-
دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
سلام به همه دوستان
من 30 سالمه و حدود 3ساله که ازدواج کردم.مشکلات متفاوت و جورواجوری با شوهرم دارم.از دروغگویی و عصبانیت بیش از حدش تا مشکوک بازیهاش و اس ام اس های شبونه و کم محلیش و......
من کتابهای مختلفی در خصوص مشکلات مختلفم خوندم.و متاسفانه به جای اینکه راهنمایی بشم دچار سردرگمی شدم.دسته ای از کتابهام که حامل پیامهای معنوی هستند مدام تشویق به صبوری و بردباری تو زندگی میکنن. به ادم امید میدن.دسته ای دیگه که به ویژه در خصوص روابط هستن مدام پیام میدن که یبار زندگی میکنید و حقتون هست که لذت ببرید و محکم و قاطع باشید و در برابر بی عدالتی سکوت نکنید.من واقعا گیج میشم و به همین دلیل رفتار های متفاوتی با همسرم دارم.مثلا اگه یکروز کتابهای وین دایر رو بخونم مهربون تر رفتار میکنم و به خودم امید بهبودی میدم.اما گاهی که دعوامون میشه و رابطمون خراب میشه به خودم میگم این حرفها شعاره...تازگی تو چند تا کتاب خوندم (از اوته اوهارت)که زن باید حقش رو بگیر و اگه سکوت کنه مرد به این رفتار بد تشویق میشه(صبوری در برابر ادم بی انصاف خود گول زنیه)من چی کار کنم؟حرف کیو قبول کنم.گاهی به خودم میگم اگه ته این همه صبر هیچی نباشه چی؟نمیخوام چشم وا کنم وببینم بعد از سی.چهل سال زندگی همه چیمو باختم.همین الان بخاطر بدرفتاری و بی محلی همسرم همه اعتماد بنفسمو از دست دادم و هرچه سکوت کردم اون بخودش نیومده.....ضمنا نمیتونم از این شخصیت آرومم به زن سرکش و انقلابی تبدیل بشم خواهش میکنم کمکم کنید...
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
سلام کیمیتای عزیز
صبر و تحمل خوبه ولی به جاش و با برنامه. سکوت خوبه ولی نه همه جا. گرفتن حق درسته ولی با روش درست. اما اینکه جاش و روشش چیه رو مشاورا و دوستان این سایت احتمالا می تونن بتون کمک کنن. جای خیلی درستی اومدین. فقط بهتره یه مقدار از جزییات مشکلتون بگین تا دوستان بیان راهنماییتون کنن.
مشکلات خیلی هامون با به کار بستن راهنمایی دوستان حل شده. ایشالا مال شما هم حل می شه :72:
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
عزیزم من هم ازاون کتابهازیادمیخوندم والانم بعضی وقتامیخونم وحالاتم دقیقامثل شمابود مطالبشون بیشترروحیه دهنده هست تااینکه درزندگی واقعی عملی باشه:303:وقتی میخونی انگارتوآسمونایی وکلیدهمه ی مشکلات دستته اماوقتی واردزندگی میشی میبینی کاری ازت برنمیاد:325:توصیه میکنم یه باربه مشاوره ی حضوری مراجعه کن
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
سلام کیمیتا جان
بیش از حد هم در دنیا این کتابها غرق شدن درست و جایز نیست.
مطالعه در این موراد تا حدودی خوبه که راه اصلی رو به شما نشون بده.نه اینکه قدم به قدم شما رو دیکته کنه برات.
هر زندگی مشکلات خاص خودش رو داره و لازمه هر زندگی صبر و بردباریه.
چه دیدگاه معنوی و چه دیدگاه غیر معنوی باشه شما باید برای حفظ زندگیت تلاش کنی و صبوری کنی.
اینها و کتابها رو ول کن.
برامون از همسرت بیشتر بگو.
چند سالشه؟شغلش چیه؟تحصیلاتش چیه؟
شما چطور؟
چطور باهم آشنا شدید/.؟
سر چه چیزهایی عصبانی میشه؟(مثال بزن برامون)
(کسی شما رو تشویق نمیکنه سر کش باشی ها !!!)
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
دوستهای خوبم ممنونم از توجهتون.من و همسرم حدود دو سالی با هم آشنا بودیم و بعد هم خواستگاری و 2 سال عقد و بعد هم ازدواج در کل حدود 6 ساله که میشناسمش اما 2 سال زیر یه سقف زندگی میکنیم.در کل شخصیت عصبی داره .یعنی تا حالا نشده با همدیگه بشینیم و مسائلمونو حل کنیم فقط از همشون میگذریم.چون اگه بخوام باهاش صحبت کنم سریع دعوا میشه اصلا تحمل نداره حتی با اولین جملم میگه اها دوبار شروع نکن.من خسته ام .حوصله ندارمو....رویهمرفته مرد خوبیه اما تو زندگیمون صمیمیتی نیست مثل دو تا هم خونه ای که فقط چند ساعت همدیگه رو میبینن هستیم.حدود دو ماهه من دارم تلاش میکنم بیشتر مراقب خودم باشم کلاسهای مختلف میرم تا سرم گرم شه و کمتر غصه بخورم چون تا همین دو ماه پیش اصلا حال خوبی نداشتم قرص افسردگی میخوردم و همش خواب بودم الان بهترم اما دوست دارم با همسرم دوست باشم انقد در برابرش الکی کوتاه نیام.. همه چیز همیشه باب میل اون نباشه بخاطر اینکه آرامش خونه حفظ شه همیشه میگم هر جور تو دوست داری...هر چی تو بخوای....درصورتیکه خیلی اوقات خلاف میلمه.مثلا دلم میخواد روز جمعه فقط خودمون بریم بیرون اما بنا به خواست اون حتما لاید با دوستهای خانوادگیمون باشیم چون میگه دو نفری خوش نمیگذره..البته از بودن با من بتنهایی لذت نمیبره...ش سرش تو موبایلشه و مدام تا پاسی از شب در حال اس ام اس دادنه.میگه اونطور که فکر میکنی نیس...من آموزشگاه دارم و مدام به بچه ها مشاوره میدم چون زندگیمون ازین راه میگذره باید رضایتشونو تامین کنم و جواب سوالات و اس ام اساشونو بدم انقد سر این موضوع دعوامون شد که دیگه بیخیال شدم اگه هم بخوام شروع کنم مطمئنم دعوا میشه....راستش اصلا اهل این حرفها نبود اما الان میترسم نکنه سردی زندگیمون باعث شده به کسای دیگه رو بیاره..اخه مگه با عقل جور درمیاد تا 1صبح اس ام اس کاری رد و بدل شه؟؟؟انقد به این مسائل فکر کردم دارم دیوونه میشم همش خواب میبینم با زنهای دیگه اس.رابطه زناشویی مون هم زیاد خوب نیست اونهم بدلیل مشغله کاریه همسرمه.حتی در این مورد هم نتونستم تا حالا باهاش صحبت کنم.انقد ذهنم آشفته اس که نمیدونم مسائلمو چطور یکی یکی حل کنم .ببخشید طولانی شد حرفهام.بنظر شما از کجا باید شروع کنم.تو رو خدا کمکم کنید.ممنون از همتون
