عدم احساس رضایت از ازدواجم به خاطر نداشتن علاقه
سلام
6 ماه هست که عقد کرده ام .این شش ماه هر روزش به امید بهتر شدن احساسم نسبت به همسرم سپری شد.متاسفانه نتوانستم علاقه ای به ایشان پیدا کنم و هیچ کششی به ادامه این رابطه ندارم.نمی دانم چه کنم.هم از عواقب طلاق می ترسم هم از ادامه زندگی بدون کوچکترین علاقه.
همسرم در اوایل عقد به من علاقه نشان میداد ولی بعد از مدتی که سردی مرا دید اوهم مثل من بی تفاوت سرد است و می گوید تنها به دلیل پدرش طلاق نمی خواهد.من هم از این وضعیت خسته هستم ولی راه حلی ندارم .چه کنم؟
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
سلام ...
شما خانمی یا آقا؟
چندسالته؟
چه جوری با همسرت آشنا شدی؟
چرا نسبت به همسرت کششی نداری؟ مشکل ایشون چیه؟
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
سلام
آقا
27
یکی از اقوام معرفی کردن
مشکلی ندارن ولی برام جذابیت نداره در حد یک همسر
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
سلام دوست محترم
به تالار خوش آمدید
چند سال دارید ؟
همسرتان چند سال دارند ؟
مگر خودتان همسرتان را انتخاب نکردید ؟
معیارهای انتخاب همسرتان چه چیزهایی بود و امروز چرا خوشحال نیستید و نتوانسته اید با ایشان ارتباط سالم و موثر بگیرید ؟
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
به اجبار ازدواج کردین یا به خواست خودتون؟
در مورد طلاق با خانمتون صحبت کردین؟ اگه آره چند وقته و چه عکس العملی داشتن؟
سطح تحصیلات خودتون و خانمتون رو هم بگین.
پس تنها مشکل اینه که ایشون جذابیت ظاهری برای شما ندارن؟ تا به حال چه کارایی برای بهتر شدن و رفع این مشکل انجام دادین؟
طلاق گرفتن هیـــــچ کاری نداره... یک روز تا نهایتاً یک هفته طول بکشه!!! پس براش عجله نکنید...
اول همه ی راه هایی که باعث می شه جذب خانمتون بشین رو بدون در نظر گرفتن گزینه ای به نام طلاق امتحان کنین ...
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
آیا قبل از عقد مخالف ازدواج با ایشون بودید؟
کسی دیگری رو زیر نظر داشتی؟
معمولا وقتی یه آقا به کیس مورد نظرش نمی رسه حتی اگه بعدا طبق نظر خودش ازدواج کنه فکر می کنه اون یکی بهتر بوده.زیباتر بوده.با کمالات تر بوده.ولی زیاد مطمئن نباشید.
شما اطلاعات کامل بدین که فکر می کنید چه دلایلی داره این سردی؟.
هر چیزی می تونه شایدم از زندگی مشترک و تعهد و .....می ترسید؟؟.
قدر داشته هاتو بدون.و سعی کن محبت کنی.مطمئنا ایشون کمالاتی داشتن که انتخابش کردی.اونا رو با خودت یادآوری کن.
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
فکر نمی کردم از طریق مشاوره مجازی کسی پاسخگو باشد و بتونم جواب بگیرم از توجه شما ممنونم
ممنون از خوشامد گویی شما
من 27 سال دارم همسرم 25،خیر خودم انتخاب نکردم از طرف یکی از اقوام به ما معرفی شدن و وقتی مورد پسند خانواده قرار گرفتن من ایشون رو ملاقات کردم در همون ارتباط اولیه هم مایل به ادامه رابطه نبودم ولی شرایطی پیش اوردن که کار را به اینجا رسوندن حالا هم هیچ کس مسئولیت زندگی پا در هوای من را به عهده نمی گیرد و همه می گن خودت خواستی نمی اومدی .
