و با هم پیش مشاوره حضوری برید.چون الان بعید میدونم بیاد یا اگه اومد خیلی موثر باشه.
8-وقتی سمتت اومد بازم از اون دختر حرفی نزن و فقط خواهش کن برید پیش مشاور.
9-با کمک مشاور با خلقیات همسرت بیشتر اشنا شو و با استفاده از اونا بیشتر به خودت نزدیکش کن.
10-حالا که اون کاملا سمتت برگشته میتونی اون قضیه دختره رو به شکل صحیح باز،برطرف و فیصله بدی.
موفق باشی
nimagh عزیز
اینجور که معلومه اون دختره دندون تیز کرده برای زندکیی که با این مشقت و در طی این سالیان فراهم کردی!! اصلا کوتاه نیا!! تا آخرین رمقت از زندگیت دفاع کن!! اون میخواد زندگیت رو از چنگت در بیاره پس مثل یک سرباز وطن از خونه زندگیت دفاع کن. از شوهرت زیاد انتظار نداشته باش. اون الان مسخ اون دختره شده و به این راحتی ها نمیتونه ولش کنه!! من خودم پیش مشاور بودم و اون هم تایید کرد که وقتی یک رایطه پیشرفت کنه، تم.م کردنش به این راجتی ها نیست!!
اول از همه اینکه از خونه ات هیج جا نرو.! اونجا خونه توئه! اگه هم کسی باید بیرون بره اون شوهرته!! حالا که قضیه جدی شده و خانواده شوهرت هم در جریان هستند! بدون اطلاع شوهرت اونها رو در جریان همه امور بذار تا بدونن تو برای نگه داشتن زندگیت داری چه فداکاریهایی میکنی!!ولی بهشون بگو اصلا دخالت نکنند و به روی شوهرت نیارند.
اگه خودت تنهایی هم بتونی مشاوره بری خیلی خوبه و ازش راهکار بگیر که در این شرایط راهکار ها میتونه خیلی به دردت بخوره!!
از امروز به بعد انیکارا رو که میگم انحام بده! دیگه به هیچ وجه حرفی از اون دختره نزن و اجازه نده که اون هم حرف بزنه! بسیار با غرور و اعتماد به نفس در خانه راه برو و بعضی موقعها به خودت برس و شیک کن و با دوستات و یا فامیلت برو بیرون و خوش بگذرون!! وسایل راحتی شوهرت رو فراهم کن و سعی کن قیافه زنهای بدبخت و آسیب دیده رو در مقابلش نگیری و بهش بفهمون که حتی ارزش و لیاقتت خیلی بیشتر از اونه!!
از الان براش مشخص کن که به هیچوجه نمیتونی با یک زن دیگه توی زندگیت کنار بیای تا جرات نکنه که حتی اسم اون رو جلوت بیاره!!
عزیزم چاره ای نیست باید مقاومت کنی تا دختره رو از زندگیت بیرون کنی!! مطمئن باش اینجور دخترا وقتی اوصاع رو اینطوری ببینن، دمشون رو میگذارند روی کولشون و میروند.
من چند وقت پیش داشتم مستند حیات وحش رو میدیدم و دیدم حیوانی هست که روش عجیبی برای از پا درآوردن شکارش داره!! شکارش معمولا چندین برابر جثه خودش رو داره بنابراین نمیتونه از پسش بربیاد پس یک گاز که حاوی میکروبهای فراوانی هست ازش میگیره و شکارش رو رها میکنه و دورادور تحت نظرش میگیره و از این به بعد دو حالت داره یا اینکه شکار حالت ضعف به خودش میگیره و بعد از چند روز میکروبهای داخل زخمش رشد میکنند و باعث مرگش میشند و اون حیوان هم میاد و از شکارش استفاده میکنه و یا اینه اون مقاومت میکنه و زخمش خوب میشه و دوباره به زندگیش برمیکرده و در این صورت اون حیوون هم میره دنبال یک شکار دیگه!! این مثال خوبی راجع به اون دختراست.
پس سعی کن قوی باشی و چراحتی که این دختره به زتدگیتون وارد کرده باعث نابودی زندگی مشترکتون نشه!!
باز در حیات وحش پرنده ای وجود داره که هیچوقت خودش لانه نمیسازه میشینه و لانه سازی پرنده های دیگه رو نظاره میکنه و وقتی لانه شون تمام شد یواشکی و با نامردی تمام اون خونه رو صاحب میشه!! شاید 10 تا خونه رو به قصد صاحب شدن وارد میشه ولی اگر پرنده صاحب خونه قوی و هوشیار بشه نمیتونه و فقط میتونه صاحب خونه پرنده های ضعیف تر میشن!! پس قوی باش عزیزم . مقاومت کن!! آشغالهایی مثل اون از ضعف بعضی مردها استفاده میکنن و سوارشون میشن البته برای مدتی و مطمئنم شوهرت هم بعد از مدتی پشیمون میشه و دست از این کاراش برمیداره!!