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
یه سوالی دارم مگه همسرتون آموزشگاه چی دارن که بایدتایک شب مشاوره بدن؟؟؟
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pink butterfly
یه سوالی دارم مگه همسرتون آموزشگاه چی دارن که بایدتایک شب مشاوره بدن؟؟؟
عزیزم آموزشگاه کنکوره.خودم یه مدت رفتم پیشش موندم همسرم مسئول اصلی آموزشگاهه .راستش واسه کوچکترین مسئله ای بعضی ها می اومدن و وقت مشاوره میگرفتن.مثلا میگفتن روحیه مون ضعیف شده..نمیرسیم درسمونو تا کنکور تموم کنیم و ازین حرفها..شوهرم علیرغم بی حوصلگیش در برابر من به تمام سوالاتشون با حوصله جواب میده و براشون وقت میذاره...گاهی فکر میکنم شاید همین جور آدمها ول کنش نیستن و نصفه شبی دست از سرش بر نمیدارن.....شایدم خودمو گول میزنم.نمیدونم؟؟؟؟ آخه اصلا اهل این حرفها نبود ...اما خودتون بهتر میدونید بد دوره ای شده....من از چه راهی وارد بشم تا بدون دعوا هم از مسئله سر در بیارم و هم مطمئن باشم راست میگه.راستش ازونجا که خیلی مغروره فقط بخاطر اینکه در برابر من کم نیاره تمام اس ام اسهاشو پاک میکنه.چند بار رفتم سر گوشیش.نمیدونم بخاطر اینکه من کنترلش نکنم این کارو میکنه یا واقعا ریگی به کفشش هست؟نمیدونم
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
خانومی سلام
باید بگردی و رگ خواب همسرت رو پیدا کنی.
هر مردی به یه ترفندی سازگاره.شک کن همسر تو هم استثنا نیست.
شاید لازم باشه از یه مشاور حضوری کمک بگیری.
آدم عاقل نمیاد جلو همسرش بشینه اس ام اس بازی کنه با زنهای دیگه !
وقتی داره اس ام اس میده بهش بگو الهی بمیرم که چقدر زحمت میکشی برای زندگیمون.حتی شبها هم خواب و ارامش نداری.به خدا من راضی نیستم تو انقدر خودتو اذیت کنی.همین که سایه ات بالای سرم باشه کلی نعمته عزیزم...
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
خانومی سلام
باید بگردی و رگ خواب همسرت رو پیدا کنی.
هر مردی به یه ترفندی سازگاره.شک کن همسر تو هم استثنا نیست.
شاید لازم باشه از یه مشاور حضوری کمک بگیری.
آدم عاقل نمیاد جلو همسرش بشینه اس ام اس بازی کنه با زنهای دیگه !
وقتی داره اس ام اس میده بهش بگو الهی بمیرم که چقدر زحمت میکشی برای زندگیمون.حتی شبها هم خواب و ارامش نداری.به خدا من راضی نیستم تو انقدر خودتو اذیت کنی.همین که سایه ات بالای سرم باشه کلی نعمته عزیزم...
از توجهت ممنونم عزیزم .خودم هم با همین حرفها گاهی به خودم دلداری میدم .میگم اگه ریگی به کفشش باشه پنهانی این کار و میکنه لااقل میتونه یه خط دیگه داشته باشه.اما فکر دیگه هزار راه میره.آخهبا عقل جور درمیاد تا اون وقت شب؟؟؟ تازگی با مادرشوهرم صحبت کردم اون بنده خدا رو هم ناراحت کردم کلی گریه کرد...گفت من بچه هامو اینجوری تربیت نکردم...
بنظر شما اگه یه مدت کاملا بیخیال بشم درسته؟میدونم ازم همچین کاری بر نمیاد دو روز بیتفاوتم یهو جوش میارم و متلک میندازم بعدشم دعوا و.....
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
دوستهای عزیزم خواهش میکنم راهنماییم کنید.باتوجه به اینکه مشغله همسرم زیاده در کل ادم عصبیه .من چجوری باید باهاش در مورد مسائلمون صحبت کنم که دعوا نشه.بمن راهکار گفتگو تو شرایط سخت رو بگین لطفا
.نامه نوشتن درسته؟یا تاثیر بلند مدت نداره؟
دلم میخواد با همسرم دوست باشم اما راهشو بلد نیستم.کمکم کنید.ممنون
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
اگه می توانی تو هم در کارهای آموزشگاه کمکش کن/ مثلا مشاوره ها رو تو بر عهده بگیر. اینطوری هم خیالت از بابت اس ام اس بازی های شوهرت راحت می شود و هم سر خودت گرم می شوی. به خاطر شرایط کاری تان هم شاید نزدیکی بیشتری بینتان به وجود بیاید
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
دوستهای عزیز خواهش میکنم راهنماییم کنید من مشکلات زیادی دارم.و واقعا نمیدونم بایدچیکار کنم...البته یه مشکل اساسیم که مربوط به عصبانیت بیش از حد شوهرم بوده تو این دو سه ماهه با مطالبی که از همدردی یاد گرفتم خیلی کمتر شده.البته همسرم همون آدم عصبی قدیم هست اما من سعی کردم تو خونه همیشه جو آروم باشه تا الکی تلافی مسائل بیرونو سرم خالی نکنه...مشکل بعدیم که خیلی ناراحتم میکنه جریان اس ام اس های مداوم همسره که قبلا هم راجع بهش گفتم.چند روز پیش اول صبح بهش اس اس دادم و گفتم که تمام دیشب ناراحت بودم که اس ام اس میدادی میدونم اون ور خط دخترهایی هستن که میان آموزشگاهت(اینم بگم که بجای صحبت مستقیم اس دادم چون میترسیدم دعوا شه با اینکه همسرم اون وقت صبح سر کلاس بود و داشت تدریس میکرد جواب تمام اس ام اسام داد)میدونم کارم درست و بجا نبود.اما دلم طاقت نیاورد.همسرم در جوابم گفت باور کن تمام این اس ام اسها به مسائل درسی و سوالهای بچه ها مربوط میشه متقاعدم کرد که مجبوره جوابشونو بده و از فعالیت اموزشگاه راضی نگهشون داره(ما تو شهر کوچکی زندگی میکنیم که رقابت موسسات اموزشی توش خیلی خیلی زیاده)همون موقع قانع شدم بهش اس دادم .گفتم ببخشید انقد دوست دارم دیوونه بازی در میارم اما بعد از یکروز به خودم گفتم نکنه داره گولم میزنه...از کجا معلوم راس میگه؟چرا اس ام اساشو نشونم نمیده و همه رو پاک میکنه...قبلا که یبار سر این موضوع دعوامون شد گفت هیچ وقت نشونت نمیدم هر چه حساس تر بشی بدتر میکنم.مثل یه بچه