همسرم خواهر زن ، زن دایی من هست
معیارهای انتخاب همسر اول جدابیت ظاهری بعد خانواده اعتقادات ادب تحصیلات امروزی بودن به اصطلاح روشن فکر بودن مهم بود که به نظرم ایشون امروزی نیستن ضمن اینکه از نظر ظاهری هم در حدی که من بخوام جاذبه نداره
در مورد طلاق باهاش صحبت نکردم چون طلاق ما رو زندگی دایی و زن دایی پدربزرگ و مادر بزرگم و مادر زن و پدر زن داییم و مادر و پدرم و کل خاندان تاثیر می زاره ابروی مادرم خدایی نکرده میر ود ولی روزهای قبل عقد نگران این ابرو نبودن و هی می گفتن درست میشه درست میشه .دختر عقد می کنه عوض میشه
بله قبل از عقد مخالف این ازدواج بودم هر خواستگاری که به عقد نمی انجامد من فقط می خواستم شروع به جستجو کنم برای ازدواج ،نه اینکه اولین جایی که رفتم سریع عقد کنم .بله قبلا شخص دیگری رو دوست داشتم که ازدواج کرد از همکلاسی هایم بود که رابطه دوستی با هم داشتیم به مدت 5 سال.5 سال تمام اون دختر به پای من نشست ولی خانواده من پا پیش نذاشتن به بهانه اینکه دختری که دوست میشه زن زندگی نیست و بعد از ازدواج دوستم و دیدن ناراحتی و عذاب من شروع کردن حرف ازدواج را زدن و اینم اولین خواستگاری ما بود.
اشتباه تایپ کردم همسرم خواهرٍ زن دایی من هست یعنی خواهر زن داییم .
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
من مطمئنم مطمئنم شما خودت هم خواستی که این ازدواج صورت گرفته.هر چقدر هم دیگران اصرار کرده باشن یه رد 27 ساله مطوئنا می تونه حرفش به کرسی بنشونه.پس لطفا با خودت رو راست باش.مگه می شه همون لحظه یه آقا از یه دختر خوشش نیاد بعد بره سر سفره عقد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما باید به طور کل فکر اون دختر رو از ذهنت پاک کنی.اینو بهت قول می دم تا فراموشش نکنی زیباترین و با کمالات ترین دختر هم نمی تونه تو رو راضی کنه.
اینم بدون نه خوشبختی شما تاثیر چندانی روی زندگی اطرافیان داره نه طاق و بدبختی.شما به خاطر خودت به طلاق فکر نکن چون مشکل تو این دختر نیست......
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
من خواستم باهاش آشنا شم بدم ازش نمی اومد دختر خوبیه .من نمی خواستم انقدر زود عقد کنم رایحه عشق باور کنید من خودمو سپردم دست سرنوشت دیگه برام مهم نبود وقتی کسی که من میخوام نشده دیگه برام مهم نبود کی زنم میشه
ولی باز هم با خانوادم موافق نبودم حتی به خود خانمم گفتم من آمادگی عقد کردن رو ندارم گفتم باید بهم فرصت بدی ولی اون حرفای من رو جدی نمی گرفت می گفت همه همین احساس رو قبل از عقد دارن .
مشکل من چی هست اگه این دختر نیست؟
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
چرا خودتو سپردی دست سرنوشت؟مگه افسردگی داشتی؟از چی نا امید بودی؟
مگه نه اینکه همه فکرتو اون دختری پر کرده بود که بهش نرسیدی.خواهش می کنم طفره نرو.مشکل این دختر نیست.اگه به سرنوشتو قسمت معتقدی پس به این فکر کن که اون دختر قسمت تو نبود.در ثانی فکر نکن اگه به اون می رسیدی خوشبخت ترین مرد بودی.هیچ چیز قطعی در مسئله ازدواج وجود ندارد.این زوجین هستن که خوشبختی رو به وجود می یارن.پس تو خانومتو بپذیر.بپذیر که اون با هزار امید بهت دلبسته.پرونده اون دخترو تو ذهنت ببند و خواهش می کنم تا مشکلت حل نشده با این خانوم هم به امید بهبود وضعیت زیر یه سقف نرو.
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
وقتی کسی که می خواستی نشد قهر کردی و الان هم داری ادامه ی قهر را با بهانه گیری جلو می بری .......و در وادی لجاجت و قهر هستی . ....
باید سعی کنی از این فضا بیرون بیایی و با نگاهی مسئولانه و بالغانه به شرایط امروزت نگاه کنی . و این نگاه و احساسی را که پشت سرت جا گذاشتی را به وادی فراموشی بسپاری . و تا زمانی که با این احساسات منفی و قهر گونه و لج دست و پنجه نرم می کنی از زندگی ات زضایت نخواهی یافت .
لازم است روی بزرگ شدنت و ترک این عادات نهادینه و درونی کار کنی و حتی حتی حتی رفتار توام با شهامت را یاد بگیری و بتوانی خواست های خودت رابا صدای بلند در جای مناسب اعلام کنی و از چیزی نترسی و حتی آنقدر روی خودت شناخت داشته باشی که بدانی چه چیز را می خواهی و چه چیز را نمی خواهی تا بتوانی روی خواست خودت به شکل درست و اساسی پیگیری و پشتکار مناسب را داشته باشی
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
فکر می کنم اگه مشکل مالی ندارین اگه ممکن باشه بد نباشه یه مشاوره ازدواج خوب پیدا کنین و حداقل خودتون تنهایی برین ببینین می تونین راهی پیدا کنین که همسرتونو دوست داشته باشین یا نه. معمولا پیدا می شه راه.