به نظر من همین امروز به اون دختره یک اس ام اس بزن و بسیار مودبانه ازش خواهش کن که از زندگیت بره بیرون! بهش بگو من شوهر و زندگیم رو دوست دارم و اجازه نمیدم که هیج کس شوهرم و پدر بچه ام رو ازم بگیره! و بگو این اتمام حجت منه!! و بعد هر چی اون اس ام اس داد محل نگذار و اصلا جوابش رو نده!!
موفق باشی عزیزم :72::72: فقط به هیچوجه، به هیچ وجه خونه رو ترک نکن!
سلام دوستان عزیز
ممنونم که کمکم کردید و همفکری نمودید
در مورد اینکه شما عزیزان میگید خونه رو ترک نکن من که دیگه خونه رو ترک کردم و وسایلم رو هم اوردم خونه بابا . بنظر خودم در زندگی من یه دو راهی وجود داره
1- یا شوهرم خودش پشیمون میشه و برمیگرده و سر عقل میاد و برای زندگیش میجنگه با هوس و احساسش
2 - یا اینکه همه چیز تموم میشه
راستش برای من راه سومی نیست چون انقدر تو این مدت عذابم داده و تحقیرم کرده که حاضر نیستم بازم خودمو بشکنم و کوتاه بیام .
اگه شوهرم منو نخواد و اون دخترو بمن ترجیح میده منم خودمو بزور به اون تحمیل نمیکنم و اجازه نمیدم برای هزارمین بار غرورم بشکنه
راستش شوهرم معایب اخلاقی زیادی داره که من همیشه تحمل کردم ولی دیگه تحمل این آخری رو نداشتم .... رفیق بازی و بددهنی و بی احساس بودن و حق نشناس بودنشو همیشه تحمل کردم ولی طاقت دختر بازی و زن دوم و این حرفها رو واقعا ندارم ....
دیشب شوهر خواهرش زنگ زده به بابام که اجازه بگیره شوهرم بیاد معذرت خواهی کنه ولی من باورش ندارم تا حالا 10 بار عذر خواهی الکی کرده ... میترسم بخواد با نقشه بیاد جلو و خونه و ماشینم رو بگیره بعد که هیچی تو دستم نبود دست خالی نتونم آیندم رو خودم بسازم ...
آخه یبار که قهر کرده بودم بعد که اشتی کردیم گفت داداشم گفته خوب بود به یه کلکی خونه و ماشینش رو میگرفتی بعد میذاشتی بره الانم به شوهر خواهرش گفته به بابام بگه که من اگه بخوام برگردم باید دیگه سر کار نرم و خونه و ماشینم رو بفروشم تا بریم یه جا دیگه خونه بخریم منم بهش اعتماد ندارم . میترسم نقشه باشه و بعد که شغل و خونه و ماشینم از دستم رفت دیگه باید بسوزم و بسازم .
[size=large][color=#800000]
شما بگید من باید چکار مکنم ؟ واقعا درمونده شدم .
:325:
دلم میخو اد زودتر تکلیفم روشن بشه این سری یا اون سری فرقی نداره فقط بدونم تکلیفم چیه تا واسه ایندم برنامه ریزی کنم. خسته شدم از این بلا تکلیفی و بیهودگی
نه عزیزم هرگز این کارو نکن.....
شما باید برای شوهرتون شرط بذارید نه اون برای شما.....:316: خییییییلی عجیبه
اگه شوهرتون از خیانتش ابراز پشیمانی می کرد و یا حتی انکارش می کرد و دروغ میگفت من هم مثه سایر دوستان پیشنهاد میدادم که هر طوریه زندگیتو حفظ کن ولی الان......
عزت نفس خودتو بیشتر کن و به خودت و غرورت احترام بذار.......الان برگ برنده خوشبختانه دست شماست و به هیچ عنوان حتی اگه مطمئن شدی که شوهرت میخواد اون دختر رو کنار بذاره هم خونه، ماشین و کارت رو از دست نده....شما که وفاداری خودتو به زندگی ثابت کردی اونه که پاش لغزیده پس بذار افسار زندگی دست شما باشه.
