-
روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
از وقتی یادم میاد مامانم همیشه بهترینارو میپوشید بهترین آرایش پیرایش رو میکرد بهترین غذا، خونه مرتب، همیشه داشت کار میکرد از صبح تا شب تو آشپزخونه و....
آخه میگفت مامانش که میشه مامان بزرگ من میگفته دخترم اول شوهرت دوم شوهرت آخر شوهرت مبادا رو حرفش حرف بزنی مبادا ازش چیز زیادی بخوای واسش آب بیار ثواب مکه داره واسش نون بیار ثواب فلان داره
باباش میگفته بدون اجازه شوهرت بیرون نری فرشته ها لعنتت میکنن اگه به شوهرت بد نگاه کنی اقت میکنم هرچی میاره تو خونه تشکر کن ازش چیز زیادی نخواه
خانم سخنران دوره قرآن مامانش میگفته زن باید مطیع شوهر باشه زن باید شوهرشو تمکین کنه زن باید......
مامانم همه این کارارو کرد همه سختیارو کشید اما بابا زیاد تحویلش نگرفت سالهاست مثل یه دستمال کاغذی مچاله شده افتاده گوشه ی این زندگی
وای مامانم
حالا این زن این مامان با همه خستگیش از زندگی باز به من میگه دخترم مواظب شوهرت باش غذا خوب بزار جلوش لباساشو بشور اومد خونه برو بدرقش زیاده خواه نباش بدون اجازش بیرون نرو خوب بپوش آخه دخترای خوشگل تو خیابون زیادن مواظب زندگیت باش و چشمتو به روی بدیای شوهرت ببند و....................
کدومتون حرفمو میفهمین؟؟؟کدومتون تجربه مامانبزرگمو بعد مامانمو و حالا منو دارین؟؟
ببینم تاحالا دیدید پدری پسرشو به گذشت و فداکاری توصیه کنه؟
کدوم پدرو مادریو دیدید به پسرشون بگن پسرم درسته از صبح میری از خونه بیرون اما وقتی اومدی خونه خستگیاتو بزار بیرون و با لبخند وارد خونه شو؟
کدوم پسری از مادرش یاد گرفته که به خانومش حتی اگه بوی سیر و پیاز میده وقتی رسید خونه بگه خانومم ول کن اون اشپزخونه رو بیا بشین کنارم دلم واست تنگ شده؟
کدوم مردی واسه یه بارم شده یه لیوان چای میریزه واسه خانومش!!!!!
نمیگم نیست هست مخصوصا پسرهای جون این روزا اما واقعا چشم گیره ؟!!!!!
من 2هفته و 2روزه با همسرم همخونه شدم
خودم صبح تا ساعت 2 سرکارم خسته مونده میرسم خونه میرم تو اشپزخونه همسرم ساعت کاریش تا 5 بعدازظهره اما معمولا تا 7 شرکت میمونه
همیشه غذامون به راهه بهترین سفره رو میچینم کلی سلیقه به خرج میدم هرروز خونه رو یه جور میچینم تا حدی که میگه برو دوره های چیدمانو دکوراسیون تو استعدادشو داری!!!به خودم میرسم اما...
وقتی میرسه خونه با صدای ایفون کلی ذوق میکنم اما همونجا میگم فائزه زیاد خودتو خوشحال نکن قراره بیاد بزنه تو ذوقت!!!!!!!!!!
وقتی میاد با خنده وارد میشه از بوی غذا تعریف میکنه و یه بوس کوچولو هر روز یه نوع نوشیدنی واسش میارم و بعد میره میچسبه به شوفاژ و تلوزیون و کارای شرکت اصلا توجهی به من نداره از هیچی تعریف نمیکنه منم خدا نکنه بهم بر بخوره شب هردومون زهرمیشه دست خودم نیست توقع دارم بعد اینهمه زحمت و خستگی دورم باشه باهام سر به سر بزاره بخندیم حرف بزنیم اما....شام میخوریم و واسه خواب حسابی اشتیاق نشون میده:300:
ما کلی برنامه واسه زندگیمون داشتیم تمرین زبان ادامه تحصیل کوه گردش مهمونی اما....
من اصلا اهل کار خونه نبودم فقط درس کار اما حالا حس میکنم عمرم قراره به کار خونه بگذره تحمل کثیفی و بی برنامگیو ندارم اما اون ....
دلم میخواد صدای خنده هامون مثل دوران عقد به 4تا کوچه اونورتر برسه اما این روزا داریم به بحران جدیدی نزدیک میشیم
چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟:302::302::302::316::316::316::316:
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
مردا همه همينجورين عزيزم
درست ميشه
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
هاجس عزیزم ناراحتیتو درک میکنم اما گلم نمیشه گفت همینن و گذشت بالاخره باید زندگی کرد باید مهارتهای ارتباطیو یاد گرفت و پیش رفت با چه کنم چه کنم که نمیشه زندگی کرد
چرا هیچ کس کمکی نمیکنه!!!!!!
باور کنید از اینکه برم خونه و دوباره کار میترسم:(((((((((((((((
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
دوست عزیزصبر کنید
دوستان پست شمارو میخوانند و در خود تحلیل میکنند و پاسخ میدهند .
مشکلات خانوادگی چیزی نیست که همینطوری بیایند پاسخ دهند .
هر پاسخی به شما رو سر نوشت زندگیتون تاثیر گذار هست .
پس صبر کنید تا مدیران و مشاوران تالار به راهنمایی شما بپردازند.
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
کاش میشد همسرتون هم این متن رو میخوند...
راهی که به نظرم میرسه اینه که یه روز که سرحال هست،بگید که : بعد از این چند هفته ای که همخونه هستیم بیا هر کدوم انتظاراتی که از همدیگه داریم رو صمیمانه روی کاغذ یا مثلا با یه ایمیل برای هم بفرستیم!
اینجوری بحث و جدل لفظی پیش نمیاد.بعضی مطالبی که روتون نمیشه یا غرورتون نمیذاره مطرح کنید رو هم راحت تر به اطلاع هم میرسونید.
اما اکیدا از منت گذاشتن به خاطر کارهایی که واسش انجام میدید بپرهیزید!!حتی مراقب باشید لحنتون هم رنگ و بوی منت نگیره، چون همه چیز به هم میریزه!!
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
سلام fm.mohajer عزیز
مجددا ازدواجت رو بهت تبریک میگم عروس خانوم:72:
دوست عزیز صحبتات و انتظاراتت رو درک میکنم و ما بین حرفات مشخصه همسرت فردی کارآمد و اهل زندگی هست
با چنین افرادی اگه یه مذاکره اصولی و منطقی صورت بگیره میتونه اثرگذار باشه.....
بعدم اگه یه کم حد انتظاراتمون را پایین بیاریم بیشتر میتونیم از زندگی لذت ببریم..
وقتی سرگرم شوفاژو تلوزیون....اینا هست شما هم به کار مورد علاقت برس تا هر دو تا راضی و با روحیه باشید...
فائزه جان به کارهای خانه هم اگه با عشق و علاقه نگاه کنی سختی یا تکراری بودنش کمرنگ میشه....
برات موفقیت و خوشبختی آرزومندم :72:
نقل قول های زیر هم امیدوارم بدردت بخوره:82:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
12/7/1388
ایجاد علاقه در همسران چگونه است؟
پیشرفت علاقه بین همسران به توانایی های آنها در ارتباط سازنده بستگی دارد.