اما به نظرم مشکل شما این بوده که دوستتون هنوز توی فکر و دلتون هست. یعنی رابطه اتون تموم نشده بوده توی ذهنتون و رفتین خواستگاری. بعدش یه حالت بی تفاوتی داشتین که ممکنه به دلیل یه مقدار افسردگی بوده باشه و گذاشتین ماجرا تا اینجا پیش بره. حالا هم موندین توش.
یه تاپیک تا حدی مشابه بود البته از شما وضعیت شدید تری داشت اما پیدا می کنم براتون می ذارم شاید به دردتون بخوره.
http://www.hamdardi.net/thread-22669.html
میشه همسرتونو دوست داشته باشین اما باید اول از همه خودتون اینو بخواین. اول اون قضیه ی دوستی 5 ساله رو توی ذهنتون تموم شده اعلام کنین و اون دوست داشتنو دیگه ول کنین. بعدم سعی کنین برای دوست داشتن همسرتون تلاش کنین. امیدوارم موفق بشین. راستی اگه هنوز زیر یه سقف نرفتین لطفا قبلش سعیتونو برای دوست داشتن همسرتون بکنین بعدا نرین تو زندگی مشترک و بگین بازم قسمت اینطوری بود. همین الان این فرصتو به خودتون بدین که برای دوست داشتن ایشون تلاش کنین.
اینا نظرات من بود و من خیلی پیش میاد که اشتباه کنم. اگه بتونین مشاور خوب پیدا کنین خوبه. کارشناسان تالار هم که دارن لطف می کنن و راهنماییتون می کنن.
موفق باشید.
--
اون نخواست زنشو دوست داشته باشه. اما راهکارایی که توی اون تاپیکه رو مطالعه کنین شاید براتون مفید باشه.
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
[size=medium][color=#0000CD]چرا خودتو سپردی دست سرنوشت؟مگه افسردگی داشتی؟از چی نا امید بودی؟
مگه نه اینکه همه فکرتو اون دختری پر کرده بود که بهش نرسیدی.
رایحه عشق شما انام کاربری آرامش بخشی دارید.از زمانیکه من اون دختر رو می خواستم بیشتر از دو سال می گذره من در دوران فوق دیپلم با اون آشنا شدم در سال 82 این دوستی تا سال 87 ادامه داشت .بعد خواستار رسمی شدن روابط شد و من هم هر کاری کردم نتوانستم خانوادم رو راضی به این کار کنم .از سال 87 دوستی ما از طرف ایشون تموم شد و من هر چه قدر تلاش کردم برای ادامه رابطه نپذیرفت .بعد از اون سال 89 بهم خبر رسید که ازدواج کرده.
من هم دیگه بهش فکر نکردم بیشتر از دو ساله که بهش فکر نمی کنم.اما دچار افسردگی و بی انگیزگی شدم .به قسمت اعتقاد دارم ولی از تو حرکت از خدا برکت .نه اینکه دست رو دست بزاری و بگی قسمت نبود.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
وقتی کسی که می خواستی نشد قهر کردی و الان هم داری ادامه ی قهر را با بهانه گیری جلو می بری .......و در وادی لجاجت و قهر هستی . ....
شاید همین باشه من خیلی وقته که حتی با خودم هم قهرم چه برسه با مادرم و پدرم و خدا
باید سعی کنی از این فضا بیرون بیایی و با نگاهی مسئولانه و بالغانه به شرایط امروزت نگاه کنی . و این نگاه و احساسی را که پشت سرت جا گذاشتی را به وادی فراموشی بسپاری . و تا زمانی که با این احساسات منفی و قهر گونه و لج دست و پنجه نرم می کنی از زندگی ات زضایت نخواهی یافت .
سعی میکنم ولی اگر یک انتخاب درست داشتم این امکان پذیر بود الان که هیچ رغبتی به همسرم ندارم چطور می تونم مسئولانه و بالغانه به شرایط امروزم نگاه کنم.شرایط امروزم دستخوش ندانم کاری دیروز خانوادم هست.من مسئولیتی ندارم .