اگه دختر بی سر و پایی رو به شما ترجیح داده مشکل از اونه و نه شما.....بر خلاف صحبت برخی از دوستان با این قضیه مخالفم که به محض اینکه مردی خیانت کرد مشکل رو در همسرش جستجو کنیم.....خب خانمی که درس خونده و شاغله نمیتونه مثل یه دختر بیسواد هرزه آرایش کنه و یا به قولی بامزه باشه:33:....آخه این چه حرفیه!!!!!!
nimagh عزیز :72::72::72:
باور کن درکت میکنم که چه حالی داری و غرورت شکسته و بسیار اذیت شدی!! ولی هیچوقت برای طلاق دیر نیست.
به نظر من آخرین تلاشت هم بکن تا بتونی زندگیت رو نجات بدی . شوهرت اگه تو کمکش نکنی نمیتونه از دست اون دختره خلاص بشه!! تو باید کمکش کنی وگرنه اینجور دخترا هزار و یک جور ترفند بلدند که نمی گذارند به این راحتی طعمه از دستشون بره و اکثر مردا توی این مورد بسیار ضعیف النفس هستند!! متاسفانه دختری که گیر شما افتاده مثل مورد من از نوع قالتاقش هست و خلاصی از دستشون نیاز به مجاهدت زیادی داره!!
واقعا مواظب باش که چیزهایی رو که گفتی از دستت در نیارند!! اینجور که معلومه به خانواده شوهرت هم زیاد نمیشه امیدوار بود! راهکارهای نامردی هم بهش آموزش میدن!!
به هیچ وجه هیچ شرطی رو قبول نکن ! در عوض تو باید شرط بگذاری و شرط اولت هم این باشه که دیگه به هیچوجه
با اون دختره رابطه ای نداشته باشه و بهش بگو اگه یکبار دیگه رابطه از هر نوعی را ببینی میری پشت سرت هم نگاه نمیکنی ! بسیار قاطع باهاش صحبت کن که بدونه دیگه جای اشتباه وجود نداره و آخرین فرصتش برای جبران اشتباهاتش هست!!
من با نظر Sunlife عزیز موافقم! درسته که ما باید به شوهرمون برسیم و اونجوری که دوست داره باشیم ولی نمیتونیم هر روز خودمونو مثل هرزه هایی که توی کوجه خیابون هستند درست کنیم و مثل اونا رفتار کنیم!! شخصیتمون بهمون اجازه نمیده این مردا هستند که باید خودشون رو اصلاح کنند و با غمزه و عشوه هر هرزه ای دل و دینشون نره و زن و بچه اشون رو به هوسی نبازند!! من اینجا یک سئوالی دارم که واقعا دلم میخواد آقایون این تالار جواب بدن! چند درصد مردای متاهل ایرانی که مشکل حادی در زندگیشون ندارند و کم و بیش همسرشون رو دوست دارند، میتونند در مقابل طنازی و عشوه و پاسخ مثبت و چراغ سبز یک دختر که معمولا خوب کارشون رو بلدند و خودشون رو هم خوشگل درست میکنند و از صبح تا شب به خودشون میرسند که بتونند طعمه خوبی برای خودشون جور کنند ،مقاومت کنه و جواب منفی بهش بده؟! اگه از بدشانسی زن همچین عفریته هایی در مسیر زندگی همسرش قرار بگیره، گناه اون زن چیه؟! خواهش میکنم آقایون جواب بدهند؟
موفق باشی عزیزم:43::43: امیدوارم هر چی خیره برات اتفاق بیفته! پیش مشاور هم برو و به نظر من یکی از شرطات این باشه که با هم برید پیش مشاور!!
به نظر من شما باید اول با خودتون به این نتیجه برسید که این زندگی و این مرد ارزش جنگیدن و انرژی بیشتر رو داره یا نه؟ در صورت حل شدن این مشکل آیا میتونین برای همیشه ببخشیدش؟ من تصور میکنم شما به کمک مشاور نیاز دارید تا با براورد شرایط کلی زندگیتون و اتفاقاتی که تاحالا افتاده جوابی برای این سوال پیدا کنین و بر مبنای اون پاسخ عمل کنین. من با نظر خیلی از دوستانی که اینجا هستند مبنی بر دیر نشدن برای طلاق موافق نیستم ، یادتون باشه که خیلی زود دیر میشه...
خانم زیبا مرد اگر همسری جذاب و همراه داشته باشه ، و طعم محیط گرم خانواده رو چشیده باشه معمولا خیانت نمیکنه مگر اینکه از لحاظ جنسی بی بند و بار باشه. دلایل خیانت مردان معمولا فرار از محیط نابسامان خونه، عدم جذابیت یا همراه نبودن همسر و بی بند و باری جنسیه. آدم بی بند و بار نمیتونه به یک شریک جنسی قناعت کنه و با توجه به کمبودهای روحی و روانیش و بعضا کمبود اعتماد به نفسش به هیچکس حتی شریک جنسی پنهانش وفا نمیکنه. من مردهای ایرانی زیادی رو در خارج از ایران(با توجه به قوانین سفت و سخت اونجا) دیدم که همه زندگیشون رو به خاطر اعتیاد به زن از دست دادند.