مشکل اساسی من الان با خودمه .من نسبت به همسرم احساسات چندگانه ای دارم.یه لحظه دوسش دارم .یروز بعد از دست کارهاش ازش بدم میاد....و یبار میگم باید صبور باشم چون شرایط کاری فوق العاده سختی داره و تمام بار زندگیمو رو دوششه.و گاهی هم میگم هر چی باشه نباید با من این کارهارو بکنه.این هم بگم ما عاشقانه ازدواج کردیم.و همسرم تو مدت کوتاهی با تمام سختیها امکانات یه زندگی خوب رو فراهم کرد و چون من از نظر مالی تو خونه بابام کاملا در رفاه بودم(خونواده همسرم از لحاظ مالی متوسط به پایینن)همسرم تمام تلاششو کرد که کم نیاره در ازاش خونواده منم باهاش راه اومدن . گفتن با مهریه پایین و بدون جشن عروسی برین سر خونه زندگیتون.الان بخاطر کار زیاد شوهرم حوصله منو نداره من تازگی چند تا کلاس ثبت نام کردم و خدا بخواد میخوام برا ادامه تحصیل تو دکترا بخونم...اما چون اوضاع روحیم خوب نیس هنوز شروع به درس خوندن نکردم.اینم بگم که اس ام اس دادن همسرم از 1سال پیش شروع شد و دوره ای بود یعنی یکماه اس ام اس میداد و یه مدت بیخیال بود...و دوباره....
الان همش میترسم چون رابطه جنسیمونم خیلی خیلی کمه نکنه......اما بعد بخودم میگم شوهرم اصلا اهل این حرفها نیست.....این هم بگم که قبل من با هیچ دختری نبوده.یه پسر مثبت که همش سرش تو درس و کتاب و دانشگاهش بود.گاهی بهش میگم چون تو الان دارای موقعیت اجتماعی خوبی شدی تازه داری شروع به شیطنت میکنی...اما اون همش انکار میکنه چون مرد معتقد و مذهبی هم هست
ببخشید پر حرفی کردم واقعا نیاز داشتم خودمو خالی کنم.منتظر نظرات ارزشمندتونم.ممنون
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
دوست عزیز کیمیتا!
1- هیچ مردی به خاطر مشغله کاری روابط زناشویی اش رو کنار نمیگذاره، جای دیگه ای باید دنبال دلیل بگردین
2- وقتی اس ام اسها رو بهت نشون میده از دو حالت خارج نیست:
(1) ریگی به کفشش هست
(2) رابطه اش با شما براش مهم نیست، براش مهم نیست که این موضوع ساده که مثلا ریگی هم به کفشش نیست شما رو ناراحت کنه و بابتش گریه کنید و.... که اگر مهم بود خیلی راحت همراه با شما اس ام اس میداد و اصلا خودش براتون میخوند
-------------------
من فکر میکنم مشکل اصلی شما رابطه زناشویی هست. یعنی دلیل اونرو باید پیدا کنید مشکل تون خودبخود حل میشه. اصلا هم به مشغله کاری فکر نکنید، این ساده لوحانه ترین بهانه است که معمولا خانمها انتخاب میکنند برای اینکه از این سوال سخت و آزاردهنده براحتی بگذرند.
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
کیمیتای عزیزم!!
راستش من نمیخوام نگرانت کنم ولی اینکهآدم مرتب خودش رو به تجاهل بزنه هم اصلا کار خوبی نیست. همینطور که دوستان بهت گفتند اگه مردی ریگی به کفشش نباشه چرا نباید اس ام اس هاشو به زنش نشون بده و اونا رو مرتب پاک کنه!؟ بعدشم اگه اس ام اس کاری هست چرا یک مدت اینکارو میکنه و یک مدت میگذاره کنار!! من که فکر میکنم جریان بوداره و باید بفهمی!!
نیکیتای عزیزم منم فکر میکردم شوهرم اهل اینکارا نیست و مذهبی و نماز خون هم بود ولی روزگار بهم ثابت کرد که هر کاری از هر کسی برمیاد! اگه شرایطش فراهم بشه!! شیطونه دیگه یک موقعهایی وسوسه میکنه و ما آدمها هم برای هر شرایظی یک توجیهی میاریم که سر وجدان خودمون رو شیره بمالیم!!
من در پایین توصیه های فرشته مهربون رو در مورد اس ام اس میارم امیدوارم به دردت بخوره! ولی زودتر ته و توی قضیه رو در بیار تا اینقدر اذیت نشی!!
نقل قول:
در خصوص چک موبایل جایگزینش را عرض می کنم روش درست چی میتوانست باشد تا تجربه ای شود .
و اما الگوی رفتاری صحیح در چنین مواقعی که چنان آفتی پیش میآید :
زن ناراحت و نگران و مشکوک از اس ام اس بازی های همسرش ......
اولین گام سئوال همراه با شوخ طبعی :
زن >>> اس ام اس بازی می کنی ، خبریه ؟ ما هم هستیم .
همسر >>> دوستمه
زن >>> کدومشون ؟ ...... چی پیش اومده که رو به اس ام اسهای زیاد آوردید نکنه میخواید ما خانمهاتون سورپرایزی کنید که دارید نقشه اش را می کشید .... راستشو بگو .و .....
در ادامه واکنش همسر هرچه باشه :
زن >>> از شوخی گذشته مدتیه رفتارت تغییر کرده ، اهل اس ام اس نبودی ..... من همیشه توی دلم حسودیم بهت میشد که وابسته گوشی و اس ام اس و ... نیستی ......
مرد >>> ........
زن ( هر توجیهی شنید می پذیرد ) >>> خوب بگذریم اینم مدتیه دیگه باشه ما هم صبوریم تا وقتی دیگه تموم میشه .
این حرف پیامش این است که این رفتار عادی نیست و باید خاتمه یابد ...
مرحله دوم :
بعد از چند روز و یا هفته ای اگر باز هم پیامک بازی ادامه یافت،زن با زبان بدن و چهره ناراحتی خود و اینکه این کار شک بر انگیزه را نشان می دهد .