لازم است روی بزرگ شدنت و ترک این عادات نهادینه و درونی کار کنی و حتی حتی حتی رفتار توام با شهامت را یاد بگیری و بتوانی خواست های خودت رابا صدای بلند در جای مناسب اعلام کنی و از چیزی نترسی و حتی آنقدر روی خودت شناخت داشته باشی که بدانی چه چیز را می خواهی و چه چیز را نمی خواهی تا بتوانی روی خواست خودت به شکل درست و اساسی پیگیری و پشتکار مناسب را داشته باشی
آنی عزیز در حال حاضر انچه که نمی خواهم ادامه دادن به این رابطه است ولی شهامت گفتنش را ندارم .و اصلا نمیدانم بعد از گفتنش دیگران چه برخوردی با من دارن.بین من و همسرم تقریبا همه چیز تمام شده است ،هیچ کدوم انتظار توجه و محبت از یکدیگر نداریم باهم جنگ نداریم ،دعوا نداریم مثل دو عابر پیاده غریبه که دست بر قضا هم سیر هستن باهم رفتار میکنیم .من حتی یک بار هم نخواستم به میل خودم اون را در آغوش بگیرم .قبل ازدواج می گفتم مهم نیست با چه کسی ازدواج خواهم کرد،فقط کسی باشد که مورد تایید خانوادم باشد بس است و من فقط کسی را میخواستم که خداقل نیازهای اولیه ام با او برطرف شود که الان می بینم تو بر طرف کردن نیاز اولیه ام موندم چه برسه به خود شکوفایی و عزت نفس و عشق.
ممنونم از نظراتتون به فکر مشاور حضوری هستم موضوع مشابهی که ارسال کردید رومطالعه میکنم ممنونم اما من اون دوستی دو ساله پیش برام تموم شده بود.
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم
پس چرا بی انگیزه شدی؟؟
اگه فراموشش کردی چرا باز به این می اندیشی که خانوادت کوتاهی کردن؟؟
امیدوارم زندگی شما رو هم رایحه خوش عشق بگیره.اونم همت شما رو می خواد.اینقدر موج منفی به خودت نده.
شما باید تمام تلاشت رو برای حفظ این زندگی بکنی.اونو هدیه ای بدون از طرف خدا.کمی ازین فاز دپرس خارج شو.
تو ابتدا باید رو خودت کار کنی.همون طور که آنی گفت.
من کمی نظرم درست یا غلط با شما فرق می کنه.اینکه راجع به قسمت.درست می گی از ما حرکت از خدا برکت.
ولی این احتمالو هم بده ممکنه یه بنده راهشو اشتباه انتخاب کرده باشه و صلاحش تو اون راه نباشه خدا هم چون صلاح بندشو می خواد یه کار می کنه بنده نتونه حرکت کنه.می دونم این خلاف مختار بودن انسانه ولی من از نظر معنوی می گم.شاید خدا این شانسو داه.و ممکن بود اگه شما پافشاری بیشتر می کردی ازدواجت هم باهاش سر می گرفت چون اختیار بنده دست خودشه ولی .........
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم به خاطر نداشتن علاقه
رایحه عشق من این چند روز درباره همه چیز فکر کردم من خانمم بدون در نظر گرفتن مغلوب شدن در عشق قبلیم بازهم نمیتونم دوست داشته باشم.مثل یک مرد برام می مونه میتونم دوست داشته باشم ولی مثل یک رفیق نه مثل یک زن
چرخی تو این تالار زدم حال عجیبی پیدا کردم
اولین باری بود که حس کردم در یک کلام خوشبختم
خانوده خوبی دارم
تنها نیستم
خیانت نکردم و مورد خیانت هم واقع نشدم
پدر بزرگم هواس پرتی نداره
هرگز به حدی از عصبانیت نرسیدم که به خاطر ارام شدنم مجبور به خود زنی شوم
معلول نیستم
کار دارم
پدر و مادرم را دوست دارم
به همسرم شک ندارم
کسی هست که اگر لب تر کنم بگم دوستش دارم برام میمیره
27 تا مشکل ندارم !تنها دو مشکل دارم.1.عدم احساس علاقه لازم به همسر 2.احساس غمگینی
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم به خاطر نداشتن علاقه
اگر داغی گردش در سایت برات فروکش کرد و خواستی ادامه ندی، بیا با هم صحبت کنیم ببینیم چکار میتونیم بکنیم با این زندگی که از من و تو تا حدود زیادی مشترک شده. نمیدونم وضعیت شما چطوریه ولی من دو مشکل اصلی دارم:
- احساس شکست کامل در زندگی دارم که حتی با طلاق هم این حس از بین نخواهد رفت
- مهریه سنگین خانمم
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم به خاطر نداشتن علاقه
من نمیدونم شما از نظر اعتقادات مذهبی در چه حدی هستید اما یک جواب قرآنی براتون میذارم.