در واقع آن علاقه ای که یکباره و بدون جهت و بصورت زودگذر ایجاد می شود از اوج فشار جنسی بوده و پایایی و ثبات کمی دارد. اما توسعه علاقه زناشویی در سایه به کارگیری منش و روشهایی هست که زندگی را جذاب می کند .
علاقه به همسر توقع زیادی نیست. اما نمی توانیم منفعل بمانیم تا این علاقه از آسمان بر قلب ما نازل شود. بلکه با ارتباط موثر و مبتنی بر مهارت و ارتقاء معیارهای متناسب زندگی می توانیم کم کم آنرا گسترش دهیم.
معمولا توقعات و انتظارات نانوشته که نسبت به همسر آینده امان در ذهن می پرورانیم ، زمینه ای را به وجود می آورد که پس از ازدواج احساس سرخوردگی بکنیم.
واقعیات زندگی مبتنی بر تعامل سازنده بین همسران هست که با خود علاقه را نیز به ارمغان می آورد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
23/7/1388
تفاهم در ازدواج و زندگی چیست؟
مهارت ارتباطی/ مهارت زندگی ، یعنی چی؟
تفاوت در جنسيت، تفاوت در ژنتيك، تفاوت در تربيت خانوادگي، تفاوت در محيط اجتماعي موثر، تفاوت در اعتقادات و مسائل اخلاقي، تفاوت در سبك فكر و نگرش و .... همه و همه كم و بيش هنگام ازدواج دامنگير زوجين هست.
بسياري از زوجين فكر مي كنند كه در بعضي زندگي ها زن و شوهر تفاهم دارند و در بعضي ندارند. اما بايد به اين مسئله توجه كرد كه
تفاهم تا اندازه زيادي يك مسئله اكتسابي هست،
به اين مفهوم كه زن و شوهر ها با كسب آگاهي، و به دست آوردن مهارت و تمرين هاي مستمر و با كمك گرفتن از تجارب قبلي و مشورت گرفتن از مشاوران مي توانند روز به روز تفاهم را در زندگي افزايش دهند.
متاسفانه خيلي از زن و شوهران تصور مي كنند عشق و علاقه خود بخود بايد در زندگي وجود داشته باشد و ادامه يابد و حتي بيشتر شود.
در حاليكه تفاهم و عشق يك بذري هست كه به هنگام عقد در دل زندگي مشترك فرو مي افتد و اين بذر نياز به باغباني زوجين دارند. نياز به آگاهي دارد. بايد به موقع آبياري شود. بايد با مهارت آفت زدايي شود، كود داده شود ، نور و هوا و دماي مناسب داشته باشد.
اينكه شما در بسياري از مسائل زندگي با هم اختلاف نظر داريد به خودي خود جاي تعجب ندارد. اما اينكه چگونه بايد اين تفاوت نظرها هماهنگ شود نياز به مهارت و آگاهي دارد.
در يك گروه سمفوني يا موزيك ، ممكن است انواع سازها و ادوات موسيقي با صداهاي مختلف وجود داشته باشد كه هر كدام صداي خود را دارد. اما هنگامي كه همه آنها طبق قاعده هاي موسيقي از نت ها و ريتم هاي خاص و هماهنگ پيروي مي كنند در كل نتيجه خوشايند و گوش نواز خواهد بود.
:305: مهم نيست كه در زندگي حرف شما و همسرتان در بعضي جهات متفاوت هست. مهم اينست كه بازخورد شما به اين تفاوت ها و اختلاف نظر ها چگونه است.
ما به اينها مهارت زندگي مي گوييم، مهارت ارتباطي مي گوييم. و آگاهي هايي كه براي هر زوج نياز است.
به هر حال مشکلات می بایست از همان ابتدا ریشه یابی و حل گردند ، وقتي مشكلاتي طي چندین سال مزمن شود شاخه هاي مهمي دارد و زير شاخه هاي خاصي دارد. كه بايد موردي در رابطه با هركدام به بررسي پرداخته شود. اما مهم تر از این مساله اینجاست که با نااميدي و ياس منفعل شويم و دست از تلاش صحيح برداريم چرا که منفعل بودن ، كمكي به ما نخواهد کرد. همچنين تلاشهاي غير تخصصي و بدون نظر مشاور هم نتيجه دلخواه ندارد.
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
سلام عروس خانمی مبارک باشه ازدواجت امیدوارم خوشبخت بشی :46:
فائزه بودی آره؟
فائزه جون چند سالته؟همسرت چند سالشه؟
تو خودت تلاشی میکنی در جهت سربه سر گذاشتن و خندیدن بیشتر باهاش؟
عزیزم راستش من همسرم از نظر توجه کردن خیلی خوبه...و منم انقدری که تو به خودت زحمت میدی زحمت نمی دم به خودم
ولی اونم درسته که توجه میکنه وخیلی باهم می خندیم وبازی می کنیم ولی خوب منم خیلی نفش دارم تو این موضوع. ولی منم همش در حال سرویس دادنم
چایی ریختن
انار دون کردن
میوه آوردن
حتی ی لیوان ابم پا نمیشه برداره همش به حالت ولو رو مبله
بعدم میگه زن وظیفش همینه دیگه اگر نمیتونی به کار خونه برسی سرکار نرو.
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
کاش میشد همسرتون هم این متن رو میخوند...
ممنون راستش میخواستم همینو واسش ایمیل کنم نظرتون چیه؟؟؟
[/color]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ویدا@
سلام
وقتی سرگرم شوفاژو تلوزیون....اینا هست شما هم به کار مورد علاقت برس تا هر دو تا راضی و با روحیه باشید...
اخه ما چقدر با همیم که اونم هر کی به کار خودش
نقل قول های زیر هم امیدوارم بدردت بخوره:82:
ممنون خیلی خوب بود کاش بتونم عملی کنم
[/quote]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین آریایی
فائزه بودی آره؟ اره عزیزم
فائزه جون چند سالته؟همسرت چند سالشه؟من24 محسن25
تو خودت تلاشی میکنی در جهت سربه سر گذاشتن و خندیدن بیشتر باهاش؟
اره اما نه زیاد وقتی اون حواسش به من نیست انگار یهو تخلی میشم انرژیم صفر میشه
عزیزم راستش من همسرم از نظر توجه کردن خیلی خوبه...و منم انقدری که تو به خودت زحمت میدی زحمت نمی دم به خودم
ولی اونم درسته که توجه میکنه وخیلی باهم می خندیم وبازی می کنیم ولی خوب منم خیلی نفش دارم تو این موضوع. ولی منم همش در حال سرویس دادنم
چایی ریختن
انار دون کردن
میوه آوردن
حتی ی لیوان ابم پا نمیشه برداره همش به حالت ولو رو مبله
بعدم میگه زن وظیفش همینه دیگه اگر نمیتونی به کار خونه برسی سرکار نرو.