اگر همسر از چهره و رفتار سرسنگین ظاهری سئوال کرد :
مرد >>> چی شده ؟ گرفته ای ؟ سرسنگین شدی ؟
زن >>> امیدوار بودم دلیلش را بدانی ..... ناراحتم ...... نگرانم .......
مرد >>> چرا ؟ چی شده ؟
زن >>> این اس ام اس بازی ها ، بعضی تغییر رفتارهات ( اشاره به رفتارهای جدید و تغییر یافته ) نگرانم میکنه ، شک برانگیزه ..... دوست ندارم ذره ای از اعتمادی که بهت تا حالا داشته ام کم بشه ...... نمیدونم چی پیش بیاد اگه خدای ناکرده چیزی باشه و از من مخفی کنی و اعتمادم به هم بریزه ....... مایلم اگر چیزی هست به من بگی ...... که با هم حلش کنیم ...... اگر خلائی توی زندگیمون هست که به سویی می کشاندت با هم در باره اش حرف بزنیم ......
در هر حال من از این وضعیت ناراحتم و نگران و منتظرم خودت حرف بزنی و واقعیت را شفاف نشون بدهی ( دعوت به شفاف سازی )
اگر مرد مقاومت کرد و حرف نزد و شفاف سازی نکرد و توجیه کرد با این محتوا که چیزی نیست و بیخودی شک کردی :
زن >>> من که از خدامه چیزی نباشه و ..... ببینم که این رفتارها ادامه پیدا نمیکنه و هرچه هست خودت حلش می کنی . چون در غیر اینصورت مجبورم خودم بررسی کنم ببینم موضوع چیه چون حق دارم برای زندگیم نگران باشم ، حق دارم انتظار تعهد داشته باشم و به سهم خودم در استحکامش بکوشم و ....
و بعد سکوت و ادامه ندادن و منتظر رفتارها ماندن .
این روند برای همسری چون همسر شما کافیه تا ترک رفتار کند و برای پیشگیری از پی گیری شما خود چنین ارتباطی را قطع کند یا حد اقل با شما درمیان بگذارد و شفاف سازی کرده و یاری بطلبد .
.
--------------------------------------------------------------------------------
[/size]
نمیدونم توضیح بالا بدردت میخوره یا نه ! فکر کنم شما موارد بالا رو انجام دادی!! به هر حال به نظرم این موردو پی گیری کن و در مورد رابطه جنسیتون هم در پی علت باش و باهاش در این مورد صجبت کن .موفق باشی عزیزم :72::72:
-
RE: من سر چند راهی گیر افتادم...خواهش میکنم کمکم کنید
ممنونم از راهنماییتون.من تا حالا چند بار کم و بیش همین کار ها رو کردم اما نتیجه نگرفتم.بنظر شما چطور میتونم سر در بیارم راست میگه یا نه.اگه برم سر گوشیش که هیچی دستگیرم نمیشه.چکار کنم دارم دیوونه میشم.هر وقتم بخوام صحبت کنم میگه خسته ام چرا متوجه نمیشی؟بعدشم دعوا میشه.براش نامه هم نوشتم اولش بروی خودش نیاورد بعد اس دادم ارزش یه جواب ساده رو هم نداشتم؟جواب داد "هزار بار گفتم پای کسی وسط نیست.من دوست دارم."
دارم دیوونه میشم.کاری از دستم بر نمیاد
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
کیمیتای عزیز
باید یک بار وقتی که خسته نیست و حال هر دوتون خوبه خیلی منطقی در این مورد باهاش صحبت کنی. بهش بگی که اینکارش چقدرتو رو اذیت میکنه! بگو که برای اینکه خیالت راحت بشه یک مدت با هم اس ام اس بفرستید یا اس ام اس هایی که براش میاد رو بگذاره تو هم بخونی! اگه ریگی تو کفشش نیست چرا نمیگذاره اینکارو بکنی! در این مورد بسیار جدی باهاش صحبت کن تا بدونه بسیار جدی هستی که این شکت رو برطرف کنی! بگو اگه دوستت داره بگذاره تا این موردو با همدیگه حل کنید حتی به صورت پرسش هم میتونی ازش کمک بخوای و بگی من دچار این حالت سوظن شدم به نظرت چکار کنم؟
عزیزم هیچ جور دیگه ای نمیشه سر از کار مردا درآورد مگه اینکه خودشون بخوان! باید یک جوری راضیش کنی که با هم پیامک بفرستید تا خیالش راحت بشه!!
در غیر اینصورت هیچ جور دیگه ای نمیتونی سر از کارش در بیاری!؟ بلاخره یک کم فکر کن شایدراه دیگه ای برای مطمئن شدنت وجود داشته باشه!!
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
ممنونم از نظرات ارزشمندتون
امشب به عنوان مثال نه اس ام اسی براش اومد و نه خودش اس داد.چند شب پیش که شاکی شده بودم بهم گفت من به کسی اس ام اس نمیدم اونها بهم اس میدن سوالی .درخواستی چیزی دارن منم جواب میدم.تقریبا امشب حرفشو ثابت کرد......یبارم بعد این بحثها بهش گفتم پس نشونم بده در جوابم گفت من قرار نیست برا هر کاری به تو توضیح بدم کلا چون خیلی مغروره میدونم که محاله بشه با هم اس بخونیم...نمیخوام الکی به پر و پاش بپیچم.اگه 50 درصد راست بگه چی؟نمیخوام فکر کنه همش زیر ذره بین منه.در عین حال همیشه ازین میترسم که ساده فرض شم و رودست بخورم.میدونم در وهله اول باید رو عزت نفس خودم کار کنم.اما چجوریشو نمیدونم؟من چطور میتونم استقلال روانی داشته باشم؟دوست ندارم برای خوشالی و ناراحتی وابسته به کار شوهرم باشم اما راهو نمیدونم.خواهش میکنم بهم جواب کاربردی بدین؟تمرینی هست که برا عزت نفس و اعتماد بنفس بشه انجام داد؟اگه کارشناسهای گرامی کمکم کنن ممنون میشم
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
من از یک زاویه دیگه صحبت می کنم. همسرتون رو خود شما یا خونواده شما به این باور رسوندید که چون شما در رفاه بزرگ شدید باید در رفاه زندگی کنید!! واقعا به نظرتون منطقیه ؟!
ناخوداگاه این برای همسرتون در ذهن اون این احساس رو بوجود آورده که تو این زندگی من دارم خرد می شم و تنها غر میشنوم! تمام واکنشهای دیگر اون مثل عصبی بودن و.. میتونه ناشی از این احساس باشه.