خداوند در قرآن میفرماید:
گاهی زن و شوهر از هم دغدغه دارند. این چه موردی بود که ما ازدواج کردیم؟ چرا زن این شدیم؟ و مرد هم می گوید چرا این را گرفتم؟ قرآن هم می گوید: «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ...... النساء/19» اگر از همسرتان کراهت دارید « فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا...... النساء/19» شاید کراهت داشته باشید اما « وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا النساء...../19» در همین کراهت خیر کثیر است. این وعده را داده است که زود طلاق ندهید. اگر هم ازدواج کردید و بعد دیدید که آن کسی که شما می خواستید نبوده است. آرزویت چیز دیگری بود و فکر می کردی که این همان است ولی بعد فهمیدی که این همان نیست، قرآن می گوید نگو این طبق میل من نیست پس جدا بشویم. آیه قرآن است: «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ النساء/19» اگر کراهت دارید. ان یعنی اگر کرهتموا یعنی کراهت دارید. اگر از همسرت بدت می آید و کراهت داری طلاق نده. «فَعَسَى» عسی یعنی امید است. « أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا النساء/19» چه بسا شما از چیزی کراهت دارید ولی « وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا النساء/19» وَيَجْعَلَ اللَّهُ یعنی خدا قرار می دهد« فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا النساء/19» این آیه را زن و شوهرها خوب است که حداقل ترجمه اش را حفظ کنند. بعد هم تو فکر می کنی که ای کاش با فلانی ازدواج کرده بودی. از کجا معلوم که ازدواج با فلانی موفق باشد؟ قرآن به اینها وعده داده است که دائم در دلشان می گویند که ای کاش این را گرفته بودیم یا ای کاش او را گرفته بودیم. ای کاش این را نگرفته بودیم. این کاشها را کنار بگذارید و به زندگیتان بچسبید و زندگی کنید. و خداوند قول داده است که اگر شما این کراهت را نادیده بگیرید. خداوند به شما خیر کثیر می دهد و جبران می کند در سوره نساء آیه 19 آمده است.
پسر خوب حالا که ازدواج کردی و با یک انسان عهد ی عمر زندگی بستی. انقدر راحت به طلاق فکر نکن. بشین فکر کن چطوری،با چه روشی،با چه ترفند و کلکی، چه حقه ای، حتی چه دروغی، میتونی عشق و علاقه را به زندگیت برگردونی.
عشق یهو بوجود نمیاد باید کم کم ایجاد و گسترش پیدا کنه.الان رو این کار کنید.جدایی و لطماتش خیلی برای هردوتون سخت خواهد بود.:310:
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم به خاطر نداشتن علاقه
چقدر خوبه که تو این دنیای بی رحم تو این دنیا که هر کی فکر منافع خودشه
یه عده هستن که بی مزد و منت آدمها رو راهنمایی میکنن به سوی خیر به سوی نیکی به سوی گذشت،
به فکر از هم پاشیده شدن زندگی ها نیستن
به فکر ساختنن
التیام دادن...
آقای unes تا حالا به این قضیه فکر کردی ؟
چطور میتونی با وجدان خودت کنار بیای ؟
اون دختر هم حق داشته زندگی خوبی داشته باشه شوهرش دوستش داشته باشه و خیلی چیزای دیگه...
یه کم رحم داشته باش
میبینی اگر گذشت کنی اگر کوتاه بیای اگر گذشته تو فراموش کنی زندگی چقدر زیبا میشه
تلاش کن موفق می شی
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم به خاطر نداشتن علاقه
آقای یونس سلام..
سوال دارم..
تظاهر هم میکردی بهش که دوسش داری؟
احساست بهش از روز اول بیشتر شده ؟
توی این مدت روز ها یا ساعت هایی بوده که از کنار اون بودن لذت ببری قلبا؟؟
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم به خاطر نداشتن علاقه
سلام تظاهر نمیکردم دوستش دارم
احساسم از روز اول بیشتر نشده است
در این مدت روزها و ساعت هایی بوده که از کناراو بودن لذت ببرم.
RE: عدم احساس رضایت از ازدواجم به خاطر نداشتن علاقه
ببخشید من تازه اومدم ولی میخوام بدونم تظاهر نمیکردی ینی بهش نمیگفتی دوستت دارم؟؟
اگه نمیگفتی که درست ولی اگر میگفتی که اسمش تظاهر بوده دیگه..
اگه باهاش میرفتی بیرون و.. ینی تظاهر میکردی که دوسش داری