امیدوارم متوجه شده باشید که منظورم این نیست که مردان خیانتکار بیگناهند ، فقط خواستم دلایلش رو بهتون بگم. همسر خیانتکار چه مرد و چه زن به هر دلیلی که اینکارو انجام بده صد در صد مقصره.
ضمنا منظور من از جذاب الزاما زیبایی نیست، همه ما خانومهای جذاب و گیرایی رو میشناسیم که چندان زیبا نیستند.
دوستان ممنونم که نظراتون رو میگید . من به نظر همتون احترام میذارم
اما بازم لازم میدونم که یکم بیشتر راجع به زندگیم توضیح بدم.
خونه ما سه طبقه بود و خونه دختره بزودی میاد دقیقا روبروی خونه ما ... دارن خونه میسازن بزودی ساختش تموم میشه و میان اونجا . من برای خلاص شدن از اون محله شوهرم رو مجبور به فروش خانه کردم چون سه دانگش مال من بود طبقه سوم رو فروخت و من با پولش در جای دیگه یک آپارتمان خیلی کوچک خریدم ولی همچنان طبقه دوم و طبقه اول که مغازه هست بنام شوهرمه و ماشینهامون هم جدان
من گفتم که شوهرم خانه و مغازشو بفروشه یا حداقل بده رهن تا ما بریم جای دیگه زندگی کنیم ولی اون قبول نکرد حالا پیغام فرستاده که من بیام خونه و ماشینمو بفروشم تا بریم یه خونه دیگه رهن کنیم ... و سر کار هم نرم و در واقع اینطوری میخواد عملا تمام دارایی های منو بگیره که اگه کار دیگه ای کرد من پشتوانه ای برای جدایی نداشته باشم و نتونم سر پای خودم بایستم .... حالا با این اوضاع شما بگید اگه جای من بودین چه میکردین ؟ اعتماد میکردین ؟
عزيزم همسرت يه بار نشون داده نبايد خيلي بهش اعتماد كرد چه لزومي داره شما داراييت رو بفروشي اون بايد به زني كه باداشتن همه جيز باز پايبند مونده افتخار كنه نه اينكه بخواد خونه نشينش كنه و دارايي هاشو ازش بگيره كم نداريم زن هايي كه تا مستقل ميشن ديگه شوهرو تحويل نميگيرن.اگه شما بالاسر مغازه همسرت خونه داشته باشي راحت تر ميتوني كنترلش كني تا ازت دور بشه الآنم كه ميگي خونه دختره داره مياد اونجاپس اگه بري اونا بيشتر فرصت ميكنن باهم باشن. نظر پدرتون دراين مورد چيه؟الآن چه احساسي به همسرت داري؟فك ميكني ارزش داشته باشه نجاتش بدي؟
خودم بهش اعتماد ندارم سحر جان .... دلم براش میسوزه ولی دلم براش تنگ نشده ..... راستش قبل از اینکه قهر کنم برم خونه بابام صد بار بهش گفتم در رفتارت تغییر بده تا بمونم .... گفت من همینم که هستم اگه نمیتونی بپذیری و تحمل رفتارمو نداری هر طور میخای عمل کن ....
ولی برگرد سر خونه زندگیت همونجا باهاش قهر کن یا کم محلی راهو برای کسی باز نکن و مهمتر از همه شوهرت می تونست قید تو رو بزنه اونوقت داغونتر می شدی حالا که ابراز ÷شیمونی می کنه جای من بودی چی کار می کردی سر هیچی زندگیمو ...