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
اصلا اصلا اصلا و ابدا اینطور نیست.من اگه همچین خواسته ای داشتم هیچ وقت بدون جشن عروسی و با 20 سکه مهریه زنش نمیشدم.نه طلای آنچنانی خریدم و نه ماه عسلی رفتیم.همسرم خودش دوس داره همه چیزو زود بدست بیاره.بارها بهش گفتم چه فایده که پول داشته باشیم اما جای چیزهای مهم خالی باشه.همین دو روز پیش بهش اس دادم گفتم من تو رو میخوام نه پولتو.اما اون معتقده تا جوونه باید کار کنه و پول داشته باشه...
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
ظاهرا اینجا خبری از همدردی نیست.....چرا هیچ کس کمکم نمیکنه؟
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
کیمیتای عزیز!
من در مورد خیلی از مشکلاتی که در این سایت مطرح میشه سررشته ندارم و خودم احساس میکنم که نمی تونم درست راهنمایی شون کنم. ولی در مورد مشکل شما در حدی که گفتین و من خوندم، احتمال زیاد میدم که مشکل کاملا مشخصه. مشکل شما به نظر من اس ام اس و اینجور چیزا نیست. مشکل شما اینه که شوهرتون به هر دلیلی دوست نداره باهاتون رابطه زناشویی داشته باشه. باید دنبال دلیل این مشکل باشین نه اس ام اس.
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
کیمیتای عزیز!
من در مورد خیلی از مشکلاتی که در این سایت مطرح میشه سررشته ندارم و خودم احساس میکنم که نمی تونم درست راهنمایی شون کنم. ولی در مورد مشکل شما در حدی که گفتین و من خوندم، احتمال زیاد میدم که مشکل کاملا مشخصه. مشکل شما به نظر من اس ام اس و اینجور چیزا نیست. مشکل شما اینه که شوهرتون به هر دلیلی دوست نداره باهاتون رابطه زناشویی داشته باشه. باید دنبال دلیل این مشکل باشین نه اس ام اس.
[/quote]
ممنونم از راهنماییتون.چند روز پیش بهش گفتم اینکه هر شب جلو تلویزیون میخوابی و رختخوابتو سوا کردی عذابم میده.گفت فشار کاری باعث میشه از خستگی هر شب همونجا بخوابم.وانمود کرد این کارش عامدانه نیست.اما دلم بنظر خودم بخشی از حرفهاش درسته و بخشی هم نه.امشب تصمیم گرفتم دیگه بی خیالش بشم .خسته ام ازینکه همش قراره من برای بهبود رابطه کاری بکنم.به جهنم که هر روز داریم از هم دورتر میشیم و هیچیمون مثل زن و شوهرهای دیگه نیس.فرض میکنم یه همخونه دارم.وقتی اون میتونه بدون من راحت به کار و زندگیش برسه منم باید بتونم.دیگه زدم به سیم آخر.چون تا حالا تمام تلاشهام بیفایده بوده.
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
سلام دوست عزیز
شما در دوران اشنایی متوجه رفتار ایشون نشدید!? یا به مشاور مراجعه نکردین!? و اگه متوجه شدین چرا ادامه دادین?? و فکر نمیکنید طولانی بودن دوران اشنایی تا ازدواج باعث سردیش شده??!! و البته دوست من با مبارزه و بحث فقط اعصاب خودتو به هم میریزی چون به هر حال حتی اگه با کسی رابطه داشته باشه ,با دعوا چیزی درست نمیشه و کاری که نباید میشده شده و درواقع شکاف ایجاد شده دیگه جوری درست نمیشه و حرمت و عشق و اعتماد ازبین رفته پس اول ارامشت رو حفظ کن, به یه مشاور مراجعه کن تا کمکت کنه برای حل مشکل همسرت, و البته فکر نمیکنم هیچ بچه کنکوری ساعت یک شب اس ام اس بده که مثلا فلان درس اینطوری شد!!! و درکل سرد بودن ایشون خیلی خوب نیست حتما به مشاور مزاجعه کن....:302:
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
[size=medium][color=#0000CD]
دوستهای عزیزم من یه سوال دارم البته اگه آقایون متاهل لطف کنن جوابمو بدن ممنون میشم.ممکنه شوهرم بیشتر به خاطر جلب توجه من این کارها رو انجام بده گاهی فکر میکنم اینکه گوشیشو با خودش میبره حموم یا شب میذاره زیر بالشش بخاطر اینه که بهم بگه نمیتونی کنترلم کنی...یبار لابلای دعوامون چیزی شبیه این جمله رو گفت.چون خیلی مقتدر و مغروره و کلا تو زندگیش افتخار میکنه که زیر بار حرف کسی حتی پدر و مادرش نمیره...شوهرم تصمیمات زندگیشو همیشه خودش گرفته و چون از بچگی کار میکرده و خرجش رو در میاورده استقلال مالی و فکری داشته.یعنی پدر و مادرش هم نمیتونن بش بگن چیکار کن وچه کاری رو نکن.اینارو گفتم که بدونین همش حرف خودشه.گاهی فکر میکنم چون تا حالا اینطوری بوده و نمیخواد الان یجورایی تحت سلطه من باشه.البته من اصلا زن کنترل گری نیستم یعنی نبودم تا وقتی که بهش مشکوک شدم.گاهی بخودم میگم شاید واسه جلب محبتم و اینکه بهم ثابت کنه زیر بار حرفم نرفته اینکار ها و میکنه...نمیدونم شاید خودمو گول میزنم.الان بیشتر این سر در گمی کلافم کرده.میبینم تا دیر وقت بعضی شبها اس میده اما مدرکی هم ازش ندارم.ممکنه یه مرد بیشتر رو حساسیتهای زنش انگشت بذاره با اینکه دوسش داره؟؟شاید بخاطر این رابطه جنسیمونو قطع کرده که ببینه من دوسش دارم؟؟؟بنظر شما من دارم خودمو گول میزنم؟خواهش میکنم نظراتتونو بهم بگین.برام خیلی مهمه.
راستی یه سوال دیگه من اصلا نمیدونم اگه خودم بخوام بیشتر از قبل بهش نزدیک شم درسته یا نه؟با تعریفی که از شخصیتش کردم میترسم بیشتر ازم دور شه چون حس کنه تحت فشاره....گاهی میبینم دوستان این تالار به بعضی میگن یکم ازش فاصله بگیر تا شوهرت احساس خفگی نکنه...مرز این دو تا کجاست؟چطور یه زن هم باید به شوهرش محبت کنه و هم اونو به بند نکشه؟کجا باید عقب نشینی کنه تا شوهر بیاد سمتش؟؟؟اگه در این زمینه بهم اطلاعات بدین ممنون میشم..
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
سلام کیمیتای عزیز
شما مسائل زیادی رو مطرح کردید ، در اولویت همه اونها اینه که اعتمادی که به همسرتون داشتید کم رنگ شده ، این مساله بخاطر شک شما به برخی از شواهد بوجود اومده. شک کردید دلیل خواستید.