محسن فکر میکنه من از کمک نکردنش دلخورم هی میگه کاری هست من بکنم این سوالش دیوونم میکنه اخه پسر خوب من کمک تورو نمیخوام من توجه تو رو میخوام دلم شوخی و شادی میخواد اینکه اگه لباس جدید پوشیدم ببینی و بهم بگی اگه خونه تمیزه بگی خسته نباشی چه خوب شده اینکه اگر کارای شخصیتو خودت انجام بدی
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
مهاجر عزیز
اکثر مردا اینجورین! وقتی از تب و تاب نامزد بازی و عشق بازی و اینجور چیزا در میان و زن مورد علاقه شون رو بدست میارن. دیگه عمیق تر فکر میکنن و بیشتر میرن توی این فاز که چه جوری میتونن زندگی خوبی رو برای همسرشون ترتیب بدن و تمرکزشون روی کار بیشتر میشه و جدی تر میشن! برعکس ما زنها دوست داریم کارای قبلی نه تنها تکرار بشه بلکه غلیظ تر هم بشه!!
به هر حال به نظرم بهتره انتظاراتت رو تا جایی که به نظرت معقول هست باهاش در میون بذاری و به نظرم ایمیل هم براش نفرست. چون بیشترش گله هست و به اینصورت درست نیست چون اون هم در مقابلت جبهه میگیره و میگه تو هم اینکارایی که من دوست دارم رو انجام نمیدی و کلا اینجور بحث ها روش مناسبی برای مطرح کردن توقعات نیست.
من توصیه میکنم از همون اول زندگی خواسته هاتون رو و حرفاتون رو به صورت دوستانه باهم درمیون بگذارید و با هم زیاد حرف بزنید. طوری رفتار کنید که انگار دو دوست صمیمی هستید و از حرف زدن با همدیگر لذت ببرید!
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
سلام دوست عزیز.ازدواجت مبارک.ایشاا... خوشبخت باشی.
این مسائلی که میگی اول همه زندگیا هست.اصلا اگه نگاه کنی دو تا دختر هم که هم خونه یا هم خوابگاهی میشن با اینکه هردو دخترن و کار میکنن اولش تا قلق هم دستشون بیاد یه کنتاکتهایی بینشون پیش میاد.
ما هم که خدا رو شکر تو خونه بابا همش در حال سرویس گرفتن هستیم و تا بیایم به مدیریت خونه عادت کنیم یه کم طول میکشه.
درسته تو گوش مادرامون خوندن که زن باید مدام سرویس بده و ال کنه و بل کنه اما واقعیت اینه که مردا هم مثه ما ادمن فقط به یه نفر واسه سرویس دادن نیاز ندارن.مردا گاهی احتیاج دارن همسرشون باشون حتی سر یه موضوع علمی حرف بزنه..از خودش اطلاعات بروز بده.
هیچ وقت گفته نشده زن وظیفش انجام دادن کار خونه است.اما گفتن زن مدیر خونه است.تو باید اوضاعو مدیریت کنی.
باید ببینی واسه زندگیتون چی لازمه؟همونو انجام بدی.
اگه تغییر دکوراسیون میدی تا هر دفعه شوهرت تعریف کنه..اینکارو نکن..اما اگه خودت هم از کارایی که انجام میدی لذت میبری انجام بده.
و یادت باشه مردا کلامی نیستن..احساسشونو با زبون بروز نمیدن.نمیدونه همسرش نیاز داره بشنوه.اینا تفاوتهای ذاتی زن و مرده..
که برای حلش باید با روحیات همدیگه اشنا بشید.
لب کلام اینکه به اندازه ای کار کن که توقع جبران برات بوجود نیاد.
همسرتو بشناس.مثلا اگه همسرت غذا خیلی براش مهمه رو همون وقت بذار و بقیه کاراتو سبک کن در عوض به کارای مورد علاقه خودت برس.
یه زن شاداب از یه زنه مدام سرویس ده اما خسته و غرغرو بهتره.
با همسرت حرف بزن.یاد بگیر به شیوه درست باش حرف بزنی و خواسته هات رو بگی.برای شناخت همدیگه این لازمه.اصلا ببین اون چی ازت میخواد؟
همسرت رو تو کارای خونه مشارکت بده..حتی کم..حتی اگه اولش یه کم براش سخت باشه اما انقده خوش میگذره.
از قبلش هم به خودت انرژی منفی نده که شوهرم قدر نمیدونه.به افکار منفی ایست بده
و شما تازه ازدواج کردین..انقد وقت دارین واسه یادگیری زبان و ... صبرکن
موفق باشی
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
زن ها همه شروع کردن انتقاد کردن بدون در نظر گرفتن موضوع !
اگه همین همسرتون کار و درآمد رو نداشت ، همین خود شما و امثال خانم هایی که اومدن انتقاد می گفتن که شوهرمون تنبل هست و خرجش و ... !
یا همین مرد بیاد خاستگاری اولین سوالتون اینه شغل شما چی هست ؟
وقتی ارزش مرد به پول و کارش اول سنجیده می شه ( اکثر اوقات ) ، انتظار دارید مردها کاری غیر از این بکنند ؟
کم کاری می کنه همسر شما و حق با شما هست ، ولی اینجا سایت مشاوره هست ! نه خاله ... بازی ! هر کسی بیاد بگه مردها اینجور هستند و ... !
تنها پست مفید ، فرشته مهربان بود !
الان به همسرتون انتقاد کنید اولین چیزی که می گه ، اینه برای تو دارم کار می کنم!
مهارت محبت و صحبت رو بلد نیست ، شما باید کمکش کنید !
البته نه با غر زدن و ناراحتی و ... ! راه خودش رو داره
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
زیبا عزیز ممنون به توصیتون واسه ایمیل عمل میکنم درست میگی چه دختری شدم غرغرو منی که از نق زدن متنفر بودم حالا ممنون که روشنم کردی
بهار زندگی عزیز واقعا سپاسگذارم
کلی دیدم به خودم و رفتارم باز شد
بارها و بارها پستتونو خوندم دختر متوقعی نیستم شاید من هم مثل نازنین اریایی عزیز به همسرم دلبسته ام و تشنه محبت و صد البته اغوش اون .حقیقاتا دل میخواد ببینم که به وجودم نیاز داره اونم تشنه دیدنمه دلش واسم تنگ شده اونم زبونی
اما اون میگه نمیخوام مزاحم کارت باشم واسه همین نمیام پیشت یا صدات نمیزنم نمیتونم منظور و خواسته اصلیمو بهش بفهمونم
از همه کارهایی که میکنم خودم هم لذت میبرم و محسن هیچ توقعی ازم نداره اگه خونه به هم ریخته باشه یا نباشه حرفی نمیزنه ولی باحرفاتون این نتیجه رو میگیرم که هنوز مردارو نشناختم یا وظیفه اصلیم نسبت به اونو نمیدونم
دقیقا بهم بگین از بدو ورودش باید چکار کنم ؟
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
منم با اصل حرف اقا داوود موافقم.هرچند یه کم عصبانی گفت :)
الان که زندگی مشترکتون شروع شده همسرتون کلی احساس مسئولیت نسبت به شما و زندگیتون داره.با این تورم وحشتناکی هم که هست ذهن مردا خیلی درگیره..مطمئنا وقتایی که همسرت سکوت کرده خیلی وقتاش داره برای بهتر شدن زندگیتون یا ایندش برنامه ریزی میکنه و دنبال راه حل هست.
ما زنها بیشتر دوست داریم الان بهمون خوش بگذره..مردا چون مسئولیت روی دوششونه به اینده دورتر هم فکر میکنن.
وقتی میاد..