خانوم امیدوار
سلام عزیزم ..... شما جدا شدی ؟ ........ پشیمونی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میشه راجع به مشکلت توضیح بدی ؟
بنظر شما برگشتن به خونه ای که روبروی منزل معشوقه شوهرم هست چه لطفی برا من داره ؟ بمونم و هر بار با دیدن دختره از کوره در برم و زجر بکشم ؟
دوستان چرا همه ما خودمون رو به حکم زن بودن محکوم به سوختن و ساختن میکنیم ؟ چرا کسی نمیگه شوهرت باید خودشو اصلاح کنه و در رفتارش تغییر بده ؟ چرا اونکه یه مرده حاضر نیست قدمی برا زندگیمون برداره ولی من باید قید همه چیزمو بزنم و برای حفظ زندگیم خودمو فنا کنم ؟ :305:
عزيزم اينكه دلت براش تنگ نشده طبيعيه چون دلت ازش شكسته ولي دل سوزي خالي فايده نداره من فك ميكنم همسرت تو يه بحران شديد گيركرده از يه طرف يه زن زرنگ و همه جي بلد دورش كرده و بارفتاراش قدرت فكردرست و ازش گرفته از يه طرف شما و بچه اش هستيد از يه طرف خانواده درستي هم نداره كه راهنماييش كنن و به جاي راهنمايي درست بهش راهكارغلط ياد ميدن.همسرت شمارو دوست داره و نميخواد از دستت بده شايد دليل اينكه گفته دارايي هاتو بفروشي اين بوده كه فك ك ميكنه اگه استقلال مالي نداشته باشي كمتر به فكر طلاق ميافتي و باهاش مدارا ميكني چرااجازه ميدي يه زن از جنس خودمون بياد و بزنه و ببره برگرد خونت ولي قاطع رفتاركن نذار اون زن بامحبت هاش جاتو پركنه مطمئن باش شوهرت پشيمون ميشه و عمراين رابطه ها كوتاهه.
كسي نميگه خودتو فدا كن فقط راحت نگذر شايد شوهرت خيلي بد باشه ولي ازاول كه بد نبوده اونم يه آدمه و اشتباه رفته براش خيلي دعا كن از خدا بخواه بهش كمك كنه چراخيلي صميمانه باهاش حرف نميزني چرا همش واسه هم شرط و شروط ميذاريد
سحر جاوید جان
ممنونم که همفکری میکنید هم شما و هم سایر دوستان
بنظر شما اگه ازش جدا شم پشیمون میشم ؟
من میگم یا باید رسما بیاد معذرت خواهی و تقریبا شرایط منو بپذیره یا اینکه من که دیگه اومدم بیرون نمیتونم خودم برگردم که اونم دور برداره و تا تکون خوردم بگه خودت برگشتی منکه نخواستم ....
سحر جاوید جان این کارها که شما میگید رو من 8 ماهه دارم انجام میدم تا تونستم این تصمیم رو بگیرم وگرنه منم که تا فهمیدم فوری تقاضای طلاق ندادم
ميدونم عزيزم دركت ميكنم ولي الآن يه زن همه چي تموم جاتو پركرده توقع نداشته باش همين الآن شوهرت بياد به دست و پات بيافته و بگه پشيمونه اون فقط وقتي به اين نتيجه ميرسه كه بدي هاي اون زن بهش ثابت بشه.اون داره همه جوره شوهرت و ساپورت ميكنه پس اون الآن كمبودي در نبود شماحس نميكنه.من نميدونم اگه جدابشي پشيمون ميشي يانه ولي زندگي آرومي هم نخواهي داشت بالاخره فرزندت پدر ميخوادو تو نميتوني محرومش كني كاش يه نفر پيدا ميشد باهمسرت حرف ميزديه نفركه خودش بايه همچين زنايي ارتباط داشته و ازشون زخم خورده تا همسرت بفهمه آخر اين راه به كجا ميرسه.
nimgahعزیز
بسیار متاثر و ناراحت شدم.از خدا میخوام تا ارامش شما رو بهتون برگردونه.الان که دیگه کاری از دست شما برنمیاد بهتره صبر پیشه کنید.توکلتون به خدا باشه.هرکس بدی کنه به خودش کرده...:72:
ببخشید چرا شما که هیچ خطایی نکردید و خونه هم مال خودتونه باید خونه رو ترک کنید؟!!!نقل قول:
نوشته اصلی توسط nimagh
به نظر من برگردید خونتون و یه جوری همسرتونو متوجه کنید اونی که باید خونه رو ترک کنه اونه نه شما، و هروقت قبول کرد که باید فقط پایبند زندگی با شما باشه برگرده خونه
من نمیدونم چطوری اینارو باید بگید ولی طوری نگید که اینطور برداشت شه که چون خونه مال شماس باید ایشون خونه رو ترک کنن(در اینصورت مشکلاتتون بیشتر میشه)
منم با نظر بالا موافقم. خونه رو ترک نکن عزیزم. من نمیگم طلاق بگیر یا چی .. اما چون طلاق یکی از گزینه های احتمالی هست از همین امروز با یک مشاور حقوقی مشورت کن تا از جوانب قانوی و حقوقی که داری کاملا آگاه باشی
شاید لازم باشه در همین شرایط فعلیت مدرکی رو تهیه کنی یا ....
تا اونجا که من میدونم در صورتی که خونه رو ترک کنی و دادگاه تشخیص بده شما تمکین نکردی اجازه ازدواج مجدد رو به شوهرت میده ، حواست باشه قهر کردنت زمینه سواستفادشو فراهم نکنه.
برگرد خونه و بهش حالی کن این اونه که باید بره و مشورت با یک حقوق دان رو فراموش نکن
البته اگه فکر می کنی هنوز راهی هست طلاق نگیر ، شما نیاز به مراجعه حضوری به یک مشاور خانواده رو داری و مشکلت با یک تاپیک حل نمیشه گلم.
دوست عزیز
ایا با هم رابطه ی جنسی هم داشتن؟
سلام تماس جان
نمیدونم شوهرم میگه هیچ ارتباط جنسی بینشون نبوده چون قصدشون ازدواج بوده
سحر جاوید ، کبود ، زنده دل ...... دوستای عزیزم
منکه الان 10 روزه اومدم خونه بابام دیگه که نمیتونم برگردم خونه .... ضمنا اون خونه که همسرم توش هست مال ( بنام ) خودشه و خونه ای که بنام منه جای دیگست .
اگه من الان برگردم اونم دور برمیداره باید اون یه اقدامی کنه تا من بتونم برگردم ... امیدوارم درکم کنید ...
سلام nimagh جان
زندگي تمام جنگ است و براي زنده بودن بايد جنگيد. شايد مرد شما بهترين مرد دنيا نباشد شايد بسياري كمبود و نقطه ضعف داشته باشد ولي انتخاب كرده اي و بايد براي زندگي كه انتخاب كرده اي بايد بجنگي
دلايل زيادي وجود دارد كه به خاطر آن براي زندگي بايد بجنگي و مهمتر از همه آنها پسرت هست. اگر طلاق بگيري بعد از آنكه پسرت بزرگ شد نمي گويد چرا ميدان را ترك كردي چرا پدر يا مادرم بالاي سرم نيستند چرا فقط يكي از اين دو بزرگوار درست عمل نكرد تا زندگي من به اينجا نرسد؟ پدر نادان و جوان و خام مادر فوق ليسانسم چرا سنجيده عمل نكرد تا من از داشتن والدينم محروم نمانم؟
بجز آن درست است كه شما از نظر مالي وابسته نيستي ولي از نظر عاطفي چطور؟ با يك فرزند ديگر ازدواج مناسبي نخواهي داشت اگر بي حرمتي نكني كمتر بي حرمتي خواهي ديد بنابراين در اين جنگ اگر غرورت جريحه دار شده و يا توهيني ديدي ناراحت نباش در دعوا كه حلوا خيرات نمي كنند.
بعد از ان انگ مطلقه و هزاران بدبختي بعد از آن هم گريبانت را خواهد گرفت و ضمنا شوهرت دير يا زود از كارش پشيمان خواهد شد كه با بزرگواري شما زندگيتان به روال عادي برخواهد گشت. و زندگي و اموالت كه متعلق به فرزندتان است حفظ خواهد شد.
براي جنگيدن بايد استراتژي دشمن آشنا باشي، من فكر مي كنم اين زن از مظلوم نمايي و شيرين زباني براي جلو بردن كارش استفاده مي كند بر عكس دوستان كه مي گويند بايد چهره مقتد داشته باشي بايد سياست و عملكرد مقتدر و نقاب مظلوم نمايي به چهره بزني به هر حال اين جنگ است و بايد از هر ترفندي براي از بين بردن دشمن استفاده كني
اول بايد مرز مشترك را بيشتر به خودت متمايل كني به شوهرت بگو كه او را دوست داري و نمي خواهي او را از دست بدهي (چرب زباني و دروغ) ولي به او اعتماد نداري و هرگز خانه و ماشين را نمي فروشي و تنها دل خوشيت كه همان كارت است را از دست نخواهي داد. بگو مطمئن باشد اگر به او وفا دار باشي هرگز او را ترك نخواهي كرد. من اگر جاي تو بودم اگر امكان جابجايي و فروش واحدهاي ديگر و مغازه امكان پذير نبود (ضرر مالي زيادي مي زد) بر مي گشتم به خانه و كاري مي كردم كه دختر و خانواده اش از روبروي منزل من فرار كنند . كاري مي كردم يادشان نرود با چه كسي طرفند و با دم شير بازي نكنند. (گفتن بعضي چيزها در سايت بد آموزي دارد) تو هم مي تواني، بشين فكر كن آدم اگر بخواهد بدجنس باشد چه كارهايي مي تواند بكند. اين يك جنگ است و بايد در اين جنگ پيروز شوي چون حق توست. من اگر از شوهرم هم متنفر بودم و صد در صد هم قصد جدايي داشتم اول دشمن را به خاك سياه مي نشاندم بعد تصميم مي گرفتم كه حالا بمانم يا گذشت كنم.
سلام عزيزم
دركت ميكنم واقعا سخته
به نظر من اول كه نبايد از خونه قهر ميكردي
ولي حالا كه قهر كردي خودت برنگرد
بذار مطمئن شه كه تصميمت جديه
هيچ شرطي رو هم از طرف اون قبول نكن اين شما هستي كه بايد شرط بذاري
نبايد از خودت ضعف نشون بدي
يه مدت صبر كن فقط صبر هيچ ارتباطي نه با شوهرت و نه با خانوادش نداشته باش
از دعوا و تنش پرهيز كنيد خودت و خانوادت
فقط صبر كن و منتظر باش ببين چه عكس العملي از خودش نشون ميده.
چرا با اون خانم خيلي محكم و قاطع حرف نميزنيد؟ببينيد حرف حسابش چيه؟
بازم ممنونم از همدردیتون
اما بچه ها یکی از عمده ترین مشکلات من این بود که شوهرم بشدت از اون دختر و خانوادش حمایت میکنه و منو تهدید کرده که حق ندارم تحت هیچ شرایطی کوچکترین حرفی بشون بزنم یا عکس العملی نشون بدم . بارها بهم گفته اگه از گل نازکتر به اون دختر بگی باید مطلقا خونه رو ترک کنی و با بد زبانی گفته باید گورتو گم کنی بری ... حتی یبار که من با دختره تلفنی صحبت کردم و تهدیدش کردم به شوهرم گفته بود و شوهرم بشدت کتکم زد و من چند روز قهر کردم که اومد دنبالم و قول داد تکرار نشه ....
بار دیگه با دختره حضوری و البته بسیار مودبانه حرف زدم که بعد به شوهرم گفت و من در مقابل شوهرم هم باش با متانت حرف زدم ولی شوهرم بشدت ازش طرفداری کرد و جلوی اون بمن فحش داد و حسابی کوچیکم کرد وقتی هم که شب به خونه اومد یک سیلی تو صورتم زد
الانم مدام با خانواده دختره در تماسه و داره براشون وام بانکی میگیره و براشون ضمانت میکنه و از این حرفها ...
سحر جاوید جان
با اون خانمه حرف زدم ولی میگه من از شوهرت بدم نمیاد و برا سرگرمی خوبه ولی شوهرتون عاشق من شده و دست بردار نیست ... بارها گفته من شاید دلم بخواد با صد نفر باشم یکیش هم شوهر شما ولی شما برو جلو شوهر خودتو بگیر که عاشق و دیوانه من شده ....
این اواخر هم که شوهرم کمتر میدیدش هر شب براش زار زار گریه میکرد اونم جلو چشم من .
باور کنید داغون شدم این اواخر هر کس منو میبینه میگه انگار ده سال شکسته شدی .....
سلام nimagh عزیز
در جریان اوضاعت قرار گرفتم ...
می دونی که مسئله منم تا حدی شبیه تو بود .
خودم هم مثل تو داغونم ... یه پیشنهاد دارم ...
کاش بری مشاوره ... یا شرط کنی که با همسرت برین مشاوره ...
و من هم مثل دوستان باز بهت میگم ...
این زندگی حق توئه ... مال توئه ... بجنگ .
نميدونم به شوهرتون چي بگم واقعا كه شورشو در آورده شما خودتو ناراحت نكن خدايي نكرده مريض بشي به فكر خودتو بچه ات باش بايد بري پيش مشاور شوهرت از هيچ كسي حرف شنوي نداره؟
بچه ها من با یکی از دوستام که فوق لیسانس روانشناسی هستن مشورت کردم و ایشون یه پیشنهادی دادن پیشنهاد رو بهتون میگم نظرتون رو بگید
روانشناس بمن گفتن که من اشتباه کردم که وسایلموبه خونه بابام بردم . گفتن چون من میخوام برای شوهرم شرط بذارم که از خونه قبلیمون در بیایم و جای دیگه زندگی کنیم بهتره که خودم دست بکار بشم و به اسم خودم یک خونه رهن کنم و کل وسایلمو به اونجا انتقال بدم و برای خودم زندگی جدیدی بسازم تا شوهرم حساب کار دستش بیاد بعد هم از طریق یکی از بستگان پیغام بفرستم که من طلاق نمیگیرم و اجازه ازدواج مجدد هم نمیدم و تو هم هر وقت خواستی میتونی فقط بیای بچه رو ببینی ضمنا وظیفه ات هست خرج و مخارج ما روهم بدی تا هم از بعد مالی و هم بعد روانی شوهرم تحت فشار قرار بگیره و به زانو در بیاد ....