از طرف دیگه هیچ مردی دوس نداره زیر ذره بین سوء ظن باشه. و می خواد هر جور شده از زیر این کنترل خارج بشه.
رفتارهای شما نباید اقتدار مردتون رو نشونه بره.
تاپیک گارگاه مرد مقتدر- زن لطیف رو بخونید.
http://www.hamdardi.net/thread-23419.html
در زندگی زناشوئی اعتماد حرف اول رو می زنه.
از طرف دیگه شما همسرتون رو دوست دارید (او هم شما رو دوس داره) ، اما اونطوری که خودتون می خواید نه اونطوری که همسرتون می خواد. شما با دوستتون چطور رفتار می کنید؟ غیر از اینه که قبل از هر چیز بهش اعتماد می کنید ، اگه حرفی بزنه قبولش دارید ، درکش می کنید، مراقب حالش هستید، اگه مشکلی براش پیش بیاد داوطلب کمک میشید ، آیا اونو چک می کنید ؟! گوشیش رو ؟! ...
مشکل عمده ماها اینه که انحصار طلبیم ، یعنی همسرمون رو فقط و فقط برا خودمون می خوایم ، تو ذهنمون اینه که کل قلب او باید در تسخیر من باشه ، هیچ محبتی نباید به فامیل و.. داشته باشه ، هیچ تماسی نباید با دیگران داشته باشه و... (دوست عزیز این آفت رو بسیار غلیظ اینجا گفتم ، هر فردی به هر درجه که این طرز فکر رو داشته باشه ، در رفتارش بروز می کنه و موجب واکنشهای قابل انتظار طرف مقابل و البته ناخوشایند میشه)
لذا دوستی زیادی نباید انحصار طلبی رو بدنبال بیاره ، گاهی عاشق چنان طنابی به گردن معشوقش می ندازه که منجر به خفه گی معشوق میشه ، واکنش طبیعیه پاره کردن این طنابه ، و فرار از اون فرد و این شرایطه. پذیرش این مطلب بهتون کمک زیادی می کنه. یه دوست میخواد که ساعات بیشتری رو با دوستش بگذرونه.
پس به جای کارهای قبلی ، با همسرت دوست باش ، رفاقت کن. لازمه این دوستی همون چیزهائی هست که گمشده شماست. به اونها خواهی رسید.
اما یه موضوع هم هست ، اینکه گفتگوی شما به نتیجه نمیرسه ، مقالات و پستهای بسیاری در این تالار هست که با یه جستجو می تونی پیداشون کنی.
اینکه از اس ام اس های همسرت ناراحت هستی ، با بیان جراتمندانه باید انتقال بدی (بعد از مطالعه مقالات گفتگوی سازنده ) و یا همه کارها رو بخاطر دل همسرت با نظر او انجام میدی و خودت رو نادیده می گیری نشونه از از رفتار منفعلانه است ، پیشنهادم بهره گیری از کارگاه رفتار جراتمندانه هست.
http://www.hamdardi.net/thread-18343.html
موفق باشی
خدا رو بعنوان یه وکیل خوب ، یه تکیه گاه محکم ، و... فراموش نکن.
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
سلام دوست عزیز
منم تجربه ای مشابه شما دارم. شوهر من هم نسبت به من بی احساس بود شب ها جدا می خوابیدیم. و گوشی موبایلشو از من قایم میکرد و دائما در حال اس ام اس بازی بود. حتی جوری بود که وقتی خونه خونواده من میرفتیم بهم میگفتن چرا شوهرت دائما سرش تو گوشیشه!منم هیچ مدرکی ازش نداشتم که بتونم خیانتشو ثابت کنم. منم دقیقا مثل شما دچار سردرگمی و شک شده بودم. وقتی هم بهش می گفتم به کی اس میدی میگفت دوستام. ولی اس هاشو پاک میکرد. (میگفت تو دچار توهم شدی که فکر میکنی من دارم بهت خیانت میکنم واقعا داشت منو روانی میکرد)از نظر جنسی هم سرد بود ماهی 1 بار اونم با اصرار من. به خاطر این مشکوک بازی هاش و رفتارهای دیگش تصمیم گرفتم ازش جدا بشم. 6 ماه رفتم خونه پدرم. داشتم کارای طلاقو میکردم که اومد دنبالم با گریه و زاری بهم گفت که پشیمونم و کلی التماس کرد. بهش گفتم اعتراف کن که بهم خیانت کردی و دلیل اس بازی هات همین بود. گفت آره من اون موقع احساس کمبود محبت میکردم!
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
ماریا جان ازاینکه تجربه زندگی ات رو با دوستمون درمیان گذاشتی ممنونیم ولی فکر کنم این موضوع ذهن کیمیتا جون رو بیشتر آشفته ونگران نکنه وکمکی به بهبود حال ایشون و روابطشون نمی کنه.
کیمیتا جان از تو هم می خواهم که قبل از هر کاری ترس را کنار بگذاری. از هیچ چیز نترس. با خودت بگو چرا نگران خیانت، جدایی یا بدبختی باشم؟ شاید هرگز پدید نیاید! بله دوست عزیز اغلب نگران چیزی هستیم که شاید هرگز اتفاق نیفتد. پس ذهنت را از ترس رها کن. ترس بزرگترین دشمن ایمان است.
با ایمانی حقیقی زندگی ات را به خدا بسپار. اول از همه یک نفس راحت بکش و به افکار منفی اجازه ورود به ذهنت نده. به تمام افکار منفی بگو دور شوید چون ذهن و جان من مقدس است. درون من جایگاه نور و ایمان است. نه ترس و ضعف وبدبینی. آرامش زندگی و اعتماد به نفست را از خدا طلب کن.
توصیه می کنم کتاب زنان شیفته رو هم بخونی. موفق ودرپناه خداباشی دوست عزیز.