خوب خیلی با روی بازباش برخورد کن...حتی اگه خسته ای بذار خودش سمتت بیاد.یادمه تو همین سایت یکی از اقایون گفته بود بعضی وقتا (نه همیشه:305:) دلم میخواد وقتی میام خونه ببینم زنم مثلا داره مجله میخونه یا تلویزیون میبینه،بعد به خودم بگم اِ این کیه که زنمو ازم گرفته و نیومده دم در..بعد عین یه شکارچی برم سراغش زنمو شکار کنم و دوباره صاحبش بشم..
این بازیا هم میتونه به رابطتون تنوع بده.
و بعد تا اونجایی که من میدونم مردا از زنی که به خودش هم توجه میکنه خوششون میاد..کارای جدید انجام بده..سرگرمیای خودتو داشته باش..مردا خوششون نمیاد زنشون 24ساعته فقط به اونا فکر کنه و هیچ کار نکنه.
اینطوری موضوعات جدید برای گفتگو هم پیدا میکنی.
یا مثلا خستگیش که در رفت صداش کن بگو:محسن بیا تو درست کردن شام کمکم کن.دو تا کار بده اون انجام بده..باهم شوخی کنید..یهو میبینی نفهمیدی چطوری شام حاضر شد.
البته اینا کلیه و اصل کار اینه که با همسرت حرف بزنی و خواسته هاش رو اززبون خودش بشنوی..تو هم خواسته هاتو بگی.
و نکته اخر اینکه به تنهایی همسرت احترام بذار..همون غار تنهایی فکر کنم اسمشه.
این معنیش این نیست که تو رو نمیبینه یا بی توجهه.فقط میخواد مسائلی که ذهنشو مشغول کرده رو حل کنه و به ذهنش نظم بده.اینکار اعتماد به نفسشو بالاتر میبره.
موفق باشی
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fm.mohajer
تو خودت تلاشی میکنی در جهت سربه سر گذاشتن و خندیدن بیشتر باهاش؟
اره اما نه زیاد وقتی اون حواسش به من نیست انگار یهو تخلی میشم انرژیم صفر میشه
عزیزم خوب نباید این جوری باشی تو باید به زندگیت مسیر بدی ،ی مدت بعد می بینی شوهرت شد مثل خودت...
ولی اگر نه ناراحت شی و سکوت کنی و شادابیتو خاموش کنی ی مدت که بگذره توهم میشی مثل اون و سرد میشه روابطتون.
محسن فکر میکنه من از کمک نکردنش دلخورم هی میگه کاری هست من بکنم این سوالش دیوونم میکنه اخه پسر خوب من کمک تورو نمیخوام من توجه تو رو میخوام دلم شوخی و شادی میخواد اینکه اگه لباس جدید پوشیدم ببینی و بهم بگی اگه خونه تمیزه بگی خسته نباشی چه خوب شده اینکه اگر کارای شخصیتو خودت انجام بدی
خوب چرا باهاش حرف نمی زنی با مهربونی بهش بگو که از چی ناراحتی.
ببین من مثلا ی اوایل زندگیمون رفتم خونه دیدم که همسرم جلوی تلویزیونه بعد فقط بی تفاوت ی سلام می کنه ...به حالت دراز کش همیشگی....
بعد من رفتم سمتش گفتم یخ کردم ،بعد بازهم هم با حالته بی تفاوت گفت دست کش بپوش عزیزم.. (می دونی چه حسی به آدم دست میده که!!! ).و همه اش حواسش به این بود که تلویزیون رو از دست نده...
منم کنارش خوابیدم تلویزیون نگاه کردم .بعد اون خودش حواسش به من جلب شد و محبت کردو گفت خسته نباشی و این حرفا .گفتم می خوای تلویزیون ببینی بهم بگو ها گفت نه میخوام تو رو ببینم.
به خدا مطمئنم اگر اون روز من ازش ناراحت می شدمو وتند میرفتم تو آشپزخونه کار می کردم اونم اصلا محل نمی ذاشت.
بعضی وقت ها میشه اون حوصله نداشته باشه یا من حوصله نداشته باشم ولی روال کلی زندگیمون اینکه هر دومون خیلی شادیم و خیلی دوستیم یعنی واقعا تو خونه خوش می گذره بهمون.
منم می دونم اگر منم میخواستم بهش بی تفاوتی کنم و در قبال بی محلی گریش ساکت شم زندگی مون سرد می شد
وقتی لباس خوشگل می پوشم اگر بهم نگه لباست قشنگه ناراحت نمی شم
بهش می گم من همه ی قشنگی هام؟؟؟(به حالت سوالی )اینو یکم غمگین با صدای یکمی بچگونه .
بعد میگه آره تو همه ی قشنگی هایی تو همه زیبایی هایی ....:311:
یا می گم خانمت اینهمه خوشگله متوجه هستی ؟ی جوری می گم که انگار دارم حرص می خورم ولی
با لحن خوب میگم یکم بچه گونه و تخس
اونم دیگه خیلی خوب میشه همش میگه نازنین این کارو نکن لهت میکنما :227:
یعنی خودم دارم راهش می ندازم.
ولی خوب همه این خوشی ها زمانی هست که باهم خوبیم،کافیه سر چیزی به مشکل بخوریم انگار که اصلا براش مهم نیست .بی تفاوت هرچی می گم فقط سر شو تکون میده
:302::302:
البته دیگه دارم تحملمو می برم بالا،بالا ،بالاتر
بالاتر از ستاره:310:
[/quote]
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
سلام خانومی
مهاجر عزیز
زندگی مشترک همش خوبی و خوشی و بریز و بپاش و گردش و تفریح و ...نیست !
بهتره بدونی سهم زن در این وسط از مرد خیلی هم بیشتره.
کسی که تصمیم به تاهل میگیره باید سختی های این راه رو هم به جون بخره.
یه زمانی گرسنگی و نداریه...مریضیه...قهره ...دعواست...دلشورست...سوظنه..د هرست و ....
تو وقتی گفتی "بله" همه اینها رو باهم قبول کردی.
شما هم بهتره هرکاری میکنی اعتدال رو رعایت کنی!
همیشه لازم نیست همه چی تاپ باشه.
خب با این پیش زمینه خراب ذهنی هم که داری (فکر میکنی میاد الان میزنه تو ذوقت ) معلومه که هیچ وقت نمیتونی موفق باشی..مگر اینکه ذهنت رو یک شست و شوی اساسی بدی !
سعی کن درکش کنی.
حالا که با لبخند وارد میشه و....قدرش رو بدون.
خیلی مردها مثل برج زهرمار میان تو خونه !
اونم روزای اول زندگی و روی پا ایستادنشه و ممکنه نگران باشه.
فکر کردی اونم دوست داره از صبح تا شب سرکار باشه و شب هم باز بشینه پای کارای شرکتش؟!
نه به خدا....اون از خداشه کنار شما بشینه.
فائزه جان
اگر اهل کار خونه نبودی اشتباه کردی ازدواج کردی !
حالا هم که کردی باید پاش بایستی !
میدونی مثل چی میمونه؟مثل اینکه همسرت بگه من اصلا اهل کار کردن و نون دراوردن نبودم ! اما حالا میبینم باید کار کنم !
تنها چاره ات تغییر دیدگاهته.
فکر کردی قراره بعد از ازدواج چی بشه !؟
باور کن مشکلی ندارید اما دوست داری مشکل تراشی کنی.
خیلی زنها هستن از صبح تا شب خونه هستن و همسرشون که میاد تازه میره میگیره میخوابه تا 12 شب !
12 شب بلند میشه شام میخوره و دوباره میخوابه !
اگر اینطوری بود چیکار میکردی/؟!
خداروشکر کن و قدر زندگیت رو بدون و این رو هم بدون زندگی مراقبت و مسئولیت پذیری و شناخت وظایف رو میخواد.
خود به خود زندگی شیرین نمیشه
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
سلام عزیزم ...تبریک میگم شروع زندگی مشترکتو.......خوشبخت باشی گلم
من نزدیک دوساله که ازدواج کردم و خداروشکر خیلی خیلی از زندگیم راضیم و اینو هم از تلاش خودم میدونم و هم تلاش همسرم...
میدونی فائزه جون زندگی شیرینه یه شرطی که خیلی سخت نگیری.گاهی وقتا پیش میاد باید خودت پیشقدم بشی و به همسرت محبت کنی و گاهی وقتا باید منتظربمونی اون بیاد طرفت......
وقتی از سرکار میرسم خونه نیم ساعت بعدش همسرم میاد و باکمک هم سفره پهن میکنیم و ...معمولا از اول طوری باهمسرم رفتار کردم که تشویقش کردم کمک دستم باشه..مثلا میرم توی آشپزخونه که ظرف بشورم با لحن مهربون صداش میزنم که اگه کاری نداری بیا پیشم دلم برات تنگ میشه .و وقتی اومد یه کار کوچولو میدم دستش که انجام بده مثلا میوه از توی یخچال بیاره بیرون .و با شوخی و قربون صدقه شارژش میکنم...الان دیگه این روتین شده ..البته نه همیشه ولی بیشتر وقتا کمکم میکنه با عشق ...
یعنی میدونی چون شاغل هستم نمیتونم از هر نظر کولاک کنم اونم تنهایی.واسه همین به قول بهار روی اون چیزایی که واسه همسرم مهم تره زوم میکنم و بقیه کارهارو سعی میکنیم باهم انجام بدیم..مثلا شبایی که عصرش میرم باشگاه وقتی برمیگردم خونه همسرم شام آماده میکنه..البته معمولا نه همیشه .یا باهم آماده میکنیم...
خلاصه عزیزم باید باهم دوست و رفیق باشین...همه جوره....شادباشی
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
فائزه ی عزیزم؛ تبریک میگم ازدواجت رو! امیدوارم با تدبیر بهترین روزهای زندگی رو برای خودتون رقم بزنید!
میخوام به جمله ای که نوشتی؛ بیشتر دقت کنم.
"اما....شام میخوریم و واسه خواب حسابی اشتیاق نشون میده"
این خوابی که میگی میتونه به شیرین ترین و صمیمی ترین لحظات براتون تبدیل بشه!
نزدیکش شو؛ بخند و شاد باش و نیاز جنسی اون رو هدایت کن به سمت بازی و خنده و شادی و توجه!
این به هنر یه زن برمیگرده که چقدر موفق بشه از این موضوع به نفع موضوعات دیگه در زندگیش استفادده کنه!
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
فائزه جان ازدواجت رو تبریک میگم من هنوز تجربه نکردم هم خونه شدن با همسرم رو ولی عزیزم قرار نیست همه چی ایده ال باشه وقتی همسرت میاد خونه مشغول کارای خونه نشو خودتو خسته نکن شاید اونم احتیاج داره کنارش بشینی باهات صحبت کنه یا با محبت صداش کن اروم اروم کمکت کنه مثلا تو سفره چیدن سعی کن کاری کنی باهات همکاری کنه اونوقت این افکار رو هم که زن همش باید کار کنه و.... از ذهنت میره وقتی محل نمیذاره به قول دوستان خودت برو بشین کنارش بگو بخند شیطنت کن وقتی خسته نیست بگو یادته چه برنامه هایی داشتیم واسه خونه مشترکمون برنامه هارو براش بشمار انتظاراتی که داری بهش بین حرفات بگو از همسرت هم بخواه که بگه یواش یواش درست میشه همسرت رو هم درک کن عین شما الان زیر بار مسئولیته حتما براش سخته افکاری که داری رو هم بریز دور نا خود اگاه بهت تلقین میشه عزیزم با صحبت کردن و یکمی تلاش درست میشه
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
مجددا سلام عرض میکنم با حال و هوایی بهترو خوش تر
ممنون از همتون به خاطر راهنمایی هایی که خالصانه و دوستانه به سمتم ارسال کردید.
دیشب وقتی اومد خونه یه کاغذ همراهش بود عکس یه پیرمرد و پیرزن که پشت به هم زیر بارون نشسته بودن انگار دلخوری داشتن اما پیرمرد با تمام دلخوریاش یه چتر رو سر خانومش گرفته بود
پایین عکس نوشته بود
حتی اگر ازم دلخوری هم هوامو داشته باش
کلی بغلم کرد همون وسط یک سری از حرفامو زدم
انگار باید توقعمو کم کنم خودم پیش قدم شم دقیقا زمانی که من میگمو میخندم و شادم اونم شاده و اگر من نخندمو اروم باشم اونم....
ولی قبول کنید اینم شد همون اولین جمله های اولین پست این تاپیکم.زن رکن اصلی و اساسی یک زندگیه.همه بار زندگی به دوش زنه.
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
"زن رکن اصلی و اساسی یک زندگیه"
این درسته و نقش یه زن توی زندگی فوق العاده مهمه.
"همه بار زندگی به دوش زنه"
این غلطه؛ مدیریت بارهای زندگی به دوش یه زنه! اوکی!:43:
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
مردها ذاتا دوست دارند که مثل یک مدیرکل ، یک رئیس باهاشون رفتار بشه میدونی معنی رئیس در خانواده یعنی چی؟
توی زندگی ، رئیس بودن یک مرد یعنی اینکه
>> همسرش به توانایی هاش ایمان داشته باشد ،
>> برای کارهایی که انجام می دهد همسرش تشویقش کنه
>> اگر جایی اشتباه کرد ، همسرش ، به رخش نکشد و بهش فرصت جبران بدهد
فقط همین
حالا اگه یک زن برای مردش سه اصل بالا را همراه با تکنیک های اصولی زندگی زناشویی همراه کنه ، برای شوهرش می شود یک ملکه ،
بنظر من نظام خانواده کاملا یک نظام شاهنشاهی هست !
اونهایی که سعی میکنن دموکراتیک برخورد کنن، لیاقت شاه بودن یا ملکه بودن رو ندارن ترجیح میدن یه شهروند با حداقل حقوق باشن
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ویدا@
بنظر من نظام خانواده کاملا یک نظام شاهنشاهی هست !
اونهایی که سعی میکنن دموکراتیک برخورد کنن، لیاقت شاه بودن یا ملکه بودن رو ندارن ترجیح میدن یه شهروند با حداقل حقوق باشن
[/quote]
همین دیگه !!!!!!!!!!!!!!
میشه بیشتر توضیح بدی؟یعنی مرد باید دستور بده و زن اطاعت کنه؟مدام درحال سرویس دادن باشه؟
یعنی من اینجام در خدمت شما ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
دوست عزيزم سلام
شايد نظري كه مي دهم اشتباه باشد و شايد هم درست (تجربه زندگي مشترك ندارم)
با توجه به صحبت هاي خودتان، همسرتان دوست دارد در كارهاي خانه همراهي كند و فكر مي كنم تمايل دارد محبتش را به اين صورت نشان دهد. شايد بهتر باشد برخي كارها را با كمك هم انجام دهيد مثل درست كردن آب ميوه و غذا به جاي اينكه همه چيز را حاضر و آماده برايش فراهم كني
در حين كار كردن مي تواني باب شوخي و شادي را هم فراهم كني
ببخشيد وقتي بنده خدا كاري در خانه ندارد انجام دهد به جاي وقت تلف كردن به كارهاي خودش مي رسد. بد نيست بعد از تمام كردن كارهاي مشتركتان يك وقت هم به او بدهيد به كارهايش رسيدگي كند و آن زمان هم شما مي تواني به كارهاي شخصي خودت رسيدگي كني
ضمنا خيلي از مردها به جزئيات بي توجه اند زياد به خودت زحمت نده
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
مهاجر عزیز
خودت رو با این تعبیرا (شاه - ملکه) خسته نکن. وظیفه مرد اینه وظیفه زن این و...
به اندازه ظرفیتت مهربون باش ، اگه لطفی می کنی بی چشمداشت انجام بده ، آرایش و ... هم به اندازه باشه . افراط و تفریط نکن.
به همسرت اجازه بده کمکت کنه ، راه کمک کردن رو نبند. وقتی ازت می پرسه چیکار کنه؟ یه کاری رو بهش بسپر.
راحت و ریلکس ، با انعطاف زندگی کن. با همسرت رفیق باش.
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
سلام فائزه جون
عزیزم زیاد نگران نباش باور کن همه چی به روال عادی برمیگرده
اینکه الان تو دچار افسردگی و ناراحتی شدی اصلا چبز عجیبی نیسب و 99% زوجین بعد ازدواج باهاش مواجه میشن
عزیزم باید اینو قبول کنی که تو دوراد نامزدی و عقد پسر دغدغه انچنانی نداره و فقط به فکر خوشگذرونی با عشقشه
ولی وقتی وارد زندگی میشه با انبوهی از مشکلات و سختیها مواجه میشه و این مسئله یکم طول میکشه تا به روال عادیش برگرده و به زندگی جدید عادت کنه...اینو بدون یه مرد از اینکه با خیال راحت و ارامش و زضایت همسرش بتونه بشینه روزنامه مورد علاقشو بخونه یا فیلم مورد علاقشو ببینه خیلی بیشتر از تزیین انچنانی میز شام خوشحال میشهب هت قول میدم همه چی با درک متقابل درست میشه.من همه اینارو روز به روز تجربه کردم ...ما هم اول زندگیمون همین مشکلاتو داشتیم ولی الان بعد 2 سال کم کم همه چی داره خوب میشه...عزیزم این رو هم باید بپذیری که زندگی فقط عشق و عاشقی و توو بغل هم بودن نیست...باور کن یه روز خودت به این حرفا میخندی و خدارو بخاطر زندگی خوبت شکر میکنی
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
ممنون دوستای گلم
ممنون سارا جان بله شما کاملا درست میگی دیروز به نتیجه حرف شما رسیدم حالا میگم بهت چی شده
ممنون baby عزیز دیروز این جمله شاه و ملکه و رو زدم رو تخته وایت برد خونمون نمیدونم قبولش نداشتم ولی وقتی بهش فکر کردم خیلی خوشم اومد محسنم خوشش اومد هی میگه ملکه بیا پادشاه کارت داره به یاد احترام و در عین حال صمیمیتی که بین دونگ یی و پادشاه بود افتادم همچین حرف بدی هم نزده ویدا
sheidi عزیز ممنون که از تجربت گفتی کلی امیدوار شدم و مطمئن خوشبخت باشی
دیروز مهمون داشتم محسن ظهر اومد خونه یعنی از کارش که خیلی خیلی واسش مهمه زد و به خاطر من اومد خونه!!!!به خاطر کمک به من
اولش مقاومت نشون دادم نمیزاشتم به چیزی دست بزنه کلی استرس داشتم بعد خودش اومدو همه چیو از دستم گرفت گفت بهم اعتماد کن دقیقا همین کلمه
باهمدیگه تو اشپزخونه کوچیکمون شروع به کار کردیم گفتیم خندیدیم مخصوصا با این لفظ جدید شاه و ملکه:311:
یه سالاد الویه ای درست کرد که غذاهای من در قبالش هیچی نبود
سخته اعتماد بهش ولی درست ترین کاره من قبول دارم مشکل از منم هست اما .........
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
خوشحالم مهاجر جان كه حدسم درست بوده
مردهاي به روز با پدرشان فرق دارند دوست دارند در كارهاي منزل همدوش همسرانشان كمك كنند و از اين كار لذت مي برند. نمي خواهد روش مادر مهربانتان را پياده كنيد روش مادرتان به درد همان نسل قديم مي خورد.
مادر دوستم كه متعهل است هنگام رفتن او به خانه شوهر گفته گوشهايت را خوب باز كن و دهانت راببند، اگر شوهرت خواست در خانه كار كند بگذار انجام دهد حتي اگر كثيف كاري كرد سرزنش نكن سعي كن به او ياد بدهي با محبت، حالا جالبش را گوش كن الان انقدر كه شوهر جانش كارهاي خانه را انجام مي دهد خانم تپل شده و كيف مي كند از شستن توالت و آبكش كردن برج و هر كاري كه بگويي را به شوهرش مي سپارد. اما ناگفته نماند زبانش خيلي خوب كار مي كند با ناز و ادا و قربان صدقه حسابي سوار شوهرش شده مثلا مي گويد مي ترسم برنج را آبكش كنم به شوهر جان واگذار مي كند. خودش مي گويد چون تك دختر بوده از اول هيچ كاري بلد نبوده، مي گويد شوهرش ظرف كه مي شورد همه جا را خيس آب مي كند بعد خانم جان دستمال مي دهد شوهر جان همه جا را تميز مي كند. به نظرم اين روش از روش مادر عزيزتان مفيد تر است. كمي قربان صدقه برو بعد از كار هم از او تشكر فراوان بكن ببين چقدر به شما خوش مي گذرد تازه بر خلاف انتظار عزيز هم مي شوي
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
عزیزم منم تقریبا سه ماهی میشه که با همسرم همخونه شدم...دوران نامزدی ار بی برنامگی و بی سلیقگی هاش اطلاع داشتم ،اما فقط در همین حدبود ووقتی بهش میگفتم میگفت خونه ی خودمون فرق میکنه....اما حالا که همخونه شدیم ،همون روش قبلیشو یعنی بی برنامگیشو و بی سلیقه بودنش ادامه داره....نمیتونم بهش یاد بدم وقتی شلوارشو درمیاره آویزوون کنه...یا یه لباسشو فقط یک هفته بپوشه نه یک ماه!!!عزیزم اول زندگی سخته،ماهم واسه خودمون برنامه ها داشتیم،اما الان همسرم ساعت 6صبح از خونه میره و ساعت 9شب برمیگرده!!!منم روزهایی که سرکار باشم،زیاد دلتنگ نمیشم اما موقعی که از صبح خونه ام کلافه میشم از تنهایی!ساعت 9 هم که میاد اول شام بعدش خواب!!!به نظر من همه ی مردا اینجورین...همسر من جمعه ها هم منو خونه تنها میزاره و میره سرکار!!!پس باید همه ی کارهامو بدون اون برنامه ریزی بکنم.تو هم سعی کن به کارت ادامه بدی و تلاشتو بکنی...مثلا وقتی غذاتو خورد اگه تشکر نکرد بگو دست خودم درد نکنه...
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
من واقعا به نحوه صحبت کردن خانوم ها با همدیگه لذت میبرم.
ظاهرا کل این انجمن رو خانوم ها میچرخونن.
از دید یک مرد جواب میدم:
یه کاری کنید که تغییرات زیاد تکراری و حالت لوس شدن نداشته باشه.
یکم بیخیال باشید.مطمئنا از طرف آقا پیشنهاد ها شروع میشه.
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط داروک
من واقعا به نحوه صحبت کردن خانوم ها با همدیگه لذت میبرم.لطف دارید
ظاهرا کل این انجمن رو خانوم ها میچرخونن.خانومها ستون هر سازه ای هستند
از دید یک مرد جواب میدم:
یه کاری کنید که تغییرات زیاد تکراری و حالت لوس شدن نداشته باشه. میشه توضیح بدید فکر میکنم نظر جالبی باشه
یکم بیخیال باشید.مطمئنا از طرف آقا پیشنهاد ها شروع میشه.در حال پیاده سازی همین فن هستم بیخیالی و ندید گرفتن ها نتیجه هم گرفتم ممنون
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
کلی واست نوشتم ولی ارسال نشد انگار ..... مجبورم خلاصه بنویسم
اول بهت تبریک گفته بودم و برات یه زندگی پر از آرامش صداقت دوستی عشق و به حقیقت پیوستن تمام آرزوهات رو واست آرزو کرده بودم ...
همه بهت گفتن که اول زندگی مشترک سخته می دونی چرا چون تا دیروزش تو خونه پدر مادرت داشتی حکومت میکردی . میرفتی خونه غذا حاضر لباسها شسته چائی آماده ظرفها شسته تخت خوابت هم اگه مرتب نکرده بودی مرتب شده بوده و تازه کلی دستور میدادی کلی ایراد میگرفتی و ... ولی حالا همه این کارهارو خودت باید انجام بدی مسئولیت پیدا کردی من اوایل می نشستم واسه خودم گریه میکردم :311: که باید خونه جارو کنم گردگیری کنم لباس بشورم غذا درست کنم و و و خنده داره نه ؟ در کنار اینها دلت برای همه کس و همه چیز تنگ میشه یه هو دلت هوای مامانت رو میکنه حتی دلت واسه اتاق خوابت تنگ میشه میدونی وارد یه دوره دیگه از زندگیمون میشیم خیلی هم سخته. از اونجائی که ما خانمها خیلی زیاد رویائی و فانتزی فکر میکنیم دوست داریم در واقعیت همنطور باشه که تو فکرمون دوست داشتیم و اگه نشه فکر میکنیم مردمون دیگه ما رو دوست نداره بهمون توجه نمیکنه براش مهم نیستیم اصلا ما رو نمیبینه به خواسته هامون توجه نمیکنه و ... کلی میبافیم و کلی هم واسه خودمون دلسوزی میکنیم و حتی واسه خودمون اشک میریزیم ...
اینارو گفتم که بگم فقط این حس مختص به شما نیست همه اول زندگیشون یه انتظاراتی دارن از هم که ممکنه خیلی از اون انتظارات بعد از مدتی دیگه حتی به چشم خودمونم هم خیلی پر اهمیت نباشه ولی بجاش یه انتظارات مهمتر جاش رو میگره .
من تجربه 3/5 سال زندگی خودم رو میگم من هر از چند گاهی واسه همسرم نامه می نویسم یا دستی یا ایمیل تو این ایمیل هام بعضی اوقات از ناراحتی هام میگم بعضی اوقات از انتظاراتم میگم بعضی اوقات فقط خوبیهاش رو میگم و ازش تعریف میکنم و تمام خوبیهاش رو واسش میشمارم و ازش به خاطر این خصلتهای خوبش ازش تشکر میکنم و یه جوری بهش میگم که قدردانش هستم ... حتی هفته پیش هم یه ایمیل دیگه به موضوع خواسته های من واسش فرستادم فکر کنم هنوز نخوندش چون در موردش باهام صحبت نکرده هنوز ولی خیلی باحاله این روش (البته به نظر من)... دختر گل می تونی خواسته هات رو که در اولین ارسالت اینحا گذاشتی رو ویرایش کنی و با یه انشاء دیگه بنویسی و به نظر من اولین نامه ات رو دستی بنویس (تو پاکت بزار و درش هم ببند ) و بده به همسرت منتها یادت باشه که مردها بر خلاف ظاهر قدرتمندی که دارن خیلی هم زود شکننده هستند سعی کن اول ازش تعریف کنی و خوبیهاش رو براش بشماری و بگی که افتخار میکنی به اینکه مرد زندگیته و ... و در ادامه نامه ات بگو که من یه سری خواسته ها دارم که اینهاست .... بعدش با هم در مورد نامه تون بشینین صحبت کنین و اینکه تو زندگیت به مردت اعتماد کن بزار بدونه که بهش متکی هستی یه جاهائی بذار بدونه که بهش تکیه کردی همین مثالی که واسه غذا درست کردنت زدی و بهت گفته که بهم اعتماد کن در مسائل دیگه هم بهش اعتماد کن یه جاهائی تو بهش یه کاری رو بسپار ...
از اینکه در اول راه دنبال راه حل واسه مسائل زندگیت هستی خیلی خوشحالم ... زندگی ما باید با همه کسانی که میشناسیمشون یا داستان زندگیهاشون رو شینیدیم باید فرق داشته باشه ما باید واسه آینده مون از الان فکر کنیم که تو چه چالشهائی نیافتیم یااگه افتادیم چطور باهاش برخورد کنیم و این هم بگم شاید اگه ما یه مسئله ای شبیه یکی دیگه داشته باشیم این رو هم در نظر داشته باش شاید راهی که اون رفته و موفق بوده اون راه ، راه من نباشه یه موقع هائی باید از خودت شهامت نشون بدی از خودت راهکار درست کنی ولی با فکر و منطق و فقط دنبال این نباش کسی بهت یه راه نشون بده برو خودت راه رو پیدا کن ... خیلی صحبت کردم عزیزم ... موفق باشی
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
حالم خیلی بدهههههههههههه کمککککککککککککککککککککککک کککککککم کنید:302::302::302:
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
مهاجر عزیز من 1 سال و هفت ماهه ازدواج کردم وکلی مصیبت کشیدم و حالا هم دارم میکشم.اول اینکه اینو قبول کن که شوهره شما که قبلا زن نداشته که بدونه چطور باید با همسر رفتار کنه و چئن تو مجردی چنین رفتاری داشته چنین چیزی براش عادیه .دوم اینکه توصیه میکنم به زندگی ای که مادرت و مادر بزرگت داشتن نگاه کن ببین آیا با چنین رفتارایی به خوشبختی رسیدن؟
اگه تماکم نیت شما رضای خدا باشه نه خواستن خوشبختی برای خودتون که جواب کارای خوبتونو خدا میده .توصیه میکنم که در کنار رضایت خدا یه مقدار برای خودتونم آرامش بخواید مردا بعد عروسی مثل خمیر میمونن هر جور فرمشون بدی همونجور تا آخر عمرشون میمونن پس عادتش نده که شما رو نبینه.
مادر من از اول چون پدرم بیکار بود هیچ وقت ازش لباس یا هر چیز دیگه ای نخواست همیشه میگفت پولی که واسه خرید لباس بهش میداده رو جمع میکرد و روز مبادا که بابام واسه پول گیر بود به بابام میداد و اونم خوشحال میشد ولی حالا چوبشو خورده که بابام راضیه پولشو تو سطل زباله بندازه ولی واسه مامانم لباس نخره چون فکر میکنه پول واسه لباس دادن حرام کردن پوله.
سوم اینکه خیلی با شوهرت جوری رفتار نکن که بدونه خیلی خیلی دوستش داری چون مردا تا زمانی واسه زنشون هر کاری میکنن که میخوان زناشون واقعا عاشقشون باشن.بهش اجازه بده که تو کارای خونه کمکت کنه.خیلی جدی بگو که دوست داری چند وقت یکبار واست گل بگیره.و بعضی وقتا که خونه میاد ازش با خنده بپرس که چی واسم گرفتی.
میتونی مواقعی که خیلی بی حوصله هستی غذا درست نکنی و از بخوای یه چیز حاضری بخورید
مردا با سکوت هیچ وق نمیفهمن زنشون چی میخواد .درخواست هر چیزی از مرد باعث به وجد اومدنش میشه و اینجوری عادت میکنه که براش مهم باشید.:104::104::104:
فقط به خاطر سردی شوهرت یا مشکل دیگه ای هم داری؟
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش مراجعه به پست 34
سلام دوستان
مجددا من و مشکلات اول زندگی
یه مدتی درگیرم ولی فکر میکردم میتونم حلشون کنم و نیازی به پست زدن نیست اما انگار نشد که نشد
ایندفه موضوع فقط بین منو همسرم نیست پای خانواده ها هم در میونه
یکی از وظایف مرد تو خونواده ایشون راننده آژانس بودنه!!!یعنی اون مرد حالا چه همسر من چه پدرشون چه همسر خواهرشون هر جا باشن هر کاری داشته باشن به محض تماس خواهرو....باید خودشونو برسونن شاید این نکته خوبی باشه اما....
تو خانواده ما هم پدرم هم مادرم ماشین دارن من و خواهرم رانندگی میکنیم کمتر یادم میاد واسه اینور اونور رفتن مزاحم همدیگه شده باشیم بارها شده ماشین تو خونه بوده اما من با تاکسی بیرون رفتم و کلا خیلی حساسم مبادا گرفتن ماشین باعث زحمت مامانم یا بابا شه چه برسه بخوام برسوننم و....اما اونا نه
اوایل ازدواجمون پدر همسرم یه ماشین خریدن که به نام همسرم و خواهرشون شد هرکس نیاز داشت ماشین دست اون بود
در مراسم عقد کل این ماشین به ما هدیه شد البته بدون سند و....و قرار با من گذاشت تا چند ماه دیگه که اونا ماشین بخرن همچنان مشترکا استفاده میکنیم
اما این اشتراک معنیش این شد که ما شدیم راننده آژانس اونا هر جا میرن باید برسونیمشون و در نهایت دنبالشون هم بریم اختلاف مسیر خونه هامون خیلی خیلی زیاده
چه شبها من منتظرش بودم بعد علی دیر اومدنش ایاب ذهاب خونوادش بوده
اوابل سخت نبود چون درک میکردم میدونستم در توانش هست و باید بکنه الانم میدونم چاره ای نداره اما تازگی تا اسمشون میاد حالم بد میشه اعصابم بهم میریزه سعی میکنم چیزی نگم حرمتی نشکنم اما گاهی نمیشه این ماشین سواری های طولانی دچار ماشین زدگی کردم و مدام سرگیجه دارم
دلم میخواد از ماشین استفاده کنم گاها لازمش دارم اما اگر ماشین دست من باشه منم باید نقش راننده رو اجرا کنم.ترجیحا ماشین نمیگیرم
یا دلم میخواد اگر جایی دعوتیم هرزمان خواستیم بریم اما چون اونها هم با مان دقیقا ساعت رفت و امدمون با اونا تنطیم میشه
البته برای من هم کم نمیزاره اما یه بار که خیلی ناگهانی یه عمل جراحی داشتم که فکر میکنم در جریان هستید در حالی که تو اون حالت تو خیابون راه میرفتمو درد میکشیدم گفت نمیتونه بیاد دنبالم مجبور شدم به مامانم زنگ بزنم
به همسرم هم گفتم ودر جواب میگه من وظیفمه اونا کاری به ما ندارن و......
یه بار ازش خواستم جایی برسونم گفت خودت گواهینامه داری
حقیقاتا خسته شدم خیلی خسته
الانم سر این موضوع و چند موضوع دیگه از هم دلخوریم دیشب تو یه مهمونی مامانش و خواهرش کاری کردن که زنگ زذم آژانس و رفتم خونه بابا وهمسرم هم اومد و با اصرار من شب موندیم
چقدر دلم واسه همشون تنگ شده واسه زندگی با کسایی که همیشه عزیزترینم میمونن
-
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فائزه مهاجر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
کاش میشد همسرتون هم این متن رو میخوند...
ممنون راستش میخواستم همینو واسش ایمیل کنم نظرتون چیه؟؟؟
[/color]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ویدا@
سلام
وقتی سرگرم شوفاژو تلوزیون....اینا هست شما هم به کار مورد علاقت برس تا هر دو تا راضی و با روحیه باشید...
اخه ما چقدر با همیم که اونم هر کی به کار خودش
نقل قول های زیر هم امیدوارم بدردت بخوره:82:
ممنون خیلی خوب بود کاش بتونم عملی کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین آریایی
فائزه بودی آره؟ اره عزیزم
فائزه جون چند سالته؟همسرت چند سالشه؟من24 محسن25
تو خودت تلاشی میکنی در جهت سربه سر گذاشتن و خندیدن بیشتر باهاش؟
اره اما نه زیاد وقتی اون حواسش به من نیست انگار یهو تخلی میشم انرژیم صفر میشه
عزیزم راستش من همسرم از نظر توجه کردن خیلی خوبه...و منم انقدری که تو به خودت زحمت میدی زحمت نمی دم به خودم
ولی اونم درسته که توجه میکنه وخیلی باهم می خندیم وبازی می کنیم ولی خوب منم خیلی نفش دارم تو این موضوع. ولی منم همش در حال سرویس دادنم
چایی ریختن
انار دون کردن
میوه آوردن
حتی ی لیوان ابم پا نمیشه برداره همش به حالت ولو رو مبله
بعدم میگه زن وظیفش همینه دیگه اگر نمیتونی به کار خونه برسی سرکار نرو.
محسن فکر میکنه من از کمک نکردنش دلخورم هی میگه کاری هست من بکنم این سوالش دیوونم میکنه اخه پسر خوب من کمک تورو نمیخوام من توجه تو رو میخوام دلم شوخی و شادی میخواد اینکه اگه لباس جدید پوشیدم ببینی و بهم بگی اگه خونه تمیزه بگی خسته نباشی چه خوب شده اینکه اگر کارای شخصیتو خودت انجام بدی
[/quote]
حرفاتون همش تجربه است برام