البته چند تا پیشنهاد هم دادن که بحساب اون دختره برسم اما بدلیل اینکه نمیخوام خدای نکرده پستهام جنبه بد آموزی داشته باشه برا کسی از گفتنشون معذورم.
nimagh جان
نمي دونم از نظر حقوقي راه حل خانه گرفتن مشكلي ايجاد نمي كند؟ آيا شوهرت نمي تواند حكم عدم تمكين از دادگاه بگيرد. بجز آن چه فرقي بين خانه پدري و خانه جداگانه وجود دارد؟ آيا با اين روش ديگران نمي تواند تهمت رابطه با فرد ديگر را به شما بزند. خانه پدري امنيتش بيشتر است. به نظر من بايد برگردي به زندگيت ولي نه به سادگي با تدبير و درايت،
آيا با مادر و پدر دختر صحبت كرده اي كه جلوي دخترشان را بگيرند؟
چه دختر زبلي (با اين سن كم چه سياست و اعتماد به نفسي دارد) يكي نيست بگه شوهر من كم عقل و احساساتي اگر تو انساني و ذره اي انسانيت در وجودت هست چرا مي خواهي يك زندگي را از هم بپاشي چرا مي خواهي يك انسان را از داشتن والدين و يك زندگي عادي جدا كني، چرا مي خواهي روي ويرانه هاي زندگي ديگري خانه بسازي
اگر راست مي گويد چرا همين حرفهاي كه شوهرتان را به بازي گرفته و علاقه اي به او ندارد را به خودش نمي گويد؟
قبل از هر چيز براي خروج اين زن از زندگيت بايد مشورت بگيري و با تدبير تمام راه حل ها را بسنجي (صحبت با اقوام دختر- ببين چطور مي تواني اقوام او را پيدا كني؟ با اين كار مي تواني آبروي اين زن را نيز ببري) اگر هم شوهرت فهميد همه چيز را جور ديگر نشان بدهد و مظلوم نمايي كن ، از نظر من هيچ يك از اين كارها نه تنها گناهي ندارد . بلكه هم موجب انسجام يك خانواده است و هم درس عبرتي براي آن زن و شوهرت مي دهي موجب رضايت خداوند است.
اصولا به يه زن تنها و يه بچه خيلي سخت خونه اجاره ميدن بعد شمااگه اين كاررو بكنيد شوهرتون بيشتر رو دنده لجبازي ميافته اين دوستتون زياد صلاحيت مشورت رو نداشته اگه پيش پدرتون باشيد حمايت ايشون رو هم داريد ولي اگه خونه جدا بگيريد فك نكنم ايشون موافقت كنن.بازم به نظر من بهتره بريد تو خونه اي زندگي كنيد كه همسرتون هم باشه.حرفاي اون خانوم رو به همسرتون انتقال داديد؟
عزیزم بهتره با یه مشاور حقوقی مشورت کنی و ببینی بهترین راه از لحاظ قانون چیه؟
باید حواست رو جمع کنی ، کوچکترین اشتباه شما می تونه در دادگاه برات گرون تموم بشه
صحبت با یه حقوقدان بهت کمک میکنه که حتی اگه قصد داری کار خاصی رو انجام بدی حداقل طوری انجام بدی که آتوی قانونی دست شوهرت نداده باشی
یا شاید راهنماییت کنه در شرایط فعلیت و دسترسی هایی که داری ، مدارکی رو جمع آوری کنی که فردا به دردت بخوره
من زیاد اطلاعات ندارم اما فکر میکنم گرفتن خونه جدا از سمت شما ، برگ برنده ای خواهد بود برای شوهر شما در دادگاه! از لحاظ قانونی به نفعت نیست. برای همین قبل از هرگونه اقدامی اطلاعاتت رو ببر بالا
عزيزم چرا خبري ازت نيست ما نگرانتيم چي شد اوضات چه طوره اون دختره چي شد؟ما رو بيخبر نذار
nimagh عزیز ، متاسفم از مشکلاتی که در زندگیت به وجود اومده ،اما چند تا سوال برام پیش اومده
ارتباط شما و همسرت در زندگی چگونه است ؟
با وجود زیبایی و تحصیلات شما من فکر میکنم باید دنبال دلایل دیگری بود .
گفتی که همسرت رفیق باز بوده و ... در برابر کارهای همسرت چه واکنشی نشون دادی ؟ آیا دعوا و مرافه راه انداختی ؟ یا بهش گیر دادی؟ یا با مهربونی و از راه محبت مشکلتون رو حل کردین ؟
رابطه عاطفی شما با همسرتون چطور بود . فکر میکنی چی در اون دختر دیده که جذبش کرده ؟
منم فکر میکنم اگر این دفعه خواست برای آشتی پیش قدم بشه ، تو هم به خانه ات برگرد و اونجا مشکلاتت رو با همسرت حل کن .