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
baby و marya عزیز ممنونم از نظراتتون.من میفهمم شما چی میگین ولی خیلی سخته... فردی که اسیب دیده منم اونوقت بجای اینکه به من محبت بشه خودم باید محبت کنم.همیشه میترسم احمق فرض شم . و شوهرم اگه در حال خیانته و ببینه که من هم محبتم کم نشده که بیشتر هم شده ازین حالت سو استفاده کنه....البته یه چند روزی سعی کردم . رفتار شوهرم هم بهتر شده بود باهام(اس ام اس بازیهاش البته براه بود)اما بمن بیشتر محبت میکرد....بعد از چند روز دیدم نمیتون با این حالم بیخیال شم و فقط محبت کنم.دوباره باهاش سر سنگین شدم...دیروز بهم اس داد چرا ناراحتی؟گفتم دیگه ازین ببعد همینم تا حالا برات فیلم بازی میکردم و الکی میخندیدم اما درونم همینه.....بهش گفتم چون تنهام و مثل تو جای خالی همسرم با چیزهای دیگه و آدمهای دیگه پر نمیشه.گفتم زن و شوهر خوب و دوست خوبی که برا هم نبودیم لااقل بیا همخونه های خوبی برا هم باشیم.جواب داد اینطور نیست ...ما هنوزم میتونیم با هم دوست و زن و شوهر باشیم مثل قدیم که تحمل یکساعت دوری همدیگه رو نداشتیم.منم گفتم برای اینکار باید هر دو تلاش کنیم که تو نمیخوای...بعد هم خداحافظی کردم و این اس ام اسها در همون مرحله تموم شد ودیگه حرفش پیش نیومد الان فهمیدم که اشتباه کردم باید در جوابش میگفم چجوری؟بنظرت چجوری میتونیم با هم دوست باشیم؟دوباره هم میترسم بحث رو شروع کنم چون اگه رو در رو باشه شوهرم میگه باز شروع کردی و خلاصه دعوا میشه...معمولا تو اس ام اس راحت تر حرفشو میزنه اما از صبح تا 9 شب سر کاره و کم پیش میاد بتونم اس ام اس بدم....نامه بنویسم براش؟
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کیمیتا
baby و marya عزیز ممنونم از نظراتتون.من میفهمم شما چی میگین ولی خیلی سخته... فردی که اسیب دیده منم اونوقت بجای اینکه به من محبت بشه خودم باید محبت کنم.همیشه میترسم احمق فرض شم . و شوهرم اگه در حال خیانته و ببینه که من هم محبتم کم نشده که بیشتر هم شده ازین حالت سو استفاده کنه....نامه بنویسم براش؟
دوست عزیز
ببینید شما خود را محق می دانید، و همسرتون رو فردی که به شما زور میگه و بی عدالتی میکنه.
همین نگرش ، قطعا در مذاکرات شما و نوع نگاهتون مستتره و نا خود آگاه شما با همین رویه (حق به جانب) پیش می رید و تا زمانی که همسرتون رو به عذر خواهی نکشونید آروم نمیشید ، اما باید گفت تا وقتی که تغییر رویه ندید هیچ تغییر خاصی تو زندگیتون اتفاق نمیفته.
میگید "شوهرم اگه در حال خیانته" ، ببینید شما براساس یه احتمال ، یه سوء ظن ، یه شک دارید رفتارسازی می کنید ، اگه از چیزی ناراحت میشید با بیان جراتمندانه و سازنده با همسرتون مطرح کنید ، وقتی انرژی تون رو روی حل مشکل بذارید و خصوصا بصورت مشترک (یعنی با همسرتون) خیلی زودتر از اینها به نتیجه می رسید تا اینکه انرژی تون رو روی تخریب شخصیت همسرتون بذارید.
این خیلی خوبه که بازخوردهای رفتار محبت آمیز خودتون رو هم تشخیص دادید و براتون مسجل شده که
اگه محبت می خواهیم باید محبت بکنیم ، که اگه بدون چشمداشت هم باشه که نورعلی نور میشه ، و بسیار بیشتر از اونچه محاسبه می کنیم عایدی خواهد داشت.
کارگاهها رو حتما مطالعه کنید.
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پارميدا
ماریا جان ازاینکه تجربه زندگی ات رو با دوستمون درمیان گذاشتی ممنونیم ولی فکر کنم این موضوع ذهن کیمیتا جون رو بیشتر آشفته ونگران نکنه وکمکی به بهبود حال ایشون و روابطشون نمی کنه.
کیمیتا جان از تو هم می خواهم که قبل از هر کاری ترس را کنار بگذاری. از هیچ چیز نترس. با خودت بگو چرا نگران خیانت، جدایی یا بدبختی باشم؟ شاید هرگز پدید نیاید! بله دوست عزیز اغلب نگران چیزی هستیم که شاید هرگز اتفاق نیفتد. پس ذهنت را از ترس رها کن. ترس بزرگترین دشمن ایمان است.
با ایمانی حقیقی زندگی ات را به خدا بسپار. اول از همه یک نفس راحت بکش و به افکار منفی اجازه ورود به ذهنت نده. به تمام افکار منفی بگو دور شوید چون ذهن و جان من مقدس است. درون من جایگاه نور و ایمان است. نه ترس و ضعف وبدبینی. آرامش زندگی و اعتماد به نفست را از خدا طلب کن.
توصیه می کنم کتاب زنان شیفته رو هم بخونی. موفق ودرپناه خداباشی دوست عزیز.
پارمیدای عزیزم ازت ممنونم حرفهات بهم قوت قلب داد اتفاقا من این کتاب رو دارم و حدود دوسال پیش خوندمش خوبه یاداوری کردی دوباره یسری بهش میزنم....بازم ممنون
از سایر دوستان هم میخوام اگه کتابهای خوبی در خصوص مشکل من سراغ دارن بهم معرفی کنن.کتاب خوندن یکی از تفریحات مورد علاقه منه
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
سلام کیمیتا جان
این لینک رو ببین
http://www.doctorshiri.com/weblog/archives/001112.php
از پستهای ارسالی ات معلومه که دختر خیلی باهوشی هستی کتابهایی که معرفی می کنم اگرنخوندی به مرورتهیه کن و بخون درزمینه خودشناسی و رابطه عاطفی ات می تونه کمکت کنه.
1- کتابهای باربارا دی آنجلیس
2- رمزخویشتن یابی یا روانشناسی اعتمادبه نفس/ نوشته ناتانیل براندن
3- کتابهای کارن هورنای(1- عصبیت ورشد آدمی/ 2- شخصیت عصبی زمانه ما/ 3- تضادهای درونی ما) هرسه تا کتاب ترجمه محمدجعفرمصفاهست.
4- کتاب "بازگشت به عشق" / نوشته هارویل هندریکس/ترجمه هادی ابراهیمی
5- تحليل رفتار متقابل /نوشته يان استوارت- ون جونز ترجمه: بهمن دادگستر
6. کتاب "بازی ها" اثر اریک برن،
7- کتابهای "وضعیت آخر" و "ماندن در وضعیت آخر" ترجمه اسماعیل فصیح
توی یکی از پستهات نوشته بودی که کلاس هم رفتی چه کلاسهایی رفتی؟
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
[color=#800000][size=medium]
پارمیدای عزیزم یه دنیا ممنونم ...از کتابهایی که معرفی کردی بجز 2تا همشو دارم و دو سه سال قبل خوندمشون ..لازمه دوباره یه سری به کتابخونم بزنم....با اینکه کتاب خوندن رو خیلی دوست دارم اما نسبت به قبل ساعت مطالعه ام خیلی کم شده.اما دوباره سعی میکنم بشم مثل قدیم.....الان مشکلم اینه که همش به خودم میگم اگه من با رفتار درست و بالغانه بتونم رابطه ام رو از نو بسازم و برا شوهرم بشم یه زن خوب بازم فکر اینکه نکنه تو این مدت بهم دروغ گفته و خیانت کرده عذابم میده چون از دید من خیانت همیشه خطای غیر قابل بخششی بوده...اینم بگم که صد در صد مطمئنم اگه اگه اگه رابطه ای وجود داشته باشه فقط در حد اس ام اس هستش.شوهرم بلافاصله بعد از کار میاد خونه و تمام روزهای تعطیل با همیم.....
مطالبی هم که بهم معرفی کردی رو حتما میخونم.کلاس زبان و کامپیوتر میرم.خوشبختانه تو سه ترمی که کلاس زبان رو شروع کردم بالاترین نمره کلاس رو گرفتم الان یکم انگیزه ام کمتر شده دوباره حالم بده اما روزهای اولی که شروع کرده بودم خیلی با انرزی بودم و زیاد هم درس میخوندم دوباره شارژم تموم شده باید خودمو شارژ کنم...بازم یه عالمه ممنونم.امیدوارم جواب محبتهای خالصانتون تو این تالار رو همیشه تو سرتاسر زندگیتون ببینین.
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
دوست خوبم سلام.
ممنونم ازلطف وتوجهی که به من داری.
حتماً خودت هم می دانی که ازدواج ازمقوله رنج و رشداست واگر تنها به قصد لذت ازدواج کرده باشیم راه به جایی نخواهیم برد.
خدا مشكلات وگرفتاریها رو آفرید كه ما برای رهایی از درد، انگیزه ای برای رشد پیدا كنیم. به محض اینكه از نظر روحی، فكری و احساسی به رشد برسیم یا شاید بهتر است بگویم اگر از نظر ایمان حقیقی به رشد برسیم، دیگر دردهای فعلی،ما را آزار نخواهد داد و ما با شعوری بالاتر به مسائل نگاه خواهیم كرد. پس تا آن زمان و حالا که درابتدای راه رشدقرارگرفتی به تو پیشنهاد می كنم كه اول روی خودت كار كنی. به قول کارشناسان محترم این سایت سر دوربین رو از روی شوهرت برداری وبه طرف خودت بگیری.
برای شروع باخواندن کتابهابی که درزمینه اعتمادبه نفس هست به روح وروانت بیشتر توجه کن. درحالات درونی خودت عمیق تر شو. ببین روح تو چه حرفهایی برای گفتن به تو داره. مثلاً ممکنه ما حسودباشیم ولی به شدت اونو توی زندگی مون انکار کردیم حالا اگر حسادت را دردرون خودمون ببینیم و بپذیریم که به دلیل زندگی گذشتمون وبرای بقای خودمون بوده حالا می تونیم بالغانه جایی که نیازی به اون نداریم اونو کناربذاریم. اینجوری تونستیم حسادت رو ببینیم دیگه حسادت برای نشان دادن خودش نمی تونه تمام ذهن ما رو تسخیرکنه و ما دست به کارنسنجیده ای بزنیم. (کتاب نیمه تاریک دبی فورد رو هم اگرنخوندی توصیه می کنم بخونی)
دوم اینکه درزمینه مشکل اس ام اس بازی های همسرت ، بهترین پاسخ به این رفتارش، بی توجهی ازجانب تو هست. نه عصبانی شو ونه نشان بده که غمگین شدی. خوبی های شوهرت را کشف کن و از او به خاطر خوبی هایش تشکر کن. همین که او را به خاطر خوبی هایش تشکر کنی، او تشویق می شود که خوبی هایش را گسترش دهد. هیچ چیز به اندازه شخصیت دادن به آدمها باعث رشد آنها نمی شود. به او اعتماد کن. و این اعتماد را به او نشان بده
این جملات را دائم با خودت تکرار کن. ( آنچه شوهر مرا برای من حفظ میکند زیبایی من نیست بلکه خداوندی است که در نهایت محبت او را به من بخشیده- خداوند بزرگ پشتیبان من و زندگی من است و من در هیچ شرایطی تنها نیستم- او وکیل من در تمام امور است- اگر بهترین وزیباترین زن هم سر راه شوهرم قرار گیرد این خداوند است که محبت مرا در قلب شوهرم زیاد نگه می دارد- من با کسی مسابقه زیبایی نمی دهم این محبت و ایمان من است که مرا عزیز کرده. از هیچ کس و هیچ چیز نمی ترسم. و هرلحظه به سوی نور ایمان نزدیک تر میشوم- من آرامم و همه چیز سرجای خود قرار دارد دوست خوبم این جملات را روی یک کاغذ بنویس و هر روز چندین بار با تمام قلبت آنها را بخوان. کلمات قدرتی دارند که میتوانند معجزه کنند. از هیچ چیز نترس. اگر همینطور که به تو می گویم ادامه دهی به زودی تبدیل به فرشته ای خواهی شد که نه تنها شوهرت بلکه همه اطرافیانت برای دریافت نور و آرامش نزد تو خواهند آمد.
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
پارمیدای عزیز ممنونم.دوباره از اول شروع میکنم اینبار با انگیزه بیشتر...جملاتت بهم قوت قلب دادن....میخوام هر طور شده با شوهرم دوست شم.یه دوست واقعی....امشب دیر اومد خونه کارش تا ساعت 10 طول کشید.یه آن خیلی دلم براش سوخت.واسه زندگیمون خیلی کار میکنه.من با اینکه فوق لیسانس دارم اما بیکارم. تصمیم گرفتم حالا که نمیشه از نظر مالی کمک خرج باشم(من تو شهری زندگی میکنم که واقعا رکورد دار بیکاریه) هر طور شده از لحاظ روحی تقویتش کنم......یکم برام سخته چون الگوی مناسبی نداشتم اما برای یادگیری آمادم.بازم ممنون
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
وای.....من بازم نتوتستم جلو زبونمو بگیرم ..و بهش چندتا تیکه انداختم.چون دیدم بعد از دو شب دوباره داره اس میده...خیلی برام سخته که بی تفاوت باشم.انقد از شوهرم دور شدم که دیگه یادم رفته چطوری باید باهاش دوست شم
-
RE: دروغگویی،عصبانیت شدید،رفتارمشکوک،پیامکهای شبونه( بااینهاچه کنم؟)
چرا کسی به تاپیک من سر نمیزنه؟؟؟؟؟:325: